دولت عراق در 17 سپتامبر 1980 (31 شهریور 1359) عهدنامه مرزی و حسن همجواری 1975 بین ایران و عراق را به طور یکجانبه لغو کرد و تجاوز خود را به خاک ایران آغاز نمود. اما تجزیه خوزستان و الحاق آن به عراق که مورد نظر دولت عراق بود همانند آرزوی سایر رهبران عراق هرگز نتوانست صورت تحقق به خود بگیرد. هدف این مقاله بررسی نقش نفت در این تهاجم می باشد که با توجه به ارزش افزاینده آن مورد مطالعه قرار گرفته است. به طوری که استان خوزستان به علت دارا بودن ذخایر نفتی فراوان همواره مورد نظر دولتهای حاکم در عراق و حامیان استعماری آن بوده است.
مغرب عربی ، سرزمینی که درمتون تاریخ نگاری ما، ""افریقیه"" نامیده میشود، این سرزمین همانند دیگر نقاط جهان اسلام در معرض پدیده ی مدرنیته و پیامدهای ناشی از آن قرار گرفت. نخبگان اجتماعی در جستجوی راهی برای به سامان نمودن نتیجه این پدیده بودنداما به علت استیلای فرانسه بر تونس در پایان قرن هجدهم و اشغال آن تا نیم قرن بعد، تلاش های آن ها از جمله خیرالدین پاشا بی نتیجه ماند. در این مقاله نخستین کوشش ها جهت سازگاری با مدرنیته با تمرکز بر اصلاحات خیرالدین پاشا مورد بررسی قرار گرفته است.
ایجاد رابطه حسنه با پاکستان همسایه شرقی ایران، همواره از دغدغه های مسئولان و سیاستگذاران ایران بوده است. ایران نیز به عنوان کشور هم مرز پاکستان، از موقعیت ژئوپلتیک بالایی برخوردار است و با توجه به ویژگیهای ژئواستراتژیک خود کشور مهمی در منطقه محسوب می شود، جایگاه ویژه ای در سیاست خارجی و امنیت ملی پاکستان دارا می باشد. اما نکته مهم این است که در سالهای اخیر روابط دو کشور در منطقه بلوچستان دو سوی مرز با چالش هایی روبرو بوده است. این پژوهش می کوشد به بررسی تهدیدات امنیتی موجود در منطقه بلوچستان و اثرات آن در روابط بین دو کشور ایران و پاکستان با تکیه به مفاهیم امنیتی مکتب کپنهاگ بپردازد. سؤال اساسی این تحقیق این است که با توجه به مفاهیم امنیت در مکتب کپنهاگ چه موانع در روابط دو کشور می تواند دخیل باشد؟ فرضیه اصلی این پژوهش این است که منطقه بلوچستان بر امنیت دو کشور و در حوزه های نظامی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی تهدید ایجاد می کند. از این رو، در این پژوهش به تبیین تهدیدات منطقه بلوچستان و تأثیر آن بر روابط ایران و پاکستان با تکیه بر مکتب کپنهاگ می پردازد.