جامعه شناسی کاربردی
جامعه شناسی کاربردی سال بیست و پنجم تابستان 1393 شماره 2 (پیاپی 54) (مقاله علمی وزارت علوم)
مقالات
حوزههای تخصصی:
این مقاله با هدف تبیین رابطه میان بیگانگی شغلی با فرهنگ سازمان در سازمان های آموزشی، در میان کارکنان نواحی هفتگانه آموزش و پرورش شهر مشهد اجرا شده است. از میان حجم کل جامعه آماری تعداد 285 نفر به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای با تخصیص متناسب انتخاب شده اند. ابزار پژوهش پرسشنامه فرهنگ سازمانی دنیسون (2007) و پرسشنامه بیگانگی شغلی سیمن (1991) بوده است، که پس از بررسی روایی (تحلیل عامل تأییدی) و پایایی (روش همسازی درونی) به منظور بررسی روابط میان متغیرها از روش معادلات ساختاری (تحلیل عاملی و تحلیل مسیر) استفاده شده است. نتایج حاصل از تحلیل معادلات ساختاری، حاکی از برازش مدل تأثیر بیگانگی شغلی بر فرهنگ سازمان با ضریب تأثیر37/0-= b و معناداری مدل با توجه به شاخص های برازش بود. بیشترین تأثیر بیگانگی شغلی بر مؤلفه سازگاری با ضریب تأثیر غیرمستقیم 30/0- است. قویترین بار عاملی فرهنگ سازمانی درآموزش و پرورش در بعد سازگاری با بار عاملی81/0 بود. درنهایت، خروجی لیزرل با مقادیر49/12- =t و 37/-0=R رابطه میان بیگانگی شغلی و فرهنگ سازمانی را تبیین نمود. بنابراین، میان بیگانگی شغلی و فرهنگ سازمان رابطه وجود دارد؛ هرچه بیگانگی شغلی کاهش یابد، نمرات مؤلفه های فرهنگ سازمانی افزایش می یابد.
تحلیل رابطه بین مصرف رسانه ای و میزان اعتماد اجتماعی در بین دانشجویان دانشگاه اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر به بررسی اعتماد اجتماعی و مصرف رسانهای به عنوان یکی از عوامل مؤثر بر آن در میان دانشجویان دانشگاه اصفهان می پردازد. اعتماد اجتماعی یکی از مهمترین مؤلفه های سرمایه اجتماعی و توسعه اجتماعی به شمار می رود. ویژگی های تاریخی و اجتماعی جامعه مورد بررسی و نیز وجود خرده فرهنگ های مختلف که از جمله نتایج آن خاص گرایی و کاهش اعتماد اجتماعی به غریبه هاست، مطالعه اعتماد اجتماعی در این جامعه را به یکی از مهم ترین پیش شرط های شناخت این جامعه به منظور فراهم سازی شرایط توسعه اجتماعی آن بدل ساخته است. در پژوهش حاضر، اعتماد اجتماعی در ابعاد اعتماد بنیادین، اعتماد بینافردی، اعتماد تعمیم یافته، اعتماد سیاسی و مصرف رسانه ای در ابعاد مصرف رسانههای چاپی، دیداری- شنیداری و الکترونیک سنجش شده است. نتایج این پژوهش نشان می دهد که بین مصرف رسانهای و ابعاد اعتماد اجتماعی همبستگی مثبت وجود دارد؛ بهطوریکه نتایج مقدار همبستگی چندگانه ( R ) رسانه های ارتباط جمعی با اعتماد اجتماعی کل 74/0در سطح معنی داری 05/0 p< را نشان می دهد. یافته های تحقیق نشان می دهد که بین متغیرهای اعتماد بنیادین، بینافردی و تعمیمیافته با رسانههای الکترونیک رابطه معناداری وجود ندارد، اما بین مصرف رسانههای الکترونیک و دو بعد دیگر اعتماد؛ یعنی اعتماد سیاسی و کل اعتماد اجتماعی رابطه معنادار مستقیمی وجود دارد. رابطه بین دیگر متغیرهای مصرف رسانه؛ یعنی رسانههای چاپی و دیداری- شنیداری با اعتماد اجتماعی اثبات شد. نتایج نشان داد هر چه میزان استفاده از رسانهها در بین دانشجویان بالا می رفت، اعتماد آنها هم سیر صعودی پیدا می کرد.
تلویزیون و هویت دینی (مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه مازندران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
با اذعان به نقش رسانهها در شکل دهی و یا تغییر هویت افراد، مقاله حاضر به بررسی رابطه بین تلویزیون و هویت دینی دانشجویان دانشگاه مازندران پرداخته است. شناسایی وضعیت هویت دینی دانشجویان از یک سو و میزان و نوع استفاده دانشجویان از تلویزیون به مثابه کالایی فرهنگی از سوی دیگر و نیز ارتباط میان میزان و نوع استفاده از تلویزیون با هویت دینی دانشجویان، از مهمترین اهدافی بود که در پژوهش حاضر دنبال شد. در این پژوهش با به کارگیری روش پیمایش، از پرسشنامه به عنوان ابزار گردآوری داده ها استفاده شد و پرسشنامه محقق ساخته در میان 373 نفر دانشجو که به عنوان نمونه آماری، با روش نمونهگیری خوشهای چند مرحلهای انتخاب شده بودند، توزیع گردید.
یافتههای توصیفی تحقیق مؤید سطح نسبتاً بالای هویت دینی در میان دانشجویان دانشگاه مازندران بوده است؛ اگر چه بین ابعاد گوناگون هویت دینی تفاوتهایی مشاهده شده است؛ چنانکه بعد اعتقادی دارای بیشترین میانگین (61/4 از 5) بوده و بعد مناسکی کمترین میانگین (63/3 از 5) را به خود اختصاص داده است. همچنین، یافتهها گویای آن است که میزان مصرف تلویزیون در بین دانشجویان در حدی پایین تر از متوسط (میانگین 37/2 از 5) است. نتایج تحلیلی پزوهش حاضر گویای این واقعیت است که بین میزان مصرف تلویزیون با همه ابعاد هویت دینی و همچنین دینداری کل دانشجویان، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد؛ اگرچه، از میان ابعاد چهارگانه هویت دینی، بعد اعتقادی دارای بیشترین شدت رابطه (213/0) با میزان استفاده از تلویزیون بوده است. همچنین، بین ابعاد چهارگانه هویت دینی با انواع برنامههای تلویزیونی، رابطه ای مثبت و معنادار مشاهده شده است، لیکن از میان ابعاد هویت دینی، بعد پیامدی دارای بیشترین شدت رابطه (513/0) با برنامههای صرفاً مذهبی بوده است. بعد اعتقادی نیز دارای بیشترین شدت رابطه (321/0) با سایر برنامهها بود. بر مبنای نتایج پژوهش حاضر، چنین به نظر می رسد که هر چه میزان تماشای برنامههای صرفاً مذهبی افزایش یابد، می توان به موازات آن افزایشی را در بعد پیامدی هویت دینی به انتظار نشست.
بررسی میزان سواد سیاسی و اجتماعی شهروندان بزرگسال شهر اصفهان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر، تعیین میزان سواد اجتماعی و سیاسی بزرگسالان شرکت کننده در مراکز آموزشی غیر رسمی بزرگسالان شهر اصفهان بوده است. روش پژوهش توصیفی و از نوع پیمایشی بوده و جامعه مورد پژوهش شامل 2572 نفر از بزرگسالان (35 سال به بالا) بودند که در برنامه آموزشی مراکز آموزشی سازمان های دولتی شهر اصفهان در سال 1390 شرکت کردند. حجم نمونه برآورد شده 380 نفر بود که با بهره گیری از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای و هدفمند انتخاب شدند. ابزار اندازه گیری پرسشنامه 29 سؤالی محقق ساخته بود که در دو حیطه سیاسی و اجتماعی طراحی و پایایی آن از طریق ضریب آلفای کرونباخ محاسبه شد و 84/0 بهدست آمد. برای تحلیل استنباطی داده ها از روش آماری t تک متغیره و تحلیل واریانس چند متغیره (مانوا) استفاده شد. نتایج نشان داد سواد اجتماعی بزرگسالان از سواد سیاسی آنان بیشتر است. همچنین، بین میانگین سواد اجتماعی و سیاسی با توجه به متغیرهای دموگرافیک (جنسیت، تحصیلات، سن، محل زندگی) تفاوت معناداری وجود دارد.
تمایل به خودکشی در میان دانشجویان: آزمون تجربی نظریه فشار عمومی اگنیو(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نظریه فشار عمومی اگنیو، یکی از معروفترین نظریههای جرمشناختی است. معروفیت این نظریه ناشی از قلمرو و گستره آن است که به محققان اجازه میدهد درباره آثار طیفی از محرکهای تنشزای ساختاری و روان شناختی بر روی گسترهای از پیامدهای آسیب زا تحقیق کنند. گرچه این نظریه، افزون بر تبیین جرم توسعه یافته و مورد آزمون قرار گرفته، همچنین میتواند برای رفتارهای مشابه مثل سوءمصرف مواد، رفتارهای انحرافی و خودکشی نیز استفاده شود. از آنجا که بررسیهای انجام شده نشان میدهند که در داخل کشور پژوهشی در زمینه بررسی خودکشی دانشجویان از دیدگاه نظریه فشار اگنیو انجام نشده است ، لذا در پژوهش حاضر، کاربردپذیری این نظریه در تبیین تمایل به خودکشی در میان دانشجویان مورد آزمون قرار گرفت. هدف اصلی تحقیق حاضر تبیین تمایل به خودکشی در میان دانشجویان دانشگاه مازندران بوده است. برای نیل به این منظور از روش تحقیق پیمایشی و ابزار پرسشنامه برای جمع آوری اطلاعات بهره گرفته شد. جامعه آماری تحقیق حاضر را کلیه دانشجویان مشغول به تحصیل در دانشگاه مازندران در سال تحصیلی 1391-1390 تشکیل دادهاند، که در مجموع 438 نفر از این دانشجویان به روش نمونه گیری تصادفی طبقهای متناسب انتخاب شدند. نتایج تحقیق نشان میدهد که فشار منرلتی، فشار رابطهای و حذف محرک مثبت با متغیر وابسته (تمایل به خودکشی) رابطه مستقیم و معناداری داشتهاند. همچنین رابطه مستقیم و معناداری بین فشار و حالات عاطفی منفی دانشجویان مشاهده شده است. قویترین پیشبینیکننده تمایل به خودکشی، حذف محرک مثبت است و پس از آن فشار منزلتی و رابطهای در رتبههای بعدی قرار داشته اند.
موانع اجتماعی تفکر در الگوی اسلامی پیشرفت بر اساس نظریه پردازی داده محور از قرآن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
روش شناسی علمی، نظامی از قواعد و روش هاست که پژوهش بر اساس آن استوار بوده، ادعای معرفت ارزیابی می شوند. نظریه زمینه ای [1] می تواند به عنوان یکی از روش های پژوهش کیفی و مبتنی بر داده ها به تحلیل عالمانه ای در این زمینه دست یابد. این نوشتار با بهره گیری از پارادایم تفسیر اجتماعی و استقرا در آموزه های قرآن و با استفاده از فنون و مراحل نظریه زمینه ای به بررسی موانع اجتماعی تفکر در الگوی اسلامی پیشرفت می پردازد. مجموع آیات استقرا شده، چهار ویژگی خودخواهی های فراگیر شده، اختلال در فرایند جامعه پذیری، فقدان آموزش های صحیح تفکر و فقدان سعه صدر را از موانع تفکر در فرایند پیشرفت معرفی می کند.
تبیین جامعه شناختی عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق (مطالعه موردی: شهرستان قائم شهر)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این مقاله، تعیین عوامل جامعه شناختی مؤثر بر طلاق در شهرستان قائمشهر است. مبانی نظری تحقیق بر پایه تئوریهای همسانهمسری، ناهمسانهمسری، مبادله، شبکه و نظریه نقشها استوار است. روش تحقیق مورد مطالعه پیمایشی و از نوع علّی مقایسه ای است. در این مطالعه 280 نفر برای نمونه تحقیق برگزیده شدند که از این تعداد 180 نفر را افراد طلاق گرفته یا مطلقه و 100 نفر را افراد غیرمطلقه تشکیل میدادند. نتایج به دستآمده نشان داد که عمده متغیرهای مستخرج از نظریهها در تبیین عامل طلاق به عنوان عواملی تأثیرگذار مطرح گردیدند. به عبارت دیگر، با بررسی متغیرهای تأثیرگذار در دو گروه مورد بررسی، بدین نتیجه رسیدیم که توزیع این متغیرها در دو گروه از تفاوت معنیداری برخوردار است؛ بهگونهای که متغیرهای تفاوت تحصیلی، برآورده نشدن انتظارات، تفاوت عقاید، دخالت دیگران و وضعیت شغلی شرایط را به گونه ای برای دو گروه فراهم آورده است که پدیده طلاق برای یک گروه و عدم رخداد این پدیده را برای گروه دیگر رقم بزند. ناگفته نماند علیرغم کنترل برخی متغیرها و همسانسازی دو گروه، نتایج نشان داد که متغیر تفاوت در محل تولد در مقایسه بین دو گروه، چندان عاملی تأثیرگذار جهت بروز طلاق نبوده است. همچنین، با استفاده از آزمون تحلیل ممیزی مشخص گردید بالاترین ضرایب متغیرهای پیشبین مؤثر بر متغیر وابسته که در معادله قرار گرفت؛ شامل متغیرهای تفاوت عقاید ، وضعیت شغلی و تفاوت تحصیلی بوده است.
وضعیت گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان دانشگاه اصفهان و برخی از عوامل مرتبط با آن(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه صاحبنظران تفکر انتقادی را به عنوان یک ضرورت در زندگی درنظر میگیرند. به همین علت، یکی از اهداف آموزش و پرورش، تربیت افرادی است که تفکر انتقادی داشته باشند. لذا پژوهش حاضر درصدد بررسی سطح گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان و همچنین، چگونگی ارتباط متغیر وابسته گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان و متغیرهای مستقل جنسیت، رشتهتحصیلی، پایگاه اقتصادی-اجتماعی و انگیزه تحصیلی بود. دستیابی به این هدف از طریق روش پیمایشی و با استفاده از دو پرسشنامه استاندارد؛ انگیزه تحصیلی (AMS) و گرایش به تفکر انتقادی (CTDI) میسر شد. پاسخگویان شامل دانشجویان دانشگاه اصفهان بودند که از دانشکده ادبیات و علوم انسانی و دانشکده فنی و مهندسی انتخاب شدند. مبنای انتخاب دانشجویان، نمونهگیری تصادفی طبقهبندی بود و از این طریق، نمونهای به حجم 310 نفر از میان جامعهآماری دانشجویان که متشکل از 833 نفر بود، تحلیل گردید. از مهمترین نتایج این پژوهش میتوان به این مورد اشاره کرد که به احتمال 95%، درحدود 82 درصد از دانشجویان جامعهآماری دارای گرایش زیاد به تفکر انتقادی هستند. علاوه بر این، فرضیه های پژوهش از طریق ضرایب تااو بی کندال و تااو گودمن و کراسکال آزمون شدند. نتایج آزمون گویای وجود رابطه ای معنادار بین انگیزه تحصیلی و گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان بود. همچنین، ارتباط مثبت ضعیفی بین جنسیت و گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان وجود داشت، ولی بین متغیرهای مستقل پایگاه اقتصادی-اجتماعی و رشته تحصیلی و متغیر وابسته پژوهش، ارتباط معناداری مشاهده نشد.
بررسی رابطه بین هنجار تقابل اجتماعی و قانون گریزی استفاده کنندگان موتورسیکلت در شهر یزد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تحقیق حاضر، با هدف تعیین تفاوت میان استفادهکنندگان موتورسیکلت قانونگریز و استفادهکنندگان موتورسیکلت قانونمند، از نظر هنجار تقابل اجتماعی و مؤلفههای آن؛ یعنی تقابل اجتماعی منفی، باور به تقابل اجتماعی و تقابل اجتماعی مثبت انجام شد. این پژوهش، در قالب یک طرح مورد ـ شاهدی و به ورت مقطعی انجام شد. 192 نفر از استفادهکنندگان موتورسیکلت که با توجه به شاخصها و معیارهای کارشناسان پلیس راهنمایی و رانندگی، قانونگریز شناخته شده بودند (گروه مورد) و 192 نفر از استفادهکنندگان موتورسیکلت که از نظر کارشناسان پلیس راهور، قانونمند (گروه شاهد) تشخیص داده شده بودند، با استفاده از روش نمونهگیری خوشهای چندمرحلهای انتخاب شدند. این دو گروه، سپس از نظر مؤلفههای هنجار تقابل اجتماعی، با یکدیگر مقایسه شدند. ابزار جمعآوری دادهها، عبارت بود از: مقیاس هنجار تقابل (NRS) . تفاوت معناداری میان استفادهکنندگان موتورسیکلت قانونگریز و استفادهکنندگان موتورسیکلت قانونمند از نظر هنجار تقابل اجتماعی به طور کلی (01/0 < p ) و مؤلفههای آن؛ یعنی تقابل منفی (01/0 < p )؛ باور به تقابل (01/0 < p )؛ و تقابل مثبت (01/0 < p ) وجود داشت. تحلیل رگرسیون لوجستیک چندگانه با روش سلسله مراتبی نشان داد که متغیرهای اجتماعی ـ جمعیتشناختی (مرحله اول) 3/9 الی 4/12 درصد، و مؤلفههای هنجار تقابل اجتماعی (مرحله دوم)، بین 7/13 تا 2/18 درصد از واریانس متغیر ملاک قانونگریزی یا قانونمندی در استفاده از موتورسیکلت را تبیین نمایند. هنجار تقابل اجتماعی و مؤلفههای آن، نقش مهمی در کاهش و پیشگیری از تمایل استفادهکنندگان از موتورسیکلت در شهر یزد در ارتکاب قانونگریزی دارند. بنابراین، بهمنظور کاهش نرخ قانونگریزی در میان استفادهکنندگان از موتورسیکلت، بهتر است در کنار اجرای استراتژیهای بازدارنده بیرونی، مانند جریمه کردن، مداخلههای اجتماعی و رفتاری، به اقدامهای مداخلهای اجتماعی و رفتاری به صورت تقویت هنجار تقابل اجتماعی پرداخته شود.
بررسی نقش شبکه های سایبری بر هویت فرهنگی دانشجویان دانشگاه اصفهان سال تحصیلی 91-1390(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد سریع شبکه های سایبری دانشجویان را با اطلاعات و برنامه های متنوعی روبه رو ساخته و تغییرات گوناگونی در عرصه های مختلف زندگی آنان ایجاد کرده است که بدون تردید یکی از حوزه های تأثیر پذیر آن، هویت و فرهنگ است. لذا هدف اصلی از انجام پژوهش، بررسی نقش شبکه های سایبری بر هویت فرهنگی دانشجویان است. روش تحقیق از نوع پیمایشی می باشد و جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه اصفهان مشغول به تحصیل در سال 91-1390 بود که از میان آنها 200 نفر به صورت خوشه ای تصادفی به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه محققق ساخته که دارای سؤال هایی مربوط به متغیرهای تحقیق بود و روایی و پایایی آن تأیید شد، به دست آمد. اطلاعات مندرج در پرسشنامه از طریق آمار توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار Spss تجزیه و تحلیل شد. نتایج به دست آمده نشان داد که بین میزان، انگیزش و اهداف استفاده از شبکه های سایبری و هویت فرهنگی دانشجویان رابطه معنی داری وجود دارد . مهمترین اهداف استفاده از شبکه های سایبری اهداف اجتماعی، ارتباطی، فردی و فرهنگی بوده است. همچنین، بین استفاده از شبکه های سایبری و هویت فرهنگی بر اساس متغیرهای جنس،مقطع تحصیلی و سن دانشجویان رابطه معناداری وجود داشت.
بررسی رابطه هویت قومی و ملی با تأکید بر نقش دینداری: نمونه موردی دانش آموزان متوسطه شهر یاسوج(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بررسی رابطه هویت ملی و قومی از برجسته ترین موضوع های مورد توجه جامعه شناسان و محققان خارجی و ایرانی بوده است. این رابطه را می توان در پرتو تأثیر دو دسته عوامل گریز از مرکز و یا گراینده به مرکز بررسی کرد. در دهه های اخیر، متأثر از جهانی شدن و تضعیف هژمونی تئوری های ""دنیوی شدن""، دین و دینداری از مهمترین عوامل مرکز گریز و یا مرکزگرا در سرتاسر جهان بوده اند. مقاله حاضر، با فرض گرفتن نقش مرکزگرایی دین در ایران، با روش کمّی و پیمایشی، به بررسی رابطه هویت قومی و ملی دانش آموزان متوسطه شهر یاسوج با تأکید بر نقش دینداری پرداخته است. بر اساس نتایج تحقیق، رابطه هویت قومی و ملی مثبت بوده و ابعاد چهارگانه دینداری، به ویژه ابعاد اعتقادی و عاطفی آن، همبستگی مثبت و مستقیمی با هویت ملی پاسخگویان داشتهاند. همبستگی ابعاد دینداری، به استثنای بعد پیامدی، با هویت قومی پاسخگویان معنی دار نبوده است. بر اساس آزمون همبستگی جزئی می توان گفت، علی رغم مثبت بودن رابطه دینداری و هویت ملی، میزان تأثیر دینداری بر بسط دایره هویت جمعی پاسخگویان از هویت قومی به هویت ملی زیاد نبوده و این متغیر توانسته است، تنها 14 درصد از واریانس هویت ملی پاسخگویان را تبیین کند.