پژوهش های ادبیات تطبیقی

پژوهش های ادبیات تطبیقی

پژوهش های ادبیات تطبیقی دوره پنجم زمستان 1396 شماره 4 (پیاپی 14) (مقاله علمی وزارت علوم)

مقالات

۱.

اتوبیوگرافی دوصدایی در قرن بیستم بررسی تطبیقی نقش فرامتن در کودکی ناتالی ساروت و Wیا خاطرات کودکی ژرژ پرک(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: اتوبیوگرافی ساروت پرک فرامتن ادبیات تطبیقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۹۶۹ تعداد دانلود : ۷۰۸
اتوبیوگرافی، بنابر تعریف، روایتی است تکصدایی و اول شخص که در آن، نویسنده زندگی خود را شرح میدهد و پیرو قراردادی ضمنی با خواننده، واقعیتها یا دست کم بخشهایی از آن را بازگو میکند. اما ژرژ پرک و ناتالی ساروت، دو نویسنده نامی و نوآور فرانسه در عرصه رمان، در اتوبیگرافی شان، روایتی دوصدایی از کودکی خود ارایه میدهند؛ ساروت، در کودکی، راوی اول شخص را وامیدارد تا از خلال گفتوگویی درونی، پرده از روی نقاط تاریک و توهماتی که بازگویی هر خاطره ای با آن آمیخته است بردارد؛ ژرژ پرک، در کتاب W یا خاطره کودکی، که ظاهرا اتوبیوگرافی است، از کودکی خود دو روایت عرضه میکند: نخست واقعی و دوم، سراسر تخیلی؛ ابتدا چنین بنظر میرسد که روایت دوم ارتباطی با کودکی راوی ندارد، اما در ادامه میبینیم که به شکل تمثیلی، بازگوی وقایع زندگی اوست. افزون براین، هر دو کتاب به دروغهایی اشاره دارند که دو راوی در داستان خود میگنجانند؛ این روند با قرارداد ضمنی راستگویی منافات دارد. در این مقاله برآنیم تا با تحلیل تطبیقی این دو اثر، نشان دهیم اتوبیوگرافی که باید اصولا یکصدایی باشد چرا دوصدایی است، کارکرد صدا یا روایت دوم در این دو، به مثابه فرامتن (métatexte) چیست و نقش تخیل در فرآیند دشوار بازیابی خاطرات، برای غربال کردن راست و دروغ و همچنین شرح چگونگی شکلگیری نوشتار چیست.
۲.

کاربست نظریه مایکل ریفاتر در خوانش بینامتنی همه شان را بکشید سلیم بشی و منطق الطیر عطار(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: مایکل ریفاتر سلیم بَشی عطار بینامتن تعبیر

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۸۵۶ تعداد دانلود : ۵۸۳
یکی از مؤلفه های پژوهش در ادبیات تطبیقی بررسی روابط بینامتنی است. بر اساس رویکرد بینامتنیت، هیچ متنی بدون پیش متن نیست. در این مقاله کوشش کرده ایم تا رمانِ همه شان را بکشید، نوشته ی سلیم بَشی نویسنده ی معاصر الجزایری فرانسوی زبان، را با رویکرد بینامتنی مایکل ریفاتِر، نظریه پرداز و نشانه شناس نیمه دوم قرن بیستم، مورد بررسی قرار دهیم. هدف از این امر، یافتن معنایِ پنهانِ رمان و تقابل های دوگانه قالبیِ مدِ نظر ریفاتر است و بدین منظور در خوانشِ این رمان، از منطق الطیر عطار نیشابوری استفاده کرده ایم. در واقع، مسئله مقاله، بررسی کارکرد حکایتی نقل شده در رمان بشی است که برگرفته از منطق الطیر عطار است. در این جستار، برای خوانش و کشف دلالت یا همان معنای تلویحی رمان، به بررسی تعبیرهایی (interprétant) واژگانی و متنی می پردازیم که چگونگی گذر از معنی به دلالتِ اثر را مشخص می کنند. یافته های پژوهش این فرضیه را به اثبات می رسانند که حضور این تعبیرها بینامتن را تداعی می کنند و با نگاه تقابلی به بینامتن، دلالتِ اثر نویسنده ی الجزایری کشف می شود. چنین می نماید که در رمان بشی می توان دلالت اثر عطار را به شیوه ای وارونه مشاهده کرد.
۳.

بررسی تطبیقی الگوی کانونی سازی نمایشنامه های لیلی و مجنون و مجنون لیلی(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: کانونی سازی لیلی و مجنون صابری شوقی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۶۸۱ تعداد دانلود : ۵۲۵
راوی مفهومی بنیادی در تحلیل متون روایی است و کانونی سازی به عنوان عنصری بینابینی، از یک سو به داستان و شخصیّت های داستانی مربوط می شود و از سوی دیگر به کلام راوی. لیلی و مجنون پری صابری در ادبیّات نمایشی فارسی و مجنون لیلی احمد شوقی در ادبیّات نمایشی عرب، همچون سایر متون نمایشی شامل دو جزءِ گفت وشنود و توضیحات صحنه ای هستند. صابری و شوقی در گفت وشنود، خود را پشت گفتار شخصیّت-هایی که می آفرینند، مخفی می کنند و برخلاف آن در توضیحات صحنه ای مستقیماً با خوانندگان خود صحبت کرده و اطّلاعات مختلفی به ایشان می دهند تا کنش را بهتر بفهمند و بهتر مجسّم کنند. به این ترتیب می توان گفت هر دو نوع کانونی سازی بیرونی و درونی در لیلی و مجنون و مجنون لیلی یافت می شود: در توضیحات صحنه ای، خود نویسنده، کانونی سازی بیرونی را انجام می دهد و در گفت وشنودها به وسیله ی شخصیّت های نمایشنامه کانونی سازی درونی صورت می پذیرد. با وجود این، تفاوت هایی در نحوه ی کانونی سازی بیرونی و اختلاف های قابل ملاحظه ای در الگوی کانونی سازی درونی و گزاره های کانونی شده ی این دو اثر وجود دارد که به مدرن و کلاسیک بودن نمایشنامه ها و ایدئولوژی و جنسیّت نمایشنامه نویسان باز می گردد.
۴.

آموخته سقط زند ارواح(مقایسه تطبیقی زبان، شخصیت و اندیشه های خاقانی با ابوالعلاء معرّی)(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: خاقانی ابوالعلاء معری ادبیات تطبیقی تشابهات زبانی و اندیشگانی

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۴۷۵ تعداد دانلود : ۳۵۹
آشنایی خاقانی با زبان و ادبیات عرب و بهره گیری از سروده های شاعران این زبان، در کنار سبک ویژه او که فنی و مصنوع است موجب شده است توجه خاصی به برخی شاعران عرب داشته باشد که ذهن و زبان و سبکی نزدیک به وی دارند. هدف این مقاله مقایسه شخصیتی و اندیشگانی خاقانی و ابوالعلاء معری است که با روش تطبیقی آثار این دو شاعر را از منظر جنبه های مشترک مطابقت داده است . این دو شاعر از منظر برخی خصوصیات زبانی و اندیشگانی و روحی، همچون: زودرنجی، مناعت طبع، روحیه انتقادی، پای بندی به مباحث اخلاقی، حس مفاخره ، بدبینی و غیره با هم قرابت دارند. علاوه بر اشاره مستقیم خاقانی به آثار ابوالعلاء یا ترجمه مضامین شعری وی ، بسیاری از مضامین و اندیشه های این دو شاعر قرابت آشکاری با هم دارد تا حدی که می توان گفت از میان شاعران عرب، ابوالعلاء از نزدیک ترین شاعران به خاقانی است. . .
۵.

مراتب انسانی از منظر مولوی و کی یرکگارد(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: عرفان اسلامی اِگزیستانسیالیسم انسان کامل مولوی کی یرکگارد

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۵۶۲ تعداد دانلود : ۳۹۵
تطبیق آرای اندیشمندان سبب می شود تا به درک مشترکی از نوع بینش آنان برسیم. در این پژوهش با روش تطبیقی، مراتب انسانی را از منظر جلال الدین محمد مولوی (604 672ه.ق)، عارف و شاعر شرقی و سورن کی یرکگارد (1855 1813م)، پدر مکتب اگزیستانسیالیسم بررسی کرده ایم. مولوی و سورن کی یرکگارد، دو تن از متفکران تاریخ بشرند که به دلیل اشتراک و همگونی نوع نگاهشان به هستی، آرای مشترکی داشته اند و این اشتراک آرا به ویژه درباره انسان و مراتب انسانی جای تأمل دارد. آنان در مقام متفکران دینی، از دو سوی عالم و در دو زمان ناهمگن، فرد را مسئول سرنوشت خود می دانند. هر دو برای کمال انسانی مراتب و مراحلی قائل اند؛ مولوی برای تبدیل شدن به انسان کامل که مقام والای انسانی است عبور از دو مرحله ی انسان ناقص و مجاهد را متذکر می شود و کی یرکگارد نظر خود را در قالب سه سپهر زیباشناسانه، اخلاقی و دینی مطرح می کند. این مراحل و مراتب، قرابت زیادی با هم دارند که به شرح آن پرداخته ایم.
۶.

بررسی تطبیقی سه اثر تائیس، درد دل ملاقربان علی و پیوند مقدس با رویکرد جامعه شناختی لوکاچ(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: لوکاچ تائیس درد دل ملاقربان علی پیوند مقدس

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۷۲۲ تعداد دانلود : ۶۱۰
یکی از بهترین شیوه های شناخت انعکاس جامعه در ادبیات، مقایسه یک موضوع اجتماعی در آثار جوامع مختلف است. مقاله حاضر با همین رویکرد به بررسی بازتاب واقعیت های جامعه در سه داستان « تائیس»، «درد دل ملا قربا ن علی» و «پیوند مقدس» می پردازد. تائیس، اثر آناتول فرانس، رمانی با مضمون عشق یک راهب به زنی زیباروی، توجه بسیاری از ادیبان و منتقدان را به خود جلب نموده است. محمد علی جمال زاده تحت تاثیر این رمان، داستان کوتاه درد دل ملا قربان علی را با همین مضمون نوشته است. توفیق الحکیم، نمایش نامه نویس و داستان نویس معاصر مصری نیز رمان پیوند مقدس را با اثرپذیری از رمان تائیس خلق نموده است. پژوهش پیش-رو ابتدا اثرپذیری دو اثر فارسی و عربی یاد شده از رمان فرانسوی تائیس را از نظر می گذراند و سپس با تکیه بر نظریه لوکاچ به بررسی مانندگی های این سه داستان از منظر جامعه شناختی ادبیات می پردازد که از مهم ترین آن ها می توان"دینمرد" و "زن" را نام برد. در پایان، به چگونگی روند اجتماعی شدن ادبیات در این سه داستان پرداخته می شود و نقش پر رنگ جامعه نویسندگان در بروز تفاوت های موجود در این داستان ها نشان داده می شود.
۷.

بررسی تطبیقی جوجه اُردک شمس و جوجه اُردک زشت آندرسن با تکیه بر فرآیندِ فردیّت(مقاله علمی وزارت علوم)

کلیدواژه‌ها: جوجه اردک زشت شمس تبریزی فرآیند فردیت مقالات شمس هانس کریستیان آندرسن

حوزه های تخصصی:
تعداد بازدید : ۱۲۵۴ تعداد دانلود : ۶۹۶
هانس کریستیان آندرسن از نظر بازه زمانی، با محمّد بن ملک داد، معروف به شمس تبریزی، فاصله بسیار زیادی دارد؛ امّا پاره ای خصوصیّات و ویژگی های رفتاری و اخلاقی این دو، همچنین شیوه بیان این دو نویسنده، بسیار به هم نزدیک است. این همسانی و مشابهت ها، زمانی جالب توجّه تر می شود که بدانیم در آثار هر دو نویسنده، «جوجه اُردکی»، حضور دارد. جوجه اُردکی که در راه شناختِ «خود»، دچار «فرآیند فردیّت» می-شود. سئوال اصلی این نوشته آن است که آیا میان جوجه اُردک شمس تبریزی با جوجه اُردکِ زشت آندرسن، رابطه ای وجود دارد؟ یا وجود و حضور این موضوع، (جوجه اُردک فردیّت یافته)، در آثار دو نویسنده، امری کاملاً اتّفاقی و از باب توارد و تصادف است؟ این نوشته به شیوه توصیفی- تحلیلی و به روش کتاب خانه ای فراهم آمده است. یافته های این بررسی، نشان می دهد، اگرچه به صورت قطع و یقین، نمی توان در مورد دسترسی آندرسن به مقالات شمس تبریزی، حکم داد؛ امّا پاره ای از قراین و شواهد؛ شائبه توارد و تصادف از این مطالعه را برطرف و این بررسی را در دایره مُطالعات تطبیقی قرار می دهد و علیرغم نزدیکی های آشکار و مشابهت های فکری که درون مایه این دو داستان را شکل می دهد؛ تفاو ت های زیادی هم در مسیر پیمودن فرآیند فردیّت، به چشم می خورد. آنچه در این مطالعه تطبیقی، بسیار مُهمّ است، آن است که بدانیم حقّ تقدّمِ طرح موضوع این قصّه مشهور- که آوازه جهانی دارد- از آنِ شمس تبریزی است و نه هانس کریستین آندرسن دانمارکی.

آرشیو

آرشیو شماره ها:
۴۰