مطالب مرتبط با کلیدواژه
۲۱.
۲۲.
۲۳.
۲۴.
۲۵.
۲۶.
۲۷.
۲۸.
۲۹.
۳۰.
۳۱.
۳۲.
۳۴.
۳۵.
۳۶.
۳۷.
۳۸.
۳۹.
۴۰.
سوء مصرف مواد
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی میزان اثربخشی آموزش مهارت تفکر انتقادی بر تغییر نگرش نسبت به مواد مخدر در دانش آموزان پسر دبیرستان های شهر یزد بود. روش: طرح پژوهش از نوع آزمایشی با گروه آزمایش و کنترل بود. جامعه آماری در این طرح کلیه دانش آموزان پسرسال اول مقطع دبیرستان شهرستان یزد هستند که در دو ناحیه آموزش و پرورش در سال 88-87 مشغول به تحصیل بودند. پس از انتخاب یک دبیرستان پسرانه و جایگزینی تصادفی آزمودنی ها به دو گروه آزمایش (20نفر) و کنترل (20نفر)، پرسشنامه نگرش نسبت به مواد مخدر در مورد هر دو گروه اجرا شد. گروه آزمایش، آموزش تفکر انتقادی را در 8 جلسه 90 دقیقه ای به صورت هر هفته یک جلسه دریافت کردند. در گروه کنترل هیچ متغیری اعمال نشد و آن ها در انتظار آموزش ماندند. پس از اجرای مداخله آموزشی، از هر دو گروه پس آزمون به عمل آمد. سپس از تحلیل کواریانس و آزمون لوین برای تحلیل استفاده شد. یافته ها: یافته های تحقیق بیانگر این مطلب است که پیش فرض همگنی شیب ها و همگنی واریانس ها تأیید می گردد. معناداری F کوواریانس در سطح (05/0≥ P) نشان می دهد که آموزش تفکر انتقادی تاثیر گذار است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد که آموزش تفکر انتقادی بر تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به سوء مصرف مواد، مؤثر بوده است.
تأثیر بیوفیدبک EEG بر کاهش افسردگی، اضطراب، استرس و عقاید وسوسه انگیز افراد با اختلال سوءمصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مطالعه بررسی تأثیر بیوفیدبک EEG (نوروفیدبک) در کاهش افسردگی، اضطراب، استرس و عقاید وسوسه انگیز افراد با اختلال سوءمصرف مورفین است. روش: روش مطالعه آزمایشی بوده که در سال 1390 در شهر اردبیل انجام گرفته است و از طرح پیش آزمون ـ پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. نمونه این مطالعه 34 نفر بیمار مرد وابسته به مورفین بودند که به شیوه تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل دستگاه نوروفیدبک، پرسشنامه عقاید وسوسه انگیز رایت و مقیاس افسردگی، اضطراب و استرس لاویبوند و لاویبوند بوده است. داده های جمع آوری شده با استفاده از روش مانکوا تجزیه و تحلیل شدند. یافته ها: نتایج حاصل، بهبودی معناداری را برای مقیاس های اضطراب، افسردگی و عقاید وسوسه انگیز بعد از 20 جلسه درمانی نوروفیدبک نشان داد؛ اما در مورد متغیر استرس بهبود معناداری به دست نیامد. نتیجه گیری: این مطالعه نشان داد که افراد معتاد می توانند تحت تأثیر بیوفیدبک EEG افسردگی، اضطراب و عقاید وسوسه انگیز خود را بهبود بخشند.
مقایسه اثربخشی چهار روش پیشگیری از سوء مصرف مواد مخدر بر نگرش و عزت نفس دانش آموزان مجتمع های فرهنگی، تربیتی و خوابگاهی کمیته امداد امام خمینی(ره)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف مقایسه اثربخشی 4 روش پیشگیری از سوءمصرف موادمخدر به روش شناختی ـرفتاری اجتماعی، آموزش مهارت های زندگی، ارائه پوستر و ارسال پیام کوتاه بر تغییر نگرش و بهبود عزت نفس دانش آموزان انجام شده است. روش: در یک طرح شبه آزمایشی تعداد 150 دانش آموز از بین دانش آموزان ساکن در مجتمع های خوابگاهی کمیته امداد استان چهارمحال و بختیاری سال تحصیلی90-1389 انتخاب و به صورت تصادفی در 4 گروه آزمایش و 1 گروه گواه گمارده شدند (هر گروه 30 نفر) و طی مراحل پیش آزمون و پس آزمون پرسشنامه های نگرش نسبت به سوءمصرف مواد و عزت نفس در گروه های انتخابی اجرا شد. داده ها از طریق تحلیل کواریانس و آزمون تعقیبی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان دادند که روش های پیشگیری بر تغییر نگرش نسبت به سوءمصرف مواد و بهبود عزت نفس دانش آموزان موثر بوده اند. در عین حال، نتایج آزمون تعقیبی LSD بیانگر آن بود که هر 4 روش پیشگیری با اثربخشی متفاوت بر تغییر نگرش نسبت به سوءمصرف مواد مخدر موثر بوده اند، در حالی که تنها روش های آموزش شناختی ـ رفتاری اجتماعی و آموزش مهارت های زندگی بر بهبود عزت نفس موثر بودند. نتیجه گیری: با توجه به نتایج می توان چنین استنباط کرد که هر 4 روش پیشگیری می تواند موجب ایجاد نگرش منفی نسبت به مواد مخدر شوند.
بررسی عوامل فردی خطرساز در سوء مصرف انواع مواد مخدر در میان دانش آموزان در معرض خطر دوره متوسطه(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش عوامل فردی خطرساز سوء مصرف مواد مخدر در میان دانش آموزان دوره متوسطه اجرا شد. بدین منظور نمونه آماری مشتمل بر 636 نفر از دانش آموزان دوره متوسطه شهر تهران با استفاده از نمونه گیری تصادفی خوشه ای از بین مناطق در معرض خطر آموزش و پرورش شهر تهران انتخاب شدند. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از پرسشنامه های بررسی مصرف مواد با محاسبه ضریب پایایی 88/0 و پرسشنامه عوامل خطرساز با ضریب پایایی 91/0 به دست آمد. روش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود و از آزمون های آماری همبستگی و رگرسیون چند متغیره استفاده شد. یافته ها نشان داد متغیرهای پیش بینی کننده معنا دار مصرف انواع مواد عبارت هستند از: خودکنترلی، نگرش دانش آموزان، توانمندی های اجتماعی، پیوند با خانواده، پیوند با مدرسه و نگرش والدین به مصرف مواد. لذا عوامل مذکور از عوامل خطرساز در این گروه از دانش آموزان هستند که مداخله مؤثر در آن ها به منظور کاهش سوء مصرف مواد ضروری است.
فراتحلیل اثربخشی برنامه های پیشگیری در تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به سوءمصرف مواد در ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی برنامه های پیشگیری از سوء مصرف مواد در تغییر نگرش دانش آموزان و عوامل موثر بر آن است. روش: برای این منظور، با استفاده از روش فراتحلیل، مطالعاتی که به ارزیابی برنامه های پیشگیری پرداخته بودند، گردآوری شدند. برای گردآوری مطالعات از کلید واژه های مرتبط استفاده شده و جستجو در سایت ها و پایان نامه های تحصیلات تکمیلی دانشگاه ها صورت پذیرفت و مطالعاتی که با معیارهای ورود به فراتحلیل همخوانی داشتند گزینش شدند و اطلاعات مورد نظر برای آزمون فرضیه ها با پرسشنامه معکوسی که توسط نویسندگان تهیه شده بود، استخراج شد. از 20 مطالعه گزینش شده، آماره های مناسب برای محاسبه اندازه اثر و اطلاعات مورد نیاز دیگر ثبت شده و با نرم افزار2CMA به محاسبه اندازه اثرها و تجزیه و تحلیل اقدام شد. یافته ها: نتایج تحقیق حاضر نشان داد که در مجموع برنامه های پیشگیری از سوء مصرف مواد در تغییر نگرش دانش آموزان نسبت به سوء مصرف مواد موفق بوده است. مقدار اندازه اثر تلفیق شده (608/0=d) بوده و به لحاظ آماری نیز معنادار است. از آنجاییکه این مقدار در دامنه ای بین 6/0 تا 7/0 قرار دارد، طبق دسته بندی کوهن متوسط ارزیابی میشود. همچنین، نتایج نشان میدهد متغیرهایی نظیر داشتن مبنای نظری، رویکرد تعاملی در ارایه برنامه، شدّت برنامه، استفاده از راهبردهای آموزشی متنوع در ارایه، استفاده از آموزش دهندگان همتا به لحاظ آماری تاثیر معناداری بر اثربخشی برنامه پیشگیری داشته و برنامه های اثربخش تری را در تغییر نگرش دانش آموزان پدید آورده است. نتیجه گیری: برای دستیابی به برنامه های اثربخش تر در تغییر نگرش دانش آموزان بایستی متغیرهای فوق را در تدوین و اجرای برنامه ها مد نظر قرار داد.
مقایسه سبکهای هویتیابی نوجوانان با یا بدون سوء مصرف مواد
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، بررسی نقش سبکهای هویتیابی در رفتار سوء مصرف مواد افراد مراجعهکننده به مراکز ترک اعتیاد و مراکز گذری درمان اعتیاد شهر تهران و مقایسه آن با گروه بدون سوء مصرف مواد است. روش: پژوهش حاضر یک طرح علی-مقایسه ای بود و در آن 100 نفر سوء مصرف کننده مواد، با 100 نفر افراد بدون سوء مصرف مواد مقایسه شدند. روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بوده و دو گروه به لحاظ سن با یکدیگر همتا شده بودند. پرسشنامه سبکهای هویتیابی برزونسکی در نمونه های انتخابی اجرا شد. یافته ها: یافته ها نشان داد افراد سوء مصرف کننده مواد، نمرات بالاتری در سبک هویتیابی هنجاری و سردرگم/ اجتنابی داشتند، در حالی که افراد بدون سوء مصرف مواد بیشتر دارای سبک هویتیابی اطلاعاتی بودند. نتیجه گیری: با انواع اقدامات مداخله ای ـ آموزشی میتوان والدین و افرادی که در تربیت و شکل گیری هویت فرد تاثیر دارند را برای جلوگیری از شکل گیری سبکهای هویتی که زمینه را برای ابتلاء به سوء مصرف مواد در نوجوانان فراهم میکند، تجهیز کرد.
تأثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در وسوسه ی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد: مطالعه ی تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
چکیده مقدمه: در فرایند درمان و پیشگیری از بازگشت اعتیاد، حالت های هیجانی منفی و مثبت، و وسوسه از مهم ترین عوامل خطر بازگشت می باشد. هدف مطالعه ی حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در کاهش وسوسه ی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بود. روش: پژوهش در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه ی پلکانی اجرا شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در مطالعه، مصاحبه ی تشخیصی ساختار یافته و ملاک های ورود، از میان بیماران مرد مبتلا به سوء مصرف مواد، سه نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. هر سه آزمودنی به صورت انفرادی در خلال ده جلسه تحت آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. به منظور سنجش وسوسه از نسخه ی فارسی پرسشنامه ی عقاید وسوسه انگیز (بک، 1993) استفاده شد. یافته ها: آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک به آزمودنی های پژوهش موجب کاهش چشم گیر نمرات وسوسه در مقیاس عقاید وسوسه انگیز شد، به طوری که نمرات در طی ده جلسه ی مداخله ی آموزشی کاهش قابل توجهی نسبت به نمرات خط پایه داشتند. بازبینی دیداری نمودارهای اثربخشی و اندازه ی ضریب تأثیر نیز بیانگر کاهش معنادار و قابل توجّه شدت وسوسه ی آزمودنی ها بود. نتیجه گیری: آزمودنی های مداخلات آموزشی نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک می تواند در انتخاب راهبردهای مقابله ای با وسوسه مؤثر واقع شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از بازگشت سوء مصرف مواد دارد.
بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه ی شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی افراد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثربخشی آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه ی شناختی- رفتاری بر اضطراب و افسردگی افراد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون بود. روش: تعداد 20 فرد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون به شیوه تصادفی از مرکز ترک اعتیاد پویا در رفسنجان انتخاب شده و در دو گروه آزمایش (10 نفر) و گروه گواه (10 نفر) قرار گرفتند. آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری، طی نه جلسه بر گروه آزمایش انجام شد. زیرمقیاس های اضطراب و افسردگی فهرست وارسی 90 سؤالی نشانگان مرضی در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون توسط کلیه شرکت کنندگان تکمیل شد. یافته ها: نتایج تحلیل کواریانس نشان داد که میانگین نمرات پس آزمون اضطراب و افسردگی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه کاهش معناداری داشته است. نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان داد که آموزش گروهی مدیریت استرس به شیوه شناختی- رفتاری می تواند به عنوان یک روش مداخله ای مفید، برای افراد مبتلا به سوء مصر ف مواد تحت درمان نگهدارنده با متادون به کار رود.
بررسی اثر مستقیم و غیرمستقیم خودکارآمدی، تکانشوری، فعال سازی ـ بازداری رفتاری و مهارت های اجتماعی بر سوءمصرف مواد در دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف از پ ژوهش حاضر بررسی ارتباط خودکارآمدی، تکانشوری، فعال سازی و بازداری رفتاری (از طریق تأثیر بر مهارت های اجتماعی) با سوءمصرف مواد در دانش آموزان دبیرستانی بود. روش: جامعه ی مطالعه حاضر را تمامی دانش آموزان اول و دوم دبیرستان های پسرانه مناطق آسیب پذیر شهر اردبیل تشکیل می دادند که از میان آن ها 616 دانش آموز به عنوان نمونه به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس خودکارآمدی، مقیاس تکانشوری، مقیاس فعال سازی- بازداری رفتار، مقیاس مهارت های اجتماعی ماتسون و مصرف مواد استفاده شد. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از نرم افزار spss و تحلیل مسیر بر پایه ی ویراست 7 انجام گرفت. یافته ها: بر اساس نتایج تحلیل مسیر، متغیرهای خودکارآمدی، تکانشوری، فعال سازی-بازداری رفتاری و مهارت های اجتماعی به صورت مستقیم و نیز متغیرهای خودکارآمدی، تکانشوری، فعال سازی رفتاری به صورت غیرمستقیم با سوءمصرف مواد در دانش آموزان ارتباط معنا داری داشت. نتیجه گیری: این نتایج ضمن همسویی با یافته های دیگر، نشان می دهند که افزایش سطوح تکانشوری و سیستم فعال سازی رفتاری و کاهش خودکارآمدی، بازداری رفتاری و مهارت های اجتماعی میزان سوءمصرف مواد را در دانش آموزان افزایش می دهد.
سوگیری حافظه صریح و ضمنی در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی، ترک کرده و افراد بهنجار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر بررسی سوگیری حافظه صریح و ضمنی نسبت به محرک های مربوط به مواد در افراد مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی، ترک کرده و افراد بهنجار بود. روش: سه گروه 25 نفری از افراد مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی، ترک کرده و بهنجار به شیوه نمونه برداری در دسترس انتخاب شدند و پس از همتاسازی بر اساس متغیرهای سن، سطح تحصیلات و نوع ماده مصرفی، توسط آزمون ها ی بازشناسی حافظه (سوگیری حافظه صریح) و تکمیل ریشه کلمات (سوگیری حافظه ی ضمنی) مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها: تحلیل داده ها نشان داد که افراد مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی و ترک کرده در مقایسه با افراد بهنجار دارای سوگیری حافظه ضمنی هستند، در حالی که در حافظه صریح فقط افراد مبتلا به سوءمصرف مواد افیونی، سوگیری نشان دادند. نتیجه گیری: شناسایی فرایندهای حافظه صریح و ضمنی حاکم بر اعتیاد می تواند تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه تشخیص، درمان و پیشگیری سوءمصرف مواد داشته باشد.
اثربخشی برنامه آموزشی رفتارهای سالم در نگرش دانشجویان نسبت به سوء مصرف مواد مخدر و کاهش آسیب پذیری نسبت به اعتیاد
حوزه های تخصصی:
هدف: این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی برنامه آموزشی رفتارهای سالم در نگرش دانشجویان نسبت به سوء مصرف مواد مخدر وکاهش آسیب پذیری نسبت به اعتیاد انجام شد. روش: طرح پژوهش شبه آزمایشی از نوع پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. از میان جامعه آماری که دانشجویان ساکن در خوابگاههاى دانشگاه شهیدبهشتی در سال تحصیلی 1389-1388 بودند، تعداد 60 نفر به عنوان گروه نمونه انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایشی و گواه تقسیم شدند. مقیاس های نگرش نسبت به سو ء مصرف مواد و آسیب پذیری نسبت به اعتیاد برای ارزیابی مورد استفاده قرار گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و گواه در نمره کلی نگرش و حیطه هاى شناختی، عاطفی، رفتاری و عمومی نسبت به مواد مخدر و خرده مقیاس های آزمون اعتیادپذیری وجود دارد. نتیجه گیری: آموزش رفتارهای سالم موجب تقویت نگرش منفی نسبت به سوء مصرف مواد و کاهش سطح اعتیادپذیری می شود.
بررسی میزان اثربخشی مشارکت درمانجویان بر درمان سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
سوء مصرف مواد علاوه بر اینکه به سلامتی جسمی افراد ضرر میرساند، با تزریق مواد توسط معتادان، خطر انتقال بیماری ایدز را در جامعه بالا میبرد. هدف برنامه نگهدارنده با متادون این است که با جایگزینی ماده مخدری(متادون) که اعتیادش قابل کنترل است، بهجای موادی که اعتیادشان غیرقابل کنترل است، از سوء مصرف مواد و متعاقباً از تزریق مواد کم کند. هدف از تحقیق حاضر، سنجش تأثیر مراکز نگهدارنده با متادون بر سوء مصرف مواد بوده است. اصلیترین پرسش تحقیق حاضر این بود که: آیا مشارکت در فرآیند درمان نگهدارنده با متادون بر سوء مصرف مواد تأثیر دارد؟ روش تحقیق پژوهش حاضر، پیمایشی و از نوع مقطعی است. جمع آوری اطلاعات از طریق ابزار پرسشنامه صورت گرفت. جامعه آماری عبارت است از کلیه معتادان که در فصل بهار سال 1391 به 11 مرکز نگهدارنده با متادون بابلسر و فریدونکنار مراجعه کردند. در مجموع تعداد 405 نفر افراد مورد مطالعه با روش نمونه گیری طبقهای تصادفی متناسب با حجم انتخاب گردیدند. یافتههای تحقیق نشان میدهد که مشارکت در فرآیند درمان نگهدارنده با متادون با سوء مصرف مواد رابطه معکوس و معنادار دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیونی چندگانه نشان میدهد که قویترین پیشبینیکننده سوء مصرف مواد، متغیر مشارکت در فرآیند درمان (ضریب بتا= 24/0- ) است. بعد از مشارکت در درمان، پیوند افتراقی (ضریب بتا= 15/0) و پیوستگی(ضریب بتا= 13/0-) قویترین پیش بینیکنندههای سوء مصرف مواد هستند.
مقایسه اثربخشی برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی و واقعیت درمانی بر بهبود شاخص های درمانی اعتیاد سوء مصرف کنندگان مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درمان افراد وابسته یا سوء مصرف کننده مواد چه به صورت سرپایی یا بستری مستلزم مشاوره و درمان گروهی و شرکت در فعالیت های گروهی دیگر، مثل شرکت در گروه های سوء مصرف کنندگان مواد بی-نام می باشد. هدف پژوهش حاضر عبارت بود از مقایسه اثربخشی برنامه های آموزش گروهی غنی سازی و ارتقاء زندگی و واقعیت درمانی بر بهبود شاخص های درمانی اعتیاد سوء مصرف کنندگان مواد. شرکت کنندگان (30= N) که همگی به دلیل سوء مصرف مواد تحت درمان بودند، به طور تصادفی به یکی از سه گروه برنامه غنی سازی و ارتقاء زندگی، واقعیت درمانی، و کنترل نما گمارده شدند و بر روی همه آنها پیش آزمون، پس آزمون و آزمون پیگیری با استفاده از ابزار یکسانی، انجام شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چند متغیره (MANCOVA) استفاده شد. نتایج نشان داد که در مقایسه با گروه کنترل نما، برنامه های آموزشی غنی سازی و ارتقاء زندگی LEAP و واقعیت درمانی RT با بهبود شاخص های اعتیاد در پس آزمون و آزمون پیگیری همراه بودند. گروه آموزشی RT در شاخص های منبع کنترل، میزان وسوسه، احساس کنترل مثبت و رضایت از زندگی موثرتر از گروه کنترل نما بود. برنامه LEAP در شاخص های، افزایش شادکامی، کاهش احساس کنترل منفی، اطمینان موقعیتی، کاهش میزان داروی مصرفی، کاهش میزان وسوسه و میزان رضایت از زندگی برتری داشت.
پیش بینی گرایش به مصرف سیگار، مشروبات الکلی، مواد مخدر و داروهای روان گردان بر اساس متغیرهای بدتنظیمی هیجان و تجربه کودک آزاری در افراد دارای صفات شخصیت مرزی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این پژوهش، پیش بینی گرایش به مصرف سیگار، مواد مخدر، مشروبات الکلی و داروهای روان گردان بر اساس متغیرهای بدتنظیمی هیجان و تجربه کودک آزاری در افراد دارای صفات شخصیت مرزی بود. روش: روش پژوهش همبستگی در مقوله ی طرح های توصیفی است. از میان تمام دانشجویان کارشناسی پسر و دختر دانشگاه تبریز به روش خوشه ای تصادفی 600 دانشجو انتخاب شدند. پرسشنامه های رفتارهای پرخطر (برنر، 1995)، بدتنظیمی هیجان (گراتز و رومر، 2004)، تجربه کودک آزاری (محمدخانی، 1381) و شخصیت مرزی (کلاریج و بروکز، 1984) در میان نمونه ی انتخابی اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد متغیرهای بدتنظیمی هیجان و تجربه کودک آزاری به درجات مختلف توانایی پیش بینی مصرف سیگار، مواد مخدر، مشروبات الکلی و داروهای روان گردان را دارا هستند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش بیان-گر نقش آسیب پذیری زیستی اولیه در زمینه تنظیم هیجان (بدتنظیمی هیجان) و محیط خانوادگی ناسالم و بی اعتبار ساز (تجربه کودک آزاری) در ابتلا به اختلال شخصیت مرزی و بروز رفتارهای پرخطر نظیر مصرف مواد و الکل است.
مقایسه تکانشگری بین افراد مبتلا به ایدز، افراد دارای سوء مصرف مواد و همتایان سالم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: پژوهش حاضر به مقایسه تصمیم گیری مخاطره آمیز بین افراد مبتلا به ایدز، افراد دارای سوء-مصرف مواد و جمعیت غیربالینی پرداخته است. روش: این پژوهش، علی-مقایسه ای بوده که در شش ماهه ی اول سال 91 انجام شد. در این پژوهش 30 نفر از بیماران مبتلا به ایدز و 30 نفر بیمار سوء مصرف کننده مواد و 30 نفر از جمعیت غیربالینی در محدوده سنی 67-15 سال به صورت نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. نمونه های انتخابی براساس متغیرهای سن، تحصیلات و جنس همتا بودند. مقیاس تکانشگری بارات (1997) در هر سه گروه نمونه اجرا شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین افراد سه گروه در خرده مقیاس های تکانشگری تفاوت وجود دارد. نتیجه گیری: نتایج پژوهش حاضر نشان داد که درجاتی از آسیب در فرایند تصمیم گیری افراد وابسته به مواد و افراد مبتلا به ایدز وجود دارد، نقصی که ممکن است ریشه در پاره ای از رگه های شخصیتی، آسیب های عصب شناختی، مصرف مواد، عدم دریافت آموزش های مناسب و کافی در زمینه مهارت های زندگی، حل مسئله و تصمیم گیری و یا وجود احساسات، افکار و باورهای شخصی یا فرهنگی پیرامون رفتارهای محافظتی در حین رابطه جنسی باشد.
اثربخشی آموزش گروهی راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان در مقابله شناختی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی آموزش گروهی راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان در مقابله شناختی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بود. روش : در قالب طرح شبه تجربی پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه، 16 بیمار مبتلا به سوء مصرف مواد به شیوه نمونه برداری در دسترس انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت آموزش گروهی راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان قرار گرفت درحالی که گروه گواه هیچ مداخله ای دریافت نکردند. دو گروه قبل و بعد از اتمام مداخله پرسشنامه نظم جویی شناختی هیجان (حسنی، 1390) را تکمیل نمودند. یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش گروهی راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان منجر به کاهش راهبردهای سازش نایافته ملامت خویش، نشخوارگری، فاجعه سازی و ملامت دیگران و افزایش راهبردهای سازش یافته تمرکز مجدد بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت و دیدگاه گیری می شود. نتیجه گیری: آموزش راهبردهای نظم جویی فرایندی هیجان از طریق کاهش راهبردهای سازش نایافته و افزایش راهبردهای سازش یافته نظم جویی شناختی هیجان می تواند زمینه را برای بهبود و عدم بازگشت سوء مصرف فراهم نماید.
ارتباط مهارتهای ذهن آگاهی و باورهای فراشناختی با واکنش پذیری بین فردی سوء مصرف کننده مواد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: فرایندهای زیستی و روانشناختی زیادی می تواند در سوء مصرف مواد می تواند اثر گذار باشد. هدف پژوهش حاضر تعیین ارتباط مهارتهای ذهن آگاهی و باورهای فر اشناختی با واکنش پذیری بین فردی سوء مصرف کنندگان مواد بود. روش: آزمودنی های پژوهش شامل 100 نفر بودند که از میان سوء مصرف کنندگان مراجعه کننده به مراکز ترک اعتیاد شهرستان اردبیل، از طریق نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند؛ برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های مهارتهای ذهن آگاهی، فراشناخت و شاخص واکنش پذیری بین فردی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که مهارتهای ذهن آگاهی و باورهای فراشناختی با واکنش پذیری بین فردی رابطه معنی داری دارند. همچنین نتایج تحلیل رگرسیون چند متغیری نشان داد که باورهای مثبت در مورد نگرانی ، خودآگاهی شناختی و باورهای منفی در مورد مورد کنترل ناپذیری افکار و خطر پیش بینی کننده های واکنش پذیری بین فردی سوءمصرف کنندگان مواد هستند. از میان مؤلفه های ذهن آگاهی، مشاهده کردن و پذیرش بدون قضاوت، از قوی ترین پیش بینی کننده های واکنش پذیری بین فردی سوءمصرف کنندگان مواد می باشند. نتیجه گیری: یافته های این مطالعه نشان می دهد که باورهای فراشناختی و مهارتهای ذهن آگاهی، نقش متوسطی در پیش بینی واکنش پذیری بین فردی سوء مصرف کنندگان مواد دارند؛ این نتایج تلویحات مهمی در آسیب شناسی روانی سوء مصرف مواد دارد؛ بر این اساس، متخصصان بالینی بایستی از راهبردهای فراشناختی و مهارتهای ذهن آگاهی برای مقابله با سوء مصرف مواد استفاده نمایند.
اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر کاهش خشم در افراد وابسته به مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
مقدمه: سطح پایین تنظیم هیجانی که ناشی از ناتوانی در مقابله مؤثر با هیجان ها و مدیریت آن هاست، در شروع مصرف مواد نقش دارد. بنابراین، پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش تنظیم هیجان مبتنی بر مدل گراس بر کاهش خشم در افراد وابسته به مواد مخدر انجام شد.
روش: پژوهش حاضر از نوع طرح های شبه آزمایشی است که از طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل استفاده شده است. جامعه پژوهش حاضر را کلیه معتادانی که در سال 92-1391 به کلینیک های ترک اعتیاد شهرستان مریوان مراجعه کرده اند تشکیل می دهند. تعداد 30 نفر از افراد وابسته به مواد با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب و با همین روش در گروه های آزمایش و کنترل جایگزین شدند. نتایج با استفاده از روش تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفتند.
یافته ها:به طور کلی، نتایج نشان دادند که آموزش تنظیم هیجان براساس مدل گراس می تواند علائم خشم را در افراد وابسته به مواد کاهش دهد (001/0>P).
نتیجه گیری:دشواری در تنظیم هیجان ها یکی از مشکلات افراد سوء مصرف کننده مواد است و آموزش نحوه ابراز و مدیریت هیجانات به این افراد می تواند در کاهش مشکلات آنها مؤثر واقع گردد.
مقایسه کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسأله در نوجوانان با و بدون سوء مصرف مواد مخدر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
کارکردهای اجرایی، کارکردهای خودتنظیمی اند که توانایی فرد برای بازداری، خود تغییری، برنامه ریزی، سازماندهی، استفاده از حافظه کاری، حل مسأله و هدف گذاری برای انجام تکالیف و فعالیت های درسی را نشان می دهد. هدف این مطالعه، مقایسه کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسأله در نوجوانان با و بدون سوء مصرف مواد می باشد. در این مطالعه علی مقایسه ای، 15 نفر از نوجوانان دارای سوء مصرف مواد مخدر شهر بیرجند و 15 نفر از نوجوانان عادی که از نظر سن، جنس و تحصیلات با گروه اول همسان بودند، انتخاب شدند. از آزمون ویسکانسین برای ارزیابی کارکردهای اجرایی بازداری و پرسشنامه ی حل مسئله هپنر و پترسن استفاده شد. نتایج نشان داد میانگین نمره کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسئله (به جز سبک گرایش- اجتناب) در افراد معتاد و سالم تفاوت معناداری داشت. همچنین یافته ها نشان داد که میانگین نمره کارکرد اجرایی بازداری و حل مسأله در افراد سالم و معتاد بر حسب تحصیلات و جنس تفاوت معنی داری نداشت و رابطه معنی داری بین کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسئله در افراد سالم و معتاد بر حسب سن و مدت مصرف مواد به دست نیامد. یافته های این پژوهش که نشان می دهد افراد معتاد در کارکردهای اجرایی بازداری و حل مسأله ضعیف تر از افراد بدون سوء مصرف مواد می باشند، می تواند در برنامه های پیشگیری و آموزشی مورد استفاده قرار گیرد.