سبک شناسی معماری ایرانی کاستی ها و ناگفته های بسیار داشته است. شیروان یکی از شیوه های معماری اسلامی ایران در شمال آذربایجان است که تا کنون در ایران به کفایت معرفی نشده است. همچنین در جمهوری آذربایجان، به دلیل تأثیر نظام فکری- سیاسی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی سابق، سبک شناسی معماری اسلامی گسسته از تاریخ و هنر ایرانی و فرهنگ اسلامی تحلیل و بررسی شده است.بررسی آثار معماری به جای مانده از شیوه شیروان در شمال آذربایجان، که بدان عنوان زیبای «معماری عصر نظامی گنجوی» را داده اند، نشان می دهد که اسلوب معماری شیوه شیروان برآیند سرمشق های معماری عهد ساسانی و نیز تاثیر آموزه های معماری اسلامی خراسان بوده است. نگارنده در نوشتار حاضر کوشیده است که شیوه معماری شیروان را با سه شناسه اصلی تحلیل و معرفی کند :1. ایجاد وحدت نمای درون و برون بنا با کاربرد عنصر سنگ؛ که میراث معماری عهد ساسانی است.2. پلان چهار گوشه ساده و بدون ایوان برای مساجد؛ که برگرفته از پلان آتشکده های چهارطاقی است.3. تک مناره بلند و جدا از کالبد اصلی مسجد؛ که تاثیر معماری عهد سلجوقی خراسان است.
اسنادی که از کشف حجاب برجای مانده، بسیار زیاد است. در غالب این اسناد رد پای خشونتورزی در بیحجاب کردن زنان قابل ملاحظه است و در بینشان اسنادی به چشم میآید که در زمره نوادر و عجایب دوران جای میگیرند، از جمله اسنادی که نشان میدهند دولت پهلوی اول مایل بوده تا از مذهب و مبلغان مذهبی برای کشف حجاب بهره جوید. برای نمونه در هفتم دیماه 1314 یعنی یک هفته پیش از اعلام رسمی کشف حجاب، والی ایالت خراسان در نامهای محرمانه به حکومت نیشابور، حکم ریاستالوزرا مبنی بر چگونگی کشف حجاب را ابلاغ کرد.
از میان 6 گنجینه بزرگ نسخ خطی ایران یعنی کتابخانه ملی، کتابخانه آستان قدس رضوی، کتابخانه مجلس شورای اسلامی، کتابخانه مرحوم آیتالله مرعشینجفی، کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران و کتابخانه ملی ملک، کتابخانه اخیر ناشناختهتر از سایرین است و بسا که کمتر نیز مورد رجوع و استفاده پژوهشگران قرار میگیرد.
در تکاپویی که در آستانه به قدرت رسیدن پهلوی اول،برای چاره اندیشی توسعه نایافتگی ایران صورت گرفت،ایلات و عشایر ایران در معرض اتهام قرار گرفتند که با مرکزگریزی،تمرد،غارت و ستیزه های مداوم ایلی و عشیره ای ایران بر پایه سه اندیشه دولت سازی،ملت سازی و مدون سازی اقدام به خط مشی گذاری برای ایلات و عشایر نمودند و پس از آرام سازی و خلع سلاح،اسکان و سلب قدرت از روسای آنان برای ساماندهی فرهنگی ایلات و عشایر چاره جویی هایی کردند. این پژوهش قصد بررسی این موضوع را دارد که دولت پهلوی اول چه برنامه ریزی های فرهنگی ای برای ایلات و عشایر کرده و این برنامه ها و با چه مقاصدی بوده است؟ اساس فرضیه پژوهش حاضر به این قرار است که در تکمیل سیاست عشایری،سیاست فرهنگی برای ایلات و عشایر بر محور سیاست سلبی،متحدالشکل ساختن لباس مردان و تغییر پوشش زنان که از آن به نام فرهنگ زدایی یاد شده و سیاست ایجابی،ایجاد مدارس و دارالتربیت های عشایری،که از آن به فرهنگ سازی تعبیر شده،قرار گرفت. از دید این پژوهش اهداف اساسی سیاست فرهنگ زدایی عبارت بود از: 1.القای قدرت دولت مرکزی. 2.از میان بردن مظاهر تکثر و تنوع.3.مدرن سازی و ستیز با سنت گرایی. انگیزه های دولت از اجرای سیاست فرهنگ سازی به قرار زیر توصیف و تحلیل شده است:1.تربیت فرزندان ایلات و عشایر و تقویت خوی شهر نشینی در آنان. 2.تربیت نیروی مبلغ و هوادار حکومت در بین ایلات و عشایر. 3.گروگان گیری خوانین زادگان در مدارس عشایری. یافته های این پژوهش نشان می دهد که بین سیاست گفتناری و سیاست کرداری دولت در این زمینه تفاوت وجودداشت و به علل نارسایی برنامه به ویژه عدم توجه به عامل زمان و شتابزدگی از سیاست فرهنگی دولت استقبال نشد،همچنین برنامه ریزی های فرهنگی دولت برای ایلات و عشایر اهداف دولت را تامین نکرد و به دلیل،تصورات قالبی سیاست گذاران درباره زندگی ایلی و عشیره ای،کمبود اعتبارات،ریشه داری سنت های ایلی و خشونت مجریان به سیاست ناکام و غیرموثری تبدیل شد
در ششم دی ماه سال 1307 خورشیدی، دولت پهلوی اول (1320 1304) قانونی را تحت عنوان متحدالشکل نمودن البسه اتباع ایران در داخل مملکت به تصویب رساند که تا به امروز دستمایه نقد و نظرهای بسیار شده است. این قانون که صرفا برای مردان ایرانی در نظر گرفته شده بود، مقدمهای بود برای برنامه کشف حجاب در سال 1314 خورشیدی که تغییر پوشش زنان را در نظر داشت. شگفت این که پیامدهای منفی قانون اتحاد لباس و مقاومت جامعه ایران در برابر آن زمینه چشمپوشی دولت پهلوی از کشف حجاب را فراهم نیاورد.