نخستین برهه
آرشیو
چکیده
یکی از عرصه های مهم در بحث از انقلاب اسلامی سیاست های فرهنگی نهادها و مواضع فرهنگی رهبران و مسئولان انقلاب است. بدیهی است که در نخستین سال های پس از پیروزی هر انقلابی شیب تند تحولات ممکن است سبب موضع گیری ها و اقدامات عجولانه یا سطحی گردد، اما بسیاری از این مواضع و اقدامات در اصول شکل گیری انقلاب ریشه دارند که به عنوان سیاست های کل یا قوانین اساسی نمایان می گردند. با مروری بر نخستین دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تاسیس نظام مقدس جمهوری اسلامی می توان دریافت که رهنمودهای فرهنگی بنیان گذار جمهوری اسلامی سبب شد مسیر دشوار راه انقلاب فرهنگی همواره شود و اصول و سیاست های خردمندانه ای در این عرصه اتخاذ گردد و به ویژه تاسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و ایجاد تحولات ساختاری در عرصه های آموزشی و پژوهشی رهاوردها و دستاوردهای ارزشمندی در این زمینه برای جامعه و انقلاب داشت.متن
یکی از عرصههای مهم در بحث از انقلاب اسلامی سیاستهای فرهنگی نهادها و مواضع فرهنگی رهبران و مسئولان انقلاب است. بدیهی است که در نخستین سالهای پس از پیروزی هر انقلابی شیب تند تحولات ممکن است سبب موضعگیریها و اقدامات عجولانه یا سطحی گردد، امّا بسیاری از این مواضع و اقدامات در اصول شکلگیری انقلاب ریشه دارند که بهعنوان سیاستهای کل یا قوانین اساسی نمایان میگردند. با مروری بر نخستین دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تأسیس نظام مقدس جمهوری اسلامی میتوان دریافت که رهنمودهای فرهنگی بنیانگذار جمهوری اسلامی سبب شد مسیر دشوار راه انقلاب فرهنگی همواره شود و اصول و سیاستهای خردمندانهای در این عرصه اتخاذ گردد و بهویژه تأسیس شورای عالی انقلاب فرهنگی و ایجاد تحولات ساختاری در عرصههای آموزشی و پژوهشی رهاوردها و دستاوردهای ارزشمندی در این زمینه برای جامعه و انقلاب داشت.
مقاله حاضر پژوهش و تأملی در این خصوص است که تقدیم محضرتان میگردد.
فرهنگ اصطلاحی عام، قدیمی و پرمعناست که هنوز تعریف مشترک و مشخصی از آن که همگان دربارهاش اتفاق نظر داشته باشند ارائه نشده است؛ ازهمینرو عموماً کسانی که درباره فرهنگ مطلبی نوشتهاند به ناتوانی الفاظ در تعریف دقیق، جامع و کاملی از آن اذعان نمودهاند. از سوی دیگر هر مکتبی نیز این مفهوم را براساس نگاه انسانشناسانه خود تعریف کرده است؛ بهعبارت دیگر براساس دیدگاهی که هر مکتب نسبت به انسان دارد، تعریف آن مکتب هم از فرهنگ متفاوت است.[1] در لغتنامههای قدیمی، فرهنگ را عقل و دانش، اخلاق و فضیلت، علم و ادب، تربیت و تعلیم، بزرگی و فرزانگی و... دانستهاند.[2]
همچنین مفهوم سیاست فرهنگی نیز از جمله مفاهیم تازهای است که از حدود نیم قرن پیش دولتمردان کشورهای جهان به آن توجه کردهاند. به همین موازات توجه گسترده به امر سیاست فرهنگی یکی از پایههای اصلی توسعه و امکان مدیریت فرهنگی در دستیابی به تغییر در ارزشهای فرهنگی و اهداف ازپیشتعیینشده بود. نگاه به سهم دولتها در برنامهریزی فرهنگی بستر مناسبی برای شکلگیری مفهوم سیاست فرهنگی بهوجود آورده است. سیاست فرهنگی نوعی توافق رسمی مسئولان و متصدیان حکومتی و همچنین سایر اندیشمندان این حوزه در تشخیص، تعیین و تدوین مهمترین اصول و اولویتهای ضروری و لازم در فعالیت فرهنگی است که راهنما و دستورالعملی برای مدیران فرهنگی خواهد بود. موضوع این مقاله انقلاب اسلامی و سیاستهای فرهنگی پس از آن است و در آن تلاش شده است به این پرسش پاسخ داده شود که انقلاب اسلامی چه تأثیری را در سیاستگذاری فرهنگی کشور داشت و هدف اصلی انقلاب در حوزه فرهنگ چه بود. برای بررسی این مباحث ابتدا نیاز است که هدف فرهنگی انقلاب اسلامی و سپس دیدگاههای امامخمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی و طراح و تدوینکننده سیاستهای فرهنگی کشور، شرح داده شود.
انقلاب اسلامی و اهداف فرهنگی
اصولاً انقلاب اسلامی انقلابی فرهنگی بوده و شکلگیری انقلاب از حرکت جامعه و روی آوردن قشرهای مختلف به فرهنگ و ارزشهای اسلامی ناشی شده؛ ازهمینرو اهداف و آرمانهای اصلی انقلاب هم تحقق این نیاز و ایجاد جامعهای نمونه و برخوردار از شاخصهای رشد و تعالی انسانی و اسلامی است. امامخمینی(ره)، رهبر کبیر انقلاب، فرهنگ را اساس ملّیت و استقلال یک ملّت دانسته و تخریب فرهنگی جامعه توسط رژیم پهلوی را یکی از آسیبهای بزرگ آن دوران برشمرده؛ بنابراین بیتردید یکی از اهداف مهم انقلاب اسلامی، اصلاح فرهنگ جامعه و فراهم کردن زمینههای رشد و تعالی فرهنگی است، همچنین اهداف فرهنگی انقلاب اسلامی بهطور کلی جز اهداف اخلاقی و تربیتی اسلام نیست و امام(ره) همواره با بیان این موضوع که هدف اصلی انقلاب زنده کردن احکام اسلام و تحقق آن در جامعه است بر این مسئله پافشاری نموده است.[3] هدف اصلی انقلاب اسلامی رشد و تعالی انسان بوده و توجه به ایمان و اخلاق و قرار دادن آن جزء ارزشهای راستین فرهنگی از ویژگیهای منحصربهفرد انقلاب اسلامی ایران در مقایسه با سایر انقلابهاست که توانست علاوه بر بهرهگیری از آموزههای غنی فرهنگ ایرانی ــ اسلامی در سیر تکاملی این فرهنگ نیز تأثیرات عمیقی برجای گذارد. انقلاب اسلامی، از آن جهت که براساس ایدئولوژی اسلامی شکل گرفته بود، سبب شد تکامل فرهنگی جامعه تسریع گردد. این انقلاب نه تنها بر فرهنگ ایرانی ــ اسلامی، بلکه بر فرهنگ مبارزات آزادیخواهانه در سراسر دنیا تأثیر گذاشت و فرهنگ مبارزه با استکبار را در قالب مکتب اسلام به همه آزادیخواهان جهان معرفی کرد.[4]
بر همین اساس پس از پیروزی انقلاب اسلامی، یکی از محورهای اساسی تغییرات فرهنگی تحول در نظام ارزشی جامعه بود که در هنجارها و ارزشهای فرهنگی مکتبی و جهانبینی مبتنی بر آموزههای اسلام ریشه داشت.[5]
دیدگاههای فرهنگی امامخمینی(ره)
چگونگی تعیین سیاستهای فرهنگی نظام برآمده از انقلاب یکی از مباحث مهم در نشستهای سران کشور ایران پس از پیروزی انقلاب بود و در این بین شیوه و نوع مواجهه با مظاهر فرهنگ غربی و جدید، از یکسو، و ارزشهای فرهنگی ایرانی و اسلامی، از سوی دیگر، بسیار اهمیت داشت. امام(ره) دراینباره بر نوعی گزینش از مظاهر تمدنی فرهنگ غرب، از یکسو، و پیدایش و بازسازی عقلانی فرهنگ بومی، از سوی دیگر، تأکید میکردند. بهطورکلی ایشان معتقد بودند:[6] «فرهنگ مبدأ همه خوشبختیها و بدبختیهای ملّت است. اگر فرهنگ ناصالح شد، این جوانهایی که تربیت میشوند به این تربیتهای فرهنگ ناصالح، اینها در آتیه فساد ایجاد میکنند، فرهنگ استعماری، جوان استعماری تحویل مملکت میدهد، فرهنگی که با نقشه دیگران درست میشود و اجانب برای ما نقشهکشی میکنند و با صورت فرهنگ میخواهند تحویل جامعه ما بدهند، این فرهنگ فرهنگ استعماری و انگلی است... اگر فرهنگ صحیح باشد، جوانهای ما صحیح بار میآیند».[7]
ایشان در جای دیگری فرموده است: «راه اصلاح یک مملکتی فرهنگ آن مملکت است، اصلاح باید از فرهنگ شروع بشود... . انشاءالله بعد از اینکه استقرار پیدا کرد حکومت اسلامی، نقیصهها را همه با هم باید رفع کنیم که در رأس آنها فرهنگ است. فرهنگ اساس یک ملّت است، اساس ملّیت یک ملّت است، اساس استقلال یک ملّت است... بزرگترین تحولی که باید بشود در فرهنگ باید بشود، برای اینکه بزرگترین مؤسسهای است که ملّت را یا به تباهی میکشد یا به اوج عظمت و قدرت میکشد. برنامههای فرهنگی تحول لازم دارد... باید فرهنگ اسلامی باشد... اگر ما موفق بشویم به اینکه فرهنگمان یک فرهنگ اسلامی بشود مدارسمان یک مدارس اسلامی بشود و آن وقت افرادی که از آن تحقق پیدا میکند و افرادی که تربیت میشوند در آن فرهنگ و در آن مدارس، انسان هستند».[8] همچنین ایشان در توصیه به یکی از متولّیان امر فرهنگ، یعنی وزارت ارشاد، فرموده است: «امیدوارم همه خصوصاً وزارت ارشاد بیشتر از دیگران زحمت بکشند تا همه را ارشاد نمایند. انشاءالله موفق شوید این کشوری که از حیث فرهنگی هم عقب افتاده بود و هیچکس در سابق برای اصلاح و ارشاد کاری انجام نمیداد خدمت کنید».[9]
امام درباره شیوه استفاده از ارزشهای غربی در فرهنگ اسلامی، بهرغم اینکه غربزدگی را آفت دانسته و از غربی شدن و تقلید از غرب برای توسعه انتقاد نموده، تمدن غرب را به رسمیت شناخته و موضعی گزینشی در مورد آن اتخاذ نموده و فرموده است: «همه مظاهر تمدن انبیا را قبول دارند، لکن مهارشده، نه مطلق و رها، شهوات را جلویش را نگرفتند، جلوی اطلاقش را گرفتند».[10] همچنین در سخنانی دیگر دراینباره اظهار نموده است: «اسلام همه ترقیات و همه صنعتها را قبول دارد، با تباهیها هم مخالف است، با آن چیزهایی که تباه میکند جوانهای ما را و ملّت ما را با آنها مخالف است، اما با همه ترقیات، همه تمدنها، موافق است».[11]
بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران مهمترین شیوه سلطه استعمار را سلطه فرهنگی دانسته و متعاقب آن بدترین وابستگی را وابستگی فکری و درونی نامیده است که سایر وابستگیها از آن سرچشمه میگیرد و معتقد است تا استقلال فکری برای ملّتی حاصل نشود استقلال در ابعاد دیگر حاصل نخواهد شد. وی پیام این وابستگی فکری و سلطه فرهنگی را در این دانسته که «گمان میکنند همهچیز از غرب است و ما در همه ابعاد فقیر هستیم و باید از خارج وارد کنیم».[12] ایشان در جایی دیگر فرموده: «این قیام برای اسلام است و ما میخواهیم فرهنگ اسلامی را در همه جا گسترش دهیم».[13]
بهطورکلی امام به استفاده از دستاوردهای تمدنی غرب در چهارچوب نیازهای ایرانی و اسلامی خودی معتقد بوده و به همین دلیل بر گزینش از تمدن غرب تأکید کرده و خواستار همکاری نقادانه با آن است. وی در فرصتهای مختلفی از نگرشی به اسلام که به آن نگرش متحجرانه از اسلام لقب میداد انتقاد نموده و معتقد است که تحجرگرایی و درک نکردن زمان و مکان یکی دیگر از مشکلاتی بوده که مانع شکوفایی نهضت اسلامی شده است.[14]
بر این اساس، مبارزه با غربزدگی و استعمار فرهنگی و سایر پیامدهای آن و لزوم قرار دادن فرهنگ ایرانی ــ اسلامی به جای آن مهمترین استراتژی نوسازی فرهنگی در نگرش امامخمینی بود که احیاگران تفکر اسلامی، که پیروان ایشان بودند، آن را همواره دنبال کردهاند.
الگوی فرهنگی اسلامگرایان پس از انقلاب
همانطورکه اشاره شد، رهنمودهای امام(ره) در حوزه فرهنگ معیاری شد برای از نو بنا کردن ساختار فرهنگی جامعه ایران؛ ازهمینرو پس از پیروزی انقلاب اسلامی، اسلامگرایان، با حمایت ایشان کوشیدند کار نوسازی فرهنگی خود را، که پایه آن نقد ارزشهای سنتی و مدرن و گزینشی عمل کردن در برابر آنها بود، آغاز کنند. آنها ابتدا این مباحث را در قانون اساسی نهادینه کردند و سپس کار اجرای آن در صحنه کشور را آغاز نمودند. این عده، از یکسو، با گزینش ارزشهای تمدن جدید غرب و حمایت از آن خواستار گسترش مواردی همچون علوم و فنون، سوادآموزی، نظام آموزش جدید و مدارس، دانشگاهها، دانشآموزان، دانشجویان، هنر، مطبوعات و... شدند و برای دستیابی به این اصول دولت موظف شد در علوم، فنون، صنعت، کشاورزی و امور نظامی خودکفا شود. همچنین براساس قانون اساسی دولت موظف گردید آموزش و پرورش رایگان را به تمامی سطوح تعمیم دهد و زمینه را برای رشد شخصیت زن و احیای حقوق مادی و معنوی او فراهم سازد. بهعلاوه بر آزادی نشریات و راهپیمایی تأکید شد و ضمن به رسمیت شناختن ابزارهای آموزشی و فرهنگی تمدن جدید و استفاده از علم و تکنولوژی بشری، اهتمام گردید تا در این کالبد، روح فرهنگی جدیدی از ارزشهای بومی و اسلامی دمیده و ارزشهای غربی که تناسبی با ارزشهای اسلامی ندارد زدوده شود. از سوی دیگر، آنها بر حفظ بعضی از ارزشهای سنّتی تأکید کردند و دین اسلام و مذهب شیعه را دین و مذهب رسمی کشور دانستند. بر این اساس مبدأ تاریخ کشور هجرت پیامبر و روز جمعه روز تعطیل اعلام شد و عنوان اللهاکبر بر پرچم ملّی ایران منقوش گردید.[15]
پیامدهای تحولات فرهنگی جدید
پس از آنکه اسلامگرایان و پیروان خط امام(ره) رهبری ساختارهای فرهنگی را براساس رهنمودهای بنیانگذار انقلاب برعهده گرفتند، حیات اجتماعی، فرهنگی و اعتقادی مردم تغییر یافت. سران انقلاب اسلامی و ساختارهای سیاسی دولتی جمهوری اسلامی ایران، در کنار امور سیاسی و اجتماعی، مدیریت امور فرهنگی کشور را در دست گرفتند. در دوره عملکرد مدیران انقلابی جدید، مفاهیم جدیدی نظیر طاغوتی، مستضعفین، و شهادت معرفی شد و اعمالی همچون نماز جمعه در کشور برپا گردید. در این دوره نهادهایی چون کمیته و سپاه تأسیس شدند و شعارهای سیاسی مثل «جنگ، جنگ تا پیروزی»، «مرگ بر امریکا» مطرح شد و امریکا و اسرائیل دشمنان ملّی جدید ایران معرفی شدند؛ علاوه بر اینها ارزشهای جدیدی از جمله استقلال، مردمگرایی، مبارزه با غربگرایی مطرح گردید و بر اسلامی بودن حکومت تأکید شد. در همین زمان برنامه اول توسعه فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور نیز تدوین شد که در حوزه فرهنگی، به دلیل وقوع جنگ تحمیلی، مشغلههای فراوان دولت در تأمین امنیت مرزهای کشور و فقدان نظارت مطلوب بر اجرای آن، نتوانست توفیق چندانی بهدست آورد.[16] اما با نگاهی به عملکرد انقلابی در زمینه مدیریت فرهنگی جامعه، این مسئله آشکار میگردد که حتی در دوره کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ارزشهای جامعه به صورت خودجوش و بدون دستور از بالا بهتدریج با پیش از انقلاب تفاوت کرد؛ زنان و مردان بیشتر به سوی پوشش اسلامی تمایل یافتند، وسایل منازل تغییر کرد، جلسات قرآن در مساجد و منازل معمول گشت و مساجد آنقدر پر شد که برای نماز جمعه و جماعت جایی نبود، بسیاری از جوانان، به تحصیل در حوزههای علمیه تمایل پیدا کردند و شور و التهاب برای خدمت افزایش پیدا کرد؛ بدینترتیب بود که جهاد سازندگی و بسیج بهوجود آمد، در سازمانها، وزرا و مدیران از لباسهای ساده استفاده میکردند، کارمندان و مدیران با هم عجین شده بودند و در صفهای نماز کنار هم میایستادند. این عملکرد در ادامه بر مدیران کهنهکار و غیرانقلابی نیز تأثیر گذاشت و آنها نیز ناخواسته از این شیوه الگوبرداری کردند.[17] در چنین وضعیتی بود که تلاش برای قرار دادن ارزشهای اسلامی و مذهبی به جای آنچه ارزشهای غیراسلامی و غربی مینامیدند آغاز شد. این ارزشگذاریهای جدید به ایجاد هنجارهای تازهای منجر گردید که یکی از آنها تحول در الگوی مصرف و زندگی افراد جامعه بود. در چهارچوب الگوی جدید استفاده از لباسهای غربی، که در دوره قبلی ارزش تلقی میشد، تغییر یافت؛ بهگونهای که در سالهای بعد بهندرت میشد شخصی را دید که کراوات بزند،[18] حجاب اسلامی دستخوش تغییر و تحولات قرار گرفت و بهرغم اینکه پوشش اغلب زنان در جامعه بود، در ادارات دولتی کمتر مراعات میشد؛ ازهمینرو تظاهرات و درخواستهایی در مورد لزوم اجباری شدن حجاب، بهویژه در ادارات، مطرح گردید، همچنین درباره لزوم انحلال مدارس مختلط و جدا کردن دختران و پسران در مدرسهها بحثهایی مطرح گردید و تعرضاتی نیز، در سطح جامعه، به زنان بیحجاب شد. بر همین اساس بود که امامخمینی تعرض به زنان بیحجاب را حرام دانست و متعاقب آن سیداحمد خمینی، فرزند ایشان، استفاده از لباس مناسب را به زنان کارمند توصیه کرد. پس از آن بود که حجاب اسلامی در سراسر کشور اجباری شد. همچنین در این زمان نهادهای فرهنگی انقلابی برای تحول در ارزشها و گسترش معنویت و اخلاق در جامعه تلاش کردند.[19]
مبارزه با مفاسد اجتماعی و فحشا، جلوگیری از استعمال مواد مخدر و منع مسکرات از دیگر اقدامات فرهنگی در دهه اول پس از پیروزی انقلاب بود. بهمنظور اجرای این امور کلیه مشروبفروشیها تعطیل، یا به اغذیهفروشی تبدیل شدند و همزمان اقداماتی برای یافتن انبار مشروبات آغاز شد که همین امر سبب گردید عدهای به صورت مخفیانه و در پوششهای مختلف مشروبات الکلی را به فروش رسانند؛ ازهمینرو دولت به آگاهسازی مردم و فرهنگسازی در جامعه برای جلوگیری از مصرف مشروبات الکلی روی آورد و مطالب علمی درباره آثار مخرّب مشروبات الکلی برای بدن منتشر نمود. پس از آن کشت خشخاش ممنوع گردید، و در کوران این ممنوعیتها بود که وزارت بهداشت با مشکل تأمین مواد مخدر برای افراد دارای کارت دریافت سهمیه مواد مخدر روبهرو شد. همچنین دولت اعلام کرد که کلیه کارمندان معتاد دولت باید اخراج شوند و این اقدامات در ادامه سبب شد معتادان در سطح شهر پراکنده شوند؛ ازهمینرو میدان بزرگی، که قبل از انقلاب محل اسبدوانی بود، محلی شد برای جمعآوری آنها، در ضمن دولت مجبور شد مراکزی برای ترک معتادان به مواد مخدر دایر کند.[20] در زمینه موسیقی نیز اقدامات گستردهای همچون موارد دیگر انجام شد. بهرغم اینکه امامخمینی هنر را وسیلهای میدانست که میتواند راه تربیت صحیح، تهذیب جامعه، روش زندگی شرافتمندانه و آزادمنشانه و... را ترویح کند،[21] شنیدن موسیقی طربانگیز عملی منفی و خلاف شرع معرفی شد؛ ازهمینرو رسانههای عمومی کلیه آثار موسیقی قبل از انقلاب را کنار گذاشتند، همچنین پخش صدای خوانندگان زن حرام دانسته شد، و فقط سرودهایی که زنان در گروه کر آواز میخواندند حلال اعلام شد.[22]
در بحبوحه انقلاب اسلامی، زنان بهطور گسترده و پا به پای مردان در تظاهرات و راهپیماییهای علیه رژیم پهلوی شرکت کردند. آنها پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز در مقاطع مختلف حضور پررنگی در عرصههای اجتماعی داشتند. در همین چهارچوب موقعیت زن و جایگاه او در تشکیل خانواده تغییر کرد، سن ازدواج پایین آورده شد و با ایجاد تغییر و تحولاتی، مقررات جدید اجازه داد دختران سیزدهساله و پسران شانزدهساله با کسب اجازه از دادسرا ازدواج کنند. بر اثر این اقدام، طی چند ماه 1684 دختر زیر پانزده سال با کسب اجازه از دادسرا ازدواج کردند. این طرح در کنار حذف طرح تنظیم خانواده سبب شد جمعیت در کشور بسیار افزایش یابد، همچنین دادگاههای مربوط به خانواده نیز منحل شدند.[23] همچنین تغییرات حاصله در برنامههای خانواده، چه به شکل مستقیم و چه غیرمستقیم، بر پویایی جمعیتی در ایران تأثیر گذاشت و طبق فرهنگ جدید تمامی مردم در جوانی ازدواج نمودند؛ زیرا نظام ارزشی جدید، که برگرفته از مذهب تشیع بود، همیشه جوانان را به ازدواج ترغیب کرده است و کاهش سن قانونی برای ازدواج، که شرح داده شد، از عوامل مؤثر بر این مسئله بود. ازدواج بخشی از برنامه احیای فرهنگ اسلامی بود که برای دوری از زندگی غربی ترویج میشد و از این اصل ریشه میگرفت که در جامعهای که زن و مرد ازدواج کنند، مشکلات اخلاقی کمتری وجود خواهد داشت؛ زیرا تمامی خواستهها و عواطف در چهارچوب خانواده برآورده میشود.[24]
بهطور اساسی طی دوران بازسازی فرهنگی پس از انقلاب، ایدئولوژی انقلاب اسلامی کوشید با بهرهگیری از سمبلها، پندارها و زبان، افکار عمومی را بر ضد امپریالیسم، سرمایههای خارجی، و سرمایهداران وابسته داخلی بسیج کند. بر همین اساس تلاش برای گسترش ارزشهای فرهنگی، بومی و ایرانی ــ اسلامی و نفی ارزشهای فرهنگی غربی جهتگیری اصلی فرهنگی کشور در این سالها محسوب میشد. این سیاست فرهنگی، بهرغم کاستیهای مختلف به ایجاد نگرش انتقادی به ارزشهای مدرن، از یکسو، و ارزشهای سنتی، از سوی دیگر، منجر شد و زمینه را برای تفکر و تعقل عمیق درباره ارزشهای بومی فراهم آورد. آمارها نشان میدهد که هنر و سینما در این دوره رشد مناسبی داشت؛ به گونهای که تعداد فیلمهای ساخت داخل افزایش یافت. هنر نقاشی و مجسمهسازی، نیز گسترش یافت و جایگاه بهتری در جامعه پیدا کرد. افزایش کتابخانههای عمومی و نیز تیراژ کتابهای چاپشده و نشریات و روزنامهها ــ که از برنامههای دیگر دولت طی دهه اول پس از پیروزی انقلاب بود ــ از موفقیت آن در اجرای این برنامهها حکایت میکرد.[25] درخصوص صنعت فیلمسازی تحولات گستردهای رخ داد و دستاندرکاران این صنعت و طرفداران نهضت اسلامی در جمهوری اسلامی از طریق تصفیه سینماها، کنترل واردات فیلم، اعمال سانسور بر فیلمهای وارداتی، تولید فیلمهای داخلی و آموزش فیلمسازان به اسلامی کردن سینما در ایران اهتمام ورزیدند. در همین زمان وزارت ارشاد نیز ناظر تولیدات فرهنگی و سینمایی شد و قوانینی را در این زمینه وضع کرد که مطابق ارزشهای اسلامی بود. برای اجرای این قوانین، کمیته اسلامی فیلمسازان تشکیل شد.[26] سرمایهگذاری در حوزه فیلمسازی متوقف گردید و در عوض بازار نمایش فیلمهای قدیمی و وارداتی داغ شده و به نمایش فیلمهای محصول خارج در سینماهای ایران توجه گردید. فیلمهای قبل از انقلاب نیز مطابق معیارهای اسلامی تصفیه و سانسور شد.[27] کتابهای درسی نیز بهطور اساسی تغییر نمودند و محتوای آنها انقلابی شد و مضامینی چون انقلاب، قیام علیه مستکبران و همدردی با فقرا و مستضعفان، جنگ با نابرابریها محور اصلی مطالب آن قرار گرفت؛ بهطور مثال میتوان به همدردی با ملّت فلسطین، که محتوای درسی در کتاب سال سوم دبستان است، اشاره کرد.[28]
در تحلیل نهایی باید گفت که سیاست فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در این دوره براساس جهانبینی و انسانشناسی اسلامی، و بهویژه مفاهیم ذیل اتخاذ شده بود: 1ــ حاکم بودن بینش توحیدی بر تمامی شئون و عرصههای حیات فردی و اجتماعی و تأثیر بنیادی اعتقاد به اصول و فروع دین در تمام ابعاد زندگی؛ 2ــ جاودانگی وجود انسان و کرامت و شرافت ذاتی او به عنوان خلیفهالله؛ 3ــ برخورداری انسان از فطرت الهی؛ 4ــ همانندی و برابری انسانها در آفرینش و نبود تمایزی بین انسانها، و جهانشمول بودن پیام اسلام؛ 5ــ خیرخواهی، کمالجویی، آرمانخواهی، ظرفیت علمی نامحدود و کشش فطری انسان به سوی دانایی، جمال و زیبایی؛ 6ــ زایندگی و قدرت ایمان در خلق ارزشهای معنوی و فضایل اخلاقی و ایجاد روحیه استقلال، حریّت، عزّت نفس و تحکیم مناسبات انسانی در جامعه؛ 7ــ تربیتپذیری آدمی و به فعلیت درآمدن استعدادها و خلاقیتهای وی در طریق پیریزی بنای جامعهای موحد، عدالتخواه، دانشطلب، متکی بر جهاد و اجتهاد، متّصف به اعتدال و واقعبینی و نیز بهرهمند از مباحثات و مبادلات فکری؛ 8ــ اصالت ارزشهای معنوی و فضایل اخلاقی در جامعه اسلامی؛ 9ــ تأثیرپذیری انسان از عوامل مثبت و منفی محیط اجتماعی و آفات و مواضع فرهنگی آن و مسئولیت نظام اسلامی در سالمسازی محیط، تحقق قسط و عدل، و لزوم زدودن عوامل زمینهساز کفر.[29]
اقدامات نهادهای فرهنگی دولت
یکی از نهادهای مهم و تأثیرگذار در امر تحول و ایجاد فرهنگ جدید شورای عالی انقلاب فرهنگی است که ابتدا به دستور امام با نام ستاد انقلاب فرهنگی تشکیل شد و سپس با افزایش توانایی و اختیارات و با تغییرات داخلی در سال 1363 به شورای عالی انقلاب فرهنگی تغییر نام داد. درباره علل تأسیس چنین ستادی باید گفت که پس از انقلاب اسلامی ایران، به موازات سایر تحولات بنیادی، در امر فرهنگ نیز تحولات ساختاری روی داد و نیاز به مطلوبسازی، بهویژه در حوزه آموزش و پرورش و دانشگاهها، که مرکز علم و فرهنگ کشوراند، لازم بهنظر میرسید؛ ازهمینرو به نهادی نیاز بود که بتواند چنین تحول عظیمی را بهوجود آورد؛ به همین دلیل امامخمینی، با شناسایی اعضای مورد نظر خویش برای این امر خطیر، ستاد انقلاب فرهنگی را تأسیس کرد. درباره زمینههای تأسیس چنین نهادی باید به وقایع اوایل سال 1359 اشاره کرد. در آن زمان جنبشی اصلاحی با هدف ایجاد تحول در نظام دانشگاهی در دانشگاههای کشور بهوجود آمد که از آن با عنوان انقلاب فرهنگی یاد میکنند. این انقلاب در ادامه سبب شد دانشگاهها تعطیل شوند و بازنگری در اهداف، ساختار علمی و آموزشی و استادان دانشگاهها و شیوه حضور گروههای سیاسی در دانشگاهها در دستور کار قرار گیرد. اما درباره لزوم تشکیل چنین نهادی، محققان به وجود دو عامل معتقدند که عبارتاند از: 1ــ مشکلات آموزشی و پژوهشی دانشگاهها؛ زیرا به نظر نیروهای انقلابی، هماهنگی لازم بین آموزش و پاسخگویی به نیازهای مردمی دیده نمیشد؛ 2ــ وضعیت سیاسی دانشگاهها؛ زیرا در آن زمان گروههای سیاسی، بهویژه گروههای چپ، دانشگاههای کشور را پایگاهی برای فعالیتهای سیاسی خود قرار داده بودند و از بسیاری از فعالیتها و بحرانهای داخلی و اقدامات تجزیهطلبان در کشور حمایت میکردند؛ این مسئله سبب نگرانی نیروهای انقلابی شده بود.[30]
این نگرانی در سخنان امامخمینی و سایر مسئولان و سردمداران انقلاب نیز بهخوبی مشهود بود. بهنظر آنها مراکز دانشگاهی که در ایام انقلاب یکی از کانونهای اصلی مبارزه علیه رژیم پهلوی بودند در آن زمان به ستاد فعالیت گروههای سیاسی چپ تبدیل شده بودند.[31]
نیروهای چپ در مقابله با جریان اسلامی دانشگاهی از سوی نیروهای لیبرال و ملّیگرا نیز حمایت میشدند، بنابراین بدیهی بود که این وضعیت نیروهای مذهبی را در رقابت با جریانهای غیرمذهبی در شرایط دشوارتری از قبل قرار دهد و از سوی دیگر ممکن بود نظام دانشگاهی را از اهداف اولیه خود باز دارد؛ درواقع در آن زمان دانشگاه به عرصه رقابت، قدرتطلبی و سهمخواهی نیروهای سیاسیای تبدیل شده بود که بعد از انقلاب نتوانسته بودند به قدرت برسند.[32] اینگونه بود که کارکرد اصلی دانشگاهها، یعنی آموزش، فراموش شد و دانشگاهها به جای توجه به مسائل آموزشی و پژوهشی به عرصه منازعات ایدئولوژیک گروههای مختلف تبدیل شدند. هرکدام از این نیروها میخواستند دانشگاه را تحت اختیار خود درآورند؛ بهگونهایکه امام(ره) دانشگاه را اتاق جنگ نامیدند. این وضعیت بهشدت دانشجویان طرفدار انقلاب و مسئولان انقلاب را نگران کرده بود؛ بهگونهایکه اکثر اعضای شورای انقلاب اعتقاد داشتند که دانشگاهها در وضعیت خطرناکی بهسر میبرند، همچنین نیروهای مردمی نیز به این باور رسیده بودند که بسیاری از تحرکات علیه نظام و آرمانهای انقلاب از درون دانشگاهها انجام میشود. در چنین فضای نگرانکنندهای بود که وزارت علوم و آموزش عالی، طرحی را تهیه و پیشنهاد کرد که بیشتر به منظور تأمین استقلال دانشگاهها برنامهریزی شده بود، ولی انجمنهای اسلامی دانشجویان معتقد بودند این طرح به خودمختاری دانشگاهها منجر خواهد شد و در پی این اقدام، گروهی از دانشجویان با تشویق دکتر بهشتی برای یافتن راهکارهای بهبود نظام دانشگاهی تبادل نظر کردند تا نگرانیهای رهبران انقلاب از بابت دانشگاهها برطرف شود. بهرغم این تلاشها باید ریشه اصلی چنین تحولی را در رهنمودهای امامخمینی(ره) دانست. ایشان همواره در سخنان خود طی روزهای اولیه انقلاب، در ملاقات با مسئولان و استادان دانشگاهها، ضرورت و اهمیت موضوع را بیان مینمود و از همان روزهای اولیه پیروزی انقلاب، مراکز آموزش عالی در کانون توجه ایشان قرار داشت؛ بهگونهایکه وجه ایجابی اهداف انقلاب فرهنگی در رهنمودهای ایشان به صورت مستمر و پیوسته متبلور بود و همواره به کرات بر تحول دانشگاهها تأکید مینمود. در همین فضای نگرانکننده بود که سرانجام امام(ره) در پیام نوروزی خود در سیزده بند درباره مسائل متعدد جامعه نظریات ارشادی خود را اعلام نمود که بند یازدهم این پیام به دانشگاه و مسائل آن اختصاص داشت. ایشان در این پیام فرمود که «باید انقلابی اساسی در تمام دانشگاههای سراسر ایران بهوجود آید تا اساتیدی که در ارتباط با شرق و یا غرباند تصفیه گردند و دانشگاه محیط سالمی شود برای تدریس علوم عالی اسلامی، باید از بدآموزیهای رژیم سابق در دانشگاههای سراسر ایران شدیداً جلوگیری کرد و...».[33] پس از این پیام امام(ره)، بررسیهای اولیه برای اجرای انقلاب مورد نظر ایشان در مناسبترین شکل انجام شد که پس از دادن چند پیشنهاد و راهحل، سرانجام بر سر روش متوقف ساختن کارهای آموزشی دانشگاهی تا زمان تدوین نظام آموزشی جدید توافق شد.[34]
آخرین حرکت تاریخی در امور مربوط به دانشگاهها، فرمان مهم امام خمینی مبنی بر تشکیل ستاد انقلاب فرهنگی بود که طی این فرمان، اعضای ستاد معرفی شدند و وظایف آنها برای ایجاد تحول و اسلامی شدن دانشگاهها و دگرگونیسازی این محیط، بهویژه خارج کردن نیروهای چپ، گزینش استادانی که در حال تدریس بودند و ایجاد نظام آموزشی مفید و در چهارچوب آرمانهای انقلاب اسلامی، مشخص شد.[35]
این گروه، که ابتدا با عنوان ستاد انقلاب فرهنگی کار خود را آغاز نمودند، طی مدت فعالیت خود اقدامات گستردهای برای سازماندهی و جهتدهی ساختار آموزش و پرورش و دانشگاهها آغاز نمودند که به موارد مهم آن در ادامه اشاره شده است.
1ــ دگرگونی برنامههای آموزشی:
همانطورکه پیش از این نیز اشاره شد، بحث تحول در نظام آموزشی و متناسب کردن آن با اهداف عالی انقلاب اسلامی از جمله دغدغههای اصلی رهبران انقلاب بود؛ به همین منظور در اولین مرحله اقداماتی در این زمینه انجام شد؛ ستاد انقلاب فرهنگی در برنامهریزی برای رشتههای علوم انسانی بازنگری کرد و با افزایش و کاهش بعضی از دروس و تغییر سرفصلهای بعضی دیگر تغییراتی را با هدف گنجاندن دروسی متناسب با نیازهای کشور در برنامه تحصیلی دانشجویان انجام داد و زمینه را برای رشد نیروهای خلاق پدید آورد. همچنین برنامه دیگری نیز برای آشنایی دانشجویان با مبانی فرهنگ و اندیشه اسلامی ایجاد شد و درسهایی با عنوان دروس عمومی، شامل معارف اسلامی، تاریخ اسلام، اخلاق اسلامی، تحلیل انقلاب اسلامی و ریشههای آن، به دروس دانشگاهی افزوده شد. همچنین در این زمینه، از یکسو، به منظور تدریس این دروس عمومی لحاظشده در رشتههای علوم انسانی در دانشگاه، از استادان و طلاب حوزههای علمیه دعوت شدند که متعاقب آن با حضور روحانیان و حوزویان در نظام درس، فعالیت آموزشی و پژوهشی دانشگاهها گسترش یافت، و از سوی دیگر، برای تربیت روحانیان ذیصلاح نیز تحولاتی در حوزههای علمیه روی داد و مراکزی همچون دانشگاه تربیت مدرس، دانشگاه امام صادق، مدرسه دارالشفاء، مدرسه عالی شهید مطهری، مرکز آموزش و پژوهش امامخمینی، دانشگاه مفید و باقرالعلوم تأسیس شد.
2ــ تأسیس نهادهای پشتیبانی آموزشی در دانشگاهها:
ازآنجاکه تحول در دانشگاهها به سادگی ممکن نبود، ستاد انقلاب فرهنگی تصمیم گرفت که در کنار دانشگاهها به تأسیس مراکزی اقدام کند تا نیازهای علمی دانشگاهها را تأمین نماید؛ به همین منظور مرکز نشر دانشگاهی برای دستیابی به متون جدید و استفاده شایسته از استادان در زمان تعطیلی دانشگاهها بهوجود آمد که توانست آثار مهمی را نیز منتشر سازد.
سازمان سمت نیز یکی دیگر از این مراکز بود که برای تدوین دروس علوم انسانی در سال 1363 تأسیس شد تا با استفاده از همکاری استادان حوزه و دانشگاه، کتابهای علوم انسانی دانشگاهها را تأمین کند.
از سوی دیگر نیز برای توانمندسازی علوم دانشگاهی و مطابقت دادن آن بر نیازهای جامعه جهاد دانشگاهی تأسیس شد که به صورت عملی پژوهشهای دانشگاهی را وارد عرصه عملیاتی مینمود، جهاد دانشگاهی در دهه اول پس از پیروزی انقلاب فعالیتهای گستردهای با اعزام نیروهای علمی به نقاط مختلف کشور انجام داد و توانست پیشتاز تدارک فضایی برای شناسایی نیازها و مشکلات جامعه در ابعاد مختلف شود و انگیزه و روحیه تحقیق و نوآوری را در سطح گستردهای بهوجود آورد و به نتایج مهمی دست یابد.
3ــ تأسیس دورههای آموزشی تحصیلات تکمیلی:
از دیگر اقدامات ستاد انقلاب فرهنگی در دهه اول انقلاب ایجاد دورههای تحصیلات تکمیلی در کشور بود. ازآنجاکه در سالهای قبل از انقلاب غیر از رشتههای معدودی، دورههای تحصیلات تکمیلی در داخل کشور وجود نداشت و محتاج اعزام دانشجو به خارج از کشور بودیم. این وضعیت با اهداف و آرمانهای استقلالطلبانه انقلاب سازگاری نداشت؛ به همین دلیل ستاد انقلاب فرهنگی در ادامه فعالیتهای گسترده خود، که مصوّبات مختلف برای ایجاد تحول در نظام دانشگاهی بود، برای رفع این مشکل تصمیم گرفت دورههای تحصیلات تکمیلی را راهاندازی کند؛ ازهمینرو دانشگاه تربیت مدرس تأسیس شد که اولین دانشگاهی در ایران بود که به دورههای تحصیلات تکمیلی اختصاص یافت و رشتههای مختلف و معتبری را در خود جای داد و نیروهای متعهد و مؤمنی را برای تدریس در دانشگاههای کشور تربیت کرد. همچنین ازآنجاکه یکی از اهداف انقلاب اسلامی حمایت از مستضعفان و رفع محرومیتها بهشمار میرفت و قانون اساسی نیز امکان ادامه تحصیلات رایگان را برای همه قشرها فراهم آورده بود، برخلاف دوره قبل که فقط فرزندان افراد ثروتمند میتوانستند به دانشگاه راه یابند، در این دوره، با فعالیت مستمر و مفید ستاد انقلاب فرهنگی، به استانها و مناطق مختلف کشور توجه گردید و نظام سهمیهبندی برای مناطق محروم به منظور فراهم ساختن زمینه ورود بیشتر این افراد به دانشگاه برقرار شد. در همین زمینه برای گزینش استادان شایسته، شورای مرکزی گزینش اساتید تأسیس شد و معیارهای انقلابی در استخدام استادان لحاظ گردید و برای اسلامی نمودن محیط دانشگاه کمیته انضباطی دایر شد و بر رعایت حجاب و پوشش مناسب مردان و زنان تأکید گشت.[36]
در مجموع شورای عالی انقلاب فرهنگی، با تصویب صدها مصوبّه در مورد نظام آموزشی و دانشگاهی کشور، توانست تأثیرهای مفید و چشمگیری را در نظام دانشگاهی کشور بر جای گذارد؛ بهگونهایکه با این انقلاب فرهنگی، فلسفه جدیدی از تدریس و مقرّرات نوین از رفتار ارائه شد و در چهارچوب این مصوّبات انقلاب فرهنگی، مدیران و مدرسان میبایست در مقام مبلغان ایدئولوژی انقلابی عمل میکردند و در غیر این صورت اخراج میشدند. همچنین در این زمینه انجمنهای اسلامی دانشگاهها و مدارس راهاندازی شد، متون درسی اساساً متحول شدند و شرایط ورود به دانشگاه در آزمونهای سراسری تغییر یافت.[37]
پینوشتها
[1]ــ علی عسگری، درآمدی بر کارنامه فرهنگی انقلاب اسلامی ایران، تهران: کانون اندیشه جوان، 1381، ص 13
[2]ــ لغتنامه علیاکبر دهخدا، مدخل فرهنگ.
[3]ــ فرهنگ، جامعه، انقلاب، تهران: کانون اندیشه جوان، 1384، صص 143 ــ 140
[4]ــ علی عسگری، همان، صص 59 ــ 58
[5]ــ همان، ص 83
[6]ــ یحیی فوزی، تحولات سیاسی و اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران 80 ــ 1357، ج 1، تهران: عروج، 1384
[7]ــ دیدگاههای فرهنگی امامخمینی(ره)، تهران: مؤسسه نشر و تحقیقات مرکز، 1377، ص4
[8]ــ همان، صص 18، 26 و 27
[9]ــ همان، ص 230
[10]ــ صحیفه امام، تهران: نشر عروج، 1378، ج 8، ص 517
[11]ــ همان، ج 1، ص 51
[12]ــ همان، ص 79
[13]ــ همان، ج 17، ص 106
[14]ــ محمدحسین رجبی، زندگینامه سیاسی امامخمینی، تهران: نشر مرکز انقلاب اسلامی، 1377، صص 89 ــ 88
[15]ــ یحیی فوزی، همان، ج 2، صص 304 و 303
[16]ــ سمیع فارسون و مهرداد مشایخی، فرهنگ سیاسی در جمهوری اسلامی ایران، ترجمه معصومه خالقی، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1379، ص33
[17]ــ تغییرات درونی در نظام اجتماعی بعد از انقلاب، صص 129 و 130
[18]ــ فرامرز رفیعپور، توسعه و تضاد، تهران: انتشارات دانشگاه شهید بهشتی، 1376، ص 197
[19]ــ یحیی فوزی، همان، ج 2، ص 169
[20]ــ مهدی محسنیان راد، انقلاب، مطبوعات و ارزشها، سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، 1375، ص 276
[21]ــ صحیفه امام، همان، ج 19، ص 159
[22]ــ مهدی محسنیان راد، ص 277
[23]ــ همان، ص 275
[24]ــ هوشنگ امیراحمدی و منوچهر پروین، ایران پس از انقلاب، ترجمه علی مرشدیزاده، تهران: مرکز بازشناسی اسلام و ایران، 1381، ص 150
[25]ــ یحیی فوزی، همان، ج 2، صص 173 ــ 171
[26]ــ سمیح فارسون و مهرداد مشایخی، همان، ص 44
[27]ــ همان، صص 247 و 245
[28]ــ همان، ص 224
[29]ــ وبسایت مرکز اطلاعرسانی شورای عالی انقلاب فرهنگی: www.iranculture.org
[30]ــ یحیی فوزی، همان، ج1، ص 598
[31]ــ مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، تهران: انتشارات همشهری، 1374، ص 145
[32]ــ یحیی فوزی، همان، ج 2، صص 600 و 601
[33]ــ همان، ج 1، صص 68
[34]ــ همان، ص 612
[35]ــ کتابچه آشنایی با شورای عالی انقلاب فرهنگی، 1383، مقدمه، ص 4
[36]ــ یحیی فوزی، همان، ج 1، صص 624 ــ 618
[37]ــ محسن میلانی، شکلگیری انقلاب اسلامی، تهران: انتشارات گام نو، 1381، صص 360 ــ 359