مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
ادوارد سعید
منبع:
مطالعات فقه و اصول دوره دوم پاییز و زمستان ۱۳۹۸ شماره ۲
157 - 132
حوزههای تخصصی:
رویارویی با تجربه ی مدرنیته و سرمایه داری پروبلماتیک عام جهان اسلام در جهان مدرن است. این پروبلماتیک عام از سویه های درونی (مسئله هویت) و بیرونی (رابطه با سرمایه داری) برخوردار است. مواجهه با این پروبلماتیک ها در قالب گفتمان های شرق شناسی و شرق شناسی وارونه مفهوم سازی و صورت بندی شده و تا به امروز همچنان سیطره ی خود را حفظ کرده اند. هدف این مقاله کاوشی در امکان طرح پرسش از رهایی از گفتمان شرق شناسی و شرق شناسی وارونه است. پس از تحلیل گفتمان شرق شناسی و گرایش های درونی آن، به تحلیل گفتمان شرق شناسی وارونه می پردازیم و سپس با نشان دادن محدودیت های درونی هر کدام به پرسش از امکان جایگزین و اهمیت پرسش از خروج از این گفتمان ها می پردازیم. در نهایت این پرسش را مطرح می کنیم که آیا رهایی از شرق شناسی و شرق شناسی وارونه بدون توضیحی جدید از رابطه ی امر کلی و امر خاص ممکن خواهد بود؟ کلی گرایی ای که توهم بازگشت به دوران قبل از شرق شناسی را نداشته و در درون آن نیز باقی نماند، نه متکی به آموزه های غیرتاریخی ایده آلیستی باشد و نه اسیر خاص گرایی های پسا استعماری.
تحلیل انتقادی سفرنامه بیابان و کشتزار اثر گرترود بل بر اساس نظریه ی شرق شناسی ادوارد سعید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گرترود بل، جهانگرد و سفرنامه نویس انگلیسی، سال های زیادی از عمر خود را در خاورمیانه و در کشورهای مختلفی همچون ایران، عربستان، سوریه، اردن و فلسطین سپری کرد. وی به علت نگارش چندین سفرنامه و ترجمه گزیده غزلیات حافظ به زبان انگلیسی نه تنها چهره ای ادبی بود، بلکه نوشتارهای او پوشش و بهانه ای برای پیشبرد فعالیت های جاسوسی دولت بریتانیا محسوب می شوند. در این میان، سفرنامه بیابان و کشتزار (1907) از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این سفرنامه نه تنها در اروپا به محبوبیت دست یافت، بلکه می توان ادعا کرد که زمینه ی اشغال فلسطین و سیاست های امپریالیستی و مداخله جویانه ی بریتانیا در دهه های بعدی قرن بیستم در خاورمیانه را تضمین کرد. بنابراین، مطالعه حاضر به بررسی و تحلیل سفرنامه پیش گفته می پردازد و با استفاده از خوانش تاریخ باوری نوین و نظریه ی شرق شناسی ادوارد سعید، خوانشی شرق شناسانه از سفرنامه ی بل ارائه می دهد تا گفتمان شرق شناسی اثر، که فرآیند دیگری سازی اعراب و برتری فرهنگی غربی ها بر شرقی ها را دربرمی گیرد، مورد واکاوی و ارزیابی نقادانه قرار گیرد. بر اساس مفهوم شرق شناسی ادوارد سعید می توان نتیجه گرفت که گرترود بل در مواجه با فرهنگ و اهالی شرق به خصوص منطقه خاورمیانه بی طرف نبوده و صادقانه به روایت ماجرا نپرداخته است و نشان می دهد او بیشتر به عنوان یک فعال سیاسی در حوزه شرق و کشورهای خاورمیانه برای زیر سلطه بردن کشورهای مشرق زمین زیر سلطه غرب فعالیت می کرده است.
چند مؤلفه پسااستعماری در رمان موسم الهجره الى الشمال طیب صالح(مقاله علمی وزارت علوم)
نظریه پسااستعماری و ادبیات تطبیقی، هردو فرامرزی و فرافرهنگی اند و با «دیگری» ارتباطی ناگسستنی دارند. ادوارد سعید، هومی بابا و گایاتری اسپیواک نظریه پردازان مطالعات پسااستعماری در درجه نخست، تطبیق گرانی بنام بوده و هستند. رمان موسم الهجره إلی الشمال اثر الطیب صالح، برترین رمان عربی قرن بیستم و یکی از مهم ترین رمان های جهان است. این پژوهش با روش توصیفی تحلیلی و بر اساس مفاهیم نظریه پسااستعماری، به بررسی تصویر استعمارگر و استعمارشده در این رمان می پردازد. «تقابل شرق با غرب» از نگاه ادوارد سعید، «دورگه بودگی و فضای سوم» هومی بابا، و «فرودستان» اسپیواک از مهم ترین مباحث نظری این پژوهش است. رمان موسم الهجره الى الشمال تجربه کشمکش میان شرق و غرب را بازتکرار می کند که در واقع انعکاسی از کشمکش بین راوی و خود او با جامعه سودانِ پس از استعمار است. مصطفی سعید، راوی و شخصیت اصلی رمان ، با وجود «دورگه بودگی»، هرگز نتوانست به «فضای سوم» از نگاه هومی بابا نزدیک شود. حَسنه همسر قهرمان رمان و کشاورزان و کارگران جامعه روستایی سودان نیز از جمله استعمارشدگانی هستند که صدایشان شنیده نمی شود.
بررسی دیدگاه هومی بابا و ادوارد سعید درباره هویت ”در هم آمیخته“ مهاجر و امکان مقاومت و عاملیت انسانی(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
پژوهش ادبیات معاصر جهان دوره ۲۷ بهار و تابستان ۱۴۰۱ شماره ۱
274 - 300
حوزههای تخصصی:
پدیده مهاجرت و مخصوصا هویت فراملی مهاجر در مطالعات پسااستعماری جایگاه ویژه ای دارد. دور افتادن مهاجر از وطن و قرار گرفتن او در بطن فرهنگ بیگانه باعث می شود در وی هویتی ”در هم آمیخته“ شکل بگیرد که تقابل بین خودی و دیگری و دیگر تقابل های دوگانه را زیر سوال می برد. بنابراین، هویت ”در هم آمیخته“ مهاجر می تواند دیدگاه های سنّتی رایج درباره هویت را به چالش بکشاند و عامل تغییر و مقاومت در برابر ایدئولوژی های نژادپرستانه و ملّی گرایانه افراطی باشد. در این مقاله، با بررسی دیدگاه دو متفکر پیشرو در مطالعات پسااستعماری، هومی بابا و ادوارد سعید، به شباهت ها و تفاوت های نظرات آن ها درباره قابلیت های ضد استعماری هویت مهاجر و امکان مقاومت و عاملیت از سوی او پرداخته ایم. این بررسی نشان می دهد، نگاه پساساختارگرا و خوش بین بابا درباره نحوه شکل گیری هویت مهاجر همخوانی چندانی با واقعیت های زندگی مهاجران و میزان مقاومت از سوی آن ها ندارد. اما سعید رویکردی التقاطی به پدیده مهاجرت دارد و قابلیت های هویت مهاجر را بیشتر از منظر انسان گرایی مورد بررسی قرار می دهد. از همین روی دیدگاه های وی کاربردی تر و در انطباق نزدیکتری با واقعیت هستند.
ارزیابی تطبیقی آرا و نظریات ادوارد سعید و میشل فوکو در باب قدرت و سازوکارهای آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در پژوهش حاضر، مفهوم «قدرت» و سازوکارهای آن از منظر دو اندیشمند معاصر، «ادوارد سعید» و «میشل فوکو» مورد بررسی قرار گرفته است. هر دو متفکر در حوزه قدرت و سازوکارهای آن دارای نظریات و آرای مهمی هستند که بررسی دقیق این نظریات می تواند درک جدیدی از این مفهوم به وجود آورد. نگاه متفاوت فوکو و برداشت وی از سازوکارهای قدرت، حاوی نکات و مسائل بسیار مهمی است و همچنین نگرش سعید نسبت به قدرت نیز دارای ظرافت های نظری قابل توجهی است. محقق در این پژوهش با رویکردی توصیفی – تطبیقی و استفاده از تکنیک اسنادی، آثار مکتوب و غیرمکتوب دو اندیشمند را مورد مطالعه قرار داده و سپس به مقایسه آرا و نظریات آن دو مبادرت ورزیده است. پس از ارزیابی تطبیقی آرای متفکرین، نتایج تحقیق نشان می دهد که آن دو در مورد تعریف قدرت و مکانیسم های اعمال آن تا حدود زیادی هم نظر هستند، اما در رابطه با مسئله «عاملیت» و «مقاومت در برابر قدرت»، دارای نظریات متفاوتی نسبت به هم بوده و در این دو مورد شاهد اختلاف نظر میان آن ها هستیم.
بحران معنایی زندگی در تعامل مستشرقین با فقه اسلامی؛ با نگاهی بر مفهوم «حقوق اسلامی» در اندیشه یوزف شاخت(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
حکمت اسراء بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۴۱
145 - 173
حوزههای تخصصی:
مدتهاست «حقوق اسلامی» با زبان مسلمانان و ایرانیان همنشین شده. بسیاری از ایشان «حقوق اسلامی» را معادل فقه می دانند. لکن به نظر می رسد که بین این دو تفاوت های مهمی وجود دارد و این تفاوت پیش از آنکه حقوقی باشد، فلسفی است. «فقه»، «حقوق» و «حقوق اسلامی» علاوه بر اینکه به سه دانش متفاوت دلالت می کنند، به سه طرح مختلف از کیفیت سامان دهی نهادهای حقوقی و البته کیفیت حضور آدمی در جهان اشاره دارند. برای اشاره به طرح حقوقی موجود در ایران معاصر و برخی از کشورهای مسلمان می توان از «حقوق اسلامی» استفاده کرد. لکن این طرح در تمشیت و سامان دهی نظام اجتماعی با چالش هایی مواجه است. به نظر ریشه این چالش ها به بحران هایی در خود این طرح باز می گردد. «حقوق اسلامی» درگیر چه بحران هایی است؟ متن حاضر تلاش داشته تا با روشی کیفی، به این سوال بپردازد. طرح «حقوق اسلامی» را می توان در چند گفتمان پیگیری کرد. یکی از این ها، گفتمان مستشرقین است. به نظر می رسد دو نقطه بحرانی در این طرح وجود دارد؛ اولا از نظر دانشی که «حقوق اسلامی» در آن دانش متولد شده، فقه یک امر پیشاحقوقی است و تحقق مستقلی ندارد و نحوه حضورش بی تصمیمی است؛ ثانیا «حقوق اسلامی» دچار بحران معنا است. در اندیشه مستشرقی چون شاخت، فقه از کلام جدا شده و به عنوان حقیقتی صرفا تاریخی و جزئی محل توجه قرار می گیرد. حقوق اسلامی زمانی که ارتباط خود را با کلام از دست می دهد، در مورد پرسش های اساسی حیات انسان سخنی نمی گوید و امکان تولید معنا برای زندگی انسانی را از دست می دهد.
بازتعریف هویت در آثار ژان لئون ژروم بر اساس رویکرد شرق شناسانه ادوارد سعید(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هویت در مقام خط فاصل میان «من / خودی» با «آنها / دیگری» قرار دارد. ویژگی های متمایزکننده ما با دیگری مهم ترین عامل شناخت از خودمان است، اما همواره این مسیر هویت یابی صحیح و واقعی عمل نمی کند. غرب و به طور مشخص اروپا در دوره های تاریخی متمادی به طُرق مختلف اقدام به برساختن هویت با ویژگی های خاصی کرده است. سوال اصلی این پژوهش بیان می دارد که «بازنمایی هویت در آثار ژروم واجد چه ویژگی هایی می باشد؟» فرضیه اصلی این پژوهش نیز بیان می دارد که هویت در آثار ژروم بر اساس ویژگی های شرق شناسانه صورت گرفته و نسبت اندکی با امر واقع در جوامع شرقی دارد. به این ترتیب و از منظر ادوارد سعید، غرب در دوره ژروم خود را واجد ویژگی های هویتی عقلانی، منطقی، پیشرفته، اخلاقی و... می داند و در مقابل شرق یا همان دیگری را مردمانی احساساتی، غیرمنطقی، عقب مانده و غیراخلاقی معرفی می کند. این شیوه از بازنمایی از رهگذر ایجاد یک گفتمان شرق شناسی انجام شد که هنر و آثار هنری نیز در شکل گیری آن دخیل بوده و تأثیر قابل توجهی را بر گسترش هویت برساخته شده شرق داشتند. هدف این پژوهش شناخت ویژگی های هویتی آثار ژروم از منظر مولفه های شرق شناسانه ادوارد سعید است. این پژوهش به روش توصیفی تحلیلی انجام گرفته و اطلاعات مورد نیاز به شیوه کتابخانه ای جمع آوری شده است. یافته های این پژوهش بیان می دارد که ژروم در آثار خود به دنبال ترویج و گسترش هویتی برساخته از غرب بوده که با واقعیت، تناقض داشته است. این نقاش همچنین با حداقلی از مواجهه واقعی با جهان وسیع شرق، در مقام بازنمایی هویت شرق شناسانه به خلق آثار خود اقدام کرده و در این مسیر برتری نژادی، فرودستی اخلاقی و اهداف استعماری را در نظر گرفته است.
نخبگان خاورمیانه ای، سوژه های برساخته نظم بین الملل اروپامدار(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
سیاست دوره ۵۳ پاییز ۱۴۰۲ شماره ۳
540 - 519
حوزههای تخصصی:
پس از امواج استقلال طلبی پساجنگ جهانی دوم، نظم بین الملل موجب ایجاد شکاف روزافزون میان کشورهای توسعه یافته و توسعه نیافته شده است. نخبگان سیاسی و فکری خاورمیانه نیز مانند دیگر مناطق کم توسعه جهان، به عنوان «سوژه هایی» که در پی ایجاد تغییر در موقعیت این کشورها در نظم جهانی و بهبود وضع آنها بودند، وارد کارزار شدند. این «سوژه ها» بیش از آنکه عاملیت مستقل داشته باشند، خود محصول گفتمان های اروپامدار به ویژه گفتمان نوسازی و توسعه و مارکسیسم بودند که نظم جهانی را تشکیل می دادند. هدف اصلی این مقاله پاسخ دادن به دو پرسش پژوهشی زیر است: 1. چگونه گفتمان های برآمده از نظم بین الملل اروپامدار قوام یافته اند؟ 2. چرا نخبگان ضداستعمار این منطقه با وجود مخالفت با چنین رویکردی، در نهایت زیر سیطره نگاه اروپامدار قرار گرفتند و به سوژه-موقعیت بدل شدند؟ در فرضیه پژوهش استدلال می شود که دیدگاه اروپامداری و شرق شناسی در میان نخبگان و روشنفکران خاورمیانه با وجود رویکرد ضداستعماری آنان به بازتولید رویه های اروپامدار در کشورهای منطقه منجر شده است. با استفاده از چارچوب نظری پسااستعمارگرایی به ویژه اندیشه های ادوارد سعید و گایاتری اسپیواک به تحلیل گفتمان نخبگان شرق اسلامی که از 1960 تا 1970 به دنبال جبران پس افتادگی بودند، می پردازیم. یافته های پژوهش نشان داد که حتی نخبگان ضداستعماری در این دو دهه، با همه تلاش های پیگیر خود حاملان نظمی شدند که در قالب گفتمان مسلط خود را آشکار می ساخت.
کلیشه سازی و سیاست های بازنمایی شرق: بررسی انتقادی نمایشنامه کمبوجیه (1569) اثر توماس پرستن و صوفی (1641) اثر جان دنهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف نوشتار حاضر بررسی انتقادی دو نمایشنامه کمبوجیه (۱۵۶۹) اثر توماس پرستن و صوفی (۱۶۴۱) اثر جان دنهام بر مبنای آرای ادوارد سعید است. با بررسی این دو اثر، که تا به امروز در کشور ما به آن ها پرداخته نشده و به نوعی ناشناخته اند، می توان گفتمان غالب سیاسی و فرهنگیِ انگلستان را در دوران رنسانس تحلیل کرد، دورانی که سرآغاز سیاست های توسعه طلبانه این کشور به شمار می آید. پرستن و دنهام نیز مانند اکثر نویسندگان زمان خود، با کلیشه سازی از شرق و مردم آن به دیگری سازی روی آوردند زیرا دانش شان از شرق عینی و بی واسطه نبود و صرفاً بازتولید تصویرسازی های کلیشه ایِ متن های پیشین (به ویژه سفرنامه ها) بوده است؛ آنان با معرفی نادرست شرق به عموم مردم، آگاهانه یا ناآگاهانه با گفتمان سیاسی و فرهنگیِ برتری جویانه کشور خود همراه شدند. این نوع دیگری سازی ها در فرهنگ و ادبیات ذهن مردم را برای توسعه طلبی و استعمارگری آماده می ساخت. با بهره گیری ازخوانش کنترپوانی (چندنوایی) که ادوارد سعید معرفی کرده است می توانیم به رابطه آثار ادبی با دینامیسم قدرت پی ببریم.
ادوارد سعید و نظریه های پسا-کلونیال: امکان عبور از «مرکز» مبتنی بر مفهوم «عصیان اونتولوژیک»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
پرسش اصلی این پژوهش این است که آیا می توان از غرب مرکززدایی کرد؟ برای پاسخ به این پرسش، آراء ادوارد سعید محور پژوهش و مورد تحلیل قرار می گیرد. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که ادوارد سعید با توجه به وضعیت اگزیستانسیال خود، در برابر استعمار غربی، مفهوم «عصیان اونتولوژیک» را مطرح می کند. بر اساس این مفهوم، انسان شرقی که توسط سوژه ی غربی به عنوان ابژه و در وضعیت «شیءوارگی» درنظر گرفته می شود، برای صورتبندی وضعیت خود و عبور از آن، باید به «عصیان اونتولوژیک» روی آورد. عصیان اونتولوژیک زمینه را برای «مرکززدایی از غرب» فراهم می کند. اما این مهم صرفاً با تکیه بر مفاهیم یورسنتریکی و اورینتالیستی حاصل نمی شود؛ بلکه ما نیازمند «عصیان اپیستمولوژیک» از غرب و بازسازی سنت فکری خود هستیم. سپس این عصیان به عرصه های دیگر و به ویژه به عرصه ی عمل نیز سرایت می کند و منجر به شکل گیری ساختارهای غیریوروسنتریکی و مرکززدایی از غرب می شود که انقلاب ایران را می توان مصداقی از آن دانست.