عصر مفرغ به دلیل همزمانی آن با تحولات آغاز شهر نشینی در مطالعات باستان شناسی جایگاه ویژه ای دارد؛نکته قابل توجه ، ان است که این تحولات درتمامی فلات ایران به رغم ظهور خط در منطقه جنوب غربی ایران به یک میزان،تاثیر گذارند به یک میزان،تاثیرگذار نیستندو ما از تاثیرات و کنش فرهنگ های محلی و یا تاثیرگذار خارجی بر این پدیده اطلاعات کافی نداریم.زاگرس مرکزی و دشت نهاوند به لحاظ موقعیت جغرافیایی و وجود منابع زیست محیطی لازم،یکی از مناطق کلیدی جهت بررسی این پدیده به حساب می آید.فرهنگ یانیق یک از فرهنگ هایی است که از طریق شمال غرب ایران تاثیرات خودرابرمنطقه نهاده است که ماازمیزان آن و همچنین گسترش جغرافیایی و رابطه آن با میانرودان و جنوب غربی ایران،آگاهی های کافی در اختیار نداریم.فرهنگ گودین III که نام خود را از محوطه گودین تپه – دردشت کنگاور و در مجاورت این منطقه – اخذ کرده است بالافاصله پس از فرهنگ یانیق ، زاگرس مرکزی را تحت تاثیر قرار داده و این تاثیرات در حدود یکهزار سال به طول انجامیده است.در طی یک بررسی پیمایشی در دشت نهاوند در سال 1384مجموعااز 36محوطه بازدید شد که آثار آن از دوران مس سنگی تا دوران اسلامی رادربرمی گرفت.16محوطه شناسایی شده،معرف آثار عصر مفرغ در منطقه بود.مقاله حاضر به شناسایی الگوهای استقراری منطقه در عصر مفرغ به کمک تحلیل داده های باستانشناختی می پردازد.
شهر اصفهان با وجود اینکه به لحاظ تاریخی یک از شهرهای کهن ایران است اما تا کنون از نظر باستانشناسی مور بی توجهی قرارگرفته به همین دلیل ، اطلاعات موجود در مورد سابقه و تاریخ آن بسیار محدود است.درهمین خصوص ،برنامه کاوش میدان عتیق با هدف دستیابی به مستندات باستانشاسی و به منظور روشن کردن برخی ابهامات موجود بر تاریخ این شهر به انجام رسید.در طی این برنامه کاوش که در مرکز بافت تاریخی اصفهان و پیرامون نواحی شرقی و جنوبی مسجد جامعه صورت گرفت،معلوم شد که در محدوده مذکور،آثاری از دوره پیش از اسلام(ساسانی)وجود ندارد به علاوه با توجه به وجود اختلاف سطح شدید بین کف مسجدجامع و کفهای بدست آمده در حفاری، این مسجد در زمان احداث بر روی بلندترین نقطه نسبت به فضاهای اطراف خود،بنا شده بوده است.
با گسترش باستان شناسی جدید از دهه 1960 م .به بعد، تفسیر و تحلیل نظری یافته های باستان شناسی مورد توجه باستان شناسان « نوگرا» قرار گرفت .باستان شناسی جدیدبابهره گیری از آموزه های رشته های علمی دیگر،نظیر علوم اجتماعی، علوم اقتصادی و علوم سیاسی، پا از حوزه توصیف صرف داده های فرهنگی فراتر گذاشته و به تشریح جنبه های «غیر ملموس»زندگی بشر پرداخته است.دراین میان، آثار باقی مانده از «شیوه های تدفین» از اهمیت ویژه ای برخوردار است.شیوه تدفین،معماری تدفینی و اشیای تدفینی در شناخت سازمان اجتماعی جوامع انسانی نقش بسزایی ایفا کنند.کورگان های سکایی چه از لحاظ سبک معماری و چه از نظر دارا بودن اشیای تدفینی ،انعکاس دهنده سازمان اجتماعی ، باورهای اعتقادی و نظام سیاسی جوامع سکایی است.در این مقاله سعی شده با توصیف و تحلیل شماری از گورتپه های سکایی، با رویکرد باستان شناسی اجتماعی به مطالعه زوایایی از ساختار اجتماعی و سیاسی سکاها پرداخته شود.