مقالات
حوزه های تخصصی:
هدف: در این پژوهش قصد داریم که یک سفارش بزرگ را به تعدادی سفارش کوچک تر تقسیم کنیم تا هزینه واکنش بازار و بی تعادلی به وجود آمده از سفارش های بزرگ در بازار را کاهش دهیم.
روش: با توجه به محدودیت دسترسی به داده های معامله های درون روزی و حجم بسیار محاسبه ها، تابع واکنش بازار آنی از سمت خرید را برای چند سهم از بورس تهران با استفاده از مدل واکنش بازار I star به دست آوردیم و با استفاده از تابع واکنش بازار و بازه سفارش گذاری، یک سفارش بزرگ را به تعدادی سفارش کوچک تر تقسیم کردیم تا به جای سفارش گذاری یک باره همه سهام در بازار، سفارش گذاری ها را در بازه های زمانی مختلف انجام دهیم. هدف از این کار، کاهش هزینه واکنش بازار و کنترل بی تعادلی به وجود آمده از سفارش های بزرگ در بازار است.
یافته ها: طبق الگوهای درون روزی به دست آمده برای میانگین حجم معامله ها و واکنش بازار، برای هر دسته از سهم های بررسی شده در ابتدای روز، حجم معامله ها کم و واکنش بازار زیاد است؛ اما در انتهای روز با افزایش حجم معامله ها و نقدشوندگی در بازار، هزینه واکنش بازار کاهش می یابد؛ زیرا با افزایش نقدشوندگی در بازار، سفارش های سرمایه گذاران با تغییرهای کمتر قیمت تکمیل خواهد شد. علاوه بر این، تابع واکنش بازار آنی برای سهم های بررسی شده در بورس تهران نیز مقعر است و سرمایه گذاران در اجرای معامله های خرید در مقایسه با فروش هیجانی تر رفتار می کنند. ویژگی های به دست آمده در طراحی راهبرد برای معامله های سرمایه گذاران تأثیر می گذارد.
نتیجه گیری: نتایج این پژوهش نشان می دهد که با بررسی الگوهای درون روزی پارامترهای نقدشوندگی بازار، مانند حجم معامله ها و واکنش بازار و همچنین، طراحی راهبرد معامله برای تقسیم سفارش های بزرگ، می توان هزینه های مازاد متحمل شده توسط معامله گران را کاهش داد و باعث شد که سفارش ها با قیمت مناسب تر اجرا شود.
مقایسه شاخص های قیمتی تکرارشونده (BMN و کیس شیلر) در بازار مسکن شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: تغییر قیمت مسکن، همواره دغدغه سیاست گذاران، سرمایه گذاران و حتی عموم مردم به عنوان سرمایه گذار و مصرف کننده بوده است. با توجه به ویژگی ناهمگنی مسکن، اندازه گیری تغییرهای آن با مشکلات جدی روبه رو است. تاکنون، در ایران تغییرهای قیمت مسکن در بازار مسکن شهر تهران با شاخص های میانگین نشان داده شده است. با توجه به ناهمگن بودن مسکن، شاخص یادشده به خوبی تغییرهای قیمتی را نشان نمی دهد؛ زیرا اگر در دوره ای معامله خانه های گران قیمت زیاد باشد، شاخص میانگین افزایش می یابد، در حالی که ممکن است قیمت مسکن چنین روندی را در آن دوره نداشته باشد. در کشورهای پیشرفته، از شاخص های کیفیت ثابت (شاخص هدانیک و شاخص فروش های تکرارشونده) برای گزارش تغییرهای قیمت مسکن استفاده می شود. در این پژوهش می کوشیم شاخص مناسب تری برای بازار مسکن تهران ارائه کنیم. روش: در این پژوهش دو نوع شاخص فروش تکرارشونده (BMN و Case_Shiller) بر مبنای داده های معامله های مناطق 1، 3، 6، 11، 16 و 20 شهر تهران، در بازه زمانی بهار 89 تا زمستان 96 ساخته شد و این شاخص ها با استفاده از روش برون نمونه مقایسه شدند تا مشخص شود کدام شاخص می تواند تغییرهای مسکن را دقیق تر نشان دهد. یافته ها: نتایج روش برون نمونه ای نشان داد که از بین شاخص های فروش تکرارشونده (BMN و Case_shiller) شاخص BMN تغییرهای قیمت مسکن شهر تهران را بهتر نشان می دهد. نتیجه گیری: با توجه به اینکه شاخص های فروش تکرارشونده در مقایسه با شاخص های میانگین، تغییرهای مسکن را بهتر نشان می دهد، پیشنهاد می شود که سرمایه گذاران و سیاست گذاران برای بررسی روند تغییرهای قیمت مسکن تهران، از شاخص های فروش تکرارشونده بیلی و همکاران (BMN) استفاده کنند.
بررسی تأثیر بازار سرمایه بر ویژگی های مدیریت با تأکید بر نقش بازدهی سهام(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: هدف این مقاله، بررسی تأثیر بازار سرمایه بر ویژگی های مدیریت (کوته بینی مدیریت، خوش بینی مدیریت، محافظه کاری مدیریت، دقت پیش بینی مدیریت، ساختار مدیریت و توانایی مدیریت) با تأکید بر نقش بازدهی سهام (بازده غیرعادی و بازده خاص سهام) بوده است. روش: به منظور بررسی موضوع مطالعه، پس از استخراج اطلاعات مالی ۱۶۵ شرکت پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران برای دوره زمانی ۱۳۸۶ تا ۱۳۹۶، از داده های ترکیبی و مدل رگرسیون چند متغیره برای آزمون فرضیه های پژوهش استفاده شده است. یافته ها: تأثیر کوته بینی و خوش بینی مدیریت بر بازده غیرعادی و بازده خاص سهام به ترتیب، منفی و معنادار و مثبت و بی معنا بود. با افزایش محافظه کاری، به ترتیب شاهد افزایش و کاهش معنادار بازده غیرعادی و خاص سهام بودیم. دقت پیش بینی مدیریت نیز بر بازدهی سهام تأثیر مثبت و معناداری داشت و تأثیر توانایی مدیریت بر بازده غیرعادی، مثبت و بی معنا و بر بازده خاص مثبت و معنادار بود. علاوه بر این، استقلال هیئت مدیره بر بازده غیرعادی و بازده خاص سهام، تأثیر مثبت و معناداری داشت و تنوع جنسیتی هیئت مدیره بر بازده غیرعادی تأثیری مثبت اما بی معنا و بر بازده خاص تأثیری منفی و بی معنا داشت. تأثیر متغیر ثبات مدیریت نیز بر بازده غیرعادی، منفی و بی معنا و بر بازده خاص سهام، مثبت و بی معنا بود. نتیجه گیری: با افزایش کوته بینی و خوش بینی مدیریت، به ترتیب شاهد کاهش و افزایش بازده غیرعادی و خاص سهام بودیم و با اعمال محافظه کاری بالاتر مدیران، بازده غیرعادی بیشتر و بازده خاص کمتر شد. علاوه بر این با افزایش توانایی مدیران و دقت بیشتر در پیش بینی سود، بر میزان بازدهی شرکت های در دست بررسی افزوده شد. استقلال اعضای هیئت مدیره نیز به افزایش معنادار بازدهی سهام انجامید، در حالی که تنوع جنسیتی هیئت مدیره به ترتیب با افزایش و کاهش بی معنای بازده غیرعادی و خاص سهام همراه بود. ثبات مدیریت نیز باعث شد، بازده غیرعادی کاهش و بازده خاص سهام افزایش یابد.
قیمت گذاری اوراق تبعی با استفاده از مدل هستون کسری پرشی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: در این مقاله، ضمن معرفی مدل تلاطم تصادفی هستون با در نظر گرفتن فرایند پرش و ویژگی حافظه بلندمدت قیمت ها، مدل جدیدی برای قیمت گذاری اوراق تبعی ارائه شده است و در ادامه، کارایی این مدل با دو مدل معروف نوسان های تصادفی هستون و بیتز مقایسه شده و درباره نتایج آنها بحث شده است. روش: در این پژوهش نظر به اینکه قیمت دارایی های پایه در بازارهای مالی دستخوش تغییرهای ناگهانی ناشی از عوامل گوناگون قرار می گیرند و همچنین با وجود ویژگی حافظه بلندمدت در روند قیمت های بازار سهام، با اضافه کردن جمله پرش و توان هرست به این مدل، مدل جدیدی به نام مدل هستون کسری پرشی ارائه شده است. در ادامه با تعیین تابع مشخصه فرایند قیمت دارایی پایه در مدل جدید، فرمولی برای قیمت گذاری اوراق تبعی در قالب این مدل و با استفاده از روش مونت کارلو همراه با تکنیک کاهش واریانس، استخراج شده است. یافته ها: در این مطالعه، برای آزمون و مقایسه مدل های قیمت گذاری از داده های اوراق تبعی منتشر شده در سال های 91 تا 96 استفاده شده است. پس از واسنجی و قیمت گذاری اوراق تبعی توسط هر سه مدل و مقایسه نتایج، مشخص شد که برای ارزش گذاری اوراق تبعی، مدل هستون کسری پرش در مقایسه با دو مدل دیگر، عملکرد بهتری دارد. نتیجه گیری: نتایج مقایسه نشان داد که ارزش گذاری توسط مدل هستون کسری پرشی به نتایج واقعی قیمت اوراق تبعی نزدیک تر است و در مقایسه با دو مدل معروف نوسان های تصادفی، هستون و بیتز، عملکرد بهتری دارد.
محاسبه شاخص استرس مالی و تحلیل تأثیرهای آن بر رشد اقتصادی ایران؛ کاربردی از مدل خودرگرسیون مارکف سوئیچینگ(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: بازارهای مالی با کاهش هزینه های مبادله ای و عدم تقارن های اطلاعاتی در اقتصاد، ارتقای سطح پس انداز، انباشت سرمایه و رشد اقتصادی را سبب می شوند. رشد بازارهای مالی کارا، در رشد اقتصادی نقش تعیین کننده ای دارد، ولی باید توجه شود که وقوع بحران در بازارهای مالی نیز می تواند به افت اقتصادی و در برخی موقعیت ها به رکود اقتصادی منجر شود. یکی از علائم هشدار بحران مالی، استرس های فزاینده ای است که در بازارهای مالی روی می دهد و به افزایش نااطمینانی و بی ثباتی در اقتصاد منجر می شود. از این رو هدف اصلی این پژوهش، محاسبه شاخص استرس مالی در بازارهای مالی ایران و شناسایی تأثیرهای آن بر رشد اقتصادی است. روش: در این پژوهش ابتدا با استفاده از داده های فصلی بازارهای مالی مختلف، شامل بخش بانکی، بازار سهام و بازار ارز، شاخصی ترکیبی از استرس مالی برای اقتصاد ایران طی دوره زمانی 1370تا 1396 با استفاده از روش تحلیل مؤلفه اصلی (PCA) ساخته شد و در ادامه، تأثیرهای این شاخص بر رشد اقتصادی با استفاده از روش خودرگرسیون مارکف سوئیچینگ ارزیابی شده است. استرس مالی نوعی کانال واسطه بین شوک ها و بروز بحران های مالی در اقتصاد شناخته شده است. یافته ها: نتایج برآورد مدل نشان می دهد، اقتصاد ایران طی 13 سال استرس مالی منفی و طی نه سال استرس مالی مثبت داشته که به ترتیب باعث کاهش و افزایش رشد اقتصادی در کشور شده است. البته پایداری سال های رکود و استرس مالی منفی بیشتر از سال های رونق و استرس مالی مثبت بوده، به گونه ای که اثر کلی استرس مالی بر رشد اقتصادی منفی و معنادار بوده است. نتیجه گیری: می توان گفت یکی از دلایل بروز استرس های مالی و به تبع آن بحران های مالی، بازارمحور بودن در ساختار مالی کشور است.
بررسی کارایی متغیر طی زمان در بازارهای طلا و ارز ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: فرضیه بازار کارا، از نظریه های بنیادین در علوم مالی محسوب می شود. کارایی یا ناکارایی بازار در راستای هدف کسب سود برای سرمایه گذاران در بازارهای دارایی بسیار حائز اهمیت است. در این راستا، هدف اصلی این پژوهش، بررسی شکل ضعیف کارایی در بازارهای ارز و طلا در ایران طی دوره زمانی فروردین 1359 تا شهریور 1397 برای بازار ارز و فروردین 1364 تا شهریور 1397 برای بازار طلا است.
روش: با توجه اینکه روش های خطی نمی توانند امکان وجود شکست ساختاری و رفتار غیرخطی در سری های زمانی مربوط به قیمت دارایی ها را مدل سازی کنند، در این مطالعه برای آزمون کارایی بازارهای ارز و طلا، از آزمون ریشه واحد غیرخطی مارکوف سوئیچینگ استفاده شده است.
یافته ها: یافته های حاصل از برآورد مدل نشان می دهد، بر اساس روش خطی، در هر دو بازار ارز و طلا کارایی وجود دارد. این در حالی است که بر اساس آزمون ریشه واحد غیرخطی مارکوف سویچینگ، کارایی در هر دو بازار به صورت متغیر در زمان برقرار است. به بیان بهتر، در هر دو بازار، در برخی دوره ها کارایی ضعیف است و در برخی دوره ها ضعیف نیست. همچنین یافته های این پژوهش نشان می دهد دلیل ناکارایی موجود در بازارهای مورد بررسی در برخی از دوره ها، دخالت دولت در بازار بوده است.
نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش، آزمون های ریشه واحد خطی که تاکنون از آنها برای بررسی کارایی ضعیف در بازارهای دارایی استفاده می شد، برای بررسی دقیق این فرضیه توان کافی ندارد. دلیل آن نیز این است که سری های قیمتی در بازارهای دارایی، به صورت ذاتی رفتاری غیرخطی دارند، بنابراین، مدل سازی این متغیرها با روش های خطی به نتیجه گیری اشتباه منجر خواهد شد.
ساختار سرمایه و نقدشوندگی سهام: آزمون تجربی نظریه موازنه ایستا در مقابل نظریه سلسله مراتبی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
هدف: واحدهای تجاری، اغلب، برای دستیابی به ترکیب بهینه در ساختار سرمایه خود با استراتژی های تأمین مالی متفاوتی روبه رو می شوند. مسئله محوری، اثرگذاری تأمین مالی بر خصوصیت های بازار سرمایه، من جمله نقدشوندگی سهام است. این پژوهش، بررسی ارتباط ساختار سرمایه و نقدشوندگی سهام را با تأکید بر نظریه های موازنه ایستا و سلسله مراتبی مد نظر قرار داده است. روش: نمونه آماری، 146 شرکت عضو بورس اوراق بهادار تهران طی دوره زمانی 1390 تا 1396 بود که برای آزمون فرضیه ها از داده های این شرکت ها استفاده شد. روش آماری برای آزمون فرضیه ها، تحلیل رگرسیون چندمتغیره بود. یافته ها: نتایج آزمون فرضیه اول مبین آن است که با افزایش تأمین مالی از طریق اهرم مالی، درصد اختلاف قیمت های پیشنهادی خرید و فروش سهام به عنوان معیار نقدشوندگی افزایش و در نتیجه، نقدشوندگی سهام کاهش می یابد. همچنین رابطه معناداری بین تأمین مالی از طریق بدهی با سایر معیارهای نقدشوندگی سهام در آزمون فرضیه اول مشاهده نشد. نتایج سایر آزمون ها نیز ارتباط منفی بین تأمین مالی داخلی و خارجی با شاخص های نقدشوندگی را تأیید کردند؛ به طوری که شواهدی از شدت اثرگذاری معکوس تأمین مالی داخلی نسبت به تأمین مالی خارجی بر نقدشوندگی سهام به دست آمد که با نظریه سلسه مراتبی در تضاد است. نتیجه گیری: به طور کلی نتایج تجزیه و تحلیل داده ها از نظریه های مطرح شده حمایت نمی کند و گویای این مطلب است که تصمیم های متفاوت تأمین مالی در شرکت های بورس اوراق بهادار تهران، تأثیر متفاوتی بر نقدشوندگی سهام و بالطبع، هزینه سرمایه شرکت ها نمی گذارند.