مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
۱۰.
۱۱.
۱۲.
غوریان
حوزه های تخصصی:
غوریان (543-612ق) در مدت کوتاهی توانستند حکومت مقتدری را در بخش وسیعی از سرزمین های اسلامی تشکیل دهند. جد اعلای غوریان شنسب نام داشت. گفته شده وی در زمان علی بن ابی طالب (ع) به حضور ایشان رسید و اسلام آورد، اما پذیرش آیین اسلامی از سوی مردم غور در زمان سلطان محمود غزنوی بوده است.اوج اقتدار این سلسله در زمان سلطان غیاث الدین محمد (551- 599ق) و برادرش سلطان معزالدین (599- 602ق) بود که پیشرفت بزرگ اقتصادی و فرهنگی دولت غور نیز مربوط به این دوره است.معاصر بودن غوریان با حکومت هایی چون غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان همواره موجبات برخوردهای سیاسی و نظامی این خاندان را با حکومت های یاد شده فراهم می نمود. پس از مرگ معزالدین غوری سلسله غوریان اقتدار پیشین خود را از دست داد و رو به تجزیه نهاد و حاکمان محلی دم از استقلال زدند و در این بین سلطان محمد خوارزمشاه از موقعیت استفاده نمود و سلسله غوریان را در خراسان و ماوراالنهر سرنگون ساخت.
خاندان معزی و گسترش اسلام در شبه قاره هند
حوزه های تخصصی:
اسلام در هند ابتدا به صورت روش های غیرنظامی و به وسیله ی تاجران و بازرگانانی که ما بین شبه قاره هند و شبه جزیره عربستان در رفت وآمد بودند، به صورت مسالمت آمیز اما محدود گسترش یافت. اما گسترش و نشر فرقه های اسلامی به خصوص فقه حنفی که با یورش سلطان محمود به هندوستان آغاز گشته بود، در دوران جانشینان این سلسله یعنی غوریان نیز در این منطقه ادامه یافت و در زمان قدرت گیری سلاطین دهلی من جمله شاهان معزی، سلاطین خلجی، تغلغیه، سلسله ی سادات، لودی و سوری تثبیت گردید. این سلسله های مسلمان که بعد از سلطان معزالدین غوری در شمال هندوستان قدرت را در دست گرفتند، همیشه روابط خود را با خلفای عباسی حفظ کرده و حتی پس از کشته شدن معتصم آخرین خلیفه ی عباسی تا مدت ها نام وی را بر سکه هایشان ضرب می نمودند، و این گونه تمایل خود را برای منطبق شدن با دنیای اسلام نشان می دادند.
پناه بردن ایرانیان به سرزمین هند هنگام یورش مغولان (616 تا653 ق.)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مناسبات دیرپای اقتصادی و فرهنگی بین ایران و هند هرگز قطع نشده است. لیکن هندوستان گاهی پناهگاه ایرانیانی بوده که از ستم حاکمان یا تیغ تجاوزگران، به آن سرزمین کوچیده اند. یکی از این دوره های پناه جویی با یورش مغولان آغاز شد.در برابر این پرسش که چرا ایرانیان هنگام یورش مغولان به هندوستان پناه بردند؟ و این که سرنوشت پناه جویان ایرانی در هند چه بود؟ مدعای این تحقیق چنین است: طبیعت ناشناخته، جنگل های انبوه و دشت های پهناور مملو از گونه های اقوام و مذاهب رازآلود، پناهگاهی دور از دسترس شمرده می شد. شباهت های فرهنگی بین ساکنان دو سوی سند و روحیه اعتدال گرایانه هندیان نیز انگیزه این مهاجرت ها بود و به همین دلایل، در قرن هفتم هجری این سرزمین مأمن حفظ برخی از مفاخر فرهنگی ایران گردید. دراین نوشتار به روش «توصیفی- تحلیلی» و با مراجعه به منابع دست اول، ضمن توصیف چگونگی گریزایرانیان، دلایل پناه جستن آنان در هند مورد تحلیل قرار می گیرد. نتایج بررسی نشان می دهد که هنگام یورش مغول، ایرانیان با انگیزه های متفاوتی به آن دیار کوچیدند و ثمره ی مهاجرت آنان رواج زبان فارسی و سنت های تمدّن ایرانی و بخشی از دستاوردهای فرهنگ ایرانی در هند بود.
زمینه ها و عوامل اجتماعی و طبیعی رشد سازمان نظامی غوریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در نوشتار حاضر به بررسی زمینه ها و عوامل مؤثر در شکل گیری و ارتقای توان مندی نظامی غوریان و چگونگی اقدامات نظامی آن ها برای مقابله با مهاجمان و رقیبان پرداخته شده است. هم چنین با اتکا به اطلاعات موجود در منابع تاریخی و با رویکرد توصیفی تحلیلی، فراز و فرودهای دستیابی غوریان به قدرت و توان مندی نظامی و عوامل مختلف مؤثر در شکل گیری و پیشرفت قدرت نظامی غوریان بررسی شده است. در این گفتار، این پرسش اساسی مورد توجه قرار گرفته است که شکل گیری قدرت نظامی غوریان و ارتقای توان مندی نظامی آنان متأثر از چه عوامل داخلی و بیرونی بود؟ یافته های این پژوهش مشخص می کند که بخشی از شکل گیری و ارتقای توان مندی نظامی غوریان مرهون عوامل داخلی مانند موقعیت کوهستانی غور، خصوصیات مردم این سرزمین، و برخورداری غور از معادن فلزات مورد استفاده در ساخت جنگ افزارها بود. افزون بر این، نقش عوامل بیرونی مانند درگیری های غوریان با برخی همسایگان و افزایش انگیزة غوریان برای دستیابی به قدرت و دفع مهاجمان، گسترش قلمرو غوریان، تقابل آن ها با رقیبان قدرت مند، و ارتقای توان مندی نظامی غوریان از طریق بهره مندی آن ها از تجارب نظامی دیگر قدرت ها نیز بازنمود شده است.
طرح یک فرضیه در تاریخ زندگانی ابوطاهر طرسوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ابوطاهر طرسوسی یکی از راویان ادیب و زبان آور ادب فارسی است که تا به امروز با عنوان راویِ دو روایت منتشرشده داراب نامه و ابومسلم نامه نامبردار شده است. پیش تر در زمینه هویت تاریخی ابوطاهر و حضور او در دربار سلطان محمود غزنوی فرضیه ای ارائه شد. پژوهش حاضر می کوشد تا برای نخستین بار با به دست دادن شواهد و اسنادی نویافته از روایت دیگر طرسوسی، یعنی نسخه فارسی حماسه قران حبشی، احتمالات دیگری در طول فرضیه نخستین طرح کند. برآیند این مقاله، در سه بخش شاهنامه بزرگ، منار گیتی نما و آبشخورهای دوگانه همراه با ذکر دلایلی چند تحلیل شده است و نتایج این جستار بر حضور ابوطاهر طرسوسی در فاصله تاریخی اواخر سلسله غزنوی تا اواسط سلطنت غوریان دلالت دارد. بنا بر شواهد این مقاله، قران حبشی یکی از آخرین روایت های ابوطاهر طرسوسی بوده و شخصیت قهرمان و عیّار آن تبلوری آرمانی از کردارهای سلطان صاحب قران غیاث الدین محمد غوری است که از جانب مادر «حبشی» خوانده می شده است.
عوامل دیرپایی دوران حکومت غوریان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
قدرت سیاسی غوریان با دوران حکمرانی خاندان شنسبانیه شناخته شده است. این خاندان دست کم از سال 401تا612ق/1011تا1215م حکومت کردند و پس ازآن نیز برای سال های طولانی، بازماندگان آنها در شبه قارﮤ هند حکومت کردند. این بررسی پژوهشی توصیفی تحلیلی در حوزﮤ مطالعات تاریخی، کتابخانه ای، است. هدف پژوهش نیز شناخت و ارزیابی عوامل طولانی بودن قدرت سیاسی و نظامی غوریان و دیرپایی استقرار سیاسی آنان در سرزمین های شرقی خلافت اسلامی است. دستاوردهای پژوهش نشان می دهد این عوامل در وجوه مختلف و به نوﺑﮥ خود هریک در پایداری طولانی مدت حکومت غوریان سهم داشته اند. توان دفاعی و تهاجمی غوریان، موقعیت و گسترﮤ جغرافیایی، محبوبیت نسبی خاندان شنسبانی در میان غوریان، توان مالی و اقتصادی غوریان، اسلام آوردن غوریان، حمایت خلافت عباسی از غوریان، حکومت خانوادگی ﺳﻠﺴﻠﮥ غوریان، وجود مراکز چندگاﻧﮥ حکومت و اوضاع سیاسی پیرامونی از مهم ترین این عوامل بودند.
زمینه ها و عوامل شکل گیری و توسعه قدرت نظامی خوارزمشاهیان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
خوارزمشاهیان خاستگاه غلامی و نظامی داشتند. استقرار آنان در خوارزم زمینه توسعه طلبی سیاسی آنان را فراهم آورد؛ این توسعه طلبی بدون اتکا به توان نظامی مناسب و پویایی آن، و اتخاذ تدابیر سیاسی و نظامی میسر نبود. دستیابی خوارزمشاهیان به قدرت به واسطه تدابیر نظامی بنیانگذاران این حکومت و برخی زمینه ها و امکانات بالقوه ای بود که مسقط الراس حکومتشان در اختیار آنان نهاده بود. برخی از توانمندی ها نیز به واسطه تجربیات و امکاناتی بود که در درگیری های مداوم آنان با رقبایشان حاصل شده بود. موقعیت سیاسی، جغرافیایی، اقتصادی و نظامی خوارزم، پیشینه سیاسی حکومت های مستقر در خوارزم، بهره گیری مناسب از اقوام سرزمینهای فراسوی سیحون، کسب تجربیات نظامی و غنائم جنگی حاصل از درگیری با رقبا، از مهم ترین زمینه ها و عوامل توسعه نظامی خوارزمشاهیان بود. هدف این مقاله انجام یک پژوهش کتابخانه ای تاریخی به منظور بررسی عوامل موثر در ارتقای نظامی خوارزمشاهیان با استناد به گزارش های تاریخی و ارزیابی و میزان تاثیرگذاری هریک از عوامل فوق است.
بازتابِ فرهنگ ایران باستان در دوره غوریان بر اساس شاهنامه ی فردوسی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جستارهای نوین ادبی پاییز ۱۳۹۸ شماره ۲۰۶
127-148
حوزه های تخصصی:
غوریان سلسله ای محلی در شرق افغانستان بودند که در قرن ششم هجری قمری نقش تعیین کننده ای در حوادث سیاسی- نظامیِ خراسان و هندوستان داشتند. این سلسله به دلیل کمبود منابع تاکنون از نظر فرهنگی مغفول مانده است. تنها منبع ارزشمند و بجا مانده از این دوره، کتاب طبقات ناصری جوزجانی می باشد که در لابلای حوادثِ سیاسی به سنت ها و باورهایی اشاره می کند که آبشخور آنها را در فرهنگِ ایرانیانِ پیش از اسلام باید جستجو کرد. با توجه به شناختِ جوزجانی از فردوسی و همچنین شواهدِ موجود در فرهنگِ غوریان، به نظر می رسد آنها از نظرِ فرهنگی تحت تأثیر شاهنامه فردوسی بوده اند. هدفِ این پژوهش، شناختِ آبشخورِ فکری- فرهنگی غوریان و بررسی آداب، باورها و اندیشه هایی است که ریشه در فرهنگ ایرانی به ویژه شاهنامه فردوسی دارد. در این مقاله تلاش بر این است با استناد به شاهنامه فردوسی و کتاب طبقات ناصری جوزجانی، با روش توصیفی- تحلیلی به این سؤالات پاسخ داده شود که غوریان تا چه میزان اساطیر ایرانی را می شناختند؟ مؤلفه های فرهنگی بازتاب یافته از شاهنامه فردوسی در فرهنگ غوریان کدامند؟ نتایج تحقیق نشان داد که غوریان در زمینه هایی مانند: نام و نسب، اندیشه سیاسی، مراسم استقبال از سفرا، جشن های هفت روزه، عزاداری هفت روزه، شادکامی و رجزخوانی در جنگ با شاهنامه فردوسی و ایرانیان باستان اشتراک فرهنگی داشتند.
سهم صوفیان در اسلام پذیری بومیان در هند عصر ترکان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نفوذ و گسترش دین اسلام در شبه قاره هند از مباحث و مسائل مهمی است که از دیرباز، ذهن پژوهشگران را متوجه خود کرده است. در گسترش و نفوذ اسلام، عوامل متعددی تاًثیر داشته اند که می توان به ورود مهاجمان نخستین و تجار و بازرگانان مسلمان و مهاجرت علما و اهل تصوف اشاره کرد. در این بین نقش و سهم صوفیان از سایرگروه ها بیشترو پررنگ تر بوده است. صوفیان با رفتارهای مناسب و انسانی و تعامل با ساکنان شبه قاره هند و ادیان هندی، موفق شدند تاحدودی، نفرت و بدبینی هندی ها را از عملکرد مهاجمان در حملات دوره آغاز گسترش اسلام از بین ببرند. یافته های پژوهش از آن حکایت دارد که تعامل مبلغان و رهبران صوفیان و کارکرد آنها، در عمیق شدن باورهای اسلامی و دینی در میان ساکنان شبه قاره هند نقش مؤثری داشته است. محتوای دعوت صوفیان، اشتراک های فکری تصوف با ادیان و آیین های هندی، سلوک معنوی صوفیان، دادوستد های طریقت های صوفیانه با ادیان هندی و نیز کاستن و زدودن پیامد های منفی لشکرکشی های نظامی را باید از مهم ترین عوامل موفقیت صوفیان در گسترش اسلام در شبه قاره هند دانست. این مقاله به روش توصیفی تحلیلی و بر پایه منابع کتابخانه ای جمع آوری شده و هدف آن،بررسی سهم صوفیان در اسلام پذیری بومیان در هند عصر ترکان است.
سیاست داخلی و خارجی الناصرالدین الله در اداره ممالک اسلامی
حوزه های تخصصی:
ابوالعباس احمدبن مستضئی، ملقب به الناصرلدین الله که دوران وی از همه خلیفگان عباسی طولانی تر بوده، درحوزه سیاست داخلی و خارجی کوشش هایی کرد که شوکت دیرین خلافت را هم چون روزگار نخست آن بازپس آرد. کشاکش ها ومنازعات جانشینی میان سلاجقه از یک طرف ، و توسعه طلبی دولت خوارزمشاهیان و اصطکاک آنان با دولت غوریان از طرف دیگر، فرصت طلایی برای تحقق آرزوی خلیفه به منظور بالابردن وزنه خلافت به عنوان عالی ترین منصب دیپلماسی درجهان اسلام فراهم کرد. او با تشکیل اتحادی با زنگیان و ایوبیان در مصر و شام علیه دشمنی مشترک، یعنی صلیبی ها، توانست ضمن استقرار نفوذ خلافت در آن ممالک، از آنان چون سد دفاعی در برابر مهاجمان مسیحی استفاده کند و با این کار و با آسودگی خاطر، با اسماعیله ایران و غوریان نیز علیه دولت خوارزمی متحد گشت و به مهار قدرت آنان برآمد. در این مقاله، نویسنده کوشیده، پس از ارزیابی حیات مذهبی و علمی الناصر، مجموعه اقدامات و تحرکات او را در دروان چهل وهفت سال خلافتش در حوزه سیاست داخلی و خارجی مبنی بر پیشبرد مقاصد سیاسی حکومت مورد بررسی قرار دهد.
پیوستگی تاریخی خراسان و شبه قاره هند از سده اول تا نیمه اول سده هفتم هجری؛ رویکردی نو به مطالعات تاریخی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
همجواری شبه قاره هند و خراسان بزرگ در دوره اسلامی تاریخ سیاسی این دو ناحیه را با یکدیگر پیوند داده است. بر اساس گزارش های تاریخی، گسترش اسلام در شبه قاره و شکل گیری حکومت مسلمانان در هند ریشه در تحولات سیاسی خراسان داشت. هندوان نیز در عرصه های سیاسی و نظامی برخی دولت های اسلامی خراسان بزرگ حضور داشتند. همچنین غزنه که دروازه خراسان به هند شناخته می شد، نقش مهمی در رویدادهای سیاسی خراسان و هند در این دوره داشت. از این رو مسئله اصلی پژوهش اینست که چنین موضوعاتی نشان از پیوستگی تاریخی رویدادهای خراسان بزرگ و شبه قاره هند دارد؟ آیا می توان با چنین رویکردی، به مطالعه تاریخی این دو ناحیه پرداخت؟ در این پژوهش با بررسی رویدادهای سیاسی مرتبط با این دو منطقه در سده اول تا نیمه اول سده هفتم هجری و بر اساس دستاوردهای این تحقیق، در مطالعات هندشناسی و خراسان شناسی، می توان با رویکرد جدیدی به میراث تاریخی مشترک این دو سرزمین توجه کرد.
جایگاه زنان در حکومت و جامعه غوریان(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات تاریخ اسلام سال ۱۵ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۵۸
۱۶۰-۱۳۹
حوزه های تخصصی:
جایگاه زنان و میزان نقش آفرینی آنان در عرصه های سیاسی و اجتماعی، از معیارهای ارزیابی رشد فرهنگ و تمدن جوامع است. موقعیت زنان در حکومت و جامعه غوریان، براساس پایگاه اجتماعی آنها تعیین می شد و شامل «زنان درباری و اشراف»، «زنان طبقه متوسط شهری»، «زنان طبقه پایین روستایی» و «دختران کنیز و زرخرید» می شدند. منابع تاریخی روشنگریِ اندکی درباره وضعیت زنان غور دارند. با وجود آنکه زنان طبقات بالای جامعه حقوق و مهریه بالایی داشتند، معمولاً مجبور به ازدواج های مصلحتی با سران حکومت های رقیب می شدند. زنان طبقات متوسط و پایین هم مشارکت کمی در کنش های جامعه داشتند. سؤال اصلی پژوهش حاضر این است که زنان طبقات مختلف غور از چه جایگاهی در سیاست و اجتماع برخوردار بودند؟ یافته های پژوهش با رویکرد توصیفی-تحلیلی، حاکی از آن است که زنان طبقات بالا در جهت گیری های سیاسی و اجتماعی مشارکت داده می شدند، اما زنان طبقات متوسط و پایین جامعه تنها در امور خانواده تأثیرگذار بودند.