مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
بخارا
حوزه های تخصصی:
آخرین دوره حکمرانی دولت ایران در مناطق بخارا و خیوه در دوره نادرشاه افشار صورت پذیرفت و پس از آن در مناطق مذکور حکومت هایی از ازبکان استقرار یافت که نسبت به دولت ایران سیاست و روشی در پیش گرفتند که جنبه خصمانه آن بر دوستانه اش بیشتر بود. در مرو شاخه ای از ایل قاجار از زمان صفویه تا اوایل قدرت یابی آقامحمدخان در ایران، حکومت می کردند که آن هم به دست حاکم بخارا ساقط شد. گر چه آقامحمدخان درصدد اقداماتی در مناطق مذکور بود، ولی فرصت انجام آن را نیافت. غیر از حکام فوق ترکمانانی هم در مناطق شمال گرگان و استرآباد و خراسان بودند که دارای حکومت نظام یافته و مشخصی نبودند و گرچه مدتی پناهگاه بعضی از سران ایل قاجار بودند اما با استفرار حکومت قاجار مناسبات بین آنان تغییر کرد و آن ترکمانان به قتل و غارت و اسیر کردن مردم نواحی مرزی قلمرو قاجار پرداختند و آقامحمدخان اقدام به سرکوب آن ها می کرد.
بازشناسی منطق عملی معارف پروران بخارایی (مطالعه موردی؛ تفکر سیاسی احمد دانش)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
روشنفکران ماوراءالنهری موسوم به «جدیدیان»، شالوده و بنیان فکری خود را بر آراء و آثار احمد دانش بخارائی، استوار ساخته و او را پدر جریان ترقی پروری در این سرزمین می خواندند. در این نوشتار به منظور بازشناسی منطق عملی اندیشه آنها با بهره گیری از جستار روشی چهار مرحله ای توماس اسپریگنز (مشاهده بحران، تشخیص درد، جامعه آرمانی، راه درمان)، که بر فرایند شکل گیری اندیشه متفکر سیاسی(نه صرفاً خودِ اندیشه) تمرکز دارد این سوال را پی گرفتیم که« اندیشه سیاسی احمد دانش طی چه فرایندی بر مدار روشنفکری قرار گرفت و کنش او در این ساحت چگونه بود؟»مدعا و پاسخ آغازین این است که« تعلق دانش به عنوان یک اندیشمند با فراست به زیست بومی در آستانه انحطاط و برخورد تجربیاتش باتکاپوهای اندیشمندان تاتار، اشغالگری روسها در ماوراءالنهر و شکوه سرزمین آنها، در نهایت موجب شد تا آراء ترقی خواهانه او تکامل یافته و با ابتناء به آن، ضمن تحلیل علل بی نظمی در جامعه، راهکاری را برای برون رفت از آن عرضه نماید».
هژمونیک سازی گفتمان ترقی خواهی (جدیدی) در روزنامه بخارای شریف(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شکل گیری جریان نوگرایی در فرارود قرن نوزدهم/سیزدهم که نظام اندیشه ای مسلط بر آن به دلیل تعامل نداشتن با جهان در رکود و ایستایی کم نظیری بود، آغاز رقابتی جدی و پرتنش میان دو جریان فکری بود. مطالعه این رقابت، ابهام جدی در مورد نحوه به کارگیری قدرت و یارگیری آن ها در جامعه ایجاد می کند. در این نوشتار با پرهیز از ورود به بحث مرسوم دعوای جدیدی و قدیمی و قضاوت مثبت و منفی درباره آن ها، این مسئله را بررسی می کنیم که چگونه جریان جدیدی با وجود تثبیت و عینیت گفتمان حاکم (قدیمی)، با استفاده از ابزار مطبوعات نظام معنایی خود را هژمونیک می سازد؟ چارچوبی که برای نظم بخشی و دقت در متن روزنامه به کارگرفته می شود، نظریه گفتمان لاکلا و موفه است؛ زیرا در شرایط وجود دشمنی میان نیروهای سیاسی مختلف در جامعه در دسته بندی فرایندی مفاهیم کارکرد مناسبی دارد. پاسخ آغازین ما این است: «محرّران جدیدی روزنامه با آگاهی از احوال جهان و تمسک به سنت اصیل اسلامی، ضمن تلاش برای بیداری خرد دینی توده های مردم، نظام معنایی رقیب را که بر سنت های بومی و دینی تأکید داشت به حاشیه راندند و در راه تثبیت خود گام برداشتند». نتیجه این شد که فرایند هژمونیک سازی نظام معنایی جدیدی در روزنامه بخارای شریف به وسیله معرفی خرده مفاهیم جدیدی، برجسته سازی مفاهیم پذیرفته شده و همچنین غیریت سازی ضعیف گفتمان رقیب، صورت پذیرفت.
تحوّل در حاکمیت سیاسی و نظام دیوانی اُزبکان ماوراءالنهر(فرارود) از (قرن 9 13ق./ 15 19م.)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
دولت پژوهی سال ششم زمستان ۱۳۹۹ شماره ۲۴
73 - 101
حوزه های تخصصی:
تاریخ سیاسی و اجتماعی ماوراءالنهر(فرارود) در دوره اسلامی، بزنگاههایی از تصادم دو زیست جهان بدوی و حضری دارد که یکی از متأخرین آنها، برهه قدرت گیری و حاکمیت صحراگردان ازبک و مهاجرت گسترده آنها به قلمرو جهان ایرانی و در نهایت شکل گیری ساختار سیاسی و اداری دوگانه (ایلیاتی حضری) بود. در نوشتار حاضر با بکارگیری رویکرد جامعه شناسانه وبری(نظریه اقتدار سنتی) که روند تحول اقتدار و سلطه در جوامع سنتی را به تصویر می کشد، ادوار حاکمیت سیاسی ازبکان تا قرن 13/19 را با این ابهام پی گرفتیم که «صحراگردان ازبک چه گونه هایی از اقتدار و حاکمیت سنتی را در روند تحول حیات سیاسی خود تجربه کرده اند؟»، مدعای ما این است که «اقتدار سنتی ازبکان، به تبع نظام اجتماعی ترکیبی (حضری و بدوی) و غلبه ساختار ایلی، در چالش پیوسته و پرتنش میان گونه های مختلف، هم زمان ساختار چند لایه ای(از اقتدار جرنوتوکراسی(پیرسالارانه)، پاتریارکال(پدرسالارانه) و پاتریمونیال(پدرشاهی)) را تجربه می کند و سرانجام با قدرت گیری آخرین سلسله از این نژاد(منغیت ها) به دلایلی لایه پاتریمونیال آن تثبیت می شود». ماحصل پژوهش، مدعای فوق را این گونه تکمیل می کند که اقتدار گسترش یافته پاتریمونیال منغیتی به دلیل خودکامگی امیران این سلسله در روند تثبیت اقتدار سیاسی خود به سلطانیسم (که گونه ای از سلطه پاتریمونیال است) نزدیک می شود.
جایگاه مدرسه ها در گسترش فرهنگ اسلامی ورارود (مطالعه موردی: مدرسه میرعرب بخارا (1297-942ق/1880-1553م))(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مدرسه میرعرب را در سال 942ق/1535م سید عبدالله یمنی حضرموتی ملقّب به میرعرب از شیوخ طریقت نقشبندیه و امام جمعه بخارا در دوره حکمرانی عبیدالله خان شیبانی (حک: 940-947 ق/ 1534-1539م) بنا کرد. زمانی نبرد که این مدرسه در کنار دیگر مدرسه های بخارا به کانونی مهم برای سپری کردن دوره تحصیلات عالی دینی تبدیل شد و طلبه های علوم دینی از سرتاسر مناطق مسلمان نشین روسیه و دیگر روستاهای هم جوار برای ادامه تحصیل وارد بخارا شدند. بسیاری از طلبه های تاتاری و باشقیری که در بخارا تحصیل می کردند بعد از بازگشت به موطن خود به عنوان بخارایی شناخته می شدند و علاوه بر اعتبار قابل توجهی که برای جامعه خود به ارمغان می آوردند، از جایگاه اجتماعی و مذهبی ممتازی نیز بهره مند بودند. در این نوشتار می خواهیم با استفاده از منابع تاریخی و آرشیوی و به شیوه توصیفی- تحلیلی، به این پرسش پاسخ دهیم که مدرسه های بخارا چه جایگاهی در گسترش فرهنگ اسلامی ورارود داشته اند؟ از این رو برای پاسخ به این پرسش، مدرسه میرعرب که در شمار مهم ترین و بزرگ ترین مدرسه های بخارا به شمار می آید را در قالب مطالعه موردی بررسی می کنیم تا جایگاه برجسته مدرسه های بخارا در گسترش فرهنگ اسلامی ورارود را تبیین کنیم. دستاوردهای نوشتار روشن می کند، مدرسه های بخارا که مدرسه میرعرب نمونه شاخص آن ها است کانون حفاظت از گفتمان سنت اسلامی این سرزمین بوده اند، علاوه بر آن در تبلیغ و گسترش فرهنگ اسلامی در میان مردم ترک و تاتار دشت قپچاق و پاسداری از هویت اسلامی این مردم در برابر تسلط روسیه تزاری و شوروی، نقش مهم و مؤثری داشتند.
شاعری از بخارا بازشناخت مشفقی بخارائی و ضرورت تصحیح و انتشار کلیّات او به همراه معرفی کامل ترین نسخه دیوان شاعر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
شعر فارسی در بخارا با شاعران بزرگی مانند رودکی و شهید بلخی رونق و کمال یافت و در طول قرون گذشته شاعران بسیاری در آن سرزمین ظهور کردند. عبدالرحمن مشفقی بخاری، شاعر و طنزپرداز قرن دهم (995‑945) ورارود، با همه شهرت و اعتباری که در بین فارسی زبانان آن سرزمین دارد، در میهن ما کمتر شناخته شده است. از این شاعر اشعاری در قالب های گوناگون و موضوعات مختلف برجای مانده که ازنظر سیر تطوّر شعر فارسی، به ویژه در ماوراءالنهر، اهمیت دارد. از کلیّات دیوان او نسخه های خطی چندی در کتابخانه های دنیا پراکنده است؛ هرکدام از آنها بخشی از آثار او را اعم از قصیده، غزل، قطعه، رباعی و مثنوی در بر دارد که قسمت اعظم آن تاکنون به چاپ نرسیده و منتشر نشده است. کامل ترین نسخه برجای مانده ازنظر اشتمال بر بخش های مختلف دیوان، نسخه ای است که در «گنجینه دست خط های فرهنگستان علوم تاجیکستان» نگهداری می شود که با به دست آوردن این نسخه ارزشمند توانستیم به مجموعه کامل اشعار او دست یابیم. نویسندگان این مقاله بر آن اند تا با ارائه توضیحاتی چند درباب زندگی این شاعر و بررسی محتوای دیوان، شناخت تازه ای از شاعر و آثار او ارائه دهند؛ آثار او مشتمل بر یک دیوان قصاید، سه دیوان غزلیات، یک مثنوی داستانی به نام «گلزار ارم» و یک ساقی نامه، یک دیوان مطایبات و تعدادی قطعه و رباعی است.
اندیشه ها و واکنش های احمد مخدوم دانش در تقابل با سنت های سیاسی، مذهبی و علمی بخارا(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
علم و تمدن در اسلام سال دوم تابستان ۱۴۰۰ شماره ۸
10 - 32
حوزه های تخصصی:
متجددان و روشنگران امارت بخارا در واکنش به وا پس ماندگی سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی این امارت و سپس به دنبال تسلط روسیه تزاری بر منطقه آسیای مرکزی که منجر به آشنایی با مظاهر تجدد و فرهنگ روسی و اروپایی شد، خواستار اصلاحاتی در زمینه های گوناگون از جمله ادبیات و نظام آموزش و پرورش شدند. این تفکر به شکل گیری حرکتی با عنوان «نهضت معارف پروری» به رهبری احمد مخدوم دانش (1243 – 1314 ه .ق./ 1828 – 1897 م.) انجامید. احمد دانش عامل عقب ماندگی جامعه خویش را دو نیروی حاکم در بخارا؛ اربابان عرصه سیاست و مذهب دانست و خواستار اصلاحات سیاسی، آموزشی، ادبی و فرهنگی در جامعه سنتی بخارا شد. نگارنده در این پژوهش بر آن است تا با نگاهی به فعالیت های احمد دانش به این سؤال پاسخ دهد، دانش با هدف اصلاحات بخارا چه اقداماتی انجام داد و این اقدامات چه دستاوردها و واکنش هایی را در پی داشت؟ نتایج تحقیق حاکی از آن است که او با انتقاد از استبداد حاکمان و جهل و عقب ماندگی روحانیون محافظه کار و سعی درهمه فهم شدن و به تعبیری مردمی شدن آثار ادبی و نوشتاری و برگشت به سنت های اصیل ملی و تاریخی در امور فرهنگی، در صدد اصلاح جامعه برآمد و خواستار تغییر نگاه به نقش حکومت، مردم و دین در جامعه بخارا شد؛ در واکنش به فعالیت های احمد دانش، علمای محافطه کار بخارا او به کفر و بدعت گذاری متهم کردند.
نقد تاریخی، ادبی و جغرافیایی حکایت «بویِ جویِ مولیان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سروده ابوعبدالله رودکی پس از 250 سال سکوت منابع تاریخی، ادبی و جغرافیایی در قرون چهارم، پنجم وششم هجری، خامه نگارش حکایت بوی جوی مولیان شد تا مشهورترین داستان روزگار سامانیان، ظاهراً به تأسی چکامه تهییج برانگیز هارون الرشید به خروج از شهر رقّه، آفریده شود و روزبروز بر معروفیت جهانی آن افزوده گردد. باید دقت نمود که فاعل، زمان و مکان روایتِ این قصیده، با حکایتِ چهارمقاله کاملاً متفاوتست. و با وجودی که دیگر منابع بر قصّه چهار مقاله صحّه نمی گذارند، لیکن نظامی عروضی، هنرمندانه این نقیصه را در کتاب خویش به قصد تبیین داستانی دلکش و سهواً با تحریف تاریخ و ادبیات جبران کرده است. باگذشت زمان، این حکایت نزد عوام و خواص آنچنان شُهره شده که دیگر کسی یارای تفکیک حکایتِ نظامی، از روایتِ رودکی نیست.دراین مقاله با روش تحلیلی_توصیفی، تبیینی تازه از حکایت مذکور در سه ارزیابیِ جغرافیایی، تاریخی و ادبی ؛ با اتکای بر منابع اصلی این سه حوزه تبیین میگردد. بنابراین حکایتِ چهارمقاله، با غیبت چهارساله امیرنصر از بخارا، و استقرار در هرات یا نیشابور، و ترسیم شخصیتی هوسباز از امیرنصر در روزگار رودکی منطبق نیست و صرفاً زاییده تخیّلی دیده میشود که میتواند جایگاه خاندان سامانیان را مخدوش و تحریف نماید.
سیف الدّین باخرزی و دو مجلس منتشرنشده از او(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
آینه میراث دوره ۱۵پاییز و زمستان ۱۳۹۶ شماره ۲ (پیاپی ۶۱)
235 - 256
سیف الدّین باخرزی از مشاهیر عرفای قرن هفتم هجری است که در منابع کهن از اشعار و نامه ها و مجلس گویی های او یاد شده است. با این حال، تا کنون مجلسی از او به صورت کامل به چاپ نرسیده تا نمونه ای باشد برای تحقیق درباره مجالس او. مجالس او جزو قدیم ترین نمونه های مجالس زبان فارسی است که برای شناخت بیشتر حالات و روحیات باخرزی مفید است. در این مقاله دو مجلس نویافته از سیف الدین باخرزی تحلیل و تصحیح شده است.
کارکرد فرهنگی مدرسه در بخارا (سده های 14 - 10 ق / 20 – 15م)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
ورود اسلام به قلمرو بلغارهای ولگا از اواخر قرن 3ق/ اوایل قرن 10م سرعت گرفت و چندی نگذشت که منطقه ولگا - اورال به یکی از کانون های پویایی فرهنگ اسلامی بدل شد. این مهم به واسطه حضور و تحصیل علماء و دانش آموختگانی بود که در سراسر دوره اسلامی خصوصاً در دوره زمانی پیشِ رو، در مدارس دینی بخارا تحصیل کرده بودند. پژوهش حاضر در نظر دارد با استفاده از منابع تاریخی و با رویکردی توصیفی- تحلیلی به بررسی کارکرد فرهنگی مدرسه در بخارا در دوره زمانی مورد بحث بپردازد. دستاورد پژوهش روشن می سازد دانش آموختگان مدارس بخارا به واسطه حضور در مناصب اجتماعی، حکومتی، علمی و تبادلات فرهنگی با استادان و دانش پژوهان دیگر و همچنین تألیف و چاپ کتب دینی، نقش مهم و بسزایی در بسط و گسترش فرهنگ اسلامی در اقصی ترکستان و دشت قبچاق و سرزمین های تاتار و بلغارنشین ایفا نمودند.
بررسی تحلیلی روند ورود اسلام به شهرهای بخارا و سمرقند (41-132ه .ق.)(مقاله علمی وزارت علوم)
با تأملی در تاریخ دو شهر بخارا و سمرقند، می توان دریافت که این شهرها، همزمان با ایران قبل از اسلام، از بزرگترین شهرهای ایالت سغد (سغدیانای باستانی) در حوزه ی رود زرافشان (رودسغد) و منطقه ی ماوراءالنهر بوده اند. بدون تردید اهمیت این دو شهر، طی قرون متمادی قبل و بعد از اسلام به اعتبارِ قرارگرفتن آنها در محل برخورد شاهراه های مهم بازرگانی بود. در نیمه ی نخست قرن اول هجری، مسلمین به دنبال فتح خراسان و نواحی مختلف ماوراءالنهر به این شهرها قدم نهادند. عمده ی لشکرکشی های سرداران اموی به این شهرها تا زمان قتیبه بن مسلم باهلی (86- 96 هـ.ق.) شیوه ی تاخت و تازهای سرحدی و پراکنده ای را داشت که سرداران عرب تنها به فتح شهرها و کسب غنایم بسنده می کردند. ولی با روی کار آمدن قتیبه، فتوحات اعراب به اوج خود رسید و لشکریان اعراب مسلمان به نهایت پیشروی دراین شهرها دست یافتند. در همین راستا، نوشتار حاضر بر آن است تا روند ورود اسلام به این مناطق را مورد تبیین قرار داده و علل تأثیرگذار در این ورود تدریجی را واکاوی نماید. به نظر می رسد عمده ی حکام این شهرها علی رغم مقاومت های اولیه، به مرور در برابر اعراب به مصالحه و تسلیم رضایت دادند و بدین طریق، مناصب حکومتی خود را حفظ نمودند. ولی ساکنان این شهرها تا آخرین لحظات به مخالفت با حکومت اعراب ادامه دادند و در نتیجه، این شهرها را به کانون های جنبش ضد اموی مبدل ساختند.