مقالات
حوزه های تخصصی:
از آنجاکه در داخل کشور مطالعات اندکی در حوزه زبان شناسی بالینی انجام شده است، معرفی و گسترش این حوزه، نه تنها می تواند راهگشای خوبی در بررسی اختلال های گفتار و زبان باشد، بلکه می تواند مبنایی برای بررسی فرضیه ها و نظریه های زبان شناسی نیز باشد. در پژوهش حاضر برای نشان دادن و تبیین رویکرد دوسویه پژوهش در زبان شناسی بالینی، ویژگی های کاربردشناسی و نحوی شش کودک مبتلا به آسیب ویژه زبانی بررسی شد. در این پژوهش علاوه بر استفاده از زبان شناسی برای تشخیص ویژگی های این افراد، از داده های بالینی به دست آمده برای تبیین یک نظریه زبانی استفاده گردید.
ابتدا آزمون آسیب ویژه زبانی، آزمون رشد زبان و نمونه گفتاری از 6 کودک مبتلا به آسیب ویژه زبانی و 6 کودک همتای زبانی و 6 کودک همتای سنی گرفته شد. همه کودکان شرکت کننده دوزبانه فارسی-آذری بودند. سپس از داده های به دست آمده هم برای نشان دادن مشخصه های زبانی این کودکان و هم بررسی نظریه زبانی استفاده گردید.
بررسی ویژگی های تصریفی و ارجاعی در کودکان مبتلا و مقایسه آنها با کودکان هنجار نشان داد که کودکان مبتلا از نظر دستوری (تکواژهای تصریف زمانی) نسبت به همتایان زبانی نیز ضعیف هستند اما در ویژگی های کاربردشناسی (ارجاعی) تفاوت معناداری بین دو گروه مشاهد نشد. درضمن وجود آسیب دستوری و صحت کاربردشناختی در کودکان مبتلا به آسیب ویژه زبانی تأییدی بر حوزه ای بودن زبان است و نشان می دهد استفاده زبان شناسی در بررسی اختلال ها و از داده های زبانی در بررسی فرضیه ها و نظریه های زبان شناختی بسیار مؤثر و نتیجه بخش است.
کارکرد ساخت های همپایه در قابوس نامه و تأثیر آن بر متون نثر فنی در آفرینش اطناب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از شگردهای ایجاد اطناب در کلام، استفاده از ساخت های همپایه با سازه های متوالی است. از آنجا که هر یک از سازه های تشکیل دهندة ساخت های همپایه، حامل یک پیام و مفهوم هستند، مناسب ترین ابزار برای توضیح یا توصیف امور و پدیده ها به شمار می روند؛ به همین دلیل، نویسندة قابوس نامه هر جا در صدد است مطلبی را با توضیحات مفصل تر به مخاطب ارائه دهد، به فراوانی از ساخت های همپایه بهره می برد. نصرالله منشی نیز در ترجمه کتاب کلیله و دمنه به پیروی از قابوس نامه از این شگرد زبانی برای گام نهادن به عرصة اطناب استفاده کرده است؛ اما از آنجا که در نثر فنی، توصیف جای توضیح را می گیرد، نویسندة کلیله از ساخت های همپایه برای توصیف امور و پدیده ها بهره برده است. لذا کارکرد ساخت های همپایه در قابوس نامه و کلیله ودمنه متفاوت است. بدین معنی که، در قابوس نامه ساخت های همپایه به منظور ارائة توضیحات مفصل تر و در کلیله ودمنه برای توصیفات دقیق تر به کار رفته اند. این پژوهش، نتیجة کند و کاوی است که به منظور تحلیل و بررسی کارکرد ساخت های همپایه در قابوس نامه و تأثیر آن بر متون نثر فنی (به ویژه کلیله و دمنه) در آفرینش اطناب انجام شده است.
استعاره های مفهومی در زبان فارسی؛ تحلیلی شناختی و پیکره مدار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر به بررسی استعاره های مفهومی در پیکره ای نمونه از زبان فارسی می پردازد. در این پژوهش تلاش شده است تا با بهره گیری از پایگاه داده های زبان فارسی، پیکره ای از متون نوشتاری زبان فارسی معاصر که شباهت بیشتری به زبان روزمره سخنوران دارد، نمونه گیری و استعاره های مفهومی نهفته در آن استخراج گردد. سپس این استعاره ها براساس طبقه بندی لیکاف و جانسون Johnson, 1980) & (Lakoff ، در قالب استعاره های «ساختاری»، «هستی شناختی»، «جهتی» و نیز طبقه ای از استعاره های مفهومی که لیکاف و ترنر(Lakoff & Turner,1989)، تحت عنوان «استعاره های تصویری» معرفی کردند، دسته بندی شدند. در گام بعدی نسبت بسامد هریک از این استعاره ها در مقایسه با یکدیگر تعیین شد و تلاش شد تا پر بسامدترین حوزه های مبدأ در طبقه استعاره های هستی شناختی تعیین گردد و در مجموع با توجه به یافته های پیکره ای مشخص گردد که فارسی زبانان بیشتر از چه حوزه های مبدأیی برای بیان مفاهیم انتزاعی بهره می برند. در خلال این پژوهش، نگارندگان به دلیل بهره گیری از پیکره دریافتند که طبقه بندی لیکاف و جانسون(1980) از انواع استعاره های مفهومی، ملاک دقیقی برای محک یافته ها در یک پژوهش پیکره مدار نمی باشد و همچنین یافته های پیکره ای در زبان فارسی در مواردی اصل یکسویگی در نظریه استعاره مفهومی را نقض می کنند.
گویشوران زبان و باهم آیی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
به کارگیری واژه های متناسب در کنار هم، یکی از مشکل ترین وظایف زبانی زبان آموزان دوم/خارجی است. درمقابل، گویشوران بومی، در این باره که کدام واژه ها را باید در کنار هم به کار برد، دانش گسترده ای دارند؛ و آنها می توانند واژه های مختلف را به درستی در کنار هم قرار دهند. این دانش، یکی از توانایی های اساسی گویشوران بومی است. درکنارهم قرارگرفتن واژه ها را «باهم آیی» می نامند.
کاربرد خاصِّ باهم آیی ها به شکلی همانند گویشوران بومی، مسئله ای حساس است؛ اما این وظیفه برای گویشوران غیربومی آسان نیست. بنابراین، در این زمینه باید به آنان آموزش داد؛ با این حال، «به طور کلی مشخص نیست که کدام باهم آیی ها را باید آموزش داد و چگونه». خطاهایی که در استفاده از واژه ها رخ می دهد، ممکن است به دلیل تفاوت هایی باشد که بین زبان های مبدأ و مقصد وجود دارد.
آگاهی از دلایل بروز خطاهای احتمالی به هنگام یادگیری باهم آیی ها، برای زبان آموزان بسیار مفید است. در این مقاله سعی شده است باهم آیی هایی معرفی شود که(به دلیل تفاوت در دو زبان مبدأ و مقصد) احتمال زیادی دارد زبان آموزان در به کارگیری آنها دچار اشتباه شوند.
بررسی بازنمایی کنش های اجتماعی در مجموعه داستان زن زیادی از جلال آل احمد بر اساس الگوی ون لیوون (2008)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
تحلیل گفتمان انتقادی زیر شاخه ی تحلیل گفتمان است که با ترکیبی از دو شرط بین رشته ای و شرط انتقادیبودن توصیف می شود. در تحلیل گفتمان انتقادی، اعتقاد بر این است که در زیرساخت همه ی متون و گفتمان ها، شکلی از ایدئولوژی نهفته است که ساخت و معنی متن و گفتمان را تعیین می کند. به گفته تئون ای ون دایک هدف تحلیل گفتمان، رونمایی، اطلاع دادن و مقاومت در برابر نابرابری های اجتماعی است. به عقیده ی وی چنین تحلیلی، منتقد را قادر خواهد ساخت تا آن گونه های گفتمانی را که از قدرت سوء استفاده می کنند و بی عدالتی را رواج می دهند، مورد تحلیل و بررسی قرار دهد. هدف از بررسی این پژوهش، بازنمایی کنش اجتماعی در مجموعه داستان زن زیادی از جلال آل احمد بر اساس الگوی ون لیوون(2008) می باشد که نگارندگان به این دلیل که مجموعه داستان های این نویسنده، هم در دوران خود و هم امروزه نیز میان اقشار مختلف محبوبیت خود را دارد این عنوان را جهت بررسی انتخاب نموده اند. در این پژوهش از روش توصیفی و کتابخانه ای برای تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شده است بدین صورت که پس از انتخاب متون، الگوی مورد بحث روی آنها بررسی شده و در نهایت از آزمون خی برای مشخص شدن میزان رازگونگی متون استفاده شده است. نتایج حاصل از این پژوهش نشانگر این است در این مجموعه داستان میزان صراحت بیشتر از پوشیدگی است.
گرفتار، صفت بهمن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
در پاره ای از زند بند دوازدهم یسن سی و سه، نام ایزد «بهمن» با صفت griftār و گونة خطی دیگری همنشین شده است. griftār را در این بند «پذیرنده، گیرنده» معنی کرده اند. در این مقاله با توجه به معانیِ griftan و griftār، نشان داده شده است که griftār در این پاره صفت مفعولی به معنی «قابل درک، محسوس» است و از طریق عبارات و جملات سایر متون فارسی میانه، ارتباط این صفت با بهمن نشان داده شده است. در پایان برای این واژه و گونة خطی پس از آن، خوانش griftārōmand به معنی «قابل درک، محسوس» پیشنهاد شده است.
روش شناسی پژوهش در مطالعات گویش شناسی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف مقاله حاضر بررسی روش پژوهش در چهار رویکرد جغرافیای گویشی، گویش شناسی اجتماعی، گویش شناسی ادراکی و گویش شناسی پیکره-بنیاد به عنوان رویکردهای سنتی و جدید در مطالعات گویشی است. با این هدف، ابتدا به اختصار به زبان شناسی تاریخی-تطبیقی در مقام خاستگاه شکل گیری گویش شناسی به عنوان یکی از شاخه های زبان شناسی اشاره می شود. سپس، تاریخچه، هدف، روش گردآوری، تحلیل و ارائه نتایج در چهار رویکرد مورد نظر با استفاده از روش توصیفی شرح و با یکدیگر مقایسه می گردد و انگاره روش شناسی هر یک از رویکرد ها ارائه می شود. مطالعات گویش شناختی تحت تأثیر زبان شناسی تاریخی-تطبیقی و با تمرکز بر تنوع های زبانی در نواحی مختلف جغرافیایی، به ویژه نواحی روستایی آغاز شد و در نتیجه عوامل گوناگون و مهم تر از همه توسعه و پیشرفت ابزارهای فنی ضبط، ثبت و تحلیل داده ها و نیز پیدایش گرایش های میان رشته ای دستخوش تغییرات فراوان شده است. در گویش شناسی اجتماعی و ادراکی تأثیر مؤلفه های اجتماعی و نگرش های زبانی بر مشخصه های زبانی و ادراک مرزها و ارزش های زبانی مورد بررسی قرار می گیرد. گویش شناسی پیکره-بنیاد نیز از آمیختن علوم رایانه و آمار با مطالعات زبانی شکل گرفته است. بر خلاف گویش شناسی سنتی که بیشتر به مطالعه مشخصه های واجی و واژگانی در زبان مردان مسنِ روستایی توجه داشته است، امروزه اقشار مختلف در جوامع شهری و روستایی، انواع مشخصه های زبانی به ویژه دستوری، تحلیل های کمی و کیفی رایانه ای و آماری، نگرش های زبانی و بررسی های شناختی در کانون توجه قرار دارند.
سبک های غالب یادگیری ادراکی زبان آموزان فارسی در کشورهای غیرفارسی زبان(مقاله علمی وزارت علوم)
زبان آموزان بسته به پیشینة زبانی، فرهنگی، بازه ی سنی و جنسیت سبک های یادگیری متفاوت دارند. با وجود آنکه سبک های یادگیری یکی از رایج ترین موضوعات مورد بحث در زمینه ی یادگیری زبان های خارجی است، در زمینه ی یادگیری زبان فارسی در کشور های گوناگون تاکنون مطالعه ای صورت نگرفته است. پژوهش حاضر به بررسی سبک های غالب یادگیری ادراکی 97 فارسی آموز می پردازد که در 40 کشور خارجی، زبان فارسی آموخته اند. ابزار پژوهش در اینمطالعه ی پیمایشی که از نوع توصیفی تحلیلی است، پرسشنامه سبک های غالب یادگیری ادراکی رید (1997) می باشد. برای پاسخ پرسش های پژوهش از جمله چگونگی پروفایل سبک های یادگیری فارسی آموزان در محیط یادگیری زبان خارجی، تفاوت سبک های یادگیری آنان بر حسب مقطع تحصیلی، منطقه جغرافیایی، جنسیت و سن، از آزمون های گوناگون آماری بهره گرفته شد. برای مقایسه میانگین نمرات بر حسب گروه های مختلف (جنسیت، سن و ...) از آزمون های تی مستقل و آنالیز واریانس و برای مقایسه اولویت بندی سبک ها از آزمون های من ویتنی و کروسکال والیس استفاده شد. نتایج آزمون.های تی مستقل و من ویتنی میان میانگین نمرات و اولویت بندی سبک های مختلف یادگیری در دو گروه زنان و مردان و نیز آزمون های کروسکال والیس میان میانگین نمرات و اولویت بندی سبک های مختلف یادگیری در بازه های مختلف سنی اختلاف آماری معنی داری را نشان ندادند. از حیث مناطق جغرافیایی نیز تنها از نظر نمره ی سبک های بساوشی و گروهی بین آسیایی ها و اروپایی ها اختلاف آماری معنی داری وجود داشت. همچنین میانگین نمره و اولویت دهی سبک انفرادی در مقاطع مختلف تحصیلی (کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری) اختلاف آماری معنی داری وجود داشت.
شعر منظوم و نثر شاعرانه در زبان های هندواروپایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
زبان شناسی تطبیقی برای شناخت زبان ها دو روش مشخص دارد: روش رده شناختی و روش تکوینی. هدف روش نخست تثبیت ویژگی های همگانی زبان ها و هدف روش تکوینی، تدوین تاریخ زبان هاست.
زبان شناس تطبیقی برای هر زبانی یک اصل مسلم و یک فرض دارد. اصل مسلم نزد ایشان مشابهت های بسیار زبان هاست که نمی توان آنها را حمل بر اتفاق یا وام گیری کرد. فرض آنان بر این است که این زبان ها از یک اصل مشترکی منشأ گرفته اند و اختلافات کنونی میان آنها نتیجه تحولی است که زبان های هر گروه، پس از جدایی از نیای اصلی، پذیرفته اند. بررسی زبان ها از طریق روش تطبیقی، بازسازی ویژگی های بنیادی دستور و واژگان زبان فرضی را ممکن می سازد، که این خود آغازی برای توصیف تاریخی زبان های وابسته است. بر اساس مطالعات زبان شناسی تطبیقی، زبان دارای دو بعد است، یکی توصیفی، یعنی بعد زبانی و دیگری هنری و شعری. بعد زبانی به دنبال عاملی است که یک پیام زبانی را به یک اثر هنری تبدیل می کند.
مقایسه الگوهای شاخص در زبان های هندواروپایی امکان باسازی زبان ها را تا رسیدن به زبان مشترک اصلی، نیز شناخت ویژگی های شعر منظوم و نثر شاعرانه را فراهم می سازد. بر اساس این مقایسه می توان دریافت که در جوامع سنتی هندواروپایی، زبان شاعرانه در صلاحیت متخصصانی بوده است که انگیزه شاعری داشته، امّا جز سرودن شعر، وظایف دیگری از نوع موبدی، پیشگویی و مداحی را نیز عهده دار بوده اند. اصطلاحات بازمانده در برخی از شاخه های زبانی این خانواده، هم در بُعد واژه ها و هم در چهارچوب وظایف و خویشکاری های شاعران، در شرق و غرب یکسان است و از خلال این مشترکات می توان هم از پایگاه اجتماعی شاعر آگاه شد و هم اصطلاحات مربوط به شعر را در شاخه های زبانی خانواده هندواروپایی باز شناخت.
در گفتار پیش رو کوشش شده است با تأکید بر شاخه هندوایرانی زبان ها، زبان شعری و شکل آغازین آن بر اساس داده های موجود باسازی و توصیف شود.