با تسلط مسلمانان بر اندلس، به مرور آئین و فرهنگ اسلامی در میان ساکنان آنجا گسترش یافت. با این همه به رغم آن که اندیشه های مختلف دینی و گرایشهای گوناگون مذهبی، مجالی برای بروز و ظهور در اندلس (در دورة اسلامی) به دست آوردند، تشیّع در شمار معدود مذاهبی بود که اساساً فرصتی برای بیان مبانی اعتقادی خود به دست نیاورد و به سبب وجود عواملی چند، راه برگسترش و تثبیت اندیشه های شیعی در اندلس بسته شد . اندلس از زمان فتح تا سرنگونی خلافت اموی در قرطبه، ماهیتی اموی داشت که سیاست های خود را بر مبنای نادیده گرفتن حق اهل بیت استوار ساخته بود. در واقع امویان تلاش فراونی برای گسترش مذهب بر اساس دیدگاه های خود به عمل آوردند و با حمایت همه جانبه از مذهب مالکی، مجال هر گونه فعالیت را از دیگر مذاهب، خاصّه تشیّع سلب کردند. این موضوع باعث شد تا فعالیت ها و کوشش های پیروان تشیّع در اندلس به گونه ای آشکار محدود شده و شیعیان از بیان باورها و انجام مراسم مذهبی خود باز مانند. تنها پس از برافتادن امویان بود که شیعیان فرصتی هر چند کوتاه به دست آورند و با تأسیس خلافت حمودی توانستند شمّهای از حضور سیاسی- فرهنگی خود را در اندلس نشان دهند. پرسش اصلی در این پژوهش آن است که: اولاً به راستی علل و عوامل عدم گسترش و ناپایداری تشیّع در اندلس چه بود؟ ثانیاً سیاست ها و برنامه های حکمرانان اندلس خاصه امویان چه تأثیری در این موضوع داشت ؟ این مقاله بر آن است تا بر اساس روش تحلیلی و با استفاده از منابع، مآخذ و مطالعات تاریخی به این دو پرسش پاسخ دهد.
براساس گزارش کتیبه بیستون، با جلوس داریوش بزرگ، ساتراپی های مختلف شاهنشاهی هخامنشی سر به شورش برداشتند که شورش ساتراپی ارمنستان از جمله همین عصیان ها بود. در حوزه تاریخ ایران دوره هخامنشی، پژوهش های گسترده ای صورت گرفته است؛ اما در رابطه با شورش مزبور، مطالب ناگفته و اساسی دیگری نیز وجود دارد که کمتر بدان ها پرداخته شده است. این مقاله براساس روش پژوهش تاریخی، ضمن استناد و اتکا بر سنگ نوشته بیستون، در پی آن است که عوامل مؤثر در خیزش و سرکوبی شورش ارمنیان و همچنین پیوند قیام مزبور با قیام مردم سایر سرزمین های شاهنشاهی هخامنشی را در همان دوره زمانی بررسی و موشکافی کند. نتایج حاصل از این پژوهش تاریخی، برای درک ماهیت قیام ارمنستان و تبیین آن از جنبه های مختلف سیاسی بسیار راهگشا خواهد بود.