
مطالعات تطبیقی تاریخ و فرهنگ اسلامی
مطالعات تطبیقی تاریخ و فرهنگ اسلامی سال 3 پاییز و زمستان 1402 شماره 5
مقالات
حوزههای تخصصی:
جهان معاصر تحولات اجتماعی شگرفی را شاهد است. جنگ ها و استبدادهای داخلی و خارجی در بسیاری کشورها اتفاق افتاده است. بدیهی است که ادبیات و شعرِ ملل نیز، در مسیر پایداری مقابلِ ظلم های واردشده بر هر جامعه ایفای نقش کند. پس برای تقویت فرهنگ مقاومت ضمن واکاوی تعالیم قرآن، کشف مؤلفه های کاربردی در شاخه های مختلف هنر ضرور ی است، تا آن هنر به خدمت فرهنگ قرآنی درآید و در نتیجه شکوفایی جامعه تحقق یابد. دو ملت فلسطینی و لبنانی مشترکاً طعم تلخ تجاوز بیگانگان به خاک وطن را چشیده اند، هر دو ملت عرب با ویژگی های مشترک فرهنگی، تاریخی، اعتقادی هستند؛ البته با تفاوت هایی اندک که می توانند زاویه دید متفاوتی به مضمون پایداری در نگاه ملی و جهانی را باعث شود. پژوهش حاضر با رویکرد تطبیقی اشعار بولس سلامه[1] و مطلق عبدالخالق[2] را با تأکید بر مضمون مقاومت بررسی می کند. کشف شاخصه های مشترک فرهنگ مقاومت در ادبیات معاصر و بررسی ویژگی هایی که هر یک از دو شاعر با توجه به بوم و شرایط سیاسی-اجتماعی کشور خود، اولویت قرار داده اند، هدف اصلی پژوهش است. داده ها با استفاده از روش توصیفی-تحلیلی، با استراتژی تحلیل تماتیک بررسی شده اند. یافته ها نشان می دهد مضامین استخراج شده عبارت اند از القای امید، تمجید شهادت، مبارزان و اسطوره های دینی، افشای ظالمان و نکوهش حاکمان، وطن پرستی و دعوت به جهاد. همچنین سلامه با استفاده از سبک روایی گونه و استناد به الگوهای تاریخی مقاومت مانند حضرت علی(ع) برای احیای فرهنگ مقاومت تلاش می کند، اما عبدالخالق بیشترین تأکیدش احیای روحیه وطن پرستی است.
[1]. هنرمند اهل لبنان.
[2] . هنرمند اهل فلسطین.
بررسی چارچوب های نظری کینگدان، روستو و گیدنز در تحلیل اصلاحات ارضی ایران
حوزههای تخصصی:
اصلاحات ارضی به عنوان یکی از مهم ترین برنامه های اجراشده در دوره پهلوی دوم با هدفِ گذار از جامعه سنتی کشاورزی به جامعه سنتی نوین قلمداد می شود. برای تبیین علل موفقیت یا ناکامی برنامه و همچنین پیامدهای سیاسی و اقتصادی آن، چارچوب های نظری مختلفی ارائه شده اند. پژوهشگران برای تبیین آن از چهارچوب های نظری متنوعی در حوزه های سیاست گذاری عمومی، اقتصادی و جامعه شناسی بهره برده اند؛ این پژوهش درصدد است با نگاهی تحلیلی به بررسی چارچوب های نظری در تحلیل اصلاحات ارضی ایران بپردازد. لذا در پی پاسخگویی به این سؤال ها است: 1. چارچوب های نظری کینگدان، روستو و گیدنز چگونه به تحلیل اصلاحات ارضی در ایران کمک می کنند؟ 2. نقاط قوت و ضعف هر یک از چارچوب های مذکور در تبیین اصلاحات ارضی چیست؟ یافته های پژوهش حاکی از آن است که هر یک از چارچوب های مذکور به نوعی در تبیین برنامه اصلاحات ارضی مؤثر هستند، اما هیچ یک به تنهایی قادر به ارائه تصویر کامل و جامع از این طرح نیستند؛ بنابراین به نظر می آید یک چهارچوب ترکیبی از نظریات ترکیبی روستو و گیدنز می تواند به نحو بهتری اصلاحات ارضی در ایران را تحلیل کند. این چهارچوب ترکیبی می تواند به تفصیل به بررسی نقش قدرت های خارجی، نهادهای داخلی، دولت و نیروهای اجتماعی در اصلاحات ارضی بپردازد و تأثیرات این اصلاحات بر ساختارهای اجتماعی -اقتصادی را به طور کامل تری تبیین کند.
مقایسه فرهنگ حیا زنان در ایران باستان و اسلام بر اساس متون معراجی
حوزههای تخصصی:
بیش از آنکه پوشش ایرانیان متأثر از فرهنگ اسلامی باشد، سنتی فرهنگی و مذهبی از دوره باستان و تسلط فقهی و اخلاقی دین زرتشتی بود. براساس متون اوایل دوره زرتشتی که انعکاس دهنده مسائل اخلاقی و فقهی هستند، می توان به مسائلی پی برد که نشان دهنده قبح مصادیق بی عفتی و تبرج زنان در جامعه هستند. این امر به ویژه در متن معراجی زرتشتی ارداویراف نامه مشخص است. شبیه به این مسئله در متون مشابه اسلامی مانند حدیث معراج مشاهده می شود. این شباهت در مسائلی مانند تبرج و بی عفتی است، اما بسیاری از موارد سخت گیرانه دین زرتشتی به خصوص در مورد مسائل شخصی زنان در متن اسلامی وجود ندارد. ازاین رو، این پژوهش به دنبال مقایسه فرهنگ حیا زنان در ایران باستان و اسلام بر اساس متون معراجی است. برای این منظور دو متن ارداویراف نامه و حدیث معراج انتخاب شده و مواردی که دغدغه این پژوهش هستند، به صورت کمی مورد بررسی قرار گرفته اند. بر این اساس نویسندگان به این نتیجه رسیده اند که در مسائلی که به تزلزل خانواده می انجامد شباهت هایی بین این دو متن وجود دارد، ولی در مسائل زیستی و روزمره زنان دین اسلام رویکردی آزادانه تر دارد.
گونه شناسی و مقایسه عملکرد صحابه در برابر بدعت ناسزاگویی به امیرالمؤمنین علی (ع)
حوزههای تخصصی:
در دوره حکومت معاویه بن ابی سفیان، ناسزاگویی آشکار به امیرالمؤمنین علی(ع) به صورت رسمی از سوی دستگاه خلافت اموی رواج یافت؛ بدعتی که زمینه ساز شکل گیری جریان ناصبی گری شد و آثار آن تا امروز باقی است. پرسش اصلی این پژوهش آن است که مواضع و واکنش های صحابه در برابر بدعت ناسزاگویی به امیرالمؤمنین علی(ع) چگونه بود؟ در چه محورهایی قابل دسته بندی و مقایسه است؟ و مواضع آنها چه اثراتی را برجای نهاد؟ مقاله حاضر با روش توصیفی - تحلیلی و بر پایه بررسی محتوای اسناد تاریخی به این داده ها رسید که واکنش های صحابه در برابر بدعت ناسزاگویی آشکار به امیرالمؤمنین علی(ع) در سه جریان «همراهی کننده»، «سکوت کننده» و «مقابله کننده» می گنجد. به این صورت که شماری از صحابه حاکمان اموی را در ترویج این بدعت یاری کردند یا با سکوت خود در برابر آن، موضعی بی طرفانه گرفتند، ولی دسته ای نیز به مقابله با این بدعت پرداختند؛ جریان مقابله کننده در سه محور «بیان فضائل»، «هجرت معترضانه» و «جهاد لسانی تا مرز شهادت» فعال بود، به این صورت که آنها با ترویج و نشر فضائل امیرالمؤمنین(ع)، هجرت از سرزمین های تحت سلطه امویان و سرانجام جهاد لسانی همراه با پایداری تا مرز شهادت با این بدعت مقابله کردند؛ اما این مقابله ها، تبدیل به جنبشی فراگیر نشد و نتوانست مانع رسمی شدن سیاست ناسزاگویی شود، ولی سبب گسترش و حفظ روایات نبوی(ص) درباره فضائل امیرالمؤمنین علی(ع) گردید و نهایتاً، به پایان یافتن تدریجی این بدعت در عصر عمر بن عبدالعزیز و تقویت ادله حقانیت مکتب اهل بیت(ع) کمک کرد.
مطالعه تطبیقی روابط و مقایسه سیاست فرهنگی، مذهبی و نظامی غوریان و خوارزمشاهان
حوزههای تخصصی:
در اواخر قرن ششم و اواخر قرن هفتم هجری دو حکومت بزرگ خوارزمشاهان و غوریان در شرق ایران در مرحله تقابل قرار داشتند؛ اما این تقابل نه تنها در میدان جنگ و سیاست، بلکه در عرصه فرهنگی، مذهبی نیز تبلور یافت. غوریان به لحاظ روابط کهن با خلافت عباسی خود را محافظ این نهاد مذهبی، سیاسی در برابر هجمه های حکومت خوارزمشاهی، از دوران سلطان علاءالدین تکش (596-568) تا دوران حکومت محمد خوارزمشاه (617-596)، می دانستند. هرچند که خوارزمشاهان، به خصوص در عصر سلطان محمد، سعی در دوری از این تقابل داشتند؛ به هر روی ناچار به ورود به این درگیری شدند که در نهایت به زوال حکومت غوریان انجامید. بی تردید پیروزی های خوارزمشاهان در خراسان و در نهایت تمام سرزمین غوریان مرهون پیروزی در رقابت فرهنگی-مذهبی نیز بود که نتایجش را در میدان نشان داد. این پژوهش در صدد است که با نگاهی توصیفی-تحلیلی علل تاریخی مؤثر بر روند این تقابلات را از عرصه میدان نظامی تا رقابت فرهنگی-مذهبی دنبال کرده و در پی پاسخگویی به این پرسش باشد: 1- سیر تحول روابط خوارزمشاهان و غوریان طی سال های حکومت محمد خوارزمشاه تا پایان حکومت غوریان با بررسی مقایسه ای رفتار آنها در قبال رویدادهای فرهنگی، مذهبی چگونه بوده است؟ یافته های تحقیق حاکی از آن است که روابط خوارزمشاهان و غوریان پس از روابطی صلح آمیز در دوران سلطان تکش خوارزمی به روابطی چالشی، سخت به همراه تقابل نظامی و فرهنگی شد که در نهایت سبب فروپاشی حکومت غوریان و ضعف حکومت خوارزمشاهان شد.
پارادایم معانی عرفانی در مراثی و مدایح اهل بیت به اقتضای تطور تاریخی (بررسی مقایسه ای معنای ولایت و غربت در چهار دهه پیش از انقلاب و چهار دهه پس از انقلاب اسلامی)
حوزههای تخصصی:
از جنبه های تفرد عرفان شیعه نسبت به سایر عرفان ها، ظهور ادبیات آیینی شیعیان در قالب سنت مرثیه و مداحی برای اهل بیت (علیهم السلام) است. مدایح و مراثی شیعی، بازتاب مواجهه عرفانی جامعه با رخدادهایی هستند که جنبه های دینی مردم را تحت تأثیر قرار می دهد. پژوهش حاضر با رویکرد تحلیل متن، تلاش دارد تطور معانی عرفانی در مراثی و مدایح چهار دهه پیش از انقلاب و چهار دهه پسا انقلاب در ایران را بررسی کند. در این تحقیق مسئله ولایت معصومین و مقایسه آن با ولایت فقها، مسئله جنگ و به تبع آن مسئله مهاجرت و غربت و انگاره های عرفانی به آن در ادبیات عرفانی چهل ساله قبل و بعد انقلاب بررسی می شود. مدعای این پژوهش آن است که از رهگذر بررسی سطح یا عمق واژگانی که در هر برهه برای مدح و مرثیه معصومین در میان شاعران آیینی وام گرفته شده است، می توان نگرش معرفتی پنهان در لایه های درونی جامعه را در چهل سال قبل و بعد انقلاب مورد بررسی قرار داد و مشخص کرد در چه مواردی مفاهیم عرفانی روندی رو به رشد و در کدام موارد تطور افول گرایانه داشته است.