سفرهای تاریخی وزیرنظام
آرشیو
چکیده
متن
یکی دیگر از افتخارات تاریخی امیرکبیر آن بود که پس از سالهای متمادی، گردوغبار حقارت را از دربارهای ایران زدود و بار دیگر خودباوری و غرور ملی بر تارک آن درخشید. امیر در طی سفرهای دیپلماتیک خود در جوانی و ابتدای اشتغالات حکومتیاش به کشورهای خارجی، تجربههای سفر را با هوش و ذکاوتی ستودنی درک و تحلیل نمود تا این تجربهها در آیندهای نزدیک در کار مْلکداری بهکار آید. او بهخاطر لیاقتهای فراوانی که از خود نشان داده بود، در جایگاه یکی از دیپلماتهای بزرگ ایران آنروز و علاوه بر آن انیس همیشگی ولیعهد جوان قرار گرفت که بهویژه در زمینه مناسبات دیپلماتیک از کارایی و توان فوقالعادهای بهره داشت.
گرچه دوران صدارت امیرکبیر بسیار کوتاه بود اما گویی ثمره تمامی تجربهها و لیاقتهای زندگانی او در همان چندسال بهکار آمد و شالودههای بنای ایران نوین را پیافکند. استقلال در زمینه روابط خارجی و سرافرازی در عرصههای داخلی، به نمود خاص فکری اصلاحطلبان پس از امیرکبیر تبدیل شد. با اینهمه، سرنوشت زندگانی برای خود او به پریشانی رقم خورد؛ که البته این پریشانی بیسرایت به سیاست داخلی و خارجی سراسر کشور و نیز به نسلهای بعدی نخبگان نبود. مقاله پیش رو، زندگی دیپلماتیک امیرکبیر و سفرهای خارجی او را مورد تتبع قرار داده و شخصیت و فعالیتهای او را از منظر یک دیپلمات برجسته و توانا، با نظر به توانایی وی در فن مذاکره و مباحثه، تحلیل و معرفی میکند.
امیرکبیر را پیش از هر چیز به واسطه تلاشها و کوششهایش در عرصه سیاستهای داخلی کشور میشناسند. از محققان و قلمزنان شارح و ناقد حوادث گوناگون تاریخ معاصر ایران گرفته تا مردم عادی، امیر را بزرگمردی در اصلاح امورات کشور و ساماندهنده به هرجومرجهای دوران خویش میدانند. کتابهای فراوانی در وصف کارهای او نگارش یافته و بحثها و مجادلات زیادی در قبول یا رد اقداماتش صورت گرفته است. انتظام امور کشور و لشکر، سرکوب گردنکشان و طاغیان، تنظیم امور مالیه، بسط قسط و عدالت، ترویج اخلاق مدنیت، توجه به صناعت و تهیه جراید و بذل مساعدت در امر تالیف کتب از جمله اموری هستند که دوست و دشمن به او نسبت میدهند. اما شاید بزرگترین و پرارزشترین یادگار امیر را باید در سر پرجنگ او با دول استعماری آن روزگار جست. در نگاه به گذشته، مبارزه با تسلط اجنبی و جلوگیری از تحکم آنان در این سرزمین نام میرزاتقیخان بهحق درخشش خاصی دارد. در میان تمام شاهان و شاهزادگان، درباریان، دیوانیان و امرای لشکر در نزدیک به سه قرن گذشته، نظیر او بسیار کمیاب بوده و یا لااقل در نگاه محققان و مورخان ناشناخته ماندهاند.
با ظهور امیرکبیر در میان دولتمردان قاجاری و صعود او بر بلندای دربار شاه جوان (ناصرالدینشاه)، وزیرمختارها و سفرای متکبر که مطابق عادت نخوتبار دولتهایشان را بر گرده ضعیف ملت ایران میگذاشتند، دست و پای خود را جمع کرده و دانستند که این ملک را مردانی دیگر نیز هست که هیچ تشابه با شاهان هوسباز، درباریان فربه و تملقگوی ندارند. از آن پس، این سفرا و فرستادگان بریتانیا و روسیه نبودند که حتی صدرالعظم ایران را ساعتها منتظر ملاقات خود بگذارند بلکه وقتی امیر آمد، صفهای طولانی این فرستادگان مغرور در پشت درب اتاق ایشان تشکیل شد تا شاید او فراغتی از امور اداره مملکت حاصل نموده و آنها را به حضور بپذیرد. بااینوجود، این ملاقاتها، چیزی جز صحنه عتاب و سرزنش و منع آنان از دخالت در امور داخله ایرانزمین نبود. اما بهراستی میرزاتقیخان امیرکبیر این طرز برخورد با فرنگیان سرمست از قدرت مصنوعات جدیده و صنعت نوظهور را از کجا آموخته بود که برخلاف سایر عوامل درباری و بزرگان قاجاری، چنین پرقدرت و باصلابت به استقبال روس و بریتانیا میرفت. مگر در وجود او چه بود که سایرین از آن بهرهای نداشتند و یا امیرکبیر در غربیان و بیگانگان چه ضعفی یافت که دیگران از آن بیخبر بودند.
بیتردید هوش و ذکاوت، میهنپرستی و شجاعت و همچنین تدبیر و فراست امیر در این بین بیتاثیر نبوده است. اما آنچه به نظر میرسد بسیاری از مورخان متقدم و تاریخنگاران این دوره بدان بیتوجهند، سابقه آشنایی، معاشرت، مجادله و مباحثه امیرکبیر با این بیگانگان میباشد. او زمانی که هنوز امیرنظام و صدراعظم هم نبود، بارها طی سفرهای خارجی از سوی دولت ایران به مباحثه و گفتوگو با فرنگیان، بهویژه با روس و عثمانی و انگلیس مامور شد. شاید امیر چون سالها بهعنوان مامور از سوی دولت ایران به مناسبتهای مختلف در کشورهای خارجی و در ارتباط با دربارهای دول مربوطه به سر برده بود، بهتر از هر کسی به ضعفها و قدرت، مکر و حیلهها و فزونخواهی ایشان آشنا بود و لذا نه مرعوب و نه تطمیع میگشت؛ و این چنین بود که دورهای در تاریخ معاصر کشورمان ثبت شد که بیگانگان بهراحتی در خود جرات دخالت و دستاندازی در شوون داخلی مملکت ایران را نیافتند.
سفرهای امیرکبیر
امیرکبیر در دوران صدارت خویش عملا کفالت وزارت خارجه را نیز برعهده داشت و از قضا این بخش از وظایف و اختیارات او بود که بیشازهرچیز موجب اشتهار و محبوبیت وی گردید. مهارت امیر در انتخاب سفرا جهت اعزام به سایر دول، نامههای او به این فرستادگان و مذاکرات و مکاتبات ایشان با ماموران دولتهای بیگانه همگی نشاندهنده این است که او شناخت عمیقی از دولتهای خارجی بهویژه از همسایگان ایران و دولتهای بزرگ جهان آن روز داشته و بر ضعف و قدرت ایشان آگاه بوده است. ازهمهمهمتراینکه امیرکبیر به واسطه تجربه چندین ماموریت سیاسی به نمایندگی از دربار و دولت ایران، به فنون برخورد و رویارویی با ماموران سیاسی سایر دول آگاه بود و در گفتوگو با ایشان میتوانست به سهولت ضمن دفاع از ملک و میهن بر ارج و قرب دولت و ملت متبوع خود بیفزاید.
1ـ ماموریت به روسیه:
میرزاتقیخان امیرکبیر که در دوره آغازین استخدام در دستگاه دولتی جزو نزدیکان و منشیان قائممقام بود، در نخستین سفر خود به خارج از ایران (به روسیه) ــ که در آن هنگام بیستودوسال بیشتر نداشت ــ جزو دبیران حکومتی بود. این سفر دهماه به طول انجامید و هرچند امیرکبیر در آن زمان مقام بالای دولتی نداشت و در مذاکرات هم از جایگاه ویژهای برخوردار نبود اما در این مدت تجربیات ارزشمندی به دست آورد.
پس از انعقاد معاهده ترکمنچای در سال 1243.ق میان دولتین ایران و روس، طرفین به منظور نظارت بر حسن اجرای معاهده و نیز مبادله اسناد مربوطه، سفرایی را به دربار یکدیگر روانه کردند. از طرف دولت تزاری شخصی به نام گریبایدوف ــ که فردی شاعر و نویسنده اما تندخو و عجول بود ــ مامور به این کار گردید. وی تبریز را به عنوان محل اقامت و نظارت خویش برگزید اما پس از مدتی، با اکراه فراوان، جهت تکمیل ماموریت خویش و در حالیکه نزدیکان خود را در تبریز باقی گذاشته بود موقتا روانه طهران شد. در پایتخت از او با تشریفات کامل و احترامات ویژه پذیرایی و استقبال به عمل آمد. بهتدریج مشخص گردید که این سفیر متکبر، اعتنا و احترامی نهتنها برای عموم ایرانیان قائل نیست، بلکه خواص و درباریان نیز در نظر او ارج و قربی ندارند. به هر حال، علیرغم همه این مسائل گریبایدوف ماموریت خود را به پایان رساند و مهیا میشد که به تبریز بازگردد اما واقعهای رخ داد که بهجای تبریز، گریبایدوف را ــ البته جسدش را ــ راهی روسیه کرد.
ماجرا از این قرار بود که یکی از خواجهسرایان دربار فتحعلیشاه به نام آغایعقوب ارمنی که به دیوان دربار مبالغی بدهکار بود، با تمسک به یکی از فصول عهدنامه ترکمنچای به سفارت روسیه پناهنده شد. وی با این عمل درواقع قصد داشت از زیر بار دیون خود به دولت ایران شانه خالی کند. ازسویدیگر، از آنجا که او تبعه دولت ایران بود نمیتوانست مصداق اصل سیزدهم عهدنامه ترکمنچای باشد، که در آن تاکید شده بود اسرای جنگی تبعه ایران و روس که در اختیار هریک از طرفین هستند، باید به کشور خود بازگردانده شوند. اما آغایعقوب ارمنی ایرانی بود و پیش از آغاز نبردهای ایران و روس، حتی در دربار ایران اشتغال داشت و لذا اقدام گریبایدوف در پذیرش یعقوب ارمنی و دادن مصونیت به او، خشم شاه و دربار ایران را برانگیخت. جالبآنکه گریبایدوف به این هم اکتفا نکرد و به تحریک همین پناهنده دردسرساز، درصدد برآمد به استناد اصل مذکور، جمع دیگری از اسرای گرجی را که بیشتر آنان به خدمت اعیان و شاهزادگان ایران درآمده بودند مطالبه نماید. در حالی که اسرای گرجی یا خودشان مسلمان بودند و یا در طول اقامت خویش در ایران به اسلام تغییر دین دادند. از جمله آنان دو زن گرجی که در خانه اللهیارخان آصفالدوله اقامت داشتند، به دستور گریبایدوف با اجبار و زور به سفارت روسیه منتقل شدند. انتقال این دو زن مسلمان و سایر اسرا به سفارت روس خشم و نفرت عموم مردم و روحانیون را برانگیخت و نهایتا کار بدانجا کشید که مردم به سفارت حمله کرده و تمام اعضاء آن ــ جز یک تن ــ را کشتند و اسرا را نیز آزاد کردند.
این واقعه شخص شاه و دربار را بهشدت نگران و متوحش نمود. چارهای جز این نبود که دربار ایران بیدرنگ به دلجویی و جلب رضایت خاطر دربار روس اقدام نماید. میتوان گفت این ماجرا درواقع بیشازهمه عباسمیرزا را به زحمت انداخت؛ چراکه او در آن زمان در جبهه جنگ با روسها قرار داشت و میدانست که سپاه او تاب تحمل حمله ارتش تزاری را نخواهد آورد. درواقع عباسمیرزا به عهدنامه ترکمنچای امید بسته بود تا شاید بتواند در پرتو آن بهتدریج سپاه درهم شکسته و ضعیف ایران را سر و سامان دهد. علاوهبراین، براساس فصل هفتم همین معاهده، دولت تزاری متعهد شده بود از ولایتعهدی و سلطنت عباسمیرزا پس از درگذشت فتحعلیشاه حمایت کند. بههرروی، عباسمیرزا به جهت موارد فوق و همچنین نگرانی پدرش به چارهجویی برآمد. او علاوهبرآنکه به دلجویی پاسکویچ، سردار نامی و فاتح آذربایجان، پرداخت، هیاتی را نیز به اشاره وی روانه تفلیس نمود تا از آنجا نزد تزار روسیه رفته و مراتب عذرخواهی دولت ایران را به خاطر سرنوشت گریبایدوف به وی ابلاغ کنند. هیچ یک از شاهزادگان، درباریان، دیوانیان و امرای لشکر ایران جرات پذیرش این ماموریت را نداشتند. سرانجام عباسمیرزا یکی از پسران خود به نام خسرومیرزا را به این امر مامور گردانید. در شوال 1244.ق خسرومیرزا به همراه محمدخان زنگنه ــ امیرنظام آذربایجان ــ و چند تن دیگر عازم دربار تزاری شدند.
در میان این عده، فردی به نام میرزاتقیخان فراهانی نیز حضور داشت که بعدها پس از طی مدارج ترقی به صدارت اعظمی ایران رسید و ملقب به عنوان «امیرکبیر» گردید. در آن زمان میرزامحمدتقی، یا کربلاییمحمدتقی جوانی بیستودوساله و در زمره دبیران بود. از آنجاکه میرزاتقیخان از نزدیکان قائممقام و پرورشیافتگان او به شمار میرفت و با توجه به سبک صدارت قائممقام، بسیاری بر این باورند که میرزامحمدتقی ماموریت داشت تا ضمن تهیه شرح مسافرت و حضور در دربار روسیه موارد را به اطلاع قائممقام برساند.
جالبآنکه قائممقام نامهای تهیه نمود و به هیات اعزامی داد که در آن با تیزهوشی و با قلم استادانهای گناه بروز واقعه سفارتخانه روس در طهران و قتل گریبایدوف به گردن دولت تزاری گذاشته شده بود. قائممقام در این نامه، علت اصلی بینظمیهای پایتخت و برخی نقاط دیگر را حمله روسیه به ایران و لذا تضعیف دولت و تسری بینظمی و اغتشاش از نقاط مرزی به پایتخت ذکر کرد. او خاطرنشان ساخت که به دلیل صدماتی که از ناحیه دولت روسیه به ایران وارد شده، مجال پرداختن به امور دیگر وجود ندارد و لذا چنین شورش و بینظمی در کشور و دارالحکومه روی داده است.
بههرحال، هیات اعزامی با هدایا و برخی پیشکشها عازم روسیه گردیده و در صفر سال 1245.ق به پترزبورگ وارد شدند. دراینهنگام روسیه سخت با قوای عثمانی درگیر جنگ بود و بههمیندلیل، علیرغم ماجرای قتل گریبایدوف، استقبال گرم و شایانی از هیات ایرانی به عمل آورد؛ چنانکه خسرومیرزا و همراهان او به حضور نیکلای اول تزار روسیه نیز رسیدند و مذاکراتی نیز بین آنان انجام شد. تزار روسیه ضمن پذیرش عذرخواهی دولت ایران، به این حد رضایت داد که صرفا مسببان واقعه قتل گریبایدوف تنبیه گردند. دربار تزاری که بهشدت نگران جبهههای جنگ با عثمانی بود، تمایل نداشت که در این اوضاع اقداماتی به عمل آورد که جبهه جدیدی نیز با ایرانیان گشوده شود و لذا به منظور رضایت ایران، امپراتور روسیه حتی یک کرور از مجموع دو کرور تومان بدهی ایران بابت جنگ ایران و روس را نیز مورد بخشش قرار داد.
هیات ایرانی، از جمله محمدتقیخان فراهانی، در طول اقامت دو ماهه در پتزربورگ و همچنین در مسیر رفت و بازگشت، از جمله در شهر تفلیس، از موسسات علمی و صنعتی روسها دیدن کردند. محمدتقیخان جوان بارها به کارخانههای بزرگ اسلحهسازی، توپریزی، باروتسازی، کاغذسازی، فلزتراشی و . . . رفت و از دارالفنون و رصدخانه بزرگ مسکو نیز دیدن کرد. کتابخانهها، دانشگاهها و مریضخانههای روسیه نیز از نگاه تیزبین او دور نماند. بیتردید این نخستین سفر میرزامحمدتقیخان فراهانی به روسیه و دیدار او از مراکز و محافل علمی و صنعتی و مشاهده نظم امور دیوانی و لشکری آن کشور تاثیر فراوانی بر افکار و اندیشههای وی باقی گذاشت. علاوهبرآن، امیرکبیر که در این هنگام جوانی دیوانی بود، از نزدیک با فرهنگ و عادات اهالی روسیه آشنایی یافت و در ضمن انجام ماموریت و هنگام حضور در دربار نیکلای بهتدریج بر فنون اجرای ماموریتهای سیاسی و مباحثات خارجی آگاهی یافت.
این سفر در سوم رمضان 1245.ق به پایان رسید. هیات اعزامی به تبریز بازگشت و غائله قتل گریبایدوف و تیرگی روابط دولتین ایران و روس بهنحومناسبی به پایان رسید؛ هرچند در این بین نباید ضعف و ترس فتحعلیشاه و دربار ایران از روسیه و در مقابل وحشت دولت تزاری از جنگ با ایران در این زمان به دلیل درگیری با عثمانی را در پایان بخشیدن به این ماجرا بیتاثیر دانست؛ وگرنه با کمی تیزهوشی و جسارت از سوی دربار ایران، قضایا حتی میتوانست به نحو دیگری پایان پذیرد و ایران مطالبات دیگری نیز از روسیه بنماید.
امیرکبیر در این سفر علاوه بر آشنایی با رسوم ماموریتها و مباحثات خارجی، با مشاهده پیشرفتهای روسیه به فکر سامانبخشیدن به هرجومرج داخلی و بینظمیهای امور ایران افتاد. جوان بیستودوسالهای که در ماموریتی تقریبا دلهرهآور(به دلیل قتل گریبایدوف) با امپراتور روسیه ملاقات نموده و از نزدیک شاهد رفتار و اعمال او بود، دیگر نمیتوانست بیستسالبعد که به صدارتاعظمی ایران میرسید ترسی از ایشان به دل راه دهد. وی در این سفر آموخت که دولتهای استعماری از جمله روسیه بیشازهرچیز به منافع خویش میاندیشند و در این مسیر حتی از مطالبه خونخواهی سفیران خود نیز درمیگذرند. میرزاتقیخان مشاهده میکرد که همانگونه که نمیتوان به وعدههای این دولتها دل خوش کرد، از تهدیدهای آنان نیز نباید بیشازحد هراسی به دل راه داد. امیرکبیر دریافت که در پس هر تصمیم غربیها ــ به خصوص روس و انگلیس ــ نقشهای نهفته است که میبایست صرفنظر از تصمیمات ایشان، به ماهیت نقشهها و اهداف پنهانی آنان نیز پی برد. علاوهبراین، مشاهده پیشرفتهای بهعملآمده در روسیه، به امیر آموخت که قدرتمندی دولتها نه در القاب و عناوین طولانی شاهان و درباریان، بلکه با نظم و سازمان بخشیدن به امورات کشور و لشکر و پیشرفت صنایع مختلف است که میتوان به آن دست یافت.
2ـ مسافرت ایروان:
دومین سفر امیرکبیر به خارج از کشور نیز در دوران جوانی او روی داد. نهسال پس از سفر نخست به روسیه، امیرکبیر به همراه ناصرالدینمیرزا ــ ولیعهد ــ جهت ملاقات مجدد با تزار روس روانه ایروان شد؛ بااینتفاوتکه اینبار یک مامور ساده دولت ایران نبود، بلکه اینک وزیر نظام آذربایجان محسوب میگردید. قدرت و نفوذ میرزاتقیخان در این زمان بهحدی بود که تمام لشکر آذربایجان فرمان کسی جز او را نمیبردند. در سال 1253.ق محمدشاه قاجار ــ جانشین فتحعلیشاه ــ که جهت دفع غائله هرات در خراسان به سر میبرد، ملتفت گردید که نیکلای اول تزار روسیه که ظاهرا به قصد گردش در قفقاز به سر میبرد در نزدیکی سرحدات شاهنشاهی ایران حضور دارد. تزار روسیه نیز از آنجاکه با دربار محمدشاه رابطه نسبتا خوبی داشت، فرصت را مغتنم شمرد و ملاقات با او را خواستار شد. اما از آنجاکه بهویژه از جانب انگلیسیها شایع شده بود که لشکرکشی دولت ایران برای تصرف مجدد هرات و سرکوب والی طغیانگر آن ناحیه با رضایت و همدلی دولت تزاری صورت گرفته است، ضمن آنکه روس و انگلیس نیز بر سر این منطقه با یکدیگر رقابت داشتند، محمدشاه چندان تمایلی به ملاقات با امپراتور روسیه نداشت و لذا تصمیم گرفت ناصرالدینمیرزا ولیعهد خویش را که در این ایام طفلی هفت ساله بود را به معیت امیرنظام زنگنه روانه ایروان نماید. امیرنظام زنگنه به همراه هدایا و تحفههای فراوان از طهران عازم تبریز گردید و به همراه ولیعهد خردسال و گروهی دیگر جهت ملاقات با تزار روسیه عازم ایروان شد. همراهان و ملازمان ولیعهد را علاوه بر امیرنظام در این سفر حاجی ملامحمود نظامالعلماء(معلم ولیعهد)، عیسیخان(دایی ناصرالدینشاه)، طاهرخان قزوینی، میرزا محمد حکیمباشی و میرزا علیاکبر تبریزی(به عنوان مترجم) برعهده داشتند. اماآنکه بیشازهمه در این بحث مورد نظر ما میباشد، میرزامحمدتقیخان فراهانی وزیر نظام بود که در آن زمان به جانشینی از امیرنظام زنگنه تقریبا همهکاره و شخص اول آذربایجان محسوب میگشت. محمدتقیخان در این سفر بار دیگر با تشریفات دیدارهای رسمی خارجی آشنا شد و بیشازپیش به فن مذاکره با مقامات و سران دول خارجی پیبرد. هرچند ماموریت ایروان ارزش سیاسی چندانی نداشت، اما تجربه مفیدی برای امیرکبیر به شمار میآمد. وی در سفر نخست خود به روسیه توانسته بود با نشاندادن تواناییها و لیاقت خود، نظر امیرنظام زنگنه را به خود جلب کند و با انجام خدمتهای پسندیده در طول سفر، پس از بازگشت در دستگاه وی مشغول به کار گردد. نهسالبعد در سال 1253.ق مجددا میرزامحمدتقیخان توانست با نشاندادن لیاقت، کاردانی، شجاعت و ادب خود نظر ناصرالدینمیرزا ولیعهد را به خود جلب کند؛ تا جایی که از این پس همواره ناصرالدینمیرزا او را در کنار خود حفظ کرد و سرانجام زمانی که شاه ایران شد وی را به مقام صدارت دولت ایران برگزید. اشاره به بخشهایی از ملاقات هیات ایرانی با تزار روسیه که محمدتقیخان فراهانی وزیر نظام نیز در میان آنان بود به نقل از روضةالصفای ناصری خالی از لطف نخواهد بود:
«چون به منزل خاص اعلیحضرت امپراتور اعظم رسیدند، در اتاقی بزرگ که متصل به اتاق خاص امپراتور بود فرود آمدند و بر کرسیها و صندلیها برنشستند. ناگاه اعلیحضرت امپراتور اعظم دری از درهای منزل خود را برگشاده، حضرت ولیعهد را [ناصرالدین میرزا] . . . به اندرون اتاق خاصه خود برد . . . و بنیاد ملاطفت و مهربانی کرد و ولیعهد را به خنده و تبسم و سخن و تکلم تکلیف و ترغیب همی فرمود . . . دیگر باره درب را گشاده جناب امیرنظام [زنگنه] و حاجی مولامحمود معلم را به درون خواند و از آن پس میرزا محمدتقی وزیر نظام [امیرکبیر] و محمدطاهرخان وکیل را که حامل هدایا بود بخواست و نامه مودت ختامه شاهنشاه ایران ــ خلد الله ملکه ــ با رشتههای مروارید و بافتههای کشمیری و اسبهای ترکمانی و عربی را به حضور آوردند و میرزا محمد حکیمباشی و میرزا علیاکبر تبریزی مترجم نیز درآمدند . . . اعلیحضرت امپراتور و سایر امرا همچنان ایستاده بودند و به شاهمیرخان دیلماج فرمود که از امیرنظام بپرس که هریک از همراهان ولیعهد را معرفی کند. پس حال عالیجناب معلم [حاجی مولا محمود معلم] را پژوهش فرمود. امیرنظام گفت که از عظمای علمای آذربایجان و معلم سرکار نواب شاهزاده ولیعهد است . . . پس احوال محمدطاهرخان وکیل را باز پرسید. مترجم عرض کرد که امیرنظام عرض میکند که نوکر بزرگ نایبالسلطنه مغفور بوده، در آن حضرت محرمیت داشته و اکنون حامل هدایا است. جواب فرمود که محرمیت به نایبالسلطنه منصبی بزرگ است. پس استفسار از حال میرزامحمدتقی فراهانی [امیرکبیر] نمود. امیرنظام عرض کرد که مستوفی نظام بوده و به واسطه خدمت اکنون به وزارت نظام رسیده و در سفر سابق در پطرزبورغ به حضور مبارک امپراتور شرفیاب شده. امپراتور فرمود که الحمدالله یکبار دیگر رفیق خود را دیدیم. بعد از آن به لغت روسی فرمود که احوالت خوب است. وزیرنظام [امیرکبیر] هم به زبان روسی عرض کرد: الحمدالله از التفات امپراتور اعظم . . . روز دیگر به اشارت حضرت ولیعهد همراهان رکاب قصد مراجعت نمودند و از روز ورود تا زمان رجوع هشت روز بوده.»
در این شرح سفر، چند نکته جالبتوجه درخصوص امیرکبیر به چشم میخورد: اولآنکه در معرفی وی به تزار روسیه، امیرنظام به لیاقت و کاردانی میرزامحمدتقیخان اعتراف نموده و دلیل ترقی وی از مقام مستوفی به وزارت نظام را همین خدمات و لیاقت امیرکبیر ذکر میکند. نکتهدوماینکه امیرکبیر در پاسخ به احوالپرسی امپراتور روسیه که به زبان روسی از او احوالپرسی کرده، به روسی جواب میدهد. این امر، دلیل بر هوش و ذکاوت امیر در آموزش و یادگیری زبان روسی ــ با وجود تمام مسئولیتهایش ــ میباشد.
هرچند در سفر به ایروان و ملاقات با تزار روسیه در محل«اوچ کلیسا» ــ که یک هفته بیشتر به طول نینجامید ــ ماموریت سیاسی خاصی به هیات ایرانی محول نشده بود، بااینوجود در این ملاقات موضوعاتی نظیر قضیه هرات، مهاجران و اتباع ایرانی در روسیه و روسهای مقیم ایران مورد بحث و گفتوگو قرار گرفت و همگی این مسائل باعث شد بیشازپیش بر تجربیات و دانستههای میرزاتقیخان وزیر نظام درخصوص نحوه برخورد و مذاکره با خارجیان افزوده شود.
در ادامه پیشرفتها و ترقیات میرزاتقیخان باید گفت: پس از مرگ امیرنظام زنگنه، وی مسئولیت تام نظام آذربایجان را به دست آورد. ازهمهمهمتراینکه امیر در هنگامی که وزارت نظام آذربایجان را به دست آورده بود، به پشتوانه سفرهای خود به تفلیس، مسکو، پترزبورگ و ایروان اقدام به مهمترین سفر خارجی خود به ارزروم نمود؛ بااینتفاوتکه این سفر وی بسیار طولانیتر، مهمتر و حساستر از ماموریتهای پیشین بود.
3ـ چهار سال در ارزروم:
یکی از مهمترین اتفاقات دوران زمامداری محمدشاه قاجار را میتوان انعقاد معاهده ارزنهالروم (ارزروم) دانست. ایران و عثمانی در طول تاریخ بهویژه پس از تاسیس سلسله صفویه درگیر اختلافات و مناقشات با یکدیگر بودند. تدوام همین اختلافات به دوران قاجار نیز کشیده شد. طرفین گاهوبیگاه زدوخوردهایی بهویژه در مناطق مرزی داشتند. شدت این درگیریها در مناطق شمالغربی (در آذربایجان) و جنوب غربی (در بینالنهرین و خرمشهر) بیش از سایر مناطق بود. در هنگام پادشاهی فتحعلیشاه مجددا دو کشور رودرروی هم صفآرایی کردند. جالب اینکه هر دو دولت ایران و عثمانی سابقه جنگ و ستیز با روسیه تزاری را نیز داشتند. اما تاریخ هرگز نشان نداد که این دو دولت مسلمان با یکدیگر متحد شده و علیه دشمنان خود، بهویژه با روسیه تزاری، وارد جنگ شوند. علاوه بر بیاعتمادی ایران و عثمانی به یکدیگر و فزونخواهیهای عثمانی در این قضیه، میتوان به نقش دول استعماری، بهویژه روس و انگلیس، اشاره کرد. به هر حال، مجددا اختلافات دو کشور در زمان فتحعلیشاه به اوج خود رسید و عباسمیرزا از جانب او مامور گردید ضمن لشکرکشی به خاک عثمانی، از دستاندازی این دولت به سرزمینهای ایران ممانعت به عمل آورد. عباسمیرزا با سپاهی تقریبا آماده و مجهز، به عثمانی حمله کرد اما با وجود پیشرفتهای قابلتوجه سپاه او، نتیجهای عاید ایران نگردید و دو کشور بهناچار ــ و یا شاید هم از روی مصلحتاندیشی ــ مصالحه کردند. متعاقب آن پیمان اول ارزنهالروم در نوزدهم ذیعقده سال 1328.ق از سوی طرفین به امضاء رسید. براساس این معاهده دولت ایران پذیرفت همه مناطقی را که به تصرف خود درآورده به عثمانی مسترد گرداند. مرز دو کشور نیز براساس معاهده سال 1156.ق ــ که بین نادرشاه افشار و سلطان محمود بسته شده بود ــ تثبیت گردید. در مقابل، دولت عثمانی متعهد گردید که زوار ایرانی عتبات عالیات را مورد آزار و اذیت و باجخواهی قرار نداده و بلکه در کار آنان تسهیل نیز نماید. همچنین مقرر شد عشایر و دامداران مرزنشین اجازه داشته باشند براساس رسوم دیرینه خود ــ ییلاق و قشلاق ــ بدون مزاحمت در مرزها تردد نمایند.
آنچه از پیمان نخست الرزنهالروم به دست میآید، آن است که دولت ایران در حین گفتوگوها و جهت حل اختلافات فیمابین، از خود حسن نیت و همکاری شایانتوجهی نشان داد اما بااینوجود ماحصل مذاکرات طرفین که همان پیمان ارزنهالروم باشد، نتوانست ریشه اختلافات طرفین را از بین ببرد. این پیمان تنها منجر به انعقاد طرح صلح کلی بین ایران و عثمانی گردید و از مرتفعساختن مواردی که سببساز مناقشات ایران و عثمانی گردیده بود بازماند. از جمله موارد بسیار مهم که همچنان لاینحل باقی ماند، میتوان به اختلافات مرزی طرفین بهویژه در آذربایجان، کردستان و خوزستان اشاره کرد. علاوهبراین، همانگونه که در سالهای بعد نیز مشاهده گردید، حرکت حاجیان ایرانی از سرزمینهای تحت تصرف عثمانی به خانه خدا و همچنین سفر به عتبات عالیات در عراق با مشکلات و مخاطرات بسیاری همراه شد.
چنین بود که دوره صلح و آشتی بهزودی به سرآمد و کشمکشهای تازهای نمایان شد. از سال 1250.ق قافلههای تجار ایرانی در خاک عثمانی بارها مورد هجوم و غارت قرار گرفتند و مرزنشینان و روستاهای سرحدات ایران و عثمانی نیز از حملات و چپاول حکام محلی عثمانی در امان نبودند. ازهمهپیچیدهتر، قضیه بینالنهرین و اوضاع شهر محمره (خرمشهر) بود. در سال 1253.ق که محمدشاه سرگرم لشکرکشی به هرات بود، ناگهان اوضاع محمره با لشکرکشی والی بغداد به آنجا به هم ریخت. اسناد بسیاری وجود دارد که نشان میدهد دولت بریتانیا ــ که در این زمان بهشدت نگران لشکرکشی دولت ایران به هرات بود ــ در تحریک والی بغداد برای حمله به سرحدات جنوبی و غربی ایران، بهویژه خرمشهر، دست داشته است؛ چراکه بریتانیا نمیخواست محمدشاه فراغتی یابد که بتواند با آسودگی خاطر به هرات ــ دروازه هند ــ لشکرکشی کند. سپاه عثمانی در حمله به خرمشهر چپاول و وحشیگری بسیاری از خود بروز داد؛ تاجاییکه پس از قتل مردان و چپاول اموال و داراییها، زنان را نیز به اسیری بردند. دولت ایران بهشدت به این عمل شنیع عثمانی اعتراض نموده و خواستار عقبنشینی لشکر عثمانی از خرمشهر و استرداد اموال غارتشده و پرداخت خسارت گردید. اما پاسخ دولت عثمانی، در عین گستاخی و تحکم، دارای ابعاد حقوقی پیچیدهای نیز بود. آنها گفتند: «بندر خرمشهر از توابع بصره و بغداد و ملک ما است و رعیت خود را تنبیهی کردهایم. اگر ثابت کردید که خرمشهر از ایران است، آنگاه از خسارت صحبت کنید.» این پاسخ محمدشاه را سخت برآشفت و او تصمیم گرفت در یک فرصت مقتضی این اقدام عثمانی را تلافی کند.
درگذشت سلطان محمد دوم در سال 1255.ق و شکست سپاه عثمانی از لشکریان ابراهیمپاشا در مصر، دولت ایران را جهت حمله به عثمانی شدیدا وسوسه کرد. درهمینحین سفیر ایران در اسلامبول به طهران بازگشت و ضمن ارائه اطلاعاتی از کیفیت اوضاع و احوال در سرزمین عثمانی، دربار ایران را از آخرین اخبار آن سرزمین آگاه ساخت. پس از مرگ سلطان محمود دوم، سلطان عبدالمجید جانشین او گردید. درهمینحین محمدشاه ــ بیشازهمه به تحریک حاج میرزا آغاسی ــ ظاهرا جهت تنبیه اشرار اما به واقع به نیت لشکرکشی برای جنگ با عثمانی عازم غرب کشور شد. در اواخر سال 1255.ق سلطان عبدالمجید از این اقدام محمدشاه مطلع و هراسناک گردید. لاجرم جهت دفع خطر و حفظ سرزمینهای تحت تصرفش به امپراتور روسیه متوسل شد. وی از امپراتور روسیه درخواست کرد تا واسطه مذاکره بین ایران و عثمانی گردد. امپراتور روسیه نامهای به محمدشاه نوشت و در آن از او خواست ضمن پذیرش تشکیل انجمنی جهت حل اختلافات، نمایندگانی را جهت مذاکره معرفی نماید. سرانجام قرار بر آن شد که نمایندگان سیاسی ایران و عثمانی و همچنین نمایندگان دو دولت روس و انگلیس ضمن تشکیل انجمنی در ارزنهالروم به حل و فصل اختلافات فیمابین اقدام نمایند. میرزاجعفرخان مشیرالدوله در این خصوص میگوید:«وقتی که حاجی مرحوم [حاجی میرزا آغاسی] به خبطهای خود منتقل شد، دولتین انگلیس و روس که هر دو باطنا حامی دولت عثمانی بودند، بهخیالآنکه خود را به عنوان توسط، دخیل این کار و چاره برای این امر ناگوار بنمایند، حاجی مرحوم را واداشت کردند که مجلس گفتوگو برقرار و مطالب طرفین به واسطه وکلای ایشان در مجلس مزبور و حضور وکلای دولتین واسطین گفتوگو و اظهار شده، به تراضی طرفین قرارداد اصلاح ذاتالبین نمایند.» ابتدا قرار بود هیات ایرانی به سرپرستی میرزاجعفرخان مشیرالدوله جهت مذاکرات ارزنهالروم عازم گردد، اما او هنگامی که از طهران به تبریز حرکت کرده و به این شهر رسید، ظاهرا دچار بیماری سخت و طولانی گردید؛ بسیاری براین باورند که وی جهت شانهخالیکردن از بار چنین مسئولیت خطیری تمارض نموده و خود را بیمار جلوه داده بود. درهرصورت وی از این کار بازماند و قرعه به نام محمدتقیخان وزیر نظام افتاد. البته در انتخاب او به ریاست هیات ماموران ایرانی نیز جای بحث و مناقشه وجود دارد. برخی معتقدند که در این هنگام وزیر نظام آذربایجان ــ امیرکبیر ــ دارای چنان قدرت و نفوذی در آذربایجان بود که همگان را براین واداشت که وی را لایق نمایندگی دولت ایران در مذاکرات ارزنهالروم بدانند. گروهی دیگر معتقدند دلیل اصلی اعزام ایشان به این ماموریت خطیر و طولانی چیزی جز رشک و حسد حاجیمیرزا آغاسی نسبت به ترقیات روزافزون و نفوذ فوقالعاده او در کشور خصوصا در بلاد آذربایجان، نبود؛ به این معنا که حاجیمیرزا آغاسی در سال 1259.ق محمدتقیخان را به ماموریت ارزنهالروم روانه کرد تا ازیکطرف از نفوذ او در دربار و ناحیه آذربایجان بکاهد و ازسویدیگر از آنجا که این ماموریت را بس بزرگ و خطیر میپنداشت، میخواست امیرکبیر را با شکست و خفت به کشور بازگرداند. حاجیمیرزا آغاسی بر این باور بود که اختلافات ایران و عثمانی بهقدری عمیق و پیچیده است که انعقاد صلح بین طرفین تقریبا محال است. وی با معرفی وزیر نظام آذربایجان، قصد داشت اولا همانگونه که میپنداشت با شکست مذاکرات امیر سرشکسته و با خفت به ایران بازگردد و بدینسان از محبوبیت و نفوذ او در میان درباریان و اهالی آذربایجان کاسته شود. ازسویدیگر اگر امیر، باهوش و فراستی که داشت میتوانست سربلند از مذاکرات بیرون بیاید، حاجیمیرزاآغاسی نیز از این افتخار بینصیب نمیماند. اما در عمل نتیجه به گونه دیگری رقم خورد. مذاکرات ارزنهالروم نزدیک به چهارسال طول کشید و نهایتا معاهده ارزنهالروم در سال 1263.ق بین طرفین منعقد گشت. اهمیت این معاهده ــ پیمان دوم ارزنهالروم ــ تا آنجا است که طرفین عملا پس از آن مناقشه جدی در روابط خود به وجود نیاوردند و این معاهده پایه روابط آنها ــ حتی تا زمان فروپاشی عثمانی و تشکیل دولت ترکیه و عراق در غرب کشور ــ باقی ماند. متاسفانه با وجود چنین ارزش و اعتباری که مذاکرات ارزنهالروم از آن برخوردار بود، گزارشات دقیق و گستردهای از آن در دست نیست. با این همه، آنچه را همکه موجود است، بیشک میتوان آغازگر تاریخ جدید دیپلماسی ایران دانست.
امیرکبیر در این ماموریت برای نخستینبار بهطورجدی در یک کنفرانس چندجانبه و در مذاکرات دیپلماتیک حضور یافت و مدتی طولانی بحث و گفتوگوی سیاسی، تاریخی و حقوقی را پیگیری نمود. متاسفانه درباره تاریخ دقیق حرکت امیرکبیر به ارزنهالروم و همچنین همراهان او اطلاعات چندانی در دست نیست.
امیر در اثنای مذاکرات، با ارسال نامههایی، دربار ایران و بهویژه صدراعظم آن، حاجیمیرزا آغاسی، را از شرح ماوقع آگاه میساخت اما مشهور است حاجیمیرزا آغاسی به سبب کینه و عداوتی که با وی داشت، حتی نامههای او را نمیگشود؛ تا جایی که پس از مرگ آغاسی تعدادی از نامههای امیرکبیر به او سربهمهر یافت شد.
شرح سفر
اختیارنامه محمدتقیخان وزیر نظام، با عنوان «وکیل مختار» دولت ایران در صفر 1259.ق با مهر محمدشاه صادر گردید و امیر در همین ماه عازم ارزنهالروم شد.
برخی منابع، تعداد همراهان او را تا دویست نفر نیز ذکر کردهاند. البته پس از شروع مذاکرات، تعدادی از آنان به وطن مراجعت نموده و در نهایت هیات و نمایندگان ایران به سی نفر محدود گردیدند.
پاشا ــ حاکم ــ ارزنهالروم از امیر خواست تا در آن جا به عنوان میهمان رسمی دولت عثمانی اقامت کند اما وی بنا به دلایلی این امر را نپذیرفت.
همراهان میرزامحمدتقیخان را گروهی مرکب از دستیار، منشی، مترجم، مامور واسطه طبیب گرفته تا وقایعنگار و کاتب و مامور رمز تشکیل میداد که درواقع امیرکبیر از این طرق قصد داشت ضمن کنترل و نظارت دقیق بر روند مذاکرات و ثبت و ضبط آنها، ایران را نیز از پیشرفت مذاکرات آگاه کند.
از آنجا که مذاکرات طولانی و گسترده بود، میرزاتقیخان سعی کرد از تمام جوانب مساله اطلاع کسب کرده و ضمن اطلاع از روحیات افراد، اخبار دقیقی از اوضاع و احوال مملکتهایشان به دست آورد. البته او در این ملاحظه خود صرفا اتباع و نمایندگان دولتهای روسیه، عثمانی و انگلستان را مدنظر داشت. امیرکبیر علاوه بر این عده، با گروهی از ماموران خارجی مستقر در خاک عثمانی نیز ملاقاتهایی به عمل آورد که ازآنجمله میتوان به ملاقات او با کنسول فرانسه و چند کشیش امریکایی اشاره کرد.
مقدمات مذاکرات در حال تدارک بود که اوضاع و احوال بسیار سخت و پیچیدهتر از قبل گردید. ماجرا از این قرار بود که والی بغداد، شهر کربلا را به توپ بست و فرمان قتلعام مردم را صادر نمود. این اقدام درواقع با دستور دولت عثمانی صورت گرفت اما بریتانیا و عثمانی پنهانی تصمیم گرفتند که در مذاکرات اعلام شود که این حمله به طور خودسرانه از سوی والی بغداد صورت گرفته است. در حالیکه در حقیقت عثمانیها قصد داشتند در آغاز گفتوگوهای ارزنهالروم خرمشهر را تصرف کنند و ایران را در مقابل عمل انجامشده قرار دهند. اما در ایران، دولت و بهویژه شخص حاجیمیرزا آغاسی تلاش میکردند تمام این تحولات را از دید مردم و شاه مخفی نگه دارند که نهایتا مردم از مسائل مطلع و برآشفته شدند لذا شاه علیرغم بیماری، دستور حمله به عثمانی را صادرکرد. سرانجام با وساطت و در حقیقت اعمال فشار دولتهای روس و انگلیس، موضوع لشکرکشی دولت ایران منتفی و صرفا قرار شد خسارت و غرامت دریافت گردد.
نخستین جلسه مذاکرات ارزنهالروم در پانزدهم ربیعالثانی 1259.ق (پانزده مه 1843.م) برگزار شد معمولا مذاکرات ارزنهالروم را به دو دوره تقسیم میکنند: دوره اول از سال 1259.ق تا 1260.ق که در برگیرنده هیجده جلسه بود و دوره دوم از اواسط سال 1261.ق تا 1263.ق که پیمان نهایی منعقد شد. در دوره اول مذاکرات، بیشازهرچیز مسائل مورد مناقشه مطرح گردید و نمایندگان شرکتکننده از چهار دولت در این خصوص به گفتوگو پرداختند. اما در دوره دوم شرکتکنندگان سعی کردند ضمن حل اختلافات به تدوین مواد عهدنامه بپردازند. در حین گفتوگوها کماکان درگیریهای مرزی بین ایران و عثمان ادامه داشت و همین امر بر پیچیدگی اوضاع میافزود. بااینوجود جلسات مذاکره بهطورمنظم و هربار در خانه یکی از چهار نماینده برگزار میشد و مترجمان تمام مذاکرات را به فارسی و ترکی ترجمه مینمودند. جالبآنکه نظیر بسیاری از مذاکرات سیاسی امروزی، در آن روزگار نیز علاوه بر جلسات رسمی، نشستهای خصوصی متعددی جهت حل اختلافات و حصول تفاهم برگزار میگردید که در این مذاکرات نیز برخی از نشستها به حلوفصل اختلافات کمک شایانی نمود.
اما در خصوص مشخصات دو طرف اصلی مذاکرهکننده باید چنین گفت که صدر هیات عثمانی ــ انور افندی ــ هرچند در دفاع از منافع عثمانی از خود قابلیت زیادی نشان میداد اما در فن گفتوگو مهارت چندانی نداشت و ضمن عدم رعایت متانت در برخی موارد، موجب بروز جنجال و درگیری در حین مباحثات میگردید. اما در مقابل آنچه که دوست و دشمن راجع به صدر هیات ایرانی ــ امیرکبیرــ گفتهاند، همه نیکی و تحسین و تمجید است. صورت جلسات و گزارشهای باقیمانده از مذاکرات ارزنهالروم نزد نمایندگان، اعضاء و سفرای چهار دولت شرکتکننده در این مذاکرات نشان میدهد که امیرکبیر در این گفتوگو بسیار سنجیده سخن گفته و با رعایت موقعشناسی شیوهای بسیار ماهرانه در مذاکرات اتخاذ کرده بوده است. او «میدانست کجا باید دست بالا را بگیرد و کجا کوتاه بیاید، کجا استوار باشد و تندی نماید و کجا باید گذشت کند و نرمی به خرج دهد. پیبرده بود در چه اموری روس و انگلیس با هم سازش و مواضعه نمودهاند و در چه موارد سیاستشان همسان نیست. رفتار میرزاتقیخان، چه در محیط کنفرانس و چه در شهر [ارزنهالروم] بسیار سنگین و متین بود. بهحدی احترام دوست و دشمن را به خود جلب کرده بود که گزارشهای نمایندگان انگلیس پر است از ستایش نسبت به کاردانی و دانایی و نیکرفتاری و بزرگمنشی او؛ گرچه از حساسیت وی همیشه دلخوش نبودند.»
متاسفانه امیرکبیر در شرایطی به دفاع از منافع ملی در مذاکرات ارزنهالروم مشغول بود که دولت ایران بدون برخورداری از سیاست خارجی مشخص تنها امید خود را به وی بسته بود. تا آنجاکه در تاریخ مضبوط میباشد، حتی نابسامانی اوضاع ایران بهحدی بود که حاجیمیرزا آغاسی تحت تاثیر روس و انگلیس در برخی مواقع دستورات و پیامهای کاملا ضد و نقیض به گروه مذاکرهکننده در ارزنهالروم میفرستاد. وی حتی کار را تا آنجا پیش برد که در کمال نادانی، دولتهای بیگانهای را که در مذاکرات ارزنهالروم شرکت داشتند از محتوای پیامهای خود آگاه میکرد. در چنین شرایطی است که بیشتر به سختی کار و مهارت امیرکبیر پیخواهیم برد. در یک کلام باید گفت که در آوردگاه سیاست و دیپلماسی ایران، روس، انگلیس و عثمانی این نماینده ضعیفترین کشور، یعنی ایران، بود که با مهارت و شجاعت و آگاهی به فن دیپلماسی و گفتوگو با طرفهای خارجی توانست پیروز میدان گردد. دولت و دربار ایران در این زمان بهقدری ناآگاه و غافل از رسوم مذاکرات بینالمللی بودند که حتی در صدور اختیارنامه میرزاتقیخان مواردی از اشکال از خود باقی گذاشتند و بدینترتیب مجبور شدند پس از سپریشدن چندین جلسه از مذاکرات ارزنهالروم فرمان مکمل اختیارنامه او را صادر کنند. امیرکبیر در حین مذاکرات بارهاوبارها تا مرز تقابل و حتی درگیری با نمایندگان عثمانی پیش رفت اما هرگز تسلیم تهدیدات و بلوفهای آنان نشد. هرچند پرداختن به ریز مسائل و شرح جزئیات در هریک از موارد اختلافی و بیان موضع و عملکرد امیرکبیر در این موارد از حوصله این بحث خارج است اما باید گفت که وی در خصوص هریک از موارد اختلافی با دستی پر و آگاهی کامل از مساله و نهراسیدن و مرعوبنشدن پای به میدان مذاکره میگذاشت و معمولا پیروز و سربلند بیرون میآمد. در جهت معرفی میزان قدرت قابلیت میرزاتقیخان فراهانی یا همان امیرکبیر معروف در فن مذاکره و دیپلماسی، همین بس که رابرت کرزن، که خود جزو نمایندگان هیات انگلیس حاضر در مذاکرات بود، درباره او چنین گفته است: «میرزا تقی از تمام نمایندگان عثمانی، روسیه و انگلیس که در ارزنهالروم جمع شده بودند قابل ملاحظهتر و مشخصتر بود و با هیچ یک از آنها قابلمقاسیه نبود.» ظلالسلطان نیز در کتاب تاریخ و سفرنامه مسعودی میگوید: «از روی انصاف میگویم و خدا را به شهادت میطلبم که در مقام امیرکبیر غلو نکردم. از خواجه نظامالملک مرحوم وزیر معروف و مشهور سلاجقه و صاحببنعباد وزیر مشهور و معروف دیالمه و پرنس بیسمارک و لرد پالمرستون، ریشو وزیر مشهور لوئی سیزدهم فرانسه و پرنس کارچکوف روسی، به حقِ حق، بهمراتب با عرضهتر و بهتر بود.» هرچند در این گفتار سعی نداریم که بر تمام اقدامات امیر قلم تایید و تحسین بکشیم اما از آنجاکه مقصود اصلی در این بحث فن مذاکره و دیپلماسی میباشد نمیتوان از مهارتها و قابلیتهای وی به آسانی گذشت. در اینجا متذکر میگردیم که تمجید و تایید ما در خصوص فن مذاکره و گفتوگوی امیرکبیر و تسلط او بر جریانات سیاسی حاکم بر روابط ملل و دولتها هرگز به صورت مطلق نیست؛ چنانکه بسیاری از محققان و مورخان در همین موضوع نیز ایراداتی بر وی وارد نمودند.
یکی از این موارد گرایش وی به سمت ینگه دنیا ــ ایالات متحده امریکا ــ میباشد. اعتقاد براین است که امیر با هدف دفع خطر روس و انگلیس به سمت نیروی سومی گرایش پیدا کرد که در سالهای بعد دردسرهای فراوانی را برای کشورمان به همراه آورد. هرچند در این مورد نمیتوان بر امیر چندان خرده گرفت اما این ایراد بر او همچنان باقی است که با واردکردن ناگهانی دولت امریکا به صحنه سیاسی کشور، بریتانیا و روسیه را هرچه بیشتر در جهت تسلط و نفوذ در ایران تحریک نمود. گروهی دیگر بر این باورند که اعطای حق بازرسی و نظارت بر کشتیها در خلیجفارس به دولت بریتانیا از سوی وی نیز امری غیرقابل دفاع میباشد؛ چراکه دولت انگلستان در آن زمان به بهانه جلوگیری از بردهداری و حملونقل و فروش برده در دریایعمان و خلیجفارس عملا قصد داشت این آبراه حیاتی را تحت نفوذ و کنترل خود درآورد.
اما علیرغم چنین انتقاداتی ــ هرچند برخی از آنها کاملا صحیح و بهحق باشد ــ بازهم نمیتوان از اقدامات و فعالیتهای درخشان وی در عرصه سیاست خارجی چشمپوشی کرد. امیرکبیر در حالی مذاکرات ارزنهالروم را پیش میبرد که این گفتوگوها بسیار طولانی، گسترده و وقتگیر بود. در حین مذاکرات چندین بار امیر به بیماری و نقاهت مبتلا گشت و حتی یکبار براثر آشوبی که در شهر ارزنهالروم روی داد تا پای مرگ پیش رفت ولی هرگز از مذاکرات دست نکشید و با تدبیر و درایت خود کار را با انعقاد عهدنامه ارزنهالروم در شانزدهم جمادیالثانی سال 1262.ق به پایان برد و سرافراز به میهن بازگشت. در کل میتوان گفت به موجب معاهده ارزنهالروم، هرچند دولت ایران از دعاوی خود در بعضی مناطق مرزی دست برداشت، اما در مقابل عثمانیها نیز حاکمیت ایران بر خرمشهر و ساحل چپ اروندرود و نیز حق کشتیرانی ایران در این رودخانه را به رسمیت شناختند که تاریخ نشان داده اهمیت ارزش مورد اخیر به چه میزان میباشد. امیر خسته و کوفته اما سربلند از مذاکرات ارزنهالروم پس از چهارسال به میهن بازگشت اما متاسفانه مورد بیمهری برخی از جمله حاجمیرزا آغاسی قرار گرفت. وی چنین وانمود میکرد که امیرکبیر در انجام کامل ماموریت خویش موفق نبوده و علاوه براین در مواردی نیز که کامیاب گردیده ارشادات و راهنماییهای شخص وی موثر بوده است. سرانجام وی و محمدشاه قاجار ضمن اعتراف به تواناییهای امیرکبیر به تحسینش پرداختند. امیر توانست ضمن انعقاد معاهده ارزنهالروم اولا دفع خطر از جانب عثمانی نماید و درگیریهای طولانی بین طرفین را به پایان رساند، ثانیا برخی امتیازات و اراضی مهمی را که مورد مناقشه بود به ایران بازگرداند و ثالثا ــ ازهمهمهمتر ــ به دولتهای همسایه و همچنین به دولتهای استعماری متذکر گردد که این سرزمین دارای مردانی کاردان و ماهر در فن مذاکره و دیپلماسی است که اجازه نخواهند داد بیگانگان بهراحتی و سهولت و در پرتو مهارتهای خویش در گفتوگو و احیانا به توسط اغواء و تطمیع حقی از حقوق ملت ایران را ضایع گردانند. جهت آشنایی با گفتوگوها و مذاکرات صورتگرفته در ارزنهالروم و تکنیکهای بهکاررفته در آن بهتر است در پایان گفتار نگاهی به متن این معاهده به نقل از کتاب مرحوم عباس اقبال آشتیانی داشته باشیم:
«مقدمه . . . فقره اول: دولتین اسلام قرار میدهند که مطلوبات نقدیه طرفین را که تابهحال از یکدیگر ادعا میکردند کلّها ترک کنند ولکن با این قرار به مقاولات تسویه مخصوصه، مندرجه در فقره چهارم خللی راه نیابد.
فقره دوم: رردولت ایران تعهد میکند که جمیع اراضی بسیطه ولایت زهاب یعنی اراضی جانب غربی آن را به دولت عثمانی ترک کند و دولت عثمانی نیز تعهد میکنند که جانب شرقی ولایت زهاب یعنی جمیع اراضی جبالیه آن راکه مع دره کردند به دولت ایران ترک کنند و دولت ایران قویاً تعهد میکنند که در حق شهر ولایت سلیمانیه از هرگونه ادعا صرفنظر کرده به حق تملکی که دولت عثمانیه در ولایت مذکور دارد وقتاًمنالاوقات یکطور دخل و تعرض ننمایند و دولت عثمانیه نیز قویاً تعهد میکنند که شهر و بندر محمره و جزیرهالخضر و لنگرگاه و هم اراضی ساحل شرقی یعنی جانب یسار شطالعرب را که در تصرف عشایر متعلقة معروفة ایران است به ملکیت در تصرف دولت ایران باشد و علاوه براین حق خواهند داشت که کشتیهای ایران به آزادی تمام از محلی که شطالعرب به بحر منصب میشود تا موضع التحاق حدود طرفین در شهر مذکور آمدورفت نمایند.
فقره سوم: دولتین متعاهدتین تعهد میکنند که به این معاهده حاضره سایر ادعاهایشان را در حق اراضی ترک کرده از دو جانب بلاتأخیر مهندسین و مامورین را تعیین نموده برای اینکه مطابق ماده سابقه حدود مابین دولتین را قطع نمایند.
فقره چهارم: طرفین قرار دادهاند که خساراتی که بعد از قبول اخطارات دوستانه دو دولت بزرگ واسطه که در شهر جمادیالاول سنه هزارودویستوشصتویک تبلیغ و تحریر شده به طرفین واقع شده و هم رسومات مراعی از سالی که تاخیر افتاده براینکه مسائل آنها را از روی عدالت وصول و احقاق حق شود از دو جانب بلاتاخیر مامورین را تعیین نمایند.
فقره پنجم: دولت عثمانی وعده میکند که شاهزادگان ایران در برسا اقامت داده غیبت آنها را از محل مذکور و مراوده مخفیه آنها را به ایران رخصت ندهند و از طرف دولتین علیتین تعهد میشود که سایر فراریها به موجب معاهده سابقه ارزنهالروم عموما رد شوند.
فقره ششم: تجار ایران رسم گمرک اموال تجارت خود را موافق قیمت حالیه و جاریه اموال مذکوره نقدا یا جنسا به وجهی که در عهدنامه منعقده ارزنهالروم در سنه هزارودویستوسیوهشت در ماده ششم که دایر بر تجارت است مسطور شده ادا کنند و از مبلغی که در عهدنامه مذکوره تعیین شده زیاده وجهی مطالبه نشود.
فقره هفتم: دولت عثمانیه وعده میکند که به موجب عهدنامههای سابقه امتیازی که لازم باشد در حق زوار ایرانی اجرا دارد تا از هر نوع تعدیات بری بوده بتوانند به کمال امنیت محلهای مبارکه را که در ممالک دولت عثمانی است زیارت کنند و همچنین تعهد میکنند که به مراد استحکام و تاکید روابط دوستی و اتحاد که لازم است فیمابین دو دولت اسلام و تبعه طرفین برقرار باشد، مناسبترین مسائل را استحصال نمایند تا چنانکه زوار ایرانیه در ممالک دولت عثمانیه به جمیع امتیازات نایل میباشند. سایر تبعه ایرانیه نیز از امتیازات مذکوره بهرهور بوده خواه در تجارت و خواه در موارد سایره از هر نوع ظلم و تعدی و بیحرمتی محفوظ باشند و علاوه براین بالیوزهایی که از طرف دولت ایران برای منافع تجارت و حمایت تبعه و تجار ایرانیه به جمیع محلهای ممالک عثمانیه که لازم باشد نصب و تعیین شود به غیر از مکه مکرمه و مدینه منوره دولت عثمانیه قبول مینمایند و وعده میکنند که کافه امتیازاتی که شایسته منصب و ماموریت بالیوزهای مذکوره باشد و در حق قنسولهای سایر دول متحابه جاری میشود در حق آنها نیز جاری شود و نیز دولت ایران تعهد میکند که بالیوزهایی که از طرف دولت عثمانیه به جمیع محلهای ممالک ایرانیه که لازم بیاید نصب و تعیین در حق آنها و در حق تبعه و تجار دولت عثمانیه که در ممالک ایران آمد و شد میکنند معامله متقابله را کاملا اجرا دارد.
فقره هشتم: دولتین علیتین اسلام تعهد میکنند که برای دفع و رفع و منع غارت و سرقت عشایر و قبایل که در سرحد میباشند تدابیر لازمه اتخاذ و اجرا کنند و به همین خصوص در محلهای مناسب عسکر اقامت خواهند داد. دولتین علیتین تعهد میکنند که از عهده هر نوع حرکات تجاوزیه مثل غصب و غارت که در اراضی یکدیگر وقوع مییابد برایند. قرار دادند که عشایری که متنازع فیه باشد و صاحب آنها معلوم نیست بهخصوص انتخاب و تعیینکردن محلی که بعد از این دائما اقامت خواهند کرد یکدفعه به اراده اختیار خود ایشان حواله شود و عشایری که تبعیت آنها معلوم است جبرا به اراضی دولت متبوعه آنها داخل شوند.
فقره نهم: جمیع مواد و فصول معاهدات سابقه خصوصا معاهدهای که در سنه 1238 هـ .ق در ارزنهالروم منعقد شده که به خصوص به این معاهده حاضر الغاء و تغییر نشده مثل آنکه کلمهبهکلمه در این صحیفه مندرج شده باشد کافه احکام و قوت آن ابقاء شده است و فیمابین دو دولت علیه قرار داده شده است که بعد از مبادله این معاهده در ظرف دو ماه یا کمتر مدتی از جانب دولتین قبول و امضاء شده تصدیق نامههای آن را مبادله خواهند کرد. وکان ذلک فی یوم سادس عشرون شهر جمادیالثانی سنه 1262».
البته در برخی اسناد و نامههای بهجامانده از این دوره فقره یا ماده دیگری نیز به چشم میخورد که به شرح ذیل میباشد:
«فقره دهم: این معاهده حاضره اساس صلح گردیده به مراد قراردادن تفرعات مواد مندرجه آن و بعضی خصوصیاتی که تسویه آنها فیمابین دولتین لازم است دولتین تعهد میکنند که بعد از تصدیقکردن این معاهده از طرفین وکلا تعیین نمایند.»
منابع
1ـ عباس اقبال آشتیانی، میرزاتقیخان امیرکبیر، به کوشش ایرج افشار، تهران، انتشارات توس، چاپ سوم،1355
2ـ سیاستگران دوره قاجار، احمد خانملک ساسانی، تهران، 1328
3ـ رضاقلیخان هدایت، تاریخ روضه الصفای ناصری، تهران، 1274.ق
4ـ عبدالله مستوفی، شرح زندگانی من، جلد اول، تهران 1324.ش
5ـ دوستعلیخان معیرالممالک، یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدینشاه، تهران، بیتا.
6ـ محمود محمود، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس، جلد هشتم، 1333
7ـ محمدیوسف هروی، عین الوقایع، (کلیات ریاضی)، مشهد، 1324.ق
8ـ میرزاتقی لسانالملک سپهر، ناسخ التواریخ، تهران، 1273.ق
9ـ ابوالقاسم لاچینی، عباسمیرزا نایب السلطنه، تهران، 1326.ش
10ـ حاجمیرزاطاهر اصفهانی، گنج شایگان، تهران، 1272.ق
11ـ محمدحسن انصاری شیخ جابری، آگهی شهان از کار جهان، جلد سوم، اصفهان، 1314.ش
12ـ میرزاعلیخان امین الدوله، خاطرات سیاسی، چاپ حافظ فرمانفرمایان، تهران، 1341.ش
13ـ میرزاجعفرخان حقایقنگار خورموجی، حقایقالاخبار ناصری، تهران، 1284.ق
14ـ فریدون آدمیت، امیرکبیر و ایران، فریدون آدمیت، تهران، شرکت سهامی انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، 1354
15ـ علیاکبر هاشمی رفسنجانی، امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، دفتر انتشارات اسلامی، فروردین 1346