نقش فرهنگ در منازعات و همکاری های بین المللی(مقاله علمی وزارت علوم)
فرهنگ، یکی از موضوعات محوری رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل می باشد. به طوری که، مقوله فرهنگ یکی از اصلی ترین دغدغه های جوامع بشری می باشد. تحولات محلی و ملی از یک سو، و تحولات ملی و بین المللی در عرصه فرهنگ از سوی دیگر، به نحوی دیالکتیکی بر یک دیگر اثر گذاشته، و در نتیجه،در منازعات و همکاری های بین المللی تاثیرگذار است. بی آن که بخواهیم فرهنگ را در مقابل سیاست یا اقتصاد قرار دهیم، باید خاطر نشان ساخت، کهپس از پایان جنگ سرد، مطالعات روابط بین الملل و علوم سیاسیدر تلاش بوده است، تا با رهیافتی فرهنگی به تجزیه و تحلیل امور بین المللی بپردازد. ارائه نظریاتی از جمله نظریه برخورد تمدن ها، پایان تاریخ، گفتگوی تمدن ها و بنیادگرایی اسلامی در همین چارچوب است. تدقیق در این دسته از نظریات که در دهه 1990، مطرح گردید، همچنین مرور و ارزیابی تحولات نظام بین الملل بعد از حوادث 11 سپتامبر، نظیر حمله آمریکا به افغانستان و عراق و طرح خاورمیانه بزرگ از رویکرد فرهنگی، بیانگر این مطلب است که مسایل فرهنگی نیز همانند مسایل سیاسی و اقتصادی از جایگاه خاصی، در حوزه های تصمیم سازی و تصمیم گیری در سطح ملی، منطقه ای و بین المللی برخوردار است. بنابراین هدف اساسی پژوهش حاضر بررسی نقش فرهنگ در منازعات و همکای های بین المللی می باشد. با توجه به این هدف، سوال اساسی نوشتار حاضر این است که: «فرهنگ چگونه می تواند در منازعات و همکاری های بین المللی ایفای نقش نماید؟» با توجه به سوال اساسی مطروحه، این فرضیه را می توان مطرح نمود که: «بروز و تشدید اختلافات و تعارضات فرهنگی از یکسو و افزایش تعاملات و روابط فرهنگی از سوی دیگر، می تواند به طور مستقیم در منازعات و همکاری های بین المللی در سطوح ملی، منطقه ای، و بین المللی، ایفای نقش نماید.