آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

ماهیت خاص انقلابها از یک سو و ویژگیهای متمایزکننده انقلاب اسلامی از سایر انقلابها از سوی دیگر، فرصتی مغتنم برای تحلیلگران سیاسی ــ اجتماعی پدید آورد تا با تامل در واقعه انقلاب اسلامی به گونه ای نو، عمق تحولات سیاسی ــ اجتماعی را دریابند. از جمله این موارد، توجه به مفهوم جدیدی از «قدرت» و اجزای تشکیل دهنده آن می باشد. حادثه مکمل این روند جدید فهم قدرت، رخداد جنگ تحمیلی بود که در فاصله کوتاهی از پیروزی انقلاب اسلامی به وقوع پیوست که این امر موجب شد در زمان طولانی تری، لایه های پنهان و عوامل موثر و نامرئی تغییرات سیاسی اجتماعی، قابل تشخیص و شناسایی گردند. در نوشتار زیر اهمیت و تاثیر آرمانگرایی در ایجاد و بازتولید قدرت ملی در دوران دفاع مقدس بررسی گشته است.

متن

 

 

بسیاری از تحلیل‌گران، ایدئولوژی را عامل مهم متحد کردن مخالفان علیه رژیم کهنه تعریف می‌کنند. ایدئولوژی غالباً در یک فرایند انقلابی خود را بازنمایی می‌نماید و تسلط پیدا می‌کند. البته در مورد انقلاب اسلامی ایران، این امر ریشه در ساختار اجتماعی ــ فرهنگی دوره پیش از انقلاب نیز دارد. درواقع، تعبیر ایدئولوژیک رهبران جمهوری اسلامی از فرایند انقلاب و اهداف آن را می‌توان عامل سرخوردگی‌های گروه‌های شرکت‌کننده در انقلاب از وضع پیشین و درخواستهای آنها دانست.

همان‌گونه که در تعاریف آمده، وظیفه ایدئولوژی ارائه دستورالعملی ماندگار و ناشی از یکپارچه کردن مجموع تجربیاتی است که از طریق تلفیق و متوازن کردن مسائلی همچون نیازهای اقتصادی، ضرورتهای ژئوپولتیک، افکار عمومی داخل و توان ظرفیتهای دولت به واسطه نخبگان حکومتی حاصل می‌شود. البته نقش و وظیفه، مستلزم یک هویت، و تعیین‌کننده جهت‌گیری دولت نسبت به همسایگان (دوست یا دشمن)، قدرتهای بزرگ (از جمله تهدیدکننده یا حامی) و نظام دولت (شامل تجدیدنظرطلب‌ها یا طرفداران وضع موجود) است. گرچه، مدیریت وظیفه ایدئولوژی‌ها بر دوش نخبگان با کفایت قرار دارد، اما هنگامی که وظیفه‌ای ساخته و پرداخته شود، معیارهای مشروعیت و عملکرد سیاست خارجی را مشخص می‌کند که تاحدودی نخبگان را در محدودیت قرار می‌دهد. همچنین این وظیفه به اجتماعی شدن نسل آینده تصمیم‌سازان نیز کمک می‌کند. ازاین‌رو، ایدئولوژی با وجود برخی از تغییرات در رهبری و محیط، می‌تواند انسجام خاصی به سیاست خارجی دهد.

 

کارکرد ایدئولوژی در تحولات انقلابی

ایدئولوژی‌ها درواقع «چارچوب‌های آگاهی» هستند که تفسیری از جهان را به منظور عمل بر طبق آن در اختیار انسان قرار می‌دهند. البته همان‌طور که ویلر و زولشان اشاره می‌کنند، در دوران پیش از انقلاب، که ویژگی آن وجود گروه‌های متعدد بدون «تقاضا» یا نارضایتی روشن و مشخصی است، ابتدا ایدئولوژی‌هایی ظهور می‌یابند که برای پذیرفته شدن باید به رقابت در «بازار عقاید» برخیزند. این مساله در مورد تحولات انقلابی ایران به گونه مشهودی تحلیل‌پذیر و در خور ملاحظه می‌باشد. گروه‌های انقلابی مختلف، در دوران قبل از انقلاب، درگیر مجادله سیاسی با حکومت و رقابت ایدئولوژیک با یکدیگر بوده‌اند. آنان در طی رقابتهای ایدئولوژیک نتوانستند به تعادل و ائتلاف دست یابند. کشور ایران دارای قابلیتهای گسترده و فراگیری برای ائتلاف‌سازی می‌باشد و از جمله این موارد می‌توان به قابلیتهای ایدئولوژیک، توانمندی‌های نظامی و تحرک ایران برای نقش‌آفرینی بین‌المللی اشاره کرد، علت اصلی این امر را می‌توان ناشی از شرایط و قابلیتهای هژمونیک‌سازی در ایدئولوژی انقلاب اسلامی دانست.

ایدئولوژی انقلاب اسلامی توانست نیروهای سیاسی مختلفی را که با الگوهای اسلامی و رهیافت‌های امام خمینی(ره) هماهنگی داشتند، با یکدیگر متحد نماید و به موازات آن زمینه‌های ایجاد ایدئولوژی مسلطی را فراهم آورد که راهنمای سیاست داخلی و خارجی جمهوری اسلامی ایران باشد. این روند با فراز و نشیب‌هایی تاکنون تداوم یافته است. شایان ذکر است که توجه به ویژگی‌های منحصر به فرد انقلاب اسلامی، که بر ایدئولوژی اسلام استوار بوده، تاحدودی ایران را از دیگر واحدهای سیاسی مستثنا ساخته است. ایدئولوژی اسلام، که اساس سیاست امنیتی ایران قرار گرفته، همواره مانند شمشیر دولبه‌ای عمل نموده که از یک سو، نگرانی سایر کشورها را در پی داشته و حالت تهدیدزایی پیدا کرده و از سوی دیگر، با توجه به ماهیت انقلاب اسلامی و لزوم حفظ و تداوم آن بدون از دست دادن محتوای انقلاب، بهترین راه ممکن برای حفظ موجودیت انقلاب و کشور تشخیص داده شده است.

 

عناصر ایدئولوژیک در رفتار سیاست خارجی ایران بعد از انقلاب

ویژگی مکتبی بودن و اسلامی بودن انقلاب ایران و محوریت ایدئولوژی اسلامی در آن، خصوصاً در دهه اول انقلاب، در جاهای دیگر و مقاطع مختلف کم‌نظیر است. انقلاب ایران با انقلابهای جهان، چه در جهان سوم و چه در کشورهای بزرگ، متفاوت می‌باشد، زیرا بر یک ایدئولوژی مذهبی تاکید داشته است.

زمانی‌که ایران از قابلیتهای ایدئولوژیک موثر و سازنده‌ای برخوردار باشد، طبعا در ایجاد هماهنگی منطقه‌ای و بین‌المللی تاثیر بیشتری خواهد گذاشت. کشورهای خاورمیانه، بعد از افول پان‌عربیسم، در وضعیت خلأ سیاسی و استراتژیک قرار داشتند. آموزه‌های اسلامی و همچنین قالبهای اسلام سیاسی می‌توانست چنین مطلوبیتهایی را برای کشورهای خاورمیانه‌ای فراهم آورد.[1]

به این ترتیب، قالب‌های ایدئولوژیک با شاخص‌های فرهنگی و تمدنی ایران پیوند یافت. ایدئولوژی را می‌توان یکی از عناصر اصلی ترکیب‌شونده با فرهنگ سیاسی و همچنین قالبهای ژئوپولتیکی ایران در دورانهای مختلف سیاسی دانست. البته تحرک ایدئولوژیک ایران با قالب اسلامی از اواخر دهه 1970 رشد بیشتری پیدا کرد، و این امر به آن منجر شد که ایران، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، به عنوان سخنگوی یک آرمان ظاهر شود.

 

ایدئولوژیک‌گرایی و سیاست صدور انقلاب

نظامهای سیاسی مبتنی بر ایدئولوژی قابلیتهای تحرک فراملی را در خود جای می‌دهند. جمهوری اسلامی ایران نیز در سالهای اولیه انقلاب، یکی از موارد مهم تامین امنیت خود را گسترش رابطه با ملتهای اسلامی می‌دانست. اگرچه ایران ارتباط مناسبی با دولتها داشت، اما به موازات آن با نهضتهای آزادی‌بخش، حتی غیرمسلمان، نیز روابط حسنه برقرار کرده بود. درواقع فرایندهای ایدئولوژیک‌گرایی را می‌توان عامل انسجام‌دهنده سیاسی و بین‌المللی به شمار آورد. حتی در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز زمینه‌های لازم برای ائتلاف‌گرایی استراتژیک پیش‌بینی شده و بر آن تاکید گشته است.

نکته اساسی، در سیاست امنیتی جمهوری اسلامی ایران، طی سالهای نخست انقلاب، این است که دیگر منابع قدرت، عمدتاً در خدمت ایدئولوژی و گسترش آن قرار گرفتند؛ درحالی‌که بسیاری از دولتها، از ایدئولوژی‌ در جهت خدمت به ناسیونالیسم بهره‌ می‌بردند. ایدئولوژی اسلامی اساساً زمینه ائتلاف جمهوری اسلامی ایران را با جنبشهای آزادی‌بخش و نیز کشورهای اسلامی فراهم آورد. به طور کلی، شرایط عمومی نظام سیاسی ایران به گونه‌ای بود که بسترهای لازم را برای ائتلاف در برابر تهدیدات جهان غرب ایجاد می‌کرد.

تمامی کشورها به گونه‌ای گریز‌ناپذیر دارای سیاست خارجی نامرئی و همچنین عملیات پنهانی می‌باشند. نیکسون در کتاب «1999 پیروزی بدون جنگ» بر این امر تاکید می‌کند که اقدامات سیاست خارجی امریکا انواع زیادی از رفتارهای سیاسی و بین‌المللی را در بر دارد. به طور کلی، عملیات پنهانی می‌تواند مطلوبیت‌های ویژه‌ای برای سیاست خارجی کشورها ایجاد کند. این مساله، در دوران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، ماهیت ایدئولوژیک پیدا کرد و از این طریق به مشروعیت موثرتری دست یافت. در زمینه سیاست تهاجمی مبتنی بر ایدئولوژی انقلابی، توجیه گردانندگان امور این بود که امکانات و عناصر قدرت، همچون جمعیت، منابع طبیعی و...، در صحنه جهانی مطلوب و لازم است؛ اما، به این دلیل که نظام انقلابی جمهوری اسلامی پیام‌آور یک ایدئولوژی بود و نیز آرمانها و اهدافش با منافع قدرتهای بزرگ در تقابل جدی قرار داشت، آسیبها و خطرهایی که متوجه جمهوری اسلامی می‌شد بسیار فراتر و متفاوت‌تر از تهدیدات معمولی تلقی می‌گشت. درواقع بهترین الگویی که رهبران انقلاب اسلامی می‌توانستند پیگیری کنند این بود که مواردی را به کار گیرند که در محاسبات معمول و عادی نگنجد و آن تکیه بر ایدئولوژی اسلام برای دفاع از کشور بود.

 

تاثیر ایدئولوژی در مشروعیت‌سازی دفاع

تاکید بر ایدئولوژی انقلاب اسلامی تا آخر جنگ پایه اصلی دفاع از کشور قرار گرفت. رسانه‌ها و کارشناسان غربی نیز به این نکته ادغان داشتند و نوشته‌اند: «کسانی که سعی می‌کنند طبق قواعد با ایرانیان بازی کنند، دستشان سوخته است. ما آموخته‌ایم که با ایران نمی‌توان مانند یک کشور معمولی کنار آمد.»[2] این امر نشان می‌دهد که جمهوری اسلامی ایران از الگوهای ایدئولوژیک برای متنوع‌سازی رفتار سیاست خارجی خود بهره گرفته است. در چنین شرایطی، درک قواعد بازی با دشواری‌هایی همراه است.

دلیل اصلی چنین فرایندی را می‌توان اهمیت عوامل ایدئولوژیک در رفتار سیاسی و استراتژیک ایران دانست. این امر با توجه به قواعد ناشی از قدرت در نگرشی رئالیستی و همچنین در رهیافت‌های واقع‌گرای جدید مفهوم چندانی نداشت، زیرا ایران انقلابی از ایدئولوژی خاصی بهره می‌گرفت که عامل ایجاد تحرک علیه تهدیدات غربی بود. ایدئولوژی انقلاب اسلامی توانست زمینه‌های لازم را برای بسیج نیروهای اجتماعی فراهم آورد. این نیروها، با الهام از ایستارهای انقلاب اسلامی، توانستند، در برابر تهاجم ترکیبی کشورهای منطقه با قدرتهای بزرگ به ایران اسلامی، مقاومت نمایند.[3]

بهره‌گیری از عوامل ایدئولوژیک در حوزه سیاست خارجی ایران، از یک سو، به تحرک در رفتار منطقه‌ای منجر گردید، از سوی دیگر، قواعد بازی بین‌المللی را که قدرتهای بزرگ تنظیم کرده بودند، به چالش فراخواند، و در نهایت به مقاومت‌گرایی در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران منجر شد. به این ترتیب می‌توان به این جمع‌بندی رسید که ایدئولوژی مهم‌ترین بُعد سیاست امنیتی ایران در سالهای اولیه انقلاب اسلامی بود. گاهی نیز عملگرایی‌های تاکتیکی در مقاطع کوتاه به چشم می‌خورد؛ از جمله رابطه با سازمان ملل و نزدیکی محسوس به کشورهای خاورمیانه. به طور کلی، باید تاکید کرد که عملگرایی در رفتار سیاسی و امنیتی ایران هیچ‌گاه به معنای نادیده‌گرفتن ایدئولوژی نبوده است. عملگرایان همواره تلاش کرده‌اند به نتایج موثرتری در رفتار بین‌الملل دست یابند و از این طریق، زمینه‌های حداکثرسازی قدرت سیاسی و همچنین تاثیرگذاری شاخصهای ایدئولوژیک را در قابلیت‌های ملی ایران فراهم آورند.

 

بازسازی ایدئولوژی از طریق رویکرد آرمان‌گرایی

در دوران جنگ، فرایندهای ایدئولوژیک از اهمیت ویژه‌ای در سیاست خارجی ایران برخوردار شد. مهم‌ترین هدف ایدئولوژیک ایران، مقاومت در برابر فشارهای بین‌المللی و تهاجم نظامی عراق بود. به این ترتیب، به هرگونه ابزار نظامی و استراتژیک برای مقابله در برابر عراق و امریکا، در چارچوب ضرورتهای ایدئولوژیک، توجه می‌شد.

آرمان‌گرایان، بیش از سایر نظریه‌پردازان، در جهت ائتلاف‌گرایی تلاش نموده‌اند. آنان همبستگی کشورها را از طریق نهادهای بین‌المللی و سازمان‌های فراحکومتی پیگیری می‌کنند. اگر رئالیستها بر دولتها، به عنوان عامل ائتلاف، تاکید می‌کنند، آرمان‌گرایان آن را ناشی از اراده سازمانهای بین‌المللی می‌دانند. تفاسیر آرمان‌گرایان از روابط بین‌الملل بر پیشنهادهایی متمرکز است که وودرو ویلسون (Woodrow Wilson) برای اصلاح جهان در متن جنگ جهانی اول مطرح ساخت. براساس این تفسیر، کشوری چون امریکا فارغ از هرگونه سودای ژئوپولتیک است و صرفاً رسالتی پرشور برای ایجاد دنیایی بهتر دارد.

بنابراین، امریکا و سایر قدرتهای بزرگی که دارای سودای هژمونی یا برتری‌جویی بین‌المللی باشند، می‌توانند نهادهای بین‌المللی را برای حداکثرسازی همکاری، مشارکت و ائتلاف ایجاد نمایند. سازمان ملل در جهت چنین فرآیندی تاسیس شد. از آنجا که ایران درصدد است به حداکثرسازی قدرت خود از طریق ابزارهای متنوع بین‌المللی مبادرت ورزد، بدیهی به نظر می‌رسد که از رویکردی تازه و برتر در قبال امنیت جهان هواداری کند که شدیداً براساس روشهای دسته‌جمعی تهیه‌شده به سود کل جامعه بین‌المللی باشد، و در کالبد یک چارچوب نهادینه جهانی متجلی شود. این اندیشه‌ها به طرح پیشنهادهایی برای ایجاد فضای مبتنی بر همکاری نیازمند می‌باشد.

از آنجایی که نظریه‌پردازان رئالیست در ساختار سیاسی و امنیتی امریکا جایگاه ویژه‌ای داشتند، رویکرد آرمان‌گرایانه و کشورهایی را انکار می‌کردند که براساس چنین مفاهیم و اندیشه‌هایی تلاش می‌نمودند تا تضاد کشورها را نادیده انگارند و آنان را از طریق نهادهای بین‌المللی به ائتلاف همگانی فراخوانند. به این ترتیب، امنیت دسته‌جمعی حق دولتها را برای مبادرت به جنگ و ایجاد اتحادیه‌های ساختاریافته برای حفظ صلح از طریق «توازن قدرت» (Balance of Power) محدود می‌کرد و به سود قربانیان تجاوز، واکنشی پذیرفته‌شده و موثر از خود نشان نمی‌داد. از آنجایی که آرمان‌گرایی در اساس تلاش می‌کرد تا نهادها و روشهای قانونمند «امنیت دسته‌جمعی» (Collective Security) را به عنوان بنیاد مناسبات بین‌المللی به جای اندیشه توازن قوا بنشاند، یکی از مطلوبیتهای آرمانی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران تلقی می‌شد.

رویکرد ایدئولوژیک‌گرای جمهوری اسلامی ایران را می‌توان نمادی از آرمان‌گرایی انقلابی دانست. رویکرد آرمان‌گرایانه غرب بر نشانه‌هایی از قانون‌گرایی تاکید می‌کند، درحالی‌که ایدئولوژیک‌گرایی و آرمان‌گرایی جمهوری اسلامی ایران به قواعد الهی و همچنین برتری آن نسبت به حقوق موضوعه توجه می‌کند. به این ترتیب، آرمان‌گرایان نیز، همانند سایر رهیافتهای امنیتی و بین‌المللی، درصدد بودند تعادل و ثبات منطقه‌ای را به وجود آورند. آنان چنین فرآیندی را از طریق الگوهای مبتنی بر همکاری دسته‌جمعی و همچنین تلاش سازمان‌یافته نهادهای بین‌المللی پیگیری می‌کردند. در چنین شرایطی می‌توان نشانه‌هایی از مشارکت برای منافع جمعی و اقدامات داوطلبانه را ملاحظه کرد. این تلاش اولیه برای غلبه یافتن بر پویش‌های قدرت‌مدارانه نظام دولتها به دلایلی شکست خورد: از جمله اینکه دیگر دولتهای بزرگ جهان، به‌ویژه قدرتهای اروپایی، کنار گذاشتن رویکردهای مبتنی بر توازن قدرت را در قبال صلح و ثبات هرگز امری ممکن یا مطلوب نمی‌دانستند و هواداری امریکا را از ترتیبات امنیت دسته‌جمعی به طرزی نگران‌کننده ساده‌لوحانه می‌شمردند. از نظر آنها، این هواداری احتمالاً بازتاب دوربودن ایالات متحده از رقابتهای خطرناکی بود که خود دولتهای اروپایی طعم آن را چشیده بودند. اما پایان تلاش‌های آرمان‌گرایانه برای ائتلاف‌سازی را نمی‌توان به منزله از بین رفتن جهت‌گیری ائتلاف‌گرایی در سیاست خارجی و امنیتی کشورها دانست.

تمامی واحدهای سیاسی دارای اهداف و مطلوبیتهای می‌باشند که آن را از طریق مشارکت با دیگران تامین می‌کنند. بنیانهای فکری رئالیست‌ها، نئورئالیست‌ها، سازنده‌گرایان و همچنین آرمان‌گرایان در مورد ائتلاف‌گرایی یکسان می‌باشد. تمامی آنان بر ضرورت مشارکت بازیگران برای نیل به اهداف مشترک تاکید می‌کنند.

رویکرد مبتنی بر ایدئولوژیک‌گرایی جمهوری اسلامی ایران، زمینه‌های لازم را برای همکاری با سازمان‌های انقلابی فراهم آورد. به طور کلی باید این مساله را مدنظر قرار داد که آرمانهای انقلابی و ایدئولوژیک بر ضرورت تحول بنیادین در روابط سیاسی و استراتژیک تاکید دارند. به عبارت دیگر، هرگونه آرمان‌گرایی ایدئولوژیک ایران انگیزه اسلامی برای حمایت از گروه‌های انقلابی محسوب می‌شد.

از اواسط آبان 1358، می‌توان نشانه‌هایی از حمایت موثر و رسمی دولت ایران را از جنبشهای آزادیبخش مشاهده کرد. جهت‌گیری امنیتی ایران در این دوران را باید ائتلاف با گروه‌های رادیکال دانست. سیاست خارجی ایران طی سالهای 1360ــ1367 از سیاست دفاعی و جنگ با عراق جدا نیست. ساختار سیاسی کشور براساس عمل به فضیلت شکل گرفته بود و با توجه به اهداف ارزشی اسلام انقلابی و ساختار سیاسی کشورهای مسلمان، اکثر این کشورها رابطه خوبی با ایران نداشتند. همه کشورهای عرب، به جز سه کشور سوریه، لیبی و الجزایر، در کنار عراق قرار گرفتند. ایران ضمن ادامه جنگ، به نهضتهای آزادی‌بخش کمکهای سیاسی و فرهنگی می‌نمود و از این طریق سعی می‌کرد بر قدرتهای بزرگ و دولتهای حامی عراق در منطقه فشار وارد آورد.

جنگ تحمیلی، فضای جدیدی از ائتلاف‌گرایی امنیتی ایران با نیروهای فروملی و جنبش‌های آزادی‌بخش را به‌وجود آورد. در شرایطی که دولتهای منطقه‌ای و همچنین قدرتهای بزرگ تمایل چندانی به همکاری‌گرایی امنیتی با ایران نداشتند، طبیعی بود که ایران به سوی کشورهای منطقه‌ای تمایل نشان نمی‌داد.

در شرایطی که نهادهای بین‌المللی به اهداف سیاسی ایران توجهی نداشتند و از سوی دیگر، به دلیل آنکه حقوق واقعی این کشور را قدرتهای بین‌المللی نادیده می‌گرفتند، زمینه برای حمایت ایران از جنبشهای انقلابی و گروه‌های سیاسی رادیکال به‌وجود آمد. اگرچه قالبهای آرمان‌گرایانه سیاست خارجی جمهوری اسلامی در دوران جنگ تشدید گردید، بازتاب و انعکاس آن را می‌توان در حمایت موثر از گروه‌های انقلابی و مجموعه‌های سیاسی دانست که با قواعد موجود در نظام بین‌الملل، همخوانی و هماهنگی ندارند.

شواهد نشان می‌دهد که به هر میزان، فشارهای بین‌المللی علیه جمهوری اسلامی ایران، در دوران جنگ تحمیلی، افزایش می‌یافت، جهت‌گیری سیاست خارجی ایران به گونه فراگیرتری در جهت حمایت از گروه‌های انقلابی تثبیت و سازماندهی می‌شد. این امر در حالی تداوم می‌یافت که منافع و مطلوبیتهای مشهودی در کوتاه‌مدت به‌وجود نمی‌آورد.

اصول سیاست خارجی ایران، در این دوران، بر گسترش روابط با کشورهای جهان سوم، به‌ویژه با کشورهای مسلمان، مبتنی بود، اما این کشورها، آموزه‌های جدید ایران، مبنی بر امکان ادامه حیات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بدون اتکا به قدرتهای بزرگ، را ناباورانه و با دیده حیرت می‌نگریستند. از سوی دیگر، حمایت بی‌دریغ ابرقدرتها از عراق موجب شده بود که ایران از طریق اقلیت طرفدار خود به این حکومتها فشار آورد. به همین دلیل، شورای همکاری خلیج فارس ابتدا به بهانه همکاری‌های اقتصادی بین اعضا، اما درواقع به منظور مقابله با نفوذ فکری یا فیزیکی انقلاب اسلامی ایران، تاسیس شد.

نهادهای سیاسی و اجتماعی در ایران را می‌توان مراکز تولید اندیشه انقلاب دانست. بنابراین، چنین نهادهایی می‌توانستند آثار و نتایج خود را به سایر حوزه‌های اجتماعی منتقل نمایند. شکل‌گیری گرایش امنیتی جدید را می‌توان نیاز دولت انقلاب به جلب حمایت بازیگران جدید و نیروهای رادیکال دانست.

روند فوق نشان می‌دهد که دولت موقت دارای رویکردهای امنیتی کاملاً متفاوت با جهت‌گیری سیاسی گروه مخالف در ایران می‌باشد. در این دوران تضادهای منطقه‌ای کشور افزایش یافت. طبعاً گرایش ایران در این مقطع زمانی را می‌توان براساس حمایت موثر از نیروهای انقلابی و آزادیخواه در کشورهای مختلف دانست. در چنین شرایطی، استراتژی دفاعی جمهوری اسلامی براساس «بازدارندگی موثر» شکل گرفته است. این‌گونه بازدارندگی، پیوند عمیق و موثری با «دفاع» و «مقاومت در برابر تجاوز» دارد.

گروه‌های انقلابی نیز، در ازای همکاری‌های سازمان‌یافته ایران، بر ضرورت مشارکت انقلابی با جمهوری اسلامی تاکید می‌کردند. اگرچه در دهه اول انقلاب، واحدهای سیاسی خاورمیانه و همچنین کشورهای غربی از عراق حمایت می‌کردند، تحولات بعدی نشان داد که سازمان‌های انقلابی می‌توانند پشتوانه مطلوبی برای حمایت از آرمانهای انقلابی جمهوری اسلامی به شمار آیند. این گروه‌ها در حوزه‌های جغرافیایی گسترده‌ای قرار داشتند و در نتیجه می‌توانستند به عنوان سرپنجه‌های تحرک انقلابی ایران عمل نمایند.

در دوران جنگ تحمیلی، سه سطح تهدید در برابر جمهوری اسلامی ایران قرار داشت. محور اصلی تهدیدات، به کنش قدرتهای بزرگ علیه ایران مربوط بود. به‌طورکلی، جلوه‌های تهدید یاد شده، در این مقطع زمانی، بیشتر در مورد نتایج حاصل از جنگ تحمیلی بود. دومین سطح تهدید از سوی کشورهای منطقه بود که طی هشت سال جنگ تحمیلی، همه‌جانبه از عراق حمایت کردند. از سوی دیگر، نیروهای اپوزیسیون، همانند منافقین، و همچنین گروه‌هایی همانند کومله و چریک‌های فدایی و نیز گروه‌های تجزیه‌طلب، مانند جمعیت عربی خوزستان و حزب دموکرات کردستان، درصدد بودند با بنیان‌های امنیتی جمهوری اسلامی ایران مقابله نمایند. این نیروها عمدتاً فعالیتهای خود را براساس حمایت سایر بازیگران انجام می‌دادند. اقدامات آنان عمدتا به نیروهای غیردولتی مربوط بوده است که خود به تنهایی عناصر موثر تهدید به حساب نمی‌آمدند.

جنگ تحمیلی توانست در فضای سیاسی منطقه خاورمیانه تجدیدنظر بوجود آورد. در این شرایط، نیروهای انقلابی حوزه خلیج فارس درصدد برآمدند از ساختار حکومتی خود مشروعیت‌زدایی سیاسی کنند. این امر مطلوبیتهای بیشتری برای آرمانهای سیاسی انقلاب اسلامی فراهم آورد. واکنش ایران اسلامی نسبت به جهان غرب در افزایش انگیزش مبارزاتی این نیروها موثر بوده است.

این نیروها، در سالهای اولیه انقلاب اسلامی، از فراگیری گسترده‌ای برخوردار بودند. تهدیداتی همانند سازمانهای افراطی، که با جمهوری اسلامی ایران تعارض دارند، در این سطح طبقه‌بندی می‌شوند. این‌گونه نیروها می‌توانند دارای ماهیت دینی، یا اینکه گونه‌های دیگری  از تفکر باشند. چنین نیروها و سازمانهایی توانستند سطح تعارض در نظام بین‌الملل را گسترش دهند. شواهد سیاسی دهه 1980، بیانگر آن است که نیروهای انقلابی از تنوع برخوردار بودند.

سازمانهایی آزادی‌بخش و نیروهای انقلابی در قالب گروه‌های هویتی فعالیت می‌کنند. هویت‌گرایی را می‌توان به عنوان زمینه‌ای برای حداکثرسازی مشارکت سیاسی گروه‌های انقلابی علیه کشورهای غرب‌گرا دانست.

جنگ عراق علیه جمهوری اسلامی ایران را می‌توان نشانه‌ای از تلاش امریکا برای مقابله با اصولگرایی ناشی از انقلاب اسلامی ایران دانست. به‌طورکلی، اصولگرایان دارای نگرش ضد وضع موجود بودند و به همین دلیل با رویکردهای منطقه‌ای و بین‌المللی امریکا نیز مخالفت می‌کردند. در چنین شرایطی، امریکا و ایران در وضعیت تعارضی قرار گرفته بودند و در همین جهت، اقدامات بسیاری برای حداکثرسازی سطوح درگیری انجام می‌گرفت.

در این مقطع زمانی، امریکا و اتحاد شوروی نمادهایی از تهدیدات امنیت ملی برای جمهوری اسلامی محسوب می‌شدند. به همین دلیل است که جهت‌گیری امنیتی ایران نیز در جهت مقابله با دو قدرت بزرگ جهانی سازماندهی شده بود. در همین چارچوب، می‌توان بر عوامل ایدئولوژیک انقلاب اسلامی تاکید کرد. این عوامل مقابله همزمان با قدرتهای بزرگ را توصیه می‌کرد.

دیدگاه غالبی که از اواخر دهه 1980 در مسکو ظاهر شده بود، بنیادگرایی به شکل ایرانی را بیش از آنکه یک فرصت برای شوروی بداند، یک خطر می‌یافت. لیکن در این دیدگاه، چشم‌اندازهای ژئواستراتژیک خوش‌بینانه دوقطبی غالب، در دوران برژنف، هرگز مورد قبول نبود. بهترین حامی این دیدگاه، آراباژان بود.[4]

گروه‌های هویتی توانستند سطح گسترده‌تری از رقابت و مجادله سیاسی را به‌وجود آوردند. به عبارت دیگر، می‌توان نشانه‌هایی را مدنظر قرار داد که نگرانی دولتهای بزرگ از تهدیدات ناشی از گروه‌های سیاسی رادیکال افزایش یافته است. حمایت ایران از جنبشهای آزادی‌بخش و همچنین گروه‌های سیاسی رادیکال را باید اقدام موثری برای حداکثر سازی مقاومت در برابر تهدیدات غرب دانست.

چنین فرایندی، برای اهداف و مطلوبیتهای امنیتی کشورهای غرب، تاحدی مخاطره‌آمیز به نظر می‌رسد. به همین دلیل از اواسط دهه 1980، آنان آرمان‌گرایی ایرانی را مورد پذیرش قرار دادند. از اواسط دهه 1980، سطوح مجادله‌‌گرایی جمهوری اسلامی علیه کشورهای غربی کاهش یافت. آنچه در جهت ابتکار مک فارلین آغاز شده بود، می‌توان گامی به منظور بازسازی روابط ایران و کشورهای غربی دانست. در این شرایط، تضادهای ایران و اتحاد شوروی تاحدزیادی افزایش یافت.

به هر میزان گروه‌های سیاسی در جمهوری اسلامی ایران از قالبهای ایدئولوژیک بیشتری بهره می‌گرفتند، و تعهد فراگیرتری نیز نسبت به گروه‌های انقلابی احساس می‌کردند. لیبرال‌ها گرایش چندانی نسبت به نیروهای انقلابی از خود نشان نمی‌دادند، درحالی‌که گروه‌های رادیکال و همچنین نیروهای چپ بر ضرورت حمایت از جنبشهای آزادی‌بخش وقوف بیشتری داشتند. در ایران نیز مانند تمامی کشورها،‌ نیروهای سیاسی با یکدیگر رقابت دارند، اما آنچه مسلم است، نقش انکارناپذیر این نیروها در تمامی دوران‌های تاریخی، به ویژه پس از انقلاب اسلامی ایران، می‌باشد. درواقع می‌توان گفت که این انقلاب اسلامی بود که توانست به طور واضح و روشن دسته‌بندی جدیدی در برابر لیبرالها ایجاد نماید. به‌طوری‌که حتی آراباژان نیز سه گروه عمده در انقلاب اسلامی ایران را لیبرال‌ها، روحانیون و نیروهای چپ می‌داند، ولی معتقد است که اشتباهات جدی و اساسی جناح چپ نه به علت ناتوانی در متحد شدن، بلکه ناشی از خودداری لیبرال‌ها در همکاری با حکومت بختیار و نیز خودداری نیروهای چپ از کمک به لیبرال‌ها بوده است. آراباژان، اظهارات خود را با این فرض آغاز کرد که امام‌‌خمینی(ره) دارای پایگاه مردمی بود و در میان گروه‌های چپ یا لیبرال، هیچ‌کس نمی‌توانست برای اجرای نقش یک رهبر فرهمند و پرجذبه با ایشان به مبارزه برخیزد.

به نظر او، چپ‌ها و لیبرال‌ها به جای تلاش برای ایجاد یک نظام بورژوا ــ دموکراتیک می‌بایست به دولت بختیار کمک می‌کردند تا جنبه‌های بی‌نظم انقلاب اوج‌گرفته را بپوشانند و از این طریق جلوی پیروزی انقلاب اسلامی را بگیرند. چنین رویکردی نمی‌توانست مورد پذیرش گروه‌های چپ لیبرال در ایران واقع شود، زیرا تمامی گروه‌های سیاسی نسبت به ضرورت مقابله با رژیم شاه اتفاق‌نظر داشتند. آنان بر این اعتقاد بودند که دوران تاریخی رژیم شاه پایان یافته است و در نتیجه هرگونه حمایت از این رژیم، به جلوه‌هایی از ارتجاع منجر خواهد شد. تمامی گروه‌های اجتماعی و نیروهای سیاسی ایران چنین نگرشی داشتند. حمایت گروه‌های انقلابی از جنبشهای آزادی‌بخش توانست جلوه‌هایی از پیوند بین رویکرد تجدیدنظرطلبانه سیاسی جمهوری اسلامی و انقلابی‌گرایی فزاینده در کشورهای خاورمیانه فراهم آورد. این گروه‌ها، با افزایش قدرت سیاسی جمهوری اسلامی ایران، حیات دوباره‌ای یافتند.[5]

 

شاخصهای قدرت ملی جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ تحمیلی

قدرت ملی عامل حداکثرسازی قابلیتهای نظام سیاسی محسوب می‌شود. کشورهایی که نتوانند قدرت ملی خود را افزایش دهند، طبیعی است که از سیاست‌ خارجی محدود، مرحله‌ای و فرسایش‌پذیر برخوردارند. بنابراین قدرت‌سازی نیز یکی از آرمانهای انقلاب اسلامی ایران محسوب می‌شود.

یکی از شاخصهای اصلی سیاست خارجی هر کشوری، موضوع قدرت ملی آن واحد سیاسی می‌باشد. ائتلاف‌سازی بدون متعادل‌سازی عناصر قدرت ایجاد نمی‌شود. مطالعات انجام‌شده درباره قدرت در روابط بین‌الملل نشان می‌دهد که آن (قدرت) ترکیبی از توانایی‌های به‌دست‌آمده از منابع داخلی و فعالیتهای بین‌المللی می‌باشد. براساس این مطالعات، قدرت از سه منبع سرچشمه می‌گیرد: طبیعی، اجتماعی ــ روانی، و ترکیبی از این دو عامل. اهمیت هر یک از این منابع، با توجه به نوع مراودات بین‌المللی و شیوه اعمال قدرت، که به عنوان سیاست ملی انتخاب شده است، متفاوت می‌باشد. بدیهی است که هرچه دامنه مناقشه وسیع‌تر و مقاصد قهرآمیزتر باشد، اجزای تشکیل‌دهنده قدرت با پیچیدگی بیشتری همراه خواهند شد.

بنابراین هرگونه رفتار سیاست خارجی به فعال‌سازی عناصر قدرت ملی نیاز همه‌جانبه‌ای دارد. شناخت عناصر قدرت ملی می‌تواند زمینه و فضای محیطی را برای حداکثرسازی قابلیتهای ایران فراهم کند. به همین دلیل است که می‌توان نشانه‌هایی از قدرت را در سیر ائتلاف شناسایی کرد و آن را در فرایند سیاست خارجی به کار گرفت.

در میان منابع طبیعی قدرت، موقعیت جغرافیایی از اهمیت خاصی برخوردار است. تا چند دهه قبل، موقعیت جغرافیایی، به طور گسترده، مهم‌ترین جزء مستقل قدرت تلقی می‌شد، ولی در عصر جنگهای موشکی و هوایی تا حد زیادی از اعتبارات این تئوری کاسته شده است. با وجود این، جغرافیا و موقعیت ارضی هنوز هم از عناصر پایدار طبیعی محسوب می‌شود. در همین خصوص، جمهوری اسلامی ایران نیز توانسته است قابلیتهای بالقوه خود را ارتقاء دهد و آن را برای مقابله با تهدیدات منطقه‌ای به قدرت تبدیل نماید.

 

عوامل موثر در روند قدرت‌سازی ایران اسلامی

1ــ شاخصهای جغرافیایی

یکی از شاخصهای قدرت ملی ایران، که در دوران جنگ تحمیلی، عامل مقاومت محسوب می‌شد، شکل‌بندی‌های جغرافیایی و همچنین گسترده بودن خطوط سرزمینی ایران می‌باشد. شواهد نشان می‌دهد که گرچه بزرگی وسعت کشور، دفاع ملی را سهولت می‌بخشد، وجود مرزهای طولانی می‌تواند آسیب‌پذیری را افزایش دهد. اندازه کشور می‌تواند توان آن را چند برابر نماید و آسیب‌پذیری در برابر دشمن را کاهش دهد، ولی همین وسعت زیاد و مرزهای طولانی می‌تواند برای برنامه‌ریزی‌های استراتژیک و هزینه‌های نظامی دشواری‌های فراوانی ایجاد کند.

از سوی دیگر، مطالعات انجام‌شده بیانگر آن است که تناوب جنگ، با تعداد مرزهای مشترک یک کشور ارتباط نزدیک دارد و همین یافته به طرح تئوری استعداد جغرافیایی منجر شده است. زمانی در مطالعه روابط بین‌الملل رسم بر این بود که برای ترسیم قدرت ملی همواره قوانین جغرافیایی ساده‌ای کشف شود. سه نمونه مشهور در این زمینه عبارت‌اند از: 1ــ فرمول سرزمین مرکزی که هالفورد مکیندر در سال 1904 عنوان کرد؛ 2ــ جمله مشهور ماهان: «کنترل بر دریاها برای توازن جهانی، جنبه حیاتی دارد»؛ 3ــ تلاشهایی که در زمینه تشریح تحرکات امپریالیسم به عنوان گامی در جهت دستیابی به آبهای گرم دنیا به عمل آمده است.[6]

هرچند نیروهای نظامی عراق در مراحل اولیه جنگ به حوزه سرزمینی ایران وارد گردیدند، تحولات بعدی نشان داد که بهره‌گیری از شاخصهای جغرافیایی می‌تواند قدرت ملی ایران را برای مقاومت و همچنین مقابله با تهدیدات ارتقا دهد.

در ضمن باید توجه کرد که اهمیت ویژگی‌های جغرافیایی قدرت، فقط به مسائل امنیتی محدود نمی‌شود، بنادر آبهای گرم، علاوه بر فراهم ساختن تسهیلات لازم برای استقرار ناوگان عظیم جنگی، می‌تواند ضمن تسهیل تجارت بین‌الملل و ممکن ساختن مطالعات مربوط به بستر اقیانوس‌ها تسهیلات دیگری را نیز فراهم نماید که برای رونق ملی جنبه حیاتی دارد.

موقعیت جغرافیایی جمهوری اسلامی به گونه‌ای بود که قابلیت لازم برای خطوط انتقال انرژی را داراست و از سوی دیگر، چنین شاخصهایی می‌تواند فضای مقاومت در برابر تهدیدات را ارتقاء دهد. کشوری که قدرت جغرافیایی دارد، می‌تواند عامل کنترل تحرک اقتصادی و استراتژیک گردد. به همین ترتیب، وسعت جغرافیایی نه تنها عامل مهمی در معادله دفاع ملی محسوب می‌شود، بلکه تاحدودی در تامین منابع لازم برای فراهم ساختن مایحتاج مردم کشور در زمان صلح و رفاه اقتصادی نیز تاثیری تعیین‌کننده دارد. هریک از این عوامل می‌تواند به‌گونه‌ای مهم در انسجام ملی، اعتبار کشور در میان جامعه جهانی و در مجموع رضایت مردم از رویدادهای بین‌المللی و توانایی آنان برای تقویت این رضایت خاطر موثر باشد. متنوع بودن حوزه عملیاتی جمهوری اسلامی ایران در مقابله با رژیم عراق را باید نشانه‌ای از شاخصهای قدرت ملی دانست. این امر ابتکار عمل را برای اجرای اقدامات ابتکاری در جنگ افزایش می‌داد.

 

2‌ــ منابع طبیعی

قابلیتهای اقتصادی ایران بر منابع طبیعی مبتنی می‌باشد. متنوع بودن این منابع، قدرت مقاومت ایران را افزایش داده است. منابع طبیعی، دومین شاخص مهم قدرت محسوب می‌شود. بهره‌مندی نسبی از منابع طبیعی و مواد خام می‌تواند اقتدار ملی را به گونه‌ای چشمگیر ارتقا بخشد، ولی در این باره نیز نباید یک رابطه انعطاف‌ناپذیر بین منابع طبیعی و قدرت ترسیم نمود.

در این نکته تردیدی نیست که منابع طبیعی سرشار، زمینه را برای تبدیل امریکا و شوروی به ابرقدرت فراهم ساخته و همین منابع ممکن است چین و برزیل را در آینده به ابرقدرت تبدیل کند.

کشورهایی که از مواد خام سرشار برخوردارند، وابستگی کمتری به جهان خارج داشته و آسیب‌پذیری آنان در برابر تدابیر تنبیهی، همچون محاصره اقتصادی، تحریم و... ، کمتر است. این کشورها با در اختیار داشتن منابع طبیعی و مواد خام فراوان می‌توانند به گونه‌ای موثر، تدابیر تنبیهی یا تشویقی را علیه مخالفان خود اتخاذ کنند. ثروت ناشی از منابع طبیعی ممکن است به عنوان پاداش مورد استفاده قرار گیرد یا اینکه با برخورداری از اعطای آن به طرف مقابل به عنوان وسیله‌ای برای ایجاد حس محرومیت وسوسه‌انگیز به‌کار گرفته شود. در عین حال از منابع طبیعی می‌تواند برای تقویت توان نظامی کشور، که منفی‌ترین شکل استفاده از ثروت ملی است، استفاده کرد.

اعتقاد عده‌ای از نظریه‌پردازان، همانند هانس مورگنتاو، جیمز بیل، همایون الهی و پیروز مجتهدزاده، بر این امر قرار گرفته است که منابع طبیعی و اقتصادی ایران عوامل پایدار مقاومت محسوب می‌شود. به هر میزان، قابلیتهای اقتصادی ناشی از منابع طبیعی متنوع‌تر باشند، طبعاً در شرایط بحرانی از مطلوبیت‌ بیشتری برای قدرت ملی کشورها برخوردار می‌شوند. در بین نظریه‌پردازان یادشده، می‌توان به قالبهای تحلیلی دکتر همایون الهی در کتاب «نقش ژئوپولتیکی ایران در جنگ دوم جهانی»، و همچنین کتاب «واقعیت‌های ژئوپولتیکی و ایده‌های ایرانی» پیروز مجتهدزاده اشاره کرد. دو نظریه‌پرداز یادشده، بر شاخص‌های ژئوپولتیکی و منابع ایرانی در شرایط بحران‌های منطقه‌ای و بین‌المللی تاکید نموده‌اند.

با این حال، بسیاری از کشورهای فاقد منابع طبیعی، قدرتمنداند و بسیاری از کشورهای غنی از لحاظ منابع طبیعی ضعیف می‌باشند. یک کشور می‌تواند، با بسیج صحیح امکانات اقتصادی و صنعتی خود و افزایش ذخایر کالاهای اساسی برای مقابله با محاصره احتمالی زمان جنگ، بر کمبود مواد اولیه فائق آید و در ضمن برای جبران کمبودها از مولد طبیعی و مصنوعی استفاده نماید.

منابع طبیعی، علاوه بر کاربرد در زمینه تدارکات نظامی، برای قدرت ملی جنبه حیاتی دارد. حجم عظیم تجارت بین‌المللی در زمینه مواد خام، به خودی خود، میزان وابستگی به این مواد را به خوبی نشان می‌دهد. این حجم عظیم در عین حال اهمیت منابع سرشار طبیعی در بالابردن نفوذ یک کشور بر کشورهای دیگر و سرانجام تحت‌تاثیر قراردادن نتایج رویدادهای بین‌المللی را بدون کاربرد علنی زور کاملاً مشخص می‌سازد. فقط در مواقع بسیار حاد، که توسل به زور گریز‌‌ناپذیر می‌باشد، منابع طبیعی با تدارکات نظامی ارتباط نزدیک پیدا می‌کند. منابع طبیعی جمهوری اسلامی ایران تنوع گسترده‌ای دارد. این منابع بخشی از تولید ناخالص داخلی کشور را تشکیل می‌دهد و عامل افزایش تحرک منطقه‌ای و بین‌المللی ایران محسوب می‌شود. منابع طبیعی ایران شامل حوزه‌هایی است که هر یک از آنها در تامین نیازهای اقتصادی و استراتژیک کشور، در دوران جنگ، موثر بودند.

 

3‌ــ عوامل جمعیتی

یکی از مزیت‌های نسبی نظام جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی را باید متنوع بودن شاخصهای قدرت ملی دانست. در دوران جنگ تحمیلی، جمعیت ایران دو برابر عراق بود و این امر در تامین نیروی انسانی تاثیر تعیین‌کننده‌ای داشت. اگرچه نقش جمعیت به گونه‌ای تدریجی کاهش می‌یابد، هنوز می‌توان عامل جمعیتی را یکی از عناصر تاثیرگذار در پیشبرد سیاست خارجی دانست.

سومین عنصر طبیعی قدرت، جمعیت می‌باشد. در مجموع جمعیت انبوه باعث می‌شود انواع وظایف اجتماعی و خدمات انجام پذیرد. با جمعیت فراوان می‌توان به صنعت رونق بخشید، از منابع موجود حداکثر استفاده را به عمل آورد و طرحهای بزرگ نظامی را اجرا کرد. با این حال در قاعده کلی، در مورد ارتباط میان میزان جمعیت و قدرت استثناهای مهمی وجود دارد.

تاثیرگذاری جمعیت در قدرت فقط به تعداد جمعیت بستگی ندارد، بلکه با پیامدهای اجتماعی، اقتصادی و روانی آن نیز ارتباط دارد. در میان این عوامل کیفی، مهارت فنی، میزان بهره‌وری، سطح پیشرفت اجتماعی و سیاسی موثر منابع انسانی و طبیعی را می‌توان برشمرد. جمعیت غیرماهر، گرسنه و تحت حاکمیت ناقص نمی‌تواند به گونه‌ای موثر از منابع استفاده کند. با این حال، شرایط ایران متفاوت می‌باشد. تنوع جمعیتی و نیروی انسانی جمهوری اسلامی ایران در دوران دفاع مقدس به گونه‌ای بود که جبهه‌ها با مازاد نیروی انسانی روبرو می‌شدند. طی این هشت سال، نیروهای انقلابی همواره تلاش می‌کردند تا به گونه‌ای سازنده ادای وظیفه کنند.

 

4ــ ادراکات قدرت‌محور

کشورهای انقلابی، آرمانهای سیاسی خود را براساس ادراکات خاصی تنظیم می‌کنند که به تغییر در فضای سیاسی و بین‌المللی منجر شود. درک نیروهای انقلابی از محیط اطراف خود مبتنی بر نشانه‌هایی از تهدید می‌باشد و این امر به ایجاد نگرانی در میان کشورهای همجوار منجر می‌شود.

کشورهایی که از ادراک مطلوبی در نزد همسایگان خود برخوردارند، تمایل بیشتری به همکاری با دیگران دارند. در همین چارچوب، اصلی‌ترین نیاز سیاست خارجی ایران، ایجاد ادراک مطلوب در اذهان و افکار عمومی منطقه‌ای و بین‌المللی بوده است. تصور و برداشتی که دیگران در مقابل یک گروه دارند نیز جزء مهمی از چارچوب سیاستگذاری است. در مواقعی که مردم در حکومت نقش دارند و به ملل دیگر به دیده احترام می‌نگرند، دیدگاه آنها در قبال روابط خارجی با تحمل و گذشت همراه است، ولی در مواقعی که در قبال کشور دیگر، حس بی‌اعتمادی، سوءظن و وحشت حاکم باشد، در آن صورت نظر مردم درباره روابط خارجی به بهترین شکل خود حالات انفعالی خواهد داشت. پژوهشهای اجتماعی ــ روانی به خوبی نشان می‌دهد که انتظارات و چشم‌داشت‌ها از سیاست خارجی تا حدود زیادی از برداشتها و دیدگاه‌هایی سرچشمه می‌گیرد که مردم نسبت به دیگران دارند.

در دوران جنگ تحمیلی، ادراکات سیاسی و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران با نشانه‌هایی از رویکرد انقلابی در جهت نفی قانونمندی‌های موجود قرار داشت. ادراک انقلابی به افزایش انگیزشهای اجتماعی و منطقه‌ای برای ایجاد چالش در برابر قدرت کشورهای غربی منجر گردید.

تمامی این برداشت‌ها محصول «اجتماعی‌شدن سیاست» است؛ مساله‌ای که از طریق آن، فرد دیدگاه‌های سیاسی کسب می‌کند. همزمان با آمادگی یک ملت برای اعتماد یا بی‌اعتماد به یک حکومت از طریق ترس، احساس تعلق خاطر یا تبلیغات، مردم خود را برای تاثیرات سیاسی رویدادهای بین‌المللی آماده می‌کنند. اطلاعات سیاسی در عین حال با معیارهای ذهنی پدیدآمده از روندهای اجتماعی ارزیابی می‌شوند و همین امر برداشت خاصی از اوضاع را به همراه دارد. باید توجه کرد که هر رویدادی جنبه بحران ندارد و به نشان دادن واکنش نیازمند نیست. واکنش در برابر یک رویداد، نتیجه حساسیت پیامدهای آن است.

انقلاب اسلامی ایران توانست ادراک انقلابی را در تمامی کشورهای منطقه ایجاد نماید. به عبارت دیگر، زمانی که ادراک‌سازی، زمینه‌های لازم برای تولید قدرت را فراهم می‌آورد، می‌توان به این نتیجه رسید که در دوران جنگ، «ادراک انقلابی» (Revolutionary Perception) یکی از نشانه‌های قدرت ملی ایران محسوب می‌شد.

به‌طورکلی، ‌اگر یک رویداد با منافع کشور خاص ارتباط نزدیک داشته باشد و پیامدهای مهم و نامطلوبی به دنبال آورد، واکنش در برابر چنین رویدادی شدید خواهد بود، ولی اگر پیامدهای رویدادی بعید به نظر بیاید، واکنش نیز آرام خواهد بود. آنچه در مناقشات و جنگها حائز اهمیت است، به‌کارگیری موثر مردم به منظور بسیج منابع و آمادگی آنها برای جانفشانی لازم برای تحقق اهداف مورد نظر است. از این رو، وحدت و اراده ملی، دو عامل انکارناپذیر در راه تبدیل قدرت بالقوه به قدرت بالفعل می‌باشند.

در سالهای پایانی جنگ، جمهوری اسلامی ایران، به ‌شدت، به بازسازی ادراک محیط پیرامونی نسبت به اهداف ملی خود نیازمند بود؛ خصوصا بازسازی ادراک سیاست خارجی کشورهای منطقه که عامل موثری در فرایندهای تولید قدرت در آن مقطع زمانی بوده است. اگر جمهوری اسلامی ایران در ادراک بین‌المللی عامل برهم‌زننده منطقه تلقی می‌شد، طبعا بخش زیادی از مطلوبیتهای سیاسی خود را از دست می‌داد. بنابراین هرگونه مطلوبیت استراتژیک در جهت قدرت‌سازی باید به همبستگی ارگانیک بین نیروهای اجتماعی و گروه‌های منطقه‌ای منجر گردد. به عبارت دیگر، قدرت زمانی ایجاد می‌شود که زمینه برای همبستگی ادراکی فراهم شود.[7]

 

5ــ رهبری ایدئولوژیک

رهبری امام‌خمینی(ره) را می‌توان یکی از شاخصهای انسجام اجتماعی و بسیج نیروهای انقلابی در دوران جنگ تحمیلی دانست. در چنین شرایطی، امکان تحرک جامعه براساس انگیزش‌های درونی در جهت مقاومت فراهم گردید. رهبری همواره تاحدزیادی در شکل‌بندی‌های قدرت ملی ایران موثر بوده است. این امر ناشی از ماهیت ایدئولوژیک رهبری است و به این ترتیب، رهبر در نظام جمهوری اسلامی از جایگاه موثرتری برخوردار می‌باشد. در میان عوامل اجتماعی موثر و تاثیرگذار در پیروزی جمهوری اسلامی ایران بر عراق در جنگ تحمیلی، قدرت رهبری بسیار در خور توجه است. به‌طور کلی، جایگاه رهبر در سیاست خارجی نظام برخاسته از انقلاب اسلامی به گونه‌ای است که می‌تواند نیروهای اجتماعی را بسیج، و ساختهای دفاعی و امنیتی را کنترل نماید. ماهیت ایدئولوژیک رهبری، قدرت و جایگاه وی را در ساختار سیاسی افزایش می‌دهد. به طوری که رمضانی ساختار نظام تازه‌‌تاسیس را مردم‌سالاری تحت ارشاد ولی فقیه می‌داند.[8]

رهبران انقلاب اسلامی ایران، در حالی که دارای شاخصهای انقلابی می‌باشند، نشانه‌هایی از عملگرایی را در رفتار سیاسی خود منعکس می‌سازند. در چنین شرایطی، نیروهای اجتماعی، حداکثر توان خود را در جهت رویکردهای انقلابی و نیز به منظور مقاومت به کار گرفتند.

کارایی رهبری، بیش از هر عامل دیگر تشکیل‌دهنده قدرت ملی، پیش‌بینی‌ناپذیر می‌باشد. رهبری، اجزای دیگر قدرت را هماهنگ می‌سازد، اهداف را به گونه‌ای اجراشدنی مشخص می‌نماید و استراتژی رسیدن به اهداف را تعیین می‌کند. یک ملت خاص با قلمرو جغرافیایی و منابع طبیعی یکسان، با توجه به ناتوانی یا کارآیی کادر رهبری، می‌تواند ضعیف و پراکنده یا قوی و پویا باشد. در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، رهبری امام‌خمینی(ره) عامل انسجام اجتماعی و در نتیجه، متمرکزسازی قدرت ملی محسوب می‌شد.

 

6ــ کنترل‌گرایی منطقه‌ای

قدرت‌سازی زمانی حاصل می‌شود که واحدهای سیاسی بتوانند اراده و رویکرد خود را بر دیگران تحمیل نمایند یا اینکه زمینه‌های لازم را برای مشارکت فراگیر آنان را هماهنگ با اهداف خاصی به‌وجود آورند. یکی از شاخصهای قدرت را می‌توان براساس نتایج و پیامدهای متوازن‌کنندگی در رفتار منطقه‌ای مورد توجه قرار داد. کشورهایی که از قدرت فراگیرتری برخوردارند، در سیاست منطقه‌ای و همچنین سیاست بین‌الملل تاثیر تعیین‌کننده‌تری دارند. بنابراین جمهوری اسلامی ایران نیز، در جنگ تحمیلی، برای اجرای نقش منطقه‌ای و بین‌المللی خود، تاحدزیادی به ابزارهای قدرت تاثیرگذار نیاز داشت.

تاثیری که یک کشور در توازن قدرت بین‌المللی و منطقه‌ای بر جای می‌گذارد به توانایی‌ها و اهداف آن کشور بستگی دارد. دولتها در زمینه روابط خارجی، با ارزیابی دقیق سود و زیان سیاستی خاص در قبال هدفی ویژه، تصمیماتی منطقی و حساب‌شده اتخاذ می‌کنند. به هر میزان واحدهای سیاسی از جایگاه بیشتری برخوردار باشند، طبیعی است که امکان تحرک و تاثیرگذاری آنان افزایش خواهد یافت.

کارل براون در مورد قدرت تاثیرگذاری کشورهای خاورمیانه‌ای به این نتیجه می‌رسد که «کشورهای خارومیانه، بخشی از قدرت تاثیرگذار خود را از دست داده‌اند. این امر ناشی از کنترل و دخالت نیروهای خارجی است. کشورهای منطقه‌ای دیگر نمی‌توانند نقش موازنه‌گر را ایفا نمایند. بنابراین در روابط خارجی خود، تحت‌تاثیر الگوی مرکز ــ پیرامون قرار می‌گیرند. این الگو بیانگر آن است که کشورهای خاورمیانه، قدرت موازنه‌کننده خود را با کشورهای غربی از دست داده‌اند.»[9]

بنابراین هر کشوری که در شرایط ائتلاف قرار می‌گیرد به حداقل قدرت ملی نیاز دارد. این امر برای کشورهای موازنه‌دهنده از اهمیت و مطلوبیت بیشتری برخوردار است. کشوری که فاقد سطح گسترده‌ای از قدرت باشد، نخواهد توانست توازن را برقرار کند. بر این اساس می‌توان قابلیتهای موازنه‌کننده را عنصر اصلی قدرت در شرایط ائتلاف‌سازی دانست. جمهوری اسلامی ایران توانست از طریق کنترل نیروهای منطقه‌ای و جلب حمایت آنها قابلیت و قدرت موثر خود را اعمال نماید. از جمله مهم‌ترین این نیروها می‌توان به حزب‌الله لبنان، حماس و جبهه خلق برای آزادی فلسطین به رهبری نایف حواتمه اشاره نمود.

 

7ــ تعامل بین‌المللی

به همان‌گونه‌ای که کنترل‌گرایی منطقه‌ای می‌تواند فضای لازم را برای قدرت‌سازی به‌وجود آورد، طبیعی است که تاثیرگذاری بر جهت‌گیری بازیگران موثر در نظام بین‌الملل نیز می‌تواند یکی از نشانه‌های قدرت ملی جمهوری اسلامی در دوران دفاع مقدس محسوب شود.

نظام بین‌الملل محیطی است که واحدهای سیاست بین‌الملل در آن عمل می‌کنند. هدفها، خواسته‌ها، نیازها، ایستارها، عرصه انتخابات و اعمال این واحدها به طور عمده تحت‌تاثیر توزیع کلی قدرت در نظام بین‌الملل، دامنه و قواعد حاکم بر این نظام قرار دارند. بازیگران همواره تلاش می‌کنند قدرت ملی خود را به حوزه‌های منطقه‌ای پیوند دهند. این امر ناشی از ماهیت سیاست خارجی است. پدیده‌هایی که فراتر از مرزهای ملی می‌روند، همچون ارسال یادداشت دیپلماتیک، اعلام دکترین، تشکیل اتحاد یا تنظیم هدف بلندمدت، اما مبهم، بروندادهای سیاست خارجی محسوب می‌شوند.

جمهوری اسلامی ایران، برای اینکه در سیاست بین‌المللی و مساله ائتلاف‌سازی موثر عمل کند، به درک نظام بین‌الملل نیاز همه‌جانبه‌ای دارد؛ به‌گونه‌ای که بتواند اهداف خود را با ضرورتهای این نظام به نحو موثری تطبیق دهد. همواره قدرتهای بزرگ در پی محدودسازی بازیگران منطقه‌ای می‌باشند. جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ شرایطی به‌وجود آورد تا زمینه‌های لازم برای ایجاد روندهای وارونه فراهم گردد. به عبارت دیگر ایران با قابلیتهای سیاسی و استراتژیک خود توانست قدرتهای بین‌المللی را به پذیرش اهداف خویش وادار نماید.

فعالیتهای داوطلبانه برای نیل به منافع ملی مشخص می‌تواند به فعال‌بودن و خروج از حالت انفعالی کمک کند. علاوه بر آن، می‌توان شرایطی را مدنظر قرار داد که بر مبنای آن، زمینه‌های رویارویی به‌وجود می‌آید و یا اینکه کشورها از طریق جلوه‌هایی از اجماع اجباری به فعالیت با سایر بازیگران مبادرت می‌ورزند. در این ارتباط جین هی بیان می‌کند: «کشورهای منطقه‌ای در وضعیت وابستگی به قدرتهای بزرگ قرار دارند. واحدهایی که قادر به درک روندهای نظام بین‌الملل باشند، از اهمیت و مطلوبیت بیشتری برخوردار خواهند بود. درحالی‌که دیگران به اجماع اجباری با قدرت‌های بزرگ مبادرت می‌نمایند.»[10]

هرگونه تاثیرگذاری بر قدرتهای بزرگ می‌تواند وزن مخصوص کشورها را در سطح بین‌المللی ارتقا دهد. جمهوری اسلامی، برخلاف سایر بازیگران، از الگوی «انطباق انفعالی» در مواجهه با قدرتهای بزرگ استفاده نکرد. کشورهایی که در رفتار سیاسی و امنیتی خود به شاخص‌هایی همانند نقش قدرتهای بزرگ توجه می‌نمایند و سیاست خارجی خود را براساس رویکرد آنان تنظیم می‌کنند در زمره کشورهایی با انطباق‌پذیری انفعالی در سیاست خارجی تلقی می‌شوند؛ درحالی‌که جمهوری اسلامی روح ابتکاری دارد و در نتیجه دارای «الگوی انطباق ابتکاری» در سیاست خارجی می‌باشد.

 

8‌ــ ارتقای اهداف امنیتی ایران در دوران جنگ تحمیلی

به هر میزان فشارهای بین‌المللی افزایش یاید، کشورها از آمادگی بیشتری برای مقابله با محدودیتهای جهانی برخوردار می‌شوند. به عبارت دیگر، مقاومت می‌تواند نشانه‌ای از قدرت‌سازی محسوب شود. اهداف سیاست خارجی، دسته متنوعی از موضوعات را شامل می‌شود که بر منافع ملی مبتنی می‌باشد. سیاست خارجی هر کشوری دربرگیرنده مقاصد و ارزشهای آن کشور است. بنابراین دیپلمات‌ها و نهادهای سیاست خارجی تلاش خود را برای حداکثرسازی مطلوبیتهای سیاست خارجی و ارتقای منافع ملی به انجام می‌رسانند. در دوران جنگ تحمیلی نیز جمهوری اسلامی ایران، هنگامی که کمتر از بیست ماه از حیاتش می‌گذشت، با یک تهدید امنیتی جدی روبرو شد. در این دوران، مقاومت جامعه ایران اسلامی به نحو موثری افزایش یافت، به‌ طوری که افکار عمومی بین‌المللی و دولتمردان غربی بر انسجام و همبستگی بیش از پیش جامعه ایران اسلامی واقف گردیدند. در تمامی سالهای جنگ تحمیلی، ایران اسلامی با انواع محدودیتهای منطقه‌ای و بین‌المللی روبرو بود، اما همین محدودیتها باعث می‌شد که مقاومت مردم ایران دائما افزایش یابد. البته کشور در دوران جنگ تحمیلی نیز اهداف خاص سیاست خارجی خود را پیگیری می‌نمود. در این باره، هالستی بیان می‌کند که «می‌توان میان هدفهایی که عمدتاً در قلمرو عقاید و ارزشها قرار دارند، مانند ضمیمه‌سازی یک قطعه خاک یا وضع قواعد جدید بین‌المللی حاکم بر فعالیتهای شرکتهای چند ملیتی، تمایز قایل شد. هریک از این تمایزها ممکن است مهم باشند، اما هیچ‌کدام به خودی خود برای طبقه‌بندی هزاران هدفی که حکومتها در خارج دنبال می‌کنند، کافی نیست.»[11]

اگر اهداف امنیتی کشورها در سیری کاهش‌یابنده قرار گیرد، در آن شرایط، زمینه برای کاهش قدرت ملی آنان فراهم خواهد شد؛ درحالی‌که اگر اهداف امنیتی واحدهای سیاسی ارتقا یابد، در آن شرایط زمینه برای ارتقای جایگاه کشورها به‌وجود می‌آید.

دسته‌ای از اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی دارای ماهیت موضوعی می‌باشد، درحالی‌که بعضی دیگر براساس عامل زمانی مورد توجه قرار می‌گیرد. این امر بیانگر آن است که سیاست خارجی هر کشوری، از جمله جمهوری اسلامی ایران، تابعی از ماتریس دوبعدی می‌باشد. یک بعد آن براساس شاخصهای موضوعی است و بعد دیگر آن براساس شاخص زمانی. با تاکید بر عوامل یادشده، می‌توان هدفهای اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را به شرح ذیل بررسی کرد:

 

الف‌‌ــ تسرّی استقلال‌گرایی به حوزه‌های امنیتی

کشورهایی که از آزادی عمل در رفتار استراتژیک خود برخوردار باشند، تلاش می‌کنند رفتار سیاسی خود را براساس آرمانهای انقلابی تنظیم نمایند. در چنین شرایطی نیز استقلال‌گرایی اهمیت ویژه‌ای دارد. اولین هدف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را می‌توان تاکید بر مولفه‌های استقلال‌گرایی دانست. به‌طورکلی، استقلال همواره یکی از شعارهای اصلی جمهوری اسلامی ایران بوده و در تمامی مقاطع زمانی بر آن تاکید شده است. دولتمردان جمهوری اسلامی مؤکدا به حفظ استقلال ملی توجه کرده‌اند. این عوامل را می‌توان بستری برای حداکثرسازی امنیت ملی در جمهوری اسلامی ایران دانست.

 

ب‌‌ــ استقلال‌گرایی به عنوان کنترل امنیت سرزمینی

جلوه‌های امنیت‌گرایی را می‌توان در شاخصهایی همانند استقلال مدنظر قرار داد. بنابراین، درست است که اسلام مرز نمی‌شناسد و آب و خاک برایش هدف نیست، ولی ضروری و الزامی می‌داند که از هر نوع تجاوز و تعدی بر کشور جمهوری اسلامی جلوگیری گردد و باید طوری عمل شود که فکر تجاوز به ذهن دیگران خطور نکند.[12]

بسیاری از رویکردهای رهبران سیاسی جمهوری اسلامی ایران براساس حفظ تمامیت ارضی کشور شکل گرفته است. الگوی سیاسی نظام جمهوری اسلامی به مفهوم امکان پیروزی در یک کشور می‌باشد. به عبارت دیگر، توسعه اهداف امنیتی بدون حفظ تمامیت ارضی تحقق پیدا نمی‌کند.

 

مدل‌سازی استراتژیک در انقلاب اسلامی ایران

گفتمان‌هایی که قابلیت تبدیل به مدل‌سازی داشته باشند یا اینکه در حوزه‌های منطقه‌ای و بین‌المللی، قابلیت تکثیر پیدا نمایند، نشانه‌ای از قدرت محسوب می‌شوند. تکثیر قدرت، به قدرت مازاد منجر خواهد شد. از اولین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی، تلاش برای تحقق اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران در جهت ارتقای موقعیت کشور در جهان اسلام در دستور کار قرار گرفت. رهبران جمهوری اسلامی ایران، به‌ویژه امام‌خمینی(ره)، تلاش ویژه‌ای برای ایجاد حکومت جهانی اسلام انجام دادند. امام(ره) بر این اعتقاد بودند که پیروزی اسلام در یک کشور می‌تواند زمینه شکل‌گیری حکومت اسلامی در سایر کشورها را فراهم آورد. رویکرد رهبران جمهوری اسلامی ایران بر قالبهای بنیادین در نگرش اسلامی برای ایجاد «امت اسلامی» استوار است. رمضانی در این ارتباط می‌گوید: «تنها کافی است یادآور شویم که از دید مسلمانان نخستین، اسلام صرفاً "یگانه مذهب راستین، جهانی و واپسین" نبود، بلکه شالوده برداشت آنها (مسلمانان نخستین) را از نظام بین‌الملل نیز تشکیل می‌داد. از نظر آنها، جهان از دو قطب تشکیل می‌شد. مسلمانان تحت حکومت خلیفه در دارالاسلام می‌زیستند و کافران در دارالحرب زندگی می‌کردند.»[13]

جمهوری اسلامی ایران توانست از طریق تکثیر هنجارهای انقلابی، زمینه‌های لازم را برای قدرت‌سازی فراهم آورد. در مجموع، هنجارهای محصور، به فرسایش قابلیتهای ملی گروه‌ها و بازیگران منجر می‌شود.

 

الف‌ــ مدل‌سازی انقلابی به‌عنوان ام‌القرای اسلامی

کشوری می‌تواند ام‌القرای اسلامی باشد که بتواند به نمونه‌سازی و مدل‌سازی اقدام کند. برای تحقق این هدف، استراتژی ام‌القری را اولین‌بار محمدجواد لاریجانی مطرح کرد. لاریجانی، در تبیین دکترین ام‌القری در مرداد 1368، بر ضرورت تکثیر مدل انقلابی در چارچوب گفتمان ایدئولوژیک تاکید کرد. وی در این‌باره، چنین اظهار کرده است: «اولین نکته، موقعیت ما در جهان اسلام است؛ یعنی ایران نباید به مرزهای جغرافیایی محدود باشد، نه اینکه قصد داریم سرزمین دیگری را بگیریم؛ بلکه موقعیتمان در جهان اسلام با مرزهای جغرافیایی تعریف نمی‌شود... هیچ کشوری جز ایران نمی‌تواند جهان اسلام را رهبری کند.»[14]

براساس دکترین ام‌القری، اگر کشوری در میان کشورهای اسلامی، ام‌القرای دارالاسلام شد، به نحوی که شکست یا پیروزی آن، شکست و پیروزی کل جهان اسلام به حساب آید، در آن صورت، حفظ ام‌القری بر هر امر دیگری اولویت دارد. شایان ذکر است که این مساله همواره با واکنش کشورهای اسلامی روبرو گردیده است. واحدهای اسلامی بر این اعتقاد بوده‌اند که اقدام ایران برای همبستگی کشورها نمادی از توسعه نفوذ محسوب می‌گردد. به‌طورکلی، طرح نظریه ام‌القرای اسلامی توسط ایران را کشورهای اسلامی جلوه‌هایی از مداخله‌گرایی تلقی می‌کنند.

از سوی دیگر، قدرتهای بزرگ نیز با شکل‌گیری ام‌القرای اسلامی در ایران مخالف‌‌اند. آنان از این امر نگران می‌باشند که هرگونه انقلابی‌گری به تکثیر ایدئولوژی انقلاب اسلامی منجر شود. مشروعیت فرایندهای معطوف به مدل‌سازی ایرانی ــ اسلامی در چارچوب ام‌القری در شرایط جنگی و دفاع مقدس حاصل شد.

 

ب‌ــ دفاع از حقوق سیاسی گروه‌های انقلابی

گروه‌های انقلابی نیروهای سیاسی گریز از مرکز محسوب می‌گردند و در نتیجه، با واکنش و محدودیتهای بین‌المللی روبرو می‌شوند. ایران توانست به عنوان مرکز دفاع از اصول‌گرایی اسلامی فعالیت نماید. اصل 154 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، سعادت انسان، در کل جامعه بشری را آرمان خود می‌داند. بنابراین در عین خودداری کامل از هرگونه مداخله در امور داخلی ملتهای دیگر، از مبارزه حق‌طلبانه مستضعفان در برابر مستکبران حمایت می‌کند. مهم‌ترین بعد استضعاف، از نظر اسلام، بعد فرهنگی است. جمهوری اسلامی، از روزهای اولیه پیروزی انقلاب اسلامی، همواره گرایشی ضدساختاری داشت و الگوهای موجود در نظام بین‌الملل را نقد می‌نمود. از این جهت می‌توان مستضعفان را اصلی‌ترین پایگاه طبقاتی و سیاسی ایران دانست؛ مجموعه‌هایی که فاقد جایگاه در نظام بین‌الملل می‌باشند. مساله حمایت از مستضعفان در برابر مستکبران جهان مورد توجه خاص رهبر انقلاب اسلامی ایران بوده است؛ به طوری که ایشان چند ماه پس از به ثمر رسیدن انقلاب، تاسیس حزبی جهانی، به نام حزب مستضعفین، را مطرح کردند.

شکل‌گیری هرگونه فرایندی که به تکثیر مدل انقلابی منجر شود، نشانه‌ای از قدرت ملی محسوب می‌شود. قدرت‌سازی از طریق گسترش قابلیتهایی حاصل می‌شود که زمینه لازم را به منظور ایجاد «نمونه عالی» برای گروه‌های مختلف فراهم آورد. به‌طورکلی، کشورهای انقلابی می‌توانند ادبیاتی تولید نمایند که دارای «نمونه عالی انقلابی» (Revolutionary Paradigm) باشد. دفاع از گروه‌های انقلابی را می‌توان نشانه‌ای از تکثیر قدرت در حوزه‌های جغرافیایی متنوع دانست.

رهبران جمهوری اسلامی ایران هرگونه حمایت‌گرایی سیاسی و اقتصادی از جهان اسلام را مساله‌ای ضروری تلقی نموده‌اند که می‌تواند ذخیره‌های حمایتی از اهداف انقلاب اسلامی را به‌وجود آورد. به‌طور کلی، می‌توان سیاست دفاع از حقوق مسلمانان را یکی از جلوه‌های اسلام سیاسی دانست.

عملکرد سیاست مبتنی بر دفاع از حقوق مسلمانان، در این مقطع زمانی، به نگرانی کشورهای میانه‌رو و محافظه‌کار منطقه از ظهور جنبشهای انقلابی مشابه افزود. بنابراین نقشی که ایران برای خود در بین کشورهای اسلامی تعریف کرده بود می‌توان گامی در جهت مقابله با کشورهای هژمون در نظام بین‌الملل دانست. این امر بسترهای لازم برای مقابله با واحدهای قدرتمند را فراهم آورده است. به هر میزان کشورها بتوانند قابلیتهای بیشتری را در جهت تکثیر اندیشه‌های انقلابی و حمایت از هویت گروه‌های معترض به وضع موجود به‌دست آورند، به ایجاد «خوشه قدرت» (Cluster of Power) منجر می‌شوند. این امر با حمایت از گروه‌های انقلابی حاصل می‌شود. نکته مهم در مورد جمهوری اسلامی، اتکا بر دین اسلام بود.

 

ج‌ــ تاکید بر اصل وحدت

تنوع گروه‌های انقلابی، صرفاً در شرایطی به شکل‌گیری قدرت ملی منجر می‌شود که این گروه‌ها دارای تاکتیک، استراتژی، اهداف راهبردی و جهت‌گیری یکسانی باشند. تمرکز نیروی مقاومت به قدرت منجر خواهد شد. از نظر رهبران انقلاب اسلامی، دعوت دیگران به اصلاح، توصیه به اعمال نیک و گرایش به سوی تعالی جزئی از وظایف مجریان سیاست خارجی است و این تکلیفی دینی و سیاسی برای مسلمانان و دولت اسلامی می‌باشد. امام‌خمینی(ره) در مورد دعوت می‌گوید: «ما انقلابمان را به تمام جهان صادر می‌کنیم، چراکه انقلاب ما اسلامی است و تا بانگ لااله‌ الا الله بر تمامی جهان طنین نیفکند، مبارزه هست و تا مبارزه هست، در هرکجای جهان علیه مستکبرین، ما هستیم.»[15]

کشوری که محوریت انقلاب جهانی را عهده‌دار است، از طریق هماهنگ‌سازی نیروهای سیاسی و بین‌المللی خواهد توانست فضای جدیدی از مبارزه سیاسی را سازماندهی نماید. اصل وحدت به معنای آن است که گروه‌های انقلابی از قالبهای ادراکی و همچنین رفتار استراتژیک یکسانی برخوردار باشند. بدیهی است که بنیان‌های ایدئولوژیک می‌تواند زمینه‌ساز همبستگی گروه‌های انقلابی، جنبشهای آزادی‌بخش و همچنین نیروهای سیاسی فراملی باشد. صرفاً در چنین شرایطی است که قدرت سیاسی و استراتژیک تکثیر می‌شود. جمهوری اسلامی ایران در دوران جنگ تحمیلی توانست مخاطبانی را بیابد که از وحدت استراتژیک در مقابله با نیروهای حافظ وضع موجود برخوردار باشند. این نیروها همواره پشتوانه استراتژیک ایران محسوب می‌شوند.

 

نتیجه‌

ادبیات استراتژیک این دوران تحت‌تاثیر قالبهای ادراکی پست‌مدرن می‌باشد. میشل فوکو بر این اعتقاد است که انقلاب اسلامی ایران اولین انقلاب پست‌مدرن جهان محسوب می‌شود. ویژگی‌ اصلی انقلاب اسلامی ایران آن است که قدرت‌سازی را از طریق مقاومت به‌دست آورده است. به عبارت دیگر، مشروعیت سیاسی و همچنین مقبولیت انقلاب اسلامی ایران ناشی از میزان مقاومت و چالشی است که در برابر قدرتهای بزرگ ایجاد می‌کند.

در طی جنگ تحمیلی، مقاومت‌گرایی ایدئولوژیک ایران اسلامی افزایش یافت. این امر نشان داد که قالبهای ایدئولوژیک می‌تواند زمینه‌های لازم برای تولید قدرت را فراهم آورد. ایدئولوژی انقلاب اسلامی، از یک سو، به وحدت نیروهای سیاسی داخلی منجر گردید و از سوی دیگر، زمینه‌های لازم برای انسجام و همبستگی گروه‌های اسلامی بین‌المللی را فراهم آورد. در این شرایط، ایران اسلامی شاخصها و نشانه‌هایی از قدرت نرم (Soft Power) را ایجاد نمود و قابلیتهای سخت‌افزاری خود را در جهت ارتقای توان ملی به کار گرفت. این امر به بازسازی قدرت ملی ایران براساس شاخصهای ایدئولوژیک منجر گردید. آرمان‌گرایی انقلاب اسلامی ایران را باید زمینه‌ای برای تولید قدرت استراتژیک دانست.

 

پی‌نوشت‌ها

 


 

* دانشجوی دکترای واحد علوم و تحقیقات دانشگاه آزاد اسلامی

[1]- Nikki R. Keddie, Iranian Revolution Comparative Perspective in Islam Polotocs and Social movement, Edmond Berk: Lopidus, 1980, P. 299

[2] - Alexander M. Haig, Caveat: Reagan and Foreign Policy, New York, MC Millan, 1984, P. 78-79

[3] - Nikki R. Keddie, Op. Cit, P. 300

[4] - Ahmad Hashemi, The Crisis of the Iranian state, Adelphi Paper, 196, New York, Oxford university Press, 1995, P. 45

[5]ــ ریچارد هرمن، «نقش ایران در ادراکات و سیاست‌های اتحاد جماهیر شوروی 88ــ1964»، نه شرقی، نه غربی، ترجمه ابراهیم متقی و الهه کولایی، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، چاپ اول، 1379، صص65ــ64

[6]ــ والتر جونز، منطق روابط بین‌الملل، ترجمه داود حیدری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، چاپ اول، 1373، ص8

[7]-  Anthony Parsons, "In War, Resolution… Iran, Iraq & the security Policy", in Islam and Foreign policy, PP. 12 -14

[8]ــ روح‌الله رمضانی، چارچوبه‌های تحلیلی برای بررسی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، ترجمه علیرضا طیب، تهران، نشر نی، چاپ اول، 1380، ص133

[9]- Karl Brown, International Politics and the Middle East, Old Rules and Dangerous Games, Princeton, university Press, 1984, P. 4

[10] - Jeanne Hey, "Foreign Policy Analysis: Contivuity and Changing Its Second Generation", Englewood Cliffs, Nj: Prentice Hall, 1995, P. 201

[11]ــ کی جی هالستی، مبانی تحلیل سیاست بین‌الملل، ترجمه بهرام مستقیمی و مسعود طارم سری، تهران، دفتر مطالعات سیاسی و بین‌المللی، چاپ اول، 1373، ص219

[12]ــ منوچهر محمدی، اصول سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران، تهران، امیرکبیر، چاپ اول، 1366، ص42

[13]ــ روح‌الله رمضانی، همان، ص31

[14]ــ محمدجواد لاریجانی، مصاحبه با روزنامه رسالت، 16 مرداد 1368

[15]ــ منوچهر محمدی، همان، ص44

 

 

 

تبلیغات