در تاریخ هنر ایران بیشترین آثار نقش برجسته مربوط به دورهی هخامنشیان میباشد که اساس هنری دوره خود را بیان می?کند. نقش برجسته های تخت جمشید جلوه گاه اندیشهی هنرمندانی است که پایبند اصول و عقایدی منحصر به خود بودند و از این رو سعی در خلق آثاری داشتندکه متناسب با جایگاهِ طبقاتیِ جامعه باشد. ظاهراً تمام چهره ها مشابه یکدیگرند اما سازندگان این پیکره ها اندک تفاوتی را ایجاد نموده اندکه معیار تشخیص هر یک میباشد. هنرمند هخامنشی تابع رعایت مقررات تعریف شده?ای است. تفاوت گروه های منقوش انسانی در تخت جمشید بیانگر آن است که آرایشِ ریش هم زمان با تغییر جایگاه اجتماعی تغییر می?نمود. هنرمند برای خلق چنین آثاری با بازگشت به اصالت های هنری خود و با ترکیبی از واقعیت و نماد، اثری را خلق نموده که با مقایسه گروه های مختلف تعالی هنر را هماهنگ با جایگاه در نظر قابل درک می?نماید. پیکرتراش کمال مطلوب هنری را در بالاترین سطح ممکن متعلق به نقوشی دانسته که جایگاه اجتماعی و معنوی بالاتری دارد، ازاین رو الوهیت اساس هنر مورد بحث است، و آرایش ریش وسیلهی مناسبی برای رساندن این منظور است زیرا در نزد شرقیان(ایرانیان) نشانهی معنویت و عامل مشترک در تمامی نقوش میباشد تا جایگاه مادی و معنوی فرد را نشان دهد.
یکی از مباحث مهم در فهم تاریخ معماری ایران، مطالعه و دسته بندی تاق پوش ها است، کاربندی و رسمی بندی، عناصر تاقی مبتنی بر الگوهای هندسی هستند که ریشه در نبوغ هندسه ترسیمی معماران ایرانی دارند. علیرغم اهمیت این عناصر تاقی، در تعاریف استادکاران و پژوهشگران از ماهیت آنها و دسته بندی های ارائه شده، اختلاف نظر و حتی تناقضاتی وجود دارد که این امر درک مفاهیم پایه، توسعه ساختارهای جدید و نوآوری را با مشکلاتی مواجه می سازد. مسئله اصلی این پژوهش یافتن تفاوت بین کاربندی و رسمی بندی از منظر مکان اجرا و نحوه کاربست شان می باشد و هدف تحقیق شفاف سازی مفاهیم کاربندی و رسمی بندی و رسیدن به یک دسته بندی جامع بر مبنای ساختگاه و نحوه کاربست آنها است. برای رسیدن به این هدف، ابتدا آرا و نظریات موجود در زمینه کاربندی و رسمی بندی مورد کنکاش قرار گرفت تا تعریف مشخصی از کاربندی و رسمی بندی ارائه گردد. سپس گونه های مختلف آنها با در نظر گرفتن مولفه های مکانی و ساختاری به دست آمدند. این پژوهش از نوع تحقیق های بنیادی نظری می باشد و به روش تحلیلی توصیفی کار شده و اطلاعات لازم از طریق مطالعات میدانی، مشاهده عینی و بررسی های کتابخانه ای جمع آوری شده اند. با توجه به این نکته که استادکاران و پژوهشگران، عناصر متشکل از باریکه تاق های متقاطع که در قالب هندسه وتری ترسیم و اجرا می شوند را «کار» نامیده اند، نتایج تحقیق نشان می دهد که هر چند مؤلفه باربری، مهمترین وجه تمایز کارهای مختلف است، ولی استقرار کارها در پوشش اصلی یا پوشش زیرین نمی تواند ملاک تشخیص کاربندی از رسمی بندی باشد و برای تشخیص این دو از همدیگر باید مؤلفه های محل کاربست، خصوصیات شکلی، خصوصیات ساختاری، نقش ساختمانی و کاربرد، جنس مصالح باریکه تاق ها و نقش سازه ای، لحاظ گردد. در نهایت یک دسته بندی جامع از گونه های مختلف کاربندی و رسمی بندی بر مبنای مؤلفه های مذکور ارائه گردید.
امروزه به نظر می رسد که توسعه پایدار و مفاهیم آن به خوبی با اهداف و مقاصد معماری می تواند به عنوان عاملی مؤثر جهت رسیدن به اهداف پایداری مطرح شود. در سال های اخیر بیانیه ها و مقالات بی شماری در زمینه اصول معماری توسط محققان مختلف در سراسر دنیا مطرح شده است. مفهوم پایداری در عصر حاضر آن چنان اهمیتی یافته است که هر بحث معاصری درباره محیط زیست و معماری بدون توجه به این مفهوم بحثی ناتمام محسوب می شود. معماری پایدار یک فرآیندی است که می تواند تکرار شود. معماری پایدار می تواند در کیفیت محصول نهایی تأثیرگذار باشد و فرآیندی که ماندنی باشد را تشخیص دهد. در این راستا الهام گیری از معماری بیونیک می تواند در طراحی معماری پایدار مؤثر واقع گردد. بیونیک علمی است که مشکلات فنی و سازه ای را می تواند از راه های زیستی حل کند، به عبارتی می تواند از الگوهای زنده الهام بگیرد. براین اساس روح بخشیدن به ساختمان یکی از تمایلات معماری بیونیک است که طراحان این رشته با توجه به قدرت سازه برای تنفس (زنده نمایی)، به کمک خطوط مستقیم یا منحنی خالص و القاء آهسته تمامیت سازه به آن دست پیدا می کنند و مهم ترین چیز برای طراحی معماری بیونیک آن است که ساختمان بتواند زنده بودن خود را القاء کند. سؤال اصلی تحقیق این است که استفاده از معماری بیونیک در پیوند با طراحی معماری پایدار به تأثیری در محیط زیست خواهد داشت؟ روش تحقیق حاضر به صورت کتابخانه ای-اسنادی می باشد. هدف این مقاله بررسی جایگاه طراحی معماری بیونیک در طراحی معماری پایدار و رابطه این دو مفهوم با یکدیگر می باشد.
مدرسه محیطی است آموزشی، برای رشد، تربیت و استعدادیابی. دانش آموزان با توجه به اینکه آینده سازان کشور هستند، می توان با درنظر گرفتن خلاقیت و توانمندی آن ها، جایگاه آینده خودشان و کشورشان را پیش بینی کرد. محققان در اکثر کشورهای جهان شیوه های آموزشی را عامل اصلی تعیین شکوفایی استعداد دانش آموزان می دانند. اما دانش آموزان برای رشد و تکاملشان در تمامی جهات نیاز به شناخت توانایی ها، نیازهای روحی و جسمی، و... را دارند. به همین دلیل دانش آموزان به فضایی نیاز دارد که در آن بتوانند بازی کنند، فعالیت انجام دهند و تجربه کسب نمایند و استعداد و توانمندی های خودشان را بشناسند. متاسفانه امروزه دانش آموزان با توجه به شرایط نا ایمن محیط شهری و شهرسازی، فضایی ایمن برای رشد و تعالی توانایی هایشان در خارج از محل سکونتشان در اختیار ندارند. این درحالی است که دانش آموزان نیازمند فضایی هستند که در تمامی زمینه های متناسب با آموزش و تربیت بالاخص استعدادیابی در آن ایجاد شود. پس طراحی مدرسه ای با رویکرد افزایش خلاقیت و توانمندی های دانش آموزان می تواند باعث شکوفایی استعدادهای دانش آموزان شود. ساختمان مدارس در کشور ما چندین سال است که بصورت یکنواخت و بی روح، و صرفا عملکردگرا ساخته می شود. در طراحی فضای آموزشی با هدف افزایش خلاقیت و توانمندی باید فضایی متناسب با شرایط جسمی و روحی، سلیقه و... برای دانش آموزان در نظر گرفت.