از انقلاب حسینی (ع) تا انقلاب خمینی
آرشیو
چکیده
متن
پیوند عمیق و عاشقانة انقلاب اسلامی ایران با نهضت عاشورای امامحسین(ع) را با هیچ نمونهای در تاریخ مکتبها، نهضتها و انقلابها نمیتوان مقایسه کرد. فلسفة سیاسی عاشورا، که جوهرة مکتب سرخ تشیع است، از همان آغاز ظهور انقلاب اسلامی در 15 خرداد 1342 بنیان فکری و نظری نهضت امامخمینی(ره) شد و مرحله به مرحله آن را از زلال عطشسوز خود سیراب کرد تا به پیروزی بهمن 1357 رساند و از آنجا همراهیاش کرد تا از کوران تفرقهها و تعدیها و هشت سال جنگ ویرانگر گذشت. و تا اکنون در هر مرحلهای از انقلاب، حسین(ع) «مصباحالهُدی و سفینهالنجاه» انقلاب اسلامی ما بوده است.
در این راه، پیر فرزانه و رهبر یگانة انقلاب، امامخمینی(ره) اولاً با شفافسازی نهضت امامحسین(ع) و ارجاعات تاریخی به آن، این نهضت را سرچشمة همة قهرمانیها و پایداریها نمود و ثانیاً تأثیر عملی آن در رهایی از ظلم و رسیدن به سعادت و آزادگی را برای جهانیان آشکار ساخت.
عاشورا، ریشههای انقلاب اسلامی ما و رمز پیروزی و بقای آن است و هرچه که در تبیین، حفظ و تعمیق این فلسفه کوشش و پژوهش شود، سزاوار تقدیر است. در مقالة پیشرو ریشههای عاشورایی انقلاب اسلامی از نگاه رهبر فقید انقلاب بیان شده که به منظور بهرهمندی شما عزیزان تقدیم گردیده است.
قیام امام خمینی(ره) بر پایة قیام حسینی بود. نهضت حسینی آنچنان تحولی در نظام شیعه برانگیخت که بانگ و نای شور حسینی پس از سالیان متمادی فرو ننشسته و همچنان در جامعة مسلمانان منشأ اثر است.
هرچند نهضت عاشورا تنها قیام شیعه در برابر ظلم و جور نبود، اثرگذاری و ماندگاری بینظیری داشت. پایههای خیمة نهضت حسینی، اسلام و ارزشهای ناب آن بود و آنچه این خیمهها را در دل مردمان برای سالها جاودانه ساخت، خون شهدای عاشورا بود.
با گذری در تاریخ، به انقلاب اسلامی میرسیم که با رهبری بزرگمردی همچون امام خمینی(ره) به پیروزی رسید و رهنمودهای او و جانشین خلفش روشناییبخش مسیر انقلاب گردید.
انقلاب اسلامی، در مقایسه با سایر انقلابهای ایران، به دلیل تأسی از نهضت حسینی رو به سوی جاودانه شدن دارد و ستون این انقلاب اسلام و ارزشهای والای آن است که شرط رستگاری هر جامعهای را چنگ زدن به ریسمان الهی میداند.
امام خمینی(ره) و یاران شهیدش، با برچیدن حکومت ظالمانة طاغوت، سنگلاخهای موجود در مسیر تحقق ارزشهای اسلامی را کنار زدند و با بنیاد گذاشتن حکومت اسلامی راه هموار و تابناکی را فرا روی مردم ایران زمین گشودند.
هنر امام(ره) این بود که مبارزه را چنان زمینهسازی کند و نیروهای نهضت را به گونهای آرایش دهد که نهضت اسلامی را به عاشورای حسینی گره بزند؛ رمز و رازهای پیروزی انقلاب اسلامی را نیز در موفقیت این تدبیر باید جستجو کرد.
تاریخ پرتلاطم بشریت، انقلابهای خونین بسیاری را تاکنون به خود دیده است، اما تنها پیام حیاتبخش عاشوراست که از عرصة زمان و مکانی محدود فراتر رفته و همچنان پس از گذشت قرنها، جان زندهدلان را روشن نگه داشته است و همچون خورشیدی فروزان بر راه انسانهای آزادیخواه پرتو افشانی میکند.
امام خمینی(ره) معتقد بودند که صحنة کربلا و عاشورا فقط فاجعهای غمانگیز نیست، بلکه حرکتی هدفدار و اصولی است که باید مسلمانان عصر حاضر، با تبیین ابعاد آن، اهدافش را تحقق بخشند: «درحالیکه شهادت حضرت سیدالشهدا از همه خسارتها بالاتر بود، ولی چون او میدانست که چه میکند و کجا میرود و هدفش چیست، فداکاری کرد و شهید شد و ما هم باید روی آن فداکاریها حساب کنیم که سیدالشهدا چه کرد و چه بساط ظلمی را به هم زد و ما هم چه کردهایم».[1]
انقلاب امام حسین(ع) برای آزادسازی بشریت از قید ذلت و طاغوت و انحراف و طغیان و تربیت او براساس اصل بندگی خداوند انجام شد.
امام خمینی(ره) نیز این روش و راه را پذیرا بود و بر همین اساس به مدیریت جامعه دست زد. ایشان الگوی خویش را از صدر اسلام گرفت. در بخش نظری انقلاب، نظریة ولایت فقیه و حکومت اسلامی، اتصالدهنده این انقلاب به صدر اسلام بود و در بخش اجرایی نیز، قدرت مدیریت و رهبری امام، در منطبق ساختن این الگو بر وضعیت جامعه و اجرای نظریة خویش در بستر جامعه، تجلی یافت.
در اجرای نظریة انقلاب، امام در چهار مرحلة برنامهریزی، کادرسازی و سازماندهی، هدایت و رهبری و سرانجام، نظارت و پیگیری از فرهنگ عاشورا تأثیر گرفته است.
در مرحلة برنامهریزی، ایشان اهداف مبارزه را اصلاح امت اسلامی و امر به معروف و نهی از منکر و مبارزة دائمی با ستم و غارتگری معرفی کرد و به این ترتیب از امام حسین(ع) پیروی نمود.
در مرحلة کادرسازی و سازماندهی، تربیت اخلاقی و روحی فضلای نخبه در حوزه و دستاندرکاران حرکت انقلابی شیعه از میان همة قشرهای مردم، نیز این پیروی مشاهده میشود.
در مرحلة هدایت و رهبری، ایشان به روشنگری یعنی شناساندن خود، بیان حقانیت انقلاب و مشروعیت نداشتن طاغوت، احیای شعائر اسلامی و ایجاد روحیة شجاعت و نهراسیدن از مرگ دست زد و مبارزه را تا آخر به جلو برد. امام خمینی(ره) اصول کلی مبارزه را ترسیم نمود و با عمل، سکوت و پیام خویش الگوی رهبری را تصویر کرد. ایشان در همین مرحله، از نظر بهکارگیری شیوههای اجرایی، در حمله به ریشة طاغوت و بسیج تودهها به امام حسین(ع) اقتدا نمود.
در مرحلة چهارم، یعنی نظارت و پیگیری، امام خمینی، با انتصاب نمایندگان خود در کلیه مراکز، سازمانها و نهادها، به آخرین گزارشها دست مییافت و در موارد لازم وارد عمل میشد.
ایشان با رهبری الهیشان «مسیر جذب» و ارجاع مردم از رهبری به سوی خداوند تبارک و تعالی بود.
امام خمینی(ره) فرموده است: احیای دین در این عصر بدون احیـای عملیِ منطق عاشورا ممکن نیست؛ چون تـنها راهکار بـرای احیای دین انقلاب بوده و تنها راه به حـرکت درآوردن چرخ عظیم انقلاب، احـیای عاشورای حسینی است.
در ادامه با توجه به تأثیرپذیری انقلاب اسلامی از نهضت عاشورای حسینی ابتدا نهضت عاشورا و فلسفة آن با توجه به فرمایشات امام خمینی(ره) بررسی شده است.
نهضت عاشورا
عاشورا و کربلا در نگاه امام خمینی جایگاه ویژهای داشت و ایشان آن را الگوی مناسبی برای آفریـنـش انقلاب اسلامی یافت و از آن الهام گرفت. بر این اساس امام(ره) قیام خود را برگرفته از قیام سیدالشهدا معرفی میکرد و به آن افتخار مینمود. ایشان یادآوری میکرد که ما بـاید درسهای شجاعـت، شهـادت، عدالـت، عدالـتخـواهی، مبارزه با ظـلم و دفاع از مکتب را فراگیریم و با استدلال به شیوه و سیره زندگی امام حسین(ع) منطق راحـتطلبـان بـیدرد، سازشگران دنـیاطلب و تماشاچیان توجیهگر را مردود میشمرد.
خط سرخ شیعه، که همان اسلام ناب محمدی است، در کربلا بیشتر پدیدار شد؛ زیرا در پرتو نهضت عاشورا آزادیخواهی، ذلتستیزی و شهادتطلبی، که برای مبارزه با دستگاه جور لازم است، پررنگتر گردید. پژوهشگران و مورخان، قیام امام خمینی را دارای ویژگیهایی میدانند که در قرنهای معاصر، بلکه طی تاریخ کمتر نظیر دارد و بیشک یکی از آن ویژگیها پیوندی است که بین انقلاب امام خمینی(ره) و انقلاب امام حسین(ع) وجود دارد.
فلسفه نهضت عاشورا:
۱ــ بازگرداندن جامعه به سنت و سیره پیامبر: «به دلیل انحراف جامعة اسلامی از سنت و سیرة نبوی در دورة حاکمیت یزید، امام حسین(ع) تلاش اصلی و محوری خود را بازگرداندن جامعه به سنت و سیره نبوی معرفی مینماید. امام حسین(ع) درخطبهای میفرماید که پیامبر اکرم فرموده است: کسی که ببیند یک سلطان جائری حلال میشمرد حرماتالله را و مـعذالک ساکت شد و تغییر نداد با قول خودش بـا عمل خودش ایـن انحرافی که سلطـان جائر پیدا کرده حتم اسـت بر خدای تبارک و تعالی که جای او را هم همان جای سلطان جائر در آخرت قرار بدهد».
۲ــ حفظ و احیای شریعت: «در طول هدف پیشین احـیای شریعت اسلامی از دستبرد و تطاول معاندان از جمله هدفهـای والای حسینی است. خطری که که معاویه و یزید برای اسلام داشتند منصب خلافـت نبود این کمترین خطر بود، ولی خطر اصلی این بود که میخواستند اسلام را به صورت سلطنت دربیاورند؛ معنویت را به صورت طاغوت درآورند؛ اسلام را منقلب کنند و به صورت یک رژیم کاملاً طاغوتی درآورند؛ اسلام را وارونه کردند سلطنت بود. این خطر بزرگی بود که امام حسین(ع) با قـیامش و نـثـار خـونـش آن را رفع کرد. سید الشهدا در این راه جان خـود را فدا کرد».
۳ــ اقامه عدل و امر به معروف و نهی از منکر: از هـمان روز اول فـرمودند: «میبینید که به معروف عمل نمیشود و به منکر عمل میشود. او انگیزهاش این بود که معروف را اقامه کند و منکر را از بـین ببرد. انحراف همه از مـنکرات است و جز خط مستقیـم توحید هرچه هسـت منکر است و باید از بین برود».
۴ــ زمینهسازی برای تشکیل حکومت اسلامی: «آنها که خیال میکنند که سیدالشهدا برای حکومت نیامده بود و خود اینها برای حکومت آمدند سخت در اشتباهاند. برای اینکه حکومت باید در دست کسی مثل سیدالشهدا باشد؛ زیرا اصل قیام انبیا از اول تا آخر این بوده است».
۵ـ شهادت: «خون شهید رسواگر ظالم و نشانة نزدیکتر شـدن پیروزی مکتب است. با هر شهید ابتهاج حسین زیادتر میشد، چرا؟ چون به هدف و یک قدم به پیروزی نـزدیـکتر میشد».[2]
دلایل اهتمام امام خمینی(ره) به تبیین فلسفة سیاسی عاشورا
از بین مجموعه دلایلی که برای اهتمام جدی امام خمینی(ره) به ابعاد سیاسی مسئلة عاشورا میتوان برشمرد، دو دلیل اهمیت بیشتری دارند: نخست امکان بهرهبرداری از ابعاد و مفاهیم عاشورا در حکم مجموعه مفاهیم واسط برای درک فلسفة سیاسی شیعه در جهان اسلام، و دوم لزوم شفاف نمودن فلسفة سیاسی عاشورا و جلوگیری از برداشتهای انحرافی.
در ادامه این دلایل به طور مختصر شرح داده شده است.
الف) استفاده از فلسفه سیاسی عاشورا در حکم مفهوم واسط:
به اعتقاد ما فلسفة سیاسی عاشورا مساوی است با فلسفة سیاسی شیعه در عرصة مبارزه به منظور تحقق عملی حکومت آرمانی آن. فلسفة سیاسی شیعه نیز مساوی با فلسفة سیاسی اسلام در عصر پیامبر بزرگوار و مبتنی بر کتاب خدا و سنت ایشان است.
پس این سه مفهوم، جدا از شئون و موقعیتها و ظرفیتهای تاریخی خود، با هم مساوی هستند.
فلسفة سیاسی شیعه، که بر اسلام ناب محمدی(ص) مبتنی است، میگوید هیچ انسانی خود به خود حق فرمانروایی بر دیگری را ندارد؛ هرچند فرمانی صحیح و عادلانه صادر کند. حق حاکمیت در اختیار خداوندی است که مالک هستی است و جز با اذن او نمیتوان به فرمانروایی رسید.[3]
امام خمینی(ره) فرموده است: «شما امروز چه میگویید؟ از چه میترسید؟ برای چه مضطربید؟ عیب است برای کسانی که ادعای پیروی از حضرت امیر(ع) و امام حسین(ع) را دارند و در برابر این نوع اعمال رسوا و فصاحتآمیز دستگاه حاکمه خود را ببازند».[4]
گویی امام خمینی(ره) در حال ترجمه فلسفة سیاسی شیعه و نازل نمودن آن در قالب فلسفة سیاسی عاشورا و در عین حال تبدیل آن به تابلوی راهنما برای مبارزة امروز امت مسلمان در برابر جهانخوران بود.
از دیدگاه امام(ره) این اندیشه چیزی جز اصالت حق نبود و این اصالت حق همانا حفظ تمامیت دیانتی بود که ما نیز هماکنون عهدهدار حفظ و حراست آن هستیم: «اساسی که همه چیز را تا حالا نگه داشته او (امام حسین) بوده، پیغمبر هم فرمود که انا من حسین؛ یعنی دیانت را او نگه میدارد و این فداکاری اسلام را نگه داشته است و ما باید نگهش داریم».[5]
در ادامه ایشان نشان داده است که پیروی از مکتب اصالت حق و امتیاز ندادن به دشمن و تلاش برای حفظ تمامیت دین قطعاً به درگیری با باطل خواهد انجامید.[6]
در پایان ایشان بشارت داده است که براساس سنت جاری الهی در این درگیری، سرانجام حق بر باطل و عدالت بر ظلم پیروز خواهد شد؛ چنانکه در واقعة عاشورا در نهایت، پیروزی از آن سیدالشهدا بود.[7]
امام خمینی(ره) نهضت 15 خرداد را در ماه محرم و با بهرهگیری از مفاهیم عاشورایی آغاز کرد و در سالهای 1356 و 1357 نیز درسهای عاشورا را گوشزد مینمود و حتی پس از پیروزی انقلاب اسلامی و در عرصههای دفاع مقدس سمبلهایی چون «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» را برای ایجاد تحرک و انگیزه در مقابل دشمن تا دندان مسلح خارجی زنده میکرد.
همة این واقعیتها اصرار امام(ره) را بر واسطه قراردادن سمبلها، پیامها و مفاهیم عاشورایی برای بیان جنبههای نظری اندیشة سیاسی شیعه به زبان روز نشان میدهد تا جایی که ایشان، نهضت اسلامی ایران را تابع و شعاعی از نهضت امام حسین(ع) دانسته است.[8]
ب) لزوم شفاف نمودن فلسفة سیاسی عاشورا:
امام خمینی(ره) در خرداد سال 1342 و در موقعیتی نهضت اسلامی مقدس خود را آغاز نمود که حرکت اسلامزدایی استعمار نوین در ممالک اسلامی به اوج خود رسیده بود. اعلام رسمی خطمشی حکومتی لائیسم در ترکیه و تلاش رضاخان و پسرش محمدرضا به منظور اجرای تدریجی این خطمشی در ایران، یعنی کانون اصلی تشیع در جهان و دهها توطئة فرهنگی و سیاسی دیگر در گوشه و کنار جهان اسلام گویای ناکارآمدی اصلاحات مقطعی و نصایح پراکنده به منظور تعدیل اوضاع به سود نیروهای ملّی و مذهبی بود. بدیهی است که در این عرصه، غنیترین دستمایه، همان آموزههای عاشورایی امت ما بود که چنانچه غبار اوهام و برداشتهای شخصی و سلیقهای و مهمتر از همه فراموش نمودن علل و عوامل و اهداف نهضت عاشورا برطرف میشد، این رویارویی بزرگ مکتبی خود به خود به وقوع میپیوست.
منظور ما از شفاف نمودن فلسفة سیاسی عاشورا مفهومی است اعم از: تحریفزدایی، تبیین حقایق، اصلی و فرعی کردن مسائل و طرح مسائلی که فراموش شده است.
امام خمینی در یکی از بیاناتشان فرموده است: «البته این نکته را باید به مردم بفهمانیم که همهاش قضیه این نیست که ما میخواهیم ثواب ببریم، قضیه این است که ما میخواهیم پیشرفت کنیم، سیدالشهدا هم کشته شد، نه اینکه رفتند یک ثوابی ببرند، ثواب برای او خیلی مطرح نبود، آنطور رفت که این مکتب را نجاتش بدهد، اسلام را پیشرفت بدهد، اسلام را زنده کند».[9]
امام خمینی(ره) راهبردهایی را به منظور شفاف نمودن فلسفة سیاسی عاشورا در پیش گرفت که در ادامه به آنها اشاره شده است:
1ــ تببین نگرش فلسفة سیاسی شیعه به مفهوم قدرت: در این زمینه امام(ره) چند مسئله را با ظرافت مطرح کرده است که هرچند در چهارچوبهای رایج تعریف قدرت نمیگنجد، چنانچه مفهوم عام قدرت را مدّنظر قرار دهیم، این مفاهیم تحول و نگرش جدید به قدرت را نشان میدهد. این مسائل عبارتاند از: 1ــ طرح مسئلة شهادت در حکم موتور محرک مبارزه؛ 2ــ نگرش کیفی به قدرت و طرد دیدگاه کمی و مادی؛ 3ــ طرح مفهوم جدیدی از شکست و پیروزی (پیروزی خون بر شمشیر و پیروز بودن شهید در عین شکست ظاهری، مصداق روشنی از خرق برداشتهای متداول از مفهوم قدرت است)؛ 4ــ طرح مسئله پیامرسانی در حکم تکمیلکنندة اقتدار و پرکنندة خلأها و کمبودهای قدرت ظاهری؛ 5ــ تقدس و اصالت دادن به «عمل سیاسی» و ادای وظیفه و تکلیف (در مقابل حصول به نتیجه).
با دقت در بیانات ذیل، میتوان به نتایج فوق رسید.
«ما هم همانطوری که سیدالشهدا در مقابل آن همه جمعیت و آن همه اسلحهای که آنان داشتند قیام کرد تا شهید شد، ما هم همین طور، ما هم برای شهادت حاضریم».[10]
«قیام کرد که در مقابل او با یک عده قلیل و با این عده قلیل در عین حالی که شهید شد غلبه کردند، غلبه کرد بر این دستگاه ظلم و شکست داد آنها را».[11]
«سیدالشهدا با این فداکاری که کرد علاوه بر اینکه آنها را به شکست رساند و اندکی که گذشت مردم متوجه شدند که چه غائلهای و چه مصیبتی وارد شد و همین مصیبت موجب به هم خوردن اوضاع بنیامیه شد. علاوه بر این در طول تاریخ آموخت به همه که راه همین است. از قلت عدد نترسید، عدد کار پیش نمیبرد. کیفیت اعداد، کیفیت جهاد اعدا مقابله با اعدا، مقابل اعدا، آن است که کار را پیش میبرد. افراد ممکن است خیلی زیاد باشند، لکن در کیفیت ناقص باشند یا پوچ و افراد ممکن است کم باشند، لکن در کیفیت توانا باشند و سرافراز».[12]
«ماه محرم برای مذهب تشیع ماهی است که پیروزی در متن فداکاری و خون بهدست آمده است».[13]
«سیدالشهدا و اصحاب او و اهل بیت او آموختند تکلیف را، فداکاری در میدان، تبلیغ در خارج میدان. همان مقداری که فداکاری حضرت، ارزش پیش خدای تبارک و تعالی دارد و در پیشبرد نهضت حسین سلاماللهعلیه کمک کرده است، خطبههای حضرت سجاد و حضرت زینب هم به همان مقدار یا قریب آن مقدار تأثیر داشته است».[14]
«حضرت سیدالشهدا را کشتند، اما (کشته شدن) اطاعت خدا بود. برای خدا بود، تمام حیثیت برای او بود. از این جهت هیچ شکستی در کار نبود».[15]
همانگونه که با مطالعه جملات فوق درک شد، امام خمینی(ره)، با بیان رسا و در عین حال ساده و گیرای خود، به خوبی توانست چهرة مغفول و طرف دیگر سکة قدرت را ترسیم نمایند و با طرح مفهوم نوین قدرت از دیدگاه شیعه و اصالت دادن به «عمل سیاسی» و ادای تکلیف، در مقابل آنان که در حرکات اجتماعی ــ سیاسی همیشه در جستجوی جنبههای ملموس و آنی و نتایج فوری مادیاند، دریچة جدیدی برای پیریزی مجدد اندیشة سیاسی مسلمانان بگشاید.[16]
امام خمینی(ره)، با ایجاد نهضت مقدس اسلامی در سطح جامعه، مقدمات شکلگیری انقلاب اسلامی را با بهرهگیری از تعالیم نهضت عاشورا پایهگذاری کرد.
2ــ تکیه بر علل و عوامل اصلی قیام عاشورا:
کمرنگ شدن عدالت: یکی از ویژگیهای نهضت امام حسین(ع) عدالتخواهی است. عدالت روح جامعه است و هیچ ملت جز در پرتو عدالت عمومی و همهجانبه نمیتواند پایدار و جاوید بماند. با مرگ عدالت، مرگ جامعه حتمی و قطعی است. مرگ عدالت زمانی است که زمامداران جامعه، که خود باید پاسدار عدالت باشند، به سوی ظلم و فساد منحرف شوند و دست تعدی به اموال مردم دراز کنند. «در صدر اسلام پس از رحلت پیغمبر ختمیمرتبت، پایهگذار عدالت و آزادی، میرفت که با کجرویهای بنیامیه، اسلام در حلقوم ستمکاران فرو رود و عدالت در زیر پای تبهکاران نابود شود که سیدالشهدا(ع) نهضت عظیم عاشورا را برپا نمود».[17]
خالی شدن دین از محتوا: «اگر نبود شهادت ایشان، معاویه و پسرش اسلام را یک جور دیگری در دنیا جلوه داده بودند به اسم خلیفه رسولالله، با رفتن در مسجد، اقامه جمعه و امام جمعه بودن، اقامه جماعت و امام جماعت بودن، اسم، اسلام، خلافت رسولالله و حکومت، حکومت اسلام، لکن محتوا برخلاف، نه حکومت حکومت اسلامی بود به حسب محتوا و نه حاکم حاکم اسلامی».[18]
بازگشت به اخلاق جاهلی و طاغوتی و رواج ناسیونالیسم عربی: «مکتبی که میرفت با کجرویهای تفالة جاهلیت و برنامههای حسابشده احیای کلیگرایی و عربیت با شعار ’لا خبر جاء و ولا وحی نزل‘، محو و نابود شود و از حکومت عدل اسلامی یک رژیم شاهنشاهی بسازد و اسلام و وحی را به انزوا کشاند که ناگهان...».[19] «آنها (بنی امیه) میخواستند اصل اسلام را ببرند و یک مملکت عربی درست کنند.»[20] «اگر سیدالشهدا نبود این رژیم طاغوتی را اینها تقویت میکردند و به جاهلیت بر میگرداندند».[21]
تبدیل حکومت اسلامی به سلطنت و ملوکیت: «سلطنت و ولایتعهدی همان طرز حرکت شوم و باطلی است که حضرت سیدالشهدا برای جلوگیری از برقراری آن قیام فرمود و شهید شد».[22]
«خطری که اینها داشتند این بود که اسلام را به صورت سلطنت میخواستند در بیاورند».[23]
رواج تحریفات عملی در دین: «حکومت جائرانة یزیدیان میرفت تا قلم سرخ بر چهرة نورانی اسلام کشد و زحمات طاقتفرسای پیامبر بزرگ اسلام(ص) و مسلمانان صدر اسلام و خون شهدای فداکار را به طاق نسیان سپارد و به هدر دهد».[24]
«چهرة اسلام را اینها داشتند قبیح میکردند به عنوان خلیفه مسلمین».[25]
ماهیت نهضت عاشورا و انقلاب اسلامی
الف) تأثیر نهضت عاشورا بر انقلاب اسلامی ایران:
در تاریخ تشیع به جنبشها و نهضتهایی برمیخوریم که اساسیترین ایدئولوژی آنها، نظام ایدئولوژیک مدّنظر در نهضت امام حسین(ع) در واقعة کربلا بوده است. نگاهی به این انقلابهای ظلمستیز و در رأس آن انقلاب اسلامی ایران، جنبههای عمیق قیام عاشورا را آشکار میسازد.
به نظر میرسد اگر فرهنگ عاشورا به طور بنیادی در نظامی اجتماعی تبلور و تداوم یابد، دیگر جایی برای نظامهای مستبد و ظالم نخواهد بود یا این نظامها نخواهند توانست به مدت طولانی پابرجا بمانند. وجوه تشابه بسیاری بین نهضت عاشورا و انقلاب اسلامی وجود دارد و اگر تاریخ دقیق انقلاب و نهضت را از سال 1342 و بهویژه سالهای 1356 و 1357 بـنویسند و مجموع شعارها و حرکتها و مراکزى که از آنجا حرکت شد و مردمى کـه حرکت کردند و کشته دادند، نگاشته شوند، به خوبى احساس خواهیم کرد که چگونه بیش از همه حادثة کربلا سرمشق و راهگشا و الهامبخش مردم ایران در رسیدن به پیروزى بود و به هر حال آنها به یارى خدا و با اعتماد بر او، با همبستگى همة مردم مسلمان بر دشمن پیروز شدند؛ ازهمینرو در ادامه به بعضی از این تأثیرپذیریها اشاره شده است.
1ــ نهضت عاشورا، الگوی نهضت انقلاب اسلامی ایران: «نهضت 12 محرم و 15 خرداد در مقابل کاخ ظلم شاه و اجانب به پیروی از نهضت مقدس حسینی چنان سازنده و کوبنده بود که مردانی مجاهد و فداکار تحویل جامعه داد که با تحرک و فداکاری روزگار را بر ستمکاران و خائنان سیاه نمودند و ملت بزرگ را چنان هوشیار و متحرک و پیوسته کرد که خواب را از چشم بیگانه و بیگانهپرستان ربود و حوزههای علمیه و دانشگاه و بازارها را به صورت دژ مدافع از عدالتخواهی و از اسلام و مذهب مقدس درآورد».[26]
قیام 15 خرداد سرآغاز جدی مبارزات ملت قهرمان به رهبری داهیانة امام خمینی(ره) و یاری یاران سرافراز انقلاب بود. در سحرگاه 15 خرداد 1342، دژخیمان رژیم ستمشاهی پهلوی به خانة امام(ره) در قم یورش بردند و ایشان را، که سه روز پیش از آن، به مناسبت عاشورای حسینی در مدرسة فیضیه، طی سخنان کوبندهای از جنایات رژیم شاه پرده برداشته بود، دستگیر و به تهران منتقل کردند. این امر سرآغاز عالیترین قیام و اتحاد مردان و زنان مؤمن بود که در سال 1357 نتیجه داد. پس از دستگیری امام خمینی قیام از قم، تهران و ورامین آغاز، و به شهادت بسیاری از مؤمنان منجر گردید و اینگونه درخت انقلاب کاشته شد.[27]
«سالروز خرداد 42 خمیرمایة نهضت مبارک ملت بزرگ ایران و روز بذر انقلاب اسلامی ماست. ملت عزیز باید این خمیرمایه و بذر پربرکت را در عصر عاشورای 83 جستجو کند؛[28] عصر عاشورای مصادف با ساعات شهادت نصرتآفرین سید مظلومان و سرور شهیدان، عصر عاشورایی که خون طاهر و مطهر ثارالله و ابن ثاره به زمین گرم کربلا ریخت و ریشة انقلابات اسلامی را آبیاری نمود.
ملت عظیمالشأن در سالروز شوم این فاجعة انفجارآمیزی که مصادف با 15 خرداد 1342 بود با الهام از عاشورا آن قیام کوبنده را به بار آورد.
اگر عاشورا و گرمی و شور انفجاری آن نبود، معلوم نبود چنین قیامی بدون سابقه و سازماندهی واقع میشد. واقعة عظیم عاشورا از 61 هجری تا خرداد 42 و از آن تا قیام عالمی بقیه الله ارواحنا لمقدمه الفدا، در هر مقطع انقلابساز است. آن روز یزیدیان با دست جنایتکاران گور خود را کندند و تا ابد هلاکت خویش و رژیم ستمگر جنایتکار خویش را به ثبت رساندند و در 15 خرداد 42 پهلویان و هواداران و سردمداران و جنایتکارشان با دست ستمشاهی خود گور خود را کندند و سقوط و ننگ ابدی را برای خویش به جا گذاشتند».[29]
«از پانزدهم خرداد 42، که حکومت مستکبران جبار در این سرزمین به اوج خود رسیده بود و میرفت تا عربده شوم ’انا ربکم الاعلی‘ از حلقوم فرعون زمان طنین افکند، تا 22 بهمن 57، که پایة حکمرانی جباران عصر در این مرز و بوم فرو ریخت و تخت و تاج 2500 ساله فرعونگونه ستمشاهی به دست توانای زاغهنشینان و ستمدیدگان تاریخ بر باد رفت، ملت ... ایران لازم است شکر نعمتهای غیرمتناهی الهی را در سالروز 15 خرداد به جان و دل به جا آورد و تمام آنچه گذشت و میگذرد از عنایات خاصه خداوند متعال بداند که هرچه هست از اوست و به سوی اوست. و رمز پیروزی اسلام بر کفر جهانی را در این قرن که پانزدهم خرداد 42 سرآغاز آن بود، در دوازدهم محرم حسینی جستجو کند که انقلاب اسلامی ایران، پرتویی از عاشورا و انقلاب عظیم الهی آن است».[30]
2ــ جانفشانی امام حسین، الگوی جانفشانی ما: «سیدالشهدا سلاماللهعلیه وقتی میبیند که یک حاکم ظالمی، جائری در بین مردم دارد حکومت میکند، تصریح میکند که ظلم دارد به مردم میکند باید مقابلش بایستد و جلوگیری کند هر قدر که میتواند با چند نفر با چندین نفر ... مگر خون ما رنگینتر از خون سیدالشهداست؟ ما چرا بترسیم از اینکه خون بدهیم یا اینکه جان میدهیم؟ آن هم در ماجرای دفع سلطان جائری که میگفت مسلمانم. مسلمانی یزید هم مثل مسلمانی شاه بود، اگر بهتر نبود بدتر نبود، لکن چون با ملت اینطور میکرد و مردی بود متعدی و ظالم و ملت را میخواست زیر بار اطاعت خودش بیجهت ببرد، سیدالشهدا لازم دید که سلطان جائر را سراغش برود ولو اینکه جان بدهد».[31]
3ــ شعار کل یوم عاشورا سرمشق امت ما: «خاطرة تلخ 17 شهریور 57 و خاطرة تلخ روزهای بزرگی که بر امت گذشت، میوة شیرین سرنگونی کاخهای استبداد و استکبار و جایگزینی پرچم جمهوری عدل اسلامی را به بار آورد.
مگر نه آن است که دستور آموزندة ’کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا‘ باید سرمشق امت اسلامی باشد؛ قیام همگانی در هر روز و در هر سرزمین. عاشورا قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود، و دستور آن است که این برنامه سرلوحة زندگی امت در هر روز و در هر سرزمین باشد، روزهایی که بر ما گذشت عاشورای مکرر بود و میدانها و خیابانها و کوی برزنهایی که خون فرزندان اسلام در آن ریخت، کربلای مکرر و این دستور آموزنده تکلیفی است و مژدهای؛ تکلیف از آن جهت که مستضعفان اگرچه با عدهای قلیل علیه مستکبران، گرچه با ساز و برگ مجهز و قدرت شیطانی عظیم، مأمورند چونان سرور شهیدان قیام کنند، و مژده که شمار شهیدان ما را در شمار شهیدان کربلا قرار داده است، و مژده که شهادت رمز پیروزی است.
17 شهریور مکرر عاشورا و میدان شهدا مکرر کربلا و شهدای ما مکرر شهدای کربلا و مخالفان ملت ما مکرر یزید و وابستگان او هستند.
کربلا کاخ ستمگری را با خون در هم کوبید و کربلای ما کاخ سلطنت شیطانی را فرو ریخت.
اکنون وقت آن است که ما وارثان این خونها و بازماندگان جوانان و شهدای بهخونخفته از پای ننشینیم تا فداکاری آنان را به ثمر رسانیم و با ارادة مصمم و مشت محکم بقایای رژیم ستمکار و توطئهگران جیرهخوار شرق و غرب را در زیر پای شهدای فضیلت دفن کنیم».[32]
ب) ماهیت و ویژگیهای انقلاب اسلامی:
امام خمینی(ره) فراگیر بودن انقلاب، جوشیدگی آن از متن ملت و مبتنی بودن آن بر اسلام و اعتقادات دینی و مذهبی را ویژگیهای مهم انقلاب شمرده و ماهیت آن را احیای اسلام و انجام دستور الهی امر به معروف و نهی از منکر دانسته است.
1ــ اسلام انگیزة قیام ملت: «این یک نهضتی الهی بود؛ نهضت مثل نهضتهای آنهایی که به خدا اعتقاد ندارند یا آنهایی که نهضتهایشان نهضتهای جهت مادی بوده است، نبوده است. نهضت ایران نهضتی بود که خدای تبارک و تعالی در آن نقش داشت و مردم به عنوان جمهوری اسلامی به عنوان اسلام، به عنوان احکام اسلام در خیابانها ریختند و همه گفتند ما این رژیم را نمیخواهیم و حکومت عدل اسلامی و جمهوری اسلامی میخواهیم».[33]
2ـ فراگیر بودن انقلاب نشانهای بر الهی بودن آن: «شما اگر تاریخ را ملاحظه کنید، آنقدر انقلاباتی بوده است، لکن به این صورت که از آن طرف جنود ابلیسی به جان مردم بیفتند و از این طرف ملت کشته بدهد، جوان بدهد و مقاومت کند نبوده. الان وضع ایران اینطور است که هر جایش را که ملاحظه بکنید انقلاب است، باید گفت که انقلاب ایران هر جا که بروید در آنجا (آنطوریکه برای ما دارند نقل میکنند) از بچههای تازهبهزبانآمده تا بزرگسال و جوانها و پیرها و اینها، از دختربچهها و پسربچهها تا زنها و خانمهای بزرگ و مردهای بزرگ، یک برنامه الهی در کار بوده است. دست بشر چنین قدرت ندارد که اینطور مردم را بیدار کند همة طبقات و همة بچهها و بزرگها اینها با هم به یک راه بروند».[34]
3ــ نهضت الهی جوشیده از متن ملت: «نهضت جوشیده است از متن ملت جوشیده و بیرون آمده نمیتواند کسی بگوید که مال من است، هیچ کس حق ندارد، ... هرکس بگوید که مال این است و مال آن نیست، هیچ دستی نمیتواند این جور یک ملتی را تغییر بدهد، خداست این کار را کرده است، این دست خداست».[35]
ج) عوامل پیروزی انقلاب اسلامی:
امام خمینی(ره) در بیاناتشان دربارة علل پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تحول روحی، معنوی، وحدت کلمه، اتکای به اسلام و انگیزه و ارادة ملت را رمز پیروزی دانست:
«این ایمان راسخ که در این ملت شکوفا شده این تبدلی که پیدا شد و تحولی که در نفوس مسلمین اینجا پیدا شد رمز پیروزی بود».[36]
«و آن تحولی که در حال نهضت در آن وقتی که مشغول به انقلاب بودند و مشغول به اقدام بودند یک تحول روحی پیدا شده بود از برای همه قشرها که آن تحول خیلی اهمیت داشت و به نظر من آن تحول روحی که برای ملت حاصل شد از آن تحولی که ایجاد کردند و رژیم را بیرون کردند آن اهمیتش بیشتر است برای اینکه آن یک تحول معنوی بود».[37]
«آنکه ما را تا اینجا رساند و پیروز کرد این بود که با هم قشرها اختلاف نداشتند. همه با هم فریاد میکردند که جمهوری اسلامی میخواهیم فرقی ما بین شهر و ده نبود، مرکز و سرحدات نبود. همه دست به دست هم دادند و فریاد کردند که ما جمهوری اسلامی میخواهیم و این دو جهت که یکی وحدت کلمه همه بود، اکثراً با هم بودند و یکی هم مقصد، مقصد اسلامی بود، شما را پیروز کرد».[38]
امام خمینی(ره) در سخنان حکیمانة خود حمایتها و پشتیبانی ابرقدرتهای شرق و غرب را برای غلبة رژیم پهلوی و خاندان شاهنشاهی برنیروهای انقلابی بینتیجه خواند و ایمان، عزم و ارادة راسخ ملت را عامل مهم پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ایران معرفی کرد.
ایشان در بخش دیگری از سخنانشان قدرتهای شرق و غرب و قدرتهای افسانهای را عامل توطئهها و آتشافروزیها برشمرد، ولی خاطرنشان کرد که با وجود این مردم از هیچ یک از آنها نمیهراسند و در هیچ مرحلهای عقبگرد نخواهند کرد. ایشان همین امر را علت پیروزی معجزهآسای مردم علیه رژیم پهلوی عنوان نمود.
د) آثار و نتایج انقلاب اسلامی:
1ــ پدید آمدن روحیه عزم در اجرای احکام الهی در همة ممالک: «ما باید کوشش کنیم که از خودمان گرفته تا برادرهای اسلامی و برادرهای دینی خودمان در همة کشورهای اسلامی، به حق توجه کنیم و حق را پیاده کنیم. آمدن حق شعار نیست، آمدن حق عمل است. آمدن حق نشانه دادن به حسب اعتقادات و اخلاق و اعمال است، پیاده کردن همة احکام الهی است و اگر چنانچه احکام الهی در یک ملت پیاده بشود باطل از آن ملت کوچ میکند».[39]
2ــ امید پیدا کردن به شکلگیری انقلابی عمیق و عمومی در مقابل جهانخوران ضدّبشر: «امید آن است که یک انقلاب عمیق عمومی در سراسر جهان در مقابل جهانخوران ضدّبشریت تحقق یابد و نکته آنکه انقلاب ایران با قدرت به پیش میرود و هر روز انسجام و استحکامش فزونی مییابد».[40]
نتیجه:
تشابه بسیاری بین نهضت امام حسین(ع) در روز عاشورا و انقلاب اسلامی ایران وجود دارد که مهمترین آنها انقلاب از درون، بازگشت به درون، و توجه به خویشتن خویش است.
در اغلب انقلابهای اسلامی، شعار آزادگان، خونخواهی حسین(ع) بود. انقلاب توّابین، انقلاب مردم مدینه، قیام مختار ثقفی، انقلاب زید بن علی بن حسین(ع) و انقلاب اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) نمونههایی از استکبارستیزی است که همة آنها ریشه در قیام امام حسین(ع) دارد.
در این انقلابها مسلمانان پیوسته به دنبال عدل و آزادی بودند و تمامی این تحریکات به برکت قیام حسینی بود؛ اینگونه حسین(ع) درس عزت، آزادگی و استقلال و ظلمستیزی را تا دامنة قیامت به همة انسانها آموخت.
امام خمینی(ره) در شرایطی یک تنه مشعل هدایت امت اسلامی را بهدست گرفت که کمتر کسی باور میکرد، روزگاری پرتو انوار آن نقاط مختلف جهان را درنوردد و روشنگر راه مجاهدان و مبارزان در شرق و غرب عالم شود.
پینوشتها
* کارشناس الهیات و معارف اسلامی، محقق و پژوهشگر.
[1]ــ صحیفه نور، مجموعه رهنمودهای امام خمینی(ره): مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، بهمن 64، ج 17، ص 54
[2]ــ رک: بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود(عج)
[3]ــ ذاکر صالحی، مجموعه مقالات برگزیده، خورشید شهادت، دی 1373، اولین سمینار بررسی ابعاد زندگانی امام حسین(ع): بررسی منابع و تبیین تحریفات، تهران، پژوهشکده علوم انسانی دانشگاه امام حسین، 1373، ص 284
[4] ــ صحیفه نور، ج 17، ص 54
[5] ــ همان، ج 9، ص 201
[6] ــ همان، ج 9، ص 202
[7] ــ همان، ج 4، ص 27
[8] ــ همان، ج 10، ص 30؛ رک: صالحی، همان، صص 288 ــ 285
[9] ــ همان، ج 7، صص 71 ــ 70
[10] ــ همان، ج 17، ص 62
[11] ــ همان، ج 10، ص 30
[12] ــ همان، ج 17، ص 58
[13] ــ همان، ج 10، ص 100
[14] ــ همان، ج 17، صص 59 ــ 58
[15] ــ ذاکر صالحی، مجموعه مقالات برگزیده خورشید شهادت، همان، ص 292- 290
[16] ــ همان، صص 292 ــ 290
[17] ــ همان، ج 4، ص 100
[18] ــ همان، ج 8، ص 44
[19] ــ همان، ج 12، ص 181
[20]ــ همان، ج 13، ص 158
[21] ــ ر.ک: حماسه حسینی، متفکر شهید استاد شهید مطهری، جلد اول: سخنرانیها، انتشارات صدرا، مرداد 80، ج 1، صص 78 ــ 77
[22] ــ ولایت فقیه، احمد آذری قمی، 1377، قم: مکتب ولایت فقیه، ص 11
[23] ــ صحیفه نور، ج 7، ص 37
[24] ــ همان، ج 16، ص 157
[25] ــ همان، ج 7، ص 31
[26]ــ صحیفه نور، ج 2، ص 11
[27]ــ فتحالله ابوالفتحی، نقش نهضت عاشورا در انقلاب اسلامی ایران، رک: http://www.tebyan.net
[28]ــ عصر عاشورای سال 1383هـ.ق.
[29]ــ ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی، خرداد 75، تبیان(آثار موضوعی)، دفتر یازدهم، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صص 246 ــ 245
[30]ــ ایثار و شهادت در مکتب امام خمینی، همان، صص 248 ــ 247
[31]ــ بیانات امام خمینی در مورد چهارم آبان مورخ3/8/1357 ، صحیفه نور، ج 2، ص 218
[32]ـ پیام امام خمینی به ملت ایران مورخ17/6/1358 ، همان، صص 254 ــ 253
[33]ــ بیانات امام خمینی در جمع گروهی از دانشجویان دانشگاه شیراز، مورخ 16/3/1358
[34]ــ بیانات امام خمینی مورخ 7/7/1357، صحیفه نور، ج 2، ص 116
[35]ــ بیانات امام خمینی در دیدار با گروهی از ایرانیان در حومه پاریس، مورخ 10/8/1357، همان، ج 22، ص 138
[36]ــ بیانات امام خمینی در جمع عدهای از مسلمانان قطر، مورخ16/12/ 1357، همان، ج 5، ص 172
[37]ــ بیانات امام خمینی در جمع کارکنان شرکت مخابرات، مورخ 10/4/1358، همان، ج 7، ص 238
[38]ــ بیانات امام خمینی در جمع روحانیون و پاسداران انقلاب اسلامی ارومیه، مورخ 15/4/1358، همان، ج 8، ص 45
[39]ــ بیانات امام خمینی در جمع گروهی از دانشجویان ایرانی مقیم هندوستان، مورخ 4/6/1359، همان، ج 13، ص 47
[40]ــ از اسناد منتشرنشدة موجود در مؤسسة تنظیم و نشر آثار امام خمینی، سند شماره 493 مورخ 29/12/1360؛ رک: تحولات اجتماعی و انقلاب اسلامی، تابستان 79، تبیان :دفتر 36، تهران: موسسه تنظیم و نشر آثار امام(ره)، صص 307 ــ 253