شناخت سلیقه ها و ترجیحات افراد جامعه در مصرف کالاها و به خصوص کالاهای فرهنگی می تواند مشخص کننده نوع و ساختار روابط اجتماعی و میزان تعامل افراد حاضر در قشرهای مختلف اجتماعی باشد. این تحقیق با تمرکز بر مصرف موسیقایی به عنوان یکی از گونه های مصرف فرهنگی، سعی در شناخت و تبیین ارتباط میان پایگاه اجتماعی و انحصارطلبی و تساهل موسیقایی به عنوان گونه هایی از مصرف موسیقایی دارد. روش غالب در تحقیق حاضر پیمایش است و ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه می باشد. تحقیق در میان 360 نفر از ساکنان دو محله اختیاریه و جوادیه از محلات شهر تهران، به عنوان نماد دو پایگاه اجتماعی بالا و پایین انجام پذیرفته است. نتایج نشان می دهد میان پایگاه اجتماعی و تساهل موسیقایی رابطه مثبت و معنادار و میان پایگاه اجتماعی و انحصارطلبی موسیقایی رابطه منفی و معنادار وجود دارد. به بیان دیگر هرچه پایگاه اجتماعی بالاتر باشد میزان تساهل موسیقایی بیشتر و هرچه پایگاه اجتماعی پایین تر باشد میزان انحصارطلبی موسیقایی بیشتر است. مقایسه میانگین نمرات انحصارطلبی و تساهل موسیقایی در بین سه پایگاه پایین، متوسط و بالا نشان می دهد، میانگینِ نمره انحصارطلبی موسیقاییِ پایگاهِ پایین از بقیه پایگاه ها بیشتر است. همچنین میانگین نمره تساهل موسیقاییِ پایگاهِ بالا از بقیه پایگاه ها بیشتر می باشد.
سوررئالیسم جنبشی ادبی ـ هنری بود که در فاصله دو جنگ جهانی در اروپا ظاهر شد؛ و سپس در بسیاری از نقاط جهان در آثار هنرمندان و نویسندگان بروز یافت و نوعی «بین الملل» ویژه را به وجود آورد که تقریباً تا دهه 1960 فعال بود. آثار سوررئالیستها به طور کلی متعلق به اروپای غربی و امریکای شمالی بود؛ اما نفوذ این جنبش در کشورهایی با سنت لاتین و به ویژه اسپانیایی، از جمله مکزیک و آرژانتین، آثار عمیقی داشت. این امر نه فقط ثمره وجود شخصیتهایی مهم در این حوزه، همچون پیکاسو و میرو و دالی و پاز و بورخس، بلکه حاصل نوعی نزدیکی معنایی فرهنگ قاره لاتین با سوررئالیسم و وجود زمینه های آماده در قاره لاتین بود که شکل گیری واقع گرایی موصوف به «جادویی» در آن را نیز توجیه می کند. نزدیکی سوررئالیسم و انسان شناسی به مثابه علم و شاخه ای از علوم اجتماعی امری ذاتی نیست و بیشتر محتوایی است که البته برخی از شخصیتها، همچون میشل لیریس و اوکتاویو پاز، موجب استحکام آن شده اند. در این مقاله تلاش می شود بیشتر به این نزدیکی محتوایی پرداخته شود که باید آن را حاصل شورش و طغیان بر فرهنگ غالب در غرب دانست که در هنر سوررئالیستی پدیدار شد؛ و همین امر سوررئالیستها را به سوی قطبهای مخالف این فرهنگ در معنای اَشرافی اش، یعنی به سوی فرهنگهای مردمی خود این کشورها و همچنین فرهنگ و رسوم مردمان ابتدایی، می کشید تا در آنها منابع و سرچشمه های جدیدی برای هنر خود بیابند.