در این مقاله میخواهیم علاقمندان به ادبیات غرب را با حرکت ادبی موسوم به اولیپو آشنا سازیم. این حرکت ادبی در کشور ما هنوز ناشناخته است و مطالب و مقالات کافی در مورد آن نوشته نشده است. با توجه به اینکه بیان گفتنیهای مربوط به ادبیات اولیپو در قالی یک مقاله امکانپذیر نیست سعی خواهیم کرد راجع به اهداف اولیپو، پیشتازان، بنیانگذاران و ویژگی مهم آن سخن بگوییم؛ بدون اینکه از ارائه نمونههایی از ادبیات اولیپو و تکنیکهای نوشتاری آن غافل باشیم.
خواجه ابوالحسن علی بن حسن سیرجانی از بزرگان صوفیه قرن پنجم هجری است. وی شیخ کرمان بوده و در آنجا داروخانه و اوقاف و مریدان بسیار داشته و مورد تکریم بزرگان صوفیه از قبیل ابوسعید ابوالخیر، خواجه عبدالله انصاری و هجویری قرار گرفته است. او که اهل سیر و سیاحت بوده در سیرجان درگذشته و آرامگاهش تاکنون باقی و زیارتگاه است. کتاب بیاض و سواد خواجه علی حسن که تاکنون به صورت نسخ خطی مانده است، در حقیقت طبقهبندی موضوعی اقوال مشاهیر صوفیه تا اواخر قرن چهارم است که در هفتاد و سه باب تنظیم شده و بیش از سه هزار فقره از سخنان بزرگان قوم را در بردارد. یکی از مهمترین ابواب بیاض و سواد "باب معرفه تاریخ مشایخ" است که در آن هفتاد و هشت تن از مشایخ صوفیه بر اساس منطقه جغرافیایی محل فعالیتشان تقسیمبندی و معرفی شدهاند.
یکی از دشوارترین و پیچیدهترین مباحث شاهنامه شناسی، مسئله منبع یا منابع فردوسی و شیوه استفاده وی از آنهاست. اشاره آشکار فردوسی، کمترین تردیدی بر جای نمیگذارد که منبع اصلی او، شاهنامه ابومنصوری بوده است، اما این که متن مذکور، یگانه مأخذ نظم شاهنامه بوده و یا فردوسی از منبع/ منابع دیگری نیز بهرهمند شده است، پرسشی است که در بخش نخست مقاله بر پایه چند دلیل عقلی و متنی مورد بررسی قرار گرفته و پس از رسیدن به احتمال تعدد مآخذ فردوسی، به استناد نمونههایی از مقدمه شاهنامه ابومنصوری و "غرر اخبار ملوکالفرس و سیرهم" ثعالبی نشان داده شده است که در بحث مفهوم و حدود امانتداری فردوسی در سرایش شاهنامه، باید موضوع حذف و انتخاب داستانها و تغییر جزئیات روایات را هم به دیده داشت. در پایان نیز بحث ابهامآمیز ناقص و بیترتیب بودن هزار و چند بیت دقیقی در شاهنامه، به رغم اشتراک منبع وی و فردوسی مطرح شده است. هم چنین در میان این سه بخش اصلی به موضوعاتی چون: دوچهرگی اسکندر در شاهنامه، سال و ترتیب فرمانروایی اشکانیان، اختیاری یا فرمایشی بودن کار دقیقی، زمان ورود ادبیات دقیقی به شاهنامه و... به عنوان مباحث مرتبط با مأخذشناسی شاهنامه و شیوه کار فردوسی اشاره شده است.
از جمله شعرهای سهراب سپهری که بسیار مورد توجه منتقدان و محققان ادبی قرار گرفته، شعر "نشانی" است که نخستین بار در کتاب حجم سبز منتشر گردید. رضا براهنی در کتاب طلا در مس و سیروس شمیسا در کتاب نقد شعر سپهری قرائتهای نقادانهای از این شعر به دست دادهاند. وجه اشتراک این دو قرائت، استناد به مفاهیم و مصطلحات عرفانی برای رمزگشایی از معنای شعر "نشانی" است. در مقالة حاضر، رهیافت دیگری برای نقد این شعر اختیار شده است که معنای شعر را در درجة نخست در متن شعر و نه در زمینهای عرفانی خارج از شعر میجوید. به این منظور، در این مقاله ابتدا آرای نظریهپردازان فرمالیسم (شکل مبنایی در نقد ادبی) به اجمال معرفی شده و سپس شعر "نشانی" با به کارگیری رهیافت فرمالیستی و به ویژه با استناد به مفهوم تباین و تنش در ساختار شعر نقد شده است. در این نقد، استدلال گردیده است که میتوان "نشانی" را متنی قائم به ذات فرض کرد و صناعات ادبی این شعر را در چارچوب ساختار تنشآمیز آن مورد تحلیل قرار داد.
داستاننویسی فقط به نقل رویدادهای جهان نمیپردازد. داستان یا رمان، مکان مناسبی است برای بازنگری در مسائل جهان و یا تلاشی است برای بازسازی آن. در عرصه ادبیات فرانسه، ناتالی ساروت یکی از پیشگامان نهضت رمان نو محسوب میشود که در دهة 30-40 میلادی به طرح سئوالهایی در باب جهان پیرامون و درک مفهوم نوینی از حالات و گفتههای انسانها میپردازد. در سال 1939 ساروت در واکنشی به نوع روابط انسان و جهان پیرامونش به انتشار کتاب تروپیسم اقدام مینماید و در آن درماندگی انسان عصر تمدن را با به کارگیری تکنیکهای نوین رماننویسی به تصویر میکشد. نگارنده این مقاله با تکیه بر آثار ناتالی ساروت به بررسی رویکرد نوین نویسنده کتاب تروپیسم نسبت به جهان پیرامونش میپردازد.
صحنه آسمان و مناظر افلاک و طلوع آفتاب و شکل هلال و جلوههای شب و صبح و شفق و نوروز و مهرگان، با شکوهتر و خیالانگیزتر و زیباتر از آنچه استاد شروان مصور و مجسم ساخته، در هیچ اثر دیگری منعکس نشده و شاید دیوان خاقانی، از این لحاظ، نه تنها در میان آثار ادبی ایران، بلکه در ادبیات جهان، بینظیر باشد. تصویری که خاقانی از جلوهگری خورشید، در عرصههای گوناگون شعر خود به دست داده، در میان تصویرهای دیگر فلکی، منحصر به خود و نشانه بعد دیگری از خلاقیت هنرمندانه و قدرت تخیل کم نظیر او در وصف است.این مقاله به بررسی ابعاد گوناگون ساختارهای ادبی خاقانی، از خورشید، که بر پایه خیالپروری و وهمانگیزی شاعر شکل گرفته، پرداخته است.
"ساموئل بکت" یکی از نویسندگان نامی قرن بیستم است که توانسته نظر محققان زیادی را به خود جلب کند. گرچه وی آثار ادبی کمی از خود به جا گذاشته، ولی همین آثار اندک، از جنبههای مختلفی مطالعه شدهاند. در این جستار، نمایشنامه "آخر بازی" از منظر ذن بوداییسم بررسی شده است. بدین منظور، نخست مراحل مختلف ذن بوداییسم بیان شده، سپس با قدری تامل در دیالوگ، صحنهآرایی، شخصیت پردازی، رفتار و نگرش شخصیتهای داستان، نکات مشترکی میان ذن و این اثر پیدا شده است.بدین ترتیب میتوان "آخر بازی" را شاهکاری ادبی و نویسنده آن را یک نابغه نامید؛ نابغهای که زندگی، فرهنگ و تمدن غرب او را از ذن بوداییسم - که یک مکتب شرقی محسوب میشود - بیبهره نگذاشته است. با این که ذن، نوعی مذهب و یا به عبارت دیگر، نوعی فلسفه به شمار میآید، ولی میتوان رگههای آن را در نمایشنامه "آخر بازی" هم پیدا کرد.
زلف از اصطلاحاتی است که در ادبیات و شعر عاشقانه و عارفانه کاربرد بسیار فراوان داشته است. این اصطلاح در منابع عرفان و تصوف فاقد تعابیر جامع و مانع است اما شاعران فارسی گو در اشعار خویش تعابیری لطیف، باریک، دقیق و مفصل از زلف ارائه نمودهاند. زلف چهار تعبیر و معنای عمده دارد:کثرات و تعینات در مراتب هستی1-حجاب وجه غیبی احدیت و حاجب درگاه جمال و جلال الوهیت 2-تجلیات جمالی و جلالی ذات لابشرط غیبالغیوب3-طریقت سلوک و ریسمان و کمند هدایت ربوبی.
معمای پیچیده هستی، همواره، همچون رازی سر به مهر، کنجکاوی آدمی را برانگیخته و او را در درازنای زمان به خود مشغول داشته است. اندیشمندان جهان، با درنگ در این معمای مبهم، هر کس به شیوهای، پندارهای خویش را بازگفته است. حکیم عمرخیام نیشابوری از اندیشهورزان نامدار ایرانیست که در سرودههای اندک خود، پرسشهایی ژرف و شگرف در انداخته و برای آسودن شدن از دست این پرسشهای جانگزای بیپاسخ راههایی را پیش نهاد و بازگفته است.ژرفای اندیشه خیام را از عمق همین درنگها، پرسشها و تردیدهای بنیادین میتوان دریافت و شخصیت او را از لابهلای همین سؤالات جسارتآمیز میتوان بازشناخت. او وقتی در گذر پرشتاب زمان، ناخرسند، به حیرتی آمیخته به بدبینی دچار میشود، به این باور میرسد که هیچ چیز "حقیقیتر" از "دمی" که در آن به سر میبرد و لحظهای که در آن نفس میکشد، نیست. پس بهترین راه زندگی را برای خود و دیگران در آن میبیند که این دم را غنیمت بشمارند و فرصت خود را بیهوده از دست ندهند و آشکارا سفارش میکند که: چون بوده گذشت و نیست نابود پدید خوش باش، غم بوده و نابوده مخور با توجه به این که مضمون "غنیمت شمردن فرصت" و "زیستن در حال" از مضمونهای بنیادین رباعیهای خیام است، در این نوشته کوشیده شده است تا این موضوع به اندازه توان، بررسی شود.