آرشیو

آرشیو شماره ها:
۶۶

چکیده

مسائل اعتقادی و اقتصادی و سیاسی فراوانی وجود داشت که می توانست میان نیروهای سیاسی ایرانانقلاب سیاسیفاصله و شکاف ایجاد کند، ولی به خاطر وجود فضای ناآرام و التهاب در اوایل انقلاب، این اختلافات فقط در میان سه جریان عمده چپ گرا، ملی گرا و اسلام گرا نمایان بود. از اوایل دهه 1360 با پیدایش ثبات داخلی و حذف دو جریان چپ و ملی گرا از عرصه سیاسی کشور، به تدریج مرزبندی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میان نیروهای اسلام گرا نیز ظهور کرد و با تایید حضرت امام(ره)، این جناح ها در مقام گروه هایی که در اهداف انقلاب مشترک و در سلیقه ها با یکدیگر متفاوت اند، رسماً به رقابت سیاسی با هم برخاستند. دوگانگی سیاسی جریان اسلام گرا تا هم اکنون نیز ادامه داشته است و با عناوین، مشخصه ها، سلیقه ها، راهبردها، و نگرش های متفاوت و گاهاً متضاد در صحنه کشور دیده شده اند. در نوشتار ذیل چگونگی جناح بندی سیاسی در جمهوری اسلامی، از دهه 1360 تاکنون، تحلیل و ارزیابی شده است.

متن

مسائل اعتقادی و اقتصادی و سیاسی فراوانی وجود داشت که می‌توانست میان نیروهای سیاسی ایران پس از انقلاب فاصله و شکاف ایجاد کند، ولی به‌خاطر وجود فضای ناآرام و التهاب در اوایل انقلاب، این اختلافات فقط در میان سه جریان عمده چپ‌گرا، ملّی‌گرا و اسلام‌گرا نمایان بود. از اوایل دهه 1360 با پیدایش ثبات داخلی و حذف دو جریان چپ و ملّی‌گرا از عرصه سیاسی کشور، به‌تدریج مرزبندی سیاسی، فرهنگی و اقتصادی میان نیروهای اسلام‌گرا نیز ظهور کرد و با تأیید حضرت امام(ره)، این جناح‌ها در مقام گروه‌هایی که در اهداف انقلاب مشترک و در سلیقه‌ها با یکدیگر متفاوت‌اند، رسماً به رقابت سیاسی با هم برخاستند. دوگانگی سیاسی جریان اسلام‌گرا تا هم‌اکنون نیز ادامه داشته است و با عناوین، مشخصه‌ها، سلیقه‌ها، راهبردها، و نگرش‌های متفاوت و گاهاً متضاد در صحنه کشور دیده شده‌اند. در نوشتار ذیل چگونگی جناح‌بندی سیاسی در جمهوری اسلامی، از دهه 1360 تاکنون، تحلیل و ارزیابی شده است.

 

بخشی از درگیری‌ها و نزاع‌های سیاسی یک قرن اخیر بین احزاب و جناح‌های مختلف سیاسی بر سر واژه‌ها و اصطلاحات تعریف‌نشده و نامفهوم بوده است. این منازعات به‌قدری عمیق بود که به بحث‌های لفظی و کلامی محدود نشد و به خشونت و گاه حذف و خون‌ریزی نیز کشیده شد.

چپ و راست از جمله اصطلاحات و واژگانی است که خاستگاه مفهومی‌اش، مانند سایر واژه‌هایی از این دست، مغرب‌زمین (فرانسه) است. این واژه وارد فرهنگ و ادبیات سیاسی ایران شده است بدون آنکه از سوی مدعیان و مخالفان به طور دقیق تعریف و مفهوم‌سازی شود. این در حالی است که این نوع واژه، در خاستگاه اصلی خود، معنای خاص خود را داشته و به تناسب وضعیت سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی آن سرزمین معنا و مفهوم پیدا کرده است.

بی‌توجهی به زیرساخت‌های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و نیز فلسفه ظهور این نوع واژه‌ها در خاستگاه اولیه خود و ورود آنها به جامعه ما سبب هرج‌ومرج و اغتشاش مفهومی گردید که هنوز هم ادامه دارد و بعضی از نویسندگان و روشنفکران ما هنوز هم مفهوم چپ و راست را ناصحیح به کار می‌گیرند.

در این مقاله تلاش شده است در حد امکان، از موضع نظری و با رویکردی تحلیلی، گونه‌شناسی سیاسی ــ اقتصادی بدون تعصب مفاهیم چپ و راست اسلامی در ایران بعد از انقلاب بررسی شود. باید توجه کرد که برای فهم درست هر کدام از این واژه‌ها و جناح‌ها به تحقیق و تدقیق بیشتری نیاز است و آنچه در پی می‌آید بیشتر در حد طرح مسئله است، به همین دلیل مطالب این مقاله جای نقد و بررسی دارد. تعریف مفاهیم چپ و راست، خاستگاه، تاریخچه پیدایش، و بررسی گونه‌شناسی سیاسی ــ اقتصادی آنها از جمله موارد بررسی‌شده در این نوشتار است.

 

تعریف مفاهیم چپ و راست

خاستگاه دو اصطلاح چپ و راست و همچنین واژه‌های هم‌ردیف آن، مثل چپ‌روی و راست‌روی، جناح چپ و جناح راست، انقلاب کبیر فرانسه است که در مجمع ملّی آن، نمایندگان انقلابی تندرو در سمت چپ و نمایندگان محافظه‌کار در سمت راست آن می‌نشستند.[1] این شیوه آرایش سیاسی به‌تدریج در مجالس اروپایی مرسوم و به سنت تبدیل شد.

28 اوت 1789.م را تاریخ پیدایش این دو اصطلاح ذکر می‌کنند؛ روزی که در آن مجلس طبقاتی، که از ماه مه همان سال تشکیل و سپس به مجلس مؤسسان مبدل شد، بحث و گفت‌وگویی را درباره «حق وتو» پادشاه در دستور کار خود قرار داد. بحث بر سر این بود که آیا در رژیم مشروطه سلطنتی، که در شرف تشکیل بود، پادشاه می‌‌تواند از حق اخذ تصمیمی برتر از حاکمیت ملّی برخوردار باشد؛ یعنی دارای قدرتی برتر از قدرت نمایندگان مردم باشد. مخالفان دادن این حق به پادشاه که در سمت چپ رئیس مجلس قرار گرفته بودند، عنوان چپ پیدا کردند. بدین‌ترتیب چپ و راست، که در آغاز فقط جنبه جای‌شناسانه داشت، پدیدار گشت و وارد زبان محاوره‌ای مردم گردید.[2]

ظاهراً در آن روزگار این دو اصطلاح معنای روشن و مشخص داشت؛ یعنی چپ به معنای انقلابی بودن وهواداری از دگرگونی بیشتر، و راست به معنای مخالفت با هرگونه دگرگونی و طرفداری از وضع موجود بود، اما به‌تدریج این اصطلاحات دچار فرازونشیب معنایی شد و پا به پای پیدایش گرایش‌های تازه و گوناگون سیاسی و درهم‌آمیختگی گرایش‌ها، امروزه تعیین مرز مشخص و روشن میان آن دو ناممکن است؛ زیرا هر کدام از این‌دو اصطلاح در معنای وسیع خود گرایش‌ها و گروه‌های مختلف و ناهمسازی را در بر می‌گیرند که جز معنایی بسیار کلّی و مبهم، معنایی دیگر از آنها بر نمی‌آید.

برای مثال در قرن نوزدهم طرفداران فلسفه بازار آزاد در جناح چپ قرار می‌گرفتند، اما امروزه در جناح راست قرار می‌گیرند. همچنین این ادعا که این تقسیم‌بندی دیگر معنایی ندارد نیز سابقه طولانی دارد، به‌ویژه در زمانی که یکی از این‌ دو جناح چنان قدرتمند می‌شود که تنها گزینه ممکن به نظر می‌رسد.

به نظر بوبیو تقسیم‌بندی چپ و راست همچنان ادامه خواهد یافت؛ زیرا سیاست اساساً تخاصم‌آمیز است. او معیار اصلی در تشخیص چپ و راست را نگرش نسبت به برابری دانسته است؛ جناح چپ طرفدار برابری بیشتر است، درحالی‌که جناح راست جامعه را به گونه‌ای گریزناپذیر سلسله‌مراتبی می‌بیند؛ البته او پذیرفته است که این تقسیم‌بندی دیگر اهمیت سابق را ندارد.[3]

به‌طور کلی جریان چپ شامل همه گروه‌های برابری خواه و انقلابی روزگار جدید است؛ یعنی سوسیالیست‌ها، کمونیست‌ها و جریاناتی که ایدئولوژی آنها زیر نفوذ اندیشه‌ها و باورهای[4] جدید مطرح‌شده در اروپا از رنسانس به این سو شکل گرفته است.

به‌طور کلی ویژگی‌های جریان چپ را می‌توان موارد ذیل دانست؛ البته همه این موارد به‌طور مطلق همه گروه‌های چپ را شامل نمی‌شود. 1ــ مخالفت همگی آنها با مداخله دین در سیاست و موافقتشان با تز جدایی دین از سیاست؛[5] 2ــ موافقت با نظارت دولت در امور اقتصادی؛ 3ــ درخواست تغییر سریع و انقلابی در جامعه بر اساس منافع اکثر مردم؛ 4ــ مخالفت جدی و اساسی با سنّت‌های دینی؛ 5ــ طرفداری از مالکیت جمعی و مخالفت با مالکیت خصوصی.

اصطلاح راست مجموعه‌ای از نظریه‌های سیاسی را شامل می‌شود که در برابر اصطلاح چپ قرار دارد. طی قرن نوزدهم، اصطلاح راست با پذیرش قدرت و مرجعیت یک نهاد یا شخص (دولت)، میهن‌پرستی، باور به حکومت زورمند، مالکیت، لزوم قدرتمندی ارتش برابر شد.[6] گرایش راست به‌تدریج با هر گونه مداخله دولت در اقتصاد مخالفت کرد و هواداری از سرمایه‌داری را در پیش گرفت. به‌طور کلی ویژگی‌های جریان راست به شرح ذیل است: 1ــ هوادار حفظ روابط سنتی در زمینه‌های اجتماعی و اقتصادی، 2ــ احترام گذاشتن به مالکیت خصوصی و مداخله نکردن دولت در اقتصاد؛ 3ــ اعتقاد به تغییرات روبنایی؛ 4ــ هوادار مداخله دین در بعضی از نهادهای اجتماعی مانند تعلیم و تربیت؛[7] 5ــ بر حق شمردن اختلافات طبقاتی در جامعه سرمایه‌داری؛[8] 6ــ گرایش شدید به ناسیونالیسم؛ 7ــ به رسمیت شناختن آزادی‌های سیاسی و اقتصادی فرد در برابر هر گونه دست‌اندازی دولت.

باید توجه کرد که جناح راست دربرگیرنده بسیاری از احزاب وگروه‌های متنوع است که با هم تفاوت‌های بنیادین دارند و عملاً در بسیاری از موارد هماهنگ با هم نیستند. به‌طور کل در مورد این دو اصطلاح می‌توان گفت:

مفاهیم چپ و راست به دو موضوع اساسی توجه دارند: یکی حفظ یا تغییر روابط اقتصادی؛ یعنی مداخله کردن یا نکردن دولت در زندگی اقتصادی از جهت حفظ یا تأمین عدالت اجتماعی، و دیگری نوع ساختار قدرت و نظام سیاسی؛ یعنی نظام سیاسی مبتنی بر دموکراسی یا نظام سیاسی اقتدارطلب.

بر اساس این نوع نگاه، در اروپای قرن نوزدهم و بخش عمده‌ای از قرن بیستم، چپ دربرگیرنده احزابی است که هوادار تغییر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی هستند، درحالی‌که راست در گفتمان‌های سیاسی احزابی را شامل می‌شود که مخالف این گونه تغییرات هستند. جناح راست همواره هوادار سلطنت و تحت حمایت آن یا حاکمیتی است که منافع طبقه‌های بالای جامعه را در نظر می‌گیرد و جناح چپ جمهوری‌خواهی طرفدار منافع توده است.[9]

در ایران نیز پس از پیروزی انقلاب اسلامی دو جناح عمده با نام‌های چپ و راست شکل گرفته که در سال‌های اخیر با نام‌های دیگری مثل اصلاح‌طلب و اصول‌گرا نیز مطرح شده‌اند. چپ‌های سیاسی ایران، که اصلاح‌طلب خوانده می‌شوند، بیشتر لیبرال‌ها، چپ‌های میانه‌رو و سوسیالیست‌های مسلمان را شامل می‌شوند و راست‌های سیاسی اصول‌گرایان را دربرمی‌گیرد.

شایان ذکر است که منظور از چپ و راست در ادامه بحث، چپ و راست اسلامی است که احزاب و گروه‌های سیاسی را شامل می‌شوند که اجازه فعالیت دارند و طبیعی است که احزاب و گروه‌هایی نظیر حزب توده را دربرنمی‌گیرد.

 

گونه شناسی چپ اسلامی

1ــ تاریخچه پیدایش

درباره مجموعه‌ای که امروزه به‌نام چپ (اسلامی) از آن یاد می‌شود دقیقاً از چه زمانی متولد شد، اختلاف نظر وجود دارد و این اختلاف بخشی از همان اغتشاش مفهومی ناشی می‌گردد و قسمتی هم به مصادیق مربوط می‌شود.

بعضی تولد چپ اسلامی را در جریانات مبارز اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی جستجو می‌کنند و معتقدند که پیدایی آن قبل از انقلاب بوده است.[10] گروهی شکل‌گیری جریان چپ را از مجلس دوم می‌دانند که در دوره مجلس سوم به زایش انشعابی در جامعه روحانیت مبارز انجامید و دو گانه سیاسی حزب جمهوری اسلامی ــ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در قالب دو گانه جامعه روحانیت مبارز ــ و مجمع روحانیون مبارز و در قامت هماوردی چپ و راست سیاسی درون حاکمیت جلوه‌گر شد.[11] بعضی دیگر زمان شکل‌گیری جناح چپ را اوایل دهه 1370 می‌دانند[12] و بر اساس این نظریه جریان چپ اسلامی جوان‌ترین جناح سیاسی محسوب می‌شود، ولی این نظر با واقعیت تاریخی انقلاب اسلامی منافات دارد؛ زیرا در حداقل هشت سال از دهه 1360 جریان چپ به نخست‌وزیری مهندس میرحسین موسوی حاکم بود و گروه‌هایی نظیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، با نام یا بدون نام، بسیار با نفوذ بودند.

شرایط خاص انقلاب اسلامی و روزهای آغازین آن و وقوع حوادث مختلف و پی‌درپی، به‌ویژه تقسیم‌بندی نیروهای انقلاب در دو جریان خط امام و غیر خط امام، مانع از مرزبندی آشکار چپ و راست شد، اما با سقوط بنی‌صدر و سرانجام شکل‌گیری دولت میرحسین موسوی، مرزبندی چپ و راست حداقل در عمل نمود پیدا کرد.

به واقع در اوایل دهه 1360 جریان چپ شکل گرفت. بخش عمده هواداران این جریان کسانی بودند که سابقه مبارزاتی داشتند و عبارت بودند از گروه‌های دانشجویی، گروهی از روحانیان و کارگران که در سال‌های مقارن پیروزی انقلاب در درون گروه‌ها و تشکل‌هایی ریز و درشت پراکنده بودند. این نیروها، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جذب تشکل‌هایی مثل «جامعه روحانیت مبارز»، «حزب جمهوری اسلامی» یا «سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی» شدند. بعدها «خانه کارگر» و «دفتر تحکیم وحدت» هم به این تشکل‌ها افزوده شدند.[13]

در کنار این جریانات اصلی باید از انجمن‌های اسلامی صنفی، اداری و دولتی که بعدها تأسیس شدند نیز نام برد.

مجموعه بالا در سه سال اول انقلاب، یعنی تا نیمه سال 1360، سهم چندانی در اداره کشور و به‌ویژه در قوه مجریه نداشتند. اما با آغاز نخست‌وزیری مهندس میرحسین موسوی در مهر 1360، نفوذ چپ بر تشکیلات و ساختار حکومتی افزایش یافت و به‌دنبال این دگرگونی، قوه مجریه و بیش از نیمی از مجلس شورای اسلامی و قوه قضایه در اختیار جریان چپ قرار گرفت و این سیر تا اوایل دهه 1370 ادامه یافت.

 

2ــ بینش سیاسی چپ:

تأکید بر ضرورت رعایت قانون اساسی در حفظ حقوق مردم در توسعه آزادی‌های سیاسی، استقرار دموکراسی و حرکت به سمت جامعه مدنی، فراهم نمودن زمینه فعالیت احزاب و گروه‌های سیاسی، ایجاد تشکل‌های صنفی، آزادی و گسترش مطبوعات، استقلال دانشگاه‌ها، تأمین و رعایت حقوق زنان و اجرای قانون شوراها، و... بینش سیاسی چپ به شمار می‌رود.

اینکه جریان چپ در ایران بعد از انقلاب پایبند به شعارهای خود بوده یا نه موضوع بحث دیگری است که در این مقاله نمی‌گنجد و قطعاً جای بحث بسیار دارد، در اینجا فقط به این نکته اکتفا می‌شود که در دوره هشت‌ساله نخست‌وزیری میرحسین موسوی و دوره هشت‌ساله ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی ــ که جریان چپ حاکم بود ــ این جریان کارنامه درخشانی از خود به جا نگذاشت و در تحقق بخشیدن به اهداف خود ناتوان بود.

اینکه واقعاً جریان چپ به این مفاهیم و امیال اعتقاد دارد یا نه، پرسش دیگری است که در عمل، پاسخ مثبتی به آن داده نشده است. شاید یکی از علل آن همان اغتشاش مفهومی و معین نبودن مرزهای چپ و راست است و شاید هم ایمان نداشتن به این امیال و اهداف.

جوهره تفکر سیاسی چپ در هشت‌ساله نخست‌وزیری میرحسین موسوی در مقولاتی همچون مبارزه با امریکا، نفی‌لیبرالیسم، حمله به‌ دگراندیشی، تبلیغ غرب‌ستیزی و... با تفکر سیاسی این جریان در هشت‌ساله ریاست‌جمهوری سید محمد خاتمی کاملا مغایر است و این از نوعی هرج‌ومرج و نوسان اندیشه سیاسی این جریان از بدو تولد حکایت می‌کند که قضاوت در مورد آن را سخت‌تر می‌سازد و اندیشه آن را در مواردی همسو با جریان مقابل، یعنی راست، گواهی می‌دهد.

جناح چپ حکومت اسلامی را منتخب مردم مسلمان و مشروعیت آن را در رعایت قانون اساسی می‌داند و روش سیاسی را در چهارچوب قانون می‌خواهد؛ یعنی خواستار تأسیس نهادهایی است که در آنها قانون اساسی و نظام سیاسی حاکم بر کشور رسمیت داشته باشد.[14] این چنین مفاهیمی جریان چپ را تا حدود بسیاری به تفکر لیبرالیسم سیاسی نزدیک کرده؛ اگرچه در گذشته شعارشان این بود که لیبرالیسم جاده‌صاف‌کن امپریالیسم است. در پایان باید پذیرفت که جناح چپ اسلامی در ایران در تفکر مذهبی رادیکالی و تندرو ریشه دارد.

 

3ــ دیدگاه اقتصادی:

شاید مهم‌ترین معیاری که مرزبندی چپ و راست را در ایران تا حدودی مشخص می‌کند و ما می‌توانیم از آن حداقل چپ و راست را شناسایی کنیم، همانا دیدگاه اقتصادی آنان است. در امور اقتصادی، جناح چپ طرفدار مداخله فعال دولت در امور اقتصادی (اتاتیست) است و اعتقاد دارد که پیشبرد اقتصاد فقط از طریق دستگاه‌های دولتی ممکن است.[15] این جریان به اقتصادی متمرکز اعتقاد دارد که دولت در آن کنترل‌کننده است و مداخله اساسی دارد و مردم بیشتر در چهارچوب تعاونی‌ها فعالیت‌های اقتصادی می‌کنند. دوران نخست‌وزیری مهندس میرحسین موسوی را می‌توان مصداق بارزی از اجراکردن دیدگاه‌های این جناح دانست که به‌رغم عملکردهای بعضاً نادرست، توجه به محاصره اقتصادی و شرایط جنگ تحمیلی، دولت در تأمین نیازهای اولیه مردم و جلوگیری از افزایش تورم و صعود قیمت‌ها خود را نسبتاً موفق نشان داد.

در ابتدای انقلاب، اگرچه در تفکر سیاسی، مرز مشخصی میان چپ و راست وجود نداشت و خیلی مرزها روشن نبود، در تفکر اقتصادی، شعارهای چپ‌گرایانه دنبال شد. افراد و گروه‌های بسیاری نظیر سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی تمرکزگرا بودند و اقتصاد دولتی را دنبال می‌کردند. اگر «نه» بعضی‌ها نبود، آنان حتی نانوایی را هم دولتی می‌خواستند.[16] استفاده از اهرم‌های کنترل مستقیم دولتی بر بازار، صادرات و واردات، تعیین استراتژی توسعه، برنامه‌ریزی، اجرا، تولید و در یک کلام تمرکز و اداره هر چیز و همه چیز در دست دولت نمادهای عملی این رویکرد بود.

این اعتقاد راسخ و بنیادی به سهم اساسی و کلیدی دولت در اقتصاد سبب گردید نوعی بوروکراسی حجیم و ناکارآمد ایجاد شود که بخش اعظمی از درآمد ملّی را در کام خود فرو برد و به ایجاد سازمان‌های خدماتی و تولیدی، که عمدتاً دخل‌وخرج خود را نمی‌توانستند متعادل نمایند و صرفاً از طریق نظام پرداخت سوبسید (یارانه) ادامه حیات می‌دادند.[17]

با روی کار آمدن جریان راست به‌ویژه در زمان ریاست‌جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی در اوایل دهه 1370، تمام فعالیت‌های جناح چپ در حوزه اقتصادی براساس مقابله با سیاست‌های اقتصادی این دولت سازمان‌دهی شد. آنها به‌ویژه به تک‌نرخی کردن ارز و کاهش سوبسیدها اعتراض می‌کردند، اما با انتخاب شدن سید محمد خاتمی به ریاست‌جمهوری و شکل‌گیری دولت اصلاحات، که عملاً پس گرفتن قدرت به‌وسیله جناح چپ محسوب می‌شد، این جریان نه تنها از سیاست‌های اقتصادی گذشته خود فاصله گرفته بود، بلکه در عمل سیاست‌های اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی را در اقتصاد دنبال می‌کرد و نشان‌دهنده آن حضور مردان اقتصادی دولت هاشمی رفسنجانی به عنوان کارگزاران سازندگی در دولت خاتمی بود و این مسئله از همان اغتشاش مفهومی حکایت می‌کند که در همه حوزه‌های سیاسی و اقتصادی چپ و راست دیده می‌شود.

 

4ــ احزاب و گروه‌های وابسته:

مشخص‌ترین ریشه تشکیلاتی جناح چپ سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی است که در همان اوایل انقلاب تأسیس شد. این سازمان به‌تدریج دچار صف‌بندی سیاسی و اقتصادی گردید و به گفته آقای بهزاد نبوی، از بنیان‌گذاران اولیه سازمان، آغاز صف‌‌بندی از نیمه دوم سال 1360 بود.[18] به دنبال اختلافاتی که در سازمان مجاهدین به‌وجود آمد، این تشکل در سال 1365 اعلام انحلال کرد و در سال 1370 مجدداً فعالیت خود را با نام سازمان «مجاهدین انقلاب اسلامی ایران» آغاز نمود[19] که این فعالیت همچنان ادامه دارد.

مجمع روحانیون مبارز تأثیرگذارترین تشکیلات جناح چپ است که در فروردین 1367 از جامعه روحانیت مبارز منفک شد.  انشعابی که گرچه در اعتراض به گنجانده نشدن نامزدهایی چون فخرالدین حجازی، محمود دعایی و هادی غفاری در فهرست انتخاباتی جامعه روحانیت ایجاد شد، در اختلافات مبنایی و نگرشی ریشه داشت.[20]

مجمع روحانیون مبارز اصطلاح «اسلام امریکایی» را از ادبیات رهبر انقلاب اسلامی به عاریت گرفتند و راست‌گرایان جامعه روحانیت را به چوب تبعیت از آن راندند و موفق شدند اکثر کرسی‌های مجلس سوم را در اختیار بگیرند.

از دیگر گروه‌ها و احزاب وابسته به جناح چپ، باید از اتحادیه انجمن‌های اسلامی دانشجویان (دفتر تحکیم وحدت)، انجمن اسلامی معلمان، انجمن اسلامی مهندسان، خانه کارگر، انجمن اسلامی مدرسین دانشگاه‌ها، جبهه مشارکت ایران اسلامی و دیگر تشکل‌های همسو نام برد.

 

گونه‌شناسی راست اسلامی

1ــ تاریخچه پیدایش:

تاریخچه پیدایش جناح راست همچون جناح چپ محل اختلاف میان صاحب‌نظران است. عده‌ای معتقدند که این جناح در اندیشه سیاسی شیعه ریشه دارد که تا زمان انقلاب اسلامی تفکیک میان حوزه سیاسی و مذهبی را عملاً پذیرفته بود و دولت را غاصب حق امامان معصوم می‌دانست، اما در پی پیروزی انقلاب اسلامی و رهبری مذهبی جدیدی که دولت را در اختیار گرفت موقعیت این بخش سنتی از روحانیت تغییر کرد.[21] گروهی شکل‌گیری مجلس اول را زمان تولد جناح راست می‌دانند[22] و گروهی دیگر شکل‌گیری جامعه روحانیت مبارز[23] به‌ویژه تشکیل حزب جمهوری اسلامی را.

اما صحیح‌تر به نظر می‌آید که شکل‌گیری و فعالیت جناح راست را در مقام یک جناح سیاسی، هم‌زمان با شکل‌گیری و فعالیت جناح رقیب بدانیم؛ یعنی آغاز دهه 1360؛ زمانی که میرحسین موسوی نخست‌وزیر کشور گردید و به‌دلیل دولتی کردن اقتصاد و دیگر اقدامات چپ‌گرایانه خود سبب شد عده‌ای در مجلس دوم مخالف اقدامات وی شوند. اوج فعالیت جناح راست در مجلس دوم و مخالفت با دور دوم نخست‌وزیری موسوی بود که ماجرای مخالفت 99 نماینده مجلس با او پیش آمد و خود به بحرانی دیگر تبدیل شد.

انشقاق در جامعه روحانیت مبارز و انشعاب مجمع روحانیان مبارز به تضعیف بیشتر جناح راست منجر شد. دور بودن جناح راست از قدرت تا شکل‌گیری دولت هاشمی رفسنجانی و به‌دنبال آن تشکیل مجلس چهارم ادامه یافت، اما با پایان یافتن دولت‌سالاری چپ، قدرت‌یابی جناح راست آغاز شد. اگرچه رئیس‌جمهور وقت، هاشمی رفسنجانی، می‌کوشید از هر دو جناح در اداره امور استفاده نماید، در عمل سیاست‌های جناح راست بود که در اداره امور کشور اعمال می‌شد و به‌دنبال این تحول، جناح چپ به حاشیه رانده شد و این مسئله تا انتخابات ریاست‌جمهوری هفتم و انتخاب شدن سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری ادامه یافت.

 

2ــ تفکر سیاسی جناح راست:

جناح راست همچون جناح چپ بر رعایت قانون اساسی و دفاع از حقوق و آزادی‌های تصریح‌شده در قانون اساسی تأکید می‌کنند، مشروعیت نظام جدید را بیش از هر چیز بر مبنای حکم و رأی فقها و علمای دینی می‌دانند، بر حاکمیت علمای دینی بر دستگاه حکومتی تأکید می‌کنند و جنبه تفسیر حقوقی قانون اساسی را بیشتر از جناح دیگر مد نظر قرار می‌دهند.[24]

جناح راست در سیاست داخلی از محدودیت آزادی‌های سیاسی در جامعه مدنی طرفداری می‌کند و نسبت به فضای باز سیاسی و راه‌اندازی مباحث و گفتارهای سیاسی بی‌تفاوت یا بی‌توجه است، به روش سیاست‌های پشت پرده بیشتر اعتقاد دارد و سیاست باز و بیرون پرده را تا حدی که نیاز و ضرورت باشد تأیید می‌کند. با جلوه‌های تمدن و تجدد غربی مخالف و به طور کلی خواهان حفظ روابط سنّتی اجتماعی است و اصولاً در فرهنگ سنّتی ریشه دارد.

 

3ــ تفکر اقتصادی جناح راست:

این جناح مخالف کنترل و مداخله دولت در امور اقتصادی و معتقد به حاکمیت قانون عرضه و تقاضا و سپردن امور به بخش خصوصی برای حل مشکلات اقتصادی و تعادل قیمت‌هاست، واگذاری امور اقتصادی به مردم را ضروری و حتی واجب می‌داند و معتقد است که دولت فقط و فقط باید هدایت و نظارت کند.

براساس گفته آیت‌الله مهدوی کنی، دبیرکل جامعه روحانیت مبارز: «حضور مردم در مسائل اقتصادی لازم و واجب است».[25] این جناح لازمه پیشرفت اقتصادی را حضور مردم می‌داند که مقدم بر آن تأمین امنیت اقتصادی است. تلاش برای سرمایه‌گذاری خارجی و مخالفت با کنترل دولت بر صادرات و واردات از دیگر اصول اقتصادی این جناح است.

شرایط ویژه کشور در دهه 1360، که از پیامدهای انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی ناشی می‌شد و همچنین حاکمیت دولت چپ‌سالار، مانع از تحقق برنامه‌های اقتصادی جناح راست شد، به همین دلیل مهم‌ترین موضع‌گیری اقتصادی جناح راست مخالفت با سیاست‌های اقتصادی دولت میرحسین موسوی طی دهه 1360 بود. به دنبال تشکیل دولت هاشمی رفسنجانی، همراهی و هواداری از سیاست‌های اقتصادی دولت سازندگی دنبال شد و بعد از آن نیز این همراهی ادامه یافت، به‌گونه‌ای‌که در دولت خاتمی بیشتر اختلافات سیاسی میان دو جناح مطرح بود.

 

4ــ احزاب و گروه‌های وابسته به جناح راست:

قدیمی‌ترین و مشخص‌ترین ریشه تشکیلاتی جناح راست اسلامی، هیئت‌های مؤتلفه اسلامی است که در دهه 1340 تأسیس شد و از معدود گروه‌های مبارزی است که بعد از انقلاب با همان عنوان قبل از انقلاب به فعالیت خود ادامه داد و هیچ‌گونه وقفه‌ای در فعالیت آن ایجاد نشد و این فعالیت همچنان ادامه دارد.

جامعه روحانیت مبارز تهران، که در سال 1356 تأسیس شد، مؤثرترین تشکل جناح راست به‌شمار می‌رود. حزب جمهوری اسلامی، اگرچه همه نیروهای انقلاب را در خود جای داده بود، با توجه به ماهیت و عملکرد آن در دوره فعالیتش باید به عنوان یکی از احزاب وابسته به جناح راست از آن نام برد که در مقابل جریانات لیبرالی و رادیکالی بنی‌صدر و رجوی ایستاد و توانست مؤثرترین سهم را در حفظ و تداوم انقلاب اسلامی داشته باشد.

از دیگر احزاب و گروه‌های وابسته به جناح راست باید به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، جامعه اسلامی مهندسین، جامعه اسلامی دانشجویان، جامعه انجمن‌های اسلامی بازار و اصناف، جامعه اسلامی زنان، جامعه اسلامی فرهنگیان، جامعه اسلامی دانشگاهیان، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و دیگر تشکل‌های همسو اشاره کرد.

جناح راست در مجلس دوم حدود صد کرسی را در اختیار داشت و در مجلس سوم در اقلیت، اما در مجلس چهارم در اکثریت بود. این جناح در مجلس پنجم تا حدودی متزلزل شد و حدود صد کرسی را در اختیار داشت و در مواردی جناح میانه‌رو هم با آن همراهی می‌کرد. جناح راست در مجلس ششم در اقلیت بود و در مجلس هفتم، اکثریت محسوب می‌شد، در مجلس هشتم نیز اکثریت را دارد که به نام اصول‌گرایی مطرح است.

 

جمع‌بندی:

اندیشه جناحی و جناح‌‌بندی نه در اسم که در عمل از اوایل دهه 1360.ش در ایران پس از انقلاب آغاز شد و دو جناح عمده به نام‌های چپ و راست، در قالب احزاب و گروه‌هایی نظیر حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فعالیت می‌کردند. به‌تدریج و با گذشت زمان و تثبیت حکومت اسلامی، اختلاف درونی میان تشکل‌های فوق کم‌کم بالا گرفت که پیامد عمده آن انحلال حزب جمهوری اسلامی و سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و سرانجام انشقاق و انشعاب در جامعه روحانیت مبارز بود که بر اثر آن مجمع روحانیون مبارز تشکیل شد.

مسائلی چون دامنه اختیارات ولی فقیه، جایگاه رأی مردم در مبانی نظام، قانون کار، اقتصاد دولتی و اقتصاد بازار آزاد، خصوصی‌سازی، کنترل دولتی فعالیت‌های فرهنگی، سیاست خارجی و... به انشعاب در جامعه روحانیت مبارز منجر شد و با تأسیس و فعالیت مجمع روحانیون مبارز، اندیشه جناحی چپ و راست نمود بیشتری پیدا کرد، اما این جناح‌بندی از سال 1374 رسمیت یافت که به‌تدریج این جناح‌ها با نام‌های دیگری همچون اصلاح‌طلب و اصول‌گرا خود را معرفی کردند.

جناح چپ، که مهم‌ترین مصداق آن سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و مجمع روحانیون مبارز است، در حوادث پس از پیروزی انقلاب اسلامی ریشه دارد و با استقرار دولت میرحسین موسوی در صحنه سیاسی کشور حضور فعال پیدا کرد و از سال 1360 تا 1368 قدرت را در اختیار داشت، در مجلس دوم و سوم، صاحب اکثریت شد و قوه قضائیه را نیز در اختیار داشت، اما به دنبال شکست در انتخابات مجلس چهارم به سیاست صبر و انتظار روی آورد تا اینکه در سال 1376 با رسیدن سید محمد خاتمی به ریاست‌جمهوری مجدداً به قدرت بازگشت، اما این چپ‌گرایان از بسیاری از اصول و مبانی فکری خود در زمینه اقتصادی و سیاسی، عدول کردند یا به سیاست تعدیل روی آوردند.

امروز چپ‌های سیاسی ایران که دوم خردادی (اصلاح‌طلب) خوانده می‌شوند مجمع روحانیون مبارز، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب مشارکت ایران اسلامی، کارگزاران سازندگی، حزب اعتماد ملّی، حزب اسلامی کار و هیجده گروه اقماری دیگر را شامل می‌شوند که خود اختلافات درونی بسیاری با هم دارند.

مهم‌ترین مصداق جناح راست جامعه روحانیت مبارز و هیئت‌های مؤتلفه اسلامی است. جامعه روحانیت مبارز با پیش‌قدمی شخصیت‌های مشهوری چون شهید بهشتی و هاشمی رفسنجانی در سال 1356 به‌وجود آمد و در اداره امور کشور پس از انقلاب سهم بسزایی داشت. در دوره حاکمیت چپ‌ها در دهه 1360 این تشکل، به‌رغم دور بودن از قدرت، به فعالیت خود ادامه داد و هیچ‌گاه به سیاست صبر و انتظار به معنای کناره‌گیری از فعالیت‌های سیاسی روی نیاورد.

جناح راست به اختیارات فرا قانونی ولایت فقیه (حکم حکومتی)، حق حاکمیت ناشی از خدا، کنترل فعالیت‌های فرهنگی توسط دولت، فعالیت احزاب سیاسی در چهارچوب موازین شرع و قانون اساسی اعتقاد دارد. طرفداری از خصوصی‌سازی، اقتصاد بازار آزاد و مخالفت با اقتصاد دولتی از دیگر ویژگی‌های فکری جناح راست است که در تمام دوره فعالیت خود بر این امیال و اهداف تأکید کرده‌اند.

امروز راست‌های سیاسی ایران، که اصول‌گرایان خوانده می‌شوند، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، هیئت‌های مؤتلفه اسلامی، جامعه اسلامی مهندسین و دیگر گروه‌های اقماری یا تشکل‌های همسو را شامل می‌شود که از سال 1384 با انتخاب دکتر محمود احمدی‌نژاد به قدرت رسید و هم‌اکنون دو قوه مجریه و مقنّنه را در اختیار دارد؛ گرچه مثل جناح چپ خود نیز دچار اختلافات درونی هستند.

 

پی‌نوشت‌ها


 

* عضو هیئت علمی دانشگاه یاسوج

[1]ــ داریوش آشوری، دانشنامه سیاسی، چ 2، تهران: مروارید، 1370، ص 122

[2]ــ آلن دونبوا، «چپ ــ راست: پایان یک نظام»، ترجمه شهروز رستگار نامدار، اطلاعات سیاسی ــ اقتصادی، ش 126 ــ 125 (بهمن و اسفند 1376)، صص 96 ــ 95

[3]ــ طوس طهماسبی، «بازسازی سوسیال ــ دمکراسی براساس پیش‌فرض‌های لیبرال»، نامه، ش 53 (شهریورماه 1385)، ص 85

[4]ــ داریوش آشوری، همان، ص 123

[5]ــ عبدالله جاسبی، تشکل فراگیر (مروری بر یک دهه فعالیت حزب جمهوری اسلامی)، تهران: دفتر پژوهش و تدوین تاریخ انقلاب اسلامی، 1384، ج 1، ص 129

[6]ــ داریوش آشوری، همان، ص 124

[7]ــ عبدالله جاسبی، همان، ص 128

[8]ــ داریوش آشوری، همان، ص 124

[9]ــ استفان دات بی. دات پنی، مبانی علم سیاست، ترجمه حمیدرضا ملک‌محمدی، تهران: نشره ارکستر، 1379، ص 145

[10]ــ صادق زیباکلام، «دمکراسی، جناح چپ و هفتمین انتخابات ریاست‌جمهوری»، ماهنامه جامعه سالم، ش 31 (اردیبهشت 1376)، ص 3

[11]ــ سرکه بارسقیان، «پایان دولت‌سالاری چپ»، هفته‌نامه شهروند، ش 71 (اسفندماه 86)، ص 57

[12]ــ سعید برزین، جناح‌بندی سیاسی در ایران، چ 2، تهران: نشر مرکز، 1377، ص 67

[13]ــ همان، ص 4

[14]ــ همان، ص 68

[15]ــ همان، ص 69

[16]ــ دری نجف‌آبادی، «خاطره اقتصادی»، شهروند امروز، ش 67 (مهرماه 1387)، ص 12

[17]ــ صادق زیباکلام، همان، ص 4

[18]ــ پایگاه اطلاع‌رسانی سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، تاریخچه سازمان در مصاحبه رادیو، گفت‌وگو با بهزاد نبوی.

[19]ــ همان.

[20]ــ سرکه بارسقیان، همان، ص 57

[21]ــ سعید برزین، همان، ص 63

[22]ــ حسن یوسفی‌اشکوری، «آغاز جناح‌بندی‌ها در مجلس آغازین»، هفته‌نامه شهروند امروز، ش 71 (اسفندماه 1368)، ص 48

[23]ــ همان، ص 51

[24]ــ سعید برزین، همان، ص 64

[25]ــ ماهنامه سفیر، سال اول، ش 2، (فروردین 1371)، ص5

 

تبلیغات