مطالب مرتبط با کلیدواژه
۱.
۲.
۳.
۴.
۵.
۶.
۷.
مراد
حوزه های تخصصی:
مبحث اراده از مقولات مهم و پرجاذبه ای است که در برخی از شاخه های علوم انسانی مطرح بوده و علما هر یک از منظر خود به شرح و تفسیر آن پرداخته اند. در عرفان اسلامی نیز از جایگاه رفیعی برخوردار است تا آنجا که این مبحث تا ساحت ربوبی کشیده می شود. در این مقاله ضمن تبیین نظر برخی عرفا درباره اراده به این نکته اشاره می شود که چگونه می توان این حقیقت به ظاهر متناقض را ــ که از یکسو توصیه بزرگان معرفت به برخورداری و متصف شدن به آن و از دیگر سو رمز جاودانگی و بقا بعد از فنا در نفی آن است ــ در کنار یکدیگر نشاند و هر دو را صحیح دانست و در نهایت نظریه امام خمینی مطرح می گردد مبنی بر اینکه اول بار خالق هستی خواستاری توأم با عطوفت را نثار مخلوق نموده تا انسان دریابد که سیر به سوی کمال هم «مراد» خداوند است و هم مقدور انسان و این مطلب هرگز منافاتی با اراده انسان مقهور نخواهد داشت .
بررسی انتقادی رابطة اصول فقه اسلامی و هرمنوتیک(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد تاریخی دوره معاصر (قرون 20 و 21) فلسفه قاره ای هرمنوتیک
- حوزههای تخصصی فلسفه و منطق فلسفه غرب رویکرد موضوعی فلسفه های مضاف فلسفه تطبیقی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی فقه و اصول اصول فقه کلیات رابطه علم اصول با علوم دیگر
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی منطق، فلسفه و کلام اسلامی کلام کلام جدید عقل و ایمان
هرمنوتیک دانشی است نوپا و برخاسته از غرب که رسالت کلی آن راهگشایی جهت درک و فهم متونی است که بر حسب طبیعت موضوع خود تفسیر پذیر هستند و چنانچه افق فکری گوینده و مخاطب نیز در آنها متفاوت باشد راهیابی به محتوای آنها و بویژه درک مقصود گوینده آنها مشکلتر است. هرمنوتیک در شرق اسلامی با نیازهای مربوط به تفسیر قرآن و فهم متون روائی به طور عام و در قلمروی محدودتر با مباحث متداول در بخش الفاظ از اصول فقه، از این جهت که در صدد فهم ادله نقلی احکام است و قواعدی لفظی را برای آن منظور می کند ارتباط می یابد. این ارتباط بتدریج زمینه هایی جهت بحث تطبیقی میان هرمنوتیک و اصول فقه اسلامی پدید آورده و آثاری نیز در این زمینه منتشر شده است. نوشته حاضر در صدد است ارتباط میان این دو دانش غربی و شرقی را مورد بررسی قرار دهد و فرضیه ای که پیش روی دارد این است که مباحث سنتی اصول فقه اسلامی با اندیشه هرمنوتیکی همگام ندارد، گو اینکه تجدید نظر در هر سنتی بر حسب نیازهایی که پیش می آید و زمینه هایی که فراهم می شود میسر و گاهی ناگزیر است.
واقعیت و تخیل، دو مولفه هویت سازی در سه شخصیت رمان «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
رمان دو جلدی «جزیره سرگردانی» و «ساربان سرگردان»، نوشته سیمین دانشور، حداقل دو سطح دارد: سطح داستانی یا روایی و سطح رمزی یا تأویلی. نویسنده در خلق آن، زبان هنری و نمادین را در دقیقرین و ظریفت ترین کیفیت بکار گرفته و رمزهای بدیع و متنوع آفریده است. ساختارهای زبانی، شخصیت ها، وضعیت ها و صحنه ها بیشترین ظرفیت رمزپروری را به نمایش گذاشته اند. شخصیت های مهم رمان بر گرته هویت تاریخی تعدادی از روشنفکران معاصر نویسنده آفریده شده اند. به گونه ای که بدون مقایسه شخصیت های داستانی با شخصیت های تاریخی، نمی توان به تحلیل بایسته رمان اقدام کرد. نویسنده با به کار گرفتن هویت تعدادی از روشنفکران در آفرینش شخصیت های داستانی، نظریات تاریخی خود را بیان کرده است؛ تا جایی که سطح روایی رمان یک داستان تخیلی و سطح رمزی آن متضمن نظریات تاریخی نویسنده درخصوص تاریخ معاصر ایران در بین سال های 1332 تا 1357 است. در این نوشته با استفاده از قراین و وضعیت ها و صحنه ها و ساختارهای زبانی و دیگر عناصر و جزییات اثبات کرده ایم که هستی و مراد و سلیم هر یک به تنهایی از مجموع چند خصلت چند شخصیت تاریخی از جمله آل احمد، شریعتی، ملکی، فردید، بازرگان و دانشور ساخته شده اند و سیمای ایشان از این طریق وارد نگاره هنر شده است.
مونولوگ حاکم مرید و مراد (اخلاق حاکم) در اسرار نامه و الهی نامه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عطار و عرفان دو رشته ی به هم بافته ایی هستند که تکامل هر دو در گرو دیگری است. در واقع تکامل عطار به واسطه ی عرفان است و تکامل عرفان فارسی به ویژه در شعر به واسطه ی مساعی عطار است.آثار عطار مجموعه ی غنی از فرهنگ عرفانی ما را در بر می گیرد که از وجوه مختلف قابل بررسی است. جایگاه مرید ومراد در آثار عطار و نوع تعامل و گفتمانی که با یگدیگر داشتند از مظاهر پر رنگ آثار اوست. از این رو در این مقاله بر آنیم تا در دو اثرش یعنی «الهی نامه» و «اسرارنامه» به نگرش عطار به مقام و منزلت مراد بپردازیم و نحوه ی ارشاد مرید را نکته سنجی نماییم. آنچه مسلم است شیوه ی روایت گویی و نقل حکایات شاعر می تواند در انعطاف پذیر نمودن این ارتباط تاثیر گذار باشد.در همین راستا با رسم جداول سعی داریم چگونگی این ارتباط را نشان دهیم. با عنایت به شکل بیان روایت که در دو اثر تفاوتهایی قابل رصد است به شاخص هایی در بین این دو قطب عرفان در این دو اثر دست می یابیم.در نهایت وجوه تمایز این نگرش را در آثار فوق الذکر بیان می گردد.
نمادسازی از مرید و مراد در اسرارنامه عطار نیشابوری(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
نقد و نظر سال نوزدهم زمستان ۱۳۹۳ شماره ۴ (پیاپی ۷۶)
121 - 149
حوزه های تخصصی:
عرفان اسلامی دربردارنده زیباترین گهرهای ادب فارسی است که بی گمان سبب تعالی جایگاه هنر اسلامی ایرانی گردیده است. در این میان، عطار از شاعران عارفی است که در ادبیات عرفانی صاحب سبک است و اسرارنامه او در پی افشای اسرار عرفانی برای مخاطبان است. از مسائل مهم عرفان اسلامی رابطه مرید و مراد و چگونگی تعامل میان آنهاست. در اسرارنامه بارها از مراد، پیر، استاد، مهتر و... سخن به میان آمده و از سفارش های این منتهیان به مبتدیان یاد شده است. در این پژوهش، با بررسی نوع ارتباط مرید و مراد در اسرارنامه عطار نیشابوری، نشان داده ایم که حتی در مواردی مرید شخصیت انسانی نیست، ولی حرمت مراد واقعی را دارد. مراد و مرید در این اثر در تیپ های گوناگونی ظاهر می شوند و برای نمونه جلوه گری دیوانگان (عقلای مجانین) در نقش مراد قابل توجه است. در این مقاله، چگونگی گفت وگوی عمودی مراد با مرید و نیز نوع شخصیت مراد بررسی می شود که آیا شخصیتی زمینی است یا فرازمینی و آیا شخصیتی واقعی دارد یا انتزاعی؟ و اساساً آیا مراد می تواند شخصیتی غیر انسانی یا حتی حیوانی باشد و در عین حال، به ارشاد خلق بپردازد.
نقد و بررسی روش شناختی نظریه «تفاوت معنا و مراد» ابوزید؛ در تفاسیر ارزش افزایانه از متون دینی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
نصر حامد ابوزید، در بخشی از نظریة «تفسیر عصری از متون» خویش قائل شده است که میان معنا و مراد تفاوت وجود دارد. از آنجایی که در تفاسیر ارزش افزایانه، هدف مفسر به حدّ اعلای ارزش رساندن یک اثر است و از جهتی عواملی همچون پیدایش پرسش های جدید، پدیداری نیازهای نو و افزایش سطح علمی مفسر، نیازمندی به تفاسیر عصری را درپی دارند، به نظر می رسد نظریة تفسیری وی می تواند به عنوان راهکاری برای نیل به تفاسیر ارزش افزایانه قصدگرا، که به معنای فهم بهتر از متن و مرادات ماتن در طول زمان است، مورد امعان نظر قرار گیرد. اما نتایج حاصل از چنین نگرش هایی، چنانچه در آن ضوابط فهم متن رعایت نشود، ممکن است به تهدیدات معرفتی، همچون عدمِ امکانِ اعتبارسنجی تفاسیر، و دنیوی و عرفی کردن دین بینجامد.
آسیب شناسی نظام تربیّتی خانقاهی صوفیه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
یکی از مباحث مهمّ زندگی اجتماعی صوفیه در قرن ششم ، آداب مریدی و مرادی و به طریق اولی اعتقاد به ولایت پیران است. «مرید» یا سالک نوپا «مراد» یا شیخی را در خانقاه برای تعلیم و طیّ طریق می یافت تا با قرار دادن روح و جسم خود در اختیارآن استاد و تلمّذ نزد اوراه های وصول به حقیقت الهی را دریابد. این نظام تربیّتی علیرغم دستپرورده های کمال یافته ای که به جامعه بشری عرضه کرده است ، در بستر های اجتماعی گوناگون و دوره های مختلف، با فاصله گرفتن از اهداف صوفیان راستین، انحراف و کژروی هایی را نیز شاهد بوده، زبان انتقاد بسیاری را برانگیخته است. این تحقیق، به بررسی آن دسته از شیوه های تربیّتی صوفیه که منجر به فاصله گرفتن برخی صوفیان متأخر از مشی و مرام صوفیان متقدم گشت،می پردازد و محدوده مورد مطالعه، مجموعه اقوال مشایخ، مندرج در متون معتبرمنثور و منظوم صوفیه از قدیمترین ایّام است تا از این رهگذر، بن مایه هایی که به سرسپردگی و انحراف عقیدتی ساده دلان و سوء استفاده نیرنگبازان و صوفی نمایان در قرن های بعدی منجر گشت، آسیب شناسی گردد. فرضیه تحقیق مبتنی بر آن است که هرچند صوفیان در قرون اوّلیّه با خلوص به وادی عرفان و تصوّف گام نهاده بودند، ولی وجود مؤلفه هایی در سنّت عرفانی صوفیه که نظام تربیّتی بسته رابطه مرید و مراد را تعیین می کرد،موجب شد که صوفیان از مسیر اصلی فاصله گیرند. در حقیقت، نظام تربیّتی صوفیان هسته اوّلیّه انحراف را در بطن خود داشت. زیرا با سرسپاری مرید به تعالیم مراد، وی در نظامی استبدادی و بی چون و چرایی قرار می گرفته که کرامت انسانی اوبه فراموشی سپرده می شده است و اختیار اعمال و آزادی اراده ازوی سلب می گردیده است. چنین شیوه ای با اصول اساسی اسلام مباینت دارد.