مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
پیش فهم
حوزههای تخصصی:
اطلاع شناسی، ناظر به پرسش از ماهیت اطلاعات است. لوچیانو فلوریدی و رافائل کاپورو از جمله فلاسفه ای اند که به این پرسش اهتمام داشته اند. فلوریدی پاسخ به این پرسش را در قالب فلسفه ی اطلاعات پی می گیرد. فلوریدی اطلاعات را داده های دارای نظمِ معنی دارِ صادق می داند. در نظر او، ما داده ی نابِ فی نفسه نداریم و لذا اطلاعات همواره وابسته به یک سطح انتزاعِ خاص است. در مقابل، کاپورو می کوشد در چارچوب هرمنوتیکِ اگزیستانسیال هایدگر به پرسش از چیستی اطلاعات پاسخ دهد. در نظر او، اطلاع وجهی از اگزیستانس دازاین است که به وجود- در- عالَم- با- دیگران راجع است. لذاست که کاپورو بر جنبه ی هرمنوتیکی- بلاغی دانش اطلاع رسانی یا انجلتیک تاکید می کند. ایده ی اساسی مشترک در آراء فلوریدی و کاپورو این است که اطلاعات همواره دارای تعهدات و جهت گیری های انتولوژیک و مشروط به یک افق معانی خاص است. بر این اساس دلالت های آراء فلوریدی و کاپورو در کتابداری و اطلاع رسانی مورد بحث قرار می گیرد.
نقش استعاره در « اصالت وجود » ؛ بررسی معناشناختی
حوزههای تخصصی:
در نگاه به معنا ، معناشناسی ، دو نوع رهیافت را مورد شناسایی و تامل قرار داده است : رهیافت ارجاعی و رهیافت بازنمودی ؛ به این نتیجه رسیده است که رهیافت ارجاعی ، رهیافتی صوری و سیاه و سفید به معناست ، چنان که گویی مضیق و تنگ نظر است ؛ در سوی دیگر ، رهیافت بازنمودی ، رهیافتی است که معنا را با وسعت بیش تری می نگرد . این نوشتار بر آن است تا از رهیافت بازنمودی ، نگاهی به مساله « اصالت وجود » در فلسفه ی اسلامی بیندازد ؛ در این رهیافت ، بر نقش استعاره ، تکیه شده است ؟ از این رو ، استعاره هایی که در اندیشه ی اصالت وجود ایفای نقش کرده اند ، شناسایی شده و چگونگی تاثیر آن ها ردیابی شده است ...
فلسفه گریزی در مکتب تفکیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
میرزامهدی اصفهانی در حوزة مشهد مؤسس مکتبی بود که بعدها به مکتب تفکیک معروف شد. محمدرضا حکیمی اولین بار واژة تفکیک را برای این نحلة فکری پیشنهاد کرد. به اعتقاد وی مکتب تفکیک جهان بینی ای است که مفاهیم و علوم بشری ای مانند فلسفه را از معارف ناب الهی برگرفته از کتاب و سنت تفکیک می کند. آن ها معتقدند نباید هیچ گونه ناخالصی را در فهم معارف دینی راه داد. از این رو به شدت مخالف به کارگیری عقل به شیوة فلاسفه در دفاع و تبیین آموزه های دینی اند؛ چراکه دین را در استفاده از روش های عقلانی خودکفا می پندارند و شأن دین را برتر از آن می دانند که برای تبیین آن به معارف بیرونی هم چون معارف یونانی و هندی روی آورد.
در این مقاله بررسی خواهیم کرد که آیا فهم دین بدون هیچ پیش دانسته ای ممکن است؟ سپس با استفاده از یافته های دانش هرمنوتیک نشان خواهیم داد که همواره فهم در هر دانشی ازجمله معارف دینی با پیش دانسته ها آغاز می شود و در گفت و گوی با متن این پیش فرض ها در فرایندی حلقوی تعدیل می شوند. از این رو لازم است تا در دانش یا دانش هایی این پیش دانسته ها ابتدا بررسی شوند. این علوم نیز منابع خود را از هر سرزمین که لازم باشد به دست می آورند و تفاوتی میان هند و عربستان در آن ها نیست. گرچه ممکن است همین دانش ها نیز در تعامل با معرفت دینی دچار تغییر و تحول اساسی شوند. سپس این موضوع را بررسی کرده ایم که در دانش هایی هم چون فلسفه که مرز مشترکی با معارف دینی پیدا می کنند آیا می توان از تجربیات فکری بشر در دانش های مذکور به منظور فهم بهتر گزاره های مشترک در دین بهره برد؟ بعد از آن، به دلایل بررسی های تطبیقی میان دانش های بشری و معارف دینی پرداخته ایم. در این میان مخالفت نکردن امامان معصوم (ع) با علوم وارداتی را بررسی و از این ره گذر دلایل وام گیری متفکران اسلامی از نظام های عقلانی بیرونی ازجمله فلسفه را بررسی و نشان داده ایم که ماهیت دین به گونه ای است که بررسی های تطبیقی را ترغیب می کند.
نقش پیش فهم هاى مفسر در نیل به مراد واقعى خداونداز منظر علامه طباطبائى(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بر مبناى اصول هرمنوتیک فلسفى، «فهم» به عنوان یک وصف وجودى به نحو عام، و فهم مفسر از متن از جمله متن دینى به شکل خاص، در چارچوب انتظارات، پرسش ها و دانسته هاى قبلى وى صورت مى گیرد و نه فقط عمیقا از آنها تأثیر مى پذیرد، بلکه خارج از آنها اساسا امکان پذیر نیست. علامه طباطبائى در تفسیر المیزان، از مبانى و مقبولات متعددى در مقام تفسیر قرآن سود جسته است که مى توان آنها را در شمار پیش فهم هاى ایشان به شمار آورد. مسئله این است که آیا مى توان در چارچوب همین پیش فهم ها، به تفسیرى عینى و مطابق واقع از متن قرآن نایل آمد؟ این نوشتار با روش توصیفى تحلیلى به بررسى نقش پیش فهم هاى علامه در تفسیر ایشان از این منظر پرداخته است. نتیجه اینکه ایشان دخالت نارواى پیش فهم ها در تفسیر و تحمیل آنها بر قرآن را برنمى تابد و پیش فهم هاى مقبول ایشان به مثابه اصول و قواعدى براى فهم عینى مراد خداوند است و مى توان دیدگاه تفسیرى ایشان را منطبق با هرمنوتیک عینى گرایانه و در تقابل با نسبى گرایى هرمنوتیک فلسفى دانست.
نقش پیش فهم ها و پیش فرض ها در تفسیر از منظر شبستری
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی و کتابخانه ای نگارش یافته است و نقش پیش فرض ها و پیش فهم ها در تفسیر از منظر مجتهد شبستری را بررسی می کند. همچنین تبیین علم هرمنوتیک و نقش پیش داوری ها و پیش دانسته ها و میزان دخالت آنها در تفسیری صحیح و نزدیک به واقع از اهداف پژوهش حاضر است؛ زیرا تفسیر از مهمترین مباحثی که در باب قرآن مطرح است و با تدبر و تدقیق بر متن، نقش و تأثیر مولفه هایی چون افکار و علایق راوی، مکان و زمان حاکم بر جامعه که بر فضای فکر و اندیشه و تفسیر یک متن در ذهن مفسر رخ می دهد از پیش فرض ها و پیش فهم های منطبق است. یکی از افرادی که این ادعا را تأیید می کند آیت الله مجتهد شبستری است. ایشان معتقد است که صرف قرائت قرآن و تدبر و تعمق در آیات آن نمی تواند آدمی را به حقیقت و اسرار نهفته در پس آیات رهنمون شود. بنابراین، با نواندیشی خود دستاویز دانش هرمنوتیک شد و پیش فهم و پیش فرض ها را در صدر تفاسیر خود قرار داد. مؤلفه های به کار رفته در پژوهش حاضر عبارتند از: مفهوم تفسیر، هرمنوتیک و تاریخچه آن، پیش داوری و نقش آن در فهم متن، نقش یش فرض ها و یش داوری ها در تفسیر، نقش پیش فهم ها و پیش فرض ها در تفسیر از منظر شبستری، روش های تفسیر قرآن ، تفاوت پیش فرض و تفسیر به رأی و ابهامات موجود در فهم متن، زمینه، زمانه و تأثیر آن بر تفسیر مجتهد شبستری از دین. یافته های پژوهش حاضر حاکی از آن است که مجتهد شبستری در تفاسیر خود از پیش فهم ها و پیش فرض های صواب بهره جسته است؛ زیرا ایشان معتقد است که در دنیای پیشرفته کنونی، چارچوب تفکر فقهی سنتی برای کسانی که کشور را هدایت می کنند راهگشا نیست و مانع حرکت به سوی زندگی مدرن و متناسب با عصر حاضر می شود. بنابراین با تمسک به پیش فهم ها و پیش فرض ها در پی آن است تا ابهامات موجود در متون گسسته دینی را شفاف سازی کند و رده های حجاب و ظلمت را درهم شکند و تفسیری قریب به نظر امامان معصوم (ع) ارائه دهد.
بررسی و نقد دیدگاه محمد مجتهد شبستری درباره ی فهم وحی رسالی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسأله وحی یکی از مباحث بنیادی در دین اسلام است که با دو نگرش زمینی و آسمانی مواجه می باشد. نگرش آسمانی، وحی را پیامی از جانب خدا برای بشر و پیامبر اسلام را واسطه ی ابلاغ آن می داند. اما نگرش زمینی که محصول دوره مدرنیته است، دارای جنبه ها و ابعاد مختلفی است. برخی از نواندیشان معاصر مانند مجتهد شبستری براین باورند که وحی از ضمیر ناخودآگاه پیامبر سرچشمه گرفته و در قالب الفاظ در قرآن آمده است. شبستری معتقد است اگر وحی کلام خدا باشد برای مخاطبان قابل فهم نیست. او برای اثبات این ادعا به دیدگاه های زبان شناسان و علمای علم اصول و تطبیق آن با قرآن استناد کرده و نتیجه می گیرد قرآن کلام پیامبر است. شبستری عنصر اصلی فهم را پیش فهم دانسته و آن را متأثر از زمان و مکان و علایق شخص می داند. با این دیدگاه اصولا فهم امری تاریخی است. در نتیجه فارغ از این بحث که قرآن کلام پیامبر باشد یا کلام خدا، فهم واقعی قرآن را غیرممکن می داند. هدف مقاله حاضر بررسی و نقد دلایل تطبیقی شبستری در رابطه با عدم امکان فهم وحی رسالی می باشد که وی در این زمینه به نظرات برخی فلاسفه زبانشناس و اصول فقه استناد نموده است. ایرادهای موجود در استدلال های وی در زمینه ی مورد بحث با شیوه ای جدید شفاف سازی و تبیین گردیده است. در نوشتار حاضر تعریف فلسفی زبان، امکان فهم وحی رسالی و دلالت تصدیقیه از نظر شبستری با روش تحلیلی-انتقادی مورد بررسی قرار گرفت و با معیار های عقلی و نقلی اثبات گردید که وی برداشت نادرستی از تعاریف زبان شناسان و مسأله ی مفاهمه و دلالت تصدیقیه ارائه داده است و با پیش فرض ها و شیوه ی استدلال غیرمنطقی به نتایجی باطل دست یافته است. بنابراین مواردی که شبستری به آن ها استناد کرده است، دلالتی بر عدم امکان فهم وحی از جانب خداوند را ندارند.