در مسیر بالندگی
آرشیو
چکیده
می توان تمامی فراز و فرودهای این سی ساله را در نگرشی کلی نموداری رو به رشد دید که اگرچه ریزش هایی داشته است، رویش های آن به قدری شکوفا، تناور و پربار است که می توان همه مراحل این انقلاب را مثبت و تکاملی دانست؛ از سختی های سال های اولیه انقلاب و محنت های دوران جنگ گرفته تا کم و کاستی های عصر سازندگی و اصلاحات و فشارهایی که هم اکنون بر مردم ایران انقلابی از سوی دشمنان وارد می شود. به هرحال هرچه بود گذشت و اکنون انقلاب اسلامی سرافراز است و خواهد بودمتن
میتوان تمامی فراز و فرودهای این سی ساله را در نگرشی کلی نموداری رو به رشد دید که اگرچه ریزشهایی داشته است، رویشهای آن بهقدری شکوفا، تناور و پربار است که میتوان همه مراحل این انقلاب را مثبت و تکاملی دانست؛ از سختیهای سالهای اولیه انقلاب و محنتهای دوران جنگ گرفته تا کم و کاستیهای عصر سازندگی و اصلاحات و فشارهایی که هماکنون بر مردم ایران انقلابی از سوی دشمنان وارد میشود. بههرحال هرچه بود گذشت و اکنون انقلاب اسلامی سرافراز است و خواهد بود.
مقاله پیشرو این دوره را، که با تهدیدهای مختلف دشمنان انقلاب و مقاومت ملّت ایران در برابر آنها همراه بود، مرور کرده است.
آنچه در پی میآید، نگرشی کلی بر شکلگیری و پیروزی انقلاب اسلامی ایران در سال 1357 و حدود سی سال حیات نظام جمهوری اسلامی ایران است؛ با این فرضیات که 1ــ ایدئولوژی اسلام شیعی محوریترین شعار، و برقراری نظام سیاسی مبتنی بر آموزهها و احکام اسلامی هدف غایی اکثر نیروهای انقلابی بود؛ انقلابی که اساساً علما و مراجع دینی و بهطور مشخص امامخمینی آن را رهبری و هدایت میکردند؛ 2ــ بهرغم تمام مشکلات و تهدیدهای پیشرو، نظام جمهوری اسلامی ایران، طی دوران حیات تقریباً سیساله خود، بهطور کلی، سیر مطلوب و امیدوارکنندهای طی کرده است و با گام نهادن در راه بالندگی بیشتر، به سوی توسعه، تعالی و موفقیتهای تعیینکنندهتری رهنمون خواهد شد.
1ــ انقلاب
انقلاب اسلامی را میتوان، به تعبیری، برآیند بیش از هفتاد سال حاکمیت ناموفق نظام مشروطه در ایران دانست که در سال 1285.ش/1324.ق و اساساً با هدایت و رهبری علما و مجتهدان جهان تشیع در ایران برقرار شد، ولی خیلی زود از مسیر صواب و قانونی خود منحرف گردید و بهویژه با وقوع کودتای 3 اسفند 1299 و تأسیس سلسله پهلوی تقریباً به طور کلی عاری از محتوا شد. رضاشاه و فرزندش، محمدرضاشاه، تا توانستند برای مشروطیتزدایی، فرهنگستیزی و زیر پا نهادن حقوق سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فردی جامعه ایرانی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند؛ بدینترتیب خیلی زود ناکارآمدی نظام مشروطه در ایران محسوس شد. بااینحال فقط پس از تحولات و ناآرامیهای سیاسی ــ اجتماعی کشور طی سالهای نخست دهه 1340 که سرانجام به قیام 15 خرداد 1342 انجامید، بر همگان، بهویژه فعالان سیاسی و مذهبی، آشکار شد که از آن پس، پیگیری مسالمتآمیزتر حقوق مبتنی بر دستاوردهای نظام مشروطه راه به جایی نخواهد برد؛ بنابراین قیام 15 خرداد را باید مهمترین رویداد در شکلگیری اندیشه و تدارکات ایدئولوژیک انقلاب اسلامی برشمرد. در همان مقطع بود که شکاف میان دولت و ملّت به مرحله ترمیمناپذیری رسید و بهویژه علما و اسلامگرایان مخالف حکومت، که کماکان از سوی امامخمینی (رهبر نهضت منجرشده به قیام 15 خرداد 1342) رهبری و هدایت میشدند، مبارزه با رژیم پهلوی را در عرصه نظری و عملی تداوم بخشیدند، و برخلاف دیگر مخالفان سیاسی حکومت، که تقریباً هیچگاه در میان مردم کشور نفوذ و حضوری گسترده و در خور اعتنا نداشتند، بهتدریج و بهطور مداوم دامنه مخالفت و مبارزه با رژیم پهلوی را به تمام نقاط کشور و نیز درون لایههای مختلف جامعه ایرانی گسترش دادند. بر همین اساس هم بود که تحولات انقلابی جامعه ایرانی فقط زمانی شکل گرفت و گسترش یافت که علما و اسلامگرایان در رأس جنبش قرار گرفتند، و درحالیکه از اواخر سال 1355 بدانسو، بهتدریج حکومت، ناگزیر، از دامنه سرکوبگریها و رعبافکنیهای پیشین خود کاسته و نوعی فضای سیاسی، اجتماعی تحملپذیرتری ایجاد کرده بود، احزاب و گروههای سیاسی، نظیر جبهه ملّی، نهضت آزادی ایران و نیز حزب توده و سایر گروههای چپ و بهویژه گروههای چریکی (نظیر سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق) در میان قشرهای مختلف مردم ایران جاذبه چندانی ایجاد نکردند و میشود گفت هیچیک از این احزاب و گروهها را توانی ولو اندک برای بسیج انقلابی مردم کشور بر ضد رژیم پهلوی نبود. در چنین وضعیتی بود که واقعه رحلت شهادتگونه سیدمصطفی خمینی و حوادث متعاقب آن، که به انتشار مقاله توهینآمیز روزنامه اطلاعات (همان مقاله معروف: ایران و استعمار سرخ و سیاه، نوشته نویسنده مستعار احمد رشیدی مطلق، که در صفحه 7 روزنامه اطلاعات به تاریخ 17 دی 1356 منتشر شد)[1] انجامید، در روز 19 دی 1356 قیام مردم قم را بر ضد حکومت به دنبال آورد و به رویدادی بس مهم و تعیینکننده برای آغاز جدیتر تحرکات انقلابی مردم مسلمان ایران بر ضد رژیم پهلوی تبدیل شد. سلسله حوادث و رخدادهای انقلابی متعاقب آن در شهرهای مختلف ایران، که تقریباً با سرعت به نقاط کشور گسترش یافت، آشکارا رنگ و بویی (شکل و ماهیتی) اسلامی و دینی داشت که اساساً علما، و به عبارت صحیحتر امامخمینی، آن را رهبری و هدایت میکردند. جایگاه تعیینکننده و قاطع امامخمینی در رهبری تحرکات انقلابی مردم ایران بر ضد رژیم پهلوی بسیار آشکارتر از آنی بود که حتی بدبینترین و سرسختترین مخالفان اسلامگرایان در عرصه داخلی، خارجی و بینالمللی درباره آن تردید داشته باشند و اساساً اگر اسلامگرایان تحت رهبری امامخمینی در رأس جنبش انقلابی مردم ایران قرار نمیگرفتند، در آن مقطع، هیچگونه مخالفت سیاسی جدی در خور اعتنایی با رژیم پهلوی متصور نبود. علاوه بر اینکه گروههایی مانند جبهه ملّی، نهضت آزادی، حزب توده و سایر گروههای چپ و نیز گروههای چریکی و مسلح در میان قشرهای وسیعی از مردم کشور جایگاهی نداشتند، رژیم پهلوی حداقل از اواخر دهه 1340 بدانسو تقریباً تمام این گروهها را از عرصه سیاسی و اجتماعی کشور منزوی ساخته و از میان برداشته بود؛ بدینترتیب تحرکات انقلابی مردم ایران بر ضد رژیم پهلوی در موقعیتی در سال 1357 تداوم یافت و گسترش پایانناپذیری پیدا کرد که شعائر، آموزهها و فرهنگ سیاسی دین اسلام و مذهب تشیع عمیقاً بر محتوای آن پرتو افکنده بود و رهبری امامخمینی (در جایگاه مرجع بزرگ جهان تشیع) بر انقلابی که آشکارا میرفت بر حیات نظام شاهنشاهی پهلوی پایان دهد، بر کسی از آگاهان به امور پوشیده نبود تا جایی که حتی احزاب و گروههای کمتر مطرح، نظیر جبهه ملّی، حزب توده، گروههای چریکی و...، نیز به ناگزیر رهبری و زعامت ایشان را بر انقلاب پذیرا شده بودند و همه اینها از حمایت و پشتیبانی بسیار گسترده و تعیینکننده انقلابیون و مخالفان رژیم پهلوی از امام، اسلامگرایان و آموزهها و شعائر اسلامی ــ شیعی ناشی میشد؛ بنابراین همچنان که تحولات بعدی نیز نشان داد، مهمترین شعار انقلاب، اسلامخواهی بود؛ ضمن اینکه طی دوران تحرکات انقلابی نیز رژیم پهلوی و نیز حامیان خارجی آن اسلامگرایان تحت رهبری امامخمینی را مهمترین و میشود گفت تنها مخالفان آشتیناپذیر خود میدانستند و بسیار کوشیدند با حمایت مخالفان میانهرو (نظیر جبهه ملّی) از دامنه تحرکات انقلابی بکاهند.
اسلامگرایان، تحت رهبری امامخمینی، برخلاف احزاب و گروههایی مانند جبهه ملّی، حزب توده و گروههای چریکی (سازمان مجاهدین خلق و چریکهای فدایی خلق) طی دوران انقلاب با هیچیک از دولتها و کشورهای تأثیرگذار در عرصه سیاسی ایران ارتباطی همدلانه نداشتند و هیچ مدرک و قرینهای وجود ندارد که نشان دهد اسلامگرایان، در از میان برداشتن نظام شاهنشاهی پهلوی، مرهون کمک و احیاناً همراهی و مساعدت کشورهای خارجی باشند. از سوی دیگر امامخمینی، رهبر انقلاب، ضمن حمایت از حقوق و خواستههای عموم ملّت ایران در تمام سخنرانیها، اعلامیهها، مصاحبهها و نوشتههای خود، همواره و بدون شائبه از سهم شعائر، آموزهها و احکام اسلام و مذهب تشیع در شکلگیری انقلاب مردم ایران بر ضد رژیم پهلوی و حامیان خارجی آن سخن به میان میآورد و همچنان که در آثار و کتب پیشین خود هم متذکر شده بود، آشکارا بر برپایی نظامی نوین بر بنیان آموزهها، احکام و قوانین شرع مبین اسلام تأکید و تصریح میکرد و برای صدها هزار تن از نیروهای انقلابی که تقریباً همهروزه در تظاهرات و راهپیماییهای خیابانی در پیروی از اندیشهها و رهنمودهای ایشان شعار میدادند و رژیم پهلوی را به مبارزه میطلبیدند تردیدی باقی نمیگذاشت که انقلاب ایران برپایی نظامی مبتنی بر آموزهها و قوانین اسلام را هدف قرار خواهد داد.
2ــ از پیروزی تا استقرار
عدهای بر این باورند که انقلاب ایران تقریباً خیلی زود به پیروزی رسید که سخن چندان بیپایهای نیست. در سرعت این پیروزی، رهبری قاطع، هوشمندانه و بسیار ظریف آیتالله خمینی بسیار تعیینکننده بود. طی سالهای پیش از پیروزی انقلاب، اندیشه برپایی نظامی اسلامی بر مبنای نظریه ولایت فقیه را ایشان در کتابهایشان مطرح نموده بود، بااینحال مطرح شدن اندیشه حکومت اسلامی در عرصه عمل، که تبیین و تلفیقی هوشمندانه و شاید بشود گفت هنرمندانه از دستاوردها و تجربیات تاریخی ملّت ایران در عرصه سیاسی با محتوای دینی ــ اسلامی بود، برای نظام نوپای اسلامی که در آن برهه از زمان تقریباً هیچ الگوی مطلوب و کارآمدی در سایر نقاط جهان اسلام در پیش رو نداشت، بسیار کارسازتر مینمود؛ بدینترتیب تأسیس اولین نهادهای انقلاب، که با تأسیس شورای انقلاب و سپس دولت موقت بازرگان در واپسین روزهای حیات رژیم پهلوی آغاز شده بود، در بامداد پیروزی انقلاب با جدیت و حساسیت بیشتری از سوی رهبران انقلاب تداوم یافت.
در آن برهه، خطر ضد انقلاب داخلی و دشمنان خارجی انقلاب ــ که به سرعت با بهوجود آمدن اختلافات تقریباً گسترده در سطح گروههای مختلف سیاسی بهانقلابپیوسته (نظیر جبهه ملّی، نهضت آزادی، حزب توده، گروههای چریکی) توأم شد ــ از تهدیدهای مهم پیش روی رهبری انقلاب و نظام بود. در چنین وضعی بود که پاسداران و مدافعان انقلاب، هرچند به دشواری، با پشتوانه عظیم مردم ایران بهتدریج کنترل اوضاع را در دست گرفتند، بااینحال تا تثبیت موقعیت نظام نوپای انقلابی مدتها زمان لازم بود.
میانهروهایی که در قالب گروههایی مانند جبهه ملّی و نهضت آزادی ایران در درون نظام جمهوری اسلامی مقامهای حساس و درجه اولی را بهدست آورده بودند، در بسیاری از مسائل داخلی و خارجی، با رهبران اسلامگرای انقلاب اختلاف نظر داشتند و بهرغم تمام کوششها، توطئههای ضدانقلاب داخلی و حامیان خارجی آن (و در درجه اول امریکاییان) برای به سقوط کشانیدن یا لااقل همسو ساختن انقلاب با اهداف و منافع خود در ایران ادامه داشت. بااینحال هرچه زمان بیشتری سپری میشد بهویژه تحت رهبریهای مدبّرانه امامخمینی و تأیید و تأسیس نهادهای کارآمدتر جدید، نظیر تشکیل گستردهتر کمیتههای انقلاب، تدوین قانون اساسی، برگزاری رفراندوم تعیین نظام جمهوری اسلامی ایران، تشکیل مجلس شورای اسلامی، که با حضور کارآمدتر و تعیینکنندهتر اسلامگرایان، علما و روحانیان در عرصه فعالیتهای سیاسی، اجتماعی (و در مجموعه حاکمیت) همراه بود، نظام نوپای جمهوری اسلامی تحکیم بیشتری پیدا میکرد. شاخصترین ویژگی نظام انقلابی، از همان آغاز، اتکای آن بر آرای عمومی بود که میتوانست سهم بسیار مهمی در تضمین و تداوم حیات آن داشته باشد. نفوذ و حضور گسترده و عمیق علما و روحانیان و نیز احکام و آموزههای اسلامی ــ شیعی در میان جامعه مسلمان ایرانی و اعتقاد گسترده قشرهای مختلف مردم به حمایت از نظام جمهوری اسلامی ایران، باز هم نظام انقلابی جدید را در برابر مشکلات پیش روی توانمندتر میساخت. بر همین اساس هم بود که بسیاری از بحرانها و مشکلات سیاسی، اجتماعی، امنیتی داخلی و مداخلات خارجی طی سالهای 1357 تا 1359، که در سال بعد سرانجام به عزل بنیصدر از ریاستجمهوری انجامید، بهرغم خسارتها و صدمات بسیاری که بر نیروهای انقلاب وارد ساخت، با موفقیت پشت سر نهاده شد و در آستانه دهه 1360 رهبران اسلامگرای انقلاب بیش از هر زمان دیگری بر مقدّرات نظام جمهوری اسلامی ایران حاکم شدند. تشکیل دولت شهید محمدعلی رجایی در تابستان 1360 را میشود نقطه آغازین این دوره در نظر گرفت، بااینحال هنوز بحرانها و مشکلات پیش روی نظام انقلابی جمهوری اسلامی پرشمار مینمود: امریکاییان که از همراهی گسترده با ضد انقلاب و برپایی توطئههایی مانند واقعه طبس و کودتای نوژه برای ناکام گذاردن نظام به نتیجه مطلوب نرسیده بودند، در آخرین روز تابستان 1359، رژیم بعثی عراق را به حمله نظامی تمامعیار به خاک ایران واداشتند و در همان حال با آشکارتر شدن صفبندیهای جدید میان احزاب و گروههای مختلفِ بهانقلابپیوسته، در آستانه دهه 1360 و حتی قبل از آن، بهتدریج جبهه ملّی، تا حدی نهضت آزادی، سازمان مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، حزب توده و دیگر گروههای چپ در صف مخالفان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران قرار گرفتند و به شکلهای گوناگون درصدد برآمدند به نظام جمهوری اسلامی ضربه زنند. اما تمام این معادلات، به یمن پشتیبانی عظیم و یکپارچه ملّت ایران از رهبری نظام جمهوری اسلامی به نفع نظام انقلابی تمام شد. در این برهه ایثارگریها و یاریرسانیهای گسترده تمام قشرهای مردم به اهداف انقلاب بس ستودنی و تحسینبرانگیز بود و بهرغم تمام مشکلات معیشتی و اقتصادی، و مشکلآفرینیهای تمامناشدنی دشمنان داخلی و خارجی انقلاب، میان رهبران و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی با مردم کشور اعتماد، اتحاد و همدلی بسیاری وجود داشت.
در این دوره سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در کنار کمیتههای انقلاب و بسیج مستضعفین و دیگر نهادهای انقلابی در حمایت و پاسداری از نظام در برابر خطرها و بحرانهای داخلی و تجاوزات خارجی سهم بسزایی داشت و بهرغم آنکه هنوز ضد انقلاب در میان نیروهای انقلاب، سازمانها، وزارتخانهها و دیگر ارکان حاکمیت نفوذ و حضوری گاه خطرآفرین داشت، با شکلگیری و قوام یافتن دستگاه اطلاعاتی ــ امنیتی، بهتدریج از آسیبپذیری نظام جمهوری اسلامی در برابر مخالفان کاسته شد. بااینحال هنوز اعمال فشارها، تحریمهای اقتصادی، حملات رسانهای و تبلیغاتی، حمایتهای نظامی و سیاسی از رژیم بعثی عراق، حمایت از گروههای ضدانقلاب و... از سوی امریکا، اسرائیل، اروپا، شوروی و بعضی از کشورهای خاورمیانه و آسیایی بر ضد نظام جمهوری اسلامی بهشدت ادامه داشت و تلاشهای بسیاری میشد تا موقعیت نظام جمهوری اسلامی ایران در عرصه داخلی و بینالمللی تثبیت و تقویت نگردد، بااینحال ایستادگیها و مقاومتهای تحسینبرانگیز رهبران نظام و قشرهای مختلف مردم کشور مهمترین مانع تحقق اهداف دشمنان داخلی و خارجی نظام جمهوری اسلامی بود؛ چنانکه حتی ترور و به قتل رسانیدن صدها تن از رهبران و وفاداران به نظام جمهوری اسلامی در سالهای پایانی دهه 1350 و اوایل دهه 1360 هم نتوانست این معادله را به سود مخالفان تغییر دهد؛ هرچند شهادت آن همه نیروی توانمند و وفادار به انقلاب، در مسیر توسعه و تعالی کشور و نظام جمهوری اسلامی دشواریهایی جدی ایجاد کرد. در همین حال، همزمان با ایستادگی ملّت و مجموعه نظام در برابر مشکلات و بحرانهای جاری و پیش روی کشور، سلسله حوادث سریع و پی در پی، تقریباً خیلی زود نسل جوان و جدید رهبران و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی در سطوح و شئون مختلف را کارآزموده و آبدیده نمود.
3ــ دوران دفاع مقدس
هرچند نظام نوپای جمهوری اسلامی از همان آغاز در دفاع از دستاوردهای انقلاب اسلامی در عرصه داخلی و خارجی بسیار فعال ظاهر شد و درحالیکه انتظار میرفت با فروپاشی نظام سیاسی پیشین کار سازندگی کشور براساس اهداف انقلاب رونق و شتاب بسیاری بگیرد، دشمنان داخلی و خارجی آن خیلی زود در برابر آن موضع گرفتند. اما احتمالاً بزرگترین مانعی که بر سر راه پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی ایجاد شد، به راه انداختن جنگ تحمیلی عراق بر ضد ایران بود، که هشت سال طول کشید. این برهه حساس از حیات نظام جمهوری اسلامی ایران به دوره دفاع مقدس هم مشهور شده است (1359 ــ 1367.ش).
بیشترین دوران دفاع مقدس با مقطع ریاست جمهوری آیتالله سیدعلی خامنهای (ریاست جمهوری: 1360 ــ 1368.ش) مقارن بود. در این دوره بیشترین نیرو، وقت و انرژی کارگزاران حکومت، که از حمایت عظیم نیروی انسانی گروههای مختلف مردم کشور بهرهمند بودند، صرف نبرد با متجاوزان بعثی عراق شد که بهطور گستردهای از سوی اروپا، امریکا، روسیه، و بعضی از کشورهای منطقه حمایت مالی، تجهیزاتی، اطلاعاتی ــ امنیتی، تبلیغاتی و... میشدند. بدینترتیب در این برهه بیگانگان به شدت با نظام جمهوری اسلامی دشمنی داشتند، اما همه اینها مانع از آن نمیشد که مجموعه نظام عمدتاً با اتکا به نیروی ملّت و رهبری امامخمینی، ضمن ایستادگی در برابر تجاوزات و اعمال فشارهای پایانناپذیر خارجی، موقعیت خود را در عرصه داخلی محکم سازد. در این زمان، بهرغم تمام ددمنشیهای دشمن خارجی، بهشدت تلاش شد تا نهادهای قانونی حاکمیت و دولت در سیری طبیعی کار خود را آغاز کنند و ادامه دهند، هیچگونه انتخاباتی در این برهه متوقف نشد، و تلاش شد حس اعتماد و اعتقاد متقابل ملّت ــ حاکمیت تداوم پیدا کند، ضمن اینکه نارساییها و مشکلات عمدتاً اقتصادی هنوز وجود داشت، در عرصه فرهنگی، مطبوعاتی، آموزشی و نظایر آن فضای مناسب و مورد قبولی حاکم بود و بهویژه تداوم رهبریهای مدبّرانه و ظریف امام(ره) روحیه انقلابی قشرهای مختلف مردم را حفظ و امید به آینده را در آنها تقویت میکرد؛ زیرا جایگاه رهبری نظام در نزد مردم کشور بدون بدیل بود. بسیاری از نیروهای داوطلب مردمی در جبهههای نبرد با متجاوزان حضوری فعال داشتند. مجلس شورای اسلامی، که امامخمینی(ره) آن را در رأس امور میدانست به فعالیتهای قانونی و طبیعی خود ادامه میداد و امر قانونگذاری در کشور مسیر مطلوبی را طی میکرد. پس از مجلس اول بهتدریج نمایندگانِ همگامتری با اهداف رهبران انقلاب راهی مجلس شدند، بااینحال از مجلس دوم بدانسو بهتدریج صفبندیهای جدیدی در میان گروههای مختلف فکری، سیاسی درون نظام بهوجود آمد؛ ضمن اینکه اینگونه صفبندیها در درون مجموعه حاکمیت و دولت هم محسوستر شد؛ بدینترتیب بنیان مشخصتر جناحهای چپ و راست در میان کارگزاران، رهبران و دیگر وفاداران به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در حال سربرآوردن بود. بگذریم از اینکه درهرحال لایههای نخستین شکلگیری این صفبندیها از همان ماههای نخست پس از پیروزی انقلاب اسلامی هم قابل ردیابی بود. همه اینها میتوانست در تحکیم و تقویت موقعیت نظام جمهوری اسلامی در داخل و نیز عرصه بینالمللی مفید و مؤثر واقع شود. نظام جمهوری اسلامی از همان آغاز نشان داده بود که به گونهای مدیریتشده استعداد مردمسالاری دینی را در خود دارد و این خود اساساً در ویژگیهای مذهب تشیع و فقه و اجتهاد پویای شیعه ریشه داشت. نبرد با متجاوزان خارجی، بهرغم تمام دشواریها و خرابیها و نیز درگیر ساختن هزاران تن از نیروهای خلاق، مستعد و پویای کشور، مانع سیر طبیعی زندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، دانشگاهی و آموزشی و... مردم کشور نشد و تقریباً هیچگاه فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی کشور تا حد نگرانکنندهای دچار محدودیت نشد. تردیدی نبود که هرگاه آن همه کارشکنیها، دشمنیها، بحرانسازیها، جنگ تحمیلی و دهها موضوع محدودکننده دشمنان داخلی و عمدتاً خارجی ادامه پیدا نمیکرد، نظام جمهوری اسلامی در شئون و سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، آموزشی و... در زمانی نه چندان طولانی به پیشرفتهای مطلوبتر و مقبولتری دست مییافت. در این برهه دشمنان و مخالفان سرسختتر داخلی نظام جمهوری اسلامی تا حد زیادی از عرصه سیاسی و اجتماعی کشور منزوی، و از میان برداشته شدند. از حدود پایان سال 1361.ش بدانسو در عرصه نبرد با متجاوزان بعثی عراق همواره ابتکار عمل در اختیار نیروهای ایرانی بود. طی سالهای 1364 ــ 1366 سیطره نیروهای نظامی ایران بر متجاوزان عراقی آشکارتر از آنی شد که در مورد آن تردید شود و با همّت و مدیریت مطلوب کارگزاران نظام و جانفشانیها و ایستادگی مردم کشور دشمن متجاوز مأیوسانه تا حتی پشت مرزهای سیاسی دو کشور عقبنشینی ناگزیرانهای کرد و بهرغم تداوم فشار کشورهای خارجی، شواهد و قراین موجود از تحکیم و بهبود موقعیت نظام جمهوری اسلامی در عرصه داخلی و خارجی حکایت میکرد. در عرصه نبرد با متجاوزان خارجی، چنان به نظر میرسید که گویا نظام جمهوری اسلامی در برابر تمام جهان ایستاده است. هرچند طی ماههای پایانی جنگ تحمیلی دشمنان انقلاب، بهویژه امریکاییان، حتی از تجاوز مستقیم نظامی به ایران خودداری نکردند، هنگامی که نظام جمهوری اسلامی قطعنامه پایان دادن به جنگ را پذیرفت، تقریباً همگان باور کردند که ایران برنده و پیروز آن تجاوز گستاخانه و شرمآوری شده است که به هدف از میان برداشتن نظام جمهوری اسلامی طراحی، و اجرا شده بود؛ چنانکه وقتی رهبر انقلاب و نظام جمهوری اسلامی ایران در 14 خرداد 1368 رحلت کردند، موقعیت نظام جمهوری اسلامی در شئون و سطوح مختلف داخلی و خارجی تحکیم پیدا کرده بود و با اینکه هنوز تهدیدات و دشمنیها به قوت خود باقی بود، دیگر بحث درباره مسائلی نظیر احتمال به سمت سقوط کشاندن نظام و آسیبپذیر بودن جدی آن در مقابل مخاطرات داخلی و خارجی عبث و دور از ذهن مینمود. در این مقطع کارگزاران، رهبران، مؤثران، تصمیمسازان و دیگر فعالان انقلاب و نظام جمهوری اسلامی در شئون مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، نظامی، امنیتی و... و مجموعه کشورداری و سیاستورزی تجارب بسیاری اندوختند و نظام سیاسی مبتنی بر اندیشه ولایت فقیه (مردمسالاری دینی) در جامعه ایرانی در حال نهادینه شدن بود. در چنین شرایطی بود که آیتالله سیدعلی خامنهای با انتخابی بسیار با درایت و هوشمندانه به مقام رهبری نظام جمهوری اسلامی منصوب شد و البته هنوز هم حمایتهای گسترده و عمیق مردم کشور مهمترین نقطه اتکای نظام به شمار میرفت.
4ــ دوران سازندگی
مقطع ریاستجمهوری آیتالله هاشمی رفسنجانی (ریاستجمهوری: 1368 ــ 1376.ش) به دوران سازندگی موسوم شده است. جنگ تحمیلی لطمات و صدمات مالی، اقتصادی و جانی فراوانی به بار آورده و بهویژه در مناطق غربی و جنوبی کشور ویرانیها بسیار گسترده بود، ضمن اینکه سالها جنگ و تدارکات مالی، انسانی و مدیریتی ــ فنّی فراوانی که مصروف آن میشد بر سر عمران و آبادانی کشور در بخشهای مختلف اقتصادی، صنعتی، آموزشی و فرهنگی، راهسازی و دیگر زیرساختهای ریز و کلان اقتصادی موانع بسیاری ایجاد کرده بود و اینک کارگزاران نظام جمهوری اسلامی به جد بر آن بودند کار بازسازی و توسعه کشور را با سرعت و مدیریت بیشتر و مطلوبتری ادامه دهند و بهویژه برای بازسازی خرابیهای پرشمار ناشی از جنگ تحمیلی بهطور گسترده برنامهریزی شد. در این میان به دنبال پایان یافتن جنگ تحمیلی، بهتدریج در فضای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور هم تحولاتی در حال شکلگیری بود. چنین به نظر میرسید که تصمیمسازان کلانتر نظام برای توسعه و تعالی کشور در سطوح و شئون مختلف و در چهارچوب نظام جمهوری اسلامی و قانون اساسی آن استراتژیهای بلندمدت و کلانی را طرح کردهاند و دولت وقت هم تقریباً جسورانه و بهرغم تمام مشکلات پیشرو (نظیر کمبود نقدینگی) به منظور بازسازی کشور و تحول اقتصادی، علمی و آموزشی طرحهای بسیاری را تعریف و بهتدریج به حیطه عمل میآورد. در این برهه صفبندیهای سیاسی ــ فکری میان کارگزاران و وفاداران به نظام در درون و بیرون از حکومت محسوستر از گذشته تداوم پیدا کرد و به تدریج مخالفان درون حکومت و وفاداران به نظام از سیاستهای اقتصادی، فرهنگی و سازندگی دولت جدید با صراحت بیشتری انتقاد کردند، ضمن اینکه افزایش تورم و مشکلات اقتصادی و معیشتی گریبانگیر مردم کشور هم اعتراضات و نارضایتیهای پیدا و پنهانی را به دنبال آورد. بااینحال دولت مصمم بود برای توسعه کشور در شئون مختلف و نیز ایجاد ارتباط و تعامل بیشتر با جهان خارج گامهای مؤثرتری بردارد و این نگرش وجود داشت که با پشت سر نهادن مشکلات پیش رو در عرصه داخلی و خارجی، کشور و مجموعه نظام جمهوری اسلامی چشمانداز بسیار روشن و امیدبخشی در پیش خواهد داشت. رهبری نظام نیز برای توسعه و تعالی کشور، ضمن حمایت از دولت، مجموعه رهنمودهای لازم را در مقاطع مختلف در اختیار کارگزاران نظام در بخشهای گوناگون قرار میداد. بهرغم انتقادات و مشکلات پیش رو و اینکه گاه حتی بخشی از وفاداران و کارگزاران نظام، سیاستهای دولت در بخشهای مختلف اقتصادی و فرهنگی را چندان هماهنگ با اهداف نظام تبیین و تحلیل نمیکردند، دولت در شئون مختلف اقتصادی، عمرانی، فرهنگی، دانشگاهی، علمی، سیاسی، اجتماعی و نیز روابط خارجی گامهای مهمی برمیداشت. در این دوره سایر نهادهای حکومت و نظام، نظیر مجلس شورای اسلامی، مجلس خبرگان، شورای نگهبان و قوه قضائیه، در جهت اهداف و وظایف محوله گامهای مؤثرتری برداشتند. درحالیکه هنوز تهدیدات خارجی و بحرانهای منطقهای فروکش نکرده بود، نیروهای انتظامی، نظامی و اطلاعاتی کشور کوشیدند حریم امنیتی و حراستی کشور را بیش از پیش تأمین و تضمین کنند. مخالفان آشتیناپذیر و سرسختتر نظام در داخل و خارج از کشور بیش از پیش از عرصه کشور منزوی شدند و در همان حال در درون نظام و در میان وفاداران به انقلاب و نظام بهتدریج جناحهای فکری ــ سیاسی و اندیشهای پربارتری در بخشهای مختلف نظام در حال شکلگیری بود. در این برهه بهتدریج بر دامنه تأسیس و فعالیت کمّی و کیفی دانشگاهها و مراکز علمی ــ پژوهشی در شهرهای مختلف افزوده شد و در حوزههای علمیه و علوم دینی هم جهشهای علمی و فرهنگی در خور توجهی آغاز گردید؛ بهویژه آیتالله خامنهای، رهبر نظام جمهوری اسلامی، از گسترش کمّی و کیفی فعالیتهای علمی، فرهنگی و پژوهشی در دانشگاهها، مراکز پژوهشی، حوزههای علمیه و... به شدت حمایت میکرد و همه اینها ظرفیتهای نظام جمهوری اسلامی را برای گام نهادن در فضای فکری، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و علمی استوارتر و بالندهتر افزایش داد، ضمن اینکه مخالفان سیاسی نظام در داخل و خارج از کشور هم دیگر ایده سیاسی در خور توجهی برای عرضه به مردم کشور نداشتند. گروههایی نظیر سلطنتطلبان، مجاهدین خلق، چریکهای فدایی خلق، حزب توده و حتی جبهه ملّی و نهضت آزادی در چنان عقبماندگی سیاسی، فکری و واپسگرایی سیر میکردند و نیز رفتار سیاسی برخی از آنان چنان نفرتانگیز و ضدملّی و خلاف قاعده شده بود که دیگر نظام جمهوری اسلامی هیچ نیازی به مواجهه احتمالی با آنان نداشت. بهرغم بعضی از مشکلات و نارساییهای اقتصادی و احیاناً سیاسی و اجتماعی و نقدهایی که نسبت به عملکرد بخشهایی از بدنه دولت و حاکمیت وجود داشت، مردم کشور به طور کلی به نظام جمهوری اسلامی وفادار بودند و مشارکت گسترده آنها در امور مختلف سیاسی، اجتماعی (و به طور مشخصتر انتخابات و نهادهای مردمسالار) نشان میداد که مردم کشور امیدوارانه در راه توسعه و تعالی کشور و موفقیتها و بالندگی بیشتر نظام جمهوری اسلامی، که میتوانست تأثیر مستقیمی بر زندگی آنان بر جای بگذارد، گام برمیدارند. این احساس مشارکت تعیینکننده در امور مختلف سیاسی، اجتماعی و اقتصادی و نیز آستانه تحمل مطلوب و مناسبی که مجموعه نظام و بهویژه دولت برای انتقادپذیری بیشتر داشت (تا جایی که حتی مردم کوچه و بازار آزادانه سیاستهای دولت را نقد میکردند) بیش از پیش تداوم حیات سیاسی و بالندگی نظام جمهوری اسلامی را تضمین میکرد. در این دوره زیرساختهای اقتصادی، عمرانی و فرهنگی مهمی در کشور ایجاد شد؛ به گونهای که گاهی گفته میشد دولت چندان در عرصه توسعه سیاسی و احیاناً فکری ــ اندیشهای فعال عمل نمیکند، بااینحال طی سالهای میانی دهة 1370 لایههای پیدا و پنهان بسیاری از ظرفیتهای فکری، فرهنگی و سیاسی در مجموعه نظام جمهوری اسلامی و نیز دیگر بخشهای کشور ظهور پیدا کرد. در عرصه اقتصادی و عمرانی هم کشور به موفقیتهای مناسبی دست یافت و دیگر از آن ویرانیها و صدمات دوران جنگ تحمیلی بهندرت اثری بر جای مانده بود و مجموعه کارگزاران و رهبری نظام به جد در تلاش بودند زندگی مردم کشور را در سطوح و شئون مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ارتقا دهند. هرچند از آن شور و احساسات انقلابی دهههای 1350 و 1360.ش تا حدی کاسته شده بود، نظام جمهوری اسلامی با کسب تجربیات جدیدتر بیش از پیش در حال نهادینه ساختن ارکان خود در کشور و در میان مردم کشور بود و اقتدار و جایگاه تثبیتشده و انکارناپذیر خود را بهویژه بر دشمنان و معارضان خارجی خود تحمیل میکرد. شواهد و قراین روشنی وجود داشته است و دارد که نشان میدهد نه در آن مقطع و نه در برهههای آتی حیات نظام جمهوری اسلامی، هیچگاه فضای سیاسی و اجتماعی کشور (بهویژه در چهارچوب قانون اساسی و سازوکارهای قانونی و مدنی نظام جمهوری اسلامی) انسداد نخواهد یافت و این از ویژگیهای ممتاز مذهب تشیع و نهاد مرجعیت، اجتهاد و فقاهت در جهان تشیع بوده است و بنابراین علما، مراجع و مجتهدان شیعه و اندیشه اسلام تشیع مهمترین و تعیینکنندهترین پاسدار و حافظ تداوم نظاممند نظام جمهوری اسلامی (مردمسالاری دینی بر بنیان اندیشه ولایت فقیه) بودهاند و خواهد بود. در برهههای مختلف عمر نظام جمهوری اسلامی ایران طی چند دهه گذشته بارها و میشود گفت همواره شاهد جایگاه تعیینکننده مرجعیت و علما و مجتهدان در حفظ و توسعه نظام مردمسالاری دینی (نظام جمهوری اسلامی) در ایران بودهایم؛ بهویژه استقلال فکری، سیاسی و مذهبی مرجعیت در این زمینه سهم بسزایی داشته است.
5ــ عصر اصلاحات
ظرفیتهای ایجادشده در دوره موسوم به سازندگی در شئون و سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، که تأثیرگذاریهای پیدا و پنهان آن در میان مردم محسوس بود، در آستانه برگزاری دوره جدید انتخابات ریاستجمهوری، نظام جمهوری اسلامی و جامعه ایرانی را برای ورود به عرصههای بالندهتر سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آماده کرد و جلوههای گستردهتر و امیدوارکنندهتری از آستانه تحملپذیری و ظرفیتهای فکری، سیاسی و فرهنگی نظام جمهوری اسلامی را به نمایش گذاشت. رهبریهای هوشمندانه، مدبّرانه و تحسینبرانگیز آیتالله خامنهای تأثیر قاطعی در مدیریت و ساماندهی این عصر نوین از حیات نظام جمهوری اسلامی داشت. این دوره از حیات نظام جمهوری اسلامی مقارن با ریاستجمهوری حجتالاسلام سید محمد خاتمی (ریاست جمهوری: 1376 ــ 1384) بود که با شعار اصلاحات و توسعه سیاسی توانست نظر مساعد اکثر مردم کشور و نیز کارگزاران ریز و کلان نظام جمهوری اسلامی را به سوی خود جلب کند. هرچند از همان آغاز در میان علما و مراجع، کارگزارانی از نظام و سایر وفاداران به نظام جمهوری اسلامی، نگرانیهایی از پیامدهای ظهور این عصر نوین برای حیات نظام پدید آمده بود و طی دوران هشتساله ریاستجمهوری خاتمی نیز مشکلات پرشماری در برابر دولت و گاه مجموعه نظام ظاهر شد، عصر موسوم به اصلاحات آستانه تحملپذیری و ظرفیتپذیری نظام جمهوری اسلامی را به گونه بیسابقهای گسترش داد. این دوره در ادبیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه ایران و فعالیتها و تعاملات فکری، فرهنگی و سیاسی تحولات بسیاری ایجاد کرد و در بالندگی و تثبیت موقعیت نظام جمهوری اسلامی در داخل کشور و نیز در عرصه بینالمللی و جهانی سخت مؤثر افتاد. هوشمندی، بردباری، درایت، و تجربه رهبران و کارگزاران حکومت در جناحهای مختلف در مدیریت عصر اصلاحات و جلوگیری از تبدیل آن به برههای احیاناً بحرانی و مهارناپذیر بسیار کارآمد واقع شد. در این دوره رفتار و عملکرد علما و مراجع و در درجه اول رهبری نظام جمهوری اسلامی بسیار داهیانه و تحسینبرانگیز بود. تقریباً هیچگاه در تاریخ معاصر ایران سابقه نداشت چنان فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی منبسط و در عین حال مدیریتشده و سامانپذیری ایجاد شده باشد. در مجموع آسیبها و پیامدهای سوئی که ویژگیهای این دوره میتوانست متوجه مجموعه نظام سازد، در برابر آن همه برکات و پیامدهای سودمند و تضمینکننده و کسب تجربههای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جدید در چهارچوب قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی سخت ناچیز مینمود. عصر جدید رابطه میان دولت و حاکمیت با ملّت ایران را بسیار نظاممندتر و استحکامیافتهتر ساخت و نهادها و اجزای مختلف نظام در عرصه سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی کشور بسیار فعال و کارآمد ظاهر شدند. در این برهه دو جناح بزرگ اصولگرا (محافظهکاران) و اصلاحطلبان به جد در برابر هم صفآرایی کردند و البته دو طرف تندرویهایی نیز نمودند که میتوانست بر جنبش مطلوب و متعادل اصلاحطلبی آسیبهایی وارد سازد؛ بهویژه دقیقاً تعریف و مدیریت نکردن دامنه اصلاحطلبی و تندرویهای گاه ناخوشایند اردوگاه اصلاحطلبان، به نوعی عکسالعمل دلسوزان و حامیان نظام را برمیانگیخت که سخت نگران به خطر افتادن کیان نظام جمهوری اسلامی بودند؛ بهویژه اینکه گاه موضوع اصلاحطلبی در ایران شائبه طمع بعضی از کشورهای خارجی در اثرگذاری بر امور داخلی ایران را قوت (صحیح یا سقیمی) میبخشید.
در این دوره دو مجلس پنجم و ششم شورای اسلامی در عرصه قانونگذاری فعالیت کردند که بهرغم بعضی ناملایمات، دامنه ظرفیتپذیری و آستانه تحمل مجموعه نظام جمهوری اسلامی را در شئون و سطوح مختلف ارتقا بخشیدند و باز هم رهبری هوشمندانه آیتالله خامنهای در مدیریت فعالیت این مجالس بسیار تعیینکننده شد.
هم مجلس پنجم و هم مجلس ششم، بهرغم بعضی تندرویها و ناملایمات، در مقاطعی نشان دادند که در رأس امور هستند و ظرفیت فکری و عملی بسیار ارزشمندی از خود بروز دادند. در همان حال تدبیر و بردباری دقیق رهبری نظام مانع از بهوجود آمدن بحرانی جدی در عرصه فعالیتهای مجلس شد. بهدرستی رهبران و دلسوزان نظام تلاشهای فراوانی کردند تا جریان اصلاحطلبی از چهارچوب قانون اساسی و دیگر قوانین و مقررات نظام جمهوری اسلامی خارج نشود. بهدلیل کمتجربگی و شاید بعضی نگرانیها، گاه بعضی از ارکان و بخشهای نظام تندرویها و تحرکات پیشگیرانة شتابآلودی انجام میدادند که البته باز هم تصمیمسازان کلان نظام به گونهای مناسب آنها را مدیریت و کنترل میکردند. در این دوره نشریات، روزنامهها و دیگر آثار نوشتاری و مکتوب فکری، فرهنگی، علمی و... رشد و توسعه کمّی و کیفی در خور توجهی یافت. بااینحال تردید نمیتوان کرد که بعضی انحرافات و تندرویهای خواسته و ناخواسته در عرصه مطبوعات و دیگر مسائل فرهنگی، که میتوانست بر سلامت چهارچوبهای قانونی نظام خدشه وارد سازد، بر جریان اصلاحات ضرباتی گاه جدی وارد ساخت. در همین برهه فعالیت قوه قضائیه عمدتاً برای مدیریت و کنترل جریان اصلاحطلبی افزایش کمّی و کیفی یافت و نیز نیروهای امنیتی، اطلاعاتی، انتظامی و نظامی با حساسیت بیشتری تحولات سیاسی، اجتماعی داخلی کشور و احیاناً تهدیدات احتمالی خارجی را زیر نظر داشتند. بهرغم تمام تقویتها، حمایتها و پشتیبانیهای تاریخی مستقیم و غیرمستقیم غرب و امریکا از رژیم صدام، طالبان و بعضی از کشورهای نه چندان دارای ارتباط خوب با ایران در منطقه، در این برهه رژیم صدام در سیری تدریجی از میان رفت و نیز طالبان از تأثیرگذاری جدی در سیاست و مدیریت کشور افغانستان بیبهره ماند و مجموعه تحولات سیاسی، اجتماعی، نظامی گوناگون موجبات تقویت موقعیت منطقهای و جهانی ایران را فراهم آورد و تهدیدات خارجی بر ضد ایران به حداقل رسید. در عرصه فعالیتهای اقتصادی و عمرانی، کشور آهنگ رشد مناسبی را طی میکرد و دولت اصلاحات به نوعی متعادلتر همان سیاستهای اقتصادی و عمرانی دولت گذشته را کامل مینمود و ادامه میداد. در دوره اصلاحات شورای نگهبان در مدیریت انتخابات، قوانین مصوّب و لوایح مطرحشده در مجلس شورای اسلامی فعالتر عمل کرد. بهرغم تمام انتقاداتی که بهویژه اصلاحطلبان به شورای نگهبان داشتند، این شورا، در چهارچوب قانون اساسی و دیگر قوانین و مقررات نظام، وظایف محولشده را در حد مناسب و مقبولی انجام میداد. در این برهه نظام آزمون دیگری را نیز با موفقیت پشت سر نهاد و آن مواجهه مطلوب، منطقی و هوشمندانه با واقعه قتلهای موسوم به زنجیرهای و مجموعه حواشی مربوط به آن بود. این واقعه، بهرغم آنکه مدتی جامعه ایرانی و نیز کارگزاران و رهبران نظام جمهوری اسلامی را با مشکل روبهرو ساخت، در عرصه تأمین امنیت و تعریف و تبیین شیوه و دامنه امور اطلاعاتی ــ امنیتی تحولاتی جدی و مثبت ایجاد کرد. بهویژه موضعگیری مدبّرانه رهبر نظام در قبال این واقعه به نظام جمهوی اسلامی توانایی و ظرفیتپذیری بیشتر و منطقیتری بخشید. در این دوره انتخابات شوراهای اسلامی نیز برگزار و شوراهای شهر هم تشکیل شد، که بهرغم کارنامه نه چندان مقبول طرفداران اصلاحات در مدیریت شوراها (بهویژه در شهرهای بزرگ)، با این اقدام گام بسیار مطلوبی در جهت تحقق اهداف قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی و مردمسالاری برداشته شد. در مجموع در این دوره رشد و توسعه کشور در سطوح و شئون مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی و نیز نظامی و تکنولوژیکی و پیروزی و موفقیتهای نظام جمهوری اسلامی در عرصههای مختلف داخلی و بینالمللی را شاهدیم. عصر اصلاحات نمایش تحسینبرانگیز و مقتدرانهای از ظرفیتپذیری و آستانه تحمل بالای نظام جمهوری اسلامی و مجموعه کشور در سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، علمی، اقتصادی، روابط خارجی و... نشان داده و بهویژه گام بسیار مؤثر و میشود گفت تعیینکنندهتری در تثبیت و تحکیم موقعیت نظام جمهوری اسلامی در عرصههای داخلی و خارجی برداشت. هرچند مجموعه طرفداران اصلاحات بهرغم تمام مشکلات، بیتجربگیها، تندرویها در تأثیرات مثبت این عصر از نظام جمهوری اسلامی سهم بسزایی داشتند، جناح بهاصطلاح محافظهکار و اصولگرایان نیز (باز هم با تمام نقدهایی که بر رفتار و عملکرد آنان در مقاطع مختلف وارد بود) در مدیریت، ساماندهی و تداوم تحولات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی ایران در چهارچوب قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی بسیار مؤثر و تعیینکننده ظاهر شدند، ضمن اینکه اقدام قاطع رهبری نظام جمهوری اسلامی در ایجاد فضایی متعادل و مدیریت مشکلاتی که میتوانست بحرانساز شود بسیار سودمند واقع شد و ایشان به منظور گام نهادن نظام جمهوری اسلامی در مرحلهای نوین و در عین حال کسب تجارب فراوان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، نظامی و... رفتار و عملکردی شایان تقدیر ارائه نمود.
6ــ دولت نهم
با آغاز ریاستجمهوری دکتر محمود احمدینژاد (از سال 1384.ش) نظام جمهوری اسلامی و مردم کشور به قلمروهای نوینی از رفتار سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و نیز سیاست خارجی وارد شدهاند و در مجموع افق روشن و امیدبخشی پیش روی آنان قرار دارد. هنوز دشمنان تاریخی نظام جمهوری اسلامی (و در درجه اول امریکا و اسرائیل) کماکان بر همان نهج سابق رفتار میکنند، بااینحال موقعیت نظام جمهوری اسلامی، هم در عرصه داخلی و هم در عرصه خارجی بسیار مستحکم به نظر میرسد. موقعیت نظام بیش از پیش در عرصه داخلی کشور نهادینه شده و بهرغم آنکه هنوز مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم به قوت خود باقی است و انتقادات و نارضایتیهایی نیز درباره عملکرد دولت و نظام وجود دارد، هیچ نشانهای از کاهش مشروعیت نظام جمهوری اسلامی در نزد مردم ایران وجود ندارد. مشارکت عمومی، بهویژه در عرصه سیاسی و انتخابات گوناگون (مجالس شورای اسلامی و خبرگان، ریاستجمهوری، شوراها) با جدیت و هوشمندیهای بیشتر و گستردهتر تداوم دارد و مجموعه شواهد و قراین موجود حاکی است که مردم کشور از قشرها و گروههای مختلف بهطور کلی راهی را که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در سال 1357.ش برگزیدهاند، کماکان مطلوبترین شیوه دستیابی به اهداف، خواستها و مطالبات خود در شئون مختلف میدانند.
منابع:
1ــ امامخمینی(ره)، صحیفه نور، 22 جلد، تهران: وزارت ارشاد اسلامی، 1361
2ــ تراب زمزمی، عبدالمجید. جنگ ایران و عراق، ترجمه مژگان نژند، تهران: سفیر، 1368
3ــ خاطرات حجتالاسلام والمسلمین ناطق نوری، [2 جلد]، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1384
4ــ خاطرات سیاسی محمدی ریشهری، چاپ دوم، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1369
5ــ سازمان مجاهدین خلق: پیدایی تا فرجام، 3 جلد، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1385
6ــ شاهدی، مظفر. ساواک؛ سازمان اطلاعات و امنیت کشور، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، 1386
7ــ کارنامه و خاطرات هاشمی رفسنجانی (سال 1364)، به کوشش سارا لاهوتی، تهران: دفتر نشر معارف انقلاب، 1387
8ــ هیرو، دیلیپ. ایران در حکومت روحانیون، ترجمه محمدجواد یعقوبی دارابی، تهران: انتشارات باز، 1386
پینوشت:
[1]ــ نگارنده این سطور درباره این مقاله و نویسنده واقعی آن در فصلنامه «مطالعات تاریخی» (سال 5، ش 20، بهار 1387) مقاله مبسوط و مستندی با عنوان: نیکوخواه یا رشیدی مطلق نوشته است.