علوم روانشناختی

علوم روانشناختی

علوم روانشناختی دوره 21 زمستان (دی) 1401 شماره 118 (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

نقش تعدیل کننده راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین کمال گرایی معنوی/مذهبی با شاخص های سلامت روانی و نشانه های افسردگی و اضطراب(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۲۰ تعداد دانلود : ۱۵۹
زمینه: پژوهش های پیشین به طورگسترده نشان داده اند که کمال گرایی ناسازگارانه با هیجان های منفی بیشتر، اضطراب، خصومت و شرم و همچنین با هیجان های مثبت کمتر، حرمت خود پایین و بهزیستی کمتر مرتبط است. در مقایسه با این نوع کمال گرایی، کمال گرایی معنوی/مذهبی به تازگی به عنوان نوعی سازگارانه از کمال گرایی معرفی شده اما تحقیقات اندکی روی اثرات این نوع کمال گرایی بر سلامت روان و نشانه های افسردگی و اضطراب انجام گرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش تعدیل کننده راهبردهای تنظیم شناختی هیجان در رابطه بین کمال گرایی معنوی/مذهبی با شاخص های سلامت روانی و نشانه های افسردگی و اضطراب بود. روش: تعداد 510 نفر (381 زن، 126 مرد) در این پژوهش شرکت کردند. از شرکت کنندگان خواسته شد مقیاس سلامت روانی (ویت و ویر، 1983)، مقیاس افسردگی اضطراب استرس (لاویباند و لاویباند، 1995)، مقیاس کمال گرایی معنوی/مذهبی (بشارت، 1397) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006؛ گارنفسکی و همکاران، 2001) را تکمیل کنند. برای تجزیه وتحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون تعدیلی سلسله مراتبی استفاده شد. یافته ها: نتایج پژوهش نشان داد که کمال گرایی معنوی/مذهبی با بهزیستی روانشناختی رابطه مثبت معنادار و با درماندگی روانشناختی رابطه منفی معنادار دارد (01/0 p<). علاوه بر این، اگرچه رابطه بین کمال گرایی معنوی/مذهبی و شاخص های سلامت روانی توسط راهبردهای تنظیم شناختی هیجان تعدیل نشد ولی رابطه این نوع کمال گرایی و اضطراب توسط راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجان تعدیل شد (0/01 p<). نتیجه گیری: کمال گرایی معنوی/مذهبی بعدی سازگارانه از کمال گرایی است و افرادی که درجات بالاتری از این نوع کمال گرایی را تجربه می کنند در هنگام تجربه شکست در رسیدن به کمالات معنوی و مذهبی دچار عواطف منفی، اضطراب و افسردگی نمی شوند. حال اگر برخی از این افراد، برای تنظیم هیجان های ناخوشایند خود که می تواند به دلایلی غیر مرتبط با این نوع کمال گرایی پدید آمده باشد، از راهبردهای سازش نایافته تنظیم هیجان استفاده کنند، اضطرابشان افزایش می یابد.
۲.

مقایسه ویژگی های شخصیتی کلونینجر در وابستگان به مواد مخدر در فرهنگ های مختلف(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۲ تعداد دانلود : ۱۲۸
زمینه: مطالعه خرده فرهنگ ها در زمینه ی مصرف مواد مخدر نسبت به سایر مطالعات نه تنها در ایران بلکه در سایر کشورها نیز سهم ناچیزی از مطالعات را به خود اختصاص داده است. با وجود این خلاء تحقیقاتی ناشی از مطالعه ی ویژگی های شخصیتی درباره ی خرده فرهنگ ها و هنجارهای مشوق مصرف مواد احساس می شود. هدف: هدف از این پژوهش مقایسه ویژگی های شخصیتی کلونینجر در وابستگان به مواد مخدر در فرهنگ های مختلف بود. روش: این پژوهش از نوع توصیفی - مقایسه ای بود. جامعه مورد مطالعه در این پژوهش شامل مردان 20 تا 40 ساله مصرف کننده مواد از چهار خرده فرهنگ گیلک، تالش، کُرد و سایر (فارس) بود. تعداد 300 نفر از آن ها به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. همه آن ها پرسشنامه ویژگی های شخصیتی کلونینجر و همکاران (1993) را تکمیل کردند. درنهایت برای توصیف داده ها از روش های آمار توصیفی و آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری (MANOVA) استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد بین هیچ کدام از فرهنگ های مختلف در ویژگی های شخصیتی تفاوت معنی داری وجود ندارد (0/05 <P). به این معنی که می توان گفت تقریباً افراد معتاد قومیت های مختلف از ویژگی های شخصیتی مشابهی برخوردار بودند. نتیجه گیری: درنهایت بر اساس نتایج مطالعه حاضر می توان گفت افراد وابسته به مواد در فرهنگ های مختلف در پژوهش حاضر از ویژگی های شخصیتی مشابهی برخوردار بودند و ازاین رو آگاهی از این نتایج می تواند برای روانشناسان شخصیت، جامعه شناسان و سایر متخصصان حائز اهمیت باشد.
۳.

بازطراحی مدل انتخاب و انتصاب مدیران سازمان تأمین اجتماعی مبتنی بر مدل های شایستگی با رویکرد داده بنیاد(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۳۲ تعداد دانلود : ۲۳۳
زمینه: سازمان تأمین اجتماعی به عنوان بزرگ ترین نهاد بیمه و درمان کشور مسئولیتی بزرگ در برابر آحاد جامعه دارند. مفهوم سازی مدل انتخاب و انتصاب مدیران سازمان تأمین اجتماعی مبتنی بر مدل های شایستگی پیامدهای قابل توجهی خواهد داشت. لذا انجام پژوهش جهت انتخاب و انتصاب مدیران برمبنای شایستگی جهت توسعه منابع انسانی و بهره گیری از فرصت ها مغفول مانده است. هدف: این پژوهش باهدف مفهوم سازی مدل انتخاب و انتصاب مدیران سازمان تأمین اجتماعی مبتنی بر مدل های شایستگی با رویکرد داده بنیاد انجام گرفت. روش: این مطالعه از منظر هدف یک پژوهش کاربردی - توسعه ای، از منظر روش و بازه زمانی یک پژوهش توصیفی از نوع پیمایش -مقطعی است. جامعه آماری بخش کیفی شامل خبرگان نظری (اساتید دانشگاهی) و خبرگان تجربی (مدیران سازمان تأمین اجتماعی) است. با استفاده از نمونه گیری هدفمند 13 نفر مشارکت داشتند. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختاریافته است. برای تحلیل داده ها روش کیفی از روش نظریه پردازی داده بنیاد با نرم افزار Maxqda استفاده شد. یافته ها: کدگذاری متون مصاحبه ها نشان داد پیاده سازی مدل های شایستگی در سازمان به عنوان پدیده محوری در مدل ارائه گردید و فرهنگ سازمانی و قانون مداری به عنوان شرایط بسترساز و مقوله های حمایت سازمانی و مدیریت دانش به عنوان شرایط علی تأثیرگذار در مدل می باشند. عوامل محیطی و درون سازمانی به عنوان شرایط مداخله گر بر راهبردهای مدل نظیر توانمندسازی منابع انسانی، نهادینه کردن سیستم اطلاعات در انتصاب مدیران و مدیریت استراتژیک سازمانی تأثیر می گذارند. با استقرار مدل ارائه شده، انتخاب و انتصاب مدیران شایسته سازمان قابل حصول خواهد بود. نتیجه گیری: یافته ها نشان می دهند که انتخاب و انتصاب مدیران شایسته سازمان به عوامل متعددی ازجمله: پیاده سازی مدل شایستگی و توانمندسازی نیروی انسانی بستگی دارند و شرایط لازم جهت استقرار آن باید توسط افراد و محیط فراهم گردد.
۴.

شیوع اختلال کمبود توجه/فزون کنشی و مقایسه ابعاد سلامت روانی دانشجویان دارای اختلال و بدون اختلال(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۶۲ تعداد دانلود : ۱۰۵
زمینه: تحقیقات نشان می دهد افراد دارای اختلال کمبود توجه/فزون کنشی مشکلات عدیده ای در زمینه سلامت روان تجربه می کنند که می تواند با خطر تشخیص اشتباه یا نادیده گرفته شدن و پیامدهای وخیم تر همراه باشد. این درحالی است که مطالعات داخلی تاکنون به موضوع شیوع اختلال و سلامت روان در یک مطالعه مقایسه ای، در جامعه مورد مطالعه توجه کمی داشته اند. هدف: اهداف پژوهش بررسی میزان شیوع اختلال در میان دانشجویان شهر اصفهان و مقایسه سلامت روانی دانشجویان دارای اختلال و بدون اختلال بوده است. روش: طرح پژوهش در بخش اول، توصیفی و در بخش دوم علّی - مقایسه ای بود و آزمون های فراوانی، میانگین، انحراف استاندارد، تحلیل واریانس و تی مستقل استفاده شد. ابزارهای مورد استفاده پرسشنامه های بیش فعالی – کاستی توجه بزرگسالان بارکلی (2011)، مقیاس خودسنجی بیش فعالی کمبود توجه بزرگسالان (2005)، سلامت روان (1976) و جمعیت شناختی بود. حجم نمونه 600 نفر که براساس روش نمونه گیری خوشه ای انتخاب شدند. یافته ها: براساس نقطه برش پرسشنامه بارکلی، شیوع اختلال در بین دانشجویان 13/5 درصد اما براساس پرسشنامه خودسنجی، 12 درصد بوده است. در بین زنان مبتلا به اختلال، نوع کمبود توجه 18/8 درصد، نوع فزون کنشی 4/5 درصد و نوع مختلط 6/33 درصد بود. در بین مردان مبتلا، نوع کمبود توجه 9 درصد، نوع فزون کنشی 4/83 درصد و نوع مختلط 7/16 درصدگزارش شد. از نظر مقایسه در خرده مقیاس های سلامت روان یافته ها حاکی از آن بود که تفاوت پرخاشگری، ترس افراطی، حساسیت در رابطه، وسواس، اضطراب و افسردگی بین دوگروه دارای احتمال ابتلا به اختلال کمبود توجه/فزون کنشی و بدون احتمال ابتلا اختلال معنی دار بود (0/05 P<) درحالی که سایر خرده مقیاس ها تفاوت معنی دار نداشتند. نتیجه گیری: احتمال ابتلا به اختلال کمبود توجه/فزون کنشی در بین دانشجویان درحال افزایش است. علاوه براین برخی ابعاد سلامت روان در دانشجویان مبتلا با همتایان عادی، تفاوت دارند.
۵.

مدل یابی ساختاری پیش بینی خودمدیریتی درد مزمن برحسب مهارت های ذهن آگاهی، باورهای فراشناختی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان در افراد مبتلا به دردهای مزمن اسکلتی - عضلانی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۳۲ تعداد دانلود : ۱۵۳
زمینه: بررسی ادبیات پژوهشی نشان داد که خودمدیریتی درد مزمن، نقش مهمی در سلامتی و کارکرد بهینه افراد مبتلا دارد، اما پژوهش های اندکی به بررسی عوامل دخیل در آن در قالب یک مدل روانشناختی پرداخته اند. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی برازش مدل مفهومی خودمدیریتی درد مزمن بر اساس مهارت های ذهن آگاهی، باورهای فراشناختی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان با داده های تجربی حاصل از افراد مبتلا به دردهای مزمن اسکلتی - عضلانی طرح ریزی شد. روش: طرح این پژوهش، توصیفی - همبستگی از نوع مدل سازی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه افراد مبتلا به دردهای مزمن اسکلتی - عضلانی مراجعه کننده به بیمارستان های شهر تهران در حدفاصل تیرماه 1399 تا دی ماه 1400 بود. از این میان تعداد 272 نفر از افراد واجد شرایط از دو بیمارستان امام حسین (ع) و بعثت تهران، به عنوان نمونه انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های خودمدیریتی درد مزمن (نیکولاس و همکاران، 2012)، پنج وجهی ذهن آگاهی (بائر و همکاران، 2008)، باورهای فراشناختی (ولز و کارترایت - هاتون، 2004)، نظم جویی شناختی هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) و درجه بندی شدت درد مزمن (ون کورف و همکاران، 1992) به صورت پیمایش بر خط (اینترنتی) جمع آوری و سپس تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها: نتایج نشان داد که مدل مفهومی خودمدیریتی درد مزمن بر اساس داده های حاصله، برازش مناسب و معناداری داشت (2/41 =CMIN/d، 0/068 =SRMR، 0/068 =RMSEA، 0/077 =PNFI، 0/903 =CFI، 0/904 =IFI، 0/872 =GFI). منطبق بر یافته ها، تمامی متغیرهای پیش بین به شکل مستقیم قابلیت تبیین خودمدیریتی درد مزمن را داشتند (0/05 >p). بعلاوه بیشتر مسیرهای غیرمستقیم نیز تأثیرات معناداری بر خودمدیریتی درد مزمن نشان دادند (0/05 >p). نتیجه گیری: روابط ساختاری مهارت های ذهن آگاهی، باورهای فراشناختی و راهبردهای نظم جویی شناختی هیجان می توانند تبیین قابل توجهی از خودمدیریتی درد مزمن در افراد مبتلا به دردهای مزمن اسکلتی - عضلانی ارائه دهند. لذا طراحی مداخلات آموزشی بر مبنای روابط ساختاری مدل مذکور می تواند به بهبود خودمدیریتی درد مزمن در این افراد بیانجامد.
۶.

آزمون مدل اعتیاد به اینترنت بر اساس جنبه های آسیب شناسی روانی، شخصیتی و شناخت اجتماعی با میانجی گری راهبردهای مقابله ای و انتظارات استفاده از اینترنت(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۲۷ تعداد دانلود : ۱۲۷
زمینه: مطالعات بیانگر آن است که استفاده افراطی از اینترنت که امروزه در بین نوجوانان رواج دارد بر افسردگی، اضطراب اجتماعی، عملکرد تحصیلی و ارتباط با والدین، حرمت خود، کارآمدی آنان تأثیر می گذارد. همچنین انتظارات استفاده از اینترنت و راهبردهای مقابله ای بر رابطه بین عوامل زمینه ساز و اعتیاد به اینترنت تأثیر می گذارد. هدف: هدف پژوهش حاضر آزمون مدل اعتیاد به اینترنت بر اساس جنبه های آسیب شناسی روانی، شخصیتی و شناخت اجتماعی با میانجی گری راهبردهای مقابله ای و انتظارات استفاده از اینترنت بود. روش: روش پژوهش توصیفی – همبستگی بوده و جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر و پسر دوره متوسطه دوم شهرستان گرگان در سال تحصیلی 1400-1399 بود که با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای تعداد 353 نفر انتخاب شدند. ابزار تحقیق شامل مقیاس کوتاه اعتیاد به اینترنت یانگ (1996)، مقیاس عزت نفس روزنبرگ (1965)، مقیاس خودکارآمدی شوارتز (1995)، فهرست استرس مزمن شولتز (2004)، مقیاس تنهایی دیونگ (2006)، مقیاس مقابله مختصر کارور (1997) و انتظارات استفاده از اینترنت برند (2015) بود. داده ها با روش مدل معادلات ساختاری تحلیل شد. یافته ها: یافته ها نشان داد اثر مستقیم جنبه های آسیب شناسی روانی بر اعتیاد به اینترنت معنادار نبود (0/01 p<)؛ اما اثر مستقیم جنبه های شخصیتی و شناخت های اجتماعی بر اعتیاد به اینترنت منفی و معنی دار بود (0/01 <p). اثر میانجیگری انتظارات استفاده از اینترنت بر روابط بین جنبه های آسیب شناسی و اعتیاد به اینترنت (0/913 <p)؛ و بر رابطه جنبه های شخصیتی و اعتیاد به اینترنت (0/917 <p) و همچنین بر روابط بین جنبه های اجتماعی و اعتیاد به اینترنت (0/951 <p) معنادار نبود. اثر میانجیگری راهبردهای مقابله ای بر روابط بین جنبه های آسیب شناسی و اعتیاد به اینترنت مثبت (0/000<p) و بر روابط بین جنبه های شخصیتی و اعتیاد به اینترنت منفی و معنادار بود (0/000 <p) و همچنین بر روابط بین جنبه های اجتماعی و اعتیاد به اینترنت معنادار نبود (0/274 <p). نتیجه گیری: به نظر می رسد کنترل نشانه های خلقی و اضطراب، آموزش راهبردهای افزایش خودکارآمدی، عزت نفس، حمایت اجتماعی ادراک شده و مهارت های مقابله ای و تغییر انتظارات استفاده از اینترنت، در پیشگیری از ایجاد و ابقای اعتیاد به اینترنت مفید است.
۷.

اثربخشی روان درمانگری تحلیلی هورنای بر ساختار شخصیت زنان متقاضی طلاق: یک پژوهش تک آزمودنی بر سه ریخت شخصیت هورنای(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۵۲ تعداد دانلود : ۱۸۳
زمینه: پژوهش های بسیاری نشان داده اند که درمان های روانشناختی می توانند در پیشگیری از طلاق مؤثر باشند. اما خلاء پژوهشی در حوزه ی درمان روان تحلیل گری باهدف تغییر و یا اصلاح ساختار شخصیت زنان روان نژند متقاضی طلاق وجود دارد. هدف: این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی روان تحلیل گری هورنای براساس سه ریخت شخصیت بر ساختار شخصیت زنان متقاضی طلاق انجام شد. روش: این مطالعه، یک پژوهش تک آزمودنی از نوع B/ A بوده است. 6 آزمودنی از میان کلیه ی زنان متقاضی طلاق مراجعه کننده به برخی از مراکز مشاوره شهر تهران در سال 1399 به صورت نمونه گیری هدفمند انتخاب شده، با پاسخگویی به پرسشنامه ی هورنای - کولیج (2011)، در سه گروه دو نفره گمارش شدند. مصاحبه ی سازمان شخصیت (STIPO-R) کلارکین (2019) در سه مرحله اجرا شد. درمان در 15 جلسه انفرادی 60 دقیقه ای، یک جلسه در هفته اجرا شد و یک ماه بعد پیگیری صورت گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از روش استاندارد ترسیم دیداری، شاخص تغییر پایا با فرمول اصلاح شده برای محاسبه تغییر آماری معنی دار و استفاده از فرمول درصد بهبودی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها: درمان روان تحلیل گری هورنای باعث ایجاد تغییر در زیرمقیاس های هویت (44/16 درصد بهبودی)، روابط موضوعی (33/98 درصد بهبودی)، دفاع های نابالغ (49/71 درصد بهبودی)، پرخاشگری (44/65 درصد بهبودی)، ارزش های اخلاقی (48/6 درصد بهبودی) و خودشیفتگی (54/16 درصد بهبودی) شد. شاخص تغییر پایای آن ها هم حاکی از معنی دار بودن این تغییرات بود (0/05 >P) و (0/01 >P). نتیجه گیری: این یافته ها حاکی از تغییرات معنادار در مؤلفه های ساختار شخصیت است، بنابراین روان درمانگری تحلیلی هورنای با تغییر ساختار شخصیتی زنان متقاضی طلاق می تواند برای روانشناسان و زوج درمانگران در پیشگیری از طلاق مفید باشد.
۸.

ناباروری و کیفیت زندگی زناشویی زوجین (مطالعه موردی زوجین نابارور شهر تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۹۰ تعداد دانلود : ۱۸۵
زمینه: سازمان بهداشت جهانی از ناباروری به عنوان یک معضل بهداشت عمومی یاد کرده است که می تواند به افسردگی، اضطراب، طردشدگی اجتماعی و اختلالات جنسی بیانجامد. این بحران زیستی، روانی، اجتماعی سیکل معیوبی را به وجود می آورد که توانایی باروری را تضعیف و موجب اختلال در عملکرد و رضایت جنسی می گردد. اما آیا زوجین نابارور شهر تهران نیز چنین کیفیت و تجاربی را در زندگی تجربه می کنند. هدف: هدف این تحقیق بررسی پدیداری تجربه ناباروری زوجین و تأثیر این واقعه بر کیفیت زندگی زناشویی زوجین نابارور بود. روش: روش تحقیق حاضر کیفی و از نوع پدیدارشناسی بود و سعی بر آن بود با ورود به دنیای پدیداری زوجین نابارور تجربه زیسته آن ها را از ناباروری مورد بررسی و کشف قرار گیرد. جامعه تحقیق حاضر عبارت بودند از کلیه زوجین دارای تجربه ناباروری مراجعه کننده به پژوهشگاه رویان در سال 1400. شیوه نمونه گیری طبق اکثر طرح های کیفی به منظور دارا بودن اطلاعات پدیداری، هدفمند بود و پژوهشگر با مصاحبه نیمه ساختاریافته با 15 زوج نابارور، داده های به دست آمده را بر اساس شیوه کلایزی تحلیل نمود. اعتبار یافته ها هم با روش کدگذاری مجدد توسط اساتید متخصص تأیید گردید. یافته ها: تحلیل و کدگذاری پدیدار شناختی به روش کلایزی، 36 مقوله فرعی را شناسایی نموده و با توجه به شباهت و قرابت معنایی آن ها، در 7 مفهوم اصلی شامل: مصائب زوجی و اجتماعی زندگی عاری از فرزند، مسائل فکری و احساسی در مسیر درمان، پیشنهاد طلاق و یا چندهمسری، عدم همدلی و سازگاری اطرافیان با زوجین، انزوا و بی انگیزگی زوجین، افزایش اضطراب و استرس زوجین، کاهش کیفیت رابطه زناشویی، کاهش امنیت مالی زوجین دسته بندی نموده است. نتیجه گیری: نتایج نشان داد پدیده ناباروری، همسو با تحقیقات پیشین با کاهش محسوسی در کیفیت زندگی زناشویی زوجین شهر تهران همراه است و مسائل مهمی را ازجمله احتمالاً جدایی و طلاق، سردی روابط، کاهش انگیزه، چالش های فکری و عاطفی و اجتماعی ایجاد نموده است که لزوم توجه به کاهش این موارد در جهت افزایش کیفیت زندگی زناشویی این زوج ها احساس می شود.
۹.

اثربخشی درمان شناختی - رفتاری در رشد خودپنداره جنسی زنان متأهل(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۷۸ تعداد دانلود : ۱۳۱
زمینه: یکی از عوامل تأثیرگذار بر عملکرد جنسی زنان، تصورات و احساسات آن ها نسبت به ارتباط جنسی و شناخت جنبه های جنسی خویشتن و در یک تعریف کلی خودپنداره جنسی است. از طرفی باورها و شناخت های منفی، عامل مهمی در اختلالات جنسی بوده و درمان شناختی - رفتاری و استفاده از روش بازسازی شناختی برای درمان اختلالات جنسی می تواند کمک کننده باشد. هدف: پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان شناختی - رفتاری در رشد خودپنداره جنسی زنان متأهل انجام شد. روش: روش پژوهش شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه ی زنان مراجعه کننده به مراکز زنان، زایمان و مشاوره شهرستان بابل در سال 1394 تشکیل دادند. تعداد 30 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه پژوهش انتخاب و به تصادف در دو گروه آزمایش و کنترل گمارده شدند (هر گروه 15 نفر). ابتدا هر دو گروه به پرسشنامه خودپنداره جنسی اسنل و همکاران (1993) پاسخ دادند (پیش آزمون). سپس گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت مداخله شناختی - رفتاری قرار گرفتند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. تجزیه وتحلیل اطلاعات با استفاده از روش آماری تحلیل کوواریانس انجام شد. یافته ها: نتایج نشان داد در مرحله پس آزمون بین دو گروه در خودپنداره جنسی، رضایت جنسی، اعتماد به خود جنسی و افسردگی جنسی تفاوت معنی داری وجود دارد (0/01 >P). درحالی که در نمره میل و انگیزه جنسی بین گروه ها تفاوت معنی داری مشاهده نشد (0/05 <P). به این معنی که نمرات افراد در خودپنداره جنسی، رضایت جنسی و اعتماد به خود جنسی، ارتقا و در افسردگی جنسی کاهش یافته است. نتیجه گیری: درمان شناختی - رفتاری بر رشد خودپنداره جنسی زنان متأهل تأثیر داشته است و ازاین رو متخصصان می توانند از این مداخله برای افزایش خودپنداره جنسی، رضایت جنسی و اعتماد به خود و کاهش افسردگی جنسی در زنان استفاده کنند.
۱۰.

نقش میانجی گر شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی در رابطه ی شفقت به خود و بهزیستی تحصیلی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۸۷ تعداد دانلود : ۱۷۰
زمینه: تحقیقات زیادی به ارتباط بین بهزیستی تحصیلی با شفقت به خود تأکید کرده اند. با وجود اهمیت بالای نقش بهزیستی تحصیلی، تاکنون پژوهش های محدودی در این حوزه در ایران انجام شده است. در برخی از این پژوهش ها به شناسایی عوامل پیش بینی کننده بهزیستی تحصیلی دانش آموزان از جمله به نقش شفقت به خود پرداخته شده ولی تاکنون مکانیزم های میانجی گر این رابطه شناسایی نشده است. هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی شفقت به خود با بهزیستی تحصیلی با نقش میانجی گر شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی در دانش آموزان انجام شد. روش: طرح این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل دانش آموزان دوره ی دوم متوسطه شهر تهران بود که در سال تحصیلی 1401-1400 مشغول به تحصیل بودند.370 دانش آموز با روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای چندمرحله ای و طبق جدول مورگان انتخاب شدند. پرسشنامه بهزیستی تحصیلی تومینن-سوینی و همکاران (2012)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی مورگان و جینکز (1999)، پرسشنامه شادکامی آکسفورد آرگایل و همکاران (۱۹89) و فرم کوتاه شده ی شفقت به خود ریس (2011) جهت جمع آوری داده ها استفاده شد. بررسی و ارزیابی الگوی پیشنهاد شده با روش تحلیل مسیر انجام گرفت. یافته ها: نتایج نشان داد بین بهزیستی تحصیلی و شفقت به خود (0/01 P< ، 0/42 r=)، شادکامی (0/01 P<، 0/60 r=)، خودکارآمدی تحصیلی (0/01 P<، 0/44r=) و بین شفقت به خود و شادکامی (0/01 P<، 0/64 r=) و شفقت به خود و خودکارآمدی تحصیلی (0/01 P<، 0/23 r=) رابطه ی معنادار وجود دارد. نتایج نشان داد که در رابطه بین شفقت به خود و بهزیستی تحصیلی، شادکامی و خودکارآمدی تحصیلی میانجی گری می کنند. نتیجه گیری: یافته های این پژوهش نشان داد که دانش آموزانی که از شفقت به خود بالا برخوردار بودند و بهزیستی تحصیلی بهتری برخوردار بودند، دارای شادکامی بیشتر بوده و خودکارآمدی تحصیلی بهتری را تجربه کرده اند.
۱۱.

نقش میانجی گر نیازهای بنیادین روانشناختی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و شادکامی دانشجویان(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۲۱۵ تعداد دانلود : ۱۴۸
زمینه: شادکامی از مؤلفه های اصلی کیفیت زندگی در همه ی گروه های سنی به ویژه دانشجویان است. مطالعات نشان داده است که شادکامی با عوامل بزرگ شخصیت به ویژه روان آزردگی گرایی، برون گردی و مسئولیت پذیری همبستگی معنی داری دارد. علاوه بر آن ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی یکی از شروط اساسی برای دستیابی به شادکامی و رضایت از زندگی است. بااین حال نقش این مؤلفه ها در جمعیت دانشجویی مورد مطالعه قرار نگرفته است. هدف: هدف پژوهش حاضر ارزیابی نقش میانجی گری نیازهای بنیادین روانشناختی در رابطه بین ویژگی های شخصیتی و شادکامی دانشجویان بود. روش: طرح پژوهش حاضر توصیفی - همبستگی و به روش مدل یابی معادلات ساختاری بود. جامعه آماری این پژوهش دانشجویان مقاطع کارشناسی و کاشناسی ارشد سال تحصیلی 1399-1400 دانشگاه های استان گلستان بودند. از میان این جامعه نمونه ای متشکل از 356 نفر دانشجوی دختر و پسر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. به منظور گردآوری داده ها از پرسشنامه های فرم کوتاه ویژگی های شخصیتی نئو (NEO-PI) (1996)، مقیاس ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی گاینه (BNGS) (2003) و مقیاس شادکامی آکسفورد (OHI) (2002) استفاده شد. داده ها با استفاده از روش مدل یابی معادلات ساختاری (SEM) و با نرم افزار لیزرل نسخه (8/71) مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته ها: نتایج نشان داد که در همه ی شاخص های برازش، مدل ساختاری شادکامی از برازش مناسب و قابل قبولی برخوردار است. مطابق با نتایج پژوهش روان آزردگی با شادکامی رابطه منفی (0/29-)، برون گردی (0/31)، و ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی (0/50) با شادکامی رابطه مثبت و معنی دار داشتند (0/05 >P). در مجموع این متغیرها توانستند 36 درصد از واریانس متغیر شادکامی را پیش بینی و تبیین نمایند. نتیجه گیری: به نظر می رسد افرادی که روان آزردگی گرایی پایین تر برون گردی بالاتر را تجربه می کنند شادکامی بیشتری را تجربه می کردند. علاوه بر این ارضای نیازهای بنیادین روانشناختی با افزایش شادکامی دانشجویان مرتبط بود.
۱۲.

اثربخشی واقعیت درمانگری بر تمایزیافتگی و تحمل پریشانی در مادران کودکان با ناتوانی هوشی(مقاله علمی وزارت علوم)

تعداد بازدید : ۱۷۱ تعداد دانلود : ۱۴۲
زمینه: تحقیقات به اثرات مثبت واقعیت درمانگری بر اختلالات خلقی و عاطفی اشاره دارد که به افراد آموزش می دهد تا از نیازهای اساسی خودآگاهی یافته و بر مواجهه با واقعیت، مسئولیت پذیری و ارزشیابی رفتارهای درست و نادرست تأکید کرده اند. اما در زمینه کاربرد این روی آورد بر تمرکز و کنترل روابط خود و شناسایی و تغییر تحریف های شناختی و استرس در جامعه تحقیق شکاف تحقیقاتی وجود دارد. هدف: پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی واقعیت درمانگری بر تمایزیافتگی و تحمل پریشانی مادران کودکان ناتوانی هوشی انجام شد. روش: بر اساس طرح شبه آزمایشی، پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه، 30 نفر از تمامی مادران کودکان ناتوانی هوشی (آموزش پذیر) در مدارس استثنایی دوره ابتدایی منطقه 4 شهر تهران در سال تحصیلی 99-98، با استفاده از روش نمونه گیری غیر تصادفی به صورت در دسترس و بر اساس ملاک های ورود و خروج، به عنوان نمونه انتخاب شدند و با گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. گروه آزمایش در جلسات مداخله واقعیت درمانگری شرکت داده شدند، در مقابل گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه های تمایزیافتگی خود اسکورن و اسمیت (2003) و مقیاس تحمل پریشانی سیمونز و گاهر (2005) بود. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده شد. یافته ها: بین دو گروه در تمایزیافتگی و تحمل پریشانی تفاوت معناداری وجود داشت (0/0001 P<). مقایسه میانگین ها در دو گروه مداخله و گواه نشان داد که واقعیت درمانگری موجب افزایش تمایزیافتگی و کاهش تحمل پریشانی شده است. نتیجه گیری: از یافته های فوق می توان دریافت که واقعیت درمانگری با بهره گیری از فنونی چون آشنایی با مسئولیت های خویش، کمک به پذیرش و افزایش مسئولیت پذیری، همچنین کم اهمیت جلوه دادن گذشته در رفتار کنونی و تأکید بر کنترل درونی موجب می شود به واسطه مسئولیت شخصی هویت موفقی کسب کنند، و درنتیجه تمایزیافتگی و تحمل پریشانی مادران دارای کودک ناتوان افزایش یابد.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۹۰