موانع اصلاحات نظامی در عهد ناصری
آرشیو
چکیده
نیاز به برنامه های اصلاحی در ایران از عرصه نظامی و احساس ضعف در توانمندیهای مورد نیاز آن، نمایان گردید و نخبگان کشور را متوجه آسیبها و چالشهای ناشی از عقب ماندگی ایران و قدرتمندی بیگانگان ــ خصوصاً در عرصه نظامی ــ کرد. اقدامات اصلاحی در زمینه سامان دهی قوای نظامی با موانع متعددی روبرو شد که مهم ترین آنها، فقدان ظرفیت حکومت برای اصلاح و ارتقای قابلیتهای کشور در قلمروهای مختلف و از جمله کسب توان دفاعی بود. تصمیمات اصلاحی عمدتاً مبتنی بر درکی سطحی و ظاهربینانه از تحولات پیرامونی بودند. نویسنده در این مقاله، موانع اصلاحات نظامی را در دوره ناصرالدین شاه قاجار بررسی کرده است.متن
ایل قاجار قرنها قبل از آنکه به رهبری آقامحمدخان به سلطنت دست یابد، همواره برای خود، نظامیان و جنگاورانی داشته است که تحت نظر و فرماندهی سرکردگان ایل به پیکار و دفاع میپرداختند.
حضور ایل قاجار در قشون عصر صفوی و شرکت آنان در جنگهای داخلی (بر ضد گردنکشان و مدعیان سلطنت) و جنگهای خارجی (بر ضد عثمانی و ازبکان) نشاندهنده توان بالای نظامی آنان است. همین توان نظامی سبب شد که قاجارها یکی از گروههای متشکل نظامی نامآور آن دوران گردند. این ایل ظاهرا در پهنه رقابتهای درونی مداخله نمیکردند، اما قدرت بالقوه آنان که از دو عامل فزونی نفرات و بیباکی و چابکسواری سرچشمه میگرفت، شاهعباس را آشفتهخاطر میساخت و بههمیندلیل او بهمنظور تضعیف این ایل، آنها را در نقاط مختلف پراکنده کرد. با وجود این تفرقه، ایل قاجار همچنان از عشایر نیرومند بهشمار میآمد و برخی از سران آن از شخصیتهای نظامی مشهور عصر صفوی بودند.[1] بنابراین برای بررسی ریشههای پیدایش و شکلگیری نیروهای نظامی در دوره قاجار، میبایست عصر صفوی و تشکیل اتحادیه قزلباش را مدنظر قرار داد. قزلباشان و سایر نیروهای نظامی در دوره صفوی و ادوار پس از آن خاستگاه ایلیاتی داشتند. با توجه به این امر میتوان قشون سنتی ایران را بهطورکلی برخاسته از نیروهای ایلیاتی دانست. مجموعه نظامی قشون سنتی، نظم، نهاد، ابزار، روشها و اخلاقیات ویژه خود را داشت و در جدول ارزشهای حاکم بر جماعتهای سپاهی، رقابتها، کینهها، نامردیها و دشمنیهای خانگی از یکسو و شجاعتها، ازخودگذشتگیها و مردانگیها از سوی دیگر، حد و رسم پیدا میکرد.
قشون سنتی ایران با این توصیفاتی که شرح آن گذشت، در جنگ با قوای بیگانه و بر اثر ارتباط با آنان در معرض تحولاتی قرار داشت که پذیرش آنها به دگرگونی سازمان، وظایف و فنون نظامی منجر میشد. البته در بهوجود آمدن این تحولات، شخصیت فردی، اجتماعی و نظامی سرکردگان قشون و کارگزاران حکومتی نیز تاثیر داشته است.[2]
وقوع برخی رویدادهای درونمرزی و برونمرزی در عصر قاجاریه از جمله آغاز جنبشهای مشروطهخواهی و استقلالجویی در نقاط مختلف جهان و ضعفهای درونی نظام قاجاریه بهویژه شکستهای نظامی پیاپی ایران (در اواخر سده هیجدهم و اوایل سده نوزدهم) موجبات توجه نخبگان فکری و حکومتی به مساله اصلاحات و نوسازی را فراهم ساخت. پیشروان نوخواهی دریافتند که پیشرفتهای علمی و فنی در جنگ و دیگر جنبههای زندگی برتری اروپاییان را سبب شده است و اگر ایران بخواهد به زندگی خود ادامه دهد، باید اقدامات اساسی در نوسازی، نظام اداری، ارتش، نظام مالیاتی، آموزش و پرورش و سایر نهادها انجام دهد.[3]
اندیشه اصلاحات پس از جنگهای ایران و روس در تبریز جان میگیرد؛ شهری که به تعبیر قائممقام، شعر و تاریخش، حرف توپ و سرباز است و آیه و حدیثش جهاد و غزای قزاق و صالدات. این سخنان اشارهای است به مساله بحرانخیز بودن تبریز، بهویژه در آن هنگامی که این شهر خط مقدم جبهه جنگ با قوای عثمانی و روسیه بود.[4]
بدونشک جنگ عرصهای برای آزمودن توانمندیها و پی بردن به نقاط ضعف و عوامل آسیبزاست، و این در تاریخ نظامی ایران بیسابقه نیست. برای نمونه در زمان صفویه، مواجهه لشکریان ایران با عثمانی بهویژه در نبرد چالدران، ضعف مفرط ایرانیان را در دسترسی نداشتن به سلاح آتشین نشان داد، بهطوری که حکام صفوی درصدد برآمدند ارتش را مدرنیزه کنند. با افول خاندان صفوی مجدداً نیروی نظامی ایران رو به قهقرا رفت و هنگام سلطنت قاجاریان کاملاً به شکل سنتی خودش بازگشت.[5]
هنگام رویارویی ایران و روسیه، ضعف شدید قوای نظامی ایران آشکار شد و اصلاحطلبان پیشگام، نظیر عباسمیرزا، قائممقام و امیرکبیر، در راه برطرف ساختن کاستیها، اقدامات اصلاحی مهمی انجام دادند. اما مرگ عباسمیرزا و سپس کشته شدن قائممقام و امیرکبیر به دستور شاهان قاجار روند اصلاحات را با موانع جدی مواجه ساخت.
پیش از پرداختن به عوامل موثر در شکست اصلاحات و نابسامانی قشون در عهد قاجاریه، ضروری است در مورد ساختار نظامی ایران در این دوران مطالبی ذکر شود.
ساختار نظامی ارتش ایران در دوره قاجاریه بر سه بخش استوار بود: 1ــ پیادهنظام 2ــ نیروهای ایلیاتی که عمدتاً سوارهنظام بودند 3ــ توپخانه. پیادهنظام مهمترین رکن ارتش بود و شکل سربازگیری آن به صورت بنیچه اعمال میشد. براساس این نظام هر روستا، بخش یا طایفه متعهد بود که متناسب با برآورد درآمد خود سرباز مورد نیاز پیاده نظام را تامین کند. لباس پیادهنظام معمولاً یک شکل بود و اگر دیر به دست سرباز میرسید، با حالت زشتی وصله و پینه میشد. سلسلهمراتب نظامی در پیادهنظام از کمترین مقام به بالاترین مقام عبارت بود از: سرباز، سرجوخه، وکیل، طبالباشی، موذنباشی، شیپورچیباشی، مفتش، نایب بیراقدار، آجودان، سلطان، یاور دوم، یاور اول (سرگرد، ماژو)، سرهنگ (کلنل)، سرتیپ سوم، سرتیپ دوم، سرتیپ اول (میرپنج).[6]
در میان واحدهای نظامی ایران در عصر قاجار توجه کمتری به نیروی دریایی شده است. در آغاز قرن 13هـ .ق چند کشتی کوچک که مامور محافظت از کرانههای خلیجفارس بود، نیروی دریایی ایران را تشکیل میداد. همین چند کشتی نیز به علت اغتشاشات داخلی و موانع سیاسی خارجی از میان رفت. برای محافظت از کرانههای دریای خزر، بهاستثنای زمانی کوتاه، دولت ایران رسماً هیچ نوع کشتیای در اختیار نداشت.[7]
وضعیت ادارات مختلف نظام نیز رقتآور بود، فقدان انبار مخازن، سربازخانه، مریضخانه، ناآگاهی از فنون جنگی، فقدان مهندسان مبرّز همه از نابسامانی اوضاع قشون و ضرورت وقوع اصلاحات در آن روزگار حکایت میکرد.
یکی از جنبههای مهم ضعف نظام ایران، بیلیاقت صاحبمنصبان و کارگزاران نظامی بود. در این زمینه سرهنگ شیل مینویسد: «به همان اندازه که سرباز ایرانی خوب است، صاحبمنصبش مزخرف است. به جز افسران توپچی و عده محدودی که باقیمانده تعلیمیافتگان مشّاقان انگلیسی هستند، بقیه صاحبمنصبان به یک پول سیاه نمیارزند، خاصه خرجی و رشوه پایه ترفیعات لشکری را میسازد، کسی که چهل پنجاه سال عمرش را در امور غیرنظامی گذرانده، یکباره تغییر شکل میپذیرد و به مقام سرهنگی و سرتیپی و حتی سرلشکری میرسد و گاه به فرماندهی کل قشون منصوب میگردد.»[8]
مجدالملک نیز در رساله مجدیه، علت نابسامانی امور نظامی را سوءمدیریت و تحمیلات ناگوار کارگزاران حکومتی میداند و از واگذاری امور مالی قشون به وزارت مالیه که مستوفیالممالک در راس آن قرار دارد، انتقاد میکند. وی به دلیل وضعیت اسفبار زندگی نظامیان، آنان را مظلومترین طبقات ایران بهشمار میآورد و این امر را ناشی از گسترش فساد و تباهی در ارکان ارتش و شیوههای نادرست مدیریت صاحبمنصبان نظامی میداند. گستره فساد در ارتش بهحدی رسیده بود که فرد اصلاحطلبی چون مجدالملک هم امیدی به بهبود آن نداشت و صرف هزینه برای نگهداری از آن را، تلفکردن منابع مالی میدانست. دلایل این ناامیدی را میتوان از عباراتی دریافت که وی در توصیف ارتش عصر ناصری میآورد. «در این وزارت [منظور وزارت جنگ است] هم مثل وزارت مالیه دزدان زبردست برای بردن حقوق نوکر تربیت شده، همه ماموریت دارند که آنچه به هر اسم و رسم از بابت مخارج قشونی به خرج ولایات آمده، به تمام ضبط کنند... تا وزارت جنگ ایران به این خسوف و کسوف مبتلاست، پادشاه ایران پول خود را به مصارف قشون و مهمات حربیه ضایع نکند، زیرا پول در خزینه سلطان بهتر که در دفینه صاحبمنصبان.»[9]
با این چشماندازی که از اوضاع نظامی ایران ترسیم شد، دغدغه اصلاحطلبی پیشگامان اصلاحات و ارزشیابی اقدامات آنان بهتر درک خواهد شد.
بنیانگذار اصلاحات نظامی در ایران عباسمیرزا و میرزابزرگ قائممقام بودند. انگیزه این پیشگامان از اصلاحات، افزایش توان دفاعی ایران در مقابله با متجاوزان بهویژه روسها بود. فرانسه و انگلیس در مساله اصلاحات نظامی به یاری ایران آمدند، البته محرک آنان علایق و منافع سیاسی بود. هسته مرکزی نظام ایران به دست صاحبمنصبان فرانسوی ایجاد شد، اما تحولات سیاسی اروپا آنها را از صحنه ایران خارج و انگلیسیها را جانشین آنها ساخت. هیاتهای انگلیسی به ایران آمدند و در پی آن اقدامات عمدهای در اصلاح نظام انجام شد. از جمله این اقدامات میتوان به ورود سلاحهای جدید، برپایی کارخانه توپریزی و تفنگسازی در آذربایجان، و انجام تغییراتی در لباس سربازی اشاره کرد.
در قشون ایران علاوه بر افسران انگلیسی، افراد فرانسوی و لهستانی و حتی روسی نیز خدمت میکردند. توجه عباسمیرزا به استخدام صاحبمنصبان لهستانی و اعتمادش به آنها بهخاطر دشمنی لهستانیها با روسها بود. یکی از آنان ژنرال بروسکی (Borowski) بود که در جنگ اول هرات کشته شد و در پی آن دولت ایران مستمری و تیول در حق فرزندانش برقرار کرد. پسر بروسکی نیز به خدمت ایران درآمد و معلم دارالفنون شد. اخلال و کارشکنیهای افسران انگلیسی در جنگ هرات، سبب شد دولت ایران نسبت به آنها بیاعتماد و بدبین شود. ازاینرو محمدشاه به استخدام صاحبمنصبان فرانسوی رغبت بیشتری پیدا کرد. در مورد حضور افراد نظامی روسی در قشون ایران باید افزود که در زمان عباسمیرزا نزدیک به هفتصد، هشتصد نفر سپاهی فراری روسی به ایران پناه جستند، که قسمت منظمی را تشکیل میدادند.[10]
اصلاحات نظامی امیرکبیر
امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران از هیچ کوششی فروگذار نکرد و حتی برای اصلاح سپاه ایران، منصب امیرنظامی را که درواقع رسیدگی به امور جنگ بود، شخصاً عهدهدار شد. بهرهمندی امیر از اطلاعات نظامی، بهویژه هنگامیکه در آذربایجان در خدمت ولیعهد ادای وظیفه مینمود، و تماس وی با مستشاران نظامی بیگانه، که از زمان عباسمیرزا و محمدشاه برای تعلیم و تربیت لشکریان ایران در تبریز بودند، تجربیات ارزندهای (در آغاز کار خطیر اصلاحات) برای وی فراهم آورد. در این میان، مسافرت وی به روسیه و مشاهده تشکیلات نظامی و کارخانجات مهماتسازی آن کشور نیز در ترغیب وی برای اصلاحات موثر افتاد.
مهمترین اقدامات اصلاحی امیر در امور نظامی عبارت است از: 1ــ اصلاح هیات فرماندهی و تربیت صاحبمنصب؛ 2ــ استخدام خبرگان نظامی اروپایی. در این زمینه امیر، مصلحت دولت را در این تشخیص داد که خبرگان نظامی را از کشوری بیاورد که از اندیشههای سیاسی به دور باشند و هر روز برای دولت ماجرایی برپا نسازند و بدینصورت تاحدی که ممکن باشد، جلوی کارشکنی و همچشمی سیاسی بیگانگان را بگیرد. ازاینرو وی به دولت اتریش و پروس روی آورد که صرفنظر از بیطرفی سیاسی (از نظر ایران)، در فن جنگ ترقی شایانی کرده بودند؛ 3ــ تاسیس شعبه علوم نظامی دارالفنون تحت نظر افسر اتریشی بارون گومنز. امیر به بارون گومنز بسیار توجه میکرد و مسئولیت اصلی اصلاح نظام را به او سپرده بود. در خور ذکر است که شعبه علوم نظامی دارالفنون تقریباً هشتماه پیش از افتتاح رسمی آن مدرسه شروع به کار کرد؛ 4ــ تجدیدنظر در سازمان لشکری و برپا کردن تشکیلات نظامی دائمی؛ 5ــ برقراری هنگهای ثابت برای ایلات و ارسال صاحبمنصبان بهمنظور آموزش دادن تعلیمات جدید به ایلات؛ 6ــ تشکیل دو فوج جداگانه از عنصر اقلیت مسیحی ارومیه، سلماس و جلفای اصفهان برای اولینبار، در ضمن امیر، صاحبمنصبان آنها را از خودشان قرار داد. اگرچه چندی بعد به دلیل فقر بسیار، ارامنه اصفهان از خدمت سربازی معاف گردیدند؛ 7ــ برانداختن رسم بخشیدن مناصبِ بیشغل در سازمان نظامی، ثبت سازمان لشکری در دفتر مخصوص و تعیین دقیق تعداد مقامهای نظامی. بهدنبال این عمل، تا منصبی خالی نمیگشت، هیچکس شغل و مقام تازهای تحصیل نمیکرد؛ 8ــ اعطای ترفیعات به صاحبمنصبان بر مبنای شایستگی و لیاقت آنان؛ 9ــ بنای کارخانههای اسلحهسازی در تهران و برخی از ایالات، از جمله آذربایجان، فارس، خراسان، اصفهان. نظر امیر این بود که اسلحه و مهمات نظامی مورد نیاز لشکرِ هریک از ایالات مهم، در همان جا ساخته شود؛ 10ــ احیا و راهاندازی کارخانه توپریزی و باروتسازی تبریز که یادگار عهد عباسمیرزا بود؛ 11ــ تاسیس کارخانه مهماتسازی در امیرآباد تهران؛ 12ــ ساخت ماده قطران در احمدآباد گیلان. این ماده را که در توپخانه مصرف داشت تا آن زمان از روسیه وارد میکردند؛ 13ــ الغای رسم کهن سیورسات؛ 14ــ نظارت بر اعطای بیکموکاست جیره و مواجب و پوشاک سربازان؛ 15ــ متحدالشکلکردن لباس نظام با اقتباس از اتریش. در ضمن دوختن تکمه شیر و خورشید نخستینبار مرسوم شد. این تکمهها را نخست از انگلیس وارد میکردند، ولی بعدها در ایران ساختند و علاوه بر این مشخص گشت که لباس لشکر، خواه کلیجه و خواه شلوار، از اقمشه ایران دوخته شود. لباس نظام از شال چوخای مازندران و ماهوت ایرانی و دیگر پارچههای وطنی تهیه میگردید. کار زردوزی لباس صاحبمنصبان به خورشیدخانم، یکی از بانوان تهرانی، واگذار شد و از آنجا که خوب از عهده آن برآمد، دولت مقرر کرد شاگردانی برای خود اختیار کند و تا مدت پنجسال احدی با او در این کار مشارکت ننماید؛ یعنی این حرفه در انحصار او قرار گرفت؛ 16ــ ساخت دژهای نظامی در ناحیههای مرزی و مناطق داخلی که کمتر در امان بودند. برای محافظت از این دژها تعدادی سرباز گماشته شدند؛ 17ــ تاسیس صندوق نظام. مخارج لشکر مستقیماً، یعنی بدون مراجعه به دستگاه استیفاء، از همان صندوق پرداخت میشد؛ 18ــ تاسیس نیروی دریایی در خلیجفارس.[11]
امیرکبیر از طریق توسعه و تجدید سازمان قشون و اصلاح جنبههایی از مالیه حکومت و عایدات، تحولی را باعث شد که از طریق آن، موجبات ابقای نظام سیاسی قاجاریه را برای نیمقرن دیگر فراهم ساخت. بعد از امیرکبیر نیز سیاست تجدید سازمان قشون و اصلاح امور مالی با تعدیلهایی ادامه پیدا کرد، اما جانشینان امیرکبیر، فاقد انتظام و انضباطی بودند که وی با شوق فراوان برای برقراری آن میکوشید.
یکی از مسائل مهمی که در بحث اصلاحات نظامی دوران قاجار نباید از آن غفلت کرد، موضوع مخالفان اصلاحات یا بهعبارتی عوامل بازدارنده اقدامات اصلاحگرایانه است. از همان زمانی که بنیانگذار نوگرایی، عباسمیرزا، برنامههای خویش را در زمینه نوسازی ارتش آغاز کرد، واکنشهای ناسازگارانهای بر ضد وی شکل گرفت. در این میان دولتمردان بانفوذ و محافلی ویژه که سود خویش را در ارتش و نظام سنتی میدیدند، سرسختانه با نوسازی در ارتش مخالفت کردند. نمونه آشکار این مخالفتها، رفتاری است که در اصفهان در برابر فابویه (Fabvier) ــ از متخصصان توپخانه ارتش فرانسه ــ که همراه گاردان به ایران آمده بود، نشان داده شد. وی با همکاری دوست خود ربول (Reboul) میکوشید توپخانه اصفهان را نوسازی و تقویت کند، ولی حاکم اصفهان و پسرانش با کارشکنیهای گوناگون مانع اقدامات آنها میشدند.[12] یکی دیگر از مخالفان اقدامات اصلاحی عباسمیرزا، برادرش محمدعلیمیرزاست. ازآنجایی که محمدعلیمیرزا خود را شایسته ولیعهدی میدانست، با عباسمیرزا و پدرش که برادر کوچکتر را به جانشینی برگزیده بود، سخت سر ناسازگاری برداشته بود و تلاش میکرد با بهرهبرداری از ستیز ناسازگاران نوسازی، عباسمیرزا را بکوبد. محمدعلیمیرزا اقدامات برادرش را کفر و جنایت میدانست و با القای این فکر که روابط عباسمیرزا با اروپائیان سبب خواهد شد عقاید، لباس و مذهب مردم تغییر کند، آنها را به ستیز با اقدامات عباسمیرزا تحریک میکرد.[13] بدینترتیب اندیشه اصلاحات با مخالفتها و اشکالتراشیهای صاحبان منافع و عناصر محافظهکار دیوانی، بهویژه برخی از صدراعظمها، رویارو بود.
با وجود این، مانع اساسی اصلاحگرایی، نظام استبدادی و شخص شاه بود. اگرچه ناصرالدینشاه گاهی به اصلاحات علاقه نشان میداد، تحقق اصلاحات به وجود حکومتی قانونمدار وابسته بود که این امر نیز تحدید حقوق سلطنت و قدرت شاه را به دنبال داشت.[14] ازاینرو، رویکرد ناصرالدینشاه به اصلاحات، رویکردی سطحی، منفعتطلبانه و فاقد عمق و محتوا بود. شاهد مدعای ما در این زمینه برخی از اقدامات اصلاحی شاه در زمینه قشون است. برای نمونه میتوان به اقدام ناصرالدینشاه در مورد تقسیم وظایف حکومت میان شش وزارتخانه اشاره کرد که یکی از آنها وزارت جنگ بود. اما او پس از مدتی با صدور فرمانی در مورد این وزارتخانهها عملاً قدرت تصمیمگیری را از وزراء سلب نمود، در این فرمان آمده بود: «این وزرا بدون عرض به خاکپای مبارک اعلیحضرت پادشاهی و استیذان از رای اقدس ملوکانه امضای امری را نخواهند کرد.»[15]
نمونهای دیگر از اقدامات اصلاحی ناصرالدینشاه تاسیس بریگاد قزاق در ایران بود. ناصرالدینشاه در دومین سفر اروپاییاش تحتتاثیر لباسهای شکیل و برازنده قزاقان روسی، شیفته آنان شد[16] و دستور تشکیل نیروی قزاق ایرانی را صادر کرد. ازآنجائیکه ناصرالدینشاه صرفاً شیفته ظواهر تمدن فرنگ بود، همین پوستههای ظاهری را در اقدامات اصلاحیاش مدنظر قرار میداد. در مجموع میتوان گفت اصلاحات در منظومه فکری ناصرالدینشاه با آنچه اصلاحطلبانی چون امیرکبیر در نظر داشتند، از نظر ماهیت و هدف کاملاً متفاوت بود، استبداد شاه و خودکامگی وی با روحیه اصلاحطلبی سنخیت نداشت. ازاینرو رویکرد ناصرالدینشاه به اصلاحات، سطحی، منفعتطلبانه و فاقد عمق و محتوا بود.
پینوشتها
* عضو هیات علمی دانشگاه بیرجند.
[1]ــ ناصر تکمیل همایون، تحولات قشون در تاریخ معاصر ایران، تهران، دفتر پژوهشهای فرهنگی، 1376، ص101
[2]ــ همان، صص131ــ129
[3]ــ عبدالهادی حائری، تشیع و مشروطیت در ایران و نقش ایرانیان مقیم عراق، تهران، امیرکبیر، 1364، ص11؛ نیز رک: رحیم رئیسنیا، ایران و عثمانی در آستانه قرن بیستم، ج1، تهران، ستوده، 1374، ص10
[4]ــ جواد طباطبایی، تاملی درباره ایران، مکتب تبریز و مقدمات تجددخواهی، تبریز، ستوده، 1384، ص181
[5]ــ جلال فرهمند، «قشون دولت علیه ایران»، فصلنامه تاریخ معاصر ایران، س9، ش36، زمستان 84، صص294ــ293
[6]ــ همان، ص295
[7]ــ غلامرضا ورهرام، تاریخ سیاسی و سازمانهای اجتماعی ایران در عصر قاجار، تهران، معین، 1369، ص114
[8]ــ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، چاپ هفتم، 1362، ص287
[9]ــ جواد طباطبایی، همان، ص470ــ468
[10]ــ فریدون آدمیت، همان، ص288
[11]ــ همان منبع با تلخیص، صص302ــ289. در این زمینه، نیز رک: علیاکبر بینا، تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران از معاهده ترکمانچای تا عهدنامه صلح پاریس، ج 2، تهران، دانشگاه تهران، 1348، صص194ــ192
[12]ــ عبدالهادی حائری، نخستین رویاروییهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدن بورژوازی غرب، تهران، امیرکبیر، 1367، ص314
[13]ــ موریس دوکوتز بوئه، مسافرت به ایران، ترجمه: محمد هدایت، تهران، امیرکبیر، 1348، ص105
[14]ــ جواد طباطبایی، همان، ص440؛ نیز رک: عباس امانت، قبله عالم، ص480
[15]ــ عباس امانت، قبله عالم، ص468
[16]ــ علیرضا علیبابایی، تاریخ ارتش ایران از هخامنشی تا عصر پهلوی، تهران، آشتیان، 1382، ص74