این مقاله بر آن است که ریشه های جریان نوگرایی در روند مدرنیسم در ایران را مورد بررسی قرار دهد. در ابتدا اولین برخورد مستقیم ایرانیان با نقاشی غربی در دوران صفویه بررسی می شود، در ادامه گسترش این تأثیرات در زمان قاجار دنبال می گردد. این دوران از یک سو قضیه فرنگی سازی را پیش برده و از سوی دیگر در تمامی این دوران تداوم سنت های گذشته کماکان قطع نگردیده است، و مجموعه این عوامل موجب آفرینش هنر التقاطی خاص این دوران گردید.
علی رغم سیر تحولات نوگرایی در ایران که با آغاز جنبش مشروطه پررنگ تر شد، الگوهای سنتی نقاشی ایرانی برخلاف اصول صرف آکادمیک اروپایی مورد توجه قرار گرفت. پس از سقوط قاجار و به روی کار آمدن پهلوی اول، دو نوع گرایش سنتی و روش های آکادمیک غربی در سیر هنری ایران جریان داشت. با آغاز جنبش نوگرایی در ایران با تأسیس هنرکده هنرهای زیبا(1319ه .ش/1938م) جریان نوینی در هنر ایران پدید آمد که با مشکلات فراوانی روبه رو بود. از عوامل موفقیت و ترویج این جنبش می توان برپایی بینال های تهران، تأسیس گالری ها و انجمن هنری و مجله خروس جنگی را برشمرد. این عوامل سبب شناخت و آشنایی بیشتر مردم ایران با هنر مدرن گشت که کوششی در جبران نیم قرن عقب ماندگی نسبت به هنر غربی محسوب می گردد و در این راستا اهمیت دادن به مضامین و موضوعات نقاشی سنتی ایرانی با روش اجرایی نو، رنگ و بویی نوین به تاریخ نقاشی ایران بخشید.
مدرسه محیطی است آموزشی، برای رشد، تربیت و استعدادیابی. دانش آموزان با توجه به اینکه آینده سازان کشور هستند، می توان با درنظر گرفتن خلاقیت و توانمندی آن ها، جایگاه آینده خودشان و کشورشان را پیش بینی کرد. محققان در اکثر کشورهای جهان شیوه های آموزشی را عامل اصلی تعیین شکوفایی استعداد دانش آموزان می دانند. اما دانش آموزان برای رشد و تکاملشان در تمامی جهات نیاز به شناخت توانایی ها، نیازهای روحی و جسمی، و... را دارند. به همین دلیل دانش آموزان به فضایی نیاز دارد که در آن بتوانند بازی کنند، فعالیت انجام دهند و تجربه کسب نمایند و استعداد و توانمندی های خودشان را بشناسند. متاسفانه امروزه دانش آموزان با توجه به شرایط نا ایمن محیط شهری و شهرسازی، فضایی ایمن برای رشد و تعالی توانایی هایشان در خارج از محل سکونتشان در اختیار ندارند. این درحالی است که دانش آموزان نیازمند فضایی هستند که در تمامی زمینه های متناسب با آموزش و تربیت بالاخص استعدادیابی در آن ایجاد شود. پس طراحی مدرسه ای با رویکرد افزایش خلاقیت و توانمندی های دانش آموزان می تواند باعث شکوفایی استعدادهای دانش آموزان شود. ساختمان مدارس در کشور ما چندین سال است که بصورت یکنواخت و بی روح، و صرفا عملکردگرا ساخته می شود. در طراحی فضای آموزشی با هدف افزایش خلاقیت و توانمندی باید فضایی متناسب با شرایط جسمی و روحی، سلیقه و... برای دانش آموزان در نظر گرفت.
بازار یکی از ارکان اصلی اقتصادی، اجتماعی. فرهنگی و کالبدی شهر سنتی ایرانی است. فضای شهری ایرانی است که تعاملات اجتماعی را در بستری تاریخی فرهنگی پذیرا شده و واجد ارزش های کیفی و هنری والاست. نگرش علوم جدید در وهله اول به جنبه کارآیی و عملکردی و کمّی امور نظر دارد تا جایی که آن جنبه را حتی الامکان از همه معانی ضمنی کیفی اش منتزع می سازد. جهان ما به مثابه نسجی است که از رشته های به هم تنیده تار و پود فراهم آمده است. رشته های پود که افقی اند، مظهر روابط علّی، که از لحاظ عقلی قابل وارسی و کمّاً محدود اند محسوب می شوند و رشته های عمودی تار، با ذات کیفی امور مطابقت دارد. علم و نگرش شهرسازانه جدید عمدتاً در جهت افقی پود، تحول و تکامل یافته است، در حالی که باید به عمودیت تار متعالی و برشونده، رجوعی دوباره کرد تا نسجی متعالی پدیدار شود. در این مقاله با مروری بر تعریف بازار، نقش و جایگاه آن در شهر ایرانی و بررسی انواع آن، تأکید به طور عمده بر تحلیل ارزش های هنری، شکلی و کیفی فضاست، در این رابطه سرای مشیر از بازار شیراز به عنوان فضای شهری واجد ارزش همخوان با فرهنگ و هویت ایرانی طرح و بررسی گردیده است.
یکی از مباحث مهم در فهم تاریخ معماری ایران، مطالعه و دسته بندی تاق پوش ها است، کاربندی و رسمی بندی، عناصر تاقی مبتنی بر الگوهای هندسی هستند که ریشه در نبوغ هندسه ترسیمی معماران ایرانی دارند. علیرغم اهمیت این عناصر تاقی، در تعاریف استادکاران و پژوهشگران از ماهیت آنها و دسته بندی های ارائه شده، اختلاف نظر و حتی تناقضاتی وجود دارد که این امر درک مفاهیم پایه، توسعه ساختارهای جدید و نوآوری را با مشکلاتی مواجه می سازد. مسئله اصلی این پژوهش یافتن تفاوت بین کاربندی و رسمی بندی از منظر مکان اجرا و نحوه کاربست شان می باشد و هدف تحقیق شفاف سازی مفاهیم کاربندی و رسمی بندی و رسیدن به یک دسته بندی جامع بر مبنای ساختگاه و نحوه کاربست آنها است. برای رسیدن به این هدف، ابتدا آرا و نظریات موجود در زمینه کاربندی و رسمی بندی مورد کنکاش قرار گرفت تا تعریف مشخصی از کاربندی و رسمی بندی ارائه گردد. سپس گونه های مختلف آنها با در نظر گرفتن مولفه های مکانی و ساختاری به دست آمدند. این پژوهش از نوع تحقیق های بنیادی نظری می باشد و به روش تحلیلی توصیفی کار شده و اطلاعات لازم از طریق مطالعات میدانی، مشاهده عینی و بررسی های کتابخانه ای جمع آوری شده اند. با توجه به این نکته که استادکاران و پژوهشگران، عناصر متشکل از باریکه تاق های متقاطع که در قالب هندسه وتری ترسیم و اجرا می شوند را «کار» نامیده اند، نتایج تحقیق نشان می دهد که هر چند مؤلفه باربری، مهمترین وجه تمایز کارهای مختلف است، ولی استقرار کارها در پوشش اصلی یا پوشش زیرین نمی تواند ملاک تشخیص کاربندی از رسمی بندی باشد و برای تشخیص این دو از همدیگر باید مؤلفه های محل کاربست، خصوصیات شکلی، خصوصیات ساختاری، نقش ساختمانی و کاربرد، جنس مصالح باریکه تاق ها و نقش سازه ای، لحاظ گردد. در نهایت یک دسته بندی جامع از گونه های مختلف کاربندی و رسمی بندی بر مبنای مؤلفه های مذکور ارائه گردید.
علیرغم آنکه متون تاریخی، سنگ نوشته ها و الواح باقیمانده از عصر هخامنشیان اطلاعات ارزشمندی از چگونگی اداره قلمرو وسیع این امپراطوری قدرتمند را در اختیار گذارده، لیکن یافته های باستانشناسانه، که طرح کامل سازه های تشریفاتی این دوران را مشخص سازد، تنها به محوطه های انگشت شماری محدود شده است. بعلاوه، با وجود آنکه عظمت اندازه ها و ماندگاری مواد و مصالح فضاهای تشریفاتی این دوران آنها را اضمحلال ناپذیر می نمود، لیکن بواسطه گذشت زمان و تازیانه های محیط چنان ناپدید گشته اند که بدون انجام مطالعات مدتمند باستانشناسانه قابلیت بازیابی نمی یابند. چنانچه بناهای سلطنتی احداث شده به امر شاهزادگان، ساتراپ ها و فرمانروایان تابعه هخامنشیان را بر شمار کاخ های منطقه ای و فصلی پاشاهان این سلسله بیفزاییم، تصور ده ها نمونه از این کاخ ها در قلمرو وسیع امپراطوری هخامنشی بسیار آسان می شود. مع الوصف، همچنان پرسش هایی در خصوص تعداد واقعی این کاخ ها، توزیع مکانی آنها، رابطه های فرم و عملکرد و منزلت سیاسی استفاده کننده گان و نیز میزان ظهور سبکی واحد در احداث این بناها و ... قابلیت طرح می یابند.کشف سه نمونه از کاخ های این سلسله در حوالی شهر برازجان (استان بوشهر) اگرچه در پاسخ به پرسش های مطروحه کمک خواهد نمود، لیکن خود ابهاماتی را پیش روی باستانشناختی مورد استفاده در خصوص زمان ساخت، انگیزه سازندگان، سبک معماری و همچنین زمان و دلایل انقراضشان قرار داده است.نوشتار حاضر، که بر پایه اطلاعات بدست آمده از حفریات باستانشناسانه در سه کاخ مذکور شکل یافته، تلاشی است به منظور پاسخ به پرسش های مطروحه داده های باستانشناسی این تحقیق روشن ساخته که هر سه کاخ مذکور در آغاز فرمانروایی هخامنشیان و محتملا توسط همان معمارانی احداث گشته است که پاساگاد را بر پای داشته اند.همچنین، با اتکاء به این یافته ها و به احتمال بسیار زیاد، می توان گفت که دست کم یکی از کاخ های مورد کاوش در اثر هجوم بیگانگان، سوخته و در حالتی اضطراری رها شده است.