نویسندگان: علی ذوعلم
حوزه های تخصصی:
دریافت مقاله

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

اگر تقویت اتحاد ملی و توجه به آن مستلزم حفظ منافع ملی و تلاش برای استیفای کامل حقوق ملت باشد، در این صورت توجه به سرمایه گذاری برای انسجام اسلامی به چه معنایی است؛ چراکه اتحاد و انسجام اسلامی به همکاری و همسویی ملت ها و کشورهایی اسلامی اطلاق می گردد و این مستلزم توجه به سرنوشت مشترک مسلمانان و ملت های مختلف کشورهای اسلامی است. حال پرسش این است که آیا این امر سبب کم توجهی به سرمایه گذاری در عوامل مؤثر در اتحاد ملی یا غفلت از آن نمی شود؟ نگارنده در این نوشتار به این مساله توجه نموده است و سعی دارد به این پرسش پاسخ دهد.

متن

 

شعار اتحاد ملّی و انسجام اسلامی که سوگیری تلاش‌ها و تدابیر  ملّت و دولت ایران را، نه تنها برای یک سال، بلکه در فرایندی درازمدت تعیین می‌کند، باید واکاوی و تبیین گردد. شعار، به عنوان علامت مسیری که باید طی شود، عامل ایجاد هم‌سویی و هم‌گرایی در سطوح مختلف نیروهای اجتماعی است. بلوغ اجتماعی و سیر صعودی رشد سیاسی و فرهنگی جامعه، و نیز تنگنا‌ها و موقعیت‌های خطیری که برای هر جامعه‌ای رخ می‌دهد، نیازهای جدیدی را در عرصه هدایت کلان جامعه مطرح می‌سازد و برای رهبری سیاسی و معنوی آن، افق‌های تازه‌ای می‌گشاید. در جامعه امروز ما، حضور مؤثر و تعیین‌کننده فکری و فرهنگی رهبری، که نتیجه تحقق نظریه ناب اسلامی در عرصه نظام سیاسی و کارکرد آن است، برکات و نتایج مشهودی را به دنبال داشته و باعث شده است از دادن هزینه‌های گزاف معنوی و اجتماعی در جهت تحقق آرمان‌ها و اهداف بلند ملّی پیش‌گیری شود. طرح شعارهایی در آغاز هر سال توسط رهبری فرزانه انقلاب، سنّت حسنه‌ای است که کم و بیش از زمان امام راحل(ره) آغاز شد. این سنّت باعث می‌شود ظرفیت‌های جدید و هم‌سویی‌های عمیقی در جهت نیل به اهداف جامعه ایجاد ‌گردد و در حقیقت گام‌های تازه‌ای را که ملّت ما باید طی کند، ترسیم می‌نماید. بنابراین توجه به این شعارها، و تحلیل و بررسی مبانی و آثار آن، از این جهت ضروری است که یکی از نیازهای اساسی را پاسخ می‌دهد. تقویت و تعمیق هویت ملّی جامعه ــ به عنوان امری حقیقی و زنده و نه تنها به عنوان مفهومی فلسفی و ذهنی ــ در گرو شکل‌‌گیری و رشد مستمر وجوه مشترک فرهنگی و آرمانی جامعه است و این شعارها، اگر به گفتمان ملّی و فراگیر تبدیل گردد، در این عرصه می‌تواند عامل مهمی تلقی شود.

یکی از پرسش‌های مهمی که درباره شعار «اتحاد ملّی و انسجام اسلامی» مطرح است، این است که آیا «اتحاد ملّی» و «انسجام اسلامی»، دو مقوله همسو و متوافق است یا دو امر متناقض و متعارض؟ اگر  ملّت ما «اتحاد ملّی» را محور اصلی همه فعالیت‌ها و برنامه‌ریزی‌های خود قرار دهد، آیا می‌تواند «انسجام اسلامی» را نیز در کنار آن جدی بگیرد و در عمل، دغدغه آن را نیز داشته باشد؟ از سوی دیگر، آیا توجه به انسجام اسلامی و همکاری و همسویی با ملّت‌ها و کشورهای اسلامی، که طبعاً مستلزم توجه به سرنوشت مشترک مسلمانان و سرمایه‌گذاری در این جهت است، سبب کم‌توجهی به سرمایه‌گذاری در عوامل مؤثر در اتحاد ملّی یا غفلت از آن نمی‌شود؟

اگر تقویت اتحاد ملّی و توجه به آن مستلزم حفظ منافع ملّی و تلاش برای استیفای کامل حقوق ملّت باشد، در این صورت آیا توجه و سرمایه‌گذاری برای انسجام اسلامی، تعارضی با آن پیدا نمی‌کند؟ آیا می‌توان این شعار را به همه کشورهای اسلامی و ملّت‌های مسلمان توصیه کرد یا با آنان فقط از «انسجام اسلامی» می‌توان سخن گفت؟!

پاسخ به این پرسش مستلزم تعریف و بررسی مبانی این مقوله است. اتحاد ملّی یعنی هم‌افزایی و همسویی همه توان و قدرت ملّت در یک سمت و سو و ایجاد یگانگی و یک‌سویی در همه توانمندی‌های ملّت. اتحاد ملّی در برابر انشقاق و تفرقه و تنازع است و تلاش برای تحقق این شعار، یعنی کاهش شکاف‌ها و کشمکش‌ها. البته جهت‌گیری این اتحاد، آرمان‌ها، اصول و اهدافی است که مردم آن را پذیرفته و بر سر آن پیمان مشترک بسته‌اند. سند رسمی و منشور قانونی این آرمان‌ها و اهداف برای ملّت ما، قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران است که با انقلابی عمیق و مردمی، و با خون شهیدان عزیزمان و رأی قاطع ملّت، رسمیت و تحقق یافت.

مراجعه به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد این سند رسمی و میثاق ملّی، در کنار تأکید بر استقلال و تمامیّت ارضی ایران اسلامی، به ائتلاف و اتحاد ملل اسلامی و تلاش برای تحقق آن نیز توجه نموده و آن را یکی از وظایف نظام دانسته است.[1]

بنابراین نظام جمهوری اسلامی ایران، با تکیه بر مبانی این قانون و میثاق ملّی خود، موظف است که کشورهای اسلامی و ملّت‌های مسلمان را به مسیری هم‌گرایانه و انسجام‌بخش دعوت کند و همه تدبیر و تلاش خود را نیز به‌کار بندد تا این هدف محقق شود. در کنار این امر، توجه به منافع و مصالح ملّی و تلاش برای اتّحاد همه قشرها و اقوام جامعه ایرانی نیز وظیفه‌ای مهم برای نظام شمرده می‌شود.

شعار «اتحاد ملّی و انسجام اسلامی» بر این مبنا مطرح می‌شود، اما باید بررسی کرد که نسبت بین «اتحاد ملّی» و «انسجام اسلامی» چیست و آیا تلاش و سرمایه‌گذاری برای تحقق هر کدام، تعارض و تزاحمی با تحقق دیگری دارد یا نه؟

 

دو نگاه به اتحاد ملّی

تبیین تعبیر «اتحاد ملّی» از دو منظر بررسی‌شدنی است: از یک منظر اتحاد ملّی مبتنی بر دیدگاه‌های ناسیونالیستی و ملّی‌گرایانه افراطی است که یک جامعه، ملیّت خود را با هاله‌ای از تقدس و پرستش درمی‌آمیزد و سایر ملّت‌ها و ملیّت‌ها را نه هم‌عرض ملّت خود و همسان با آن، بلکه در درجه‌ای فرودست و بی‌ارزش می‌انگارد. در این منظر، اتحاد ملّی مستلزم کوبیدن بر طبل تفاخر و برتری‌طلبی ــ نه بر مبنای ارزش‌های اصیل و مشترک که بر پایه تعصب قومی و ملّی ــ است و نتیجه آن مشروع دانستن سلطه بر سایر ملّت‌ها و ابزاری دیدن آن‌هاست. امّا از منظری دیگر، اتحاد ملّی به معنی خودباوری و تکیه بر سرمایه‌ها و توانمندی‌های ملّت و کاهش فاصله‌ها و شکاف‌های ناشی از تفاوت مذهبی، قومی، سرزمینی و زبانی در درون آن به منظور تقویت همبستگی و همدلی و همکاری قشرها و افراد ملّت در راه رشد و تعالی است. در این نگاه تعلّق قومی و ملّی هرگز ارزش ذاتی و مطلق نمی‌یابد و تعصب بی‌منطق را در پی ندارد. از این منظر، ایرانی بودن، لبنانی بودن، پاکستانی بودن یا فرانسوی بودن هیچ ارزش ذاتی ندارد و عامل برتری تلقی نمی‌شود و تعلق به یک ملّت و سرزمین هرگز نگاه منفی یا برتری‌طلبانه نسبت به دیگران را برنمی‌انگیزد.

می‌توان گفت اتحاد ملّی برخاسته از مکتب و مرام اعتقادی ناسیونالیسم، بت مقدسی را برای افراد جامعه تعریف می‌کند که با پرستش آن، نوعی وحدت در جامعه ایجاد می‌شود و هر اندازه این پرستش قوی‌تر و عمیق‌تر باشد، تنفر و دوری از دیگر ملّت‌ها را در پی دارد. در این چارچوب، اتحاد ملّی زمینه سلطه‌گری را فراهم می‌سازد و زمینه‌های برادری و انسجام با دیگران را در درون خود نفی می‌کند. اما اتحاد ملّیِ برخاسته از حسّ همکاری و مبتنی بر منطق فطری و عقلانی، بدون هیچ تعارض و تقابلی با همکاری و انسجام با سایر ملل، تقویت محورها و عناصر مشترک ملّی را هدف قرار می‌دهد و به ارزش‌های اصیل و مشترک به عنوان معیارهای تلاش و همکاری اهمیت می‌دهد.

این دو نگاه به اتحاد ملّی، هم از خاستگاه‌های فکری و نظری متفاوت سرچشمه می‌گیرد و هم به نتایج و آثار متفاوتی منجر می‌گردد. انحصارطلبی قومی و ملیّتی، نژادپرستی، ناسیونالیسم فکری و اعتقادی، خودبزرگ‌بینی ملّی، تفاخر و تکاثر بر سر امور موهوم و پوچ، نادیده انگاشتن ارزش‌ها و تجربه‌های مثبت سایر ملت‌ها، ابزارانگاری آنان و ملّت و ملیّت خود را مرکز و نقطه اوج همه عالم دیدن، یک نوع خاستگاه فکری برای اتحاد ملّی ارائه می‌دهد، ولی تلاش برای رشد همکاری و همدلی بین همه قشرهای ملّت، زدودن اختلافات قومی و زبانی و مذهبی در درون آن‌ها، ترسیم افق مثبت و مشترک برای همه، تقویت احساس مسئولیت ملّی و برانگیختن توان‌ها و استعدادهای همه مردم به منظور اعتلای ملّی و ارتقای خودباوری و روحیه تلاش و امید برای همگان خاستگاه دیگری را ترسیم می‌کند.

در بحث اتحاد ملّی، رویکرد واگرایانه، انحصارطلبانه و مطلق‌نگر با رویکرد هم‌گرایانه، مشارکت‌جو و ارزش‌مدار کاملاً تفاوت ــ بلکه تعارض ــ دارد، که هر ملتی می‌تواند وحدت درونی خود را با آن محک بزند. آنچه بر مبنای نگرش فطری و عقلانی تأییدشدنی است، رویکرد دوم می‌باشد که همین رویکرد از نظر مبانی فکری انقلاب اسلامی پذیرفتنی است و مدنظر رهبری فرزانه آن نیز می‌باشد. قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، که هرگونه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری را نفی می‌کند،[2] همین نگاه را تأیید می‌کند و هرگز نگاه نخست را برنمی‌تابد.

پیامد و نتیجه این دو رویکرد نیز کاملاً متفاوت است. در رویکرد نخست، اتحاد ملّی عامل فرو رفتن در لاک خود، انحصارطلبی در قدرت، ثروت و دانش و ترجیح رفاه و راحتی خود حتّی به قیمت تجاوز و استثمار و سلطه به دیگران است. این رویکرد، نمی‌تواند رویکردی عام باشد که بتوان آن را به همه ملت‌ها توصیه کرد؛ زیرا ذاتاً رویکردی رقابتی و انحصاری است که منشأ فساد و تباهی و اختلافات عمیق و ریشه‌دار در ملّت‌ها می‌شود. ستیزه‌جویی و تبعیض در نظام حقوقی و روابط بین‌الملل، قطبی‌شدن جهان و استکبار بعضی از ملّت‌ها و استضعاف بعضی دیگر، نتیجه طبیعی این رویکرد است. دو جنگ جهانی در قرن بیستم نشان بارز این‌گونه اتحاد ملّی است که هدف نهایی خود را در کوبیدن سایر ملل و توسعه‌طلبی و سلطه‌جویی بر دیگران می‌بیند. این اتحاد، اتحادی است علیه دیگران که لبه تیز خود را نه وفاق و وحدت درونی، بلکه قهر و غلبه بر سایر ملّت‌ها قرار می‌دهد. امّا در رویکرد دوم، نتیجه اتحاد ملّی، رشد و پیشرفت و سعادت همه قشرهای ملّت براساس ارزش‌های عام و همکاری‌های مشترک و کمک به تعالی و رفاه همه ملّت‌ها و جوامع خواهد بود. این رویکرد را می‌تواند به همه ملّت‌ها توصیه کرد. همه جوامع اسلامی و حتی ملل غیرمسلمان را می‌توان به این جهت‌گیری سوق داد. از نظر توحیدی و الهی، همکاری و همدلی درونی هر ملّتی که بر رویکرد هم‌گرایی و ارزش‌مدار اتحاد ملّی استوار باشد و وحدت درونی خود را به منظور رشد و سعادت خود دنبال کند، ارزشمند و مطلوب شمرده می‌شود. تفرقه و دشمنی در میان هر ملّتی مذموم است و اتحادی که مبنای آن، نه سلطه بر دیگران و اقدام علیه منافع مشروع سایر ملّت‌ها، بلکه حلّ مشکلات و مسائل خود و کمک به هم‌وطنان و هم‌نوعان باشد، برای هر ملّتی مطلوب و مفید می‌باشد.

بنابراین تفکیک مبانی نظری و فکری این دو نگاه به «اتحاد ملّی» و توجه به پیامدها و نتایج هرکدام از آن‌ها، می‌تواند تفسیر صحیح و فهم درستی را در تبیین رابطه اتحاد ملّی با انسجام اسلامی فراهم سازد و نشان دهد که این شعار، ظرفیت بسیار عمیق و گسترده‌ای دارد و راه روشنی را نیز می‌تواند برای سایر ملّت‌ها ترسیم کند.

بر این اساس تأکید بر «اتحاد ملّی» در جامعه و ملّت ما، شعاری انحصاری و توصیه‌ای محصور در مرزهای جغرافیایی و سیاسی ما نیست، بلکه راهی مناسب و مشترک برای همه کشورها دانسته می‌شود که اگر دولت‌ها و ملّت‌ها به لوازم آن پایبند باشند، مشکلات و تنگناهای درونی آنان را حل می‌کند و همکاری و همدلی را جانشین خصومت‌ها و رقابت‌ها می‌سازد. البته چنین کارکردی، مشروط به درک عمیق و عقلانی مبانی اتحاد ملّی امّا نه از منظر متعصبانه و ناسیونالیستی است.

 

انسجام اسلامی؛ سرمایه‌گذاری ملّی

اغلب چنین گمان می‌شود که سرمایه‌گذاری برای انسجام اسلامی، به صورت وظیفه‌ای دینی و انسانی، فقط باید مورد اهتمام ملّت‌های مسلمان و دولت‌های اسلامی باشد و این سرمایه‌گذاری، چه در عرصه‌های فرهنگی و علمی و معنوی و چه در عرصه‌های اقتصادی و مادّی، نوعی هزینه را بر جامعه تحمیل می‌کند. هرچند هر مسلمانِ پایبند به وظایف و تعهدات دینی، این سرمایه‌گذاری را می‌پذیرد و براساس اعتقادات عمیق و صحیح اسلامی نمی‌تواند نسبت به سرنوشت سایر مسلمانان بی‌تفاوت باشد، از زاویه دیگری هم می‌توان این موضوع را تحلیل کرد. تقویت انسجام اسلامی در میان ملّت‌های مسلمان، به‌ویژه در حال حاضر و در دورانی که مستکبرانِ ستیزه‌جو و سلطه‌گر درصددند به منافع مشروع و حقوق حیاتی کشورها و ملّت‌های مسلمان ضربه زنند، سرمایه‌گذاری مشترکی است که منافع آن عاید همه ملّت‌های مسلمان می‌شود. همان‌گونه که بستن رخنه‌های یک کشتی در هر نقطه‌ای که باشد، نجات همه سرنشینان را به دنبال خواهد داشت، تقویت همبستگی و تعامل عاطفی، رفتاری و اعتقادی میان مسلمانان، در هر نقطه‌ای از جهان اسلام، به نفع همه مسلمانان خواهد بود. بنابراین کمک به یکپارچگی و وحدت مسلمانان و سرمایه‌گذاری‌های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در این مسیر، نوعی سرمایه‌گذاری درازمدت برای همه کشورهای اسلامی و خود عامل تقویت اتحاد ملّی در درون مرزهای هر کدام از کشورها محسوب می‌گردد.

 

اتحاد ملّی؛ مقدمه انسجام اسلامی

نگاه نظام‌مند و سیستمی به روابط بین کشورها و ملّت‌ها، آنگاه که از مبانی نظری عقلانی و دینی سرچشمه بگیرد، رابطه بین اتحاد ملّی و انسجام اسلامی را می‌تواند تبیین نماید. اگر در ساختمان یک سدّ عظیم که در برابر فشار میلیاردها مترمکعب آب باید مقاومت خود را حفظ کند، تک‌تک بلوک‌ها و قطعات ساخته‌شده استحکام کافی نداشته باشد، هرگز مجموعه به‌هم‌پیوسته این بلوک‌ها که تشکیل‌دهنده این سدّ است نمی‌تواند در برابر فشارهای وارده مقاومت نماید. مجموعه عظیم ملّت‌های اسلامی، که در حال حاضر به هر دلیل در محدوده‌های جغرافیایی و واحدهای سیاسی خاصی توزیع شده‌اند، اگر بخواهند در برابر آسیب‌های فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و نظامی مقاومت کنند، لاجرم باید به انسجامی قوی دست یابند. این انسجام مستلزم دو پیش‌زمینه اساسی است: نخست انسجام و اتحاد درونی مردم در هر کدام از این واحدهای سیاسی که کشورها و ملّت‌های مسلمان را تشکیل می‌دهند، و دوم پیوند عمیق و انسجام در میان این واحدها. در حقیقت بدون تأکید و تقویت اتحاد ملّی در درون هر کدام از ملّت‌های مسلمان، براساس رویکرد هم‌گرا و ارزش‌مدار ــ و نه رویکرد واگرا و سلطه‌جویانه ــ نمی‌توان از انسجام اسلامی سخن به میان آورد. همان‌گونه که در هر محله و برزن و کوچه‌ای، انسجام اهل آن محل مستلزم انسجام و پیوند درونی خانواده‌های ساکن آن محل است، در جامعه بزرگ اسلامی نیز همین قاعده وجود دارد. قطعاً استحکام و اتحاد اجزای واحدهای کوچک در هر سیستم و سامانه‌ای، شرط لازم برای استحکام مجموعه کلان آن سیستم است. حقیقتاً پیوند نظام‌مند، عمیق و درونی هر کشور اسلامی و کاستن از اختلافات و تعارض‌ها و رقابت‌های خودخواهانه و قدرت‌طلبانه در هر کدام از ملّت‌های مسلمان، خود مقدمه‌ای ضروری برای تقویت انسجام کل امت اسلامی است.

متأسفانه رخنه فساد و استبداد و تبعیض در اکثر دولت‌های حاکم بر کشورهای اسلامی مانع شکل‌گیری اتحاد عمیق و ملّی در این کشورهاست، ولی این واقعیت تلخ، چیزی از اهمیت این اصل نمی‌کاهد. امروز یکی از عوامل مؤثر در ضعف انسجام اسلامی، وجود همین واقعیت تلخ است. این البته بر مسئولیت کشورهای اسلامی و دولت‌های مسلمان خواهد افزود؛ به ویژه مسئولیت نظام اسلامی ما را مضاعف می‌سازد. تبیین رابطه عمیق میان اتحاد ملّی هر یک از کشورهای اسلامی با انسجام اسلامی در کل امت اسلامی، وظیفه‌ای است که باید بیش از گذشته به آن توجه نمود.

به‌‌هرحال از این واقعیت نمی‌توان غفلت کرد که اتحاد ملّی خود نه تنها به انسجام اسلامی کمک خواهد کرد، بلکه یکی از شروط لازم آن شمرده می‌شود.

 

نتیجه‌گیری و جمع‌بندی

«اتحاد ملّی»، به عنوان یکی از رویکردهای ناظر به وضعیت درونی جامعه و به منظور تقویت و تعمیق پیوندهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و عاطفی یک ملّت، اگر خاستگاهی منطقی و عقلانی داشته باشد، هم ریشه‌دار شدن علائق افراد جامعه نسبت به یکدیگر و نسبت به سرنوشت مشترک کشورشان را باعث می‌گردد و هم زمینه‌های همکاری با ملّت‌ها و کشورهای همسو را فراهم خواهد ساخت. برای جامعه ما و سایر کشورهای اسلامی، اتحاد ملّی سوگیری مثبتی را برای کم‌رنگ کردن فاصله‌های قومی، زبانی، مذهبی و منطقه‌ای و پررنگ شدن محورهای وحدت ملّی و تأکید بر آرمان‌ها و جهت‌گیری‌های مشترک ایجاد می‌نماید و در عین حال زمینه را برای تقویت انسجام اسلامی و پیوندهای برادرانه کشورها و ملّت‌های مسلمان فراهم می‌کند. از سوی دیگر سرمایه‌گذاری‌ها و تلاش‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی برای تقویت انسجام اسلامی، هزینه‌های بی‌فایده تلقی نمی‌شود و در حقیقت نوعی سرمایه‌گذاری ملّی برای ایجاد جبهه مشترک و دفاعی در برابر هجوم استکباری و سلطه‌جویانه می‌باشد که همه امت اسلام را هدف خود قرار داده است.

اتحاد ملّی در این چارچوب، هیچ ارتباطی با گرایش‌های ملّی‌گرایانه و ناسیونالیستی، که خاستگاهی برای خصومت‌های منطقه‌ای، رقابت‌های منفی و خودبزرگ‌بینی‌های برتری‌طلبانه و بی‌منطق است، ندارد و رویکردی هم‌گرایانه و ارزش‌مدار را تقویت می‌نماید. بنابراین «اتحاد ملّی» و «انسجام اسلامی» نه تنها دو جهت‌گیری متعارض و ناسازگار نیست، بلکه هرکدام پشتوانه و تقویت‌کننده دیگری است. جامعه اسلامی، اگر بخواهد پیوندهای برادرانه اسلامی و اخوت دینی و اعتقادی را در بین امت اسلامی تعمیق و ریشه‌دار نماید، باید هر یک از واحدهای تشکیل‌دهنده این امت را به وحدت و همدلی درونی و رشد هم‌گرایی و همکاری و همدلی اعضای این واحدها فراخواند و البته بر مبنای ارزش‌های اصیل و مشترک اسلامی و زدودن زنگارهای استبداد و فساد، احساس تعلق و مسئولیت متقابل و مشترک را در اقوام و قبایل و گروه‌های اجتماعی تقویت نماید. در درون یک کشور اسلامی هم، برای تأمین رشد و تعالی همه‌جانبه و پایدار، نمی‌توان از سرمایه‌گذاری برای تقویت انسجام اسلامی و رابطه برادرانه و همکاری مشترک با سایر کشورها و مردم مسلمان غافل شد و سر در لاک خود فرو برد و به خیال خام پیشرفت خود، نسبت به سرنوشت مشترک مسلمانان بی‌تفاوت بود؛ چراکه ضعف و انحطاط در هر بخشی از امت اسلامی، پیامدهای منفی خود را در سایر بخش‌ها به دنبال خواهد داشت و هزینه‌های سنگینی را بر آنان تحمیل خواهد کرد. ملّت‌های مسلمان و کشورهای اسلامی، باید اتحاد ملّی خود را با انسجام اسلامی در میان یکدیگر در چارچوب ارزش‌های الهی و با آرمان مشترک توحیدی همسو بدانند و سرمایه‌گذاری و تدبیر و تلاش برای هر کدام از این دو عرصه را پشتیبان و پشتوانه دیگری بشمارند.

«وَ انّ هذه امتکم امه واحده و انا ربکم فاتقون» (مومنون / 52)

 

پی‌نوشت‌ها


 

[1]ــ رک: قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، اصل نهم و اصل یازدهم.

[2]ــ رک: اصل 152 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.

 

 

تبلیغات