گژراهه همدان
آرشیو
چکیده
فعالیت علنی و گسترده حزب توده در ایران، مدیون فضای سیاسی آزاد در دوران حاکمیت دولت ملی مصدق بود و ازهمین رو این حزب علاوه بر تهران به تبلیغ و فعالیت در استان های مختلف کشور نیز مبادرت نمود. حزب گمان می کرد که به رغم صنعتی نبودن جامعه ایران و نبودن توده های انبوه کارگری مانند کشورهای اروپایی، امکان وقوع و تحقق حکومت سوسیالیستی در ایران نیز، همان گونه که در روسیه و چین محقق شد، وجود دارد، اما غافل از آن بود که در آن دو کشور عقاید و علاقه مذهبی مردم هرگز به اندازه ایران نبود تا مانع از گسترش مرام اشتراکی و عقاید ماتریالیستی شود. ازهمین رو حزب توده در همدان به خاطر اعتقادات شدید دینی توده ها و فعالیت شعبه «مجمع مسلمانان مجاهد» در همدان کارش به جایی نرسید و پس از کودتای 28 مرداد 1332 نیز که تشکیلات حزب توده غیرقانونی و غیرعلنی شده بود، کلاً به اضمحلال کشیده شد.متن
یکی از احزابی که بعد از شهریور 1320 تأسیس شد و بعداً در تاریخ سیاسی ایران کارکردهای گوناگونی را بر عهده گرفت حزب توده ایران است. این حزب را عدهای از یاران دکتر تقی ارانی موسوم به گروه 53 نفره، که بعد از سقوط رضاشاه از زندان آزاد شده بودند، پیریزی کردند. این گروه که عدهای از جوانان تحصیلکرده به رهبری دکتر تقی ارانی بودند در سال 1316 به جرم داشتن عقاید اشتراکی دستگیر، و روانه زندان شدند. دکتر ارانی در زندان درگذشت، ولی سایر یارانش بعد از شهریور 1320 دوباره طعم آزادی را چشیدند. تعداد 27 نفر از این گروه که اندکی زودتر از زندان آزاد شده بودند در 7 مهرماه 1320، سیزده روز پس از تبعید رضاشاه، گرد هم آمدند و به رهبری سلیمانمیرزا اسکندری ــ فردی سوسیالیست و از رهبران محترم انقلاب مشروطه ــ تشکیل حزب توده را اعلام کردند. این حزب برای اینکه گرایشهای مارکسیستیاش هویدا نشود در نام حزب یا حتی در برنامه و خواستههای خود هیچ اصلی که نشاندهنده این معنی باشد نگنجاند. از دلایل عمده این کار، جلوگیری از مخالفت روحانیان با تشکیل حزب، کسب اعتماد عامه مردم ایران، که مذهبی بودند، میتوان یاد کرد. آنها حتی در میتینگ عمومی که در سالگرد درگذشت تقی ارانی ترتیب داده بودند، برنامه خود را یادبود ارانی، مدرس و فرخی یزدی اعلام کردند. تا علاوه بر اخذ حمایت مجامع مذهبی و ملّی، پوششی هم به کار خود داده باشند. علاوه بر این، قانون ممنوعیت عقاید اشتراکی مصوب 1310، تبلیغات حکومتی دو دهه گذشته علیه سوسیالیسم، کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی موجب شده بود مردم نظری خصمانه علیه این مقولات داشته باشند، و از طرف دیگر میل به جذب اصلاحطلبان و ترقیخواهان و با توجه به اینکه کارگر صنعتی در مقایسه با کل جامعه درصد بسیار اندکی را به خود اختصاص میداد،[1] آنها را به در پیش گرفتن چنین رویکردی تشویق میکرد. حزب توده پس از تأسیس به سرعت به تشکیل شعباتی در شهرهای بزرگ کشور اقدام نمود و تبلیغات گستردهای را برای جذب افراد به راه انداخت. تبلیغات حزب توده بیشتر در مجامع کارگری متمرکز بود و به همین خاطر آنها توانسته بودند در اوایل سال 1321 با تأسیس اتحادیه کارگری به نام «شورای مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران» به ریاست رضا روستا، تحت پوششی کاملاً غیرکمونیستی و با بهرهگیری از افراد غیرکمونیست (مانند تقی فداکار؛ مسئول شورا در اصفهان) تعداد بسیاری کارگر را در تهران و شهرستانها پیرامون خود گرد آوردند.[2] در این گفتار تلاش شده است که با برشی به تاریخ حزب توده در استان همدان و مطالعات موردی البته در پیوند با مسائل کلی و ملّی کشور به پرسشهایی از قبیل، حزب در همدان چگونه پیریزی شد؟ و با چه عناوین و شیوه تبلیغاتی در این استان فعالیت میکرد؟ جایگاه طبقات مختلف جامعه در این فعالیتها از چه وزن و اهمیتی برخوردار بود؟ اصولاً رویکرد حزب در قبال استان چه بود؟ و چه سیری را طی کرد؟ گروههای مذهبی در مواجه با فعالیتهای این حزب در استان چه عکسالعملی داشتند؟ و نهایتاً آیا فعالیتهای حزب در این استان موفق بود یا نه پاسخ داده شود.
حزب توده و کارگران
در اواسط سال 1322 با شروع انتخابات مجلس چهاردهم، این حزب توانسته بودند در استانهای شمال تهران در همه بیست و یک شهر با جمعیت بالای بیستهزار نفر و در نُه شهر از هفده شهر با جمعیت بین ده تا بیستهزار نفر و همچنین در استانهای جنوب تهران از 000/23 نفر در شش شهر اصفهان، اراک، قم، همدان، اهواز و کرمانشاه شعباتی برای خود دایر نماید.[3] کمیته ولایتی حزب توده همدان در اواسط سال 1322 تأسیس و در اواخر سال 1322 عضوگیری را آغاز نمود. افراد با مطالعه مرامنامه و اساسنامه حزب، فرم عضویت را پر میکردند.[4]
افراد، پس از پذیرش، مبلغی را به عنوان عضویت به کمیسیون مالی کمیته ولایتی حزب پرداخت میکردند و برگهای تحت عنوان «قبض صندوق» که از پرداخت حق عضویت حکایت میکرد، اخذ میکردند.[5] در تابستان 1321، بیشتر سازماندهندگان نیروی کارگری تهران گردهم آمدند تا شورای متحده کارگران را در تهران برپا کنند.[6] هرچند همدان از نظر صنعتی آنچنان پیشرفتی نداشت و در آنجا تعداد محدودی کارخانه همچون چرمسازی فعالیت میکردند، پس از تشکیل شورای متحده کارگران در تهران، کمیته ولایتی حزب توده در همدان فعالیت در بین کارگران را آغاز نمود و طی سالهای 1324 ــ 1323، توانست از حوزه کارگری شهر همدان هفتاد نفر را جذب کند. این افراد با اخذ کارت عضویت بهطور رسمی جزء اعضای حزب شدند که از آن جمله میتوان به افراد زیر اشاره کرد: محمد خرّمروز، حاجی علی میرابیان، خلیل بشردوست، نعمتالله احمدی، علی صفاریان و... .[7]
در پی فعالیت حزب توده در حوزه کارگری شهر همدان، بسیاری از کارگران به حزب پیوستند و شورای کارگری همدان محلی را در میدان بزرگ شهر ــ میدان امام خمینی(ره) فعلی ــ برای خود تأسیس نمود. کارگرانی که عضو حزب بودند بازوبندهایی که روی آن نوشته شده بود «شورای متحده مرکزی کارگران و زحتمکشان» به بازو داشتند. در روز جمعه 31 فروردین 1324 میتینگی در محل حزب برپا شد و افرادی از اعضای حزب سخنرانی کردند.[8] در تمام سال 1324 شورای متحده کارگران فعال بود و برای جذب نیرو به تبلیغات گستردهای دست زد، به همین دلیل اعضای این حزب با اعضای حزب عدالت[9] در 5 تیرماه در اسدآباد همدان درگیر شدند که بر اثر زد و خورد چهار نفر کشته، و هشت نفر از دو طرف مجروح شدند.[10] حزب توده با تحمل تمام این مشکلات همچنان در جذب نیرو از بین کارگران و دهقانان فعال بود، بهطوریکه در میتینگی که به مناسبت اول ماه مه ــ روز جهانی کارگر ــ مطابق با 11 اردیبهشت 1325 در میدان بزرگ همدان برپا شد، بیش از بیستهزار نفر کارگر و دهقان در آن شرکت کردند. در پایان این میتینگ منوچهر فرجادی، مسئول شورای متحده ولایتی کارگران و زحمتکشان همدان، قطعنامهای را قرائت کرد که در میان هلهله و کف زدنهای شدید حاضران به تصویب رسید.[11]
کمیته ولایتی و شورای متحده کارگران حزب توده همدان، همزمان با اقدامات و فعالیتهای تبلیغی، برای اشاعه افکار و اهداف خود در جامعه نشریه «راهنما» را به صاحبامتیازی دکتر محمد میرسپاسی، مسئول دامپزشکی اداره کشاورزی همدان، منتشر نمود. دکتر میرسپاسی در عین فعالیت و هدایت هفتهنامه سیاسی راهنما، ارگان حزب تود همدان، لیدر حزب نیز محسوب میشد.[12]
فعالیت هفتهنامه راهنما بیش از یک سال (1325) ادامه نیافت؛ چراکه انتشار این هفتهنامه به علت توهین آن به حجتالاسلام نصرالله موسوی بنیصدر متوقف گردید و میرسپاسی به تهران منتقل شد.
در اواخر سال 1325 و اوایل سال 1326، به علت شورش عشایر در جنوب کشور (در مهرماه 1325) و چرخش شدید قوامالسلطنه به راست و تسلط دوباره بر استانهای شمال غربی، سرکوب چهارساله ــ تا بهمن 1328 ــ و پی در پی حزب توده شروع شد تا جایی که افرادی در اتحادیههای کارگری ناگزیر به فرار شدند.[13]
هرچند دولت به حزب توده، بهویژه شعبههای استانی و اتحادیههای وابسته به آن ضربه شدیدی وارد کرد، این به معنی از دست رفتن طرفداران حزب نبود.
در پی این حوادث در 16 مهرماه 1326 در حدود یازده نفر از اعضای حزب، که از اصناف مختلف بودند، در مرکز حزب توده همدان اجتماع کردند. در این جلسه، بیجاری طی سخنرانی خود از فعالیت نکردن اعضا انتقاد کرد.[14]
بیجاری، که از رهبران محلی حزب توده بود، با این سخنرانی نشان داد که اقدامات دولت برای محدود کردن فعالیت حزب مؤثر بوده است و ازاینرو او سعی نمود افراد را به برپایی مجالس و تبلیغ برنامهها و اهداف حزب تشویق و ترغیب نماید. بهدنبال سخنرانی بیجاری در جمع اعضای حزب و گزارش وضعیت کمیته ولایتی حزب به مرکز، در بهمنماه 1326 طبق تصمیم هیأت اجرایی موقت حزب توده و موافقت کمیسیون تشکیلات و تبلیغات این حزب، از پانزدهم همان ماه افرادی از فعالان حزب برای توسعه فعالیت و تنظیم و تشکیل کمیتههای محلی به ملایر و همدان اعزام شدند. آنان موظف بودند در مدت یکماه اقامت و مأموریت در محل، اهداف و برنامه حزب را عملی نمایند.[15] در اسناد و منابع از نتیجه مأموریت این افراد مطلبی نیامده است که بر موفقیت آنان دلالت کند.
به دنبال ترور شاه در دانشگاه تهران به دست ناصر فخرآرایی (15بهمن 1327)، وابسته به اتحادیه روزنامهنگاران و «شورای متحده» در دانشگاه تهران، حکومت با استناد به قانون ممنوعیت فعالیت اشتراکی مصوب سال 1310 فعالیت این حزب را محکوم، و غیرقانونی اعلام کرد.[16]
بعد از غیرقانونی شدن فعالیت حزب توده، شورای متحده کارگران همدان و افراد حزب شیوه مبارزه را تغییر دادند و به جای برپایی میتینگهای علنی و مشکلزا به فعالیت زیرزمینی و توزیع اعلامیه و بیانیههای حزب توسط کارگران و اصناف مختلف روی آوردند.[17]
در 13 آبانماه 1329 به دلیل پخش بیانیه کمیته مرکزی حزب توده، که به مناسبت نهمین سال تأسیس کمیته و جشن مهرگان طبع و منتشر شده بود، شش نفر دستگیر شدند که همگی دارای سوابق فعالیت در حزب توده و شورای متحده کارگران بودند.[18] در آبانماه همان سال نیز اعلامیهای به نام کمیته مرکزی حزب توده، به مناسبت ششمین سال تأسیس فرقه دموکرات آذربایجان نشر، و بر درب منازل و دکانهای بستهشده در همدان ریخته شد. شهربانی با جمعآوری این اعلامیهها فعالیت گستردهای را برای یافتن عاملان آن آغاز نمود، البته با تمام تدابیر شهربانی کسی به عنوان متهم دستگیر نشد.[19]
اسناد و گزارشهای فوق، که همه در زمانی که حزب توده غیرقانونی اعلام شده بود صادر شدهاند، به خوبی نشاندهنده نفوذ این حزب در بین تودههای مردم و جایگاه آن در سالهای آغازین دهه 1330 در معادلات سیاسی کشور است.
با اوج گرفتن نهضت ملّی شدن نفت و روی کار آمدن دولت ملّی دکتر مصدق، که مشی دموکراتیک را به پیش گرفته بود، حزب توده، با آنکه هیچگاه صورت قانونی به خود نگرفت، توانست در اکثر رویدادهای سیاسی کشور سهمی انکارناپذیر داشته باشد. این حزب به جای سازمانهای جوانان و زنان، که غیرقانونی اعلام شده بودند، انجمن جوانان دموکراتیک و انجمن زنان دموکراتیک را بهوجود آورد، برای ادامه دادن به کار انجمن مبارزه با بیسوادی، انجمن ایران آزاد و ائتلاف سندیکاهای کارگران ایران را تشکیل داد و به منظور تشدید مبارزات ناسیونالیستی بر ضد انگلستان، انجمن ملی روزنامهنگاران دموکراتیک، انجمن ایرانی هواداران صلح و انجمن ملّی مبارزه با شرکت نفت امپریالیستی، را برپا کرد.[20]
این حزب با ایجاد سازمانها، اتحادیهها و انجمنهای سیاسی متعدد توانست در اوایل 1330 یکی از نیروهای سیاسی عمده همدان شود.[21]
اولین اقدام حزب توده همدان در آغازین روزهای سال 1330 پخش بیانیه چاپی با عنوان «شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحمتکشان ایران» به وسیله اشخاص ناشناس در سطح شهر همدان بود.[22] در تیرماه 1330 حزب توده برای اولین بار موفق شد با بسیج کردن کارگران کارخانه برق همدان یک اعتصاب کارگری را در شهر همدان بهوجود آورد. این اعتصاب درحال پایان یافتن بود که گروهی سیصد نفری از تماشاچیان علیه این میتینگ قیام کردند و با شعارهای زندهباد شاهنشاه، دکتر مصدق و جبهه ملّی، مردهباد حزب منفور توده و خائنان، با اعضای حزب توده درگیر شدند که البته با مراقبت و کنترل شدید اوضاع توسط مأموران انتظامی، میتینگ بدون درگیری گسترده به آرامی خاتمه یافت.[23]
حزب توده و سازمانها و جمعیتهای وابسته به آنان، هرگاه که گردهمایی یا میتینگی برگزار میکردند، معمولاً با طرفداران جبهه ملّی و حزب ایران، که در بازار همدان مستقر بودند، درگیر میشدند.[24] حزب توده در همدان تا جایی که منافعشان ایجاب میکرد در کنار طرفداران جبهه ملّی بودند و آن جایی که تضاد منافع پیش میآمد به راحتی دست به درگیری میزدند[25] و معمولاً هر چند روز یک بار در میدان بزرگ شهر میتینگ برپا میکردند. در این اجتماعات بهطور مستمر همیشه یک یا دو نفر از اعضای حزب توده تهران حضور داشت.[26]
در پایان مراسم یادشده تعداد بسیاری بیانیه حزب توده، به مناسبت 23 تیرماه در سطح شهر و بین مردم پخش شد.[27] همزمان با این اوضاع و فعالیت جمعیت یادشده، بر اثر شکایات متعدد کارگران کارخانه برق همدان، از طرف نخستوزیری به وزارت کشور دستور داده شد که فرماندار همدان، خواجه نوری، مورد تعقیب و مؤاخذه قرار گیرد،[28] اما ظاهراً خواجه نوری با ارائه ادله قوی مسئولان امر را متقاعد نمود همچنان فرماندار همدان باقی بماند. هنوز مدت چندانی از این فعالیتها نگذشته بود که در 21 مردادماه 1330 بیانیه شورای متحده مرکزی اتحادیههای کارگران و زحتمکشان ایران، وابسته به فدراسیون سندیکای جهانی، بهطور گسترده در شهر همدان پخش شد و اقدامات مأموران شهربانی برای دستگیری عاملان آن به نتیجهای نرسید.[29] برای جلوگیری از فعالیت و تظاهرات حزب توده و کارگران در آستانه روز 10 مهرماه 1330 به مناسبت یازدهمین سال تأسیس حزب توده و جشن مهرگان، در فرمانداری همدان با حضور خواجه نوری، شورای امنیت شهرستان تشکل شد.[30] در جلسه شورای امنیت شهرستان تصمیماتی اتخاذ گردید، از جمله؛ کمک گرفتن از افراد و نیروهای ژاندارمری و پادگان همدان برای برقراری نظم و مقابله با حوادث احتمالی و همچنین جلوگیری از تمرینهای نظامی و مشق افراد حزب توده که به عنوان ورزش در دره گنجنامه انجام میشد.[31] با فرا رسیدن فصل بیکاری و زمستان، برای جلوگیری از مهاجرت افراد بیکار به تهران و ایجاد درد سر در 25 آبانماه 1330 شورای امنیت شهرستان همدان با حضور رئیس شهربانی، فرماندار، رئیس پادگان و ژاندارمری در فرمانداری همدان تشکیل شد و در این جلسه مقرر گردید که از طرف فرمانداری و بخشداران دستور مقتضی داده شود و در قرا و قصبات از مسافرت افراد مشکوک جلوگیری گردد، شهربانی نیز موظف شد افراد حزب توده را در پوششهای مختلف شناسایی کند.
با فرا رسیدن انتخابات هفدهمین دوره مجلس شورای ملّی، حزب توده همدان بیانیهای تحت عنوان «بیانیه کمیته مرکزی حزب توده ایران درباره انتخابات دوره هفدهم» منتشر کرد که در حوالی باشگاه خیابان عباسآباد پخش شده بود.[32]
به دنبال فعالیت اعضای خانه صلح، که در واقع همان جمعیت طرفداران صلح بودند، شهربانی همدان به مأموران خود دستور داد که مراقب اعمال افراد این تشکل باشند،[33] و در شورای امنیت شهرستان، که در 23 فروردین 1331 تشکیل شد، برای جلوگیری از فعالیت اعضای خانه صلح مقرر گردید که علاوه بر کنترل و مراقبت آنان توسط مأموران انتظامی، صورتی از کلیه کسانی که در جمعیت طرفداران صلح فعالیت میکنند با تعیین شغل آنها تهیه، و به فرمانداری ارسال شود تا در کمیسیون امنیت مطرح گردد و اشخاصی که عضو ادارات یا بنگاههای دولتی و مؤسسات ملّی، یا دانشآموز هستند، از طریق مکاتبه با اداره مربوط به آنان تصمیمات لازم در موردشان اتخاذ گردد و از طرف دیگر چون انتخابات در پیش بود، کمیسیون یادشده مقرر نمود که در مورد اعطای پروانه اسلحه شکاری مطالعه بیشتری شود و کلیه تقاضاهای مربوط به پروانه اسلحه شکاری به کمیسیون امنیت شهرستان ارسال گردد و پس از موافقت کمیسیون برای آنان پروانه صادر شود.[34]
با وجود تمام اقداماتی که شهربانی در مورد کنترل فعالیت حزب توده و اتحادیه کارگران انجام داد، به علت فضای بازی که در نتیجه منش دموکراتیک دکتر مصدق بر کشور حاکم بود، این حزب به راحتی میتینگ و اجتماعات متعدد برپا میکرد، و بهطور گستردهای فعالیت مینمود و از طرف دیگر مخالفت حزب با جبهه ملّی با آن شدت و حدّتی نبود که مانع فعالیت آنان گردد.
با شکلگیری اولین اعتصاب کارگری در کارخانه برق الوند همدان، شورای متحده و اتحادیه کارگران این شهرستان همچنان میکوشید مشکل کارگران را مطرح، و از حقوق آنان دفاع کند.[35] بر این اساس در 30 فروردین 1331 بیانیهای تحت عنوان «کارگران و زحمتکشان» از سوی شورای متحده شهرستان همدان در سطح شهر پخش گردید که در آن از حقوق کارگران دفاع شده بود.[36] هنوز اندک زمانی از پخش این اعلامیه نگذشته بود که کارگران کارخانه چرمسازی در 21 اردیبهشت 1331 به اعتصاب دست زدند، البته پیش از این اعتصاب، کارگران این کارخانه در 1 آبان ماه 1330 با تقاضانامههای کتبی متعدد خواهان افزایش دستمزد خود شده بودند، اما بیتوجهی به این تقاضاها اعتصاب یکروزه آنان در آبانماه 1330 را در پی داشت. دولت با مشاهده این وضعیت، ضمن مذاکره با کارگران، به آنان وعده برآوردن کلیه تقاضاهایشان را داد و به این صورت به اعتصاب پایان داد.[37] اما به علت بیتوجهی دولت و مسئولان کارخانه به وعدههای دادهشده اعتصاب فراگیر 21 اردیبهشت 1331 روی داد. چند روز قبل از شروع اعتصاب، کارگران برای افزایش دستمزد خود در 16 اردیبهشت 1331، با ارائه طرح هفت مادهای به اداره کار، فرمانداری و شهربانی همدان، خواهان اجرای آن در ظرف 48 ساعت شدند. در روز 17 اردیبهشت معاون فرمانداری همدان، نقیب حضرتی، در کارخانه حاضر شد، و کلیه تقاضاهای کارگران به جز ماده 5 طرح پیشنهادی پذیرفته و قرار شد ظرف یک هفته عملی شود. در روز پنجشنبه 18 اردیبهشت کمیسیون حل اختلاف در محل فرمانداری با حضور معاون فرمانداری تشکیل، و حداقل دستمزد در شهرستان همدان مبلغ 45 ریال تعیین گردید، اما فرماندار همدان برای جلوگیری از هر نوع پیشامدی ابلاغ و اجرای آن را تا کسب اطلاع از وزارت کار راجع به حداقل دستمزد شهرستانهای دیگر مصلحت ندانست، در نتیجه در صبح روز یکشنبه 21 اردیبهشت 1331 کارگران کارخانه چرمسازی اعلام اعتصاب نمودند و پنج نفر از آنان، با ابلاغ نخستوزیری، برای روشن شدن موضوع به تهران رفتند. در مدتی که نمایندگان کارگران در تهران مشغول مذاکره بودند رئیس پادگان همدان و نیز رئیس اداره کار شهرستان همدان، محمود خانی، برای پایان دادن به اعتصاب کارگران کوشیدند، اما کارگران همچنان خواهان ادامه اعتصاب تا بازگشت نمایندگانشان از تهران بودند. به دنبال ادامه اعتصاب، براساس دستور بهارمست، فرمانده تیپ منتقل کردستان، 51 نفر از کارگران دستگیر و در شهربانی زندانی گردیدند. این عمل باعث اعتراض شدید کارگران و تشدید اعتصاب شد.[38] بهارمست علاوه بر دستگیری تعدادی از کارگران کوشید با یک سخنرانی، که توأم با بیم و امید بود، کارگران را وادار نماید به اعتصاب پایان دهند.
برحسب شکایت نمایندگان کارگران، پس از بازگشت آنان از تهران، وزارت کار برای رسیدگی به تقاضاها و مشکلات کارگران کارخانه چرمسازی که در حال اعتصاب بودند، آقای قراچورلو را به همدان اعزام کرد. در 28 اردیبهشت 1331 کمیسیونی در دفتر نقیب حضرتی، با حضور قراچورلو، ارباب اردشیر، مخزنی، مدیرعامل شرکت سهامی کارخانه چرمسازی همدان و نمایندگان کارگران کارخانه چرمسازی برای حل مشکل کارگران تشکیل شد.
تقاضاهای کارگران که نمایندگان آنان در جلسه مطرح کردند عبارت بود از: 1ــ افزایش دستمزد کارگران؛ 2ــ تأمین بیمه کارگران و بهداشت آنان؛ 3ــ موضوع اضافهکاری؛ 4ــ روشن شدن وضعیت هفده نفر از کارگران روزمزد؛ 5ــ تهیه مسکن برای کارگران؛ 6ــ تهیه محل ناهارخوری و رادیو برای استفاده از برنامه رادیویی؛ 7ــ تهیه وسایل نقلیه برای رفتوآمد کارگران.
در این جلسه، بعد از مذاکرات بسیار تصمیماتی اتخاذ گردید تا بعضی از خواستههای کارگران برآورده شود، اما ارباب اردشیر و مخزنی، به بهانه اینکه اعتصاب غیرقانونی بوده است و قبل از هر چیز تکلیف و تأمین قطعی آینده کارخانه باید تعیین شود، از اجرای مصوبات کمیسیون یادشده شانه خالی کردند و زمانی آن را عملی دانستند که در مورد آینده کارخانه تکلیف قطعی شود. بدین ترتیب عملاً کمیسیون فوق بدون هیچ نتیجهای پایان یافت.[39] در پی ادامه اعتصاب و تحصن کارگران کارخانه چرمسازی در تلگرافخانه و بینتیجه ماندن اقدامات قراچورلو، دولت هیأتی مرکب از نمایندگان نخستوزیری، وزارت کشور، وزارت اقتصاد ملّی و وزارت کار به همدان اعزام کرد. این هیأت در 2 خرداد 1331 پس از بازدید از کارخانه چرمسازی و رسیدگی به وضع آن، چندین جلسه در فرمانداری با حضور فرماندار همدان و نمایندگان کارفرما و کارگران، برگزار کرد که بالاخره در یکی از جلسات تصمیمات نهایی اتخاذ گردید. هیأت اعزامی پس از بررسی وضعیت کارگران زندانی و اثبات بیگناهی آنان، در 3 خرداد زمینه استخلاص آنان را فراهم نمود، بدینترتیب مشکل اساسی برای پایان دادن به اعتصاب از میان برداشته شد و کارگران پس از پانزده روز تحصن و اعتصاب بعدازظهر روز 4 خرداد به اعتصاب خود پایان دادند. براساس مصوبات این جلسات، کارفرما متعهد گردید کلیه درخواستهای کارگران را به استثنای تهیه مسکن، که از عهده کارفرما خارج بود، و افزایش دستمزد روزانه، که تعیین و تصویب آن منوط به نظر شورای عالی کار بود، عملی نماید و همچنین به پرداخت دستمزد ایام اعتصاب کارگران ملزم شد.[40] پس از گزارش هیأت اعزامی به وزارت کشور و کار، و انجام دادن تحقیقات لازم، وزیر کار به اداره کار همدان اعلام کرد: «برای رفع اختلاف و اعتصاب کارگران چرمسازی همدان و سایر کارخانجات مقتضی است با توجه به میزان حداقل دستمزد تعیینشده در تهران و سایر نقاط نسبت به تعیین حداقل دستمزد همدان اقدام نمایید.»[41]
در تمام دوران اعتصاب کارگران، حضور حزب توده و شورای متحده کارگران و جمعیت هواداران صلح به روشنی دیده میشد؛ چنانکه ابوالقاسم مسعودی، مدیر کتابخانه صلح، یکی از اعضای مؤثر و فعال حزب توده، از جمله افرادی بود که در بین کارگران فعالیت میکرد و زمانی که وی در روز 13 آبانماه 1331 دستگیر شد 35 برگ اعلامیه مبنی بر تحریک کارگران چرمسازی از او به دست آمد.[42] از طرف دیگر چنانکه گذشت، در بیشتر میتینگهای حزب توده و سازمانها و جمعیتهای وابسته به آن، کارگران کارخانه چرمسازی حضوری فعال داشته، و اکثر آنها در شورای متحده اتحادیههای کارگران و زحمتکشان همدان عضو بودند. از طرف دیگر تقاضای کارگران برای رادیو خود از بینش و حساسیت آنها نسبت به مسائل روز حکایت میکرد.[43]
بهرغم فعالیت حزب توده و تضاد آنان با دولت، در قیام 30 تیرماه 1331 این حزب با جبهه ملّی همراهی نمود. در همدان نیز اعضای آن یکصدا با مردم خواهان سرنگونی قوام شدند.[44]
فعالیت حزب توده به همین شکل تا کودتای 28 مرداد 1332 ادامه یافت، ولی اوج فعالیت کارگری حزب، اعتصاب کارگران دو کارخانه برق و چرمسازی همدان بود. پس از کودتای 28 مرداد اعضای حزب دستگیر و متواری شدند و فعالیت آنان کاملاً به صورت زیرزمینی و مخفی ادامه یافت. شایان ذکر است که بین اقلیتهای ساکن همدان، جوامع مسیحی، ارمنی و آسوری بیشتر در حزب توده فعال بودند؛[45] بهویژه قشر پایین و کمدرآمد این اقلیتها بیشترین انگیزه را برای این همکاری و فعالیت داشتند.
حزب توده و روستاییان
حزب توده، برای جذب تودههای روستایی تلاشهای مستمری داشت. شعبهها، مجلات و روزنامههای حزب اغلب از برنامههای کشاورزی بحث میکردند. کادرهای شهری حزب به روستاها میرفتند تا روستاییان را جذب کنند و علیه زمینداران برانگیزانند. تشکیلات دهقانان با این امید ایجاد شده بود که سرانجام گسترش یابد و به پای شورای متحده برسد. همچنین، در برنامه حزب، جایگاه تعیینشده و امتیازهای اعطایی به تودههای روستایی همردیف جایگاه و امتیازات طبقه کارگران شهر بود. در این برنامه، به آنها تقسیم زمینهای دولتی و سلطنتی، فروش املاک خصوصی با نرخهای بهره پایین، افزایش سهم نسقداران، از میان برداشتن مالیاتها و تعهدات اربابی، تأسیس بانک کشاورزی و تعاونیهای روستایی، ایجاد درمانگاه، مدرسه و کانالهای آبیاری روستایی، و بازگرداندن نظام قدیمی که به وسیله آن، جوامع روستایی و قبیلهای خودشان کدخداهایشان را انتخاب میکردند وعده داده شده بود.[46] بر همین اساس در 22 تیرماه 1324 یکی از اعضای حزب توده از طرف کمیته مرکزی مأمور تشکیلات همدان شد. او مأموریت داشت تشکیلات همدان را تقویت کند و در ملایر، تویسرکان و اطراف همدان اتحادیههای دهقانان را تشکیل دهد. [47] حزب توده به موازات اتحادیههای کارگری به تشکیل اتحادیههای دهقانی نیز دست زد. این اتحادیهها، که مستقیماً زیر نظر رهبری حزب قرار داشتند، در دفاع از حقوق دهقانان اقدامات مهمی انجام دادند.[48] در سال 1324 در همدان فعالیتهای حزب توده در بین دهقانان بسیار گسترش یافت. [49] از طرف دیگر فعالیتهای فرقه دموکرات آذربایجان در بین روستاهای شمالی همدان که ترکزبان بودند، شدت این عملیات را بیشتر میکرد؛ چنانکه در قریه «کهلا» این فرقه تمرکز قوا نموده بود و رعایا را به مبارزه با زمینداران تشویق میکرد. در همین ایام منوچهر فرجادی و بهرام مراغی از همدان به رزن رفتند و به تأسیس حزب توده اقدام نمودند و رعایا را به عضویت دعوت کردند. [50] رعایا و دهقانان در این زمان با شورای متحده اتحادیههای کارگری شهر همدان بهخوبی ارتباط داشتند و به وسیله این شورا از تصمیمات حزب آگاه میشدند. در میتینگ 15 اردیبهشت 1325، که در میدان بزرگ شهر همدان برگزار گردید، دهقانان حضور پررنگی داشتند، بهنحویکه بندهای 2، 5 و 7 قطعنامهای که در پایان میتینگ به تصویب رسید در مورد مشکلات و مسائل دهقانان بود.
موفقیتهای حزب توده در بین دهقانان زودگذر بود؛ زیرا دولت قوام پس از سرکوبی فرقه دموکرات آذربایجان و کردستان، در اواخر سال 1325 حزب توده را تحت فشار قرار داد که به دنبال آن به فعالیت و مبارزه روستاییان پایان داده شد و اوضاع در اکثر نواحی به حالت عادی بازگشت.[51]
با مراقبت دولت برای کنترل فعالیت حزب توده در بین دهقانان و اعمال فشار بر روستاییان از طریق کدخدا و زمینداران، دهقانان و خوشنشینها ــ کسانی که فاقد زمین بودند و بر روی زمین خان کار میکردند ــ به آسانی وارد صحنه نمیشدند. آنها فقط هنگامی نارضایتی خود را نشان میدادند که سازمانی بیرون از ده وارد کار میشد و مسئولیت محافظت از دهقانان را بر عهده میگرفت و زمینداران و نمایندگانش را به مبارزه میطلبید. از طرف دیگر حزب توده از لحاظ داشتن افرادی که از نزدیک با مشکلات روستاییان آشنا باشند، بتوانند به لهجه آنان گفتوگو کنند شیوه جذب دهقانان به حزب را بدانند در تنگنا قرار داشت؛[52] چراکه کدخدا و مالکان همانند مأمور مجرب دولت، افراد روستا را کنترل میکردند و اگر فردی به این تشکیلات وارد میشد، از هستی ساقط میگردید و از روستا اخراج، و نهایتاً به دولت تحویل داده میشد. غیرقانونی اعلام کردن حزب توده در اواخر بهمنماه 1327 این مشکلات را مضاعف کرد. بدینترتیب تا اوجگیری مبارزات ملّی شدن نفت فعالیت چندانی در بین روستاییان انجام نشد.
در دوران نخستوزیری دکتر مصدق، در پی فضای بازی که در نتیجه منش وی در کشور ایجاد شده بود، حزب توده فعالیت خود را در بین دهقانان همدان از سر گرفت. حزب با ارسال بیانیه و شمارههایی از روزنامه «دهقانان» و «طلوع»، که در خصوص مشکلات و مسائل دهقانان بحث میکرد، به روستاها و توزیع آن در بین دهقانان همدان، آنان را به مبارزه علیه زمینداران تشویق و تحریک مینمود. [53]
توزیع و پخش اوراق و بیانیههای یادشده تأثیر بسیاری بر دهقانان داشت؛ آنان، که عمری را با درد و رنج حاصل از ظلم و ستم زمینداران گذرانده بودند، آماده بودند تا به هر اقدامی علیه مالکان دست بزنند.
در لابهلای اسناد، گزارشهایی از مردم روستاهای همدان وجود دارد که از فعالیت حزب توده در آن روستاها حکایت مینماید. اما مشکل بتوان به اینگونه گزارشها اعتماد نمود؛ چراکه هرگاه در روستا دودستگی و درگیری ایجاد میشد، آنان همدیگر را به عضویت در حزب توده متهم میکردند؛ چنانکه نامه احسان فروتن در روستای گمبله اسدآباد همدان به وزارت کشور و معرفی افرادی چون غلامحسین، خداکرم، حسین مراد و جعفر از اهالی روستای فوق به عنوان تودهای، از این دسته است. علت واقعی نگارش این نامه عزل وی از کدخدایی روستای گمبله و انتصاب خداکرم از سوی مالکان محل به جای اوست؛ چراکه تحقیقات ژاندارمری در محل، کذب بودن ادعای احسان فروتن را به اثبات رسانده بود. [54] با توجه به مطالب فوق میتوان گفت که گرویدن روستاییان به حزب توده، علاوه بر اختلاف محلی و متهم نمودن یکدیگر، براساس ایدئولوژی و مبنای فکری استواری نبود، بلکه جور و ستم خان بود که باعث میشد آنها به حزب گرایش پیدا کنند.
از بین سازمانها و جمعیتهای وابسته به حزب توده بیش از همه جمعیت هواداران صلح در بین دهقانان همدان فعال بود. اعضای این جمعیت با کامیون به روستاها مسافرت میکردند و با سخنرانی رعایا را به فعالیت علیه زمینداران تحریک و تشویق مینمودند.[55]
از ترفندهایی که حزب توده برای تحریک کشاورزان علیه مالکان از آن بهره میجست قانون افزایش سهام کشاورز از محصول سالانه تا پانزده درصد بود. این قانون در 1330 از سوی دولت دکتر مصدق برای محدود کردن قدرت زمینداران و کمک به کشاورزان همراه موارد دیگری چون تشکیل شوراهای روستایی با توجه به اختیارات ویژه دولت به صورت لایحه قانونی وضع گردید.[56]
اعضای جمعیت هواداران صلح اعلامیههای متعددی درخصوص افزایش سهام کشاورزان در بین روستاییان توزیع و آنها را به اجرای این لایحه قانونی تحریک نمودند. در این خصوص یک کودک بسیاری از این بیانیهها را در قصبه بهار همدان پخش کرد. اعضای حزب توده برای آنکه خود گرفتار نشوند از افراد خردسال در زمینه پخش اعلامیه استفاده میکردند.[57]
از دیگر سازمانها و انجمنهای وابسته به حزب توده که در بین کشاورزان فعال بود و با جدیت زیاد اجرای قانون افزایش سهم کشاورزان را پیگیری میکرد انجمن کمک به دهقانان ایران بود. این انجمن در 28 تیرماه 1331 اعلامیهای خطاب به دهقانان همدان صادر نمود.[58]
بهدنبال پخش اعلامیه فوق، کشاورزان و رعایای قرا و قصبات همدان اعتراض نمودند و شکایات متعددی در این خصوص به مقامات دولتی و ادارات مربوط ارسال کردند. با این حال مالکان به هیچ وجه راضی نبودند قانون ازدیاد سهم کشاورزان اجرا شود و برای اجرا نشدن آن به اغتشاش و تحریکات بسیاری در قرا و شهر همدان دست میزدند.[59] روستاییان ناچار برای اجرای این قانون با مخابره تلگرافی به آیتالله کاشانی خواهان کمک وی در احقاق حق کشاورزان همدان شدند، که در نتیجه آن، ایشان نامهای به نخستوزیر نوشت.[60]
در پی نامه آیتالله کاشانی، نخستوزیری به وزارت کشور فرمان داد که به مأموران مربوطه موکداً دستور داده شود که از هرگونه عمل خلاف قانون و مخل نظم و امنیت جداً جلوگیری کنند و در نهایتِ بیطرفی در خصوص ادای وظیفه و اجرای مقررات کوشا باشند.[61] وزارت کشور نیز اجرای این امر را از فرمانداری همدان خواستار شد و فرمانداری این شهر اعلام کرد که از هرگونه اختلاف و تحریکات اشخاص جلوگیری نموده و عدهای نیز تحت تعقیب قرار گرفته و نظم و آرامش در شهر و قرا برقرار است.[62] با وجود تمام این دستورالعملها، قانون ازدیاد سهم کشاورزان اجرا نگردید و به همین خاطر کشاورزان مجدداً شاکی و از مقامات مسئول خواهان اجرای کامل آن شدند. در پی شکایات رعایا، دکتر رمضانی به عنوان بازرس وزارت کشور برای بررسی موضوع به همدان اعزام شد. او در گزارش خود به وزارت کشور از اجرانشدن قانون یادشده خبر داد، به همین خاطر نخستوزیری و وزارت کشور طی دستورالعمل شدیدی از ژاندارمری کل کشور و فرمانداری همدان خواستند که با کمال دقت، مراقب اوضاع باشند و با اخلالگرانی که مانع اجرای قانون ازدیاد سهم کشاورزان میشوند مقابله نمایند و نتیجه اقدامات قانونی را اعلام کنند.[63] بدینترتیب با اجرای قانون از سوی مقامات و ادارات مربوطه سعی شد که بهانه اجرا نشدن این قانون که حزب توده و سازمانها و انجمنهای وابسته به آن برای تحریک کشاورزان از آن استفاده میکردند، از میان برداشته شود.
پس از پیروزی کشاورزان و رعایا، انجمن کمک به دهقانان ایران این موفقیت را نتیجه تلاش خود و کشاورزان دانست و طی اعلامیهای تحت عنوان «دهقانان همدان» از موفقیت آنان اظهار خرسندی نمود و آنان را برای از میان برداشتن دیگر اجحافات به مبارزه دعوت کرد.[64]
علاوه بر موارد فوق افراد حزب توده، نه تنها در بین رعایای قریه مهاجران تبلیغات مینمودند، بلکه به بهانههای مختلف از روستاییان وجوهاتی جمعآوری میکردند. این مسأله به حدی شدید بود که محمدعلی شجاعی، مالک روستا، ضمن معرفی افراد دخیل در این امر به ماموران انتظامی، خواهان پایان دادن به فعالیت اینگونه افراد شد.[65] از بین گروهها و جمعیتهای تودهای، همچنانکه گفته شد، جمعیت هواداران صلح بیش از همه فعال بود و اعضای آن با پخش اعلامیه در روستاها و مسیر کشاورزان و پایگاه قراردادن قهوهخانههای بین راه، که معمولاً روستاییان در آنجا رفتوآمد میکردند، برای فعالیت خود، به تبلیغات و تحریکات وسیعی دست میزدند؛ چنانکه گزارش 14 بهمنماه 1331 محمدامین طاهری، از مالکان روستای کوریجان، مبنی بر استفاده اعضای جمعیت هواداران صلح از قهوهخانه کوریجان برای نشر افکار و اعلامیههای تودهای و سخنرانی افرادی چون احمد ثابتیان، احمد آریانپور وزیرک، یکی از دهها مواردی است که گزارش شده است.[66]
بهدنبال گزارشهای متعدد مبنی بر فعالیتهای این جمعیت در جهت تحریک دهقانان، شهربانی برای محدود نمودن آنان به تمام واحدهای تابعه دستور داد که به محض مشاهده تبلیغات و فعالیت افراد، آنان را دستگیر نمایند و نهایت دقت و مراقبت لازم را به عمل آوردند.[67] با نزدیک شدن به کودتای 28مرداد 1332، فعالیتهای یادشده در بین رعایا کمرنگ شد و تنها سند مربوط به قبل از کودتا، که نشاندهنده فعالیت حزب توده در بین روستاییان است، اعلامیهای است تحت عنوان «دهقانان ملایر» که در قُرا و قصبات همدان پخش شده بود.[68] پس از کودتای 28 مرداد و حاکم شدن دیکتاتوری مجدد پهلوی بر مردم، فعالیت حزب توده بهشدت محدود شد و افراد منتسب به آن دستگیر و متواری شدند، بدینترتیب دیگر آنچنان فعالیتی در بین روستاییان شکل نگرفت.
حزب توده و فرهنگیان
فعالیت حزب در بین فرهنگیان به گستردگی کارگران و دهقانان نبود؛ چراکه حزب توده اساساً بر پایه طبقاتی استوار بود و به همین خاطر در این مرحله کارگران و دهقانان برای آنان اهمیت داشتند، اما برای تقویت بنیان فکری حزب در بین مردم و به صحنه کشاندن قشر عظیم معلمان و دانشآموزان، ناگزیر از توجه و فعالیت در بین این گروه فرهیخته جامعه نیز بودند. معلمان و دانشآموزان از طریق تبلیغ مرام و مسلک حزب توده در بین دانشآموزان و مردم در خدمت حزب بودند و از دانشآموزان در پخش اعلامیه و راهپیمایی و اعتصاب استفاده میکردند و مسئولان فرهنگی را زیر فشار قرار میدادند و از این طریق برای تحقق اهداف حزب تلاش میکردند.
اسناد و مدارکی که نشاندهنده فعالیت فرهنگیان همدان در سالهای اولیه 1324 ــ 1328 باشد، به دست نیامده است.[69]
با غیرقانونی شدن حزب در اواخر بهمنماه 1327 از سوی دولت و کنترل شدید فرهنگیان، دیگر شاهد فعالیت آنان به نفع حزب نیستیم. تا اینکه در آستانه ملّی شدن صنعت نفت و مبارزات سیاسی، فضای لازم ایجاد شد و فرهنگیان وارد عرصه شدند،
اداره فرهنگ همدان برای تحت کنترل گرفتن مطبوعات شهر و جلوگیری از فعالیت فرهنگی آنان به نفع حزب توده به آسانی به کسی امتیاز انتشار روزنامه نمیداد؛ چنانکه به دنبال درخواست حسن حاجیلو برای انتشار روزنامه «ندای میهن» به تاریخ 9 دیماه 1329 در همدان، اداره فرهنگ از وزارت کشور و شهربانی در خصوص سوابق وی استعلام نمود. وزارت کشور فرد نامبرده را به علت سابقه فعالیت در حزب توده همدان طی سالهای 1324 ــ 1325 و همکاری با دکتر محمد میرسپاسی در انتشار روزنامه «راهنما»، ارگان این حزب در همدان، و همچنین بازداشت شدن وی در آن سالها، او را فاقد صلاحیت دانست، اما حسن حاجیلو با سپردن تعهداتی موفق به اخذ اجازه انتشار روزنامه فوق گردید.[70] با وجود تمام تدابیری که اداره فرهنگ و شهربانی همدان برای کنترل فعالیت فرهنگیان شهر همدان اعمال میکردند، آنان همچنان در مقام سخنران و گردانندگان میتینگهای حزب توده فعال بودند. معلمان و آموزگاران تودهای میکوشیدند با کوچکترین بهانهای دانشآموزان را به تجمع، تظاهرات و اعتصاب تشویق نمایند؛[71] چنانکه به دنبال درج اعتراض دانشآموزان تهران در خصوص امتحانات نهایی و خودداری آنان از حضور در جلسات این امتحانات در روزنامههای یومیه و انعکاس آن در همدان، به تشنج و نارضایتی دانشآموزان همدان نیز منجر گردید و آنها نیز از شرکت در امتحانات خودداری کردند و خواهان رفع مشکل از پرسشهای امتحان شدند، اما رسیدگی نکردن سریع مسئولان مربوطه به مشکل فوق باعث شد دانشآموزان به فکر تشکیل سازمان دانشآموزان بیفتند، که البته هیچ وقت عملی نشد.[72]
بهدنبال اقدامات یادشده، که مسبب آن فرهنگیان وابسته به حزب توده بودند، با همکاری شهربانی و اداره فرهنگ برای شناسایی افراد دخیل در این امر فعالیت گستردهای آغاز شد و پس از چندی از طرف شهربانی همدان چهار نفر از آموزگاران فرهنگ همدان، از اعضای فعال حزب توده، معرفی شدند. این افراد در قالب جمعیت هواداران صلح، دانشآموزان را به اعتصاب و تظاهرات تحریک میکردند. شهربانی پس از معرفی آنها از اداره فرهنگ درخواست نمود نسبت به انتقالشان از شهر همدان اقدام نماید.[73] علاوه بر موارد فوق گزارشهای دیگری در دست است که از فعالیت آموزگاران شهرستان اسدآباد به نفع حزب توده خبر میدهد.[74] فعالیت و تبلیغ مرام و مسلک حزب توده توسط معلمان و آموزگاران به دبستان و دبیرستانهای شهر همدان منحصر نبود، بلکه آموزگارانی که در روستاهای اطراف همدان مشغول خدمت بودند در این زمینه فعال بودند و در بین دانشآموزان و رعایا اعلامیه و روزنامههای مربوط به حزب توده را توزیع میکردند که برای نمونه میتوان از فعالیت هوشنگ پاکبین، آموزگار دبستان روستای آورنهان ملایر، یاد کرد.[75] در پی فعالیتهای گسترده فرهنگیان تودهای در شهرستان همدان، «مجمع مسلمانان مجاهد شعبه همدان» با صدور اعلامیه تحت عنوان «فرهنگ را از خطر رسوخ افکار انگلوکمونیستها نجات دهد» نسبت به فعالیت حزب توده در بین فرهنگیان هشدار داد، و در دفتر این مجمع شعبهای به نام کمیته «برائت فرهنگ از فشار تبلیغات مضره سیاسی» افتتاح کرد و از دانشآموزان، دانشجویان و معلمان دعوت نمود که برای مقابله با خطر تودهایها در این شعبه نامنویسی، و با آن همکاری کنند.[76] از بین معلمان عضو حزب توده همدان بیش از همه غلامرضا بهنیا، یکی از رهبران مؤثر و فعال حزب توده همدان، در تحریک و تشویق دانشآموزان به مرام و مسلک حزب توده مؤثر بود، به همین خاطر در 20 دیماه 1331 ابطحی، رئیس فرهنگ وقت همدان، وی را از سازمان آموزش و پرورش اخراج کرد. اخراج وی عکسالعملهای متعددی را در بین دانشآموزان و فرهنگیان در پی داشت.[77]
حزب توده، بهرغم فعالیت گسترده در بین دانشآموزان، نتوانست عده کثیری از آنان را جذب نماید. اکثر دانشآموزان گرایش مذهبی و ملّی داشتند؛ چنانکه در درگیری اواخر سال 1331 میان اعضای حزب توده و طرفداران جبهه ملّی در قبرستان همدان، دانشآموزان در حمایت از حزب ایران و جبهه ملّی با سنگ و چوب به هواداران حزب توده حملهور شدند.[78] با اخراج فرهنگیان تودهای از آموزش و پرورش همدان نه تنها بحران کاهش نیافت، بلکه معلمان اخراجی همچون بهنیا به اقدامات حادتر دست زدند، بهطوریکه در روز سهشنبه 12 بهمنماه 1331 عدهای از عوامل افراطی چپ و افراد ماجراجو و مبلغان مرام اشتراکی بهطور دستهجمعی طبق قرار قبلی دفعتاً در خیابان بوعلی ظاهر شدند و با در دست داشتن روزنامه «جوانان دموکرات» وابسته به حزب توده، به هدایت بهنیا به تظاهرات و توهین به مقام سلطنت و دادن شعار زندهباد استالین مبادرت کردند. بر اثر اقدامات این گروه حدود پانصد نفر از اهالی تحریک شدند که در صورت ادامه آن قطعاً حادثه عظیمی رخ میداد، اما با مداخله مأموران انتظامی گروه فوق متواری و هفده نفر از سران و کارگردانان آنان دستگیر و بازداشت شدند و بدین وسیله از درگیری طرفداران جبهه ملّی با این گروه جلوگیری شد. البته در این میان غلامرضا بهنیا، عامل اصلی اغتشاش، توانست از دستگیری رهایی یابد و متواری شود، اما پس از چندی دستگیر و از او بازجویی شد.[79] فعالیت فرهنگیان وابسته به حزب توده همچنان به صورت جسته و گریخته ادامه داشت و از طرف دیگر تلاش دولت در سال 1332 برای کنترل بیشتر آنان و دستگیری افراد منتسب به حزب باعث شد آنان کمتر وارد عرصه شوند و به صورت علنی فعالیت نمایند. با کودتای 28 مرداد 1332 و کنترل و سرکوبی شدید حزب توده، فعالیتهای این قشر به کلی رنگ باخت و دیگر چندان گسترده نبود.
حزب توده و نظامیان
فعالیت حزب توده در بین نظامیان به مراتب خیلی کمتر از کارگران، روستاییان و فرهنگیان بود؛ زیرا افراد نظامی به شدت تحت مراقبت بودند و از طرف دیگر تعداد نظامیان شهرستان همدان در تاریخ 1324 ــ 1332 چندان زیاد نبود که افراد تودهای بتوانند به راحتی در بین آنها نفوذ کنند و آنان را جذب نمایند. حزب توده نیز هیچ کادر قوای نظامی که توانایی فعالیت در بین نظامیان همدان را داشته باشد به منطقه اعزام نکرده بود؛ هرچند که جذب نظامیان میتوانست بازوی نظامی حزب را قوی کند و اطلاعات امنیتی ذیقیمتی را در اختیار آنان قرار دهد. اسناد و منابعی که نشاندهنده فعالیت این افراد به نفع حزب باشد، بسیار کم است و فقط در این باره اسنادی وجود دارد که از فعالیت ابتدایی و ضعف این افراد حکایت میکند.
در 12 مهرماه 1327 طبق گزارش رکن دوم ستاد ارتش، حزب توده در همدان به فعالیت گستردهای دست زده بود و در این زمینه مأموران با افراد تودهای همکاری داشتند. به دنبال گزارش فوق، شهربانی کل کشور از شهربانی همدان در خصوص شناسایی و معرفی آن مأموران استعلام نمود.[80] شهربانی همدان در گزارشی به تاریخ 29 مهرماه 1327 منکر همکاری مأموران این شهربانی با حزب توده شد و اعلام نمود که این حزب در تاریخ فوق فعالیتی نداشته است و از بین کارمندان دولت یکی دو نفر از اداره فرهنگ و یک نفر از بانک ملّی با حزب روابط دارند که اعمال آنان تحت مراقبت میباشد. مورد دیگری که میتوان به آن اشاره کرد پخش اوراق خطی در سطح شهر همدان در 16 بهمنماه 1329 است که روی آنها نوشته شده بود: «جاویدباد نام دکتر تقی ارانی رهبر فقید زحمتکشان ایران». پس از جمعآوری اوراق مضره، در بین آنها کاغذ بزرگتری به دست آمد که روی آن نوشته شده بود: «سروان شماره 9052 سید احمد هاتفی افسر شعبه امنیت». در نتیجه تحقیقاتی که درباره شخص نامبرده به عمل آمد مشخص شد وی از افسران ژاندارمری بود که تازه از سنندج به همدان منتقل شده بود. به منظور بررسی سوابق خدمتی و سیاسی سید احمد هاتفی، وزارت کشور از شهربانی کل کشور استعلام نمود. شهربانی کل کشور پس از بررسی سوابق افسر نامبرده اعلام نمود که هیچ گونه پیشینهای که دال بر فعالیت و همکاری وی با حزب توده باشد موجود نیست. بهرغم اعلام نظر سریع شهربانی کل کشور، شهربانی همدان موظف شد که اعمال و رفتار این افسر را تحتنظر داشته باشد.[81] با توجه به مطالب فوق میتوان گفت که حزب توده هیچ گونه نفوذی در بین نظامیان شهر همدان نداشته و فقط در حد اتهام و سوءظن بوده است.
حزب توده و روحانیان
از دشمنان سرسخت حزب توده روحانیان بودند و حزب توده در هر شکل و قالبی که فعالیت میکرد با مخالفت شدید آنان مواجه میشد. روحانیان همدان نیز، ازآنجاکه به ماهیت حزب توده پی برده بودند و میدانستند که از اصول بنیادین حزب توده از میان برداشتن دین اسلام است، بهشدت با آن مخالفت میکردند؛ بهطوریکه اعلامیه مجمع مسلمانان مجاهد همدان نشان میداد که ماهیت حزب برای روحانیان همدان روشن بوده است. اولین جرقه مخالفت و درگیر شدن روحانیان با حزب توده در همدان، به دنبال توهین روزنامه راهنما به مقدسات اسلام و روحانیان رخ داد. روزنامه راهنما در بعضی از شمارههای سال 1325 خود بهکرات به حجتالاسلام سید نصرالدین موسوی بنیصدر توهین نمود. بهدنبال توهین روزنامه به حجتالاسلام بنیصدر، روحانیان و علمای همدان از جمله آخوند ملاعلی همدانی، عالمی دامغانی، علی حسینی، اسدالله حجت، اسدالله غروی، محمدتقی الغروی، و ابوالقاسم حسینی با نوشتن نامهای به نخستوزیر وقت، قوامالسلطنه، خواهان جلوگیری از اقدامات دکتر میرسپاسی شدند.[82]
توهین روزنامه فوق به روحانیت باعث هیجان و اعتراض شدید مردم نسبت به این نشریه گردید، تاجاییکه شهر در آستانه شورش قرار گرفت و فقط با دعوت روحانیان از مردم مبنی بر حفظ آرامش بود که از ایجاد درگیری و شورشی عمومی جلوگیری شد. در پی شکایات روحانیان از دکتر میرسپاسی و گزارشهای حشمت صنیعی، فرماندار وقت همدان، وزارت کشور طی مکاتبات متعدد با وزارت کشاورزی توانست میرسپاسی را که کارمند اداره کشاورزی بود، به تهران منتقل نماید و بدینترتیب برای همیشه روزنامه راهنما تعطیل گردید. اتهام دکتر سید محمد میرسپاسی فقط اهانت به روحانیان و تشویش اذهان عمومی نبود، بلکه او به روستاها مسافرت، و رعایا را علیه مالکان به شورش تحریک مینمود، تاجاییکه اختلاف شدیدی بین کشاورزان و مالکان پدید آورد.[83] حمله و توهین روزنامه راهنما به حجتالاسلام سید نصرالله موسوی بنیصدر از دو نظر در خور تأمل است: یکی اینکه حزب توده اساساً با دین و روحانیت مخالف بود و نفوذ و اعتبار آنان در نشر تعالیم اسلام در شهر و قُرا را مانع نفوذ و فعالیت خود میدید و بدین خاطر در جهت تخریب شخصیت روحانیان شهر همدان میکوشید؛ علت دوم که سبب حمله روزنامه ارگان حزب توده همدان به بنیصدر گردید ناشی از نگرش حزب نسبت به طبقات اجتماعی بود؛ چراکه موسوی بنیصدر از زمینداران بزرگ همدان محسوب میشد به همین خاطر حزب توده او را در ردیف مالکان میدانست؛ چنانکه در اعلامیه انجمن کمک به دهقانان ایران تحت عنوان «دهقانان همدان» اسم وی در کنار مالکانی چون حبیبی، شریفی و سالار خزاعی آمده بود.
در عصر روز کودتای 28 مرداد 1332 منزل حجتالاسلام بنیصدر غارت، و حتی خانه وی به آتش کشیده شد و ظاهراً عنوان میشد که هواداران حزب توده به خاطر حمایت وی از آیتالله کاشانی و دکتر مصدق و موارد دیگر مرتکب این اعمال شدهاند.[84]
روحانی دیگری که بهشدت با اقدامات حزب توده مقابله مینمود آیتالله محسنی در ملایر بود.
به خاطر مبارزه روحانیان با حزب توده، این حزب از دو جهت در تنگنا و فشار بود، هم از جانب دولت و هم از سوی جامعه مذهبی به رهبری روحانیان که حاضر نبودند به هیچ قیمتی در این مبارزه کوتاه بیایند و یکی از دلایل توفیق نیافتن حزب توده در جذب مردم همدان به سوی خود ناشی از مبارزه روحانیان با آنان بود.
حاصل سخن
حزب توده، همچنان که گذشت، بعد از شهریور 1320 شکل گرفت و تأثیر بسزایی در تحولات تاریخ معاصر ایران داشت. این حزب در استانهای کشور نیز فعال بود، بهویژه در مناطق صنعتی و کارگری، اما با وقوع نهضت ملّی شدن صنعت نفت توسط دکتر محمد مصدق و برپایی دولت ملّی به همیاری آیتالله کاشانی، این حزب خود را عیان ساخت و در قالب سازمانها و انجمنهای مختلف به شدت فعالیت نمود. یکی از مناطق محل فعالیت حزب یادشده همدان بود. حزب توده در 1322 در همدان شروع به عضوگیری کرد و در بین معدود کارگران کارخانههای همدان درصدد ایجاد پایگاه برآمد. زمانی این فعالیت حاد شد که دولت مصدق بر اریکه قدرت بود؛ چراکه آنها از فضای آزادی به وجودآمده نهایت استفاده را کردند و در بین کارگران، فرهنگیان، نظامیان و روستاییان به توزیع نشریه و اعلامیه اقدام، و میتینگهایی نیز برپا کردند که با نامهای خانه صلح، شورای متحده مرکزی کارگران و زحمتکشان، انجمن کمک به دهقانان و ... وارد عرصه شدند. آنها حتی کادرهای خود را به شهرستانهای همدان و روستاها نیز اعزام کردند تا دهقانان را علیه مالکان بشورانند و از سوی دیگر کارگران را به اعتصاب برای احقاق حق خود چون مسکن، بیمه و بهداشت وادار میکردند و با روحانیان نیز که یگانه مانع تحقق اهداف آنان بودند، هماوردی میکردند و در نشریات خود چون راهنما به آنان اهانت و توهین مینمودند. حزب توده برای تظاهرات خیابانی و برپایی میتینگهای خود به فعالیت در بین فرهنگیان همدان اقدام کرد و دانشآموزان را ابزار نمایش قدرت خود قرار داد، ولی در بین نظامیان، به علت کمی عده و کنترل شدید، نفوذی نیافت. اما با تمام این احوال، آنها در همدان به دلیل مذهبی بودن و فعالیت افشاگرانه روحانیان و درگیری و فعالیت طرفداران جبهه ملّی با آنان توفیق زیادی نیافتند؛ چراکه هم از سوی دولت در فشار بودند و هم از سوی روحانیان و مردم، به علت ماهیت ضد دینی این حزب. وانگهی همدان شهر کارگری نبود که آنان بتوانند برنامههای خود را عملی نمایند، دهقانان نیز به علت وابستگی به سیستم ارباب و رعیتی بدون تضمین قطعی حاضر به فعالیت چشمگیری در این خصوص نبودند و از طرف دیگر تب و تاب طرفداری از دکتر مصدق و آیتالله کاشانی فضای چندانی برای مانور این حزب باقی نمیگذاشت و حتی گاه درگیریهایی بین آنان ایجاد میشد. البته مجمع مسلمانان مجاهد شعبه همدان نیز در افشای ماهیت حزب توده فعالیت چشمگیری داشت و یکی از اضلاع حمله به این حزب و اهرمهای فشار بود. به هر صورت فعالیت این حزب با وقوع کودتای 28 مرداد 1332، در همدان تعطیل، و از حالت عینی به فعالیت زیرزمینی کشانده شد، با این حال توفیقی نیافت و نتوانست برای آینده حزبی خود چشماندازی داشته باشد.
پینوشتها
* کارشناسی ارشد تاریخ.
[1]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، حسن شمسآوری و محسن مدیر شانهچی، تهران، نشر مرکز، 1378، ص 254
[2]ــ سیاست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشی، ج 1، تهران، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1370، ص 106
[3]ــ یرواند آبراهامیان، همان، ص 262
[4]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، پرونده حزب توده همدان، کد 1/28، سند شماره 4
[5]ــ همان، سند شماره 5
[6]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، تهران، نشر نی، 1377، ص 427
[7]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، پرونده حزب توده همدان، کد 1/28، سند شماره 3 ــ 1
[8]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری (1332 ــ 1331.ش)، به کوشش محمود طاهر احمدی، تهران، سازمان اسناد ملّی ایران، 1379، ص 515
[9]ــ حزب عدالت در آذرماه 1320 تأسیس شد. هیأت مؤسس حزب عدالت متشکل از 54 نفر بود که به جز «علی دشتی، جمال امامی و خواجهنوری» از افراد سرشناسی چون امیر احمدی و ابوالحسن حائریزاده میتوان نام برد. حزب عدالت مانند سایر احزاب این دوره خواستار یک سلسله اصلاحات کلی همچون گسترش آموزش بهداشت، اصلاحات اداری و... و همچنین حضور مستشاران نظامی امریکا در ایران در مقابله با کمونیسم بود. اساس تشکیل این حزب مبارزه با حزب توده بود و به همین خاطر اعضای آن دائم با این حزب درگیر میشدند. رک: ابوالفتح مؤمن، «فعالیت احزاب سیاسی در همدان 1332 ــ 1320.ش»، فصلنامه پژوهش فرهنگ همدان، سال 7، ش 26 (بهار 1381)، ص 61
[10]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 1/557/8 ــ 290
[11]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص 517 ــ 516
[12]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 109002 ــ 717
[13]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص 376
[14]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 1/586/7 ــ 290
[15]ــ گزارشهای محرمانه شهربانی، ج 1، تهران، انتشارات سازمان اسناد ملی ایران، 1371، ص 508
[16]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند و دیگران، همان، ص 287
[17]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو اسناد، همان، سند شماره 8 ــ 7
[18]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره 1/160/3 ــ 290 و 12/160/3 ــ 290 و 10/415/3 ــ 290 و 12/415/3 ــ 290 و 13/415/310 ــ 290
[19]ــ همان، سند شماره 15/415/3 ــ 290
[20]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه کاظم فیروزمند، همان، ص 288
[21]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، ص 517
[22]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 5/155/13 ــ 293
[23]ــ مصاحبه با محمدابراهیم درفشی.
[24]ــ مصاحبه با حسن مشتاق.
[25]ــ مصاحبه با نورعلی آرتیمانی.
[26]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، سند شماره 21
[27]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 7/155/13 ــ 293
[28]ــ همان، سند شماره 23
[29]ــ همان، اسناد شماره 4/589/7 ــ 290 و 3/579/7 ــ 290
[30]ــ همان، اسناد شماره 2/523/9 ــ 290 و 8/523/9 ــ 290
[31]ــ همان، اسناد شماره 2/523/9 ــ 290 و 8/523/9 ــ 290 و 1/523/9 ــ 290 و 4/523/9 ــ 290
[32]ــ نورالدین کیانوری، خاطرات کیانوری، تهران، اطلاعات، چ2، 1372، ص 81
[33]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره 12/325/2 ــ 290 و 11/325/2 ــ 290
[34]ــ همان، سند شماره 15/325/2 ــ 290
[35]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص 526 ــ 524
[36]ــ همان، صص 534 ــ 532
[37]ــ همان، ص 535
[38]ــ اسنادی از اتحادیههای کارگری، همان، صص 531 ــ 526
[39]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 5/142/13 ــ 293
[40]ــ همان، سند شماره 19/325/2 ــ 290 و 20/325/2 ــ 290
[41]ــ همان، سند شماره 19/325/2 ــ 290 و 20/325/2 ــ 290
[42]ــ همان، سند شماره 50/325/2 ــ 290
[43]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص 473
[44]ــ همان، ص 462
[45]ــ گزارشهای محرمانه شهربانی، ج 1، همان، صص 26 ــ 25
[46]ــ نورالدین کیانوری، همان، ص 81
[47]ــ یرواند آبراهامیان، همان، ص 470
[48]ــ روزنامه مهر ایران، سال پنجم، ش 1197 (18 اردیبهشت 1325)، ص 4
[49]ــ یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه احمد گلمحمدی و محمدابراهیم فتاحی، همان، ص 470
[50]ــ همانجا.
[51]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 1/446/9 ــ 290
[52]ــ همان، سند شماره 26/415/3 ــ 290
[53]ــ همان اسناد شماره 3/372/8 ــ 290 و 1/372/8 ــ 290
[54]ــ همان، اسناد شماره 7/325/2 ــ 290 و 6/325/2 ــ 290
[55]ــ همان، اسناد شماره 9/325/2 ــ 290 و 6/325/2 ــ 290
[56]ــ همان، سند شماره 2/415/3 ــ 290
[57]ــ همان، سند شماره 2/35/20 ــ 293
[58]ــ همان، سند شماره 1/35/20 ــ 293
[59]ــ همان، سند شماره 8/35/20 ــ 293
[60]ــ همان، سند شماره 3/35/20 ــ 293
[61]ــ همان، اسناد شماره 6/35/20 ــ 293 و 10/35/20 ــ 293
[62]ــ همان، اسناد شماره 3/27/2 ــ 290 و 4/27/2 ــ 290
[63]ــ همان، سند شماره 51/325/2 ــ 290
[64]ــ همان، اسناد شماره 5/325/2 ــ 290، 30/325/2 ــ 290، 32/325/2 ــ 290 و 40/325/2 ــ 290
[65]ــ همان، سند شماره 49/325/2 ــ 290
[66]ــ همان، اسناد شماره 39/325/2 ــ 290 و 38/325/2 ــ 290
[67]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، ص 10
[68]ــ همان، صص 21 ــ 14
[69]ــ همان، صص 25 ــ 21
[70]ــ مصاحبه با علیاکبر طهوری و علی اقبالی.
[71]ــ همان، اسناد شماره 49/325/2 ــ 290، 20/415/3 ــ 290 و 19/415/3 ــ 290
[72]ــ همان، سند شماره 2/325/2 ــ 290
[73]ــ همان، سند شماره 22/325/2 ــ 290
[74]ــ همان، سند شماره 1/48/11 ــ 290
[75]ــ همان، سند شماره 46/325/2 ــ 290
[76]ــ همان، سند شماره 1/388/3 ــ 290
[77]ــ روزنامه مبارز همدان، سال دوم، ش 21 (28 بهمنماه 1331)، صص 4 و 1
[78]ــ مرکز اسناد انقلاب اسلامی، آرشیو، همان، صص 8 ــ 7
[79]ــ همان، صص 12 ــ 8
[80]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، اسناد شماره 5/585/5 ــ 290، 2/585/5 ــ 290، 2/585/5 ــ 290 و 1/585/5 ــ 290
[81]ــ روزنامه مبارز همدان، سال اول، ش 21 (28 بهمنماه 1331)، ص 4
[82]ــ سازمان اسناد و کتابخانه ملی، آرشیو، سند شماره 2/1060 ــ 784
[83]ــ مصاحبه با سیداحمد حسینی و محمدابراهیم فتاحی.
[84]ــ مصاحبه با دکتر علی اقبالی.