فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴٬۲۶۱ تا ۴٬۲۸۰ مورد از کل ۳۵٬۵۲۳ مورد.
حوزههای تخصصی:
مقدمه: این پژوهش با هدف بررسی مقایسه ی اثربخشی خانواده درمانی مبتنی بر طرح واره درمانی و نظام عاطفی بوون بر طرح واره های ناسازگار اولیه در مراجعان متقاضی طلاق شهر سقز صورت گرفت.
روش کار: طرح این پژوهش از نوع آزمایشی به شیوه ی پیش آزمون-پس آزمون با گروه شاهد بوده است. جامعه ی تحقیق شامل مراجعان متقاضی طلاق به مراکز مشاوره ای شهرستان سقز واقع در استان کردستان در سال 1388 بوده است. از این جامعه، 66 مراجع به شیوه ی تصادفی ساده طی چند مرحله انتخاب شدند. به شیوه ی جایگزینی تصادفی، افراد در سه گروه 22 نفری قرار گرفتند. با استفاده از پرسش نامه ی طرح واره ی ناسازگار یانگ ویرایش سوم (90 سئوالی) میزان متغیر وابسته ی طرح واره های ناسازگار اولیه در مراجعان اندازه گیری شد (پیش آزمون). بعد از مداخله ی فردی بر دو گروه آزمون به تعداد 8 جلسه، سرانجام میزان تغییر متغیر وابسته در سه گروه مجددا اندازه گیری گردید (پس آزمون) و از تحلیل کوواریانس چندمتغیره برای بررسی میزان تاثیر پیش آزمون و روش درمانی استفاده شد.
یافته ها: نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیری نشان داد که بین مراجعان متقاضی طلاق گروه های آزمون و شاهد در متغیر وابسته ی طرح واره های ناسازگار اولیه، تفاوت معنی داری وجود دارد (0001/0P<، 06/80=F).
نتیجه گیری: بهاین ترتیب، فرضیه های مبنی بر اثربخشی خانواده درمانی مبتنی بر طرح واره درمانی و نظام عاطفی بوون بر طرح واره های ناسازگار اولیه، تایید شدند. هم چنین بر اساس نتایج، دو روش درمانی اثر تقریبا یکسانی داشتند
وظایف و مسئولیت های مشاوران خانواده
منبع:
پیوند ۱۳۷۱ شماره ۱۵۷
حوزههای تخصصی:
بررسی مقایسه ای میزان افسردگی در افراد مبتلا و غیر مبتلا به فشار خون بالا(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: افزایش فشار خون یکی از مهم ترین مسایل سلامت همگانی در جهان امروز است که از جمله مهم ترین عوامل خطرساز بیماری های قلبی- عروقی محسوب شده است. افسردگی بیماری شایع عصر کنونی است که اغلب به عنوان یک اختلال همبودی در بیماران مبتلا به بیماری های جسمی مزمن تجربه می شود و در بسیاری از موارد ناشناخته باقی می ماند. این مطالعه با هدف بررسی مقایسه ای میزان افسردگی در مبتلایان به فشار خون در مقایسه با گروه سالم انجام شده است.
مواد و روش ها: در یک مطالعه Case-control 143 نفر بیمار مبتلا به فشار خون بالا به صورت تصادفی در دسترس بر اساس معیارهای ورود و خروج انتخاب شده، با 143 فرد غیر مبتلا به فشار خون از بستگان درجه اول آنان، از لحاظ علایم افسردگی با یکدیگر مقایسه شدند. داده های پژوهش از طریق یک پرسش نامه جمعیت شناختی و مقیاس افسردگی بک جمع آوری شد. اطلاعات با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی و با کمک SPSS نسخه 16 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.
یافته ها: 4/59 درصد بیماران مبتلا به فشار خون بالا و 5/33 درصد افراد غیر مبتلا دچار درجاتی از افسردگی خفیف تا شدید بودند. یافته های تحلیل 2χ تفاوت معنی دار بین دو گروه را نشان داد (001/0 > P). نتایج آزمون Mann-Whitney نشان داد تفاوت معنی داری بین دو گروه در توزیع فراوانی شدت افسردگی در سه سطح خفیف، متوسط و شدید وجود دارد (001/0 > P). در بین مبتلایان به فشار خون مدت زمان بیماری و شدت افسردگی رابطه معنی دار مستقیم داشتند (001/0 > P).
نتیجه گیری: علایم افسردگی در بیماران مبتلا به فشار خون بیشتر از جمعیت غیر مبتلا است و با توجه به نتایج به دست آمده به نظر می رسد غربال گری افسردگی و مشاوره روان پزشکی در مبتلایان به فشار خون بایستی به طور جدی تری مورد توجه واقع شود.
نقش مؤلّفه های انسان افزار بر بهره وری نیروی انسانی از دیدگاه مدیران و کارکنان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف از این پژوهش مطالعه نقش مؤلّفه های انسان افزار بر بهره وری نیروی انسانی و روش آن پیمایشی بود. جامعه آماری آن مدیران و کارکنان دانشگاه الزهراء در سال (86-85) و حجم آن به ترتیب 39 و 73 نفر بودند. برای گرد آوری داده ها از دو پرسشنامه محقق ساخته، مؤلفه های انسان افزار براساس مدل سومانث و پرسشنامه استاندارد بهره وری نیروی انسانی هرسی و گلداسمیت استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داداز نظر مدیران به مؤلّفه های انسان افزار در این دانشگاه توجهی نشد. از نظر کارکنان بهره مندی از بعضی مؤلّفه ها در حد کم و بهره مندی از سایر مؤلّفه ها در حد زیاد بود. بین میزان بهره وری نیروی انسانی براساس مؤلّفه های انسان افزار و شاخص های بهره وری بین دانشکده ها و مراکز ستادی تفاوتی وجود نداشت.
رابطة صداقت و فروتنی با شخصیت، دین، و بهزیستی فاعلی(مقاله پژوهشی حوزه)
حوزههای تخصصی:
پژوهش حاضر با هدف شناخت جایگاه صداقت و فروتنی در شخصیت و دین، و رابطة این دو فضیلت با بهزیستی فاعلی انجام شد. نمونه ای متشکل از 450 دانشجو ـ که با روشِ در دسترس، نمونه گیری شدند ـ در این پژوهش شرکت کردند. برای جمع آوری داده ها «پرسش نامة شخصیت هگزاکو-60»، «مقیاس خودارزیابی معنویت»، «علاقه به دین»، «مقیاس های تک گویه ای جهت گیری دینی»، «مقیاس شادی فاعلی»، و «مقیاس رضایت از زندگی عمومی» به کار رفتند. نتایج، ساختار شش عاملی پرسش نامة شخصیت هگزاکو را تأیید کرد. صداقت ـ فروتنی به عنوان عاملی مستقل در کنار پنج عامل شخصیت قرار داشت. این عامل جدید، با دین داری و بهزیستی فاعلی رابطة مثبت داشت. داده های تجربی، در کنار مرور متون دینی، نشان داد صداقت (در مقایسه با فروتنی) اهمیت بیشتری برای دین داری و بهزیستی دارد. بر اساس این پژوهش، پرسش نامة شخصیت هگزاکو، مقیاسی معتبر است و صداقت ـ فروتنی، عامل شخصیتی مستقلی است که نقش مثبتی در بهزیستی دارد.
بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان بر مهارت حل مسئله اجتماعی دانش آموزان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان بر مهارت حل مسأله اجتماعی دانش آموزان بود. روش: جامعه پژوهش حاضر شامل 1573 دانش آموز پسر سال اول دبیرستان بود که در سال تحصیلی 90-89 در مدارس دولتی شهر کرج مشغول به تحصیل بودند. بدین منظور از جامعه یاد شده با توجه به هدف تحقیق، نمونه ای به حجم50 نفر( 25 نفر گروه کنترل و 25 نفر گروه آزمایش )با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای انتخاب شدند.روشپژوهش نیمه آزمایشی بود وشرکت کنندگان در یک مداخله سه ماهه به مدت 15 جلسه و هر جلسه به مدت زمان 90 دقیقه آموزش دیدند؛ آنگاه با استفاده از طرح پیش آزمون،پس آزمون با گروه کنترل و اجرای پرسشنامه توانایی حل مسأله اجتماعی و دوره پیگیری اطلاعات لازم جمع آوری شد. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کواریانس و آزمون تی استفاده شد. یافته ها: نتایج نشان می دهد که آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان در افزایش مهارت حل مسأله اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش مؤثر بوده است. همچنین میزان مهارت حل مسأله اجتماعی دانش آموزان گروه آزمایش در طول زمان از پایداری مناسبی برخوردار بوده است.بحث و نتیجه گیری: آموزش راهبردهای یادگیری خودگردان به دانش آموزان کمک می کند تاآن ها بتوانند در مورد مسائل اجتماعی و تحصیلی خود بهتر تصمیم گرفته و راه حل ارائه نمایند، دربارة تفکر و فرآیند یادگیری خود، عمیق تر و دقیق تر شوند و به این باور برسند که توانایی حل مسائل را دارند.
مقایسه ی میزان اثربخشی هیپنوتراپی شناختی رفتاری گروهی و درمان شناختی رفتاری گروهی بر افزایش عزت نفس نوجوانان(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
مقدمه: پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی هیپنوتراپی شناختیرفتاری گروهی و درمان شناختیرفتاری گروهی بر افزایش عزت نفس نوجوانان انجام پذیرفت.
روشکار: جامعهی آماری این کارآزمایی بالینی شامل تمام نوجوانان پسر ساکن در مدارس شبانهروزی شهرستان تایباد در سال تحصیلی 91-1390 بودند که با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس انتخاب شدند. از 250 نفر از نوجوانان ساکن در یک مرکز شبانهروزی، پرسشنامهی عزت نفس کوپر-اسمیت به عمل آمد و با توجه به نمرهی عزت نفس پایینتر از 23، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و یک گروه شاهد جایگزین شدند. سپس گروههای آزمون به مدت 2 ماه (در هر هفته یک جلسهی 2 ساعتی) تحت درمان هیپنوتراپی شناختیرفتاری و درمان شناختیرفتاری قرار گرفتند و گروه شاهد هیچ آموزشی دریافت نکرد. بعد از اتمام دوره جهت بررسی میزان تغییر در عزت نفس، مجددا آزمون مذکور به عنوان پسآزمون در همهی افراد اجرا گردید. دادهها با کمک نرمافزار SPSS نسخهی 19، آمار توصیفی، تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل گردیدند.
یافتهها: تحلیل آزمون کوواریانس نشان داد که نمرات عزت نفس در گروههای آزمون در مقایسه با شاهد افزایش معنیداری داشته است (01/0P<) اما هیپنوتراپی شناختیرفتاری منجر به افزایش بیشتر، اما غیر معنیدار عزت نفس نسبت به درمان شناختیرفتاری گروهی شد.
نتیجهگیری: هیپنوتراپی شناختیرفتاری و درمان شناختیرفتاری گروهی
میتوانند عزت نفس نوجوانان را افزایش دهند اما بین این دو تفاوت معنیداری دیده نشد.
هوش و خلاقیت
اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زمینه: هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی بود
روش: بدین منظور 60 نفر از والدین کودکان کم توان ذهنی شهر تهران به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی به 2 گروه آزمایش و کنترل (هر یک 30نفر) تقسیم شدند. روش پژوهش آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. گروه آزمایش به مدت 7 جلسه تحت آموزش مهارت های حل مسئله قرار گرفتند و از پرسش نامه راهبردهای مقابله ای لازاروس به عنوان ابزار پژوهش استفاده شد. در پایان داده های به دست آمده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها: نتایج نشان داد که آموزش مهارت های حل مسئله بر راهبرد مقابله مستقیم، فاصله گرفتن، خودکنترلی، طلب حمایت اجتماعی، اجتنابی و ارزیابی مجدد مثبت والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است اما آموزش مهارت حل مسئله بر راهبرد پذیرش مسئولیت و حل مسئله برنامه ریزی شده والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار نیست.
نتیجه گیری: می توان نتیجه گرفت که آموزش مهارت های حل مسئله بر تغییر برخی از راهبردهای مقابله ای در والدین کودکان کم توان ذهنی اثرگذار است.
ویژگی های رفتاری مدیران و کارکنان در حوزه ی ارتباطات با رویکرد دینی
حوزههای تخصصی:
- حوزههای تخصصی روانشناسی حوزه های جدید روانشناسی روانشناسی سازمانی و صنعتی
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی اخلاق اسلامی اخلاق عملی (اخلاق دستوری)
- حوزههای تخصصی علوم اسلامی اخلاق و تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت اسلامی تعلیم و تربیت نظری تعلیم و تربیت و حکومت
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات ارتباطات و فرهنگ
- حوزههای تخصصی علوم اجتماعی ارتباطات مطالعات سینمایی، موسیقی و بصری
تاثیر آموزش مهارت های زندگی بر کاهش شدت علایم اختلال رفتار مقابله ای و بی اعتنایی (ODD) دانش آموزان پسر هشت تا 10 ساله(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف پژوهش حاضر بررسی میزان اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی بر کاهش شدت علایم اختلال رفتار مقابله ای و بی اعتنایی دانش آموزان پسر هشت تا ده ساله شهرستان نهاوند بوده است. نمونه گیری در دو مرحله تصادفی و مبتنی بر هدف صورت گرفت و در نهایت 30 دانش آموز که بر اساس فهرست رفتاری کودک (CBCL) و فرم گزارش معلم (TRF)، ODD تشخیص داده شده بودند انتخاب شده و به شکل تصادفی به دو گروه آزمایش (n=15) و گواه (n=15) تقسیم شدند. سپس آموزش مهارت های زندگی به مدت 2.5 ماه در 10 جلسه آموزشی 120 دقیقه ای برای آزمودنی های گروه آزمایش اجرا شد. در پایان دوره آموزش و دو ماه پس از آن، همه آزمودنی ها دوباره به کمک ابزارهای یاد شده ارزیابی شدند. در مرحله بعد داده های قبل و بعد از آموزش و پیگیری با استفاده از آزمون تحلیل واریانس چند متغیری مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. تحلیل داده ها نشان داد که گروه آزمایشی در مقایسه با گروه گواه، پس از پایان جلسات آموزش مهارت های زندگی، بر اساس ارزیابی جداگانه والد و معلم، کاهش معناداری در نمرات شدت علایم اختلال رفتار مقابله ای و بی اعتنایی پیدا کرده است (P<0.001). بررسی پیگیری نیز نشان داد که بهبودهای به دست آمده از آموزش دو ماه پس از پایان آموزش نیز همچنان حفظ شده است (P<0.001). این نتایج نشان می دهند که آموزش مهارت های زندگی روش سودمندی جهت کاهش شدت علایم اختلال رفتار مقابله ای و بی اعتنایی در کودکان مبتلا می باشد.
تأثیر حمایت اجتماعی غیررسمی بر سلامت روان مادران دارای کودک با اختلال طیف اتیسم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
هدف: هدف از پژوهش حاضر بررسی تأثیر حمایت اجتماعی غیررسمی بر سلامت روان مادران با کودکان دارای اختلال طیف اتیسم بود. روش: 94 تن از مادران دارای کودکی با تشخیص اتیسم 5 تا 12 سال که در مراکز آموزشی و توان بخشی ویژه کودکان اتیسم در شهرهای اصفهان و شهرکرد آموزش می دیدند، پرسش نامه های سلامت روان عمومی و حمایت اجتماعی زیمت و همکاران را پر کردند. مدل معادله ساختاری برای تحلیل داده ها در نرم افزار آموس-18 استفاده شد. یافته ها: مدل پیشنهادی در شاخص های کلی مطلق، تطبیقی و مقتصد از برازش خوبی برخوردار بود. بر اساس شاخص های برازش مدل، حمایت اجتماعی غیررسمی تأثیر مستقیم معناداری بر سلامت روان مادران این کودکان داشت. مادرانی که احساس حمایت بیشتری داشتند، مشکلات کمتری در سلامت روان خود گزارش کردند و این مدل 40% تغییرات فردی در سلامت روان مادران را تبیین کرد. نتیجه گیری: بر اساس یافته های این پژوهش برنامه های آموزشی برای آموزش مادران کودکان اتیسم جهت جلب توجه آنها به استفاده از حمایت های غیررسمی پیرامونشان و نیز آموزش عموم افراد برای ارائه حمایت های اجتماعی خود به خانواده های با کودکان اتیسم به منظور بالا بردن سطح سلامت روان مادران توصیه می شود.
ارزش های روان شناختی در نقاشی کودکان
منبع:
پیوند ۱۳۸۵ شماره ۳۱۸
حوزههای تخصصی:
رویکردهای زوج درمانی و فرهنگ اسلامی
حوزههای تخصصی:
تأثیر آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در وسوسه ی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد: مطالعه ی تک آزمودنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
چکیده مقدمه: در فرایند درمان و پیشگیری از بازگشت اعتیاد، حالت های هیجانی منفی و مثبت، و وسوسه از مهم ترین عوامل خطر بازگشت می باشد. هدف مطالعه ی حاضر بررسی اثربخشی آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک در کاهش وسوسه ی افراد مبتلا به سوء مصرف مواد بود. روش: پژوهش در چارچوب طرح های تجربی تک آزمودنی با استفاده از طرح خطوط پایه چندگانه ی پلکانی اجرا شد. بر اساس میزان تمایل به شرکت در مطالعه، مصاحبه ی تشخیصی ساختار یافته و ملاک های ورود، از میان بیماران مرد مبتلا به سوء مصرف مواد، سه نفر به صورت تصادفی انتخاب شدند. هر سه آزمودنی به صورت انفرادی در خلال ده جلسه تحت آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک قرار گرفتند. به منظور سنجش وسوسه از نسخه ی فارسی پرسشنامه ی عقاید وسوسه انگیز (بک، 1993) استفاده شد. یافته ها: آموزش مهارت نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک به آزمودنی های پژوهش موجب کاهش چشم گیر نمرات وسوسه در مقیاس عقاید وسوسه انگیز شد، به طوری که نمرات در طی ده جلسه ی مداخله ی آموزشی کاهش قابل توجهی نسبت به نمرات خط پایه داشتند. بازبینی دیداری نمودارهای اثربخشی و اندازه ی ضریب تأثیر نیز بیانگر کاهش معنادار و قابل توجّه شدت وسوسه ی آزمودنی ها بود. نتیجه گیری: آزمودنی های مداخلات آموزشی نظم جویی هیجان مبتنی بر رفتار درمانی دیالکتیک می تواند در انتخاب راهبردهای مقابله ای با وسوسه مؤثر واقع شود و تلویحات کاربردی مطلوبی در زمینه درمان و پیشگیری از بازگشت سوء مصرف مواد دارد.
نقش ترس از حرکت در مزمن شدن درد افراد مبتلا به دردهای عضلانی – اسکلتی(مقاله پژوهشی وزارت بهداشت)
حوزههای تخصصی:
زمینه و هدف: ترس از حرکت در مدل های معاصر روان شناختی ایجاد درد مزمن، نقش محوری پیدا کرده است و ادعا می شود که می تواند زمینه ساز مزمن شدن درد باشد. این درد بر شرایط زندگی بیمار اثرات منفی می گذارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی نقش ترس از حرکت در مزمن شدن درد در مبتلایان دردهای مزمن عضلانی اسکلتی بود. مواد و روش ها: در این مطالعه پس رویدادی (علمی - مقایسه ای) تعداد 170 نفر بیمار مبتلا به درد مزمن مراجعه کننده به کلینیک ارتوپدی بیمارستان آتیه تهران، به روش تصادفی انتخاب و به سه طبقه با ترس پایین، متوسط و بالا از حرکت طبقه بندی شدند و شاخص های مرتبط با درد در آنها با استفاده از آنالیز واریانس یک راهه و با استفاده از نرم افزار SPSS16 در این سه گروه مقایسه گردید. یافته ها: افراد مبتلا به دردهای مزمن که ترس بالایی از حرکت نشان می دادند، نمرات بالاتری در همه مقیاس ها، به غیر از برآورد فرد از شدت درد در هفته جاری و هفته آینده، کسب کردند. به علاوه، تحلیل رگرسیونی نشان داد که نمرات آزمودنی ها در مقیاس نشانه های اضطراب در نتیجه درد و پرسش نامه آگاهی و گوش به زنگی در برابر نشانه های درد، بهترین پیش بینی کننده نمرات آزمودنی ها در مقیاس ترس از حرکت می باشد. نتیجه گیری: ترس از حرکت در افراد مبتلا به دردهای مزمن بیشتر تابع متغیرهای روان شناختی مرتبط با اضطراب اختصاصی درد است تا شدت درد و این متغیر می تواند پیش بینی کننده ناتوانی حرکتی در آینده باشد که از لحاظ بالینی نکته ارزشمندی در کنترل دردهای مزمن است.