دویست و هشتاد و هفت روز رابطه با آمریکا
آرشیو
چکیده
عموم صاحبنظران اندیشه سیاسی متفقند که مردم را شاید بتوان مدتی فریب داد اما برای همیشه هرگز. درخصوص احزاب و گروهها نه تنها چنین احکامی صادر نشده بلکه تجربه ثابت کرده است که بسیاری از آنها علاوه برآن که از این لحاظ فاقد ایمنی هستند، تا حد زیادی از پتانسیل قرارگرفتن در معرض انحرافات حتی مادام العمر برخوردارند؛ چنان که عملکرد و شکستهای مفتضحانه بسیاری از احزاب در طول تاریخ ، گویای این مدعا می باشد و به عنوان مثابل بارز آن می توان از تجربه بسیاری از این قبیل سازمانها در کشور خود ما، نظیر منافقین، حزب توده، و . . . یاد کرد. در حالی که بلااغراق می توان ادعا کرد که تمامی انقلابات و دگرگونیهای سراسر تاریخ نتیجه آگاهی ملل بوده و صاحبنظران اندیشه سیاسی و اجتماعی همیشه از قدرت تشخیص مردم به عنوان یک میزان معتبر در تحولات یاد کرده اند؛ تا آن جا که در شریعت مقدس اسلام نیز اجماع ملت جزو ارزشمندترین اصول مسلم شناخته شده است. با این وجود، بسیاری از احزاب و گروهها را در مقاطع مختلف می بینیم که حتی در رویارویی کامل با مردم قرار گرفته اند و این نشان می دهد که هرچند این مجموعه ها نیز همچون ملتها دربردارنده افراد هستند اما این دو به لحاظ عملکرد از تفاوتهای بسیار و حتی کاملا مغایر برخوردارند.از میان گروههایی که در تجربه انقلاب اسلامی دخیل بودند، بیش از همه منافقین و چند گروه منحله دیگر تاکنون بیشترین استعداد را در فریب خوردگی و انحراف از خود نشان داده اند. نهضت آزادی نیز گرچه شاید منصفانه نباشد آن را در کنار این گروهها قرار دهیم، در کارنامه فعالیتهای آن، به کَرات اشتباهاتی از این قبیل ـ البته با شدت و ضعفهایی ـ مشهود است و چه قبل از انقلاب و یا پس از آن، می توان مواردی را در این ارتباط مشخص کرد و حتی هم اکنون که حضور غیررسمی در عرصه فعالیتهای سیاسی دارد، بازهم در موضع گیریهای آن کماکان چنین رگه هایی قابل مشاهده است؛ چنان که ناهمخوانیهای موجود در مواضع و عملکرد آن با آنچه مردم از خود نشان داده اند و در نهایت در جامعه نیز تثبیت شده، خود ـ نظر به آن چه پیش از این درخصوص تفاوت میان ملل و احزاب گفته شد ـ ملاک معتبری در انگشت گذاشتن بر این انحرافات آنان می باشد.به هرحال، مقاله حاضر به یکی از اشتباهات اساسی نهضت آزادی درخصوص مسائل مربوط به رابطه با امریکا می پردازد.متن
عموم صاحبنظران اندیشه سیاسی متفقند که مردم را شاید بتوان مدتی فریب داد اما برای همیشه هرگز. درخصوص احزاب و گروهها نهتنها چنین احکامی صادر نشده بلکه تجربه ثابت کرده است که بسیاری از آنها علاوه برآنکه از این لحاظ فاقد ایمنی هستند، تا حد زیادی از پتانسیل قرارگرفتن در معرض انحرافات حتی مادامالعمر برخوردارند؛ چنانکه عملکرد و شکستهای مفتضحانه بسیاری از احزاب در طول تاریخ، گویای این مدعا میباشد و بهعنوان مثابل بارز آن میتوان از تجربه بسیاری از این قبیل سازمانها در کشور خود ما، نظیر منافقین، حزب توده، و . . . یاد کرد. درحالیکه بلااغراق میتوان ادعا کرد که تمامی انقلابات و دگرگونیهای سراسر تاریخ نتیجه آگاهی ملل بوده و صاحبنظران اندیشه سیاسی و اجتماعی همیشه از قدرت تشخیص مردم بهعنوان یک میزان معتبر در تحولات یاد کردهاند؛ تا آنجا که در شریعت مقدس اسلام نیز اجماع ملت جزو ارزشمندترین اصول مسلّم شناخته شده است. با این وجود، بسیاری از احزاب و گروهها را در مقاطع مختلف میبینیم که حتی در رویارویی کامل با مردم قرار گرفتهاند و این نشان میدهد که هرچند این مجموعهها نیز همچون ملتها دربردارنده افراد هستند اما این دو بهلحاظ عملکرد از تفاوتهای بسیار و حتی کاملا مغایر برخوردارند.
از میان گروههایی که در تجربه انقلاب اسلامی دخیل بودند، بیش از همه منافقین و چند گروه منحله دیگر تاکنون بیشترین استعداد را در فریبخوردگی و انحراف از خود نشان دادهاند. نهضت آزادی نیز گرچه شاید منصفانه نباشد آن را در کنار این گروهها قرار دهیم، در کارنامه فعالیتهای آن، به کَرات اشتباهاتی از این قبیل ـ البته با شدت و ضعفهایی ـ مشهود است و چه قبل از انقلاب و یا پس از آن، میتوان مواردی را در این ارتباط مشخص کرد و حتی هماکنون که حضور غیررسمی در عرصه فعالیتهای سیاسی دارد، بازهم در موضعگیریهای آن کماکان چنین رگههایی قابل مشاهده است؛ چنانکه ناهمخوانیهای موجود در مواضع و عملکرد آن با آنچه مردم از خود نشان دادهاند و در نهایت در جامعه نیز تثبیت شده، خود ـ نظر به آنچه پیش از این درخصوص تفاوت میان ملل و احزاب گفته شد ـ ملاک معتبری در انگشت گذاشتن بر این انحرافات آنان میباشد.
بههرحال، مقاله حاضر به یکی از اشتباهات اساسی نهضت آزادی درخصوص مسائل مربوط به رابطه با امریکا میپردازد.
نگاهی به گذشته
روابط سیاسی ایران و امریکا رسما از سال 1262. ش (1883. م) آغاز شد. تا مدتها سیاست اعلام شده و رسمی ایالاتمتحده بر این مبنا بود که در امور داخلی سایر کشورها مداخله نکند و این سیاست در دورههای مختلف همچنان از سوی زمامداران امریکا با شدت و ضعفهایی دنبال میشد. امریکاییها زمانی که ایران محل رقابت شدید بین دو دولت روسیه و انگلستان بود، ضمن اعلام بیطرفی سعی داشتند از این طریق اعتماد دولت و ملت ایران را به خود جلب نمایند تا در بلندمدت به منافع سیاسی و اقتصادی خاص خود در ایران و منطقه دست پیدا کنند. آنان کاملا درست تشخیص داده بودند؛ این امر مستلزم آن بود که ابتدا اعتماد مردم ایران را به خود جلب کنند و سپس در مرحله بعد، از حضور و نفوذ دولتهای روسیه و انگلستان در کشور بکاهند و همینطور هم شد؛ بدین معنا که ایالاتمتحده بهتدریج از نفرت مردم نسبت به روس و انگلیس بهرهبرداری نمود و بهویژه در جریان جنگ جهانی دوم که نیروهای متفقین ایران را به تصرف خود درآورده بودند، امریکاییها پس از اتمام جنگ تلاش زیادی در عرصه بینالمللی در حمایت از ایران انجام دادند تا سرانجام سربازان روسی از شمال کشور خارج شدند. امریکا با این اقدام خود، در اصل در زمینه اعتمادسازی بهنوعی سنگ تمام گذاشت. هرچند هدف اصلی آنها در آن زمان جلوگیری از نفوذ روسیه در کشور و جایگزینی خود بود اما تعقیب همین سیاست نیز توانست به جلب اعتماد ملت و دولت ایران منجر شود. جانبداری امریکا از دولت ایران در این مقطع درواقع بهخاطر اهمیتی بود که آنها برای این منطقه حساس بهعنوان منبع عظیم انرژی و سدی در برابر نفوذ کمونیسم قائل بودند. اما پس از آنکه پروژه اعتمادسازی تکمیل شد و دست روسیه و سپس انگلیس از ایران کوتاه گردید و امریکا بهطورکامل بر اریکهای که پیشتر آن دو کشور بر آن نشسته بودند تکیه داد، بهتدریج سیاست خود را ـ بهویژه پس از سال 1320. ش ـ تغییر داد و در لوای روابط دوستانه دخالت مستقیم و گسترده خود را در تمامی امور و زمینههای داخلی کشورمان آغاز کرد و تا آنجا پیش رفت که در سالهای بعد کشور ایران تنها در ظاهر مستعمره امریکا نبود وگرنه آنها نه تنها استقلال سیاسی ما را نقض کردند بلکه جنایات فراوانی نیز در حق مردم ایران روا داشتند. این دخالتها و تعدیات امریکا ابعاد و انواع گوناگونی را شامل میشود که در اینجا، پیش از ورود به مبحث اصلی، به دو مورد از مهمترین آنها اشاره میکنیم.[1]
کودتای آژاکس
در سال 1379. ش اسنادی از سازمان سیا و وزارت امورخارجه امریکا انتشار یافت که به استناد صریح این اسناد، نمایندگان سرویسهای جاسوسی و امنیتی بریتانیا سرنگونی دولت مصدق و جایگزیننمودن یک حکومت کاملا وابسته را به نمایندگان سازمان سیا (C.I.A) پیشنهاد کردند که در فروردین 1332. ش (مارس 1952) به آن از سوی دولت ایالاتمتحده پاسخ مثبت داده شد و به تبع آن، طرح یک کودتا در ایران، پس از مطالعات فراوان و بازنگریهای مکرر توسط ماموران انگلیسی و امریکایی، ریخته شد و در قالب طرح Ajaax.P.T در تاریخ بیستویکم تیرماه همان سال بهتایید رئیس سازمان سیا، وزیرامورخارجه و نیز رئیسجمهور وقت امریکا (آیزنهاور) رسیده و سرانجام پس از فراهمشدن مقدمات و استخدام عوامل داخلی، این طرح در بیستوهشتم مرداد 1332 با موفقیت به انجام رسید.[2] در نتیجه این کودتا، دولت دکتر مصدق سقوط کرد و شاه که از بیم مخالفتها و اعتراضات مردمی به ایتالیا گریخته بود مجددا به کشور بازگشت و بدینطریق سلطه همهجانبه امریکا بر کشورمان آغاز شد. هرچند سران کاخ سفید همواره دخالت مستقیم خود در ماجرای کودتای بیستوهشتم مرداد 1332 را کتمان میکردند اما سرانجام در بیستوهفتم اسفند سال 1378 مادلین آلبرایت، وزیرخارجه وقت ایالاتمتحده، برای نخستینبار در یک سخنرانی رسمی و بدون هیچگونه عذرخواهی از ملت ایران، به نقش مستقیم و محوری ایالاتمتحده در این کودتا اعتراف کرد.
حمایت از دیکتاتور
شاه پس از کودتای ننگین بیستوهشتم مرداد عملا به آلت دست و عامل واقعی امریکاییها تبدیل شد. از سوی دیگر حمایت امریکا از شاه نیز پس از این واقعه وارد مرحله جدیدی شد و حمایتهای مالی، سیاسی و نظامی ایالاتمتحده از دولت پهلوی بهشدت افزایش یافت. این امر بهتدریج سبب گردید تا رژیم شاه بیشازپیش به امریکا وابسته شده و نفوذ این کشور در ارکان حاکمیت ایران افزایش یابد. امریکاییها که ایران را جزیره ثبات خود در منطقه پرتلاطم خاورمیانه میدانستند، تا آخرین روزهای حیات رژیم پهلوی دست از حمایت شاه برنداشتند و در تمام این سالها در برابر جنایات و ستمهای این دیکتاتور دستنشانده خود علیه مردم ایران سکوت اختیار کردند. این روند حتی تا زمان اوجگیری اعتراضات مردمی به رهبری امام خمینی(ره) ادامه داشت و در حالیکه ملت ایران یکپارچه نابودی شاه را فریاد میزدند، امریکا همچنان تلاش میکرد بههرشکلممکن رژیم پهلوی را پابرجا نگاه دارد. جیمی کارتر در اوج اعتراضات مردمی (دیماه 1356) در جریان سفر خود به ایران و بدون توجه به واقعیات و مظالم حکومت پهلوی، علاقه خود نسبت به شاه را چنین ابراز داشت: «هیچ کشور دیگری در جهان برای برنامهریزی مشترک از ایران به امریکا نزدیکتر نیست. هیچ کشور دیگری برای مشکلات منطقهای که مورد علاقه هر دو طرف نیز هست، ارتباط نزدیکتری از ایران با ما ندارد و هیچ رهبر دیگری نزد من احترامی عمیقتر و رابطه دوستانهتر از شاه ندارد.»[3]
فصل تازه
حمایتها و پشتیبانیهای ایالاتمتحده از حکومت پهلوی و شخص شاه سرانجام بر اثر مبارزات ملت و نهضت اسلامی به رهبری امامخمینی(ره) بیاثر شد و با اوجگرفتن اعتراضات و مخالفتهای مردم، شاه در حالیکه تا آخرین ساعات مشغول مشاوره و رایزنی با مقامات مختلف امریکایی جهت حفظ و تداوم حکومت خود بود، سرانجام از کشور فرار کرد. امریکا در نتیجه حمایتهای بیدریغ و علیه ملت ایران از شاه، در نگاه مردم ایران مصداق این اصل قدیمی قرار گرفت که «دوست دشمن ما، دشمن ماست.» بههرحال، کارنامه نزدیک به سهدهه حمایت همهجانبه کاخ سفید از محمدرضاشاه دیگر امری نبود که بر ایرانیان پوشیده باشد. بنابراین باید گفت یکی از ویژگیهای اصلی حرکت انقلابی سال 1357 را انزجار و خشمی تشکیل میداد که مردم ایران نسبت به امریکا و دخالتها و سیاستهای آن در ایران داشتند. اما متاسفانه ایالاتمتحده به جای آنکه از این واقعه عبرت گرفته و پس از آن سعی در ترمیم و جبران این کدورتها بهشیوهایدرست داشته باشد، همچنان به عداوت خود با ملت ایران ادامه داد و پس از انقلاب نه تنها از دخالتهای بیجا در سیاست داخلی کشور باز نایستاد بلکه از طریق سفارت خود در تهران به انحاء مختلف، در ارتباط با گروههای درگیر در وقایع انقلاب سعی بر ایجاد اخلال در استقلال و اسلامیت نظام داشت و میخواست بار دیگر از طریق برخی عوامل داخلی نفوذ ازدسترفته خود را مجددا احیا کند. مقاله حاضر نیز در اصل به یکی از این موارد دستاندازیهای ـ البته باز هم نافرجام ـ دولت امریکا در ایران در ارتباط با نهضت آزادی میپردازد.
حضرت امامخمینی(ره) که در نخستین روزهای بهمن سال 1357 بهعنوان رهبر انقلاب به میهن مراجعت نمود، اصلیترین هدف و سیاست خود را سرنگونی دولت دستنشانده و استقرار یک حکومت انقلابی، مستقل و هماهنگ با اهداف حرکت مردم ایران اعلام کرد و پس از مشورت با گروهها و شخصیتهای برجسته و فعال در عرصه انقلاب و باتوجه به شرایط، اقتضائات و تنگناهای موجود، مهندس مهدی بازرگان را بهعنوان نخستوزیر دولت موقت معرفی کرده و او را مامور به تشکیل کابینه نمود. بازرگان نیز باتوجه به سوابق و فعالیتهای گذشته خود، بیشتر اعضای دولت موقت را از بین دوستان و یاران خود در تشکیلات موسوم به نهضت آزادی انتخاب کرد که البته در این میان، برخی چهرههای جبهه ملی نیز به چشم میخوردند. لذا طبیعتا مشخص بود که ماهیت و عملکرد این دولت و سیاستهای آن در ابعاد داخلی و خارجی منطبق بر باورها و ایدئولوژی حاکم بر این گروهها خواهد بود. اما از آنجا که رئیس دولت موقت ـ مهندس بازرگان ـ و نیز بیشتر اعضای آن از گروه نهضت آزادی بودند، میتوان گفت سیاستها و ایدئولوژی حاکم بر آن را در اصل باید به نهضت آزادی منسوب کرد. این نوشتار نیز بر آن است که ضمن نقد سیاستهای دولت موقت در نزدیکیجستن به ایالاتمتحده، ریشههای این سیاستها را در ماهیت و تعریف گروه نهضت آزادی نشان دهد.
دولت موقت و امریکا
امام خمینی(ره) پس از ورود به کشور در دوازدهم بهمنماه 1357 و نطق معروف خود در این روز مبنی بر تعیین دولت، در پانزدهم بهمن در حالیکه هنوز رژیم شاه مستقر بود، طی حکمی مهندس مهدی بازرگان را ـ به پیشنهاد شورای انقلاب ـ بهعنوان رئیس دولت موقت مامور کرد تا جهت سامانبخشیدن به امور آشفته کشور کابینه خود را تشکیل دهد. بازرگان پس از دریافت این فرمان و انجام رایزنیها و مشورتهای لازم، با کابینهای متشکل از نوزده عضو فعالیت خود را رسما آغاز کرد. دولت موقت در مجموع دویستوهشتادوهفت روز عمر کرد و در این مدت کوتاه برای پنجبار دست به ترمیم کابینه زد.
مهندس بازرگان به لحاظ شخصیتی، فردی معتقد و دارای دغدغههای دینی بود. او سابقه مبارزه علیه رژیم شاه را نیز همراه داشت و نسل جوان مبارز پیش از انقلاب کموبیش از ایشان تاثیر میپذیرفت. با این وجود، وی در بعد رهبری سیاسی ضعفهای غیرقابلاغماض و فراوانی داشت. شاید بتوان گفت عمدهترین ضعف او و دولتش آن بود که نتوانست شرایط انقلاب و فضای انقلابی حاکم بر کشور را بهدرستی درک کرده و همگام با حرکت انقلابی و همسو با سیاستهای امام حرکت کند. بازرگان در حالیکه از علوم و دانش غربی آگاهی داشت اما درخصوص فرمولها و تاکتیکهای سیاسی حاکم بر جهان، فاقد آگاهی لازم بود و بههمیندلیل در رفتار سیاسی خود، بهویژه در دوران تصدی نخستوزیری دولت موقت، دچار لغزشهای بزرگ و خطرناکی شد.
خوی مصالحهگر و تاحدودی غربباور بازرگان سبب شد که او در برابر سیاستهای خصمانه امریکا که سابقه حمایت از شاه را داشت و در روزهای نخستپیروزی انقلاب نیز به دخالت و جاسوسی در کشور میپرداخت، همواره با مشی مصالحتآمیز همراه با پنهانکاری برخورد کند. اشتیاق و علاقه بازرگان به حفظ روابط با دنیای غرب، بهویژه با امریکا، امری نیست که بتوان آن را انکار کرد. او همواره به برقراری روابط بین ایران و امریکا با دیده مثبت مینگریست و آن را عطیهای بیبدیل به حساب میآورد؛ چنانکه تنها یک هفته پس از پیروزی انقلاب اسلامی و سرنگونی رژیم شاه در مصاحبه با نیویورکتایمز چنین گفت: «دولت ایران مشتاق است روابط خوب خود با امریکا را از سر بگیرد.»[4] و در جایی دیگر، بدون درنظرگرفتن روابط خسارتبار و مداخلهگرانه امریکا در ایران، در مصاحبه با خبرنگار نیوزویک این روابط را بسیار دوستانه توصیف کرد: «ما روابط دوستانهای با ایالاتمتحده داشتهایم و میل داریم این روابط را با ایالاتمتحده و تمامی کشورهای جهان حفظ کنیم.»[5] در کل میتوان گفت مهندس بازرگان که چه پیش از انقلاب و چه پس از آن همواره شخص اول مطرح در نهضت آزادی بود، هیچگاه امریکا را دشمن اصلی انقلاب اسلامی ندانست و علاوه بر آنکه مدام با مسئولان امریکایی گفتوگو و تماس داشت، در مصاحبههای رسمی خود نیز همواره بر ایجاد روابط حسنه با امریکا تاکید میکرد. برقراری روابط حسنه با ایالاتمتحده در نزد بازرگان به اندازهای اهمیت داشت که بهنظر میرسید جزو امور اعتقادی او باشد؛ چنانکه وقتی درباره ابراهیم یزدی بهعنوان نامزد وزارت امورخارجه مطرح شد، بازرگان از او استنطاق میکرد تا مطمئن شود که او از مناسبات دوستانه با ایالاتمتحده پشتیبانی میکند. بازرگان همواره در حرفهای خود خاطرنشان میکرد که ایالاتمتحده در تلاش خود برای برقراری مناسبات حسنه با ایران «صداقت» دارد.[6] این طرز بیان بازرگان که نهتنها از برقراری رابطه با امریکا دفاع میکرد بلکه بر دوستانه و حسنهبودن آن نیز تاکید داشت، مخالفتها و اعتراضات گستردهای را از سوی مردم و چهرههای برجسته انقلابی برانگیخت.
ازسویدیگر، امریکا جایگاه ممتاز و ویژهای را برای دولت موقت قائل بود. علت این امر نیز آن بود که دولت ایالات متحده ازاینطریق به حفظ بنیادها، مراکز و منافع خود در ایران نظر داشت؛ چنانکه اسناد لانه جاسوسی نیز بر این مدعا صحه میگذارد. مطابق یکی از این اسناد، امریکا پس از انقلاب اهداف کوتاهمدت زیر را در ایران جستجو میکرد: «دستیابی به نفت، عدم پذیرش نفوذ شوروی، پیشرفت یک دولت میانهرو، دوست و غیر متعهد در ایران و در بلندمدت تسلط ناسیونالیستهای غیرمذهبی میانهرو بر اداره امور کشور.»[7]
علاوه بر بازرگان، دیگر اعضای نهضت آزادی و دولت موقت نیز اکثرا حفظ رابطه با امریکا را استراتژیک میدانستند و در مواضع رسمی و غیررسمی خود، این دیدگاه را ترویج میکردند که قطع رابطه با امریکا عاقلانه نیست و کشور به تداوم روابط با دولت ایالاتمتحده نیاز حیاتی و مبرم دارد. بهعنوان مثال امیر انتظام بهعنوان سخنگوی دولت موقت، بارها در اعلام مواضع دولت موقت بر تداوم روابط حسنه با امریکا تاکید کرد.[8] در یکی از اسناد لانه جاسوسی درخصوص یکی از مصاحبههای او چنین آمده است: «او [امیر انتظام] به خبرنگاران گفت که امیدوار است روابط با امریکا بهزودی به سوی بهبودی رود. در مورد فسخ قراردادهای نظامی، امیر انتظام گفت که فسخ تمام قراردادهای سابقی که ایران قبلا در آنها میلیاردها دلار سرمایهگذاری کرده بود غیرعاقلانه است. او حتی غیرمستقیم به لزوم حضور متخصصان نظامی امریکایی در ایران اشاره کرد.» [9] همینطور در یکی از این اسناد درباره یکی از مصاحبههای یزدی ( از اعضای نهضت آزادی و وزیر امورخارجه دولت موقت) میخوانیم: «یزدی آنطور که در تهرانتایمز مورخ 23 ژوئن منعکس شده شخصا این مساله را مطرح نموده است که ایران نمیتواند بهتنهایی به پیش برود. یزدی صریحا به ادامه وابستگی به غرب اقرار دارد.» [10] متعاقب گزارشهای سفارت امریکا در تهران درخصوص یزدی و امیر انتظام، وزارت خارجه امریکا طی دستورالعملی به سفارت این کشور در تهران دستور داد: «هنگامیکه شما یزدی یا امیر انتظام را ملاقات کردید خواهشمند است قدردانی ما را از اظهارات بسیار مفید اخیرشان در تلویزیون راجع به روابط ایالاتمتحده و ایران ابراز دارید.» [11] احمد صدرحاجسیدجوادی (وزیر دادگستری کابینه بازرگان) نیز در ملاقاتی با کاردار سفارت امریکا ضمن خوب توصیفکردن روابط ایران و امریکا در گذشته، اعلام داشت دلیلی وجود ندارد که دو کشور قادر به داشتن روابط نزدیک و سودمند دوجانبه نباشند.[12]
اما در حقیقت سیاستی که بازرگان و دولتش در رابطه با امریکا در پیش گرفته بود، هیچ تشابهی با مواضع سیاسی حضرت امام و جو غالب بر جامعه آن روز نداشت. وقتیکه شورای انقلاب به دولت موقت نظر به همین گرایشات آنها به امریکا و غرب اعتراض و عملکردشان را به انقلابی نبودن متهم میکرد، این عمل درواقع منعکسکننده اعتراضات مردمی بود، اما اعضای دولت موقت و بهویژه مهندس بازرگان بر این باور بودند که اعضای شورای انقلاب، خود باعث و بانی این اعتراضها هستند و از آن به «چوبلایچرخدولتگذاشتن» تعبیر میکردند.[13]
امام، نهضت آزادی و رابطه با امریکا
سیاستها و اظهارنظرهای اعضای برجسته نهضت آزادی در قالب دولت موقت در رابطه با ضرورت استمرار روابط با امریکا در حالی صورت میگرفت که امام خمینی(ره) بهعنوان رهبر نهضت اسلامی مردم ایران بر محدودکردن و سپس قطع روابط با امریکا تاکید داشتند. امام همواره معتقد بودند که «امریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از امریکا بدتر، شوروی از هر دو بدتر، همه از هم بدتر و پلیدترند»[14] اما از آنجا که در آن ایام سروکار کشور بیش از همه با امریکاییها بود، ایشان نیز بیشتر گرفتاریهای ما را از ناحیه دولت امریکا میدانستند و بههمیندلیل رابطه ایران و امریکا را رابطه مظلوم با ظالم میخواندند. امام خمینی برخلاف اعتقاد دولت موقت به برقراری روابط حسنه با امریکاییها، خواهان اتخاذ مواضعی اصولی و نیز مقاومت در برابر نفوذ امریکا بودند. این اعتقاد امام به قدری راسخ بود که حتی خود امریکاییها معترف شدند که: «نظریات [امام] خمینی[ره] تقریبا تحت تسلط رد هرگونه دخالت خارجی و بهویژه امریکایی قرار گرفته است»[15] عملکرد امامخمینی(ره) بهگونهای بود که سازش با امریکا را برای تمام گروهها و شخصیتهایی که به غرب گرایش داشتند عملا غیرممکن ساخته بود. به اعتراف امریکاییها «مذاکره به روش معمول با [امام] خمینی[ره] مفهومی ندارد. در او جایی برای سازش و مصالحه وجود ندارد.» [16] همچنین در یکی دیگر از اسناد آمده است: «وجود فردی مطمئنازخود مانند [امام] خمینی[ره] که مسائل داخلی ایران را تحت کنترل دارد و نسبت به غرب خیلی بدبین است برای ما در زمینه مسائل دو جانبه مشکلات جدی بهوجود خواهد آورد.» [17] امریکاییها وجود امامخمینی(ره) و همچنین روحیه انقلابی، ضداستعماری، ضداستکباری مردم کشور را در تقابل با سیاستهای دولت موقت میدانستند که خواهان برقراری روابط حسنه با این کشور بود: «آیتالله خمینی(ره) علاوه بر بهوجودآوردن سیاستها و بیانیههای افراطی در ایران، بهنظر میآید که با حرارت زیادی ضد ایالاتمتحده است. توانایی محدود ما [امریکا] برای ارتباط با رهبریت مذهبی و اکثریت ایرانیها موانع اساسی ایجاد رابطه میباشد.» [18] اما در مقابل، اعضای نهضت آزادی و برخی اعضای دولت موقت سعی داشتند چنین وانمود کنند که ادامه روابط با امریکا از همان ابتدای پیروزی انقلاب از جانب رهبری، دولت و شورای انقلاب امری طبیعی تلقی شده بود. بدیهی است ولو این مدعا درست هم باشد، نمیتوان آن را بیانگر دوستی امام نسبت به امریکا دانست. امام خمینی(ره) حتی باتوجه به شرایط پیچیده و بسیار سخت روزهای نخست پیروزی انقلاب اسلامی ـ به اعتراف صریح خود اعضای نهضت آزادی ـ بارها خطاب به نخستوزیر و اعضای دولت موقت فرمودند: «فعلا با آنها [امریکاییها] کجدارومریض رفتار کنید.» بنابر شهادت دکتر یزدی، امام چندینبار از او درخصوص قطع رابطه با امریکا گزارش خواسته بود. هرچند حضرت امام (ره) به لحاظ موقعیت حساس بینالمللی و مطالباتی که دولت ایران از ایالاتمتحده داشت، در نخستین روزهای پیروزی انقلاب هیچگاه مساله قطع روابط دیپلماتیک با امریکا را مطرح نکرد، اما همواره منتظر این فرصت بود که در موقع مقتضی و با فراهمشدن شرایط، قطع رابطه را اعلام و از این طریق به دخالتهای امریکا در کشورمان خاتمه دهد. بهعنوانمثال، هنگامی که مجلس سنای امریکا ضمن اعتراض به برخی احکام صادره از سوی دادگاههای انقلاب در مورد سران رژیم پهلوی تهدید کرد که چنانچه این روند ادامه یابد روابط ایران با امریکا به خطر خواهد افتاد،[19] حضرت امام با صراحت اعلام داشتند که: «الهی که به خطر بیافتد. ما روابط با امریکا میخواهیم چه بکنیم. روابط ما با امریکا روابط یک مظلوم با یک ظالم است، روابط یک غارتشده با یک غارتگر است.»[20]
اما متاسفانه مجریان دستگاه دیپلماسی کشور در ماههای نخست پیروزی انقلاب فاقد پختگی و توانایی لازم جهت هدایت و کنترل روابط با امریکا در مجاری صحیح آن بودند. دولت موقت برخلاف خطمشی امام دست دوستی به سوی امریکا دراز کرد در حالیکه انتظار مردم و رهبر در این دوره آن بود که دولت موقت حداقل با اتخاذ روشی عاقلانه روند نفوذ و دخالت کمافیالسابق ایالاتمتحده در امور ایران را متوقف کند. در ضعیفترین حالت، دولت موقت میتوانست تا زمان استقرار کامل نهادهای قانونی و ثبات امور کشور روابط با امریکا را همانگونه که امام فرموده بودند به صورت «کجدارومریض» ادامه دهد. اما متاسفانه نخستوزیر، وزیر امور خارجه، سخنگو و نیز برخی دیگر از اعضای کابینه دولت موقت بر ایجاد روابط عمیق و حسنه با امریکا و بازگذاشتن دست آنها در امور ایران تاکید داشتند. بنابراین باید گفت سیاستی که بازرگان و سایر دوستانش در دولت موقت و نهضت آزادی در پیش گرفته بودند بههیچعنوان تشابهی با مواضع و آرمانهای مردم و امام نداشت و این اختلاف به حدی بود که امام خمینی فرمودند: «اولِ انقلاب شهادت میدهد که نهضت به اصطلاح آزادی، طرفدار جدی وابستگی کشور به امریکاست و دراینباره از هیچ کوششی فروگذار نکرده است»[21] و یا در یکی از سخنرانیهای خود در تاریخ هفتم مرداد 1358 از عملکرد دولت موقت چنین انتقاد کردند: «اشتباهی که ما کردیم این بود که بهطورانقلابی عمل نکردیم و مهلت دادیم به این قشرهای فاسد. اگر ما از اول که رژیم فاسد را شکستیم و این سد بسیار فاسد را خراب کردیم بهطورانقلابی عمل کرده بودیم . . . این زحمتها پیش نمیآمد.» [22]
در اسناد لانه جاسوسی به اختلاف عقیده میان امام خمینی(ره) و دولت موقت بر سر مساله رابطه با امریکا چنین اشاره شده است: «دولت موقت ایران و [امام] خمینی[ره] درباره ارزش مناسبات با امریکا اختلاف نظر دارند. ماهیت ضدامریکایی نظریات [امام] خمینی[ره] باعث شده است که فعالیتهای ضدامریکایی افزایش یابد، در حالیکه دولت موقت ایران اهمیت مناسبات حسنه را با ما [امریکاییها] به رسمیت شناخته است، آیتالله خمینی و اطرافیان او چنین اهمیتی را به رسمیت نمیشناسند.» [23]همچنین در گزارش سفارت امریکا در تهران به وزارت امورخارجه این کشور در این خصوص آمده است: «تضاد و دوگانگی بین مواضع مقامات ارشد دولت موقت که متوجه لزوم برقراری روابط عادیتر دیپلماتیک و تبادلات تجاری با امریکا شدهاند و مواضع ضدامریکایی و انقلابی مطبوعات، [امام] خمینی[ره] و اطرافیان او تلاشهایمان را برای عادیکردن روابط خنثی میسازند.» [24]
پناهگاه دیکتاتور
روز سهشنبه اول آبانماه 1358 رسانهها اعلام کردند که شاه به بهانه معالجه وارد امریکا شده است. این خبر هرچهبیشتر بر خشم مردم ستمدیده ایران نسبت به امریکا افزود و آنان را در عزم خود جهت مقابله با توطئههای دولت ایالاتمتحده استوارتر ساخت. دولت امریکا با این عمل خود نهتنها خشم ملت ایران بلکه اعتراضات گستردهای را در سراسر جهان و منطقه، بهویژه از سوی ملل مسلمان و ستمدیده، علیه خود برانگیخت. نخستین واکنش طبیعی مردم ایران به این اقدام دولت امریکا، برگزاری راهپیمایی اعتراضآمیز در روز چهارم همان ماه بود. در یکی از تندترین و انقلابیترین واکنشها در این روز، شهید دکتر بهشتی ـ دبیر وقت شورای انقلاب ـ ضمن توهینآمیزخواندن این اقدام اعلام کرد: «دولت امریکا که امروز میزبان دشمن دیرینه خلق ما شد، بایستی وضع خود را در برابر ملت و دولت ایران هرچهزودتر روشن کند. مبادا این دولت جهانخوار تصور کند که ملت ما بهخاطر مسائل اقتصادی، در برابر اهانت بزرگ به آرمان ملت سکوت میکند.» [25]
دولت موقت در برابر این اقدام امریکا از خود واکنش جدی نشان نداد و بههمیندلیل از سوی مردم و گروههای انقلابی متهم به سهلانگاری و عملکرد ضعیف شد. گرچه دولت موقت کوشید تا خود را از این اتهامات برهاند اما قرائنی وجود داشت که نشان میداد دولت موقت حتی علیرغم اطلاع قبلی از ورود شاه به امریکا، قاطعیت لازم جهت ممانعت از این کار را از خود نشان نداده و حتی با آن موافقت کرده است. این موضع دولت موقت را از اظهارات سخنگوی وزارت امور خارجه آن نیز میتوان دریافت: «دولت جمهوری اسلامی ایران، همیشه مخالفت خود را با سفر شاه مخلوع به امریکا اعلام کرده است ولی چون گفته میشود که شاه مخلوع برای معالجه بیماری صعبالعلاج به نیویورک رفته است، بنابراین وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران از مقامات مسئول امریکایی این تعهد را گرفته است که شاه و فرح در مدت اقامتشان در امریکا اقدام به انجام هیچگونه فعالیت سیاسی نکنند.»[26] این مماشات تا آنجا پیش رفت که بازرگان در مورد اقامت شاه مخلوع در امریکا گفت: «آنها [امریکا] میگویند این کار جنبه صرفا انسانی داشته و بههیچوجه از شاه استفاده سیاسی به عمل نخواهد آمد و مذاکرات سیاسی نیز با وی انجام نمیگیرد.» [27]
دام برژینسکی
از جمله مهمترین عواملی که موجب نگرانی و اعتراض مردم و بهویژه اقشار تحصیلکرده و دانشجویان به عملکرد دستگاه سیاست خارجی دولت موقت درخصوص رابطه با امریکا گردید، موضوع ملاقات و مذاکرات بازرگان با برژینسکی ـ معاون امنیتی کارتر ـ بود. این دیدار در شرایطی صورت گرفت که شاه در امریکا به سر میبرد و ازسویدیگر امام خمینی(ره) شدیدترین حملات را به امریکا به دلیل اقدام توهینآمیز این دولت ابراز مینمود. طبیعی بود که این اقدام بازرگان یک موضع غیرانقلابی و سازشکارانه از سوی ملت ایران تلقی گردد و آنان را به واکنش وادارد. ماجرا از آنجا آغاز شد که دولت الجزایر از سران برخی کشورها، از جمله از نخستوزیر ایران جهت شرکت در بیستوپنجمین سالگرد استقلال این کشور دعوت نمود و بههمینمنظور در روز نهم آبان 1358 هیاتی بلندپایه متشکل از نخستوزیر و وزیرامورخارجه عازم الجزایر گردیدند تا در جشن استقلال این کشور شرکت کنند. در روز دهم آبان، مهندس بازرگان در حاشیه این دیدار با هماهنگی قبلی سفارت امریکا در تهران و دولت موقت که پیش از سفر به الجزایر در تهران صورت گرفته بود، با برژینسکی به گفتوگو و مذاکره نشست؛ در حالیکه این مذاکره در شرایط فوقالعاده حساس و بدون اطلاع قبلی امام صورت میگرفت. این موضوع بهشدت احساسات ملی و انقلابی مردم کشور را تحریک و آنان را بیشازگذشته نسبت به دولت موقت و عملکرد آن بدبین نمود. این مذاکره و ملاقات در اصل در وضعیتی انجام میشد که روابط ایران و امریکا شدیدا به تیرگی گراییده بود. بنابر عرف سیاسی معمول، هنگامیکه روابط دو کشور غیرحسنه و متشنج گردد، سران و مقامات ارشد سیاسی این کشورها از ملاقات با یکدیگر اجتناب میکنند. بااینوجود، مطابق گزارش برخی منابع آن روز، حتی این ملاقات به درخواست مهندسبازرگان صورت گرفته بود. حزب جمهوری اسلامی که در این مقطع مردمیترین و تاثیرگذارترین حزب کشور به شمار میرفت، طی اطلاعیهای ضمن محکومنمودن سیاستهای امریکا و تقبیح ملاقات بازرگان با برژینسکی، سوالاتی را مطرح کرد که بررسی و تعمق در آنها بیانگر بسیاری از موارد خواهد بود:
«. . . 1ـ در زمانیکه امام و امت شدیدا سیاستهای تجاوزکارانه امریکا را محکوم میکنند، آیا ملاقات با برژینسکی میتواند با حرکت انقلابی مردم مسلمان ایران هماهنگ باشد؟
2ـ اگر چنانچه گفتوگو با برژینسکی ضرورت داشت، چرا این ملاقات در سطح بالای سیاسی که در عرف و فرهنگ سیاست جهانی مفهوم ویژهای دارد صورت گرفته است؟ آیا بهتر نبود این ملاقات در سطوح پایینتر صورت میگرفت؟
3ـ ما نمیتوانیم از امریکا بخواهیم روش خود را نسبت به ما تغییر دهد بلکه باید با حرکات مناسب انقلابی و سیاسی امریکا را ناگزیر به عقبنشینی نماییم. در این رابطه خبر یکی از روزنامههای صبح تهران مبنی بر اینکه شما چنین درخواستی را کردهاید [درخواست ملاقات و مذاکره با برژینسکی] صحت دارد یا خیر؟ اگر صحت دارد مقتضی است که توضیحات لازم را بدهید و اگر صحت ندارد باید هرچه زودتر تکذیب شود.
4ـ ما لازم میدانیم که گزارش این ملاقات کامل و تمام در اختیار امام خمینی و شورای انقلاب گذاشته شود و ملت نیز کلا در جریان امور قرار بگیرد تا از سری تفاهمات احتمالی جلوگیری شود و این امر مورد بهرهبرداری سوء قرار نگیرد . . . .» [28]
جالب آنکه در پیام امام به مناسبت بیستوپنجمین سالگرد قیام مردم الجزایر، در مورد امریکا چنین موضعگیری شده بود: «سران و نمایندگان کشورهایی که در الجزایر جمع شدهاید بیایید متحد شویم و دست جنایتکاران چپ و راست که در راس آنها امریکاست قطع نموده و اسرائیل را از ریشه برکنیم.» [29] با این همه، بازرگان و یزدی بهعنوان نمایندگان کشور انقلابی ایران، در حاشیه مراسمی که چنین پیامی از سوی رهبرشان در آنجا قرائت گردید با نماینده امریکا ملاقات نمودند!
متاسفانه تاکنون سوالات پیرامون این ملاقات همچنان بیپاسخ مانده است و مردم هرگز مطلع نگردیدند که در این گفتوگوی یکساعتونیمه که در پشت درهای بسته بین سران دولت موقت و مقامات امریکا انجام شد چه گذشت. درهرصورت، آنچه از رهگذر این اقدام نصیب دولت موقت شد، بیاعتمادی مردم، تودههای تحصیلکرده و دانشجویان انقلابی به عملکرد آن بود.
انقلاب دوم
مردم و در راس آنان دانشجویان انقلابی پیرو امام با مشاهده ضعف عملکرد دولت موقت و سکوت سران آن در برابر مداخلات ایالاتمتحده در امور داخلی کشور، پناهدادن به شاه مخلوع، عدم استرداد داراییهایی که سران رژیم سابق به امریکا برده بودند، عدم پرداخت مطالبات ارزی دولت ایران از امریکا، جاسوسی تحت پوشش فعالیت دیپلماتیک، تحریک و تجهیز اقلیتهای قومی و مذهبی در کشور، حمایت از گروهها و محافل سیاسی مخالف امام و حرکت مردم و . . .، تصمیم گرفتند که خود در این زمینه اقدام نمایند. افشای مذاکرات سری میان بازرگان و برژینسکی به مثابه کبریتی در انبار باروت خشم و انزجار مردم و دانشجویان مسلمان بود. مهمترین واکنش به تمام اقدامات مداخلهگرانه امریکا و ضعف عملکرد دولت موقت درخصوص رابطه با ایالاتمتحده، در شکل تسخیر سفارت این کشور در تهران از سوی دانشجویان پیرو خط امام تجلی یافت. این اقدام به نظر تمامی کارشناسان مسائل سیاسی نوعی اعتراض به مشی محافظهکارانه دولت موقت و اقدامات دولت امریکا بود که امام خمینی(ره) از آن به انقلاب دوم یاد کرد. هاشمی رفسنجانی در این خصوص میگوید: «این اقدام یک اعتراض علیه دولت تلقی میشد. فکر میکنم آن زمان موضوع سفر مهندس بازرگان عاملی برای آن اقدام بود.»[30] نگاهی گذرا به اعلامیه دانشجویان مسلمان پیرو خط امام بهتر میتواند دلایل تسخیر لانه جاسوسی را تبیین نماید: «ما دانشجویان مسلمان دانشگاهها هستیم و خود را پیرو خط امام میدانیم . . . تحلیل ما این است که مکتب اسلام یک مکتب ضد امپریالیستی است که با هرگونه سلطهجویی مخالف است. اسلام نمیتواند دینی باشد که موافق این سلطهجویی باشد انقلاب ما قبل از بیستودوم بهمن بهعنوان یک مکتب در جهان مطرح بود، اما بعد از این مرحله و بهوجود آمدن یک ارگان اجرایی که بهظاهر بنام دولت انتقالی بود ولی بعد به دولت موقت تبدیل گردید و دولت موقت به جای اینکه به استقلال سیاسی و فرهنگی و اقتصادی برسد، روزبهروز در جهت عکس پیش میرود. امریکا در تمام مکانها نفوذ میکند. حتی هیات دولت در الجزایر با برژینسکی ملاقات میکند. توجه داشته باشید که امام موضع بسیار شدید ضدامریکایی دارد.»[31] گرچه نگاه واقعبینانه دولت موقت به فضای انقلابی آن روز و پاسخ به ابهامات موجود میتوانست راه برونرفت دولت از بنبست خودساخته را فراهم آورد اما به دلیل بیتوجهی و غربگرایی اعضای آن، این اتفاق رخ نداد و بحران تا مرز انفجار پیش رفت و سرانجام نیز دولت با این اقدام دانشجویان خشمگین در مقابل یک عمل انقلابی انجامشده قرار گرفت. این عمل هرچند در ظاهر برخلاف عرف دیپلماتیک جهانی بود اما بنا به دلایلی منطقی از سوی مردم و امام خمینی باصراحتتمام تایید شد و انقلاب دوم نام گرفت. این حرکت بعدها مبدا تحولات بنیادینی در عرصه سیاست داخلی و خارجی کشور گردید. در بخش دیگری از اطلاعیههای صادره از سوی متصرفین میتوان آشکارا به هویت سیاسی، اهداف و انگیزه آنان پی برد: «ما دانشجویان مسلمان پیرو امام خمینی(ره) از موضع قاطعانه امام در مقابل امریکای جهانخوار، به منظور اعتراض به دسیسههای امپریالیستی و صهیونیستی، سفارت جاسوسی امریکا در تهران را به تصرف درآوردیم تا اعتراض خویش را به گوش جهانیان برسانیم. اعتراض به امریکا جهت پناهدادن و استفاده از شاه جنایتکاری که قاتل دههاهزار زن و مرد بهخونخفته در این مملکت است. اعتراض به امریکا، بهعلت ایجاد فشار تبلیغات مسموم و انحصاری و کمک و حمایت از افراد ضدانقلابی فراری علیه انقلاب اسلامی. اعتراض به امریکا بهخاطر توطئهها و دسیسههای ناجوانمردانهاش در مناطق مختلف کشور و نفوذ در ارگانهای اجرائی مملکت . . . .» [32]
واکنشها
اقدام دانشجویان پیرو خط امام در تسخیر لانه جاسوسی واکنشهای متفاوتی را در داخل و خارج از کشور در پی داشت. در داخل کشور مردم، رهبر انقلاب و شورای انقلاب، در نقطه مقابل دولت موقت و نهضت آزادی، به تایید و حمایت از آن پرداختند. اینک در اینجا بهطورمختصر مواضع و واکنشهای این گروهها مورد بحث قرار میگیرد.
الف ـ واکنش رهبر انقلاب:
پس از اشغال سفارت، همگی بیصبرانه منتظر شنیدن مواضع و دیدگاههای حضرت امام بودند. سرانجام ایشان 24 ساعت پس از تسخیر سفارت امریکا، اولین موضع رسمی خود را در حمایت از اقدام دانشجویان اعلام داشتند و ضمن ستودن این حرکت، آن را انقلابی بزرگتر از انقلاب اول نام نهادند. بخشهایی از سخنان حضرت امام در چهاردهم آبان اینگونه بود: «آن مرکزی که جوانان ما گرفتند آنطور که اطلاع دادند، مرکز جاسوسی و مرکز توطئه بوده است. امریکا توقع دارد که شاه را ببرد به آنجا، مشغول توطئه بشود، پایگاهی هم اینجا برای توطئه درست کند و جوانهای ما بنشینند و تماشا کنند.»[33] حضرت امام در همین سخنرانی ضمن توصیف امریکا بهعنوان شیطان بزرگ اظهار داشتند: «امروز روزی نیست که ما بنشینیم و نگاه بکنیم، امروز یک توطئههای زیرزمینی، در همین سفارتخانهها دارد درست میشود که عمدهاش مال شیطان بزرگ است که امریکا باشد. نمیشود بنشینیم و آنها توطئهشان را بکنند.» [34] همچنین ایشان پس از این واقعه، طی پیامی ملاقات با نمایندگان امریکا را ممنوع و انجام آن را ـ آنهم صرفا در سطحی محدود ـ به پارهای اقدامات از سوی امریکاییها مشروط کردند: «اگر چنانچه امریکا، شاه مخلوع این دشمن شماره یک ملت عزیز ما را به ایران تحویل دهد و دست از جاسوسی بر ضد نهضت ما بردارد راه مذاکره در موضوع بعضی از روابطی که به نفع ملت است باز میباشد.» [35] درهمینزمان، امام در مصاحبه با خبرنگار تلویزیون امریکایی اِنبیسی اعلام داشتند: « این نحوه روابطی که امریکا با ما تاکنون داشته است و اینطور سفارتخانهای که امریکا در ایران داشته است، اینها قابلقبول نیستند.» [36]
ب ـ واکنش شورای انقلاب:
شورای انقلاب در آستانه پیروزی نهضت اسلامی شکل گرفت و سپس بهتدریج با ترکیبی جدید و ماموریتی متفاوت در سال 1358 به دستور امام خمینی(ره) به کار خود ادامه داد. شورای انقلاب در جایگاهی مافوق دولت موقت قرار داشت و ترسیم خطوط کلی و استراتژیک نظام و تبیین راهکارهای عملی آن، از جمله وظایف این شورا به شمار میآمد. شورای انقلاب در آن مقطع وظایف مجلس شورای اسلامی را نیز عهدهدار بود.[37] از آنجا که این شورا یک نهاد انقلابی بود و از سیاستهای امام خمینی(ره) تبعیت میکرد، هرگز با اقدام دانشجویان مخالفتی نکرد. هاشمی رفسنجانی که خود در آن مقطع از اعضای برجسته و فعال شورای انقلاب به شمار میرفت، در این خصوص میگوید: «زمانی که امام این حرکت را تایید کردند و اسمش را انقلاب دوم گذاشتند طبیعتا شورای انقلاب دیگر مخالفتی نداشت. اگرچه بعضی از افراد شورا موافق اقدام دانشجویان نبودند، شورای انقلاب عکسالعمل منفی نشان نداد و خیلی از اعضای آن به تبع حضرت امام، در سخنرانیها و اظهاراتشان این حرکت را تایید کردند . . . .» [38]
ج ـ واکنش دولت موقت:
دولت موقت نیز همچون امام خمینی(ره) موضعی بسیار صریح و قاطع اتخاذ کرد اما نه در جهت تایید بلکه در جهت محکوم و تخطئهنمودن این حرکت انقلابی. البته این موضعگیری دولت موقت باتوجه به مجموعه سیاستها و عملکرد آن در طول عمر هشتماههاش کاملا قابل پیشبینی بود. ابراهیم یزدی ـ وزیر امور خارجه دولت موقت ـ در واکنش به تسخیر سفارت امریکا، ضمن ابراز تعجب از این پیشامد، با سخنانی مبهم و چندپهلو ضمن ابراز نارضایتی از حرکت دانشجویان، کوشید از آشکارکردن صریح مخالفت دولت با این اقدام انقلابی دانشجویان بپرهیزد. مهندس بازرگان نیز در روز چهاردهم آبانماه، یعنی فقط یک روز پس از تسخیر سفارت، با تقدیم استعفانامه خود به محضر امام خمینی(ره) از ریاست دولت کنارهگیری نمود. وی در این استعفانامه اشارهای به مساله اشغال سفارت امریکا نکرد اما بسیار واضح است که اعلام استعفا، آن هم فقط یک روز پس از تسخیر لانه جاسوسی، چه معنایی دارد! این مساله نمیتوانست معنا و مفهومی جز اعتراض به اقدام دانشجویان داشته باشد و تلقی همه کارشناسان سیاسی در آن روز نیز بر همین نکته تاکید داشت. ازسوییدیگر، از آنجا که امام خمینی نیز در پذیرش این استعفا هیچ تعللی از خود نشان ندادند، میتوان دریافت که ایشان نیز حرکت دولت موقت را نوعی اعتراض و به مثابه محکومکردن اقدام دانشجویان از سوی آنها ارزیابی کردهاند؛ چنانکه وقایع ماهها و سالهای بعد و نیز اظهارات اعضای دولت موقت پس از استعفا نیز بهروشنی بر ارزیابی دقیق امام صحه گذاشت.
د ـ واکنش نهضت آزادی:
نهضت آزادی در برابر این رویداد در مقاطع مختلف مواضع متعدد و گاه متناقضی اتخاذ کرده است اما موضع مهندس بازرگان که از بنیانگذاران نهضت آزادی و مرد شماره یک آن به شمار میرفت و نیز مواضع برخی از دیگر همفکران او در نهضت آزادی که در دولت موقت نیز با وی همکاری داشتند، کاملا مخالف حرکت دانشجویان پیرو خط امام بود. بازرگان بعدها در این خصوص چنین اظهار داشت: «اسم خودشان را میگذارند خط امام. خط شیطانند اینهایی که افشا میکنند. آخر فلانفلانشدهها . . . بیشرفند اینهایی که میگویند ما با امریکا راه کج رفتیم و راه سازش رفتیم اینها [دانشجویان پیرو خط امام] ضدانقلابند. مامور همان امریکا یا شورویاند که میخواهند اختلاف بیندازند . . . .» [39]
اما جناح رادیکال نهضت آزادی، برخلاف بازرگان و همفکران او، برای آنکه همچون گذشته از قافله انقلاب اسلامی و مبارزات ضدامپریالیستی آن عقب نماند، دو روز پس از اشغال سفارت، در بیانیهای اقدام دانشجویان پیرو خط امام را تحسین نموده و با بهکاربردن الفاظ و تعابیر پرطمطراقی چون امریکای استعمارگر، سردسته استعمارگران، دشمن بزرگ خلقهای مستضعف و سنبل استعمار، از شورای انقلاب خواست که به قطع رابطه سیاسی با امریکا اقدام نماید. در بخشی از این بیانیه آمده بود: «. . . ازاینرو، منطق مبارزه ضداستعماری دانشجویان و همه مردم انقلابی ضداستعماری ایران را نباید نیمهکاره رها ساخت. شورای انقلاب که از طرف مقامات، مسئول اداره کشور شده است باید در صدد قطع روابط سیاسی با امریکا باشد.»[40]
اما واضح است که چنین موضعگیریهایی صرفا به دلیل فریب افکار عمومی و حفظ جایگاه نهضت آزادی در میان گروههای فعال در آن مقطع اتخاذ شده بود. خیلی زود و پس از آنکه افشاگریهای دانشجویان پیرو خط امام آغاز شد و محتوای اسناد لانه جاسوسی به مردم ابلاغ شد و نهضت آزادی و عناصر آن بهعنوان موضوع اصلی این اسناد مطرح شدند، این نهضت که تا پیش از آن تبلیغات ضدامریکایی را شعار خود قرار داده بود و بخشهایی از آن به حمایت از حرکت انقلابی دانشجویان پرداخته بودند، فورا به نفی و تخریب اقدام دانشجویان پیرو خط امام پرداخته و با بازرگان همصدا شدند.
لازم به ذکر است که یکی از دستاوردهای بسیار مهم تسخیر لانه جاسوسی امریکا، کشف انبوهی از اسناد و مدارک سری و طبقهبندیشده بود که بخش اعظم آنها توسط کارمندان سفارت امریکا در طی مقاومت چندساعته آنها با دستگاههای مخصوص کاملا قطعهقطعه شده بود. این امر موجب گردید فرصت زیادی صرف بازیافت، تنظیم و بازخوانی اسناد فوت شده شود. اما سرانجام با وجود دشواریهای فراوان این امر طی مراحلی به انجام رسید و نتایج آن در شصت جلد کتاب توسط دانشجویان پیرو خط امام چاپ و منتشر گردید.
در فرآیند بازیابی و بازخوانی این اسناد، دانشجویان به سندهای محرمانهای دست یافتند که از ارتباط افراد و گروههایی در داخل کشور با ایالاتمتحده و سازمانهای جاسوسی کشور حکایت داشت. ازاین رو، این دانشجویان بلافاصله جهت تنویر افکار عمومی آنها را منتشر ساختند. پارهای از این اسناد از ارتباط برخی از اعضای نهضت آزادی، جبهه ملی و اعضای کابینه دولت بازرگان با امریکا حکایت داشت. زمانیکه دانشجویان در جریان افشاگریهای خود این اسناد را منتشر ساختند، با واکنش بسیار تند بازرگان و اعضای دیگر نهضت آزادی مواجه شدند تا جایی که در یکی از این واکنشهای تند، مهندس بازرگان دانشجویان خط امام را دانشجویان خط شیطان بیشرف و ضدانقلاب معرفی کرد.[41] پس از افشاگریهای دانشجویان خط امام بود که همنوایی ظاهری نهضت آزادی با امام و ملت چندان به طول نینجامید. افشای این اسناد محرمانه خشم اعضای نهضت آزادی را برانگیخت و آنان بار دیگر همسو با بازرگان در موضع مخالف دانشجویان پیرو خط امام قرار گرفتند. در همین ارتباط چند تن از اعضای نهضت آزادی علیه بعضی از این دانشجویان که در یک برنامه تلویزیونی دست به افشاگری زده بودند اعلام جرم کرده و در نامهای به شهید قدوسی ـ دادستان وقت دادگاههای انقلاب اسلامی ـ خواستار رسیدگی جرائم، تعقیب و محاکمه این دانشجویان شدند.[42]
اسناد لانه جاسوسی حاکی از آن بود که تنی چند از اعضای نهضت آزادی بهطوررسمی به مهره امریکا در بدنه نظام اسلامی ایرانی تبدیل شده بودند. امام خمینی(ره) در یکی از سخنرانیهای خود ضمن تایید کامل حرکت دانشجویان در سخنان خود، به این مساله چنین اشاره کردند: «خطر این بود که قضیه مرگ بر امریکا منسی [فراموش] شود لهذا دیدید که این جوانهای بیدار و عزیز ما، این لانه جاسوسی را گرفتند. این شیاطین به دست و پا افتادند. یکی [منظور بازرگان] گفت: اینها [منظور دانشجویان] خط شیطان هستند. قضیه گرفتن این محل جاسوسخانه ناگوار بود برای آنها. برای اینکه پرونده اینها ظاهر میشد. اینها، این جوانهای عزیز ما که میگفتند ما در خط اسلام هستیم، بهشان میگفتند که شما در خط شیطان هستید.» [43] همچنین حضرت امام(ره) در جای دیگر نظر به این مسائل و وقایع، سخنانی را ایراد فرمودند که میتواند زینتبخش پایان این نوشتار باشد: «اگر چنانچه دولت ما مثل سابق [دولت موقت] باشد و آنطور وضع و آنطور دید را داشته باشد ما باید عزای این نهضت را بگیریم.»[44]
پینوشتها
[1]ـ جهت مطالعه بیشتر ر.ک: کامران غضنفری، امریکا و براندازی جمهوری اسلامی ایران ـ حسن واعظی، ایران و امریکا ـ شورای پژوهشگران بنیاد تاریخ انقلاب اسلامی، برررسی تاریخ روابط ایران ـ عبدالرضا هوشنگ مهدوی، تاریخ روابط خارجی ایران ـ جیمز بیل، عقاب و شیر ـ مارک گازیوروفسکی، سیاست خارجی امریکا و شاه ـ جمیله کدیور، رویارویی انقلاب اسلامی ایران و امریکا.
[2]ـ برای آگاهی بیشتر در مورد کودتای 28 مرداد براساس اسناد سازمان سیا و وزارت خارجه امریکا ر.ک: حسن واعظی، ایران و امریکا و پیام وود هاوس، اسرار کودتای 28 مرداد یا شرح عملیات آژاکس.
[3]ـ حسن واعظی، ایران و امریکا: بررسی سیاستهای امریکا در ایران، انتشارات سروش، ص 64-65.
[4]ـ علی رضوینیا، نهضت آزادی: مروری بر تاریخچه، ماهیت و عملکرد، ص 70 و روزنامه اطلاعات مورخ 30/11/1357
[5] ـ همان، روزنامه اطلاعات مورخ 3/12/1357.
[6] ـ اسناد لانه جاسوسی، شماره 18، ص 29.
[7]ـ دانشجویان مسلمان پیرو خط امام: اسناد لانه جاسوسی، شماره 16، دخالتهای امریکا در ایران، صص 78 و 79.
[8] ـ عزتالله سحابی، نیمقرن خاطره و تجربه، جلسات خاطرهگویی از دوازدهم اسفند 1376 تا نهم اردیبهشت 1378، جلسه هفدهم.
[9]ـ روزنامه اطلاعات، مورخ نوزدهم خرداد 1358.
[10]ـ اسناد لانه جاسوسی، شماره 34، ص 137 و 138.
[11]ـ همان، ص 63.
[12]ـ همان، ص 140.
[13]ـ همان، اسناد لانه جاسوسی، شماره 28، ص 81.
[14]ـ سید حمید روحانی، بررسی و تحلیلی از نهضت امام خمینی، جلد اول، ص 722.
[15]ـ اسناد لانه جاسوسی، همان، شماره 15، ص 78.
[16]ـ همان، شماره 6-1، ص 159.
[17]ـ همان، شماره 16، ص 75.
[18]ـ همان، شماره 16، ص 17.
[19]ـ صحیفه نور، مرکز مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی، انتشارات شرکت سهامی چاپخانه وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، جلد 6، 1361، ص 57.
[20]ـ همان.
[21]ـ صحیفه امام، جلد 20، ص 479.
[22]ـ همان، جلد 8، ص 51.
[23]ـ اسناد لانه جاسوسی، شماره 15، ص 77 و 78.
[24]ـ همان شماره 34، ص 137.
[25]ـ روزنامه جمهوری اسلامی، شنبه پنجم آبان 1358، شماره 122، ص 1.
[26]ـ روزنامه جمهوری اسلامی، چهارشنبه دوم آبان 1358، شماره 120، ص 8.
[27]ـ روزنامه اطلاعات، شنبه دوازدهم آبان 1358، شماره 15994.
[28]ـ روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ سیزدهم آبان، 1358.
[29]ـ روزنامه انقلاب اسلامی، پانزدهم آبان، 1358، ص 14.
[30]ـ حقیقتها و مصلحتها: گفتوگو با علیاکبر هاشمی رفسنجانی، مسعود سفیری، ص 53.
[31]ـ روزنامه جمهوری اسلامی، دوشنبه چهاردهم آبان 1358، شماره 129، ص 2.
[32]ـ همان.
[33]ـ صحیفه نور، جلد 10، ص 140، وسط 41.
[34]ـ همان
[35]ـ روزنامه جمهوری اسلامی، مورخ هفدهم آبان 1358.
[36]ـ روزنامه جمهوری اسلامی، بیستوهشتم آبان 1358.
[37]ـ برای اطلاع بیشتر از ماهیت و تاریخچه شکلگیری شورای انقلاب و وظایف آن ر.ک: مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، انتشارات همشهری، ص 511.
[38]ـ مسعود سفیری، حقیقتها و مصلحتها، گفتوگو با هاشمی رفسنجانی.
[39]ـ روزنامه انقلاب اسلامی، بیستم اسفند 1358، ص 12، سخنرانی بازرگان در مسجد جامع نارمک تهران، مورخ 19/12/1358.
[40]ـ اسناد نهضت آزادی ایران، جلد 11، ص 207.
[41]ـ سخنرانی بازرگان در مسجد جامع نارمک تهران، مورخ 19/12/58، همان.
[42]ـ ر.ک: اسناد نهضت آزادی ایران، جلد 11، ص 232.
[43]ـ در جستجوی راه امام از کلام امام، دفتر سیزدهم، ص 40 و 41.