۱.
هدف : این پژوهش به منظور کشف و الگوگیری از بیان قرآن در کاربست امر «قل» در انتقال معارف اسلامی در فضای آموزشی، اعم از دانشگاهی و غیره صورت پذیرفت. روش : پژوهش حاضر با روش تحلیل محتوا و استقرای تام در آیات وحی انجام شد. یافته ها : طیف وسیعی از معارف اسلامی و فرهنگ دینی به روش گفتاری و فردی قابل انتقال به جامعه است. این موارد در آموزش فرهنگ دینی، آسیب شناسی فرهنگی و بیان راهکار گفتاری و نیز رایزنی و پاسخگویی فرهنگی قابل شناسایی است. نتیجه گیری : قرآن توسط این امر، هم به ترویج گفتگو در منش فردی آحاد جامعه پرداخته، هم مسئولیت پذیری همگانی در بهبود فرهنگ عمومی را دنبال کرده و هم به توسعه فرهنگ دینی در بعد درون دینی و برون دینی توجه داشته است.
۲.
هدف : هدف از انجام این پژوهش، تحلیل محتوای کتابهای درسی نظام آموزش و پرورش ایران بر اساس میزان توجه به مؤلفه های شایستگی فرهنگی بود. روش: این پژوهش با راهکار کتابخانه ای و با استفاده از روش تحلیل محتوای کمّی و کیفی انجام شد و واحد تحلیل؛ متن، تمرینها، پرسشها و تصاویر در نظر گرفته شد. یافته ها: بر اساس نتایج تحلیل محتوا، در کلیه کتابهای مورد تحلیل، 6864 مؤلفه شایستگی فرهنگی شناسایی شد که 2258 مؤلفه مربوط به کتابهای فارسی، 2137 مؤلفه مربوط به کتابهای هدیه های آسمان و دین و زندگی، 1432 مؤلفه مربوط به کتابهای علوم اجتماعی، 333 مؤلفه مربوط به کتابهای فرهنگ و هنر، 273 مؤلفه مربوط به کتابهای تفکر و سبک زندگی، 71 مؤلفه مربوط به کتاب انسان و محیط زیست، 137 مؤلفه مربوط به کتاب سلامت و بهداشت و 223 مؤلفه مربوط به کتاب مدیریت خانواده و سبک زندگی بوده است. دوره ابتدایی دوم با 2105 مؤلفه و دوره ابتدایی اول با 1211 مؤلفه دارای بیشترین و کمترین مؤلفه های مدّ نظر بوده است. نتیجه گیری: با وجود اینکه در کتابهای درسی به ویژگی های شایستگی فرهنگی توجه شده است، اما میزان پرداختن به مؤلفه های شایستگی فرهنگی در دوره های مختلف نامتعادل بود.
۳.
هدف: پژوهش حاضر، در بستر فهم لزوم همسازی ارکان نظامات و سیستم ها در فرایند نظام سازی شکل گرفت. یکی از مهم ترین ارکان هر سیستم اجتماعی، عاملان و بازیگران انسانی سیستم اند و در این میان، مدیران سیستم اجتماعی از دیگر بازیگران مؤثرترند. بر این مبنا، این پژوهش، در جهت مدل سازی ساختاری- تفسیری و تحلیل قدرت نفوذ بین مؤلفه های فردی مدیریت جهادی سازمان داده شد؛ علاوه بر آن، معیارهای استخراج شده، تعیین سطح شد و تحلیلی از میزان وابستگی متغیّرهای سیستم ارائه شد. روش : در گام اول برای دستیابی به مؤلفه های مدیریت جهادی به سراغ روش تحلیل مضمون رفته و از مصاحبه با خبرگان این حوزه اطلاعات اولیه حاصل شد، داده های حاصل از مصاحبه ها تحلیل شد و در نهایت، مؤلفه های فردی مدیریت جهادی ارائه شد. در گام بعد به منظور بررسی رابطه این مفاهیم با یکدیگر و سطح بندی آنها روش مدل سازی ساختاری- تفسیری انتخاب، همچنین برای درک و تحلیل بهتر روابط، از تکنیک تحلیل ساختاری و نرم افزار میک ماک استفاده شد. یافته ها: بر این اساس، بعد فردی مدیریت جهادی از 10 مؤلفه تشکیل و در شش سطح دسته بندی شد. نتیجه گیری : بر این مبنا، مؤلفه های «آخرت گرایی و جهان بینی توحیدی»، «ولایتمداری» و «توکل بر خدا» به عنوان اثرگذارترین مؤلفه مشخص شد.
۴.
هدف: پژوهش حاضر با هدف بررسی میزان شیوع افکار خودکشی در دانشجویان در دوره کووید- با تأکید بر نقش دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و تاب آوری روان شناختی انجام شد. روش: روش پژوهش، توصیفی- همبستگی بود. از میان دانشجویان دانشگاه ملایر و دانشگاه پیام نور سمنان، 311 دانشجو از طریق نمونه گیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. برای گردآوری داده ها از مقیاسهای افکار خودکشی بک، فرم کوتاه پرسشنامه دلبستگی به خداوند، مقیاس بهزیستی معنوی و مقیاس کوتاه تاب آوری استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از همبستگی پیرسون و رگرسیون چندمتغیّری با روش گام به گام استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان داد که 51/13 درصد دانشجویان در دوره کووید-19 دارای افکار خودکشی و 96/0 درصد آمادگی برای خودکشی داشتند. دانشجویان مجرد میانگین افکار خودکشی بیشتری نسبت به دانشجویان متأهل داشتند. میانگین افکار خودکشی در دانشجویان سال دوم و سال چهارم بیشتر از سال اول و سال سوم بود. بین دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و تاب آوری روان شناختی با افکار خودکشی رابطه منفی وجود داشت؛ بر اساس نتایج رگرسیون چندمتغیّری به روش گام به گام تاب آوری روان شناختی، دلبستگی به خدا و بهزیستی معنوی به ترتیب در پیش بینی افکار خودکشی دانشجویان در دوره کووید-19 نقش منفی معنادار داشتند. نتیجه گیری: بر اساس نتایج، توجه به دلبستگی به خدا، بهزیستی معنوی و تاب آوری روان شناختی و آموزشهای مبتنی بر این متغیّرها می تواند کاهش افکار خودکشی در دانشجویان را در دوره بیماری های همه گیر مانند کووید-19به دنبال داشته باشد.
۵.
هدف: ﻫﺪف از انجام پژوهش حاضر، ارزیابی مؤلفه ها و عوامل فرهنگ دینی مؤثر بر کیفیت آموزش مجازی، مانند کارامدی در ارائه محتوا، تعامل حرفه ای و ارزشیابی مبتنی بر شاخصهای وفای به عهد، حسن خلق و صداقت بود که از اهمّ شاخصها در فرهنگ دینی به شمار می آیند . روش: پژوهش حاضر به روش توصیفی- تحلیلی از نوع پیمایشی و روش گردآوری اطلاعات میدانی انجام و از فرمول کوکران برای جوامع نامعین استفاده شد. حجم نمونه 384 نفر تخمین زده شد و تعداد 401 پرسشنامه صحیح و قابل استفاده تهیه شد. یافته ها : فرضیه های پژوهش، اعم از کارامدی در ارائه محتوا، تعامل حرفه ای و ارزشیابی مبتنی بر وفای به عهد، حسن خلق و صداقت، به طور معناداری بر کیفیت آموزش مجازی دانشجویان در مرکز آموزش مجازی دانشگاهیان مؤثر بودند. ن تیجه گیری : نتایج بیانگر این بود که عوامل مطالعه شده، بر کیفیت آموزش مجازی دانشجویان تأثیرگذارند.
۶.
هدف : هدف از انجام این پژوهش، تبیین رویکرد آموزش دانشگاههای ایران به فرهنگ و ارتباط آن با کیفیت آموزش دروس پایه معماری در مقطع کارشناسی بود؛ زیرا مطالعه پیشینه پژوهش نشان داد موضوع فرهنگ در دانشگاههای ایران به ندرت مطرح شده است. اهمیت موضوع در این بود که دانشگاهها تنها مراجع رسمی آموزش در ایران محسوب می شدند . روش : از آنجا که این پژوهش در دسته مطالعات کیفی و توصیفی قرار داشت، برای جمع آوری داده ها از ابزار کتابخانه، اینترنت، مصاحبه و مطالعات میدانی و نیز تحلیل محتوا به عنوان بهترین روش استفاده شد. در روند جمع آوری داده ها، مشخص شد این مصاحبه به شیوه مصاحبه گروهی و در چند مرحله، با سؤالات باز، متمرکز و مسئله محور اندیکاسیون داشت. یافته ها: آموزش باید در بستر مناسب و به صورت کار گروهی که از مصادیق رفتار فرهنگی است، انجام شود. در این پژوهش، جایگاه فرهنگ در دروس پایه معماری بررسی شد. یافته ها حاکی از آن بود که دانشکده های معماری تعریفی برای فرهنگ آموزشی نداشتند. برای نخستین بار مفهوم جدیدی با عنوان «فرهنگ آموزش» معرفی شد که ویژگی های آن با استفاده از با تحلیل داده های حاصل از مصاحبه استخراج شد . نتیجه گیری: شیوه آموزش معماری از حالت سنّتی به دانشگاهی تبدیل شد و از توجه به فرهنگ بومی و ارزشهای آن غافل ماند. این مطالعه نشان داد دانشجویان باید در یک نظام آموزشی با جوهر فرهنگی پرورش یابند که این امر تنها با ایجاد فرهنگ آموزش میسّر می شد. در نهایت، پژوهش، مدلی از دانشگاه فرهنگ ساز را ارائه کرد.
۷.
هدف: هدف از انجام این پژوهش، ارائه چارچوب اخلاقی کارکردهای مدیریت منابع انسانی با تأکید بر الگوی ایرانی- اسلامی(جذب- به کارگیری- توسعه- نگهداشت) بود. روش: پژوهش حاضر در دو مرحله کیفی، با روش فراتحلیل و مرحله کمّی، با استفاده از آمار توصیفی برای نمایش اطلاعات جمعیت شناختی انجام شد و از روش تحلیل عاملی تأییدی و نرم افزار لیزرل به منظور تجزیه و تحلیل داده ها استفاده شد. یافته ها و نتیجه گیری: توسعه و توانایی در کسب دانش، پشتیبانی مدیریت، تعامل با منابع خارجی دانش، استخدام و فرایند نیازسنجی در بخش شاخصهای جذب؛ پایبندی کارمندان، ایجاد انگیزه، پرهیز از توزیع نامتعادل کارمندان، حل مشکلات هماهنگی و همکاری، خوش برخورد بودن با کارکنان و استفاده صحیح از ابزارها در بخش شاخصهای به کارگیری؛ دانش و مهارت، توجه به برنامه ریزی، ایجاد کارآفرینی، عدم تبعیض جنسیتی، توانمندسازی، مدیریت استعداد، افزایش ارتباطات و یادگیری مهارتهای جدید در بخش شاخصهای توسعه؛ پشتیبانی مالی و مادی، رعایت اصول اخلاقی، افزایش تعامل، مهارتهای مدیریتی، رعایت عدالت سازمانی، تعهد سازمانی، کاهش استرس و کاهش اضافه کار در بخش شاخصهای نگهداشت.