فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۷٬۴۶۱ تا ۷٬۴۸۰ مورد از کل ۸٬۰۰۹ مورد.
منبع:
پیام باستان شناس سال ۹ پاییز و زمستان ۱۳۹۱ شماره ۱۸
125 - 142
حوزههای تخصصی:
آتش نزد مردم باستان محترم بود ولی این پدیده نزد اورارتو ها کم تر بررسی شده است. معمولاً اقوام باستانی خدایی با خویشکاری آتش را می پرستیدند، ولی نزد اورارتوها این گونه نیست. این موضوع عجیب به نظر می رسد، چون اورارتوها در محیطی سردسیر می زیستند و آتش می بایستی نزد آنان از اهمیت خاصی برخوردار بوده باشد. در متون سلطنتی اورارتویی اشاره مستقیمی به اهمیت آتش یا وجود خدایی با خویشکاری ویژه آتش به دست نیامده است، ولی با کمی تأمل بر تعدادی از آثار اورارتویی می توان رد پای خویشکاری خدای آتش را در مهم ترین خدای اورارتوها، خالدی، مشاهده کرد. هدف مقاله حاضر این است که با بررسی شواهد، از جمله نقش خالدی بر سپری از محوطه باستانی انزاف و آتش دان های معبد آیانیس نشان دهد که آتشی ویژه خالدی روشن می شد و می توان آن را «آتش پیروزی» خواند و خالدی را نیز می توان «خدای آتش» دانست. آتش خالدی همه مشخصات «آتش پیروزی» را اعم از «همیشه سوزی» و «ارتباط با خدای پیروزی» و «روشن نگه داشته شدن آن در معابد» و احتمالاً «اهدای پیشکشی» دارد.
مهرها و اثر مهرهای تپه خیبر روانسر، کرمانشاه(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۴ پاییز و زمستان ۱۴۰۱ شماره ۲۷
139 - 154
حوزههای تخصصی:
مهرها و اثر مهرها مدارک مهمی از روابط اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جوامع گذشته هستند که می توان با مطالعه آنها اطلاعات خاصی از سطح و میزان روابط ساکنان باستانی محوطه و منطقه را با دنیای پیرامون آن به دست آورد. کشفیات پیشین در منطقه زاگرس مرکزی و به ویژه استان کرمانشاه حاکی از این است که مهرها پیشینه طولانی و ریشه داری دارند که در تپه گیان حداقل به دوره مس وسنگ قدیم باز می گردد. به رغم اهمیت یافته های چغا ماران، دهسوار و تپه تیلینه، شمار محوطه های شناخته شده دارای مجموعه مهرها و اثر مهرها در غرب زاگرس مرکزی بسیار اندک است و همچنان تصویر روشنی از سطح پیچیدگی های محوطه های باستانی منطقه به ویژه به استناد مهرها و اثر مهرها و همچنین فناوری و سبک تراش مهرها در این منطقه در دست نیست. نگارندگان در این مقاله کوشیده اند تا در این پژوهش بنیادی، با روش توصیفی و رویکرد مقایسه ای به معرفی مهرها و اثر مهرهای تپه خیبر روانسر بپردازند، تا ضمن نشان دادن اهمیت این محوطه در میان محوطه های منطقه، شواهدی از چند هزار سال استفاده از ابزارهای مالکیت در این مکان را در اختیار پژوهشگران قرار دهند. یکی از پرسش های اساسی در رابطه با این یافته ها این است که این یافته ها مربوط به کدام بازه زمانی هستند و تاثیر کدام یک از سبک های مهر تراشی را نشان می دهند؟ مجموعه کنونی تپه خیبر شامل ۶ مهر استامپی، ۴ مهر استوانه ای و یک اثر مهر است که به دوره مس وسنگ تا دوره اشکانی تاریخگذاری می شوند.
چشم انداز تاریخی تشکیلات فراماسونری در دوره پهلوی دوم(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹
246 - 273
حوزههای تخصصی:
ریشه تشکیلات ماسونی در ایران به اوایل دوره قاجار بازمی گردد. ساختار و ماهیت این تشکیلات با تحولات تاریخی فلسفه سیاسی و حاکمیت گره خورده است. لژهای فراماسونری بعد از شهریور 1320 و کودتای 28 مرداد در ایران پا گرفتند و به حوزه های نفوذ پیوستند. تشکیلات ماسونی به مثابه قدرت های پنهان و در سایه، دارای وابستگی ها و کنش های مختلفی بوده اند. دوره پهلوی دوم عصر تکوین واقعی تشکیلات ماسونی در ایران است. فراماسونری در این دوره ۳۷ ساله دارای ابعاد و زوایای پنهان و متناقضی است که در طول تاریخ مغفول مانده است. هدف از نگارش این مقاله، بررسی، رصد و تبیین تاریخی تشکیلات فراماسونری ایران در عصر پهلوی دوم است که پژوهشگر با روش توصیفی- تحلیلی و در چارچوب مطالعات تاریخی و با تکیه بر اسناد آرشیوی و کتابخانه ای درصدد پاسخ گویی به ابهامات پژوهش می باشد. یافته ها بر این است که تشکیلات فراماسونری در طول سه دهه از عمر پهلوی دوم هم به ساختار هویتی مستقل دست یافت و در مقام یکی از مؤلفه های قدرت به صورت علنی ظاهر شد. این تشکیلات در روابط و کشمکش های درباری چه در سطح داخلی و هم به عنوان عناصر وابسته قدرت های فرامحلی و جهانی دارای کارکردهای متعددی بودند. در این دوره حوزه نفوذ لژهای فراماسونری وسعتی کشوری یافته و کانون های وابسته از انفعال خارج شدند و اولیای قدرت مناسبات درون تشکیلاتی را هدفمند و سازمان دهی نمودند.
بررسی فرایند انقلاب اسلامی در شهرکرد(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
تحقیقات اسنادی انقلاب اسلامی سال ۵ بهار و تابستان ۱۴۰۲ شماره ۹
114 - 160
حوزههای تخصصی:
شهرکرد مرکز استان چهارمحال و بختیاری، ازجمله مناطقی است که پابه پای مناطق دیگر کشور در مبارزه با حکومت پهلوی مشارکت داشت. پژوهش حاضر بر آن است تا نحوه گسترش باورها و اعتقادات اسلامی و انقلابی در شهرکرد و حوادث و رخدادهای منتهی به پیروزی انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دهد و به چگونگی همه گیر شدن گفتمان انقلاب اسلامی بپردازد. بنابراین ضرورت دارد به بررسی نقش گروه ها و اقشار مختلف شهرکرد، که در جریان مبارزات انقلابی حضور چشمگیر داشتند، پرداخته شود. در این خصوص پس از توصیف تحولات اداری و اجتماعی شهر در دو دهه 1340 و 1350 با استفاده از روش کتابخانه ای، اسناد و مصاحبه سیر حوادث و رخدادهای انقلاب در سال 1357 و نقش اقشار گوناگون در تحولات انقلابی در این شهر بررسی شده است.
براساس یافته های این پژوهش، وجود افراد فعال مذهبی در شهرکرد همچون رحمان استکی، سید تقی جعفریان، محمد دانش و مسافرت تعدادی از روحانیون متعهد از قم و دیگر نقاط به این منطقه و سخنرانی های روشنگرانه آنان موجب آشنایی مردم شهرکرد با جریان کلی انقلاب اسلامی شد. در داخل شهر فعّالیّت های فرهنگی مدرسه امامیه و افراد مذهبی، فعّالیّت های گروه توحیدی محرم سرخ، در آموزش و تربیت نیروهای آگاه و ایجاد فضای انقلابی در شهرکرد مؤثر بودند. در ابراز مخالفت ها و اعتراضات مردم شهرکرد در سال 1357 فعّالیّت فرهنگیان (دانش آموزان و معلمان) جالب توجه بوده است. مردم این شهر افزون بر نارضایتی منطقه ای، تحت تأثیر جریان و حوادث دیگر شهرها (مانند اصفهان) به سیل عظیم انقلاب اسلامی پیوستند.
مطالعه تطبیقی روند پیچیدگی های اجتماعی-اقتصادی فلات مرکزی و جنوب غرب ایران در نیمه دوم هزاره پنجم پیش ازمیلاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
موضوع و هدف پژوهش حاضر، مقایسه روند پیچیده شدن جوامع پیش ازتاریخ در فلات مرکزی و جنوب غربی ایران در نیمه دوم هزاره پنجم پیش ازمیلاد و ارزیابی شاخصه های پیچیدگی و هم چنین، تحلیل چرایی و چگونگی وقوع آن ها است. منطقه های یادشده، دو نقطه محوری برای آغاز تحولات اجتماعی و اقتصادی در این دوره بودند که در هزاره چهارم پیش ازمیلاد نقش مهمی در مبادلات تجاری و برهم کنش های فرهنگی بین شرق و غرب فلات ایران ایفا کردند. متغیرهای فناوری و صنعتی، اصلی ترین شاخص های پیچیدگی در فلات مرکزی بودند؛ مؤلفه های کشاورزی و دام داری در مرتبه فرعی قرار داشتند. روند پیچیده شدن جوامع جنوب غربی ایران، در اصل بر بنیاد کشاورزی، دامپروری و منابع آبی تکیه داشت و متغیر های فناوری، صنعتی و واردات مواد اولیه نیز حائز اهمیت بودند. چگونگی پدیدارشدن فن مدیریت و تولید سفال ها در محوطه های شاخص کاوش شده در گستره ای از فلات مرکزی تا بخشی از دشت های شرقی زاگرس مرکزی و جنوبی و نیز جنوب غرب ایران را به منظور شناخت سطح پیچیدگی ها، ارزیابی و مطالعه تطبیقی گردید. داده های موجود، ازجمله شباهت سفال نخودی منقوش لایه های V-II قره تپه قمرود با محوطه های مناطق فارس (مرحله اول باکون A) و جنوب غرب ایران (شوشان متأخر I 4700-4400 پ.م.) موجب تقویت نظریه وجود ارتباطات فرهنگی بین فلات مرکزی و جنوب غرب ایران شده است. تحلیل ساختاری برهم کنش ها بین دو منطقه با رویکرد بوم شناسی فرهنگی و برمبنای پنج الگوواره شامل: همسان سازی، تخصصی کردن، همزمان سازی و خودسازماندهی، تراکم مؤلفه های اقتصاد جغرافیایی و تمرکز قدرت نشان داده است که برخی جوامع از نیمه دوم هزاره پنجم پیش ازمیلاد براساس این اصول پنج گانه، موجب تقویت هم دیگر شده، جوامع پیچیده را به وجود آوردند. بر پایه الگوواره های یادشده، نتایجی در چارچوب شاخصه های اقتصادی-جامعه شناختی نظیر ایجاد سامانه های تولید و توزیع، خانواده های کارآمد، هرم های قدرت و ابرنخبگان، ازبین رفتن هم رایی عمومی و نخبگان درحال گسترش حاصل گردیده است. مدارک و داده های پژوهش ازطریق مطالعات کتابخانه ای، گردآوری شده که با استفاده از برخی روش های توضیح تغییرات فرهنگی و نظریه های پیچیدگی اجتماعی-اقتصادی مورد تحلیل قرار گرفته اند.
درویش احمد: نقش برجسته ای نویافته از دوره الیمایی در دامنه کوه منار (اندیکا، خوزستان)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۲ بهار و تابستان ۱۳۹۴ شماره ۲۳
71 - 80
حوزههای تخصصی:
طی برنامه بررسی و شناسایی آثار تاریخی و تدوین پرونده های ثبتی شهرستان اندیکا در تابستان سال ۱۳۹۴ نقش برجسته ای با نام درویش احمد شناسایی گردید این نقش برجسته که از جمله نقش برجسته های الیمایی است صحنه بزمی را به نمایش می گذارد. در این نقش برجسته فرد لمیده ای نشان داده شده که جامی در دست دارد. در پشت سر وی شیئی که احتمالاً تبر، گرز و یا شمشیر است، به همراه تک درختی حجاری گردیده است. شباهت موضوع و نقوش موجود در این نقش برجسته یادآور پیکره هرکول در بیستون است. از نظر سبک شناسی و موضوع این نقش برجسته قابل مقیاس با نقش برجسته های برد بت کوه تینا تنگ سروک II تنگ سروک IV، تنگ زیر (ایذه)، شیوند بردگوری جنگه سنگ ماهی و چوزه است و می توان آن را نهمین نقش برجسته شناخته شده با مضمون «صحنه بزمی» در گستره الیمایی دانست. اشتراکات فراوان این نه نقش برجسته با یکدیگر، که همگی بر روی سنگ های منفرد و در مسیر ایل راه های کهن ایجاد شده اند، تا حدودی آنها را از دیگر نقش برجسته های حوزهٔ الیمایی متفاوت می گرداند.
برسی مسأله پیدایش ساغرهای سفالی اوایل عصر آهن در تپه گوران، دره هلیلان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ پاییز و زمستان ۱۳۹۳ شماره ۲۲
15 - 31
حوزههای تخصصی:
با شروع عصر آهن در دره هلیلان، شاهد پدیدار شدن یک سنت سفالگری جدید در تپه گوران هستیم. در میان سفال های این مرحله تپه گوران چند گونه سفال شاخص دیده می شود که شاخص ترین آن ها ساغرهای پایه دار هستند. از گونه ساغرهای پایه دار تپه گوران به ندرت در مناطق پیرامون دره هلیلان گزارش شده است. با این حال، ساغرهای تپه گوران تشابهات بسیار نزدیکی با ساغرهای کاسی میان رودان و ساغرهای عیلامی دشت شوشان دارند. در مورد چگونگی ظهور این نوع ساغرها در دره هلیلان و منشاء آن مطالعات مهمی انجام شده است، اما هنوز چگونگی ظهور آن مبهم است. در این مقاله سعی می شود تا با بررسی نتایج مطالعات باستان شناسی انجام شده در مناطق پیرامون دره هلیلان و با ردیابی وضعیت پراکنش این نوع ساغر، ارتباط ساغرهای تپه گوران با حوزه های اصلی پراکنش آن در میان رودان یا شوشان مشخص شود. بررسی یافته های باستان شناسی حاکی از این است که تاکنون در مناطق مابین دره هلیلان در شمال و دشت شوشان در جنوب شامل مناطق دهلران و آبدانان و دره های سیمره و رومشگان این نوع سفالینه دیده نشده است. ظاهراً محوطه های مناطق دهلران و آبدانان در این زمان متروکه شده اند با این حال نتایج مطالعات انجام شده در ماهیدشت حاکی از حضور این گونه ساغر در شمال دره هلیلان است، در واقع، حضور این گونه ساغر در ماهیدشت، دره هلیلان را از طریق جاده خراسان، به میان رودان وصل نموده و به نظر می رسد که ساغرهای تپه گوران منشاء کاسی دارند.
Turban Helmets, from the Il-khanid Period to the Safavid Era(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۳۱۰-۲۸۷
حوزههای تخصصی:
The Turban helmet is a type of war helmet during the 14th to 16th centuries AD in Middle East countries. This type of helmet has become known by Western scholars by this name because of the special decorations that made it look like a turban as well as the visibility of the helmet from under the warriors’ turban. Based on the numerous documents remaining, one can say that the use of Turban helmets was popular in Middle East territories’ armies during the Middle Ages. Despite being widely used and in style for more than two centuries and among many west Asian countries, among all the remaining samples of this type of middle eastern helmet, only two distinct styles, the Turkoman and the Ottoman styles, have been examined and introduced. This can be due to a large number of remaining samples of these two being kept for years in the armouries of the Ottoman Empire. Apart from these two known styles, few studies have been done so far on investigating other possible types of turban helmets. The purpose of this research is to study the turban helmets that were popular among the armies of the Il-khanid, Jalayirid, Muzaffarid, Timurid, Turkoman, and Safavid that ruled respectively in the cultural Iran region, by relying on the remaining documents from the 14th to the 16th centuries, such as the collection of helmets and illustrated manuscripts. The results of this research reveal that the changes that occurred in the making of turban helmets during the 14th to the 16th centuries have led to the representation of four different types of helmets: Mongolian style, Timurid style, Turkoman style, and Qizilbash style.
جایگاه امر قدسی در جریان تاریخ نگاری مدینه و عراق(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
قدسیت عاملی مهم و تأثیرگذار در ایجاد سرشتی چندپهلو در تاریخ نویسی مسلمانان است. یکی از جنبه های اصلی قدسیت پیوند اسطوره - تاریخ و کلام - تاریخ است. تاریخ به عنوان علمی واقع گرا درصدد فهم وقایع مهم تاریخی در گذشته انسانی است. واقع گرایی تاریخ، در ابعاد اسطوره ای که با تخیلات شاعرانه و عرفانی نشانه گذاری می شود، قابل خوانش نیست؛ ازاین رو مورخان بزرگ، روش ها و شیوه های گوناگونی را به منظور عبور از مباحث فراتاریخی به کار می بستند. در جریانات تاریخ نویسی مدینه و عراق در قرن اول و دوم هجری، تلاشی مشابه برای فهمی متفاوت از اسطوره و تاریخ دین شکل گرفت. سؤال اینجاست که جریانات تاریخ نویسی مدینه و عراق چه شیوه ها و روش هایی را برای عبور از امور قدسی در تاریخ به کار بستند. با به کاربستن شیوه توصیف و تحلیل تاریخی، مدعا این است که مورخان مدینه و عراق، برای عبور از امر قدسی به روش های ثبت زنجیره سند، تسلسل تاریخی، مشاهده و تجربه، شیوه علمی و ارجاع به اسناد مکتوب متوسل شدند. دستاورد پژوهش این است که مورخان مدینه و عراق، با به کارگیری روش های مذبور توانستند، متونی بر اساس اصالت عینیت تاریخی و دوری از امور قدسی تولید کنند.
بررسی و مطالعه سفال های اشکانی شهرستان هرسین، بخش مرکزی(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵
69 - 87
حوزههای تخصصی:
شهرستان هرسین یکی از مناطق زاگرس مرکزی است که دارای شرایط جغرافیایی و زیست محیطی مناسب مانند کوه ها، دره ها و منابع آبی فراوان برای تشکیل استقرار است. شواهد و یافته های باستان شناسی نشان می دهند که در دوره اشکانی، این منطقه مسکونی بوده است. در پژوهش پیش رو، این منطقه به دقت مورد مطالعه قرار گرفت و تعداد ۳۰ محوطه شاخص اشکانی با سفال ها و داده های شاخص معرفی و مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. در مجموع، تعداد ۳۵۰ قطعه سفال نمونه برداری شد که ۲۵۰ قطعه مربوط به دوره اشکانی و مابقی مربوط به ادوار پیشین و پسین بودند. در این مقاله، اطلاعات موجود پیرامون سفالینه های اشکانی منطقه ارائه شده و سپس، از طریق مطالعات مقایسه ای و گونه شناسی سفال ها، مشخص شد که داده های فرهنگی منطقه با نمونه سفال های هم زمان کدام مناطق زاگرس مرکزی شباهت دارند. ملاک شناسایی و طبقه بندی سفال ها، طبقه بندی ارائه شده برای سفال اشکانی طبق نظر ارنی هرینک است. بر طبق مطالعات انجام شده، سفال های اشکانی زاگرس مرکزی شامل گونه هایی خاص هستند که در اکثر محوطه های اشکانی منطقه شناسایی شده اند. مطالعه سفال اشکانی منطقه، نشان از همگونی سنت سفال گری منطقه با بسیاری از مناطق زاگرس مرکزی دارد که ارتباط فرهنگی و تجاری را می توان حاصل این همگونی دانست. منطقه هرسین نیز از این رویه جدا نبوده و سفال های آن با اکثر نقاط زاگرس مرکزی مشابه بودند. گونه های سفالی شاخص منطقه در دوره اشکانی را می توان در چهار گروه ساده، جلینگی، منقوش و لعاب دار طبقه بندی نمود.
Archaeological Research to Delimit the Core Zone and Suggest the Buffer Zone for the Chiasi Site in Kuhdasht, Lorestan(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
Persica Antiqua, Volume ۴, Issue ۷, July ۲۰۲۴
19 - 36
حوزههای تخصصی:
The ancient site of Chiasi, located in Kuhdasht, Lorestan province, boasts a diverse cultural sequence spanning from prehistoric times to the Islamic era. Initial information about this site was first published in Goff’s archaeological reports in 1971, which highlighted the presence of surface materials belonging to the Chalcolithic Age and the Uruk period. Unfortunately, Tepe Chiasi has suffered significant damage over time, primarily due to natural erosion and, more recently, human activities. As a result, many of its cultural contexts have been lost irretrievably. To prevent further destruction caused by urban development in Kuhdasht, extensive archaeological studies were conducted at the Chiasi site. The research project began with a systematic survey of the site, followed by the excavation with 18 trenches measuring 1.5 × 1.5m to delimit the core zone and suggest the protective buffer zone. The analysis of the collected data revealed a lengthy cultural sequence at the site, ranging from the Neolithic Age to the fourth and fifth centuries AH.
Reading Architectural Spaces Based on Historical Dialectical Models (Case study: Bernard Tschumi's architecture)(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
Journal of Archaeology and Archaeometry, Volume ۳, Issue ۱ - Serial Number ۹, June ۲۰۲۴
71 - 89
حوزههای تخصصی:
This research focuses on the role of dialectics in architectural design and the interpretation of text and architectural spaces based on this approach. In today's constantly changing post-modern life, the issue of meaningful and identity-based design in architecture is a topic of discussion. Dialectics necessitates the creation of spaces derived from fundamental concepts of existence for human interaction with the environment and the continuous creation of events. As one of the acts of existence, dialectics can serve as a concept in phenomena and explain the method in categories. The research is conducted using descriptive, analytical, and phenomenological methods, and the various layers of conceptual existence are analyzed through analogical and inductive approaches. The concepts are then reviewed using the dialectical method, and the different modes of interaction between component layers are analyzed. The Swiss architect Bernard Tschoumi's works are examined and interpreted as a case study, and the three-level component concepts are explored. The case study is analyzed, and the results are extracted hermeneutically. The components of architectural design derived from dialectics are then read, and an effective dialectical model for text reading is developed, which has the ability to adapt and visualize the conceptual components that are influential in design. This process has the potential to provide identity to architectural spaces in today's continuously evolving life.
گزارش پژوهش های باستان شناختی به منظور مکان یابی معبد لائودیسه در نهاوند(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۸ بهار و تابستان ۱۳۹۰ شماره ۱۵
131 - 166
حوزههای تخصصی:
آگاهی های تاریخی و باستان شناسی کنونی ما از دوران حکومت حاکمان یونانی و مقدونی در ایران بسیار اندک و ناچیز است. با این حال، نوشته های مورخین و جغرافی نویسانی همچون استرابو، بطلمیوس، آپیان و پلینی درباره ایران دوره سلوکی اطلاعاتی هرچند مختصر و مبهم در اختیار قرار می دهند. با وجود آن که سلطه سلوکیان به خصوص در غرب ایران به درازا انجامید و شهرهایی نیز در این دوره ساخته شد، اما تاکنون شواهد باستان شناختی اندکی از این دوره بدست آمده است. کشف اتفاقی کتیبه ای یونانی در نهاوند که اشاره به وجود معبدی به نام لائودیسه در زمان سلطنت آنتیوخوس سوم دارد، نقطه عطفی در مطالعات باستان شناختی و تاریخی این دوره در ایران به شمار می رود. علاوه بر کتیبه یونانی، کشف یافته های ارزشمند دیگری مانند پیکرک های برنزی خدایان یونانی، قربانگاه سنگی، سرستون، ساقه ستون، پایه ستون و قطعه سفال های این دوره طی پژوهش های پیشین و کنونی در محله دوخواهران نهاوند، به وجود بنایی از دوره سلوکی در این محل صحه می گذارد. به طور کلی، مدارک تاریخی و شواهد باستان شناختی، نهاوند را به عنوان شهری مهم از دوره سلوکی تا پایان کار ساسانیان معرفی می نماید. نوشتار حاضر نتایج بررسی و گمانه زنی به منظور مکان یابی معبد لائودیسه در نهاوند است که طی دو فصل در سال ۱۳۸۴ و ۱۳۹۰ به انجام رسیده است.
تپه کرسف محوطه ای از دوره اسلامی میانی در شهرستان خدابنده استان زنجان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۳ بهار و تابستان ۱۳۹۵ شماره ۲۵
89 - 110
حوزههای تخصصی:
تپه کرسف، در جنوب غربی شهر کرسف و در شهرستان خدابنده استان زنجان قرار گرفته است. این اثر باقیمانده کوچکی است از تپه ای بزرگتر که متاسفانه در اثر فعالیت های انسانی از گذشته تا کنون، حجم بسیار کمی از آن باقی مانده است. به علت حجم بالای تخریب های صورت گرفته در محوطه و نجات بخش باقی مانده محوطه و جمع آوری حداکثر اطلاعات ممکن، تصمیم به کاوش در این محوطه گرفته شد. طی فعالیت های باستان شناختی در این محوطه، چند ترانشه و گمانه در ابعاد مختلف برای کاوش افقی و درک وضعیت معماری و نیز لایه نگاری و شناسایی تسلسل فرهنگی محوطه و نیز درک بهتر از وسعت محوطه و تشخیص هرچه بیشتر عرصه آن ایجاد گردید. با کاوش در این محوطه، شواهدی از آثار معماری از دوره میانی اسلامی (قرون ششم و هفتم هجری قمری) همراه با یافته های سفالی خصوصاً سفال های با نقش کنده زیر لعاب های سبز و سفید و سفالی خاص از این دوره با عنوان سفال نوع گروس بدست آمد.
باستان شناسی مسیرهای ارتباطی عصر مفرغ و عصر آهن حوزه بیرانوند و زاغه لرستان(مقاله پژوهشی دانشگاه آزاد)
منبع:
پیام باستان شناس سال ۱۱ بهار و تابستان ۱۳۹۳ شماره ۲۱
41 - 58
حوزههای تخصصی:
شرایط مساعد جغرافیایی بخش های بیرانوند و زاغه لرستان طی ادوار مختلف عصر مفرغ و عصر آهن زمینه ساز شکل گیری محوطه های باستانی در این خطه گردید. این محوطه ها به واسطه راه مواصلاتی شمال به جنوب (شوش - هگمتانه) و شاخه های فرعیش توانستند با یکدیگر و دیگر محوطه های همجوار تبادلات فرهنگی اجتماعی و اقتصادی درون و برون منطقه ای برقرار کنند. بر اساس موقعیت قرارگیری محوطه ها نسبت به راه ها در هر مرحله از عصر مفرغ و عصر آهن که با کمک روش تجزیه و تحلیل GIS و مطالعه نقشه راه ها و پراکنش محوطه ها انجام پذیرفت گروه بندی چهارگانه ای حاصل گردید. این چهار گروه شامل قرارگیری محوطه ها در مسیر راه های فرامنطقه ای قرارگیری محوطه ها در حاشیه راههای فرامنطقه ای قرارگیری محوطه ها در مسیر راه های اصلی منطقه ای و قرارگیری محوطه ها در مسیر کوره راه ها یا راه های فرعی است. نتایج مطالعه این گروه بندی چهارگانه طی اعصار مفرغ و آهن، تأثیرات متقابل و دو سویه میان راه ها و محوطه های این محدوده را به اثبات رسانید.
Miniature Motifs on the Ossuaries of the Bandian Dargaz Fire Temple
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
7 - 27
حوزههای تخصصی:
Bandian Dargaz site in Khorasan, is one of the fire temples dating back to the Sasanian period. In this fire temple, carved miniature motifs including animals such as goat, deer, ram, cow, horse, snake, scorpion, wolf, fox, turkey, swallow and dove have been found. In this article, carved miniature motifs are examined and analyzed.
The Study of the Factors Considered in Locating Eastern Guilan Castles (Case Study: Amlash Castles)
منبع:
Caspian, Volume ۱, Issue ۱, January ۲۰۲۴
29 - 47
حوزههای تخصصی:
Amlash is one of the most important parts of Guilan Province in northern Iran. It has endured unending political and military turmoil due to its special geopolitical and geostrategic position, during the early and middle Islamic eras. The establishment of numerous castles in the area is one of the manifestations of this state of affairs during that period. This study, based on library and field study, is aimed at analyzing the factors that might have led to the formation of the castles. The library studies included a review of literature on military castles and fortresses for an analysis of the factors that might have contributed to the castles in the Amlash region. The field studies included direct observation of the locating, photographic imaging, and numerical measurement and topographical features of those castles.
Dehtal, Evidence of the Large Flake Acheulean at the North of the Persian Gulf, Iran(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
Iran holds great significance for the question of the eastward expansion of the Acheulean hominins, as it is situated between the Arabian Peninsula and the Indian subcontinent, both of which have long and rich records of the Acheulean techno complex. Despite its strategic location, Iran has produced little evidence of the Acheulean techno complex. The only notable examples have been found in the western and northwestern regions of the country. The absence of Acheulean sites in southern Iran cannot be justified. Because this region, located in the northern parts of the Persian Gulf, was one of the main dispersal routes for Acheulean hominins towards the east. Here, we present a report on the discovery of a Lower Paleolithic locality near Dehtal, located in the northern region of the Persian Gulf. Additionally, we discuss the techno-typological characteristics of the lithics found in the area. Dehtal yielded a small, but characteristic lithic assemblage, which included a handaxe, a massive scraper, a large flake, and a flake core. The raw materials used are sandstone and fossiliferous limestone rock, which can be found as cobbles and boulders in secondary contexts on the northern slopes of Par-e Lavar. In addition to these findings, two boulder cores with large removal scars were also documented in the area, indicating large flake production in this locality. The site offers a unique opportunity to study a lithic assemblage in a relatively unknown area within the distribution range of the Acheulean technocomplex.
مطالعه ساختارشناسی نمونه های ملاط گچی از سه دوره تاریخی و چهار اقلیم ایران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
معمولاً در نقاط مختلف ایران با توجه به اقلیم و با توجه به مصالح بومی، ملاط مناسب برای ساخت بنا و برای اندود و آرایه های معماری انتخاب می شده است. مطالعه ساختارشناسی ملاط پنج بنا که در چهار اقلیم متفاوت ایران قرار دارند و مربوط به سه دوره تاریخی هستند می تواند بررسی های اندک گذشته در خصوص شناخت فنی ملاط در دوره ساسانیان، سلجوقیان و ایلخانان مغول را تکمیل تر کند. این شناخت از سه جهت می تواند ارزشمند باشد: شناخت دانش فنی ساخت ملاط در دوره های تاریخی؛ کمک به حفظ آثار باقی مانده در بناهای موردمطالعه؛ کمک به مهندسی معکوس و ساخت ملاط مناسب برای مرمت آثار. پژوهش حاضر باهدف دستیابی به پارامترهایی که بیشترین تأثیر در استحکام و ماندگاری ملاط گچی در دوره های تاریخی را دارد، انجام شده است. در این راستا، از بناهای موردمطالعه، نمونه برداری انجام پذیرفت که با استفاده از آنالیزهای (XRD, XRF, EDS) و مطالعه با میکروسکوپ دیجیتال و همچنین SEM به ارزیابی و مقایسه میان این ملاط ها اقدام شد. نتایج حاصل از پژوهش گویای این مهم است که تفاوت اقلیمی و تفاوت دوره های تاریخی تأثیر زیادی بر ویژگی های فیزیکی و شیمیایی ملاط گچی ندارد. دو پارامتر تأثیرگذار (که تأثیر پارامتر دوم بیشتر است) که در نتیجه پژوهش حاضر ثابت شد، الف: میزان و چگونگی ترکیب مواد برای ساخت ملاط ب: چگونگی عمل آوری ملاط، است. استادکاران سنتی برای ماندگار کردن اثرشان، در مرحله عمل آوری ملاط، تلاششان را کرده اند تا به کیفیت موردنیاز و متناسب با اقلیم برسند. یکی از نکات مهمی که برای چگونگی عمل آوری و حتی ترکیب ملاط گچی مدنظر بوده، کارکرد ملاط است. معمولاً ملاط گچی با سه کارکرد (ملاط بین مصالح سنگ و آجر، ملاط برای اندود سطوح، ملاط برای آرایه های گچی) اجرا می شده که هر کدام به زیربخش هایی نیز قابل تقسیم است و همه این ها در چگونگی عمل آوری ملاط تأثیر دارد.
The Development of Sasanian Swords (Coins, Dishes and Bas-Reliefs)(مقاله علمی وزارت علوم)
منبع:
مطالعات باستان شناسی پارسه سال ۷ تابستان ۱۴۰۲ شماره ۲۴
۱۶۶-۱۲۷
حوزههای تخصصی:
Sasanian Empire was one of the most powerful periods in ancient Iran. Archaeological evidence and traces, and Sasanian and Post-Sasanian texts show cultural and artistic relations of the Sasanian Empire from the East to the West. However, official Sasanian methods of warfare are one of the most important legacies of the period that have been less studied. These offensive and defensive arms and armor can be analyzed by looking at remaining evidence left by kings and officials within the national borders to the lands abroad. Sasanian swords are depicted on rock reliefs, silver dishes, and coins (drachmas and dinars). Although studies have been done on the classification of Sasanian swords shown on rock reliefs, no systematic study on the depiction of Sasanian swords on Sasanian drachms has been done so far. The following paper tries to restudy the subject by comparing the swords depicted on Sasanian coins and compare them to the swords shown on rock reliefs and dishes. Sasanian swords are depicted on different Sasanian royal arts such as Sasanian coins, Sasanian silver dishes, and Sasanian rock reliefs. Different elements will be taken into consideration such as the shape of swords in general and their method of hanging from the belt in particular. A closer look shows that Sasanian drachmas and dinars show two major types of hanging Sasanian swords via a scabbard slide system: A. hanging the sword in front of the body. B. hanging the sword on the left or the right hip. Additionally, the following paper will compare them to some extant examples of Sasanian swords that are kept in museums and private collections.