مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
۸.
۹.
بحران های منطقه ای
حوزههای تخصصی:
از زمانی که باراک اوباما به عنوان رییس جمهور آمریکا ایفای نقش نمود، زمینه برای تغییر در رفتار استراتژیک آمریکا به وجود آمد و این امر تعهدات آمریکا را نیز تحت تاثیر قرار داد. بر اساس فرآیندهای جدیــد در رفتــــار استراتژیک، «ژوزف بایدن» به عنوان معاون رییس جمهور آمریکا اعلام داشت که آن کشور از الگوی «جنگ پیشدستانه» حمایت نخواهد کرد و به جای آن، شاخص های «جنگ پیشگیرانه» را در دستورکار قرار خواهد داد.این امر نشان می دهد که سیاست های نظامی و امنیتی آمریکا پیش از آن که ماهیت تهاجمی داشته باشد، دارای رویکرد تدافعی خواهد بود. به عبارت دیگر، آمریکا از این طریق می تواند اولویت های سیاسی را جایگزین الگوهای نظامی نماید. طبعا این روند مخاطرات امنیتی و نظامی آمریکا را در محیط های منطقه ای و بین المللی کاهش خواهد داد.هدف آمریکا از تغییر در رفتار استراتژیک را می توان به کارگیری ابتکارات جدید برای ایجاد ثبات در منطقه، همکاری های بین المللی و چندجانبه گرایی در مقابله با تهدیدات از طریق فرآیندهای دفاعی دانست. در این مقاله الگوی جنگ پیشگیرانه به عنوان متغیر مستقل و سیاست خارجی - امنیتی آمریکا به عنوان متغیر وابسته در نظر گرفته شده است. در تنظیم این مقاله از رهیافت رئالیسم ساختاری استفاده شده است
تاثیر تحولات فناورانه و بحران های منطقه ای بر سازماندهی چتر دفاع موشکی آمریکا
سازماندهی چتر دفاع موشکی آمریکا تابعی از قابلیتهای فناورانه و همچنین توانمندی نیروی انسانی آن کشور است. اگر نظام بین الملل در شرایط آشوب زدگی قرار داشته باشد، بحرانهای امنیتی می تواند عامل مکمل ابزارهای فناورانه باشد. در این مقاله تلاش می شود تا رفتار راهبردی آمریکا براساس مؤلفه هایی مانند فناوری در حوزه دفاع استراتژیک بررسی شود.موضوع «سپر دفاع موشکی» اولین بار در اوایل دهه 1980 مطرح شد. رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا بر این اعتقاد بود که باید در برخورد با اتحاد شوروی به «بازدارندگی مطلق» دست یافت. این امر به مفهوم بهره گیری از ابزار و فناوری هایی بود که زمینه مقابله با تهدیدات استراتژیک اتحاد شوروی علیه اروپا، آمریکا و جهان غرب را فراهم می آورد. براساس چنین رویکردی زمینه برای تبیین «ابتکار دفاع استراتژیک» فراهم شد. «جورج شولتز» وزیر امور خارجه آمریکا (88-1983) را می توان در زمره اصلی ترین کارگزاران چنین رهیافتی دانست.برنامه ریزی دفاعی آمریکا در دهه 1990 زمانی که گروههای محافظه کار به تدریج موقعیت خود را در ساختار قدرت آمریکا تثبیت نمودند؛ زمینه برای بازسازی و اعاده طرحهای دفاعی دوران جنگ سرد به وجود آمد. این افراد اعتقاد داشتند که قدرت نظامی در زمره ابزار غیرقابل چشم پوشی در سیاست بین المللی محسوب می شود. رویکرد قدرت محور بار دیگر بر ادراک و نگرش راهبردی آمریکا تاثیر به جا گذاشت.پرسش اصلی مقاله این است که چرا اهداف راهبردی آمریکا در زمینه چتر دفاع موشکی تداوم یافته است؟ فرضیه پژوهش بر این امر تاکید دارد که برنامه ریزان (استراتژیست های) محافظه کار، برنامه های دفاعی خود را در جهت مقابله با تهدیدات بین المللی تنظیم نمودند، از سوی دیگر، نسبت به ایران دیدگاه بدبینانه ای ابراز داشته و آن را عامل بی ثباتی در حوزه سیاست بین المللی می دانستند. به این ترتیب، برنامه ریزی دفاعی آمریکا ماهیت دو شاخه ای پیدا نمود. از یک سو، در نقطه مقابل اهداف امنیتی و استراتژیک ایران قرار داشت و از سوی دیگر در برابر نشانه های قدرت یابی مجدد روسیه نقش بازدارنده را ایفا می کرد. در این شرایط بار دیگر موضوع «سپر دفاع موشکی» در دستور کار برنامه ریزان راهبردی آمریکا قرار گرفت. طرح جدید با عنوان «دفاع موشکی ملی» مورد توجه قرار گرفت. این امر نشان میدهد که اهداف راهبردی آمریکا ثابت باقی مانده اما مخاطبان آن تغییر یافته اند.
ژئوپلیتیک هویت و سیاستگذاری امنیتی در موازنة منطقه ای خاورمیانه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تنش های موجود میان ایران، عربستان، ترکیه و مصر را باید تلاش بی وقفه برای اثرگذاری بر مؤلفه های امنیت منطقه ای در خاورمیانه دانست. ارزیابی تحولات خاورمیانه نشان می دهد که جدال های امنیتی در این حوزه ژئوپلیتیکی از سال 2006 به بعد افزایش قابل توجهی پیدا کرده است. علت آن را باید در هویتی شدن رقابت های ژئوپلیتیکی در منطقه دانست. در این شرایط کشورهایی همانند ایران و عربستان در سال های دهة 1990 به بعد موقعیت خود را در امنیت منطقه ای افزایش داده و هر یک تلاش دارد تا شکل جدیدی از معادلة قدرت، امنیت و سیاست ژئوپلیتیکی را کنترل نماید. راهبرد امنیتی آمریکا نیز معطوف به تصاعد بحران و تهدیداتی که ماهیت هویتی دارد، می باشد.در این مقاله تلاش می شود رابطة بین هویت با موازنة منطقه ای مورد ارزیابی قرار گیرد. تبیین این موضوع در شرایطی امکان پذیر است که بتوان نتیجة تضادهای هویتی را در بحران های منطقه ای مورد ملاحظه قرار داد. این مقاله با «روش تحلیل محتوا» و همچنین «روش تحلیل داده ها» و تکیه بر منابع کتابخانه ای در پی پاسخگویی به سؤال اصلی مقاله با عنوان موضوعات هویتی چه تأثیری در ماهیت رقابت های منطقه ای به جا می گذارد، می باشد. فرضیة اصلی مقاله نیز بر این موضوع تأکید دارد که هویت و منازعات هویتمحور اصلی شکل بندی جدید امنیت در خاورمیانه می باشد. یافته های مقاله نشان می دهد که هویت ماهیت قدرت و موازنة قدرت منطقه ای را در سال های 2006 به بعد دگرگون نموده است. نشانه های تغییر در موازنة قدرت در قالب جدال های هویتی را می توان در منازعات سوریه، عراق و یمن مورد ملاحظه قرار داد.
تأثیر قیمت نفت بر سیاست اقتصادی امریکا در تحریم و محدودسازی راهبردی ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اقتصاد سیاسی و ضرورت های راهبردی ایالات متحده به عنوان محوریت اقتصاد و امنیت جهانی تحت تأثیر نیروهای اجتماعی، منابع تولیدی و الگوی مدیریت بحران های منطقه ای قرار گرفته است. چنین ضرورت هایی همواره عامل اصلی تصمیم گیری راهبردی کشورهای صنعتی در برخورد با بازیگران منطقه ای ازجمله ایران محسوب می شود. در این مقاله چگونگی و مقیاس محدودسازی راهبردی جمهوری اسلامی ایران از طریق سیاست تحریم اقتصادی، کنترل حوزه انرژی و مبادلات مالی به عنوان متغیر وابسته محسوب می شود. درحالی که نوسانات قیمت نفت در شرایط رکود اقتصادی، رونق بازارهای جهانی، ثبات در اقتصاد بین الملل و منازعه نظامی را باید در زمره مؤلفه هایی دانست که بر الگوی تحریم اقتصادی جمهوری اسلامی ایران تأثیر می گذارند. نوشتار حاضر که رابطة بین تحریم، قیمت نفت و تهدیدات راهبردی را تبیین می کند، این موضوع را مورد پرسش قرار می دهد که: «نوسانات بازار و قیمت نفت چه تأثیری بر الگوی محدودسازی و فرایند تحریم اقتصادی ایران می گذارد؟» فرضیه این مقاله نیز بر این موضوع تأکید دارد که: «روند تحریم اقتصادی و محدودسازی مبادلات انرژی ایران در بازار منطقه ای و جهانی تابعی از نشانه های اقتصاد جهانی و قیمت نفت بر بازار بین المللی می باشد.»
تحلیل تأثیر تغییرات آب وهوایی و چالش ها و فرصت های حاصل از آن بر بحران های منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این پژوهش با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی، با استناد به آمارها و داده های عینی و در چارچوب نظریة واقع گرایی، به دنبال بررسی تأثیرات چالش ها و فرصت های ناشی از تغییرات آب وهوایی بر بحران های منطقه ای است. یافته ها بیان می کند در دهه های اخیر، افزایش انتشار گازهای گلخانه ای ناشی از رشد سریع جمعیت از یک سو و تشدید فعالیت های اقتصادی و صنعتی بشر از سوی دیگر، موجب ایجاد تغییرات آب وهوایی در مقیاسی جهانی شده است. افزایش دمای هوا، بالاآمدن سطح آب ها و نوسان های بارندگی، مهم ترین پیامدهای تغییرات آب وهوایی هستند که ادامة حیات بشر را با چالش ها و گاه فرصت های تازه ای مواجه کرده اند. امروزه کمبود ذخایر آب شیرین و منابع غذایی، شیوع بیماری های واگیردار و مهاجرت از جمله چالش هایی است که به ویژه مناطق حاره ای و کشورهای درحال توسعة واقع در اطراف خط استوا را درگیر کرده اند. در مقابل، پیش بینی می شود در دهه های آتی، ذوب یخچال های عظیم، یخبندان های دائمی و کاهش سرمای شدید در مناطق قطبی، به ویژه قطب شمال، فرصت های تازه و شرایط مساعدی را برای سکونت در این مناطق، استخراج ذخایر ارزشمند کانی، فسیلی و غذایی و نیز دستیابی به راه های ارتباطی تازه فراهم آورند و به کشورهای توسعه یافتة واقع در اطراف قطب شمال بیش از دیگر دولت ها بهره برسانند. بدیهی است هریک از این چالش ها و فرصت ها، به نوعی زمینه را برای تشدید دشمنی ها و تضادهای دیرین هموار می کنند یا حتی موجب بروز تنش ها و درگیری های تازه میان کشورهای مختلف جهان می شوند و به این ترتیب تحول های جدیدی را در منطقه رقم می زنند.
چرایی و فرآیند افول آمریکا؛ یک جانبه گرایی و درگیری های پایان ناپذیر(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات راهبردی آمریکا سال اول پاییز ۱۴۰۰ شماره ۳
137 - 159
حوزههای تخصصی:
مفهوم افول آمریکا اولین بار از سوی نظریه پردازانی همانند امانوئل والرشتاین مطرح گردید. والرشتاین نظریه سیکل های قدرت را مطرح نموده و بر اساس چنین رویکردی، نشانه هایی از افول و کاهش قدرت نسبی آمریکا را موردتوجه قرار داد. محور اصلی تفکر والرشتاین را کاهش قدرت آمریکا در برابری دلار و طلا تشکیل می دهد. در سال های بعد از جنگ سرد، موقعیت آمریکا در سیاست و اقتصاد جهانی کاهش بیشتری پیدا کرد. آمریکا در قرن بیست و یکم درگیر جنگ های بی پایانی در افغانستان، عراق، سوریه، لیبی، یمن و بسیاری از حوزه های جغرافیایی گردید. خروج غافلگیرکننده بایدن از افغانستان نشان داد که آمریکا برای جنگ و صلح فاقد شکل بندی های کنش تاکتیکی و راهبردی بوده است. تمامی حوادث یاد شده نشان می دهد که قابلیت ایالات متحده به گونه تدریجی کاهش پیدا کرده و زمینه ظهور موج های جدیدی از بحران و ستیزش در فضای منطقه ای را اجتناب ناپذیر ساخته است. پرسش اصلی پژوهش آن است که چه عواملی در افول مرحله ای ایالات متحده تأثیرگذار بوده اند؟ فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که یک جانبه گرایی و درگیری های پایان ناپذیر ایالات متحده در مناطق بحرانی در زمره عواملی است که منجر به افزایش هزینه های راهبردی آمریکا و افول مرحله ای آن کشور گردیده است. مرشایمر به این موضوع اشاره داشت که نقش آمریکا در بحران های منطقه ای پایان ناپذیر منجر به افزایش هزینه های راهبردی این کشور شده است. در تبیین مقاله از رهیافت نئورئالیسم ساختاری استفاده شده و در تنظیم مقاله نیز از روش تحلیل داده ها و تحلیل محتوا استفاده گردیده است.
امنیتی شدن و تأثیر آن در بحران های منطقه ای (مطالعه موردی عراق)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
جامعه شناسی سیاسی ایران سال سوم پاییز ۱۳۹۹ شماره ۳ (پیاپی ۱۱)
970 - 993
حوزههای تخصصی:
مسئله امنیت از مهمترین موضوعات در سطح روابط بین الملل است و صاحبنظران دیدگاه های مختلفی در خصوص دست یابی و حفظ آن مطرح نموده اند. منطقه خاورمیانه از نظر امنیتی خواستگاه چالش های بسیاری است که در آن عوامل مختلف داخلی و خارجی را می توان دخیل دانست. در این میان چالش هایی چون تروریسم و جرایم سازمان یافته در منطقه خاورمیانه، جنگ عراق با ایران، جنگ خلیج فارس، حمله به کویت توسط عراق، القاعده، یازده سپتامبر و اقدامات نظامی آمریکا، ظهور داعش، اسرائیل تاثیرات زیادی داشته اند و بررسی دقیق تر بحران های سیاسی عراق پس از سقوط صدام حسین برای فهم مسایل امنیتی در خاورمیانه و عراق می تواند ابعاد مختلف این بحران ها را روشن سازد. نقش قدرت های منطقه ای مانند ایران، عربستان و ترکیه که گاهی روابطشان به صورت رقابتی و گاهی خصمانه است در بحرانی شدن خاورمیانه به ویژه عراق حایز اهمیت است. از قدرت های فرامنطقه ای آمریکا و روسیه به طور مستقیم در خاورمیانه حضور دارند که حمایت آمریکا از کردهای عراق در امنیتی شدن این کشور اثر گذار بوده است. بر این اساس این مقاله در صدد است به روش توصیف-تحلیلی به بررسی موضوع امنیتی شدن و تأثیر آن در بحران های منطقه ای به ویژه عراق بپردازد.
سیاست گذاری امنیتی ناتو در عصر گسترش تهدیدهای هویتی و بحران های منطقه ای(مقاله علمی وزارت علوم)
سیاست گذاری امنیت منطقه ای و بین المللی، تابعی از ساختار توزیع قدرت بین بازیگران اصلی نظام جهانی است. تشکل های ساختاری در پیمان های امنیتی مؤثر بوده و سبب بازتاب قدرت در آن ها می شود. در سال های پایانی جنگ سرد، شرایط مناسبی برای افزایش تحرک راهبردی ناتو در مناطق پیرامونی افزایش یافت. بحران ساختاری در سال های پایانی دهه 1980 افزایش یافته و به این ترتیب، پیمان آتلانتیک شمالی در سال 1989 در وضعیت جدیدی قرار گرفت. از این مقطع زمانی به بعد، تحرک امنیتی و ژئوپلیتیکی ناتو افزایش بیشتری پیدا کرده است. اولین نشانه تحرک راهبردی ناتو، در سال های بعد از انحلال پیمان ورشو و فروپاشی دیوار برلین به وجود آمد. دیوار برلین که نماد جنگ سرد در سیاست بین الملل محسوب می شود، در نوامبر 1989 فرو ریخت. متعاقب چنین فرآیندی، زمینه برای دگرگونی در شکل بندی های سازمانی و کارکردی پیمان ناتو به وجود آمد. مهم ترین مسأله و دغدغه کشورهای عضو پیمان ناتو را می توان تغییر در چالش های منطقه ای و ظهور کارکردهای جدید در فرآیند فعالیت های سازمانی ناتو دانست. هرگونه تغییر در شکل بندی ساختاری، زمینه های لازم برای تغییر در ماهیت و کارکرد پیمان آتلانتیک شمالی را اجتناب ناپذیر می سازد. در سال های بعد از جنگ سرد، شرایط برای ظهور بحران های منطقه ای و کنش بازیگران گریز از مرکز به وجود آمد. فرآیندی که «جیمز روزنا» آن را به عنوان امنیت در «عصر آشوب زده» یاد می کند. به این ترتیب، سیاست گذاری امنیتی ناتو برای مقابله با تهدیدهای دوران گذار انجام گرفته است. ویژگی اصلی سیاست گذاری امنیتی ناتو را باید «افزایش تحرک» و «مقابله با تهدیدهای پیرامونی» دانست. «پیرامون» در نگرش ژئوپلیتیکی براساس رهیافت «نیکولاس اسپایکمن» تعریف و تبیین می شود. تمامی مناطقی را که در حوزه «حاشیه زمین» قرار داشته و محور اصلی بحران های امنیتی محسوب می شود، می توان نمادی از "پیرامون" دانست. پرسش اصلی مقاله بر این موضوع تأکید دارد که سیاست گذاری امنیتی ناتو براساس چه نشانه های راهبردی و ژئوپلیتیکی شکل گرفته است. فرضیه مقاله مبیّن آن است که سیاست گذاری امنیتی ناتو معطوف به «مدیریت بحران و کنترل محیط آشوب زده» خواهد بود. در تبیین این مقاله از «رهیافت نئولیبرالی کارکردگرا» استفاده خواهد شد. براساس چنین رهیافتی، تحرک ژئوپلیتیکی ناتو برای مدیریت بحران های منطقه ای و ایجاد ائتلاف با بازیگران حاشیه ای جدید محسوب می شود.
بحران های منطقه ای، جنگ غزه و آینده سیاسی جهان اسلام(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
بحران پژوهی جهان اسلام دوره ۱۱ تابستان ۱۴۰۳ شماره ۳۳
30 - 53
حوزههای تخصصی:
بحران های منطقه ای را می توان در زمره واقعیت های سیاست بین الملل و امنیت ملی کشورهای جنوب غرب آسیا دانست. مسئله مهم در مطالعات مربوط به بحران های منطقه ای به ویژه بحران های امنیتی غرب آسیا تغییراتی است که ایجادکننده بحران می باشند. جنگ 7 اکتبر غزه مهم ترین بحران دهه سوم قرن بیست و یکم است و در شرایطی به وجود آمد که نشانه هایی از تغییرات هویتی، ژئوپلیتیکی و تکنولوژیک شکل گرفته و این امر تأثیر خود را بر موازنه قوای منطقه ای و آینده محیط پیرامونی خود را متأثر خواهد کرد. پرسش اصلی مقاله آن است که: «جنگ غزه در چه شرایط راهبردی شکل گرفته و چه تأثیری بر آینده جهان اسلام به جا می گذارد؟» فرضیه مقاله به این موضوع اشاره دارد که: «جنگ غزه انعکاس تغییر در معادله موازنه قدرت بوده و این امر زمینه بازتولید هویت مشروعیت بخش را به وجود می آورد.» پژوهش حاضر نظریه بنیان بوده و تحلیل داده ها بر اساس نظریه «کمربندشکننده» سائول کوهن می باشد.