نویسندگان: حسین علوی مهر
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

کنشهای انسانی دارای معنا و مسبوق به فرایندی ذهنی و نظری هستند که آنها را شکل و ساختی خاص می بخشد. ترور به مثابه ابزاری برای دستیابی به اهدافی که فعلاً موجود نیستند، در تاریخ جوامع مختلف بسیار اتفاق افتاده است، لذا همواره یکی از ابعاد شناخت و چاره اندیشی برای رفع آن، متوجه پشتوانه ذهنی و نظری حامی آن می باشد. با توجه به فضای متشنج بین المللی و کوششهای سازماندهی شده در تیره جلوه دادن آموزشهای اسلامی و تربیت قرآنی، لازم است موضوع ترور به عنوان مساله ای جهانی از منظر قرآن و سیره بزرگان دین، تحلیل و ارزیابی شود. نویسنده نوشتار زیر این موضوع را بررسی نموده است.

متن

 

ترور و تروریسم یکی از مباحث پررونق محافل سیاسی و حقوقی دنیا و مجامع بین‌المللی است. شنیدن این واژه ذهن را متوجه خشونت، قتل و جنایت می‌کند. غرب به ویژه امریکا از طریق رسانه‌های تبلیغاتی و کمپانی‌های بزرگ یهودی در دنیا به گونه‌ای عمل نموده که مسلمانان را متهم به ترور کرده‌اند. این مساله هر ناظری را به تأمل وا می‌دارد.

عملیات تروریستی پدیده‌ای تازه نیست، بلکه روشی است که طی قرون متمادی، ضعیفان برای ترساندن حکومتها و قدرتمندان حاکم یا دو قدرتمند در مقابل یکدیگر، یا قدرتمندی برای ترساندن ضعیفان به‌کار برده‌اند، و تاریخ، آکنده از اقدامهای تروریستی است. اما ترور در معنای مصطلح به صورت یک تعریف علمی مدت کوتاهی است که در محافل آکادمیک و علمی راه یافته است. این محافل تاکنون به تعریفی اجماعی که همگان آن را بپذیرند، نرسیده‌اند، اما اجماع بین‌المللی، اعم از دولتهای اسلامی و غیراسلامی، در مورد محکومیت عمل ترور وجود دارد. قرآن‌کریم هرگونه زور، ایجاد رعب، وحشت، آدم‌ربایی، تهدید و کشتن بی‌هدف انسانها را محکوم می‌نماید و اسلام با این اقدامات مخالف است و حتی با آنها مبارزه می‌کند.

در این نوشتار تلاش شده است آموزه‌های قرآن در نفی ترور و تروریسم بازکاوی شود.

 

مفهوم‌ ترور

ترور (واژه فرانسوی Terreur) به معنای قتل سیاسی با اسلحه، وحشت و ترس است و تروریست به کسی گویند که طرفدار اصول تشدّد، شدت عمل و ایجاد رعب و ترس باشد و در زبان فارسی به شخصی اطلاق می‌شود که با اسلحه مرتکب قتل سیاسی شود، و تروریسم به اصل حکومت وحشت و فساد گفته می‌شود.[1]

در مورد اصطلاح ترور تاکنون تعریفهای فراوانی ارائه شده است که در این میان می‌توان به تعریف سازمان ملل که در قطعنامه 1948 آمده است اشاره کرد. مجمع عمومی سازمان ملل «تروریسم» را فعالیتهای مجرمانه و خشونت‌آمیزی می‌داند که گروه‌های سازمان‌یافته برای ایجاد رعب و وحشت انجام می‌دهند تا به این ترتیب نیل به اهداف سیاسی را میسر سازند.[2] در این تعریف مستقیما به حکومتهای تروریستی، یعنی حکومتهایی که به فعالیتهای تروریستی مبادرت می‌کنند، اشاره نشده، ولی روشن است که این تعریف حکومتها را نیز شامل می‌شود.

در اینکه ترور و آدم‌ربایی، جرم و گناه و تخلف از قانون است و باعث می‌شود هرج و مرج، ناامنی، ترس و وحشت در جامعه انسانی به‌وجود آید، شکی نیست. سیرة مسلمانان صدر اسلام و قرآن کریم در آموزه‌های مختلف خود هر گونه هرج و مرج، ترس و وحشت و کشتار بی‌هدف را محکوم می‌کند. در اینجا برای روشن‌سازی مبحث به برخی از این آموزه‌ها اشاره شده است.

 

سیره مسلمانان صدر اسلام

در دوره صدر اسلام، مسلمانان از آغاز بعثت به مدت سیزده سال در مکه از نظر قوّت و قدرت، در موضع ضعف و ناتوانی قرار داشتند و توان این را نداشتند که از خود دفاع کنند و با تهدیدات دشمن مقابله نمایند، به گونه‌ای که در این مدت کفار و مشرکان آنان را شکنجه می‌کردند و مورد آزار و اذیت فراوان قرار می‌دادند و گاهی نیز حتی به آدم‌ربایی از آنها اقدام می‌کردند. احیاناً دسته‌ای از مسلمانان در زیر شکنجه‌های وحشیانه مشرکان به شهادت می‌رسیدند و درواقع مسلمانان در این‌گونه عملیات تروریستی جان خود را از دست می‌دادند. قرآن‌کریم، در سوره انفال به این نکته اشاره نموده و ترس، وحشت و ناامنی ناشی از ترور و آدم‌ربایی را که متوجه مسلمانان صدر اسلام بوده است، این گونه بیان می‌کند: «به خاطر بیاورید هنگامی را که شما، مسلمین، در روی زمین، گروهی کوچک و اندک بودید. آنچنان که می‌ترسیدید مردم شما را بربایند. ولی او شما را پناه داد و با یاری خود تقویت کرد.» (انفال/26) در صدر اسلام افرادی بودند که در دل به حقانیت اسلام ایمان داشتند، اما از ترس آدم‌ربایی و هجوم عرب مشرک آن زمان حاضر نبودند به‌طور آشکار و علنی به این شریعت ایمان آورند. در آیه دیگر خداوند می‌فرماید: «آنها گفتند: اگر ما هدایت را همراه تو پذیرا شویم، ما را از سرزمینمان می‌ربایند. آیا ما حرم امنی در اختیار آنها قرار ندادیم که ثمرات هر چیزی ”از هر شهر و دیاری“ به سوی آن، آورده می‌شود.» (قصص/57)

ناامنی ناشی از آدم‌ربایی از جانب مشرکان، و نیز آرامش و امنیت کامل در حرم الهی، که وعده خداست و در آیه شریفه به آن اشاره شده است، بیانگر این نکته است که ترور و آدم‌ربایی، رعب، وحشت و ناامنی را برای مردم به دنبال می‌آورد و اسلام امنیت و آرامش را می‌پذیرد. البته یادآوری این نکته ضروری می‌نماید که نبود امنیت و آرامش و نیز وجود آدم‌ربایی برای مسلمانان اگرچه آثار اجتماعی زیانباری دارد ولی دلیل بر این نمی‌شود که انسان ایمان قلبی را نیز ترک کند. وجود ارزشمند امنیت و آرامش در شهر مکه و محیط مسلمانان و مشکلات، ناهنجاری‌ها و ناامنی‌های اجتماعی ناشی از آدم‌ربایی در خارج از شهر مکه، بیانگر این نکته است که مسلمانان از رعب و وحشت و آدم‌ربایی دور هستند و استقرار امنیت در شهر مکه خود بهترین دلیل بر محکومیت ترور در اسلام است. خداوند می‌فرماید: «آیا ندیدند که ما حرم امنی برای آنها قرار دادیم، در حالی که مردم را در اطراف آن در بیرون این حرم می‌ربایند. آیا به باطل ایمان می‌آورند و نعمت خدا کفران می‌کنند.» (عنکبوت/67)

از مجموع آیات سه‌گانه، نکات ذیل، در خصوص امنیت به‌دست می‌آید: 1ــ مسلمانان، قربانی رعب و وحشت و آدم‌ربایی و فعالیتهای تروریستی مشرکان بوده‌اند؛ 2ــ مسلمانان درصدد برنیامدند با مشرکان مقابله کنند، و به فعالیتهای تروریستی مانند اذیت و آزار و ایجاد وحشت دست نزدند؛ 3ــ امنیت فردی و اجتماعی، از ضروریات زندگی به حساب آمده و به عنوان نعمت ارزشمند الهی بر آن تاکید شده است؛ 4ــ از جمله پیامد‌های تلخ ترور و آدم‌ربایی، ایجاد ترس، وحشت و ناامنی است که تلخکامی را به دنبال می‌آورد؛ 5ــ نبود امنیت اجتماعی، ایمان عامه مردم را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد و فعالیتهای فکری، فرهنگی، ترویج احکام الهی و هدایت جامعه نیز مختل می‌گردد.

 

ارزش حیات

یکی از ویژگیهای اسلام و آموزه‌های قرآن کریم توجه و احترام بسیار به حیات و زندگی فرد فرد انسانهاست. قرآن کریم، کشتن یک انسان بی‌گناه را، به منزله کشتن تمام انسانها می‌داند و نجات و هدایت یک انسان را به منزله هدایت و نجات تمام انسانها می‌داند. خداوند می‌فرماید: «هر گاه کسی، انسانی را بدون ارتکاب قتل و بدون فساد روی زمین به قتل برساند، چنان است که گویا همه انسانها را کشته است و کسی که انسانی را از مرگ نجات دهد، گویا همه انسانها را از مرگ نجات داده است.» (مائده/32)

از این آیه فهمیده می‌شود که اسلام، حیات و زندگی فرد فرد انسانها را آن قدر ارزشمند می‌داند که گویا حیات یک جامعه است و جامعه اسلامی مانند یک پیکر است. این پیکر در صورتی سالم است که تمام اعضای این پیکر سالم باشند و فقدان هر فرد ضربه‌ای بر پیکر جامعه بزرگ انسانی است. این در حالی است که این آیات در زمان و محیطی نازل شد که خون بشر مطلقاً ارزشی نداشت.[3]

به جرأت می‌توان گفت قوانین مترقی که برای حفظ جان، مال، ناموس و حقوق و ارزشهای مادی و معنوی انسانها در متون اسلامی به‌ویژه قرآن وجود دارد، در هیچ یک از مکاتبات حقوقی دنیا دیده نمی‌شود، آیات قرآن و روایات برای قاتل انسان شدیدترین مجازات در دنیا و بدترین جایگاه عذاب در نظر گرفته شده است.[4]

 

ممنوع بودن اقدامات غیرانسانی حتی در زمان جنگ

اسلام اجازه توهین،[5] ناسزا گفتن،[6] (فحش) و نیز کشتن هیچ شخص بی‌گناهی را، چه مسلمان یا غیرمسلمان، در روابط عادی یا زمان جنگ نمی‌دهد. اقدامات غیرانسانی در جنگ، مانند کشتن زنان، کودکان و افراد بی‌گناه و نیز مسموم کردن آنها در اسلام، حرام شمرده می‌شود. نه تنها در حالت عادی بلکه در زمان جنگ نیز نمی‌توان زنان، کودکان و افراد بی‌گناه دشمن را کشت یا درختان و خانه‌های آنها را سوزاند.

حتی در زمان جنگ نیز بر غیر مجاز بودن این موارد تاکید گردیده و بر ارتکاب‌ نکردن به آنها سفارش فراوان شده است. از جمله در آیه‌ای می‌فرماید: «ولا تعتدوا» (بقره/190) از حد تجاوز نکنید، چرا که همه موارد یادشده، تجاوز از حد جنگ و دفاع مشروع است و به همین جهت پیشوایان اسلام برای رعایت اصول اخلاقی و خودداری از اقدامات غیرانسانی سفارشهای بسیاری کرده‌اند. به‌عنوان مثال مجاهدان به افرادی که سلاح بر زمین می‌گذارند و نیز کسانی که توانایی جنگ را از دست داده‌اند یا اصولاً توان شرکت در جنگ را ندارند، همچون مجروحان، پیرمردان، زنان و کودکان، نباید تعدی کنند، باغستان‌ها و گیاهان و زراعتها را نباید از بین ببرند و از مواد سمی برای زهرآلوده کردن آبهای آشامیدنی دشمن (جنگ شیمیایی و میکروبی) نباید استفاده کنند.[7]

آیا می‌توان با قطعی بودن ممنوعیت اقدامهای غیرانسانی در اسلام اتهام‌هایی نظیر گروگان‌گیری و هواپیماربایی را که از مصادیق تروریسم است، به اسلام و مسلمانان نسبت داد؟

امام صادق(ع) نقل می‌کند که رسول خدا مسلمانان را از قتل زنان و کودکان در زمان جنگ و در سرزمین دشمن نهی نموده است مگر اینکه آنها نیز به جنگ دست ببرند: «حتی زنی که در جنگ مشارکت داشت تا آنجا که می‌توانی از کشتن وی چشم‌پوشی کن.» وقتی که در سرزمین دشمن (دارالحرب) کشتن آنها ممنوع باشد، به طریق اولی در سرزمین اسلامی نیز نباید کشته شوند.

همچنین رسول خدا(ص) کشتن افراد زمین‌گیر از اهل ذمه، نابینایان، پیرمردان، زنان و کودکان را در سرزمین دشمن ممنوع کردند.[8] پیامبر اسلام(ص) فرمود: از کشتن پیران و کودکان مشرکان دست نگه دارید.[9]

امام صادق(ع) فرمود: پیامبر اسلام(ص) هنگامی که می‌خواست سپاهی برای جنگ اعزام کند، آنان را فرا می‌خواند و در برابرشان می‌نشست و می‌فرمود: «با نام خدا و برای خدا و در راه خدا سفر را آغاز کنید، نیرنگ و حُقه نزنید، مُثله نکنید، سالخوردگان، کودکان و زنان را نکشید، درختی را نبرید مگر مجبور شوید.»[10]

امام علی(ع) در سفارش به لشکریان خود در جنگ صفین پس از اینکه سفارش نمود آغازگر جنگ نباشید، فرمود: «فراریان را نکشید، ناتوان‌ها را ضربت نزنید، مجروحان را به قتل نرسانید، با اذیت و آزار، زنان را به هیجان نیاورید اگرچه آنها به شما دشنام دهند و متعرض آبروی شما گردند.»[11]

امام صادق(ع) از امام علی(ع) نقل می‌کند که رسول‌خدا(ص) مسلمانان را از ریختن سم در سرزمین مشرکان نهی کرد.[12] این روایت نشان می‌دهد که هر گونه کاربرد مواد شیمیایی در جنگ ممنوع است. رسول خدا حتی آتش زدن درختان و محصولات کشاورزی را نیز ممنوع اعلام می‌کرد.[13]

در روایتی امام صادق(ع) از پیامبر(ص) نقل می‌کند که فرمود: «و لا تسبّوا اهل الشرک؛ مشرکان را فحش و ناسزا نگویید.»

این موارد که نمونه‌های اندکی از توصیه‌های فراوان پیامبر اسلام(ص) و رهبران دینی است، نشان می‌دهد که اسلام هیچ گونه آسیب رساندن را که خارج از قوانین انسانی است، حتی به سرسخت‌ترین دشمنان خود، مجاز نمی‌داند و کشتن آنان را نیز منع کرده است، بنابراین چگونه می‌توان اتهام تروریسم و نابودی عده‌ای انسان بی‌گناه را بر اسلام تحمیل نمود؟!

 

ایجاد صلح و روابط حسنه

در روابط بین‌المللی و دیپلماتیک اسلامی تلاش بر ایجاد روابط حسنه و برقراری صلح میان کشورهاست، نه ایجاد خشونت، رعب و وحشت. از ویژگی‌های حکومت اسلامی پیامبر(ص) این بود که نمایندگان سیاسی خود را پیام‌آور صلح و سازش و رحمت معرفی می‌کرد. پیامبر(ص) به سفیران خود پیام می‌داد که خداوند مرا برای رحمت[14] و صلح فرستاده است، پس پیام مرا به جهانیان برسانید. در حوادث سال ششم هجرت، پیامبر(ص) به قصد زیارت خانه خدا به سمت مکه حرکت ‌کرد. مشرکان قریش از روی ترس، مانع رفتن پیامبر(ص) به مکه شدند و در میان راه ایجاد ممانعت کردند. حضرت برای اینکه به آنان اعلام کند که قصدش تنها زیارت است، جراش بن امیه خزاعی را بر شتری سوار کرد و به سوی قریش در مکه فرستاد و به وی دستور داد که پیام او را در مورد صلح به اشراف قریش برساند. قریش بر خلاف رسوم ملل جهان درخصوص مصونیت سفیر، شتر پیامبر را کشتند، و خواستند سفیر را هم بکشند، اما عده‌ای مانع این کار شدند و آزادش ساختند. این کار ثابت کرد که آنها نمی‌خواهند از راه صلح وارد شوند و حتی پنجاه نفر از سربازان خود را برای غارت اموال و اسارت افراد فرستادند که مسلمانان آنها را دستگیر کردند و پیامبر فرمود: همه آنها را آزاد کنید، و با این کار روحیه صلح‌طلبی خود را به آنان ثابت نمود. با این همه پیامبر نومید نگشت و از راه مذاکره و صلح بار دیگر عثمان را جهت مذاکره و رساندن پیام به سوی سران قریش فرستاد. قریش حتی از بازگشت عثمان نیز جلوگیری کردند. پیامبر(ص) به آخرین نماینده قریش، سهیل بن عمرو، فهماند که قصد جنگ ندارد. این امر به مذاکرات و قرارداد صلح منجر شد و آن را صلح حدیبیه نامیدند.[15]

همچنین پیامبر(ص) وقتی که «معاذ بن جبل» و «ابوموسی اشعری» را به یمن اعزام می‌کرد، به آنان فرمود: «تشاورا و تطاوعا و یُسّرا و بَشّرا و لاتنفّرا؛ با هم مشورت کنید، همیاری نمایید کارها را آسان نشان دهید، (به مردم در مورد اسلام) بشارت و مژده دهید و ایجاد نفرت نکنید.»[16]

این مساله در دوران بعدی تمدن اسلامی نیز ادامه یافت و سفیران در جهت ایجاد صلح و ارتباط میان دولتها تلاش می‌کردند؛ به‌عنوان نمونه، در سال 629.م ابن جوزی معروف به «سفیر خلیفه» برای برقراری سازش بین پادشاهان آل ایوب ماموریت یافت.[17]

این آموزه‌های اسلامی فقط به زمان پیامبر و دوران صدر اسلام منحصر نیست بلکه در همه زمانها نزد مسلمانان محترم است و آنها همواره به این آموزه‌ها عمل می‌کنند و به همه ملتها و دولتها، حتی مخالفان خود تا آنجا که از حریم خود پا فراتر ننهند و به مسلمانان تجاوز نکنند، احترام می‌گذارند و این آشکارترین نشانه اسلام و مسلمانان است که نه تنها به خشونت و ترور و گروگان‌گیری راضی نیستند، بلکه با آن نیز مبارزه می‌نمایند.

 

مبارزه با محارب و مفسد

محارب به کسی گویند که از راه اخلال به امنیت عمومی و راهزنی، افساد در زمین کند[18] و با تهدید اسلحه به جان یا مال مردم تجاوز کند اعم از اینکه به صورت دزدان گردنه‌ها در بیرون شهرها چنین کاری کند یا در داخل شهر.[19] و از نظر فقهی به هر کسی که برای ترساندن مردم اسلحه بکشد «محارب» گویند.[20] در اسلام مجازات شدیدی برای این گونه افراد قرار داده شده است.

قرآن کریم می‌فرماید: «کیفر آنها که با خدا و پیامبرش به جنگ برمی‌خیزند و اقدام به فساد در روی زمین می‌کنند (و با تهدید اسلحه به جان و مال و ناموس مردم حمله می‌برند) فقط این است که اعدام شوند یا به دار آویخته گردند یا چهار انگشت از دست (راست) و پای (چپ) آنها به عکس یکدیگر بریده شود و یا از سرزمین خود تبعید گردند. این رسوایی آنها در دنیاست و در آخرت مجازات عظیمی دارند.» (مائده/33)

در نتیجه، کیفر محارب از نظر قرآن عبارت است از: 1ــ اعدام؛ 2ــ به دار آویختن؛ 3ــ قطع کردن چهار انگشت دست و پا به عکس یکدیگر؛ 4ــ تبعید. این شدت مجازات برای افراد یا تروریست‌هایی است که امنیت داخلی یک جامعه، اعم از جامعه اسلامی یا غیراسلامی،[21] را تهدید می‌کنند. نکته در خور توجه این است که حقوق و امنیت انسان آن قدر در نزد خداوند اهمیت دارد که تعرض به حقوق انسان محاربه با خداوند معرفی شده است.[22]

روشن است که این مجازاتها برای یک جرم نیست، بلکه چون جرم و جنایت متفاوت است و همه محاربان یکسان نیستند، مجازات نیز به تناسب جرم و کیفر و براساس درجات افساد رتبه‌بندی می‌شود، مثلاً: کسی که شمشیر بکشد و کسی را بکشد و مالی را ببرد با کسی که فقط بکشد و مالی را نبرده باشد یا به عکس مالی را ببرد و کسی را نکشته باشد،[23] فرق دارد.

در هر صورت اگر اقدامات تروریستی علیه مردم انجام شود و عده‌ای بی‌گناه کشته شوند، عاملان این اقدام از نظر حقوق اسلامی باید مجازات گردند و مجازات آنها شدیدترین نوع مجازات اسلامی است.

در روایتی (که مرتبط با آیه محاربه است) امام صادق(ع) فرمود: عده‌ای از قبیله بنی‌ضبّه در حالی که همه بیمار بودند، به حضور رسول‌خدا(ص) رسیدند. حضرت به ایشان دستور داد چند روزی نزد آن جناب بمانند تا بهبود یابند، سپس آنها را به جنگ اعزام می‌نماید. این عده گویند از مدینه خارج شدیم. رسول خدا(ص) ما را مامور کرد تا در بیابان مدینه نزد شتران صدقه برویم و از شیر آنها بخوریم و ما چنین کردیم تا همه بهبودی یافتیم و کاملا نیرومند شدیم. امام(ع) فرمودند: این عده همین که نیرومند شدند سه نفر از چوپان‌های رسول‌خدا(ص) را به قتل رساندند، رسول‌خدا(ص)، علی(ع) را برای دستگیری و سرکوبی آنان روانه کرد. حضرت علی(ع) آنان را در یک وادی در حال سرگردانی پیدا کرد، چون آن بیابان نزدیک یمن بود و آنان نمی‌توانستند از آن خارج شوند، علی(ع) آنها را اسیر کرد و به نزد رسول‌خدا(ص) آورد. در این زمان آیه محاربه که مجازات محارب را یکی از چهار مورد گذشته می‌داند، نازل شد.[24]

در روایات دیگر نیز برای کسانی که افراد بی‌گناه را می‌کشند و امنیت مردم را به هم می‌زنند و در واقع اقدامات تروریستی انجام می‌دهند، مجازاتهای فوق در نظر گرفته شده است. از جمله امام باقر(ع) می‌فرماید: «کسی که در شهری بر مردم اسلحه بکشد و به کسی آسیب برساند و اموال مردم را ببرد، اگرچه کسی را نکشته باشد، او محارب است و مجازاتش نیز مجازات محاربین است و اگر کسی را بکشد، پیشوا و حاکم شرع می‌تواند دست او را قطع نماید.»[25]

بنابراین اسلام به‌شدت اقدامهای غیرانسانی را محکوم ‌کرده و افزون بر آن، مجازاتهای سختی نیز برای مجرمان آن تعیین نموده است.

 

بُغاهًْ

بغاة از بغی به معنای تجاوز از حد خود و ستم کردن می‌آید[26] و «در شریعت اسلامی به کسی گویند که از حکومت و اطاعت پیشوایی عادل (حکومت مشروع) خروج کند.»[27] در هر صورت اگر کسی علیه حکومتی مشروع شورش کند و از زیر بار آن حکومت سرپیچی نماید و به اقدامات تروریستی سیاسی دست بزند، از نظر فقهای اسلامی محکوم است و از «بغاة» شمرده می‌شود و جنگ با او نیز واجب خواهد شد.

ابن ادریس می‌نویسد: «هر کسی که بر امام عادل خروج کند و بیعتش را بشکند و از احکام و فرمانهایش سرپیچی و مخالفت کند، او ”باغی“ است و پیشوا می‌تواند فرمان جنگ و جهاد در مقابل او صادر نماید.»[28]

در هر صورت کسی که علیه حکومتی وارد پیکار شود و از فرمانهای آن سرپیچی کند، مصداق بارز تروریست سیاسی است و باید با او مبارزه کرد. امام علی(ع) می‌فرماید: «خداوند به من فرمان داده است که با سرکشان و تجاوزکاران، با پیمان‌شکنان و کسانی که پای‌بند به عهد و پیمانهای خود نیستند، و با کسانی که فساد بر روی زمین راه می‌اندازند، جنگ و مبارزه کنم.»[29]

ایشان در سخن دیگر می‌فرماید: من به مبارزه با سرکشان و یاغیان شما را ترغیب می‌کنم[30] و باید با اهل بغی، جنگ و مبارزه شود.[31] آن حضرت یکی از اقسام جنگ و جهاد را جنگ با گروه تجاوزگر و یاغیان معرفی می‌کند و می‌فرماید که باید با این گروه جنگید تا اینکه فرمان خدا را بپذیرند.[32]

یکی از آیاتی که برخی برای یاغیان استدلال کرده‌اند، گفتار خداوند است که می‌فرماید: «هر گاه دو گروه از مومنان به نزاع و جنگ پردازند، در میان آنها صلح برقرار سازید و اگر یکی از آنها بر دیگری تجاوز کند، با طایفه ظالم پیکار کنید تا به فرمان خدا باز گردد.»[33] (حجرات/9)

آیه شریفه اگرچه دربارة نزاع و درگیری دو گروه مسلمان است، اما در قسمتی از آیه چنین آمده است: «اگر یکی بر دیگری تجاوز و بغی کرد، باید با او مبارزه نمود.» این جمله از قرآن می‌تواند مورد استشهاد قرار گیرد که در هر صورت با گروه سرکش حتی اگر مسلمان هم باشند، باید مبارزه شود تا تسلیم حق گردند. برخی نیز مبارزه با سرکشان و تروریسم را واجب و در واقع آن را جهاد فی‌سبیل‌الله می‌دانند که مانند اقسام دیگر جهاد می‌باشد و به آیه شریفه «جاهدوا باموالکم و انفسکم» استدلال نموده‌اند که مسلمانان در این راه باید با جان و مالشان بر ضرر بغاة مبارزه کنند.[34]

 

جهاد و اهداف آن

جهاد به معنای سختی و به کار بردن تلاش با نهایت کوشش انسان است[35] و از نظر شرعی یک قسم آن بخشش جان و مال در نبرد با مشرکان و تجاوزکاران و قسم دیگر آن جانفشانی و به‌کار بردن مال و تلاش برای سربلندی اسلام و شعائر ایمانی و اسلامی است.[36] در هر صورت جهاد از ارکان ایمان هر مسلمان و از واجبات ارزشمند اسلامی است. برخی از دانشمندان جهاد را بر سه قسم دانسته‌اند: 1ــ مبارزه با دشمن 2ــ مبارزه با شیطان 3ــ مبارزه با نفس.[37]

در نتیجه جهاد دارای مفهوم عامی است که تنها نبرد فیزیکی (جنگ) را دربرنمی‌گیرد. مخالفان اسلام تصور کرده‌اند جهاد به معنای جنگ دائمی مسلمانان با غیرمسلمان است تا غیرمسلمان به اجبار اسلام اختیار کند، و این بزرگ‌ترین دروغ و خیانت به مسلمانان است،[38] چرا که عقل سالم و طبیعت و فطرت انسانی این را می‌داند که باورها و عقیده‌های درونی انسان ممکن نیست با اجبار و اکراه تغییر کند. به‌طورکلی اجبار کردن انسان برای پذیرش دین در شریعت اسلام و آیات قرآن منتفی است. تعبیر قرآنی «لا اکراه فی الدین» (بقره/45) دینِ اجباری را نفی می‌کند، چرا که دین عبارت است از یک سلسله معارف که عمل را به دنبال دارد، و جامع همه معارف یک کلمه است و آن عبارت است از «اعتقادات»، اعتقاد و ایمان هم از امور قلبی است که اکراه و اجبار در آن راه ندارد، چون کاربرد اجبار تنها در اعمال ظاهری است.[39]

در جای دیگر نیز قرآن می‌فرماید: «]ای پیامبر[ آیا تو می‌خواهی مردم را مجبورسازی که ایمان بیاورند؟ (ایمان اجباری چه سودی دارد؟)» (یونس/99)

این تصور غرب که اسلام دین خشونت است، کاملا خطاست. اسلام به تجاوز توصیه نمی‌کند و جهاد که در اسلام مطرح شده است، یک عمل مقدس است و هیچ تناسبی با تجاوز ندارد، جهاد برای تجاوز، کشتار و خونریزی وضع نشده است.[40] مهم‌ترین محور و هدف این عمل مقدس، قصد خدایی بودن آن است و در بسیاری از آیات، حکم «جهاد» و «قتال» مقید به «فی سبیل الله» شده است.[41] این مساله نشان می‌دهد که عمل دفاع، جهاد، مبارزه، کشتن و کشته شدن فقط در راه خداست و این هدف مقدس نمی‌تواند با زورگویی، سلطه‌طلبی، منفعت‌گرایی، لذت‌پرستی، خودکامگی، تصرف اراضی و سرزمین و مانند آن سازگار باشد.[42] در حالی که تروریسم هماهنگ با سلطه‌جویی، زورگویی، منفعت‌گرایی و انتقام‌جویی است. افزون بر آن، ماهیت جهاد حمله و تجاوز نیست، بلکه ماهیت آن دفاع است؛ دفاع از حقوق انسانها،[43] دفاع از آزادی، دفاع برای حمایت مظلومان،[44] دفاع برای خاموش کردن آتش فتنه،[45] دفاع برای از بین بردن تجاوز ستمکار[46] و ... روح دفاع در تمام اقسام جهاد حکمفرماست، «به همین دلیل در تاریخ اسلام موردی را نمی‌یابیم که کافران آمادگی زندگی مسالمت‌آمیز با مسلمین را داشته باشند و اسلام دست رد به سینه آنها زده باشد. امروز نیز حکومت اسلامی سرجنگ با کسی ندارد و تا جنگ بر او تحمیل نشود با کسی پیکار نمی‌کند، ولی دفاع از مظلومان را جزء وظایف اصلی خویش می‌شمرد و فتنه‌گری و ایجاد رعب و وحشت و تضییق و فشار و سلب آزادی از سوی دشمن را نوعی اعلام جنگ می‌داند و خود را موظف به دفاع می‌شمرد.»[47]

بنا به دیدگاه بسیاری از دانشمندان اسلامی جهاد، پاسداری از اسلام و دین توحید ــ که حق فطری انسان[48] و حرمت‌های انسانی[49] است ــ می‌باشد و اگر ضرورت شدید برای حفظ حیات اسلام یا تنبیه کسانی که به نابودی اسلام کمر بسته‌اند، در میان نباشد، حملات نظامی یک دولت مسلمان نوعی «جنگ غیرمذهبی» و بنابراین غیرقانونی شناخته می‌شود.[50] این در حالی است که رویدادهای تروریستی نه تنها قداستی ندارد، بلکه اهداف آن کاملا غیرانسانی و در جهت از بین بردن حقوق انسانهاست. این اقدامات نه تنها از مظلومان حمایت نمی‌کند، بلکه آماج حمله‌های آنها مردمان بی‌دفاع، ستمدیدگان و مظلومان است. هدف آنها نه تنها خاموش کردن فتنه نیست، بلکه خود ایجاد فتنه و آشوبی دیگر است.

افزون بر آن، قوانین اسلامی که رعایت آنها در زمان جنگ واجب است، با هیچ پدیدة تروریستی همسان نیست. ممنوع بودن کشتن کودکان، زنان، پیرمردان و پیرزنان، آتش زدن درختان و ممنوعیت مسموم و شیمیایی کردن آب و مواد غذایی از جمله قوانینی است که در زمان جنگ هر چند با دشمن لازم‌الاجراست، اما در پدیده‌های تروریستی تمام این موارد در ذات آن پدیده نهفته است و با اسلام هیچ گونه سازشی ندارد.

در عملیات خشونت‌آمیز تروریستی اکثر قربانیان غیرنظامیان، کودکان، زنان و افراد سالخورده‌اند که این امر با یک هدف تجاوزکارانه انجام می‌شود.

دین مقدس اسلام ظلم و ستم، تبعیض، بی‌عدالتی، محاربه، تجاوز، ترور و ... را با شدت تمام محکوم نموده، سکوت و بی‌تفاوتی در برابر ظلم و ستم و تجاوز را نیز گناه نابخشودنی می‌داند و مقابله با آن را حتی در جایی که با توسل به زور، ممکن نباشد، با زبان یا لااقل به دل لازم می‌داند. به امید روزی که جهان بشری، به دور از ظلم، تجاوز، ترور و آدم‌کشی، در فضای عدالت، برادری و مساوات، از امنیت کامل در حوزه‌ها و عرصه‌های مختلف، برخوردار شوند. در مکتب تشیع، یکی از آرمانهای اساسی انتظار است، معنی انتظار ظهور کسی است که جهان را از بی‌عدالتی نجات می‌دهد و فضای برادری، مساوات و امنیت را بر جامعه حکمفرما می‌کند.

 

نتیجه

ترور و تروریسم که از طریق فعالیتهای مجرمانه و خشونت‌آمیز اجرا می‌گردد و در پی آن ترس، رعب و وحشت به وجود می‌آید، از نظر اسلام و مسلمانان محکوم است. سیره مسلمانان صدر اسلام و قرآن کریم با این پدیده منافات داشت و آنها حتی با این مساله مخالفت و مبارزه می‌کردند.

مسلمانان صدر اسلام در مدت سیزده‌سال در مکه قربانی ترور و آدم‌ربایی شدند و حتی با دشمنان خود به‌خاطر مصالحی مقابله هم ننمودند، اگرچه کفار و مشرکان، به اذیت و آزار و شکنجه‌های فراوان مسلمانان می‌پرداختند. قرآن کریم نیز در آیات مختلف انسان و حیات وی را ارزشمند می‌داند و هرگونه تعرض به جان و مال انسانها را محکوم می‌نماید. اقدامات غیرانسانی نه‌تنها در زمان صلح و آرامش حتی در زمان جنگ نیز از نظر قرآن کریم مردود شمرده شده است. قرآن از پیروان خود می‌خواهد در ارتباطات بین‌المللی و دیپلماتیک صلح و روابط حسنه با ملل دیگر داشته باشند. این مساله نه‌تنها در زمان پیامبر(ص) بلکه پس از آن حضرت نیز ادامه داشته و در تاریخ ثابت شده است. اما اگر کسی اهل تجاوز و ستم به دیگران باشد اسلام به مسلمانان اجازه می‌دهد با چنین فردی مبارزه کنند. مساله جنگ و جهاد در اسلام به‌خاطر تجاوز نیست، بلکه ماهیت آن دفاع در مقابل تجاوزات ناخواسته می‌باشد و این تصور غرب که اسلام دین خشونت است، کاملا خطاست. در نتیجه متهم کردن اسلام و مسلمانان به تروریسم اتهامی خصمانه است، چراکه تمام مسلمانان دوست دارند روزی را ببینند که ظلم، تجاوز، ترور و آدم‌کشی از بین رفته است و در فضایی کاملا عادلانه با مساوات و برابری زندگی کنند و این همان نویدی است که در متون اسلامی با عنوان مهدویت مطرح شده است.

 

پی‌نوشت‌ها


 

* عضو هیات علمی مرکز جهانی علوم اسلامی.

[1]ــ لغت‌نامه دهخدا، واژه ترور.

[2]ــ آندرو بوسا، بزهکاری بینالمللی، ترجمه: نگار رخشانی، ص 120، تهران‏‏، گنج دانش، ج1

[3]ــ رک: مکارم شیرازی و همکاران‏، تفسیر نمونه، ج 4، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ5‏، ص256

[4]ــ محمدبن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر عیاشی، المکتبهًْ العلمیه الاسلامیه، تهران، 1380.ق، ج 1، ص313

[5]ــ هُمزه (104) / 1؛ حجرات (48) / 2؛ انعام (6) / 108

[6]ــ مائده (5) / 32؛ انعام (6) / 151؛ فرقان (25) / 68

[7]ــ مکارم شیرازی، همان، ج 2 ، ص20

[8]ــ حرّ عاملی، وسائل الشیعه، ج 15 (کتاب الجهاد، جهاد العدو)، بیروت، موسسه آل‌البیت، 1993.م/1413.ق، ط اول، ص64

[9]ــ همان، ص 65

[10]ــ محمدبن یعقوب کلینی، فروغ الکافی، ج 5، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ 5، 1363، ص27

[11]ــ نهج‌البلاغه، نامه‌ها / 14

[12]ــ حر عاملی، همان، ص 62

[13]ــ محمدحسین طباطبایی، سنن‌النبی، تهران، اسلامیه، 1354، ص85

[14]ــ ابن سعد، (طبقات)، الطبقات الکبری، ج1، بیروت، دارصاد، ص اول، 1971، ص291 به بعد.

[15]ــ رک: جعفر سبحانی، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات)، چ 19، 1383، صص676ــ673

[16]ــ عبدالحی کتانی مغربی، التراتیب الاداریه، ج1، بیروت، دارالکتاب العربی، ص191

[17]ــ ابن الفرّاء، رسل المکوک (سفیران)، ترجمه: پرویز اتابکی، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1363، ص202

[18]ــ محمدحسین طباطبایی المیزان، ج 5، ص 485

[19]ــ مکارم شیرازی، همان، ج4، ص360

[20]ــ محمدحسن نجفی، جواهر الکلام، ج 41، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ چهارم، 1368، ص564؛ امام خمینی(ره) می‌فرماید: «محارب کسی است که سلاح خود را برای ترساندن مردم و به منظور ایجاد فساد در زمین چه در خشکی و چه در دریا چه در شهر و چه در بیرون شهر چه شب و چه روز، برهنه یا آماده کند.» رک: تحریر الوسیله، ج 2، قم، انتشارات جامعه مدرسین، چ پنجم، 1416، ص442

[21]ــ محمدحسن نجفی، همان.

[22]ــ رک: مکارم شیرازی، همان.

[23]ــ محمدحسین طباطبایی، المیزان، همان.

[24]ــ محمدبن یعقوب کلینی، همان، ج 7، ص 245؛ حر عاملی، همان، ج 28، ص311؛ باب ابواب حد المحارب، ح 7 ]34837[. این روایات در منابع دیگر شیعه مانند تهذیب الاحکام، ج 10، ص134 و تفسیر عیاشی، ج1، ص314 (حدیث 90) و منابع اهل سنت مانند مسند احمد بن حنبل، ج 3، ص177 و سنن نسایی و ... با اندکی اختلاف در مورد مجازات افراد مجرم آمده است. (همان)

[25]ــ حر عاملی، همان، ج 28، ص307، باب 1 ابواب حد المحارب، ح 1 ]34831[

[26]ــ اسماعیل‌بن حماره جوهری، تاج اللغه و صحاح العربیه، (صحاح اللغهًْ)، مادة «بغی»، بیروت و تهران، امیری، 1368

[27]ــ محمدحسن نجفی، همان، ج 21، ص222

[28]ــ علی‌اصغر مروارید، سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 9، (ابن ادریس، السرائر)، بیروت، الدارالاسلامیه، موسسه فقه‌الشیعه، ط اول، ص183

[29]ــ نهج البلاغه، خطبه 192 (اشباح)

[30]ــ همان، خطبه 97 / 5

[31]ــ حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج 11، بیروت، موسسه آل‌البیت الاحیاء التراث، 1988/1409.ق، ط دوم، ص65

[32]ــ ابوالعباس عبدالله حمیری، قرب الاسناد، قم، موسسه آل‌البیت الاحیاء التراث، 1413.ق، ص132، حدیث 462

[33]ــ بسیاری از مفسران از جمله علامه طباطبایی در المیزان، سیدقطب در فی ظلال، شیخ‌محمد عبده در المنار، ناصر مکارم شیرازی در تفسیر نمونه این آیه را تنها به درگیری دو گروه مسلمان مربوط می‌دانند نه به بغاهًْ اما فقها از جمله صاحب جواهر به این آیه برای یاغیان استدلال کرده‌اند.

[34]ــ علی‌اصغر مروارید، سلسلهًْ الینابیع الفقهیه، ج 9، (قطب راوندی، فقه القرآن)، ص137

[35]ــ فیومی، مصباح المنیر، مادة جهد و نیز رک: راغب، مفردات، مادة جهد، قم، دارالهجره، 1409.ش، ط اول

[36]ــ محمدحسن نجفی، همان، ج 21، ص3

[37]ــ عبده شیخ محمد، المنار، ج 10، بیروت، دارالفکر، ص306

[38]ــ همان، ص307

[39]ــ محمدحسین طباطبایی، المیزان، همان، ج 2، ص347

[40]ــ وهبه زحیلی، تفسیر المنیر، ج 7، بیروت، دارالفکر، ص187

[41]ــ یازده مورد از آیات جهاد و بیست مورد از آیات مربوط به قتال.

[42]ــ رک: محمدتقی جعفری، «بازشناسی جنبه‌های دفاع»، ج1، مجموعه مقالات کنفرانس بین‌المللی تجاوز و دفاع، تهران، چ اول، 1367، ص71

[43]ــ حج/39

[44]ــ نساء/75

[45]ــ بقره/193

[46]ــ بقره/190 و حج/39

[47]ــ مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، ج 10، قم، مدرسهًْ الامام امیرالمومنین، چ ششم، 1375، ص358

[48]ــ محمدحسین طباطبایی، المیزان، همان، ج 2، ص 66؛ جوادی آملی، وحی و رهبری، قم، موسسه اسرا، ص 151

[49]ــ وهبه زحیلی، همان. (رک: فصل اول، دیدگاه‌ها)

[50]ــ دیوید آرون شوارتز، تروریسم بین‌الملل و حقوق اسلامی، از کتاب تروریسم، جمع‌آوری علیرضا طیب، تهران، نشر نی، چ اول، 1382، ص382

 

تبلیغات