آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

هرچند که نهضت های بزرگ اجتماعی و انقلابات عظیم بر دوش قدرتمند و خستگی ناپذیر توده ها به پیش می رود، اما وجود هسته های پیشتاز و نیروهای پیشاهنگ اصلی برای ایجاد زمینه های حرکت و علامت گذاری راههای رسیدن به پیروزی و نیز دیده بانی آسیب ها و فرصت ها امری کاملاً عقلی و منطقی و در عین حال ملموس و تجربی می باشد.در انقلاب اسلامی که دارای خاستگاه، اهداف و روش های دینی بوده است، جایی به جز حوزه های علمیه دینی و نهاد روحانیت را نمی توان به عنوان هسته پیشاهنگ برشمرد. هرچند که روحانیت در حرکت های تاریخی پیش از انقلاب نیز حضور داشته و یا افرادی غیرحوزوی نیز در شکل دهی و دیده بانی نهضت وجود داشته اند اما آنچه را که بتوان به عنوان نیروی پیشاهنگ انقلاب اسلامی با مختصات دقیقش معرفی کرد چیزی جز حوزه های علمیه نیست در مقاله زیر این بحث مورد واکاوی قرار گرفته است.

متن

 

انقلاب اسلامی ایران، تحول بنیادین و تغییر گسترده‌ای در سطوح و لایه‌های مختلف جامعة معاصر ایران بود که براساس اندیشة ناب اسلامی و برخاسته از مبانی نگرش اجتهادی با هدایت و تدابیر رهبری توانمند و مقتدر و پشتوانة نیروی اجتماعی عظیم ملّت شکل گرفت و در میان شگفتی و بهت جهانیان، به پیروزی رسید. این تحول بنیادین و گسترده، همچون همة تحولات و تغییرات، به هسته‌ای پیشتاز نیاز داشت که قبل از هر چیز خود را آمادة تحقق انقلاب ساخته باشد. این هستة پیشتاز باید از شرایطی برخوردار می‌بود که امکان تأثیرگذاری عمیق و گسترده را ــ در ابعادی به وسعت انقلاب اسلامی ــ داشته باشد و بتواند نیروی عظیم مورد نیاز برای مقابله با رژیمی به‌ظاهر مستحکم و برخوردار از همة توانمندی‌های اقتصادی، امنیّتی، فرهنگی، سیاسی و نظامی را فراهم سازد و سازوکار لازم برای این تغییر را تدارک نماید. وجود هستة پیشتاز یا گروه پیشاهنگ برای هر تغییر و تحول بنیادین امری ضروری است که بدون آن، نمی‌توان تحولات ریشه‌دار و ماندگار را سامان داد.[1] فقدان یا ضعف هستة پیشتاز در بعضی از نهضت‌ها و تحولات اجتماعی پیشین در کشور ما، زمینة افول و شکست آن نهضت‌ها را فراهم ساخت. نهضت مشروطه (1285.ش) به‌خاطر برخوردار نبودن از هستة پیشتازی منسجم و هم‌سو، به تشتّت و فروپاشی دچار شد و نهضت ملّی شدن صنعت نفت (1329.ش) نیز عمدتاً به همین علت، نتوانست نتایج مورد انتظار جامعه را برآورده سازد. اگرچه در هر دو مورد، نیروهای مردمی و رهبران مذهبی بخش اصلی حرکت بودند، فقدان هستة پیشتاز، کار این بخش را با مشکل مواجه کرد و نهایتاً ناکامی هر دو مورد را رقم زد.

ضرورت وجود هستة پیشتاز در تحولات اجتماعی و برای ماندگاری و اثربخشی این تحولات، در نگرش قرآن کریم نیز مطرح شده است: «و باید از میان شما مسلمانان گروهی منسجم و هماهنگ باشند که خلق را به خیر و صلاح دعوت کنند و امر به نیکی و نهی از بدکاری نمایند و اینها (که واسطة هدایت خلق هستند) رستگاران‌اند.» (آل‌عمران / 104) توجه به ویژگی‌های مفهوم «امّت» در فرهنگ اسلامی، این نکتة مهم را نشان می‌دهد که بدون شکل‌گیری گروهی هماهنگ و پیشتاز، جامعة بشری نمی‌تواند به فلاح و رستگاری دست یابد. دستاوردهای تاریخی نهضت اسلام و فرایند پیشرفت و گسترش آن، ضرورت هستة پیشتاز را برای دگرگونی‌های ماندگار و اثربخش، تأیید می‌نماید. مجاهدت‌های توان‌فرسای سیزده سالة دوران مکّه و دعوت و تربیت تدریجی اصحاب پیامبراکرم(ص)، گروهی پیشاهنگ و منسجم را پدید آورد که توانست به عنوان هستة تحرک‌بخش و تحول‌آفرین، بنیان‌های جامعة نوین اسلامی را ایجاد نماید.[2]

در مورد انقلاب اسلامی ایران، تحولات فکری و عمیق و تلاش‌های علمی و فرهنگی گسترده‌ای که درست هم‌زمان با شکل‌گیری ساختارهای دولت وابسته و به‌ظاهر مدرن پهلوی در نخستین دهة قرن حاضر، در حوزه‌های علمیه و عمدتاً حوزة علمیه قم آغاز شد، زمینة فراهم شدن هستة پیشتاز تحول را فراهم کرد. این از نکات شگفت‌آور تاریخ معاصر ماست که بخش عمده و ریشه‌ای نیروهای مذهبی، هم‌زمان با آغاز سیطرة حکومتی سکولار و وابسته، تلاش اساسی خود را صرف سامان‌دهی فکری، تربیتی و اجتماعی برای بازسازی و استحکام درونی خود نمود. پنجاه سال طول کشید تا این تلاش‌ها، اگرچه با فراز و نشیب‌های فراوان و دشواری‌های بسیار، توانست معجزة قرن را رقم زند و بزرگ‌ترین انقلاب دوران معاصر را به‌وجود آورد؛ انقلابی که گذشت زمان جز بر قوام و عمق و گسترة آن نیفزوده و آثار و نتایج آن مرزهای جغرافیایی زادگاهش را پشت سر نهاده و جبهة مبارزة فرهنگی و فکری خود را در سرزمین دشمن به پا ساخته است؛ «همانند دانه‌ای که چون نخست سر از خاک برآورد، جوانه و شاخه‌ای نازک و ضعیف باشد، بعد از آن قوت یابد تا آنکه ستبر و قوی گردد و بر ساق خود راست و محکم بایستد که کشت‌کنندگان را حیران کند، تا اینکه کافران عالم را (از قدرت و قوت خود) به خشم آرد.» (فتح / 29؛ ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای)

تدبیر دوراندیشانة آیت‌الله حائری یزدی ــ مؤسس حوزة علمیه قم ــ و پس از وی آیت‌الله بروجردی برای تربیت نسلی آگاه، متفکر و انقلابی از عالمان و مجتهدان، که توان مواجهة فعال فکری، اجتماعی و فرهنگی با جریان‌های معارض و رقیب را داشته باشند و بتوانند در برابر هجوم همه‌جانبة سیاسی و فرهنگی رژیم وابسته و فاسد پهلوی بایستند و هستة پیشتاز تحول بنیادین را در ایران اسلام شکل دهند، امری بی‌بدیل و مهم می‌باشد که در ریشه‌یابی انقلاب اسلامی ایران، جایگاه مهمی را احراز کرده است.

 

ابعاد تأثیرگذاری حوزه‌های علمیه در انقلاب اسلامی ایران

اگرچه بررسی فرایند تحول فکری و اجتماعی در حوزه‌های علمیه، موضوع مستقلی است که مجال دیگری می‌طلبد، توجه به تأثیر این تحول، در بسترسازی و جهت‌دهی به تحول انقلابی جامعة ایران، در اینجا ضروری به نظر می‌رسد. تأثیر حوزه‌های علمیه و مجموعة روحانیت، به‌ویژه در دهه‌های 1320 به بعد، از این تحول ناشی می‌شد. تأسیس مدارس حوزوی جدید همراه برنامه‌های خاص و جامع، تربیت نسلی روشنفکر، اهل قلم و اندیشه، انقلابی و فعال را در حوزه‌های علمیه فراهم ساخت که با توجه به نیازهای زمان و نگرش جامع، عقلانی و اجتماعی نسبت به اسلام ــ به عنوان یک مکتب فکری و اجتماعی کارآمد ــ در عرصة مبارزات فرهنگی و سیاسی حضور یافتند و با گسترش تفکر ناب اسلامی در سراسر کشور و به‌ویژه فضاها و مراکز آموزشی و دانشگاهی و عرصه‌های فرهنگی و مطبوعاتی، توانستند زمینه‌های فرهنگی تحول انقلابی را فراهم نمایند.[3] تحلیل شخصیّتی فرهیخته و اندیشمند همچون استاد شهید آیت‌الله دکتر بهشتی از انقلاب اسلامی که آن را انقلابی فرهنگی می‌داند، برخاسته از همین واقعیت است.

تأثیر حوزه‌های علمیه را در شکل‌گیری و گسترش نگرش انقلابی جامعه بر مبنای باورها و اعتقادات دینی، و نیز سامان‌دهی انقلاب، به اجمال می‌توان در عرصه‌های ذیل بررسی و تحلیل کرد:

 

1ــ تدوین و اشاعة مبانی فکری و نظری انقلاب:

انقلاب اسلامی ایران بدون تلقیِ اصیل، جامع و کارآمد از اسلام قطعاً نمی‌توانست شکل گیرد. مبانی فکری و چهارچوب نظری هر انقلابی، تعیین‌کنندة میزان دوام و بقا و نیز قدرت و نفوذ آن می‌باشد. حرکت‌های انقلابیِ برخاسته از دیدگاه‌های سطحی و بدون ریشه، دوام چندانی نمی‌یابند. نتایج دو نهضت مشروطه و ملّی شدن صنعت نفت این نکته را به روشنی نمایان می‌سازد که چگونه دو حرکت قوی و پرتوان ــ از نظر نیروی اجتماعی پشتیبان ــ به‌خاطر بنا نشدن بر پایه نظام فکری و نظری قویم و ریشه‌دار، با خلأ نظری مواجه می‌شود و دچار افول می‌گردد. حوزه‌های علمیه و علمای متعهد، روشن‌اندیش و جامع‌نگر، با توجه به زوایا و ابعاد مختلف اسلام و زدودن غبار مهجوریت از جنبه‌های مهم سیاسی و اجتماعی نگرش دینی، تلقی اصیل و صحیحی را ارائه کردند که ضرورت حضور اجتماعی ــ سیاسی امت را در سرنوشت خود تبیین می‌کرد و چهارچوب فکری کارآمدی را ــ که از آن به ایدئولوژی انقلاب تعبیر می‌شود ــ برای انقلاب اسلامی فراهم می‌نمود.[4] مواجهة فکری و فلسفی فعال با دیدگاه‌ها و ایدئولوژی‌های الحادی و التقاطی و گسترش حوزه‌های درسی تفسیر قرآن، فلسفه و حکمت و طرح ابعاد مختلف اسلام در عرصة تاریخ، فقه و کلام، توانست بنیان‌های فکری انقلاب را تدوین نماید. بیش از همه، حضور دو استاد برجستة فلسفه و حکمت ــ امام‌خمینی(ره) و علامه طباطبایی(ره) ــ در حوزة علمیه قم و سپس از میان شاگردان این دو استاد، حضور تعیین‌کنندة استاد شهید آیت‌الله مطهری(ره) در عرصه‌های فکری و فرهنگی در فضای روشنفکری و دانشگاهی در جهت اشاعه و ترویج این چهارچوب، در این میان بسیار مؤثر بود. جامع‌نگری، توجه به اقتضائات و نیازهای زمان، پشتوانة فقاهتی و اجتهادی، برخورداری از منطق و استدلال و اتقان و استحکام در برابر مخالفان و رقبای فکری ویژگی‌هایی بود که سبب بسط و پذیرش این نگرش در میان نخبگان و نیروهای فعال اجتماعی می‌شد و البته تلاش‌های فکری چهره‌های فرهیخته و متعهد دانشگاهی از قبیل مهندس بازرگان و دکتر شریعتی که عمدتاً همین تلقی و نگرش را اشاعه می‌دادند، بسترسازی فرهنگی و ایدئولوژیک انقلاب را تسهیل و تسریع می‌ساخت. علاوه بر این و در کنار فعالیت‌های فکری و فرهنگی مراکز و مدارس حوزوی و جلسات مذهبی، بعضی تلاش‌ها و فعالیت‌های ویژه برای اشاعة تفکر انقلابی اسلام انجام شد که مهم‌ترین آن حضور زیرکانه و هوشمندانة شهید بهشتی و شهید باهنر در تدوین کتاب‌های درسی دینی مدارس بود که به دور از تظاهر و هیاهو و به گونه‌ای بسیار مؤثر توانست از طریق نظام آموزش رسمی کشور، مبانی و دیدگاه‌های اسلام ناب را به ذهن و دل نسل نوجوان و جوان کشور منتقل نماید. نسلی که با برخورداری از این نگرش، خودبه‌خود جذب حرکت فراگیر انقلابی شد. تدوین و انتشار کتاب «ولایت فقیه یا حکومت اسلامی» در سال‌های 1348 ــ 1349 به عنوان یکی از قسمت‌های مهم مبانی فکری و نظری انقلاب، در دهة منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی، تأثیر عمده‌ای در ترسیم چهارچوب حکومت جانشین رژیم پهلوی و برانگیختن احساس وظیفه برای حضور انقلابی داشت. این کتاب، مجموعه درس‌های امام‌خمینی(ره) در نجف اشرف بود که پس از تدوین و انتشار، مخفیانه و دور از چشم عوامل امنیتی رژیم پهلوی در میان گروه‌های مبارز و انقلابی دست به دست می‌گشت و شعلة انقلاب را از زبان یک مرجع تقلید عالیقدر، شجاع و انقلابی در دل‌ها برمی‌افروخت.

 

2ــ خاستگاه رهبری انقلاب:

اگر برای بعضی از نهضت‌ها و حرکت‌های انقلابی، نتوان از رهبریِ مشخص، واحد و متمرکزی یاد کرد، در مورد انقلاب اسلامی ایران، به گونه‌ای شفاف و انکارناپذیر نام امام‌خمینی(ره) بر تارک انقلاب و به عنوان رهبر مقتدر و بلامنازع آن می‌درخشد. به تعبیر گویا و دقیق خلف صالح آن پیشوای بزرگ، «انقلاب اسلامی بی‌نام خمینی(ره) در هیچ جای جهان شناخته نیست.»[5]

البته این رهبری بلامنازع، در کوران حوادث و فرازونشیب‌هایی که به‌تدریج کاستی‌ها و ضعف مدعیان را آشکار می‌ساخت شکل گرفت و به گونه‌ای طبیعی و با آشکار شدن ظرفیت و توان عظیم معنوی، فکری و مدیریتی امام بزرگوار، همة نخبگان، علما، رجال سیاسی و نیروهای انقلابی آن را پذیرفتند. اگرچه در رهبران بزرگ و تأثیرگذار، توانمندی‌ها و خصلت‌های مثبت شخصیّتی، تجربه‌های سیاسی و تاریخی، دانش و بصیرت اجتماعی و سایر ویژگی‌های شخصیتی بسیار مهم است، در مورد رهبری امام‌خمینی(ره)، علاوة بر همة اینها، که تأثیری تردیدناپذیر در عمق و توان هدایت انقلاب داشت، خاستگاه و شأن حوزوی و فقاهتی ایشان، بسیار کارساز بود. پیوند معنوی و نفوذ دینی داشتن امام به عنوان عالم دینی و «مرجع تقلید» و خاستگاه حوزوی و حلقة شاگردان و هم‌فکران وی، که اعتماد عمیق مردم را نسبت به او جلب می‌کند، در تحقق رهبری ایشان سهم اساسی داشت. یکی از ابعاد مهم تأثیر حوزه‌های علمیه در انقلاب اسلامی، علاوه بر اینکه فضای تربیتی، علمی و اخلاقی مناسبی را برای پرورش شخصیتی همچون امام‌خمینی(ره) آماده می‌کرد و تأثیر مستقیمی که بعضی از استادان امام(ره) در آن فضای معنوی بر ایشان داشتند،[6] اعتبار دینی و وجاهت اجتماعی‌ای بود که برای جلب اعتماد عمیق توده‌های میلیونی به این رهبری فراهم می‌ساخت. این اعتبار و خاستگاه، در حقیقت اعتبار و سرمایة عظیمی بود که در طی بیش از هزار سال تاریخ درخشان تشیع، به عنوان مهد تفکّر ناب اسلامی، برای حوزه‌های علمیه ایجاد شده بود.

 

3ــ سازمان‌دهی و بسیج مردمی:

هیچ انقلابی بدون حضور فعال و فداکارانة مردم به ثمر نمی‌نشیند و اساساً تکیة انقلاب بر نیروهای مردمی از ویژگی‌های انقلاب‌ها است. در انقلاب اسلامی ایران، به‌خاطر فقدان حزب و تشکیلات مصطلح، فقدان پشتوانة خارجی، و روش‌های مبارزة مردمی، از قبیل اعتصاب و تظاهرات، مردم جایگاه مؤثرتری پیدا می‌کنند. امّا این تأثیر بدون بستر و زمینة مناسب نمی‌توانست تحقق یابد، و این بستر و زمینه را شبکة ارتباطات مذهبی و مراکز و محافل دینی، مساجد، حسینیه‌ها، هیأت‌های‌ مذهبی و آداب و سنن دینی فراهم کرد. در این میان مدیریت معنوی و فکری این شبکة ارتباطی بر عهدة روحانیت بود که به عنوان فرزندان حوزه‌های علمیه، اشاعة تفکر انقلابی و تحقق فرامین و تدابیر رهبری را برعهده داشتند. حوزه‌های علمیه با تربیت نسلی جدید براساس آموزه‌های انقلابی و اجتماعی اسلام ــ که پیش‌تر به آن اشاره شد ــ توانسته بودند خیل عظیمی از فضلا، روحانیان و طلاب فعال را در سراسر کشور و از حساس‌ترین مراکز شهری تا دورافتاده‌ترین نقاط روستایی، برای سامان‌دهی و سازمان‌دهی مردمی و فعال کردن مراکز مذهبی با هدف بسیج انقلابی، آماده نمایند. عالمان و مجتهدان مورد اعتماد مردم که از نفوذ طبیعی و ریشه‌دار برخوردار بودند، کسانی از قبیل آیات بزرگوار مطهری، ربانی شیرازی، مدنی، بهشتی، مفتح، اشرفی اصفهانی، دستغیب، صدوقی، قاضی طباطبایی، خادمی اصفهانی، ... که اکثراً به درجة شهادت نائل آمدند و علمای بلندمرتبه‌ای که برکات وجودی آنان در جای جای کشور و در مواضع مختلف، خدمت به انقلاب و مردم را استمرار بخشیده است، سامان‌دهی این جریان را بر عهده داشتند و مراکز و محافل دینی را به بستر بسیج مردمی برای انقلاب اسلامی تبدیل کردند. سنّت‌های دیرینة دین، همچون برگزاری اربعین برای شهدای انقلاب و مراسم عزاداری سیدالشهداء امام‌حسین(ع) و راه‌اندازی دسته‌های عظیم و باشکوه عاشورایی، را همین چهره‌ها و شبکة گستردة روحانیان و طلاب در اظهار آرمان‌های انقلابی به کار گرفتند و حتی تشکل‌های روشنفکرانه و فرهنگی در این مسیر فعال گردیدند. اگرچه شبکه‌های دانشگاهیان، فرهنگیان، بازاریان و... نیز تأثیر بسزایی داشتند، این شبکه‌ها عمدتاً با حمایت و هدایت مستقیم و غیرمستقیم‌ علمای انقلابی و پیش‌تاز، فعالیت می‌کردند و حتی احزاب و تشکل‌های رقیب نیز هماهنگی با آنان را بر خود فرض می‌دانستند. قطعاً بدون فعالیت گستردة حوزه‌های علمیه و روحانیت انقلابی در عرصة سامان‌دهی و بسیج مردمی و ترغیب و تهییج آنان برای حضور فداکارانه و شهادت‌طلبانه، نیروی اصلی انقلاب نمی‌توانست بدین سرعت و با این توان برای ریشه‌کن کردن نظام سلطنتی شکل گیرد و پیروزی انقلاب را در 22 بهمن 1357 تحقق بخشد.

 

4ــ تکیه‌گاه استمرار انقلاب:

انقلاب‌ها و تحولات مردمی فراوانی بوده‌اند که پس از سپری شدن دوره‌ای و در پی تغییر و جابه‌جایی رهبران، به انحراف یا سکون و سستی دچار شده‌اند و بعد از چند دهه، اثری از پیگیری آرمان‌ها و انگیزه‌های اولیة آنان در جامعه‌شان باقی نمانده است. چه‌بسا پس از استقرار نظامِ برآمده از انقلاب و با تبدیل انقلاب به نظام، اساساً همان روش‌ها و ساختارهای پیشین ــ حتی با استحکام و قوت بیشتر ــ مستقر شده است و فقط چهره‌ها تغییر یافته‌ و خبری از آنچه مردم برای آن فداکاری کرده‌اند نیست. این همواره نگرانی نیروهای انقلابی را بر‌انگیخته و حتی به یکی از موانع ورود ملّت‌ها و مصلحان به عرصة حرکت‌های انقلابی تبدیل ‌شده است. آنچه در انقلاب اسلامی ایران و نظام برآمده از آن پس از سه دهه از پیروزی انقلاب به گونه‌ای مشهود و انکارناپذیر دیده می‌شود، این است که نه تنها جهت‌گیری‌ها، آرمان‌ها و اهداف انقلاب به دست فراموشی سپرده نشده، که ریشه‌های نگرشی انقلاب عمیق‌تر و استوارتر گشته و انگیزه‌ها و مطالبات و روحیات انقلابی، بر اثر رشد و آگاهی جامعه، ارتقا نیز یافته است. بررسی علل و عوامل این حقیقت، موضوع مستقلی است ولی عامل اساسی و مهمی که در این مسأله مؤثر بوده، اسلامی بودن انقلاب و مراقبت‌هایی است که همان هستة پیشتاز و گروه پیشاهنگ انقلاب به‌گونه‌ای مؤثر و گسترده و به صورت طبیعی به منظور حفظ جهت‌گیری انقلاب، اعمال کرده است.[7] حوزه‌های علمیه و روحانیت متعهد و هوشیار با اخلاص و فداکاری و پذیرش دشواری‌های فراوان، تا حدود زیادی در این عرصه موفق بوده‌اند. فعالیت حوزه‌های علمیه در زمینة پیشگیری از نفوذ لیبرال‌های وابسته و چپ‌گراهای تندرو در سال‌های نخست انقلاب و حفظ حضور پرشور و آگاهانة مردم در صحنه‌های دفاع از انقلاب، تبدیل مساجد به سنگرهای مقاومت و اشاعة تفکر انقلابی و ایجاد تشکل‌های مذهبی و سیاسی فعال برای حفظ جریان اصلی انقلاب در تحولات سیاسی و انتخاب مسئولان و مجریان، و نیز فعالیت روحانیت در زمینة حفظ و تقویت روحیة جهادی و انقلابی در دوران هشت سالة دفاع مقدس در قالب‌ها و اشکال گوناگون، حضور فعال فضلا و علما در فعالیت‌های فرهنگی، عرصه‌های آموزشی و تربیتی و پشتیبانی توده‌های مردم در برابر نیرنگ‌ها و ترفندهای منافقانة گروهک‌های سیاسی و جریان‌های منحرف، نمونه‌های روشنی است که نشان می‌دهد اگر این تکیه‌گاه وجود نمی‌داشت، هرگز انقلاب اسلامی نمی‌توانست استمرار یابد و رشد کند. بالندگی انقلاب اسلامی در عرصة جهانی و نیز تثبیت اهداف و جهت‌گیری‌های آن در داخل کشور، حقیقتاً مرهون تلاش بسزایی است که حوزه‌های علمیه انجام داده‌اند. اگرچه وجود نهاد ولایت فقیه و اصل رهبری و امامت در رأس هرم قدرت نظام، مؤثرترین عاملِ برخاسته از حوزه‌های علمیه برای حراست از انقلاب محسوب می‌شود، سطوح گوناگون حوزه‌های علمیه، از سطح مرجعیت تا فضلا و طلاب، زمینه‌ها و عرصه‌های مختلف تأثیرگذاری این اصل‌محوری و قوام‌بخش را در اشکال رسمی، ساختاری، مردمی و غیررسمی، تضمین و فراهم ‌کرده‌اند. از دیدگاه استاد مطهری(ره) نیز مادامی که روحانیت در عرصة هدایت اجتماعی و مراقبت از دستاوردهای انقلاب و حفظ ارزش‌های معنوی و محوری نظام، حضور و مراقبت فعال داشته باشد، استمرار حرکت اسلامی جامعه و تعالی آن تضمین خواهد شد.[8]

به‌هرحال هستة پیشتاز انقلاب اسلامی، نه به عنوان نیروی انقلابی و سیاسی صرف یا نیروی اجتماعیِ برانگیزنده، بلکه به عنوان مرکز تولید و اشاعة مبانی و دیدگاه‌های فلسفی و فکری جامعة اسلامی و در جهت دسترسی جامعه و نهادهای اجتماعی به تفکر اسلامی ناب و زمینه‌سازی برای تحقق جامعة مطلوب، تأثیر بسزایی در میزان تحقق اهداف انقلاب داشته است و تا هر میزان و حدی که بتواند تحولات درون‌زا و مستقل خود را برای کسب توانمندی بیشتر و سامان‌یابی عمیق‌تر استمرار بخشد و تعمیق نماید، خواهد توانست در استمرار و تکامل انقلاب اسلامی، در ابعاد و عرصه‌های گوناگون، مؤثرتر عمل کند. می‌توان گفت تحولات اصلاحی و اصول‌گرایانه‌ای که در جای جای نهادها و سطوح مختلف جامعه و حکومت مورد نیاز است، بدون تکیه بر حوزه‌های علمیه و تفکر ناب اسلامی برخاسته از آن، مقدور، ماندگار و مفید نخواهد بود و این، جز با استمرار، تسریع و تعمیق تحول درونی حوزه‌های علمیه، میسر نمی‌شود.

 

تأثیر انقلاب اسلامی در تحولات حوزه‌های علمیّه

تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران و استقرار حکومتی مبتنی بر نظریة سیاسی اسلام در کشور ما، یکی از آثار و نتایج مهم انقلاب اسلامی است. اگرچه شاید این امر مشهودترین و نمایان‌ترین اثر انقلاب اسلامی سال 1357 و ملموس‌ترین محصول حرکت فکری و نهضت اجتماعی امام‌خمینی(ره) تلقی شود، نمی‌توان آن را تنها نتیجة انقلاب ــ یا حتی مهم‌ترین نتیجه ــ تلقی کرد. حقیقت انقلاب اسلامی، یا صدور تفکر آن به همة جوامع اسلامی و نه فقط کشورهای اسلامی، منشأ موج جدید و عمیقی از بیداری اسلامی در سراسر جهان شد که اکنون پس از گذشت سه دهه از آغاز آن، ابعادی از این حقیقت به عرصة ظهور و بروز رسیده است و به نظر می‌رسد این گسترش و تحول‌بخشی، با سرعتی چشمگیر و شتاب تصاعدی، همچنان سیری تکاملی دارد.[9]

به‌هرحال تأسیس نظام جمهوری اسلامی ایران، چرخش عظیمی را در ابعاد مختلف جامعة ایران ایجاد کرد و نهادهای اجتماعی را تحت‌تأثیر خود قرار داد. فراتر و عمیق‌تر از بازتعریف‌ نهاد قدرت و حکومت و دگرگونی بنیادین در کارکرد دولت در دوران جمهوری اسلامی و تبدیل گفتمان سلطنت و حکم‌فرمایی به گفتمان خدمت و عدالت‌گستری، تأثیری است که استقرار جمهوری اسلامی در تحول عمیق نهادهای فرهنگی، تربیتی، دینی و اجتماعی برجا گذاشت.

در نگاهی کلّی، به نظر می‌رسد مؤثرترین عامل در شکل‌گیری انقلاب اسلامی حوزه‌های علمیه و روحانیت بودند که پس از پیروزی انقلاب، بر اثرِ و به واسطة استقرار نظام جمهوری اسلامی و در فضای فرهنگی و اجتماعی جدید، تحولات عمیق‌تر و گسترده‌تری یافتند، و البته همچنان تا به امروز در تکامل و گسترش انقلاب اسلامی ــ فراتر از مرزهای جغرافیایی ایران ــ و تعمیق و ریشه‌دار شدن اندیشه‌ها و ارزش‌های انقلابی در سراسر جهان سهمی بی‌بدیل داشته‌اند؛ درواقع استمرار تحولات در هستة پیشتاز انقلاب، تعمیق و گسترش تحولات انقلابی بر مبنای تفکر و ارزش‌های اسلامی را تأمین و تضمین کرده و خواهد کرد، هرچند هنوز عرصه‌های مهمی وجود دارد که با ایجاد ظرفیت‌ها و توانمندی‌های لازم در حوزه‌های علمیه، باید بدان‌ها توجه نمود.

حوزه‌های علمیه از سویی تعاملات دوسویه‌ای با نظام جمهوری اسلامی برقرار کرده‌اند که در عرصه‌های مختلف استمرار داشته و از سیر تصاعدی برخوردار بوده[10] و در عین حال، از سویی دیگر، به عنوان منشأ فکری و اجتماعی انقلاب اسلامی، در تکمیل و تکامل آن تأثیر بسزایی داشته است.

بنابراین بخشی از تحولات حوزه‌های علمیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی از تکامل و گسترش انقلاب اسلامی و ارتقا و تقویت بیداری اسلامی ناشی می‌شد و بخشی دیگر از استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران.

 

1ــ آزادی عمل حوزه‌های علمیه:

وضعیت سخت و دشوار حوزه‌های علمیه در دوران قبل از انقلاب و انزوا و محدودیت‌های فراوان آن و رها شدن و آزادی از آن فشارها، خفقان‌ها و تضییقات بر اثر پیروزی انقلاب اسلامی، مهم‌ترین نتیجه‌ای است که می‌توان آن را از آثار پیروزی انقلاب در زمینه‌سازی تحولات حوزه‌های علمیه دانست. دشواری‌های دوران پیش از انقلاب، فقط به حوزة سیاسی محدود نمی‌شد، بلکه بیش از همه فضای فرهنگی و روانی جامعه نسبت به حوزه‌ها، با تلاش‌های استعماری و برنامه‌ریزی‌های دقیقی که از آغاز حکومت استبدادی رضاشاه شروع شد، مانع هرگونه حرکت مثبت در حوزه‌ها می‌شد یا آن را بسیار محدود می‌ساخت. نهال‌های محدودی که در آن دوران در حوزه‌های علمیه کاشته می‌شد، با سختی‌های فراوان به بار می‌نشست و همچون درختی در برهوت کویری خشک و سخت، به مراقبت و تلاش بسیاری نیاز داشت تا به بار بنشیند. البته نفوذ مردمی روحانیت، جایگاه ریشه‌دار حوزه‌های علمیه و حمایت‌ها و پشتیبانی‌های معنوی و مادی مردم مسلمان و متدیّن، اجازه نمی‌داد که رژیم پهلوی بیش از این بتواند با فعالیت‌های حوزه‌های علمیه مقابله کند، وگرنه همان‌گونه که رضاشاه با قلدری و استبداد تمام و با اجرای سیاست‌ها و روش‌های خشن، به مبارزة ریشه‌ای با روحانیت برخاست و از هیچ اقدامی برای حذف روحانیت و حوزه‌ها خودداری نکرد، همین شیوه استمرار می‌یافت. رضاخان با ایجاد محدودیت شدید برای استفاده از لباس روحانیت، تعطیل کردن مدارس حوزوی یا تبدیل آنها به انبار و...، ایجاد و گسترش مراکز آموزشی جدید برای انزوای مراکز آموزشی دینی و حوزوی، تلاش برای جلب و جذب بعضی از نیروهای حوزه به مراکز دولتی، تسلط بر اوقاف و غصب مراکز تغذیة مالی حوزه‌های علمیه، ایجاد نظام جدید عدلیه برای به حاشیه راندن روحانیان، محدودیت شدید برای مجالس، محافل و هیأت‌های مذهبی، کنترل بر مساجد، ... با شدت و سرعت در جهت حذف کامل حوزه‌های علمیه و روحانیت گام برداشت، اما تدابیر و مجاهدت‌های جان‌فرسای روحانیان مجاهد و عالمان ربانی، و ایستادگی آنان در آن اوضاع سخت، مانع تحقق این هدف شد. با اینکه رژیم پهلوی برای مقابله با امواج فکری مارکسیسم و پیشگیری از نفوذ همسایة شمالی ــ که در آن دوران یکی از دو ابرقدرت جهانی شمرده می‌شد ــ به ترویج ابعادی از مذهب و دین نیاز داشت، سعی می‌کرد از «اسلام» و قدرت معنوی آن در همان حدّ مقابله با کمونیسم بهره‌برداری کند و در برابر جریان اسلام ناب ــ که امام‌خمینی(ره) نماد کامل آن بودند ــ و گسترش آن به شدت حساس بود و با آن مقابله می‌کرد. این وضعیت، اولاً مانع از آن می‌شد که حوزه‌ها بتوانند کارکرد علمی و پژوهشی خود را در حد مطلوب بروز دهند و برای آن سرمایه‌گذاری و برنامه‌ریزی کنند و ثانیاً عمدة توان حوزه‌های علمیه را در فرسایش با مکاتب و عقاید منحرف و باطل و نیز خنثی کردن توطئه‌های رژیم پهلوی صرف می‌کرد. اساساً یکی از پیامدهای بسیار منفی نظام‌های استبدادی و وابسته، هدر رفتن بخش عظیمی از نیروی مؤثر و فعال جامعه در عرصة رویارویی و مبارزه با استبداد و استعمار است که به جای اینکه این انرژی عظیم به منظور رشد و سازندگی و اعتلای جامعه صرف شود در مسیر مبارزه و رفع موانع هزینه می‌گردد. مشابه وضعیتی که در دوران سلطة رژیم بعثی صدام حسین در عراق وجود داشت و حوزة کهن و فعال نجف اشرف و سایر مراکز حوزوی عراق را به حدّ نابودی سوق داد، در دوران پیش از انقلاب بر حوزه‌های علمیة اصیل و روحانیت متعهد و مبارز حاکم بود و مانع هرگونه، تحرک، پویایی، بالندگی و رشد می‌شد. به برکت انقلاب و نظام اسلامی، حوزه‌های علمیه توانستند در فضای مناسب و آزاد، به تلاش‌های علمی و تحقق رسالت عظیم خود بیاندیشند و از زمینه‌های مساعد و جهت‌گیری‌های فکری و سیاسی همسوی نظام، به نفع انجام دادن مسئولیت و وظایف خطیر خود، استفاده کنند.

 

2ــ توسعه و تعمیق کارکرد حوزه‌های علمیّه:

قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، کارکرد حوزه‌های علمیه اغلب به طرح مباحث ضروری فقهی و بحث و تحقیق دربارة احکام شریعت برای پاسخگویی به قشر متدیّن جامعه خلاصه می‌شد. البته همواره عده‌ای از عالمان روشن‌اندیش و جامع‌نگر، به مباحث کلامی، فلسفی، تفسیری، اخلاقی، اجتماعی و... نیز توجه می‌کردند، ولی این توجه به صورت محدود، شخصی و انفرادی وجود داشت. انتظار جامعه نیز از حوزه‌های علمیه عموماً به همین حدود خلاصه می‌شد. اگر از تحولات فکری تدریجی که در دهه‌های قبل از انقلاب روی داد صرف‌نظر کنیم، حوزه‌های علمیه برای خود رسالت اجتماعی و مسئولیت مدیریت دینی نسبت به جامعه قائل نبودند.

انقلاب و نظام اسلامی زمینه‌های تحول در کارکرد حوزه‌های علمیه و روحانیت را به شدت فراهم ساخت و توسعه و تعمیق آن را سبب شد. امروز برای حوزه‌های علمیه کم‌وبیش روشن و مسجّل شده است که نباید خود را به کارکرد دینی به معنی خاص محدود کنند، بلکه دین به معنی جامع و صحیح و گستردة آن، در همة سطوح و جنبه‌های زندگی انسان حضور و نفوذ دارد و باید همة عرصه‌های زندگی را تحت‌تأثیر و تدبیر خود قرار دهد و حوزه‌های علمیه مسئولیت این امر را بر عهده دارند. بیان صریح و گویای شهید مطهری(ره) که وظیفة حوزه‌های علمیه و روحانیت را «مهندسی اجتماعی» دانسته است، کارکردهای جدیدی را برای حوزه‌ها مطرح می‌سازد.[11] حوزه‌های علمیه، علاوه بر کارکرد سیاسی، که بنا بر دیدگاه درست دربارة رابطة دین و سیاست باید از کارکردهای اصیل و ذاتی حوزه‌ها شمرده شود، کارکردهایی در زمینه‌های پژوهشی، آموزشی، مدیریتی، اجتماعی، تربیتی، علمی و... نیز داشته است. امروز جامعة مدرسین و تشکل‌های روحانیت در عرصة سیاست کشور حضور فعال دارند. مراجع عظام نسبت به رویدادهای مهم و سرنوشت‌ساز سیاسی حساس‌اند و در مورد چگونگی آن خود را موظف و پاسخگو می‌دانند. نظارت عمومی و نقد و ارزیابی مستمر حوزه‌ها و روحانیت از روند امور کشور، هم عامل اصلاح امور است و هم سبب اعتماد جامعه به نظام و دستگاه‌های دولتی و حکومتی می‌شود.

کارکرد سیاسی حوزه‌های علمیه را در دو بخش می‌توان طبقه‌بندی کرد: بخش رسمی و بخش غیررسمی. بخش رسمی این کارکرد در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به گونه‌ای مؤثر و شفاف پیش‌بینی شده است. امّا در بخش غیررسمی، حضور مستقیم و غیرمستقیم حوزه‌های علمیه و روحانیت، در مقام نیروی مورد اعتماد جامعه و دارای نفوذ معنوی، در لایه‌ها و سطوح مختلف مدیریتی و اجرایی و تشکل‌ها و احزاب، کارکرد سیاسی نیرومند حوزه‌ها را رقم می‌زند. هرچند این کارکرد به سامان‌دهی و الگوسازی نیاز دارد و هنوز به گونه‌ای بهینه و با بیشترین تأثیرگذاری تحقق نیافته است،[12] خود از نمودهای تحول حوزه‌های علمیه بر اثر انقلاب اسلامی است. البته هیچ‌گاه حوزه‌های علمیه، خالی و فارغ از تلاش‌های سیاسی و اجتماعی نبوده‌اند، ولی تحول کمّی و کیفی این حضور و کارکرد، انکارناپذیر است.

کارکرد تربیتی و اخلاقی حوزه‌های علمیه نیز پس از پیروزی انقلاب تحول چشمگیری داشته است. اگر در دوران قبل از انقلاب، عده‌ای محدود و انگشت‌شمار با شخصیت‌ها و چهره‌های اخلاقی و معنوی حوزه آشنایی داشتند، امروز به برکت نظام اسلامی، و با همراهی و همسویی مجموعه دستگاه‌های فرهنگی، آموزشی و رسانه‌ای کشور، چهره‌های معنوی، اخلاقی و عرفانی حوزه‌های علمیه، پناهگاه معنوی جامعه شمرده می‌شوند و کسانی که پیش از انقلاب اساساً نامی و یادی از آنان مطرح نبود، اکنون چهره‌های محبوب و الهام‌بخش معنوی تلقی می‌شوند. نماد روشن این کارکرد را به طور مشخص در شخصیت امام راحل(ره) و پس از ایشان در رهبر معظم جمهوری اسلامی می‌توان سراغ داد. کارکرد معنوی و تربیتی حوزه‌های علمیه در کنار کارکرد سیاسی و اجتماعی و  همراه کارکرد علمی و تحقیقی، در حقیقت خود گویای جامعیت اسلام ناب و کارآمدی آن برای عرصه‌های مختلف زندگی بشری است. امروز جامعة ما ــ و جامعة بشری ــ حوزه‌های علمیة ایران و روحانیت تشیع را فقط به عنوان پدران روحانی یا مفتیان مسائل فردی و فرعی نمی‌شناسد، بلکه علاوه بر آن و با توجه به گسترة کارکردهای آنان، مدیران و برنامه‌ریزان کلان جامعه نیز می‌دانند، و البته همین نگاه، مسئولیت‌های خطیر حوزه‌های علمیه را برای مهندسی اجتماعی ــ به معنی جامع و حقیقی آن ــ افزون می‌سازد.

 

3ــ ساختارمندی حوزه‌های علمیّه:

حوزه‌های علمیه همواره با زعامت و مدیریت عالی مراجع تقلید رهبری و اداره می‌شد و متناسب با شرایط زمان، ضرورت‌ها و امکانات، سامان می‌یافت. حوزة علمیه قم در دوران اخیر و از زمان مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی ــ مؤسس حوزه ــ سر و سامان بهتری پیدا ‌کرد و هم‌زمان با رشد و توسعة آن، افرادی از میان فضلا و مدرسان معتمد آن مرحوم، وظایف مشخصی را به عهده ‌گرفتند. خاطرات بعضی از بزرگان نشان می‌دهد که مرحوم حاج شیخ نسبت به نظم و ترتیب امور حوزه حساسیت داشت و با دقت و تدبیر و به‌ویژه با توجه به اوضاع سخت و حساس آن دوران، همة تلاش خود را برای حفظ و توسعة حوزه و ارتقای کیفیت دروس و فضای تربیتی آن، به کار می‌بست.[13] پس از سقوط رضاخان و در دوران فترت تا زعامت آیت‌الله بروجردی(ره)، آیات عظام خوانساری، حجّت و صدر ــ که به آیات ثلاث معروف شده بودند ــ با هماهنگی و مشورت یکدیگر حوزه را مدیریت می‌کردند. در زمان زعامت و مرجعیت متمرکز و مقتدرانة مرحوم آیت‌الله بروجردی، با توجه به گسترش کمّی و کیفی حوزة علمیة قم و تأسیس و تقویت حوزه‌های علمیه مناطق دیگری از کشور و نیز اقدامات تبلیغی آن مرحوم در خارج از ایران، تشکیلات ادارة حوزه‌ها هم بسط یافت و لذا عده‌ای از علما و یاران ایشان، پیشنهادهایی برای بهبود مدیریت و انتظام امور حوزه دادند. احتراز مراجع و بزرگان از گسترش تشکیلات اداری حوزه‌ها و تشریفات و ترتیبات زائد، همواره سبب رعایت حزم و احتیاط در این زمینه‌ها شده است و مرحوم بروجردی نیز در این خصوص، به گونه‌ای مراقبت می‌نمود که گاه بعضی از حوزویان هم از او انتقاد می‌کردند. به‌هرحال رعایت مصالح اهم و توجه به پیامدهایی که از نظر ایشان برای بعضی پیشنهادها وجود داشت، مانع پذیرش آن می‌شد، و البته جایگاه رفیع و هوشمندی و تقوای عمیق ایشان، دیگران را نسبت به تدابیری که آن مرجع بزرگ اتخاذ می‌کرد، مجاب می‌نمود. در فاصلة رحلت آیت‌الله بروجردی تا پیروزی انقلاب اسلامی ــ به ویژه پس از تبعید امام راحل(ره) در سال 1343 ــ شرایط حاکم بر حوزه‌های علمیه، مانع هرگونه اقدام اساسی برای تقویت سامانه و انتظام امور حوزه‌ها می‌شد. با پیروزی انقلاب اسلامی و رفع موانع، یکی از عرصه‌های اساسی تحول در حوزه‌ها، ایجاد زمینه برای ساختارمندی آنها و شکل‌گیری تدریجی تشکیلات منسجم و واحد در مدیریت علمی و اجرایی آن بود. تأسیس مرکز مدیریت حوزة علمیة قم و سپس مرکزی مشابه برای حوزة علمیة خراسان و نیز حوزة علمیة خواهران، که همه با اشراف شورای عالی حوزه‌های علمیه مرکب از علما و مدرّسان عالی‌رتبه و مورد قبول رهبری معظم انقلاب و سایر مراجع عظام اداره می‌شوند، از نتایج انقلاب اسلامی برای رشد و ارتقای حوزه‌ها بوده است. شکل‌گیری معاونت‌ها و مراکز و واحدهای مشخص براساس تقسیم وظایف و بخش‌های لازم برای تمشیت امور حوزه‌ها، برنامه‌ریزی آموزشی واحد و هماهنگ برای مدارس علمیه و نظام پذیرش و گزینش ضابطه‌مند و مشترک برای سراسر کشور، درحال‌حاضر حوزه‌های علمیه را به مجموعة آموزشی ساختارمند و منسجم تبدیل کرده است. به‌کارگیری روش‌های علمی سازمان‌دهی و مدیریت در کنار استفاده از تجارب مراکز و مؤسسات آموزش عالی و با حفظ و رعایت جنبه‌های حوزوی و توجه به اقتضائات آن، برای نخستین‌بار در تاریخ تشیع، حوزه‌های علمیة ایران را از کارآمدی مدیریتی بالایی برخوردار کرده است. البته این مسیر، با سیاست‌گذاری‌ها و برنامه‌ریزی‌های اساسی‌تر و دقیق‌تر، می‌تواند به کمال و کارآمدی مطلوب نزدیک‌تر شود.

 

4ــ اصلاح و شکوفایی حوزه‌های علمیّه:

به‌رغم وجود مستمر و ریشه‌دار شخصیت‌ها، لایه‌ها و تفکرات پویا، روزآمد و اصیل در حوزه‌های علمیه، که دغدغة تبیین حقایق نورانی اسلام را مبتنی بر منابع و روش‌های متقن و با توجه به نیازها و ضرورت‌های زمان برای ارتقای معرفت و تربیت دینی جامعه در دل و ذهن خود داشته‌اند، به علت حاکمیت فساد و استبداد در نظام‌های حاکم، و هجمه‌های فکری و فرهنگی استعماری در قرون اخیر، به‌تدریج فضای حاکم بر حوزه‌های علمیه، گرفتار جمود، تحجّر و نگرش‌های محدود و تک‌بعدی شد و غفلت از ابعاد زندگی‌ساز اسلام و ضرورت حاکمیت اندیشة ناب دینی در سرنوشت سیاسی و اجتماعی و فرهنگی، بر نگرش حوزه‌ها سایه افکند. از دیدگاه امام‌خمینی(ره)، نماد بارز این وضعیت، ایجاد این باور در حوزویان بود که اساساً روحانیت و حوزه‌ها نباید کاری به کار سیاست داشته باشند و تفکر استعماری جدایی دین و سیاست را پذیرفته بودند. اگر این وضعیت و فضای حاکم، در حوزه‌های علمیه استمرار می‌یافت، سرنوشت کلیساهای قرون وسطی ــ به تعبیر امام راحل(ره) ــ در انتظار حوزه‌ها بود[14] و در نتیجه، انزوای کامل دین و حذف ارزش‌ها و اندیشه‌های اسلامی به‌تدریج رخ می‌نمود. انقلاب اسلامی ــ که البته خود، نتیجة تحول فکری حوزه‌های علمیه بود ــ باعث شد زمینة لازم برای اصلاح و شکوفایی حوزه‌ها فراهم شود. بدین‌ترتیب جمودگرایی و تحجر به شدت متوقف و یا کُند شد و با فرصتی که برای جریان اصیل و تحول‌گرای حوزه فراهم شد، جهت حرکت کلان حوزه‌ها تغییر پیدا کرد و تفکر ورود به عرصه‌های مورد نیاز جامعه، با درک و شناخت ابعاد گوناگون اسلام و مواجهه با نیازها و اقتضائات زمان، در سطوح و ابعاد مختلف در حوزه‌ها شکل گرفت. البته آثار و پس‌ماندة ریشه‌های فکری تحجرگرایی در حوزه‌ها کم و بیش باقی مانده است و مراقبت فکری و فرهنگی گسترده‌ای را برای پیشگیری از بازتولید و سربرآوردن مجدد آن می‌طلبد، با این حال با توجه به آنچه در سه دهة گذشته رخ داده، بالندگی و ریشه‌دار شدن جریان فکری اسلام ناب محمدی(ص) با همة ابعاد و زوایا، در برنامه‌ها، محصولات، نظریه‌پردازی و بروز و ظهور فرهنگی حوزه‌ها مشهود است. در عین حال، هشدارهای امام راحل(ره) و مقام معظم رهبری برای آسیب پیش‌گفته، جدّی است و غفلت زمامداران مدیریتی، آموزشی و فرهنگی حوزه‌ها ممکن است بسترهای جدیدی را برای سربرآوردن اندیشه‌ها‌ی متحجرانه ــ در قالب‌ها و اشکال جدید ــ فراهم سازد. نهادینه‌سازی، اندیشه‌پردازی و الگوسازی‌های نوبه‌نو و مستمر برای تعمیق و استمرار تحول در حوزه‌های علمیه، تنها راهی است که می‌تواند راه طی‌شده را تکامل و ثبات بخشد و جهت‌دهی به تحولات گریز‌ناپذیر در جامعه را نیز با هدف تحقق مقاصد و اهداف اسلام، به دست بگیرد. همان‌گونه‌که شکوفایی امروز جامعة ما و اصلاح انقلابی در عرصة سیاست در پی شکل‌گیری و پیروزی انقلاب اسلامی، عمدتاً ثمرة اصلاح و شکوفایی حوزه‌های علمیه در طی نیم قرنِ قبل از آن بود، استمرار شکوفایی جامعة فردای ما و تکمیل بنیادین کاستی‌ها و خلأ‌های کنونی نیز متأثر از تحولات و اصلاح و شکوفایی فزاینده‌ای است که باید در حوزه‌های علمیه و روحانیت امروز ما تحقق یابد.

 

5ــ گسترش و توسعة کمّی حوزه‌های علمیّه:

در دوران پس از پیروزی انقلاب اسلامی و به برکتِ حمایت‌های معنوی و مادی نظام و تودة مردم و همّت و تلاش حوزویان، حوزه‌های علمیه و مراکز حوزوی در داخل و خارج کشور گسترش چشمگیری داشته است. افزایش بی‌سابقة علاقه و انگیزة جوانان برای فراگیری علوم اسلامی و رشد تقاضای فرهنگی و تبلیغی در مراکز و نهادهای مختلف و انتظارات جامعه از حوزه‌های علمیه، زمینه‌ها و عوامل این گسترش را فراهم ساخته است. الگوی نافذ و تأثیرگذاری که از روحانیت اصیل به وسیلة چهره‌های مشهور فکری و اجتماعی انقلاب از قبیل استاد مطهری و شهید بهشتی و در رأس همه، شخص امام‌خمینی(ره) در قلوب مستعد و دل‌های پاک جوانان این مرز و بوم نقش بست، آنان را به مراکز حوزوی جذب نمود. کم نبوده‌اند جوانان پرشوری که از سر عشق و اندیشه، تحصیلات دانشگاهی خود را رها کردند به سوی حوزه‌ها روی آوردند یا فارغ‌التحصیلانی که پس از سپری کردن دورة تحصیلات عالی، بی‌اعتنا به بهره‌های مادی و عاجل، جذب حوزه‌های علمیه شدند، و البته این گرایش نه تنها در سال‌های آغازین انقلاب، که همچنان به چشم می‌خورد.

احداث، توسعه و بازسازی مدارس حوزوی در مراکز دیرین حوزه، از قبیل قم، مشهد و اصفهان، و نیز در جای‌جای کشور و حتی شهرهای کوچک، به گونه‌ای چشمگیر افزایش یافت. بعضی از این مدارس، نمونة معماری نوین اسلامی است که در نوع خود با طراحی‌های بدیع و ماندگار بنا شده است.[15] به جرأت می‌توان گفت در هیچ دورانی همچون سه دهة گذشته و در هیچ کشوری، چنین رشد و رونقی در حوزه‌های علمیه سابقه نداشته است. بااین‌همه، هر سال عدة بسیاری از داوطلبان ورود به حوزه‌های علمیه، به خاطر محدودیت در ظرفیت‌ها، نمی‌توانند جذب حوزه‌ها شوند. در سال‌های اخیر، حوزة علمیه قم مدارس و مراکز خود را به طلاب سطوح متوسط اختصاص داده است و از پذیرش طلاب مبتدی از سایر شهرها خودداری می‌کند. حوزه‌های علمیة خواهران، که قبل از انقلاب به یک مدرسه در قم محدود می‌شد، اکنون در مراکز استان‌ها و بسیاری از شهرها دارای شعبه و مرکز است و زمینة رشد و تربیت خواهران علاقه‌مند را ــ با برنامه و انتظام خاص ــ فراهم کرده است. حوزه‌های علمیة استان‌هایی که قبل از انقلاب تعداد محدودی طلبه داشت، اکنون با ظرفیتی بالا و گاه چند ده برابر، به فعالیت‌های علمی و آموزشی اشتغال دارند.[16]

علاوه بر مراکز حوزوی، که ایرانیان در آن به تحصیل اشتغال دارند، مراکز و مدارس حوزوی خاص طلاب غیرایرانی نیز رونق و توسعة فراوان یافته است. گرچه از پیش از انقلاب، طلاب غیرایرانی به صورت غیرمتمرکز و پراکنده در حوزه‌های بزرگ مانند قم و مشهد ــ و البته با دشواری‌های فراوان ــ به تحصیل اشتغال داشتند، پس از پیروزی انقلاب و تقاضاهای فراوان جوانان مسلمان کشورهای اسلامی و غیراسلامی برای تحصیل در حوزه‌های علمیة ایران، مدارس ویژه‌ای برای این داوطلبان تأسیس شده و با برنامه و محتوای درسی متناسب با نیازهای آنان به تربیت و آموزش این عزیزان ــ که رنج مهاجرت برای تحصیل علم و آمادگی به منظور تبلیغ اسلام ناب در وطن خود را بر خود هموار می‌کنند ــ در سطوح مختلف اختصاص یافته است.

انقلاب اسلامی ایران نه تنها گسترش و رونق روزافزون حوزه‌های ایران را سبب شد، بلکه حوزه‌ها و مدارس دینی همة نقاط شیعه‌نشین جهان را تحت‌تأثیر خود قرار داد و زمینة توسعة چشمگیر آن‌ها را فراهم ساخت. تقاضای فراوان این حوزه‌ها برای تأمین استاد، مربی و مدیر از مراکز حوزوی ایران، به گونه‌ای است که هنوز مقدار بسیار کمی از آن می‌تواند تأمین شود.

بااین‌همه، حوزه‌های علمیه برای پاسخ به نیازهای علمی و تبلیغی مراکز فرهنگی و آموزشی، مؤسسات و نهادهای متقاضی و تقاضاهای مردمی در شهر و روستا، و تأمین نیازهای مساجد، محافل و مراکز مختلف، هنوز باید تلاش و برنامه‌ریزی بسیار بیشتری نسبت به وضع کنونی را تدارک نماید. اقسام انتظارات از روحانیت و گوناگونی نیازها، اقتضا می‌کند که توسعة کمّی حوزه‌های علمیه و ایجاد ظرفیت‌های مورد نیاز، در دستور کار مدیریت عالی حوزه‌ها باشد و با نیازسنجی‌های کمّی و کیفی دقیق، چشم‌انداز آیندة حوزه‌ها به گونه‌ای ترسیم شود که بتواند پاسخگوی نیازهای فزایندة جامعة مسلمانان در سطح جهان باشد. رشد فرهنگی جامعه و تعمیق روزافزون گرایش و معرفت دینی در سطح جامعه و جهان اسلام ــ و حتی کشورهای غیراسلامی ــ گسترش متناسب حوزه‌ها را می‌طلبد و آنچه تاکنون انجام پذیرفته است، هنوز کافی نیست.

 

6ــ رشد کیفی حوزه‌های علمیه:

همگام با توسعة کمّی حوزه‌های علمیه، رشد کیفی آنها نیز پس از پیروزی انقلاب، سیر صعودی داشته و شاخص‌های کیفی گوناگون، ارتقای کیفی آنها را تأیید می‌کنند. علاوه بر سامان‌یابی نظام آموزشی حوزه‌ها و پیش‌بینی عناوین و محتوای دروس مورد نیاز برای ارتقای توان علمی دانش‌آموختگان حوزه و ورود رسمی و نهادینه‌شدة حوزه‌ها در عرصه‌ها و شاخه‌های مختلف، تأسیس مراکز فراوان پژوهشی و علمی در رشته‌های تخصصی، شکل‌گیری انجمن‌های علمی، انتشار مجلات تخصصی به زبان‌های زندة دنیا، تأسیس پایگاه‌های اطلاع‌رسانی دوسویه برای مباحثه‌ها و تبادل‌نظرهای علمی، انتشار هزاران عنوان کتاب در سال در حوزه‌های دین‌پژوهی و مرتبط با مباحث و علوم اسلامی، برگزاری سالانه ده‌ها همایش علمی و پژوهشی، اجرای پروژه‌ای تحقیقاتی در موضوعات مهم و بنیادین، همکاری‌های علمی، آموزشی و پژوهشی با دانشگاه‌ها و مراکز معتبر علمی داخل و خارج کشور، اعزام استاد میهمان به مراکز علمی جهان، نظریه‌پردازی‌های بدیع و کارساز در عرصه‌های مختلف فلسفی، اجتماعی، اقتصادی، تربیتی، ... از شاخص‌های عمده‌ای است که نشان‌دهندة رشد کیفی حوزه‌های علمیه است. حضور هزاران پژوهشگر حوزوی در عرصه‌های مختلف و ارائة مقالات و پژوهش‌ها و نیز حضور عینی و مؤثر فضلای حوزه در سطوح و لایه‌های مختلف تلاش‌های علمی و فرهنگی و مدیریت نظام، نشان‌دهندة توانمندی‌های کیفی حوزه‌های علمیه است. با این حال و با وجود جهش عظیم علمی و اجتماعی حوزه‌های علمیه نسبت به دوران پیش از انقلاب، در مقایسه با وضع مطلوب و برای جبران عقب‌ماندگی‌های تاریخی و غفلت‌های چندصد ساله و نیز پاسخگویی به نیازهای روزافزون و انجام دادن مسئولیت عظیم «مهندسی اجتماعی»، هنوز راهی طی‌نشده، طولانی، دشوار و حسّاس در پیش پای حوزه‌های علمیه قرار دارد.

 

7ــ مرجعیّت به جای مهجوریّت:

شاید بتوان مهم‌ترین تأثیر انقلاب اسلامی بر حوزه‌های علمیه را در این خلاصه کرد که انقلاب و نظام اسلامی، سبب ارتقای جایگاه و شأن اجتماعی حوزه‌ها و روحانیت شد و آن را از انزوا و حاشیه‌نشینی، به متن تحولات و فعالیت‌های کلان اجتماعی کشانید. امام راحل(ره) در بیانات خود و به تکرار، از این حقیقت یاد کرده‌ و خطاب به همة نیروهای انقلابی و نه تنها حوزویان، نجات از انزوا و مهجوریت را از آثار و برکات انقلاب دانسته‌اند.

امروز حوزه‌های علمیه به مرجعیت جامع و حقیقی خود دست یافته‌اند. نهادها و دستگاه‌های فرهنگی، اقتصادی، آموزشی، علمی، تربیتی، هنری، قضایی، انتظامی و... از حوزه‌های علمیه انتظار راهنمایی و ارائة خط‌مشی‌های منطبق بر موازین و ارزش‌های اسلامی و انقلابی دارند و چه براساس تکالیف قانونی و رسمی و چه با انگیزه‌های دینی و اعتقادی، پرسش‌های بنیادین خود را با حوزه‌ها در میان می‌گذارند و علاوه بر اینکه دیدگاه‌ها و نظریات کلّی اسلام را در زمینة نیازهای دینی و شرعی خود از حوزه‌ها مطالبه می‌کنند، از حوزه‌ها انتظار دارند الگوها، راهبردها و راهکارهای کلان دینی را نیز به آنها ارائه کنند. اگر پیش از انقلاب اسلامی، مرجعیت حوزه‌ها در حیطة محدود پاسخگویی به مسائل شرعی فردی و فرعی خلاصه می‌شد و فقط متدیّنان و متشرعان، ارتباط مستمر و مستحکمی با حوزه‌ها داشتند، امروز از مهم‌ترین و کلان‌ترین مسائل اجتماعی در قلمروهای مختلف تا شبهات فکری و اجتماعی و تعیین تکلیف بسیاری از مسائلی که جامعه در سطوح و لایه‌های مختلف با آنها درگیر است، با حوزه‌ها مطرح می‌شود و برای آن راهکار و پاسخ مطالبه می‌گردد. خارج شدن حوزه‌ها از مهجوریت و تبدیل جایگاه آن به مرجعیت جامع و کلان نه تنها در سطح ملّی، بلکه در بسیاری از عرصه‌ها در سطح فراملّی و بین‌المللی، فرصتی بی‌مانند برای ادای وظیفة هدایتی حوزه‌های علمیه است، که اگر به اقتضائات این مطالب توجهی نشود، به تهدیدی بزرگ تبدیل خواهد شد. امام راحل(ره) و آیت‌الله خامنه‌ای بارها بر این مسئولیت سنگین تأکید کرده و حوزه‌های علمیه را برای کسب توان و آمادگی لازم، فراخوانده‌اند. چشم‌انداز مطلوب حوزه‌ها از منظر امام‌خمینی(ره) این است که «حوزه‌ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندة جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیای عکس‌العمل مناسب باشند. چه‌بسا شیوه‌های رایج ادارة امور مردم در سال‌های آینده تغییر کند و جوامع بشری برای حل مشکلات خود، به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کنند. علمای بزرگوار اسلام از هم‌اکنون باید برای این موضوع فکری کنند.»[17] نسل بالندة امروز حوزه‌های علمیه، گام‌های بلندی در این عرصه برداشته است، اما تحول موردنظر برای دستیابی به این نقطه، به طراحی و مدیریتی نیاز دارد که هنوز فاصلة زیادی با آن داریم. دغدغة اساسی رهبر فرزانة انقلاب درخصوص حوزه‌ها همین است که آینده‌نگری و مدیریت تحول در آنها در جهت صحیح و درست، به عنوان مهم‌ترین نیاز حوزه، هنوز جدی گرفته نشده است: «بزرگان حوزه این را باید بدانند که ما امروز باید به فکر حوزة قم یا اصفهان یا مشهد یا بقیه شهرها در بیست سال آینده باشیم، در سی سال آینده باشیم. سی سال آینده یعنی چه؟! یعنی دنیایی که احتمالاً هیچ شباهتی با امروز ندارد... فکر آن روز را حوزه علمیه باید بکند... اگر حوزه بخواهد از تحول بگریزد، منزوی خواهد شد.»[18] بنابراین برای حفظ و تثبیت و تعمیق مرجعیت جامع و اجتماعی حوزه‌های علمیه و پیشگیری از رجعت به دوران مهجوریت، تلاش‌های مدبرانه و دوراندیشانه‌ای که توان و آمادگی حوزه‌ها را ارتقا بخشد، ضروری است.

 

8ــ اثبات درستی و کارآمدی تفکر حوزه‌های علمیه:

انقلاب اسلامی ایران با پیروزی و توفیق خود، و نظام جمهوری اسلامیِ برآمده از انقلاب با استمرار، تثبیت، کارآمدی و رشد چشمگیری که در سه دهة پس از انقلاب داشته است، دلیل عینی بزرگی برای درستیِ اندیشه و برونداد فکری حوزه‌های علمیه ارائه کرد. اگر تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، با ادلة نظری و علمی، درستی و حقانیت اندیشة دینی اثبات می‌شد و دلایل عینی، به تاریخ گذشته احاله می‌گردید، امروز کارآمدی جمهوری اسلامی ایران و به‌ویژه تأثیر بسزایی که جایگاه و رکن ولایت فقیه در این کارآمدی داشته، تکیه‌گاه عینی و عملی انکارناپذیری برای کارآمدی تفکر ناب و پویای حوزوی فراهم ساخته است.[19]

اثبات این نکتة مهم که اسلام، دین زندگی است و در دوران فعلی هم می‌تواند در سامان‌دهی و پیشرفت جامعة بشری، تأثیر بی‌بدیلی داشته باشد، بدون ارائة نمونة عینی ــ به‌ویژه برای نسل نو ــ بسیار دشوار است و انقلاب اسلامی و تأسیس و توفیق نظام جمهوری اسلامی در عرصه‌های مختلف، توانست این زمینه را فراهم کند که پذیرش اسلام به عنوان مکتبی جامع و کارآمد، تسهیل گردد. این، نه فقط برای حوزه‌های علمیه یا مبانی و آموزه‌های اسلامی، که برای اصل پایبندی و کارآیی دین در جهان معاصر اثر محسوسی داشت و فضای دین‌گریزی را به فضای دین‌گرایی مبدل ساخت.

علاوه بر این، پیروزی انقلاب و استقرار نظام جمهوری اسلامی، بستری را برای مواجهة فعال حوزه‌های علمیه با مسائل و مشکلات عینی جامعه فراهم کرد که برای غنی‌سازی و ورزیدگی اندیشه و تفکر حوزوی بسیار ضروری و مفید بود. تا قبل از این، بستری برای تضارب و تقاطی نظر و عمل فراهم نبود و چه‌بسا در بعضی موارد، بدون شناخت عمیق و درست موضوع، نظری دربارة آن داده می‌شد. جمهوری اسلامی، آزمایشگاه اجتماعی و انسانی بزرگی را فراهم ساخت تا دیدگاه‌ها و استنباط‌های دینی، کاملاً با لحاظ شرایط زمان و مکان طرح گردد و در میدان عمل به آزمون درآید.

 

کاستی‌ها و خلأها

به‌رغم تعامل تنگاتنگ و مؤثری که میان حوزه‌های علمیه و انقلاب و نظام اسلامی برقرار است، کاستی‌ها، آسیب‌ها و خلأهایی وجود دارد که باید به آنها توجه، و برای‌شان چاره‌اندیشی شود. باید اذعان کرد که هنوز روحانیت و حوزه‌های علمیه به تأمل و تلاش، برای اصلاح و بهینه‌سازی این تعامل در حدّ شایسته‌ای، برنیامده‌اند. در اینجا به ذکر چند نکتة مهم بسنده می‌شود.[20]

 

1ــ نظام معیشتی حوزویان:

از خلأ‌ها و کاستی‌های بزرگ و ریشه‌دار حوزه‌های علمیه که همواره نظر مصلحان و صاحب‌نظران حوزوی را به خود جلب کرده و آنها به چاره‌اندیشی برای آن اهتمام داشته‌اند، نظام معیشتی حوزویان بوده است. البته در سطحی کلان و در همة جوامع از جمله جامعة ما، «اقتصاد فرهنگ» همواره مسأله‌ای مهم بوده و هست، ولی ویژگی‌های فضای معنوی و دینی حوزه این موضوع را در مورد آنها پیچیده‌تر و ظریف‌تر می‌سازد. شهید مطهری بیش از 45 سال قبل این کاستی را به‌صراحت بیان کرده و آن را «مهم‌ترین نقصی که در دستگاه رهبری دینی ما فعلاً به وجود آمده» تلقی نموده است.[21] انتظار می‌رفت با شکل‌گیری نظام اسلامی، این نقص و خلأ، جبران و اصلاح شود، ولی به‌‌رغم خدمات و تلاش‌هایی که انجام شده است، هنوز نظام ارتزاق و معیشت حوزه، متناسب با شأن و مسئولیت آن نیست. بسیاری از تودة مردم با توجه به پیوند نظام و روحانیت و دفاع و جانبداری عمیق و فداکارانة حوزه‌های علمیه نسبت به انقلاب و نظام، گمان می‌کنند که نظام معیشتی حوزویان کاملاً تأمین شده است و هیچ مشکلی در این‌باره وجود ندارد! حال‌آنکه این واقعیت تلخ که گاه بر زبان زعمای حوزه و مراجع بزرگ هم جاری شده، همچنان پابرجاست. به جز روحانیانی که وظیفه و اشتغالی را در دستگاه‌های فرهنگی، آموزشی، قضایی و اداری بر عهده دارند و از راه کار و در ردیف سایر شاغلان آن دستگاه‌ها به گونه‌ای تأمین می‌شوند، طلاب، فضلا و مدرسانی که صرفاً به تعلیم، تعلّم، تحقیق و تبلیغ حوزوی اشتغال دارند، به‌گونه‌ای حتی در سطح دستگاه‌ها و مراکز متعارف فرهنگی و آموزشی پشتیبانی نمی‌شوند. البته این افتخار حوزه‌هاست که نه انتظاری در این خصوص دارند و نه دفاع خود از نظام و انقلاب و همکاری‌شان با آن را به این مسأله گره زده‌اند، ولی از نگاه واقع‌بینانه و برای ارتقای کارآمدی حوزه‌های علمیه، در عین حفظ استقلال فکری و جایگاه دینی و اجتماعی آن، تدبیر کلان و اساسی برای این خلأ ضروری به نظر می‌رسد، به‌گونه‌ای که حوزه‌های علمیه بتوانند بدون دغدغة حادّ معیشتی به رسالت و مسئولیت خطیر خود بیندیشند.

 

2ــ فقدان الگوی کلان و مطلوب تعامل:

بخشی عمده از تعامل انقلاب و نظام با حوزه‌های علمیه، تعامل فکری، فرهنگی و اندیشه‌ای است که به‌گونه‌ای طبیعی و بدون نیاز به طراحی، توافق و استفاده از زمینه‌های اداری و رسمی تحقق می‌یابد. حوزه‌های علمیه و روحانیت، پاسدار ارزش‌ها و ترویج‌دهندة مبانی و نگرش‌های اسلامی‌اند و ایفای صحیح و عمیق این رسالت، خودبه‌خود پایه‌ها و ریشه‌های فکری انقلاب و نظام را تثبیت می‌نماید. امّا بخشی از تعامل نظام و حوزه‌های علمیه، به تدوین و طراحی الگوی جامع و راهگشایی نیاز دارد تا با توجه به توانمندی‌ها و وظایف ذاتی حوزه‌های علمیه و نیازها و ظرفیت‌ها و... شکل این تعامل مشخص گردد و با رویکردی آینده‌سازانه، عرصه‌ها، شیوه‌ها و راهبردها تعیین شود. اگر حوزه‌های علمیه درصددند که در بستر حاکمیت و نظام اسلامی، به سوی شکل‌گیری و تربیت جامعة اسلامی گام برداشته شود، باید توانمندی‌ها و ظرفیت‌های خود را به‌گونه‌ای کارآمد و بهینه و در تعامل با نظام، تعریف و تعیین کنند. حضور کنونی روحانیت و تأثیرگذاری فعلی حوزه‌های علمیّه در سطوح و لایه‌های مختلف نظام، لزوماً با اولویت‌ها و ضرورت‌ها متناسب نیست. عرصه‌های فرهنگی و تربیتی نظام، که باید بیشترین بهره‌برداری را از ظرفیت حوزه‌های علمیه داشته باشند و به‌ویژه جایگاه‌های کلیدی تولید اندیشه و الگو، ارتباط بسیار ضعیفی با حوزه‌های علمیه دارند و این نشان‌دهندة فقدان الگوی مناسب و نقشة جامع برای ارتباط و تعامل نظام با حوزه‌های علمیه است. تلاش‌های پراکنده و موسمی ــ و گاه مصداق از قضا سرکنگبین صفرا فزود ــ انجام می‌شود، ولی گویا نه در نظام و نه حوزه‌های علمیه، وظیفه‌ای برای جبران این خلأ احساس نمی‌شود.

 

3ــ ضعف پاسخگویی به نیازهای بنیادین و عینی:

اگرچه حوزه‌های علمیه به مرجع پژوهشی و کارشناسی برای پاسخگویی به نیازهای بخش‌های مختلف جامعه و دستگاه‌های نظام تبدیل شده و از مهجوریت پیشین درآمده‌اند، در پاسخگویی به نیازها و به‌ویژه ارائة پاسخ‌های کارآمد و کارساز، هنوز آمادگی و قوت کافی ندارند. گاه پرسش‌های بنیادینی مطرح می‌شود که بخش‌های گوناگون حوزه، پاسخ‌های متفاوت، کلّی و حتی گاه متعارض به آن پرسش می‌دهند و مخاطبان را دچار سردرگمی می‌کنند. سامان‌یابی این‌گونه پاسخ‌دهی‌ها امری کاملاً ضروری است. بسیاری از دستگاه‌های اقتصادی، سیاسی، قضایی، فرهنگی و آموزشی، پرسش‌های اساسی دارند که کمتر پاسخ معتبر و کارساز از حوزه‌ها می‌شنوند. البته تفاوت دیدگاه و اختلاف‌نظر اجتهادی در حوزه‌های علمیه امری طبیعی است، ولی برای تحقق قدر متیقن‌ها می‌توان و باید فکر کرد. به‌ویژه در عرضة الگوهای دینی عملی در زمینه‌های مختلف، هنوز کار جدی نشده است. البته بعضی از مراکز پژوهشی حوزه، تلاش‌های مثبت و مؤثری داشته‌اند که مورد استعمال دستگاه‌های اجرایی قرار گرفته است، ولی در بسیاری از زمینه‌های فرهنگی، اقتصادی، تربیتی و اجتماعی، الگوهای متداول وارداتی و چه‌بسا الگوهای منسوخ و قدیمی دیگران همچنان جاری و ساری است و اغلب از حوزه‌های علمیه انتظار می‌رود که به نوسازی و اصلاح آن منطبق بر چهارچوب‌های دینی اقدام نمایند.

 

جمع‌بندی:

هستة پیشتاز و گروه منسجم و پیشاهنگ انقلاب اسلامی، که بار اصلی اندیشه‌پردازی، رهبری، بسیج نیروهای اجتماعی و دفاع و پشتیبانی معنوی و مدیریتی انقلاب اسلامی ایران و نظام جمهوری اسلامی را بر دوش داشته است، حوزه‌های علمیه و روحانیت راستین و متعهد بوده است. چهره‌های شاخص و پیشتاز، که امام‌خمینی(ره) نماد و اسوة آنان بودند و شاگردان و پیروان ایشان، توانستند با تحول فکری و تربیتی حوزه‌های علمیه در طی دهه‌های متمادی، هستة تحول انقلابی جامعه را در چهارچوب و بر مبنای اسلام ناب محمدی(ص) ایجاد نمایند و پس از این رخداد عظیم، انقلاب و نظام اسلامی سبب تحولات شگرف و رشد چشمگیر حوزه‌های علمیه از ابعاد و مناظر مختلف گردید.

نتایج و آثار مثبتی که انقلاب و نظام اسلامی برای تحول، رشد و بالندگی حوزه‌های علمیه فراهم ساخته است، در مرحله‌ای فراتر به تحول و بالندگی عمیق‌تر و سریع‌تر جامعه اسلامی و جهان اسلام کمک خواهد کرد و این چرخة تعامل و تأثیر متقابل، در هر مرحله می‌تواند تعالی جامعه را مستدام و فزاینده سازد. حوزه‌های علمیه همچنان به عنوان هستة پیشتاز در تغییرات مورد نیاز، مثبت و عمیق جامعه، کارکرد خود را خواهد داشت و هرچه این کارکرد خودآگاهانه‌تر و با طراحی و تدبیر همراه باشد، قطعاً چشم‌انداز مطلوب‌تری برای انقلاب اسلامی و حوزه‌های علمیه ترسیم خواهد نمود. این تعامل، البته بدون فعالیت سایر نهادهای فرهنگی، آموزشی، علمی و پژوهشی و به‌ویژه دانشگاه‌ها و نظام تعلیم و تربیت کشور، نمی‌تواند سرعت و تأثیر لازم را داشته باشد.

آثار و نتایج انقلاب و نظام بر روی تحولات حوزه‌های علمیه، بسیار مبارک و در خور توجه است، اما خلأ‌ها و کاستی‌هایی هم وجود دارد که تأمل و تعامل عمیق‌تر نظام و حوزه‌های علمیه را برای بررسی و یافتن راهکارهای مشترک ایجاب می‌نماید. درستی جهت‌گیری‌های تحولات عمیق و ضروری جامعة ما، مشروط به هدایت و سکانداری نخبگان است و حوزه‌های علمیه در این زمینه تأثیری بی‌بدیل خواهند داشت. اگر مبانی، ارزش‌ها، الگوها و ساختارهای جامعة مطلوب اسلامی، با درک عمیق حوزه‌های علمیه از رسالت و جایگاه خود، تبیین و ترسیم نگردد، استمرار و تکامل انقلاب دچار خدشه خواهد شد. تلاش‌هایی که تاکنون انجام پذیرفته است، زمینة رشد و تعالی انقلاب و نظام را فراهم ساخته و استمرار و تقویت این تعامل، افق روشنی را پیش روی جامعة ما و جهان اسلام می‌گشاید. بصیرت و دوراندیشی، همکاری‌های سازنده و همدلی و اخلاص می‌تواند هدایت و کمک الهی را در این مسیر جلب نماید: «ان تنفروا الله ینصرکم و یثبت اقدامکم». (محمد/7).

 

پی‌نوشت‌ها


 

[1]ــ پیتر سنگه، رقص تغییر، ترجمة حسین اکبری و مسعود سلطانی، تهران، آسیا، 1385 صص 69 به بعد.

[2]ــ رک: جلال‌الدین فارسی، انقلاب تکاملی اسلام، ص 22؛ البته نویسندة محترم در مرحلة تکوین ملّت، قائل به ضرورت هستة پیشتاز نیست، ولی این نظر در خور تأمل و نقد است.

[3]ــ رسول جعفریان، جریان‌ها و سازمان‌های مذهبی ــ سیاسی ایران، تهران، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1381، صص 190ــ 163

[4]ــ عبدالحسین خسروپناه، «اسلام جامع‌نگر و انقلاب اسلامی ایران»، در: جرعة جاری (مجموعه مقالات، به اهتمام علی ذوعلم)، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1377، صص 60 ــ 31

[5]ــ صحیفة نور، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1370، ص 4

[6]ــ فرشته ندری ابیانه، «اثرپذیری شخصیت سیاسی و عرفانی امام‌خمینی(ره) از آیت‌الله شاه‌آبادی»، در: حدیث عشق و فطرت (مجموعه مقالات)، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386، صص 407 به بعد.

[7]ــ رک: منوچهر محمدی، «بررسی نظریه تبدیل انقلاب به نظام در انقلاب اسلامی»، در: جرعة جاری، همان، صص 467 ــ 443

[8]ــ مرتضی مطهری، بررسی اجمالی نهضت‌های اسلامی در صدسالة اخیر، قم، صدرا، 1375، صص 92 به بعد.

[9]ــ رک: منوچهر محمدی، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1385

[10]ــ رک: علی ذوعلم، «روحانیت و قدرت سیاسی در تجربة جمهوری اسلامی»، مجلة حکومت اسلامی، سال دهم، ش 3، ص 79

[11]ــ مرتضی مطهری، همان، ص 97

[12]ــ رک: علی ذوعلم، «روحانیت و قدرت سیاسی در تجربة جمهوری اسلامی»، همان، ص 79

[13]ــ رک: دفتر تبلیغات اسلامی، چشم و چراغ حوزه، (مجموعه مقالات).

[14]ــ امام‌خمینی(ره)، منشور روحانیت (پیام 13/12/1367)، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام‌خمینی، 1376، ص 6

[15]ــ به عنوان نمونه احداث سالن اجتماعات مدرسة فیضیه بدون هیچ تغییری در معماری سنتی آن، احداث مدارس علمیة بزرگی همچون مدرسة معصومیة قم و بازسازی مدرسة درالشفاء را می‌توان ذکر کرد. حتی در شهرضا، مرکز عظیم حوزوی به نام «مدینه‌العلم» ــ به عنوان نمونه‌ای از ده‌ها مورد مشابه ــ احداث شد.

[16]ــ به عنوان نمونه در حوزة علمیه اهواز که قبل از انقلاب دارای کمتر از بیست طلبة اهوازی بود، طبق نقل حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر حیدری، امام جمعة موقت اهواز و از چهره‌های فاضل و اندیشمند، اکنون دارای حدود دوهزار طلبة اهوازی است.

[17]ــ امام‌خمینی(ره)، همان، ص 18

[18]ــ آیت‌الله خامنه‌ای، حوزه و مدیریت تحول (سخنرانی آذرماه 1386)، قم، معاونت پژوهشی حوزه علمیه قم، 1386، صص 19 تا 17

[19]ــ رک: علی ذوعلم، تجربة کارآمدی حکومت ولایی، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1386؛ در این کتاب توفیق عملی رهبری ولایی و مبانی و جایگاه اصل ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی ایران به عنوان دلیل عینی درستی نظریة سیاسی اسلام در عصر غیبت، واکاوی و بحث شده است.

[20]ــ برای اطلاعات بیشتر رک: علی ذوعلم، «روحانیت و قدرت سیاسی در تجربة جمهوری اسلامی»، همان.

[21]ــ جمعی از اندیشمندان، بحثی دربارة مرجعیت و روحانیت، تهران، شرکت سهامی انتشار، بی‌تا، ص 176

 

 

 

تبلیغات