فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۸۱ تا ۱۰۰ مورد از کل ۱۶۵ مورد.
حوزههای تخصصی:
شهرها در روند رشد خود با مسائل و پیامدهای متفاوتی مواجه اند، از این رو تعیین جهت مناسب برای گسترش شهر با توجه به خصوصیات شهر بسیار مهم است. مسائل مرتبط با گسترش شهر را می توان در قالب مسائل کالبدی و زیست محیطی، مسائل اجتماعی و فرهنگی و مسائل اقتصادی بررسی کرد. شهر کرمانشاه در روند گسترش خود پیامدهای نامناسبی را بر محیط اطراف خود گذاشته است. از دیدگاه کالبدی و زیست محیطی، تخریب باغات و زمین های کشاورزی، آلودگی های زیست محیطی، چند پاره شدن بافت شهری در اثر الحاق روستاها به شهر، و عدم سازگاری کاربری ها از نتایج گسترش شهر کرمانشاه بوده است. از بعد اجتماعی می توان به تضادهای فرهنگی و اجتماعی ایجاد شده اشاره کرد. افزایش هزینه های ایجاد زیرساخت ها، عدم بهره گیری مناسب از اراضی شهر و نابودی زمین های کشاورزی و باغات نیز از نمودهای گسترش شهر کرمانشاه از لحاظ اقتصادی بوده است. بنابراین، با توجه به مسائل عنوان شده می توان با تعیین جهت بهینه گسترش شهر، برنامه ریزی مناسبتری را برای شهر اتخاذ نمود. هدف از انجام این پژوهش، تعیین جهت بهینه گسترش شهری در خارج از محدوده موجود شهر کرمانشاه است. در تعیین جهت مناسب گسترش شهر کرمانشاه، ابتدا اطلاعات توصیفی شهر کرمانشاه در قالب متغیرهایی نظیر جاده های شهری، جاده های روستایی، مناطق صنعتی، خطوط انتقال برق فشار قوی، گسل، شیب، جهت شیب، جنس خاک و آب های سطحی (رودخانه) جمع آوری شده و بکار گرفته شده است. با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی و ابزار GIS مناسبترین جهت گسترش شهر ارائه شده است که در نهایت ناحیه شرقی شهر به عنوان مناسبترین جهت گسترش شهر انتخاب شده است.
ارزیابی برنامه ریزی کاربری زمین در طرح های توسعة شهری بر مبنای شاخص های نیازسنجی و مکان-سنجی (مورد مطالعه: شهر بجنورد)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
برنامه ریزی کاربری زمین شهری در ایران در قالب طرح های جامع و تفصیلی انجام می گیرد و با وجود گذشت حدود نیم قرن از تجربة طرح کاربری زمین، انتقادهایی در ابعاد مختلف آن وجود دارد. این مقاله با هدف ارزیابی برنامه ریزی کاربری زمین در دهة اخیر، برنامه ریزی کاربری زمین در طرح تفصیلی شهر بجنورد را با شاخص های مکان سنجی و نیازسنجی بررسی کرده است. نتایج ارزیابی بر مبنای شاخص مکان سنجی نشان می دهد در مجموع، 92/7 درصد کاربری های پیشنهادی طرح تفصیلی تحقق یافته، 8/34 درصد به صورت زمین بایر رها شده و 28/57 درصد به کاربری های دیگر تغییر یافته اند. بنابراین، نقش مکان یابی کاربری ها را در طرح تفصیلی می توان بسیار کم تأثیر ارزیابی کرد. شاخص نیازسنجی نیز نشان می دهد، در مجموع، 61/47 درصد مساحت کاربری های پیشنهادی محقق شده اند این نتیجه اگر چه حاکی از آن است که نیازسنجی نیز از موفقیت کمی برخوردار بوده است، در مقایسه با معیار قبل می توان نتیجه گرفت عدم مکان یابی دقیق کاربری ها می تواند راهکاری جهت افزایش تحقق پذیری کاربری های پیشنهادی باشد. در ادامه، علل اصلی تحقق نیافتن کاربری ها از طریق مصاحبه با مجریان طرح، مشکل تملک زمین، ارتباط غیربهینه بین تهیه کنندگان طرح و مجریان طرح و ناکافی بودن نظارت و الزامات قانونی شناسایی شد.
تحلیلی بر مکانیابی جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر اردبیل با استفاده از مدل AHP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شهر اردبیل به عنوان مرکز استان اردبیل در طی چند دهه ی اخیر رشد و گسترش شتابانی را به خود دیده است. رشد 5/7 برابری جمعیت شهر نسبت به اولین دوره سرشماری و حدود 5/3 برابری آن بعد از جدایی استان اردبیل از آذربایجان شرقی همزمان با گسترش کالبدی 4/3 برابری آن نسبت به دوره های قبل گواه این مسأله می باشد. ادامه بروز این مسأله که در دهه ی اخیر دلیل اصلی گرایش به توسعه فیزیکی شهر در قسمت های مختلف به خصوص جنوب این شهر بوده، باعث گردیده تا مسأله مکان یابی جهات بهینه توسعه فیزیکی برای جمعیت در حال افزایش شهر یک ضرورت جدی تلقی گردد. در پژوهش حاضر که با رویکرد « توصیفی – تحلیلی» به انجام رسیده است، مکان یابی جهات مطلوب توسعه فیزیکی شهر به عنوان هدف اصلی پژوهش مد نظر قرار گرفته است. در راستای برآورد هدف و با توجه به شرایط فیزیکی منطقه شهری اردبیل و داده های در دسترس اقدام به تهیه و ترسیم نقشه های مربوط به شاخص های دخیل در امر مکان یابی گردیده. در این راستا از مجموعه 14 متغیر در قالب عوامل انسانی و طبیعی مؤثر در مکان یابی جهت بهینه توسعه فیزیکی شهر استفاده شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده های بدست آمده اقدام به ارزش گذاری شاخص های منتخب پژوهش با استفاده از نظرات 10 نفر از کارشناسان مربوط به حوزه بحث با استفاده از مدل AHP در قالب نرم افزار Edrisi شده و نتایج بدست آمده جهت نمایش فضایی آنها در قالب نرم افزار Arc GIS تلفیق گردیده است. برابر با نتایج بدست آمده، از دیدگاه کارشناسان و با توجه به وضعیت منطقه، شاخص عوامل طبیعی با کسب 527/0 وزن در مدل AHP دارای اهمیت و وزن بیشتری در بحث مکان یابی جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر اردبیل گردید که در این بین بیشترین وزن های کسب شده از سوی خط گسل موجود در منطقه و توپوگرافی زمین بود. از سوی دیگر تلفیق وزن های بدست آمده و ترکیب آنها برای نمایش فضایی و آگاهی از جهت بهینه توسعه فیزیکی برای شهر اردبیل نشان داد که جهات شرقی شهر نسبت به سایر جهات مناسب ترین جهت برای توسعه فیزیکی احتمالی شهر خواهد بود. توپوگرافی مناسب، دوری از خط گسل اصلی و شیب مناسب زمین از عوامل اصلی انتخاب جهت شرقی برای توسعه فیزیکی برای شهر اردبیل بودند.
بررسی تأثیر برنامه های دولت بر گسترش افقی شهر تهران(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اگر توسعه پایدار شهری را کارآمدی اقتصادی، عدالت اجتماعی و حفظ محیط زیست بدانیم یکی از پیش شرط های مهم تحقق آن، بهینه سازی انواع بهره گیری از زمین شهری است که در غیر این صورت شهرها دچار پدیده گسترش افقی و یا گسترش بی رویه می شوند. تاکنون مدل های مختلفی برای شناخت شکل شهر و سنجش میزان پراکنش آن ارائه شده است. این تحقیق سعی بر آن دارد تا از طریق مدل های مختلف مانند تحلیل زمانی تراکم شهری، روش توزیع چارکی، درجه توزیع متعادل، درجه تجمع و مدل هلدرن، میزان گسترش افقی شهر تهران را در دهه های مختلف محاسبه نموده و سپس از میان عوامل موثر برگسترش افقی شهر تهران، تأثیر برنامه های دولت را مورد توجه قرار دهد. در ادامه با استفاده از آمارهای رسمی مرکز آمار ایران و مطالعات کتابخانه ای و با توجه به طرح های شهر تهران، سهم نقش دولت در گسترش افقی شهر نشان داده شده است. یافته های پژوهش نشان می دهد که دولت در فرآیند شتاب زده عرضه زمین و الحاق عرصه های وسیعی به صورت بافت های روستایی کم تراکم و اراضی کشاورزی و بایر به محدوده شهر و هم چنین به دلیل فقدان طرح و مدیریت کارآمد زمین و تفکیک های غیرقانونی، شهر تهران را دچار گسترش افقی نموده است؛ در نتیجه با توجه به اصول توسعه پایدار شهری این شکل نمی تواند شهر تهران به سمت پایداری سوق دهد. بنابراین بایستی با استفاده از سیاست های کنترلی از گسترش بیش تر این پدیده در همه شهرهای کشور جلوگیری کرد.
سنجش شاخص های رشد هوشمند شهری با استفاده از تکنیکELEKTRE (مطالعه موردی: مناطق شهر کرمان)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
گسترش سریع شهرها بیشتر کشورهای جهان را با مشکلات متعددی مواجه ساخته است. به طوری که نه تنها سیاست های شهرسازی، مسایل اقتصادی- اجتماعی و زیست محیطی بسیاری از مناطق شهری تحت تأثیر این پدیده قرار گرفته است. هر چند افزایش جمعیت دلیل اولیه گسترش سریع شهرها محسوب می شود، ولی پراکندگی نامعقول آن اثرات نامطلوبی بر محیط طبیعی و فرهنگی جوامع می گذارد. تلاش های بسیاری برای برطرف ساختن اثرات منفی گسترش پراکنده شهرها به عمل آمده که می توان به «رشد هوشمند» به عنوان یک استراتژی در جهت پایداری شهری اشاره کرد. می توان رشد هوشمند را عملکردی در جهت توسعه پایدار دانست. در واقع رشد هوشمند استراتژی عاقلانه ای برای جهت دادن به پراکندگی به سمت پایداری محسوب می شود. هدف مقاله حاضر سنجش شاخص های رشد هوشمند شهری به منظور اولویت بندی مناطق شهری است. روش پژوهش توصیفی و تحلیلی با استفاده از تکنیک تصمیم گیری چندشاخصه (Elektre) ماست. نتایج به دست آمده نشان می دهد منطقه دو شهر کرمان از لحاظ شاخص های شهر هوشمند با تعداد 3 برد و 1 باخت در مرتبه نخست قرار دارد، منطقه یک با 2 برد و 2 باخت رتبه دوم، منطقه سه با 1 برد و 3 باخت رتبه سوم و منطقه چهار بدون برد و4 باخت رتبه چهارم را دارد. داده های موجود نشان دهنده تفاوت مؤثر و آشکار نابرابری در بین مناطق شهری شهر کرمان است که باید با توجه به پتانسیل های موجود در مناطق برنامه هایی برای پیشرفت مناطق کمتر توسعه یافته طراحی و اجراء شود.
سنجش میزان اولویّت اهداف کلان بافت فرسوده ی مرکزی اهواز با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی گروهی فازیFAHP(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بافت های فرسوده ی شهری در واقع هسته اصلی چگونگی تولد یک شهر و نحوه ی انعکاس فرهنگ زندگی مردمان آن شهر در طول دوره ی زمانی تحول و تکامل شهر است. بعد از رواج شیوه ی مدرنیسم در اوایل قرن حاضر و بخصوص سنجش کارایی آن بر روی کالبد شهرها، این بافت ها، به علت عدم همخوانی با شیوه های نو وارد شده از غرب بافت های ناکارآمد و مسأله زا تلقی گردیدند. برای
هماهنگ سازی این بافت ها با رویکردهای مدرنیسم، از دوران پهلوی اول تاکنون قوانین و مقررات متنوعی در جامه ی طرح های گوناگون، بر پیکره آن ها آزمایش گردیده است. بافت فرسوده ی مرکزی شهر اهواز نیز از این مداخلات و هدف گذاری ها به صورت طرح های کلان و فرعی گوناگونی برای مطابقت کالبد بافت با شیوه های نوین و چشم انداز سازی برای آینده آن، مستثنی نبوده است.
در پژوهش حاضر که با رویکرد ""توصیفی- تحلیلی"" به انجام رسیده است، هدف پژوهش، سنجش میزان اولویّت اهداف کلان چهارگانه ی مطرح شده از سوی طرح تفصیلی بافت فرسوده ی مرکزی اهواز با اهداف فرعی هرکدام از آن ها برای این بافت می باشد. جهت دستیابی به هدف پژوهش و جمع آوری داده های لازم اقدام به نظرسنجی از 15 نفر از کارشناسان و مسؤولان اجرایی مناطق هشت گانه ی شهرداری و سازمان مسکن و شهرسازی اهواز گردیده و سپس داده های به دست آمده جهت مشخص ساختن میزان اولویّت اهداف کلان و فرعی یاد شده در قالب مدل تحلیل سلسله مراتبی گروهی فازیFAHP مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. نتایج به دست آمده حاصل از تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش تحلیل سلسله مراتبی فازی نشان می دهد که از بین اهداف کلان مدنظر طرح تفصیلی برای بافت فرسوده مرکزی اهواز، تقویت و توسعه ی هویّت تجاری و بازرگانی محلی دارای بیشترین اهمیت و تقویت و توسعه ی هویّت گردشگری محلی نیز در بین اهداف کلان، حائز کمترین اهمیت از سوی کارشناسان در بحث اولویّت های مطروحه در حوزه ی بافت مذکور بوده است. در بخش اهداف فرعی، ارتقاء کیفیت نظام دسترسی و ارتقاء سطح تعاملات اجتماعی و فراغتی به ترتیب حائز بیشترین و کمترین اهمیت در بحث اولویّت دهی به اهداف بافت فرسوده ی مرکز اهواز بوده اند.
تعیین مناطق بهینه به منظور توسعه شهرها و شهرک های جدید با به کارگیری مدل های کارآمد (مورد مطالعه: استان تهران)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
امروزه یکی از موضوعات حیاتی قرن بیست ویکم در ارتباط با پایداری شهر، چگونگی رشد و توسعة شهر در فضاست و بر این مبنا، مدیریت شهری ناگزیر به توسعة اندیشیده ی شهرهاست. کلان شهر تهران با رشد روز افزون، گسترش همه جانبه و بی برنامة کالبدی، ناپایداری را بر پیکرة زیست محیطی اطراف خود وارد کرده است. یکی از راهکارهای اندیشیده شده در آمایش سرزمین برای تمرکززدایی و بازتوزیع جمعیت و امکانات، توسعة شهرها و احداث شهرک های جدید در اطراف مادرشهرها است که باید معیارهای زیست محیطی، اجتماعی اقتصادی، کالبدی، فاصلة جغرافیایی و غیره در مطالعات آن لحاظ شود تا به فجایع زیست محیطی منجر نشود. روش این پژوهش توصیفی تحلیلی و از نوع کاربردی است که با روش های خوشه بندی FCM و K-means به بررسی این مهم می پردازد. برای سنجش کیفیت محیط زیست و تعیین مکان های بهینة توسعة شهرهای جدید در استان تهران سه بُعد پایه (محیط انسان ساخت، محیط اجتماعی محیط اقتصادی و محیط طبیعی) با مجموع 22 شاخص به کار گرفته است. تحلیل و پردازش این شاخص ها در دو محیط نرم افزاری Matlab2013 و Arc GIS انجام گرفت. نتایج تحقیق نشان می دهد مناطق شرق و جنوب استان تهران جهت توسعة شهری مطلوب هستند. همچنین، با روش خوشه بندی K-means نقشه ای تهیه شد که می توان به بیان راهبردها و مدیریت یکپارچة مناطق پرداخت.
برآورد قیمت مسکن شهری با استفاده از تابع هدانیک و شبکه های عصبی مصنوعی مورد شناسی: کوی ولیعصر شهر تبریز(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مسکن به عنوان یک کالای ناهمگن، بادوام، غیر منقول، سرمایه ای و مصرفی با پیامدهای جانبی، سهم زیادی از بودجة خانوارها را به خود اختصاص می دهد و همچنین نقش زیادی در اشتغال و ارزش افزودة کشورها دارد؛ بنابراین، تعیین و برآورد قیمت مسکن برای برنامه ریزان و تصمیم گیران، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. این برآورد به ویژه اگر بتواند سهم عوامل تأثیر گذار در ارزش مسکن را به خوبی منعکس کند، می تواند در سیاست گذاری های شهری و منطقه ای مورد استفاده قرار گیرد. با توجه به اهمیت مسئله، تحقیق حاضر قصد دارد تا به بررسی عوامل تأثیر گذار در تعیین قیمت مسکن و برآورد قیمت مسکن شهری در کوی ولیعصر تبریز بپردازد. اغلب از روش تابع هدانیک و شبکه های عصبی مصنوعی به عنوان روش های رگرسیون چند متغیّره به منظور برآورد قیمت مسکن استفاده می شود. برای فراهم سازی متغیّرهای اثر گذار در قیمت مسکن، از روش دلفی بهره گرفته شد. داده ها نیز از طریق پیمایش و پرسشگری جمع آوری شدند. یافته ها میزان و ضریب اهمیت هر کدام از متغیّرها را در تابع هدانیک نشان می دهد. طبق یافته ها، نتایج تابع هدانیک در مقایسه با شبکه عصبی مصنوعی از دقت کمتری در برآورد و پیش بینی قیمت مسکن برخوردار است. نتایج تحقیق نشان داد که بین متغیّرهای فضایی و قیمت مسکن در کوی ولیعصر تبریز، همبستگی وجود دارد. این همبستگی برای متغیّر فاصله از پارک، مثبت و برای متغیّرهای فاصله از مراکز خرید، حمل و نقل، خیابان اصلی و مسجد، معکوس است. همچنین، نتایج به دست آمده نشان می دهد، شبکه عصبی در صورتی که آموزش کافی ببیند، قابلیت بالایی در برآورد دقیق قیمت هر متر مربع مسکن دارد.
بررسی و تحلیل اثرات توسعه بر محیط با کاربرد مدل تخریب (مطالعه موردی: شهرستان بروجن، استان چهارمحال و بختیاری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در دهه های اخیر، زمینه های تسلط فزاینده بشر بر طبیعت فراهم آمد؛ تعادل بین آنها به زیان ""طبیعت"" به هم خورد و افزایش تخریبِ مراتع و جنگل ها، فرسایش خاک، مصرف فزاینده منابع تجدید ناپذیر، آلودگی آب، خاک و هوا حاصل گردید. در مورد شهرستان بروجن (منطقه مورد مطالعه) نیز شرایط فوق صدق می کند. لذا در این پژوهش که از نوع توصیفی- تحلیلی با رویکرد سیستمی است، سعی گردید با کاربرد مدل تخریب، میزان تخریب و ناپایداری منطقه که به دنبال تغییرات شتابان ناشی از فرایند توسعه در دهه های اخیر به وقوع پیوسته است، تعیین گردد. مدل تخریب یک روش تجزیه و تحلیل سیستمی است و در دسته بندی کلی مدل ها، جزء مدل های اطلاع رسان می باشد. نتایج حاصل از کاربرد مدل مذکور نشان داد که: هیچ واحدکاری به لحاظ دامنه تخریب فاقد محدودیت نیست. 7/7 % از وسعت منطقه در سطح 2 توسعه(مناسب برای توسعه)، 2/69 % در سطح 3 (قابل توسعه با برنامه ریزی مناسب)، 4/15 % در سطح 4 (غیر قابل توسعه) و 7/7 % دارای محدودیت توسعه بوده و باید مورد حفاظت قرار گیرند. همچنین با توجه به نتایج مذکور، مشخص گردید که در بیش از 96% از منطقه، تخریب با نوساناتی وجود دارد.
ارائه مدل توسعه یافته فرا ابتکاری مبتنی بر الگوریتم ژنتیک چندهدفه جهت مدل سازی تغییر بهینه کاربری اراضی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوی کاربری اراضی توسط بشر در حال تغییر مداوم است. با توجه به پیچیدگی ها و فضای گسترده جواب در تغییر کاربری، وجود اهداف مختلف و متناقض و درنهایت داشتن قیود مختلف، لزوم استفاده از الگوریتم فرا ابتکاری ژنتیک در حل این مسائل را دوچندان کرده است. در تحقیق حاضر مدلی برای بهینه سازی تغییر کاربری اراضی با استفاده از الگوریتم ژنتیک(GA) در بخشی از حوضه طالقان، با اهداف بیشینه کردن سود اقتصادی, سازگاری کاربری ها و کمینه کردن سختی تغییر کاربری ارائه می شود. بهینه سازی با در نظر گرفتن یک سری محدودیت ها در تغییر کاربری انجام شده است. در این تحقیق ابتدا داده های لازم توسط توابع و تحلیل های مکانی سیستم اطلاعات جغرافیایی (GIS) تهیه و سپس فاکتورهای مؤثر در تابع هدف، با استفاده از تحلیل سلسله مراتبی مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت و درنهایت تغییر کاربری با استفاده از الگوریتم ژنتیک به گونه ای انتخاب شده که تابع هدف نهایی بهینه شود. نتایج نشان می دهد که الگوهای کاربری پیشنهادشده در این مدل می تواند سطح منفعت اقتصادی منطقه را در حدود 48 درصد افزایش دهد؛ با این توضیح که تمامی الگوها تا حد امکان دارای سازگاری بالا و دشواری تغییر اندک هستند .
بررسی گسترش افقی شهر مشهد در چند دهه اخیر و تأثیر آن بر منابع آب(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الگوی حاصل از توزیع فضایی فعالیت های انسان شهری که از آن به فرم یا شکل شهر یاد می شود، بنا بر ماهیت پویا و متغیر شهرها، همیشه در حال تغییر و دگرگونی بوده است، اما ناپایدارترین و نامطلوب ترین شکلی که شهرها تا کنون به خود دیده اند، شکل گسترده یا گسترش افقی شهری است. شهر مشهد که شهر مورد مطالعه در این پژوهش انتخاب شده نیز از این مقوله مستثنا نیست. نتایج پژوهش نشان می دهد که رشد افقی سریع و بی برنامه شهر مشهد در دهه های اخیر (1385– 1335) به بحران های زیست محیطی، به ویژه در منابع آبهای سطحی و زیرزمینی منجر شده است. این مهم که با استفاده از روش های مختلف مانند عکس های هوایی، نقشه های موجود در سازمان ها، نقشه های توپوگرافی و نرم افزارهای GIS و SPSS انجام شده است، نتیجه می دهد که توسعه جسته گریخته مناطق شهری و صنعتی در حومه شهر مشهد، به صورت مستقیم و غیر مستقیم سبب تخریب و نابودی منابع آبی منطقه شده است. برای نمونه در دوره های مختلف رشد این شهر 88 رشته قنات و تعداد زیادی چشمه به کلی نابود شده اند که با نابودی این منابع آبی پایدار و بروز بحران کم آبی در شهر، از روش های جدید، مانند حفر چاه های عمیق و احداث سدها استفاده شده است که عمدتاً ناپایدارند. در حال حاضر با وجود صرف هزینه زیاد برای تأمین آب شرب، هنوز هم این شهر با مشکل کمبود آب مواجه است.
تحلیلی بر ساختار فضایی و توسعه افقی شهرهای منطقه سیستان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد و تغییر ساختار و توسعه پایدار شهری و بهره گیری از منابع طبیعی متکی بر شرایط محیطی، کارکردی، جغرافیایی و جمعیتی شهر و منطقه است. نظر به اهمیت منابع طبیعی و نقش آن ها در توسعه پایدار، استفاده درست و منطقی از این منابع از جهات گوناگونی ضروری است. مدیریت این منابع در رشد و توسعه شهرها به صورت توسعه عمودی شهرها در کشورهای توسعه یافته شکل گرفته است، اما در برخی مناطق ایران به ویژه منطقه سیستان با توجه به موقعیت جغرافیایی آن (وفور زمین) با توسعه افقی شهرها (توسعه کم تراکم) و نابسامانی بازار زمین شهری (عدم کنترل کاربری ها)، همراه بوده که منجر به از بین رفتن زمین های کشاورزی حاشیه شهرها، افزایش هزینه حمل و نقل شهری، افزایش مصرف انرژی، حاشیه نشینی و ... گردیده است. در این مقاله با استفاده از مطالعات کتابخانه ای و بررسی میدانی از شهرهای زابل، زهک و ادیمی با توجه به جهات گسترش آنان و تبدیل نقاط روستایی به محلات شهری (خاک سفیدی- ادیمی)، تلاش شده با استفاده از معیارها و شاخص های شهر سالم مبتنی بر بوم محوری و با توجه به توسعه افقی شهرهای منطقه که ناشی از افزایش جمعیت شهری شهرها، مهاجرت روستائیان و ماشینی شدن شهرها است، به تجزیه و تحلیل آنان پرداخته شود. یافته های پژوهش نشان می دهد که، با توجه به ساختار ارگانیک و درون زای شهرهای منطقه سیستان همانند شهر سوخته، دهانه غلامان و غیره وابستگی این شهرها به منابع طبیعی (آب)، با پیشنهاد ترکیب کاربری در شهرهای منطقه و ایجاد پیوستگی بین کاربری ها و همچنین رعایت قوانین و مقررات شهرسازی و برنامه ریزی شهری منطبق با شرایط اقلیمی و زنده نگه داشتن سیستم های بومی و طبیعی منطقه با تأکید بر استفاده صحیح و درست منابع طبیعی راهکار اجرایی در زمینه توسعه بوم محور منطقه باشد.
اثرات تغییر پوشش و کاربری زمین در منطقه تجریش بر رژیم آبدهی رودخانه دربند(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رودخانه های شهری به دلیل افزایش جمعیت و تغییرات پوشش و کاربری زمین در حوضه های آبخیز آنها درمعرضآسیب های گوناگون می باشند. رودخانه دربند نیز از این قاعده مستثنی نبوده و در طول نیم قرن گذشته توسعه شهری تهران، رژیم هیدرولوژیکی آن را تحت تأثیر قرار داده است. در این پژوهش با استفاده از عکس های هوایی سال های 1345 ، 1358 و تصاویر〖ETM〗^+وIkONOSسال 1389،میزان تغییرات پوشش و کاربری اراضی در منطقه تجریش شناساییشده و بر اساس آن ها نقشه پوشش و کاربری زمین برای سه دوره زمانی تهیه شده است و با به کارگیری نقشه های مذکور،با روش SCSبه تخمین میزان عددیمنحنی و نگهداشت سطحی آباقدام شده است. همچنین با بهره گیری از مدل های شبکه عصبی مصنوعی و ماشین بردار پشتیبان، مدل سازی رواناب و بارش انجام گرفته و از آزمون من کندال به عنوان روشی برای بررسی روند داده های دبی و بارش استفاده شده است. با آشکار سازی تغییرات پوشش و کاربری زمین در سه دوره زمانی ،مشخص گردید که سطوح تولید کننده رواناب زیاد در طول این سه دوره افزایش یافته است. در همین راستا شماره منحنی و ضریب رواناب از سال 1345 تا 1389 افزایش یافته و ضریب نگهداشت سطحی از 66/122در سال 1345 به 26/107در سال 1358 و 76/104 در سال 1389 کاهش یافته است. در حالیکه بارش روند افزایشی خاصی نداشته، دبی دارای روند صعودی بوده که علت اصلی آن تغییرات پوشش و کاربری زمین بوده است.
مدل سازی توسعه شهری با تلفیق مدل اتوماسیون سلولی و سیستم های فازی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
رشد سریع و نامتوازن جمعیت بخصوص در کشورهای در حال توسعه، مشکلات فراوانی را در زمینه های زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی ایجاد کرده است. این مسئله اهمیت مدل سازی تغییرات کاربری اراضی را برای مدیریت بهتر شهرها بیش از پیش مطرح می نماید. مدل اتوماسیون سلولی به طور گسترده در مدل سازی تغییرات مکانی-زمانی گسترش شهرها مورد استفاده قرار گرفته است. مقاله حاضر به ارائه مدل اتوماسیون ترکیبی با منطق فازی پرداخته است. در روش های متداول اتوماسیون سلولی یا همان CA، حالت، وضعیت و قوانین انتقال به صورت قطعی تعریف می شوند در حالی که بیان قطعی این اجزا، نیازمند داده های بسیار زیاد است. حال این که دسترسی به داده های دقیق، به دلیل گستردگی و حجم بالای معیارهای مؤثر در مدل سازی فرآیند توسعه شهری، کار ساده ای نیست. از این رو نظریه فازی به دلیل پشتیبانی از عدم قطعیت و قابلیت توصیف واژگان طبیعی می تواند در بیان اجزای CA استفاده گردد. مدل پیشنهادی به منظور مدل سازی گسترش شهر شیراز بین سال های 1383 تا 1388 استفاده شده و سپس نتایج مورد ارزیابی قرار گرفته است. مقایسه نتایج این تحقیق با تصاویر ماهواره ای، حاکی از دقت 80 درصدی برای روش پیشنهادی می باشد، این در حالی است که برای روش اتوماسیون سلولی معمول دقت 75 درصد گزارش شده است. نتایج تحقیق، گامی به سمت جلو می باشد، زیرا مدل پیشنهادی با افزایش قابلیت اتوماسیون سلولی در مدل سازی پروسه های پیچیده مکانی به دقت مطلوب تری نیز دست پیدا کرده است. نتایج حاصل از این مدل سازی می تواند به عنوان ابزاری مناسب جهت اخذ تصمیم های بهینه در اختیار برنامه ریزان شهری قرار گیرد.
ارزیابی پایداری توسعه ی شهری با روش جای پای اکولوژیکی(نمونه ی موردی: شهر کرمانشاه)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
این مقاله به بررسی جای پای اکولوژیکی شهر کرمانشاه، می پردازد و تلاش می کند به این پرسش پاسخ دهد: آیا فضای بوم شناسی شهر کرمانشاه توان حمایت و برآوردن نیازهای اساسی جمعیّت شهر را دارد؟ این پژوهش با روش توصیفی انجام گرفته و جامعه ی آماری آن تمام خانوارهای شهری کرمانشاه بوده که آمار مربوط به میزان مصرف آنها از دو روش مراجع رسمی و پرسش نامه ی پژوهشگر ساخته، متشکّل از 14 گویه جمع آوری شده است. حجم نمونه 322 خانوار بوده است.یافته های این پژوهش نشان می دهد که جای پای اکولوژیکی شهر کرمانشاه در گروه های مصرفی موادّ غذایی، حمل ونقل، گرمایش گازهای طبیعی، آب، برق و زمین مورد نیاز برای دفع موادّ زائد 82/1 هکتار بوده است، که مقایسه ی آن با فضاهای پشتیبان آن، مانند شهرستان و استان، بیانگر این است که شهر کرمانشاه برای برآوردن نیازهای زیستی و پایداری خویش متّکی به منطقه ای فراتر از استان کرمانشاه است. نگاهی به میزان مواد مصرفی شهر کرمانشاه، نشان می دهد که سهم موادّ غذایی با 22/1 هکتار، بیشترین سهم را در بین سایر مواد دارد. کمترین میزان مربوط به زمین مورد نیاز برای دفع زباله 06/0متر مربّع به ازای هر نفربوده است. از آنجایی که ظرفیت زیستی ایران 8/0هکتار است، جای پای اکولوژیکی 82/1 هکتاری شهر کرمانشاه بدان معناست که 275/2 برابر بیش از سهم خود، از ظرفیت زیستی قابل تحمّل کشور را به خود اختصاص داده است. به گفته ی دیگر با ادامه ی روند کنونی مصرف، شهر کرمانشاه برای تأمین غذا، انرژی و زمین مورد نیاز برای جذب دی اکسیدکربن، به فضایی حدود 180 برابر مساحت کنونی خود نیازمند است.
تحلیل قابلیت توسعه هم افزا در مناطق شهری چندمرکزی نمونه موردی: مجموعه شهری مازندران مرکزی (آمل- بابل- قائمشهر- ساری)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
مناطق شهری چندمرکزی پیامد روند حاضر در ساختار فضایی جوامع پیشرفته پسافوردیستی محسوب می شوند. «تمرکز جغرافیایی»، «گرایشات اقتصادی» و «چالش ها و فرصت های مشترک» از جمله ویژگی هایی هستند که این مجموعه شهرها را برای پذیرش الگوی شبکه در آن ها پشتیبانی می کند. از این منظر، این مناطق بر اساس روابط هم افزا عرصه ی رقابتی مناسبی را در مقابل مناطق کلانشهری تک مرکزی حاصل می کنند، به طوری که عملکرد اقتصادی منطقه را بیشتر از مجموع عملکرد تک تک هریک از شهرها بهبود می بخشند. پژوهش حاضر سعی دارد با سنجش زمینه های شکل گیری پیوندهای هم افزا و با توجه به فرضیات مطرح شده در مورد منطقه کلانشهری مازندران مرکزی، پایه ای را برای کاربست هم افزایی در این منطقه بیابد. ادبیات نظری نشان می دهد، که هم افزایی از سه مکانیسم تشکیل شده که هر یک وابسته به نوع خاصی از شبکه است. از آنجایی که هم افزایی در مناطق شهری چندمرکزی به صورت دو مکانیسم همکاری و مکمل بودن نمود می یابد، تحلیل مقاله بر این دو مکانیسم و به طور خاص، مکمل بودن تمرکز می کند. این مطالعه به روش تحلیلی- توصیفی صورت گرفته، گردآوری داده ها به صورت کتابخانه ای بوده و در تحلیل داده ها از تکنیک تحلیل تناظری استفاده شده است. نتایج تحلیل تناظری در قلمرو چهار شهرستان اصلی و در قالب ده فعالیت اصلی اشتغال نشان می دهد که برخلاف پیوندهای همکارانه، که هم افزایی بیشتری را در سال های اخیر حاصل کرده اند، کاهش نقش های اقتصادی مکمل در شهرها، اثرات وارونه 50 درصدی را در معیار مکمل بودن منطقه ایجاد نموده است. دلیل اصلی این امر، را باید در گستره ی وسیع کنشگران و ادارات و سازمان های عمومی، رقابت تاریخی بین شهرهای منطقه، فقدان چشم اندازی منطقه ای و تعهدات الزام آور برای اجرای آن جستجو کرد. به علاوه می توان، کاهش وابستگی شهرها به سوی منابع عرضه و تقاضای مناطق بیرونی را نیز به این دلایل اضافه نمود.
تحلیل روند توسعه ی فضایی و تعیین جهات بهینه ی توسعه ی شهر رشت با استفاده از سامانه ی اطلاعات جغرافیایی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
در ارتباط با مباحث شهر و شهرنشینی در ایران، هدف کلّی برنامه ریزی شهری، تأمین رفاه مردم از راه ایجاد محیطی بهتر، سالم تر، آسان تر، مؤثّرتر و دلپذیرتر است. همین دلیل تحلیل تناسب زمین برای توسعه ی شهری و شناسایی اراضی مناسب و اولویت دار برای توسعه ی فضایی ضرورت دارد، در شهر رشت هرچند مهندسان مشاور طرح های جامع شهر در اوّلین طرح، جهت شمال و در دو طرح اخیر، جهت جنوب را جهت توسعه تعیین کرده اند، اما به کار نگرفتن روش های مناسب در این پیشنهادها و نیز، شرایط ویژه ی اراضی اطراف شهر رشت، لزوم استفاده از روش های جدید مکان یابی را ضرورت می بخشد. بنابراین هدف این مقاله، مطالعه ی روند توسعه ی کالبدی فضایی شهر رشت و عوامل مؤثّر در آن، همچنین تعیین جهت های مناسب توسعه آتی آن است. روش پژوهش توصیفی تحلیلی است. نتایج پژوهش نشان می دهند که عوامل و موانع طبیعی و انسانی، نقش عمده ای را در جهت دهی به توسعه ی فضایی شهر داشته اند، همچنین مشخّص شد که تعاونی های مسکن، ادغام روستاهای حاشیه ی شهر در محدوده ی خدماتی و اسکان غیر رسمی، نقش چشمگیری در توسعه ی کالبدی شهر داشته اند. در بخش پایانی با تهیه ی لایه های اطلاعاتی مختلف ازجمله، قابلیت اراضی، سطوح ارتفاعی، شیب، پایداری زمین، شبکه ی ارتباطی، فرودگاه، گورستان، رودخانه، زیستگاه های طبیعی، شهرک صنعتی، مرداب و نقاط روستایی اطراف شهر و تهیه ی لایه ها در نرم افزار ArcGIS و تجزیه و تحلیل آنها در سامانه ی اطلاعات جغرافیایی، با استفاده از مدل AHP ، اراضی مناسب برای توسعه ی آتی شهر مشخّص شد. یافته های پژوهش بیانگر مکان یابی توسعه ی آتی شهر به سمت جنوب شهر رشت است.
بررسی تاثیر توسعه فیزیکی شهر داراب بر سیلابهای شهری(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بسیاری از شهرهای مناطق خشک و نیمه خشک در روی مخروط افکنه ها بنا گردیده اند. اینگونه شهرها در معرض خطر سیلاب قرار دارند. توسعه شهری با دخالت در روند طبیعی آبراهه ها، افزایش سطوح غیره قابل نفوذ، تغییر در وضعیت شیب و تجمع و تمرکز مسیلها، کوتاه کردن زمان تمرکز حوضه و سد کردن مسیر سیلاب از طریق سازه های شهری باعث افزایش سیلابها می گردد. شهر داراب بر روی مخروط افکنه تنگ کتویه بنا گردیده است. یکی از مهمترین مشکلات این شهر، سیلابهای شهری و آب گرفتگی معابر در هنگام بارندگی است و هر ساله خساراتی را به تاسیسات شهری وارد می کند. هدف از این پژوهش بررسی توسعه فیزیکی شهر داراب و تاثیر آن بر سیلابهای شهری است به همین منظور، با استفاده از عکسهای هوایی و نقشه کاربری اراضی شهری، روند توسعه شهر داراب در سه مرحله 1335، 1363و1390 مورد بررسی قرار گرفته است و رابطه بین توسعه فیزیکی شهر و افزایش سیلابها با استفاده از روش سازمان حفاظت خاک امریکا (SCS) تبیین گردیده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد که توسعه فیزیکی شهر از مرحله اول به دوم رشدی 4 درصدی داشته در حالی که منجر به افزایش روانابی برابر با 7 درصد و از مرحله دوم به سوم دارای رشدی معادل 33 درصد و افزایش روانابی برابر با 23 درصد را موجب شده است.
ارزیابی میزان فشردگی/ پراکنش رشد شهری و تأثیر آن بر افزایش هزینه-های اقتصادی خانوار در شهر بجنورد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
فرم و الگوی رشد شهر به عنوان نمادی کالبدی از مراحل رشد و توسعه، در محیط های مختلف و در ارتباط با عوامل اجتماعی، اقتصادی، طبیعی و انسانی الگویی متمایز به خود گرفته و از سویی نیز بر این عوامل و به ویژه عوامل اجتماعی و اقتصادی مؤثر است. هدف مقاله حاضر ارزیابی میزان فشردگی/پراکنش رشد شهری و تأثیر آن بر افزایش هزینه های اقتصادی خانوار می باشد و بر این اساس روش تحقیق تحلیلی- پیمایشی و مبتنی بر منابع اسنادی و پرسشنامه ای می باشد. داده ها و اطلاعات نیز شامل شاخص ها و معیارهای مرتبط با سنجش میزان فشردگی/پراکنش رشد شهر بجنورد همچون مساحت، جمعیت و تراکم با مدل هلدرن، ضریب جینی و موران و داده های مربوط به نوع وسیله مورد استفاده در سفرهای شهری برای سنجش تأثیر رشد شهری بر هزینه های اقتصادی خانوار در قالب آزمون کای می باشد. با توجه به هدف تحقیق بعد از محاسبه الگوی رشد و میزان اسپرال شهری، سه محله از سه بافت شهر مورد مطالعه قرار گرفتند. نتایج نیز اسپرال شهری را در دوره های متوالی متفاوت و حداکثر 46 درصدی را در دهه اخیر در مقایسه با سایر دوره ها نشان می دهد که در نتیجه این امر میزان استفاده از اتومبیل شخصی در دهه اخیر افزایش یافته و خود این نیز باعث افزایش هزینه اقتصادی خانوار می شود.
تحلیلی بر قابلیت ها و محدودیت های توسعه فیزیکی شهر نورآباد ممسنی؛ با تأکید بر شاخص های شهر سالم در مدل SWOT(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
افزایش روزافزون جمعیت شهرنشین و در پی آن رشد شهرها در کشور، توجه به چگونگی کنترل گسترش شهرها و گام برداری در راستای توسعه پایدار به منظور ایجاد شهر سالم را ضروری ساخته است. شهر نورآباد ممسنی در سال های اخیر با افزایش سریع جمعیت مواجه بوده که این امر سبب گسترش و دست اندازی شهر به محیط های پیرامونی شده است. بدین منظور ضرورت توجه به رشد آتی آن، تدوین برنامه ای مناسب به منظور توسعه مناسب این شهر را دوچندان می نماید. در این پژوهش سعی شده است با شناسایی عوامل تأثیرگذار و ارزیابی آن، جهات بهینه توسعه فیزیکی شهر نورآباد ممسنی با استفاده از مدل SWOT مشخص شود. در این مرحله توسعه شهر را با توجه به شاخص های طبیعی توسعه فیزیکی و شاخص های مصنوعی مورد ارزیابی قرار گرفته است. روش تحقیق از نوع توصیفی تحلیلی و جمع آوری داده ها مبتنی بر مطالعات کتابخانه ای و بازدید میدانی است. استنتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که اراضی واقع در مشرق و جنوب شرقی، زمین های بایر درون بافت شهر و همچنین برخوردار بودن از مراکز دانشگاهی، بهترین نقاط قوت توسعه فیزیکی شهر محسوب می شود. کمبود شدید کاربری فضای سبز در شهر، مناسب نبودن سیستم شبکه بندی شهر، نبود ساخت و ساز عمودی به نسبت تمرکز بیشتر جمعیت در مرکز شهر و فقدان سیستم فاضلاب شهری در سطح کل شهر از نقاط ضعف به شمار می رود