انقلاب ادبیات
آرشیو
چکیده
متن
آوینی شاخصترین هنرمند متفکریست که نگاهش به انقلاب تعالیمدارانه و ژرفنگرانه است. او به خوبی دریافته بود که انقلاب اسلامی ایران تحولی کاملاً جوهری در ذات عالم و آدم به وجود آورده و بیش از این خواهد آورد.
به تعبیر او، انسان، بعد از این انقلاب وضع تازهای در برابر هستی خواهد یافت که وضع عالم و به تبع آن ادبیات، هنر، فرهنگ، صنعت و غیره را نیز دگرگون خواهد ساخت. این دگرگونی ابتدا در جوهره و سیرت تمدن و آنگاه در صورت آن رخ مینماید، امّا این تحول و دگرگونی رسولانی، رهبران و پیروانی خواهد داشت که در عرصه هنر و ادبیات، فیلمسازان، نویسندگان و شاعرانند. آنها که انتظار جهان برای دگرگون شدن را محقق میسازند. در این مقاله کوتاه، تعاریف و تعابیر نغز و ناب آوینی از داستان و هنر دینی و مفهوم انقلاب در ادبیات را مرور خواهیم کرد.
سیدمرتضی آوینی را به حق میتوان «متفکر انقلاب اسلامی» نامید. متفکری که تفکراتش عمیق، ریشهای و برخاسته از تحولی انفسی است؛ تحولی که منشأ از یک ایده کلی و مطلق به نام «کربلا» دارد، شاخ و برگی چون انقلاب اسلامی مییابد و با حماسه حضرت روحالله به اوج میرسد؛ ازاینرو در هر موضوعی که قلمزده، سخن گفته و اندیشیده است، به ریشهها نگریسته است؛ زیرا از منظر او، این تحولات، براساس «حقیقت» شکل گرفته و عالم در محاصره حقیقت است. او از فلسفه، ادبیات، اقتصاد، سینما و بسیاری حوزههای دیگر سخن میگوید و مخاطبان این سخنان را به تفکری ریشهای دعوت میکند. در این نوشتار سعی بر این است که گزارشی از تفکرات ایشان در حوزه ادبیات و نسبت آن با انقلاب اسلامی ارائه شود.
شهید سیدمرتضی آوینی ادبیات سنتی را در برابر ادبیات جدید قرار میدهد و تحول در ادبیات را مستلزم تحول وجود هنرمند میداند. او خلق اثری ارزشمند را در التزام به رسالت اجتماعی هنرمند باور دارد که باید عین وجود شخصی و فردی او باشد.
تعریف «داستان»، «اسطوره» و «رمان» از نظر آوینی
تعریفی که آوینی از «داستان»، «اسطوره» و «رمان» ارائه میدهد، چنانچه براساس مبانی و آموزههای فکریاش تحلیل و بررسی شود، نتیجهای جز این ندارد که بین گونههای مختلف ادبیات، از نگاه او، ارتباطی وثیق وجود دارد.
«’داستان‘ از نظر آوینی مثالی از زندگی است که بشر خود را در آن بازمییابد. در نگاه آوینی داستان وجههای از فراگیری در زمان و مکان است، چراکه گذشته، حال و آینده افراد انسانی واقعیتی است ممتد که جز قسمت کوتاهی از آن، در پرده ابهام گمشده است. اما داستان این توانایی را دارد که دهها سال زندگی که همچون واقعیتی واحد پیش چشم واقع شده است را در سه شکل گذشته، حال و آینده آن معنا کند. وقایع در داستان مهرههایی هستند که باتوجه به نتیجه داستان انتخاب شدهاند؛ این رشته واحد آنها را به هم پیوند داده است».[1] «’اسطوره‘ نیز مجلای روح قوی است و حکم به ظاهر آن روا نیست. روح قومی در اسطوره بیانی رمزی مییابد، پس برای نزدیک شدن به حقیقت آن باید روی به تأویل آورد».[2] آوینی درباره «رمان» نیز اعتقاد دارد: «رماننویس نه مورخ است، نه پیامبر، او کاوشگر هستی است. این کاوشگر هستی، جهان را با عقل فلسفی نمینگرد بلکه وضع خویش را در برابر عالم حیات روایت میکند؛ روایت یا بازگویی که آن را ’رمان‘ یا ’نوول‘ مینامند.»[3]
تعریف آوینی از «تراژدی» اینگونه است: «’تراژدی‘، داستان رنج هبوط است، چیزی که انسان را دعوت به آسمان میکند؛ اما ضدتراژدی داستان بشری است که عزت و فطرت خویش را میفروشد تا از رنج هبوط بکاهد»[4] و اساساً ویژگی ضدتراژدی پررنگ بودن حضور بشر زمینی و رنجهای سخیفی است که او را بیش از پیش به خاک میچسباند.
شهید آوینی درباره تقابل ادبیات جدید و سنتی، در مقاله آزادی قلم از کتاب «رستاخیز جان»، بیان میدارد: «ادبیات جدید، مجلای عالم تفصیل است که عالم تضاد و تزاحم و آفاق سخیف وجود بشری است؛ حال آنکه ادبیات در عالم سنت، هرگز از افق جمال هبوط نمیکند؛ به این معنا که تا مردمان، با رجوع به آن، اسیر عالم تفصیل هستند، آفاق متعالی وجود خویش را گم نمیکنند و دقیقاً به همین علت هرگز چنین نبوده که همه به خود اجازه نوشتن بدهند و یا هرگز کسی در این خیال نمیافتاده است که تجربیات فردی خویش را حکایت کند و ازهمینرو جز از خاصان اصل سلوک و برگزیدگان اهل ذکر که خود را مأمور به نوشتن مییافتهاند، اثری مکتوب بر جای نمانده است».[5]
رمان یکی از مهمترین ارکان ادبیات جدید محسوب میشود. شهید آوینی در کتاب «رستاخیز جان»، مقاله رمان و انقلاب، توضیح میدهد: «نباید رمان معاصر را همچون ظرفی بینگاریم که درباره مظروف خویش بیطرف است، به عبارت دیگر رمان نمیتواند تفکرات معنوی را بپذیرد چراکه رماننویس چیزی جز تجربیات حیاتی خویش که چگونگی حضورش را در عالم تعین میبخشد، نمیتواند بنویسد؛ کاراکترها، همه، از بطن نویسنده پای به عالم داستان میگذارند، پس چارهای نیست مگر آنکه آنان را مراتب وجوه مختلف و متعدد «نویسنده» بدانیم و تا نویسنده متحول نشود رماننویسی متحول نخواهد شد و محتوای دیگری را نخواهد پذیرفت».[6]
تفاوت بین «رمان» و «قصه» از نگاه او[7]
آوینی میان «رمان» و «قصه یا داستان کهن» چند تفاوت قائل است که عبارتند از: 1ــ تفاوت در توصیف؛ رمان با توصیف سروکار دارد، حال آنکه در متون کهن، همچون «کلیله و دمنه» بیان توصیفی نداریم. توصیف سادهترین افعالی که در خلوت انجام میگیرد در رمان آنقدر جذاب درمیآید که حتی تصاویر قبیح نیز گیرا و توجه برانگیز مینمایاند. مثلاً در «سوره یوسف»، گذشته از آنکه همواره کار به یک خیر اخلاقی ختم میشود نقل افکار و حرکات هرگز صورت توصیفی به خود نمیگیرد.
2ــ واقعگرایی یکی دیگر از تفاوتهاست. داستان یا رمان در تبعیت از منطقزدگی بشر جدید و غلبهای که ساینتیسم بر فرهنگ متعارف پیدا کرده، از قصه به مفهومی که نزد گذشتگان ما داشته، تمایزی آشکار یافته است. قصههای گذشتگان نشأت گرفته از روحی هستند که با حریم الهی انس دارند و از آن عالم سرچشمه میگیرد. اما عقل جدید «عالم راز» را انکار میکند.
3ــ تفاوت در اجمال و تفصیل؛ قصه فقط میتواند یک جلوه از حیات آدمی باشد؛ در حد فصلی، اشارهای یا حتی لحظهای. قصه با شتاب ظاهر میشود و هرچند نافذ و ثاقب است اما دیر نمیپاید؛ اما رمان از همان آغاز با طرحی تفصیلپذیر پیدا میشود و کمال آن مثل زندگی ملازم با تدریج و یا حتی تکرار است.
4ــ خودبنیادی رمان؛ یکی از خصوصیاتی که رمان را از قصه کهن متمایز میکند، خودبنیادی آن است؛ خودبنیادی که لازمه تفکر جدید است و در ذیل اومانیسم واقع میشود؛ تفاوت عرضی کوچکی نیست بلکه یک تمایز جوهری ذاتی است. آوینی همچنین تفاوت میان رمان و رمان نو را در فصاحت و بلاغتی میداند که از لوازم ذاتی رمان است. رمان خواننده را پرسشمند باقی میگذارد تا ادامه داستان را دنبال کند و به جواب برسد؛ اما رمان نو همواره در پس حجابی از ابهام قرار میگیرد.
انقلاب، ادبیات و هنر انقلابی
از آنجا که هدف این مقاله بررسی نسبت جنبههای مختلف ادبیات با انقلاب اسلامی است، ابتدا به تعریف انقلاب از دیدگاه شهید آوینی و تحولی که از نظر او در این حوزهها، با ظهور انقلاب اسلامی بهوجود آمد، میپردازیم و در نهایت هنر انقلابی را بررسی میکنیم. شهید آوینی بر این اعتقاد است که عادت کردن ــ در هر صورتش ــ ناپسند است. او تحول تاریخی بشر را جز از طریق انقلاب امکانپذیر نمیداند. در درون انسان میلی برای ماندن هست و میلی برای رفتن و البته میل ثانوی قویتر است. انقلاب از نظر او تغییری دفعی است؛ ناگهانی رخ میدهد و همه عادات گذشته را در هم میریزد. او در مقاله رمان و انقلاب عنوان میکند: «روح زمین، عصر تازهای را انتظار میبرده است و این انتظار در ادبیات داستانی و نمایشی اواخر این قرن موج میزند. ادبیات این قرن روایتگر بحرانی عظیم در حیات بشری است و انقلاب اسلامی طلیعه فردایی دیگر است. چشمه آب حیاتی است در دل این وادی ظلمات».
شهید آوینی در پاسخ به این سؤال که تحول تاریخی چگونه در ادبیات تجلی خواهد کرد؟ پاسخ میدهد: «انسان با تحولی که به تبع انقلاب معنوی اسلام در جهان ایجاد شده است، وضع تازهای در برابر هستی خواهد یافت و اگر کیفیت حضور انسان در عالم دگرگون شود و این دگرگونی در ادبیات بازگویی شود، باید منتظر بود که ادبیات داستانی تسلیم تحولی عظیم ــ حتی در فرم و قالب ــ شود؛ البته نباید این نکته را از نظر دور داشت که هنرمندان مؤمن اعم از شاعران، نویسندگان و... هنر خویش را بههرحال از غرب گرفتند و فقط میکوشند که به آن صورتی متناسب با معتقدات خویش ببخشند؛ اما در این میان از انسانهایی که تحول معنوی انقلاب اسلامی را به جان آزمودهاند و جوهر رمان را نیز شناختهاند، کسانی مبعوث میشوند که این وظیفه را بر عهده بگیرند، هرچند نباید انتظار داشت که نتایج مطلوب، به آسانی فرا چنگ آید».[8] «رسولان انقلاب باید به جوهر رمان دست پیدا کنند، نه فرم و قالب آن و البته از آنجا که این روزگار، روزگار اصالت روش و ابزار است، بدون تردید تا جوهر رمان مسخر ما نشود، فرم و قالب آن نیز به چنگ نخواهد آمد».[9] شهید آوینی تفکر برآمده از انقلاب اسلامی را آنگونه که در کتاب «آیینه جادو»، مقاله جذابیت در سینما توضیح داده است، تفکر تازهای میداند که باید به ظهور تحولاتی عظیم در صورت این تمدن نیز بینجامد؛ چراکه صورت در عالم وجود، همواره تابع سیرت است. او وظیفه ایجاد تحول را بر عهده کسانی میگذارد که پرورده این تفکرند. همانطور که اشاره شد، با پذیرفتن تحولی که در انقلاب معنوی اسلام وجود دارد، انتظار تحول در فرم و قالب اثر هنری نیز برآورده میشود.
آوینی در مورد تبیین هنر انقلاب معتقد است:[10] این هنر اگرچه در آغاز همان قالبهای پیشین را اختیار خواهد کرد و سعی خواهد داشت که این روح تازه را در همان قوالب گذشته بدمد و هنر ماقبل خود را ماده صورت خویش بگیرد، اما رفته رفته قالبهای متناسب و متحد با روح و سیرت خویش را خواهد یافت و چه در قالب و محتوا، چه در ماده و صورت، از هنر پیشین تمایز خواهد یافت. درواقع هنری که امروز در جامعه ما تجلی کرده است، اگرچه توسط «هنرمندان دیندار و مؤمن» ظهور یافته است اما نمیتوان آن را به معنای تام و تمام، «هنر دینی» خواند؛ لذا هنر منتسب به انقلاب اسلامی را، در ادبیات امروز، نمیتوان در وهلة اول، هنر دینی خواند، ماده هنر خود را از غرب دارد و تنها به دست هنرمند صورتی متناسب یافت؛ حال آنکه هنر دینی نه فقط در محتوا یا صورت که در قالب و ماده کار خود نیز، منشأ گرفته از دین است؛ ازاینرو شهید آوینی، مصداق هنر دینی را به مثل، فقط در اعصار پیش از رنسانس جستجو میکند، زیرا معتقد است همه هنرهای امروز غیر از تلاشهایی که پس از انقلاب در جهت استقلال فرهنگی با به تعبیری بازگشت به خویش انجام گرفته است، متأثر از غرب خودبنیاد هستند، انقلاب اسلامی اصولاً بیرون از عالم فرهنگی دنیای جدید وقوع یافته است. با پیروزی انقلاب اسلامی، رفته رفته عالمی دیگر، از انتظار آن جهان کهنه، سر بر خواهد آورد.
مردم ایران با انقلاب اسلامی ثابت کردهاند که معاصر دنیای جدید نیستند و جهان را به چشم دیگری میبینند. شهید آوینی عصر آینده را عصر بازگشت به فطرت الهی معرفی میکند و ظهور انقلاب اسلامی را نشانهای تاریخی برای این حقیقت میشمرد. او یقین دارد که وجود رهبری روحانی ــ چون امامخمینی(ره) ــ و برکات آن را، تنها کسانی، به حقیقت میتوانند درک کنند که در پی یافتن تاریخ تحول باطنی انسان بر کره زمین ــ خاستگاه تحولات ظاهری اجتماعی و سیاسی حیات او ــ به تاریخ انبیاء رجوع کنند.
پینوشتها
[1]ــ سیدمرتضی آوینی، آینه جادو، جلد 1، ص 6
[2]ــ علی تاجدّینی، استعارات تأویلی، ص 151
[3]ــ سیدمرتضی آوینی، رستاخیز جان، رمان و انقلاب اسلامی، ص 14
[4]ــ همان، ص 17
[5]ــ سیدمرتضی آوینی، رستاخیز جان، آزادی قلم، ص 23
[6]ــ سیدمرتضی آوینی، رستاخیز «جان، رمان و انقلاب»، ص 18
[7]ــ برگرفته از: علی تاجدّینی، استعارات تأویلی، ص 153 و 154
[8]ــ همان، ص 155
[9]ــ همان، ص 157
[10]ــ برگرفته از: سیدمرتضی آوینی، مبانی نظری هنر، ص 106، 107