فهم کل گرایانه از حق بر سلامت در فرهنگ اسلامی، اقتضائات سلبی و ایجابی(مقاله پژوهشی حوزه)
منبع:
دین و سیاست فرهنگی سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۴۰۳ شماره ۲۲
173 - 195
حوزههای تخصصی:
امروزه روشن شده که مقوله سلامت صرفاً وابسته به بعد بیولوژیکی انسان نیست، بلکه فرهنگ نیز با الگوهایی که محصول نگرش و فرایندهای پیچیده اجتماعی است، در این زمینه موثر و مرتبط می باشد و نمی توان آن را به صورت تک عاملی بررسی کرد. فراتحلیل های انجام شده در خصوص ناتوانی مداخلات درمانیِ برآمده از مدل طبی محض، نقصان این نوع نگاه را در موضوع سلامت انسان به خوبی نشان می دهد و این ناکامی، باعث گردیده که پارادایمی جدید در این حوزه پدید آید که این موضوع را در تعامل مستقیم با دو مقوله صحت بیولوژیکی و فرهنگ تبیین نماید؛ به طوری که باورهای درست یا غلط، شیوه زندگی و الگوهای فرهنگی، پیامدهای مهمی را برای حفظ و ارتقای سلامتی یا بیماری افراد در پی دارد و با تحلیل رفتارهای فرهنگی، بتواند سطح سلامت یا شیوع یک نوع بیماری را سنجش نماید. از این رو، سلامت با ابتنا بر فرهنگ، به مثابه یکی از لوازم اولیه حق بر دسترسی به زندگی متعادل و شرط ضروری برای ایفای نقش های اجتماعی تلقی می گردد. از آنجا که در تعالیم اسلامی نیز توجه جدی به ابعاد غیر بیولوژیک در سلامت فرد وجود دارد و با توجه به تاثیر آن در دست یابی به مدل مطلوب سلامت که بیشترین هماهنگی را با نحوه و ساختار وجودی و فطرت انسانی دارد،