بیوگرافی غفاری
آرشیو
چکیده
تبریز که جزو ایالتهای نزدیک با روسیه و عثمانی بود، همواره مورد طمع و دخالت اجانب قرار داشت و به عنوان مرکز ایالت آذربایجان ایران سنگر مهمی به حساب می آمد که فتح یا سقوط آن از هر لحاظ حائز اهمیت بود. ازهمین رو روحانیون و آزادیخواهان تبریز و نیز مردم و رجال همواره با دفاع از شمال غربی کشور در مقابل دستیازیهای دو کشور قدرتمند روسیه و عثمانی رسالت مهمی را در راستای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور ما برعهده داشتند. آنان در این راه هیچ کوتاهی نورزیدند و شاهد این مدعا، شهدای فراوان آذربایجان در راه حفظ حرمت اسلام و استقلال ایران هستند. یکی از گرانقدرترین شخصیتهای مبارز این خطه و شهدای مظلوم آن، بزرگ مردی است که شرح کوتاهی از احوال او در سطور بعدی تقدیم شما گردیده است. در آذرشهر تبریز طفلی دیده بر جهان گشود که شهادت، راه و رسم تبارش بود و جد پدری اش مرحوم حاج ملامحسن آذرشهری و هفت تن از اجداد مادری اش جان پاک خویش را بر سر دفاع از اسلام و ایران گذاشته بودند. حسین در تابستان سال 1293.ش دیده پرفروغ خویش را بر جهان پرفتنه و آشوب روزگار گشود تا سالها بعد بازوی پرتوان امام خمینی(ره) برای مبارزه با رژیم ستم شاهی باشد. هرچند سرنوشت جانسوز شهادت او به دست ساواک روح ملت ایران را به شدت آزرد اما یاد و خاطره و یادگارهای اجتماعی او را برای همیشه جاودانه ساخت. مرحوم شهید شیخ حسین غفاری زجرهای جانکاه حکومت پهلوی را به جان خرید اما روی ستمکاران را سیاه کرد و با رشادت و مقاومت خود بر دل سیاه خودکامگان هراس افکند. با این مقدمه کوتاه، ضمن آشنایی مختصر با زندگانی آن مجاهد شهید، یاد و نام او را گرامی می داریم.متن
تبریز که جزو ایالتهای نزدیک با روسیه و عثمانی بود، همواره مورد طمع و دخالت اجانب قرار داشت و بهعنوان مرکز ایالت آذربایجان ایران سنگر مهمی به حساب میآمد که فتح یا سقوط آن از هر لحاظ حائز اهمیت بود. ازهمینرو روحانیون و آزادیخواهان تبریز و نیز مردم و رجال همواره با دفاع از شمال غربی کشور در مقابل دستیازیهای دو کشور قدرتمند روسیه و عثمانی رسالت مهمی را در راستای دفاع از استقلال و تمامیت ارضی کشور ما برعهده داشتند. آنان در این راه هیچ کوتاهی نورزیدند و شاهد این مدعا، شهدای فراوان آذربایجان در راه حفظ حرمت اسلام و استقلال ایران هستند. یکی از گرانقدرترین شخصیتهای مبارز این خطّه و شهدای مظلوم آن، بزرگ مردی است که شرح کوتاهی از احوال او در سطور بعدی تقدیم شما گردیده است. در آذرشهر تبریز طفلی دیده بر جهان گشود که شهادت، راه و رسم تبارش بود و جد پدریاش مرحوم حاجملامحسن آذرشهری و هفت تن از اجداد مادریاش جان پاک خویش را بر سر دفاع از اسلام و ایران گذاشته بودند. حسین در تابستان سال 1293.ش دیده پرفروغ خویش را بر جهان پرفتنه و آشوب روزگار گشود تا سالها بعد بازوی پرتوان امام خمینی(ره) برای مبارزه با رژیم ستمشاهی باشد. هرچند سرنوشت جانسوز شهادت او بهدست ساواک روح ملت ایران را بهشدت آزرد اما یاد و خاطره و یادگارهای اجتماعی او را برای همیشه جاودانه ساخت. مرحوم شهید شیخ حسین غفاری زجرهای جانکاه حکومت پهلوی را به جان خرید اما روی ستمکاران را سیاه کرد و با رشادت و مقاومت خود بر دل سیاه خودکامگان هراس افکند. با این مقدمه کوتاه، ضمن آشنایی مختصر با زندگانی آن مجاهد شهید، یاد و نام او را گرامی میداریم.
آیتالله حسین غفاری در تابستان سال 1335. ق / برابر با 1293. ش در آذرشهر تبریز ـ در بخش دهخورقان ـ به دنیا آمد. وی از نوادگان حاجملامحسن از شخصیتهای علمی و دینی آذرشهر بود که توسط روسها به شهادت رسید. گفتنی است هفت نفر از اجداد مادری شیخ حسین غفاری در مبارزه با بیگانگان به شهادت رسیدهاند که آرامگاه همگی آنها هماکنون در مسجد حسنلوی آذرشهر واقع میباشد.[1] هنوز یکسالونیم بیشتر نداشت که از نعمت پدر محروم شد.[2] در اثر فقدان پدر، فقر بر خانواده سایه گسترد و لذا حسین نیز مجبور شد در دوران کودکی به همراه برادر و خواهر خود، سختی کار در مزرعه را تجربه کند.[3]
او از همان کودکی علاقه شدیدی به تحصیل داشت؛ چنانکه عصرها وقت خود را صرف آموختن الفبا میکرد. وی مقدمات دروس را در زادگاهش در محضر حجتالاسلام میرزامحمدحسن منطقی دهخوارقانی فراگرفت.[4] زمانیکه برادر بزرگش حسن، در جستجوی کار به تبریز میرفت، او نیز از فرصت استفاده کرده، به همراه برادر راهی تبریز شد تا در آنجا تحصیلات خود را ادامه دهد. وی در فرصت زمانی اقامت خود در تبریز، «شرح لمعه»، «اصول» و «کلام» را در حوزه علمیه این شهر فراگرفت و پس از آنکه مجبور شد به زادگاه خود بازگردد، بازهم درس را رها نکرد و نزد دایی خود، حاجسیدمحسن میرغفاری آذرشهری، به تحصیل «رساله مکارم شیخ انصاری» مشغول شد.[5] شیخ حسین در سن شانزدهسالگی با دختر استاد خود، آیتالله حاجمیرزامقدس تبریزی ازدواج نمود. ثمره این پیوند، پنج فرزند بود که از این میان، سه فرزند او در اثر گرسنگی و بیماری درگذشتند.[6]
وی نظر به علاقه شدیدی که به تحصیل داشت، از هر فرصتی برای آموختن استفاده میکرد و حتی از فواصل استراحت در میان کار زراعی در این راستا بهره میجست و تا سن سیسالگی بر این منوال به تلاش خود ادامه داد. مرحوم غفاری در سال 1323. ش، علیرغم مشکلات فراوان مالی، برای ادامه تحصیل راهی حوزه علمیه قم شد و در محضر اساتیدی چون آیتالله سیدمحمدحجت کوهکمرهای، آیتالله مرعشینجفی، امام خمینی و علامه طباطبایی به کسب علم پرداخت.[7] اقامت او در حوزه علمیه قم یازدهسال به طول انجامید و در این مدت از محضر اساتید دیگری چون آیتالله فیض قمی و آیتالله سیدمحمدتقی خوانساری و آیتالله بروجردی بهره برد.[8] هادی غفاری، فرزند او، در خاطرات خود مینویسد که پدرش مدتی را نیز در حوزه علمیه نجف اشرف حضور یافته و از درس آیتالله حکیم و آیتالله خویی بهرهمند شده است.[9]
آیتالله غفاری در ایام تعطیل حوزه علمیه قم، به زادگاه خود بازمیگشت و در آنجا به فعالیتهای مذهبی مشغول میشد.[10] اما در سالهای 35ـ1334 به تهران آمد و در «مسجد الهادی» فعالیتهای اجتماعی و مذهبی خود را پینهاد.[11] از جمله اولین اقدامات اجتماعی او در تهران میتوان به تعطیلی «باغ شارق» اشاره کرد که به مرکز فسق و فجور اشرار تبدیل شده بود. احیای مسجد «شیخ فضلالله نوری» در پشت ساختمان شهرداری تهران از دیگر اقدامات وی در این مدت به شمار میرفت.[12]
مبارزات سیاسی
مبارزات سیاسی آیتالله حسین غفاری از نیمه دوم سال 1341. ش آغاز شد. در جریان نهضت عمومی علما در این سال، آیتالله غفاری نیز در مسجد الهادی ـ که امامت آن را برعهده داشت ـ سخنرانیهایی را علیه تصویب لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی ایراد کرد و به همراه علمای تهران اعلامیههایی را نیز امضا کرد که در آن زمان، چاپ و توزیع شد.[13] پس از آنکه محمدرضا پهلوی با طرح «انقلاب سفید» اصلاحات امریکایی خود را اعلام و بر مخالفت با مبانی مذهبی پافشاریکرد، علما و مراجع به رهبری امام خمینی(ره) عید نوروز سال 1342 را تحریم نمودند. آیتالله غفاری نیز به همراه سایر علمای تهران اعلامیهای را در حمایت از این تحریم صادر کرد.[14] مرحوم غفاری پس از وقایع مدرسه فیضیه قم و مدرسه طالبیه تبریز، در دوم فروردین ماه سال 1342 سخنرانیهای شدیداللحنی را در مسجد الهادی ایراد نمود. ماموران انتظامی بعضا در جلسات سخنرانی او حاضر میشدند تا شاید او را از این طریق مرعوب سازند اما ایشان با آنها شدیدا برخورد میکرد.[15]
پس از سخنرانی تاریخی امام خمینی(ره) در عصر عاشورای سیزدهم خرداد 1342. ش، حکومت در واکنش به این سخنرانی، حضرت امام را در شب چهاردهم خرداد دستگیر نمود که انتشار خبر آن باعث شکلگیری قیام تاریخی پانزدهم خرداد گردید. در این حادثه، همزمان با دستگیری امام، ساواک حدود هشتاد روحانی و از جمله آیتالله غفاری را نیز دستگیر و زندانی کرد[16] که تا چند روز پس از دستگیری هیچکس از وضعیت او خبری نداشت.
وی پس از چهلروز تحمل زندان به همراه سایر وعاظ و روحانیون[17] سرانجام آزاد شد. اما این واقعه نهتنها در اراده او برای تداوم مبارزه خللی ایجاد نکرد، بلکه پس از آزادی، ایشان نیز به علمای مهاجر در شهر ری پیوست که از سراسر ایران به آنجا آمده و در حمایت از آزادی امام خمینی(ره) تجمع کرده بودند. در همین ایام آیتالله غفاری تلگرافی را به آیتالله سیدمحمود طالقانی، مهندس بازرگان و دکتر سحابی مخابره کرد[18] که به دستگیری مجدد او در چهارم بهمن سال 1343 به اتهام اقدام بر ضد امنیت کشور و ارسال پرونده وی به دادستانی ارتش منجر شد. اینبار نیز تا پانزدهم فروردین 1344 را در زندان سپری کرد.[19] غفاری پس از آزادی بلافاصله طی تلگرافی آیتاللهالعظمی مرعشینجفی را از آزادی خود مطلع ساخت.[20]
آیتالله غفاری در مردادماه سال 1345 از حجتالاسلام محمدتقی فلسفی ـ واعظ مشهور ـ برای سخنرانی در مسجد الهادی دعوت کرد که ساواک گزارش آن را به همراه آگهیهای دعوت از مردم جهت شرکت در این سخنرانی در پرونده آقای فلسفی درج کرده است.[21]
مرحوم غفاری، خود نیز در فرصتهای مناسب به ایراد سخنرانیهای انقلابی میپرداخت و ماموران ساواک گزارشهای فراوانی را در این خصوص ثبت کردهاند. پس از شدتگرفتن فعالیتهای انقلابی ایشان، سرانجام در تیرماه سال 1353 ساواک او را دستگیر و در ضمن بازرسی از منزل وی به تعداد زیادی اعلامیه دست یافت. در زندان، درخصوص این اعلامیهها و نیز ارتباط با امامخمینی(ره) از ایشان بازجویی شد و مامور ساواک در پایان گزارش بازجویی خود چنین نظریه داده است: «در مجالس مذهبی به هنگام بیان احکام اسلامی از فرصت استفاده و اعمال خلفای بنیامیه را با وضع روز تشبیه نموده و بدینترتیب اقدامات و اصلاحات حکومت پهلوی را تخطئه و با توسل به شواهد تاریخی مردم را نسبت به هیات حاکمه بدبین و علیه دولت تحریک نموده است.»[22]
آیتالله غفاری سرانجام در زندان براثر شکنجه و فشارهای وارده در تاریخ چهارم دیماه 1353 به شهادت رسید. اداره ساواک دو روز پس از آن، در شانزدهم دیماه خبر فوت ایشان را به خانواده وی اعلام و از آنان درخواست کرد که بیسروصدا و بیآنکه به کسی چیزی بگویند برای تحویل جنازه به دادستانی ارتش مراجعه کنند. [23] اما خانواده غفاری از امضای برگه فوت خودداری نمود و لذا اداره امنیت مجبور شد به منظور تدفین مخفیانه، جنازه او را شبانه به قم بفرستد اما طلاب و مردم قم از موضوع باخبر شده و بهطرز باشکوهی در تشییع جنازه او در صبح روز هفتم دیماه شرکت کردند.[24] در مسیر تشییع جنازه به سمت حرم حضرت معصومه(ع)، تعدادی از مراجع تقلید نیز به مردم پیوستند. حاضران در این مراسم شعارهایی نیز علیه حکومت سردادند که به دستگیری تعدادی از طلاب منجر شد. چند روز بعد، آیتاللهالعظمی گلپایگانی مراسم ختم باشکوهی را برای مرحوم آیتالله شیخحسین غفاری در مسجد اعظم قم برگزار کرد.[25]
پینوشتها
[1]ـ حمید صبری آذرشهری، گلشن ابرار، (خلاصهای از زندگی اسوههای علم و عمل، تهیه و تدوین جمعی از پژوهشگران حوزه علمیه قم، زندگینامه آیتالله غفاری)، ج 2، قم، زیر نظر شورای پژوهشکده باقرالعلوم، نشر معروف، 1379، ص758
[2]ـ هادی غفاری، خاطرات هادی غفاری، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، ص22
[3]ـ ربانی خلخالی، شهدای روحانیت شیعه در یکصدسال اخیر، قم، مولف، 1402 هجری، ص244
[4]ـ صبری آذرشهری، همان، ص758
[5] ـ بیانیه شماره 81، ششمین سالگرد شهادت آیتالله غفاری روحانی مجاهد را گرامی میداریم، تهران، 1359، ص5
[6] ـ هادی غفاری، همان، ص6
[7]ـ صبری آذرشهری، همان، ص759
[8] ـ ربانی خلخالی، همان، ص245
[9]ـ هادی غفاری، همان، صص24ـ23
[10]ـ صبری آذرشهری، همان، ص760
[11]ـ هادی غفاری، همان، ص29
[12]ـ همان، ص130
[13]ـ اسناد انقلاب اسلامی، ج 3. تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، صص55 ـ 52
[14]ـ قیام 15 خرداد به روایت اسناد، ج 1، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، ص571
[15]ـ بیانیه، همان، ص7
[16]ـ آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، پرونده قیام 15 خرداد، ش ب 116، صص 36 ـ 35 و ش ب 298، صص 20ـ19 و ش ب 119، صص198ـ178
[17]ـ خاطرات 15 خرداد تبریز، دفتر اول، بهکوشش علی باقری، تهران، حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی، 1374، صص73و171
[18]ـ اسناد انقلاب اسلامی، همان، ص99
[19]ـ بیانیه، همان، ص13
[20]ـ اسناد انقلاب اسلامی، ج 2، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1374، ص134
[21]ـ یاران امام به روایت اسناد ساواک، حجتالاسلام محمدتقی فلسفی (زبانگویای اسلام)، تهران، مرکز بررسی اسناد تاریخی وزارت اطلاعات، 1378، ص302
[22]ـ بیانیه، همان، ص14
[23]ـ هادی غفاری، همان، ص132
[24]ـ صبری آذرشهری، همان، ص764