«آرتور پوپ» یکی از بزرگ ترین محققینی بوده که فرهنگ و معماری ایران را به جهانیان معرفی کرد. هدف از انجام این پژوهش بررسی نوشتار پوپ در کتاب مشهور خود با عنوان «سیری در هنر ایران» بوده است. این کتب از مهم ترین دانشنامه های هنر ایرانی قبل و بعد از اسلام و از مفصل ترین و معتبرترین کتاب مرجع درباره تاریخ هنر ایران محسوب می شود. این کتاب باتوجه به تصاویری که در آن به چاپ رسیده غنی ترین منبع هنر ایران است. در سال 1926 میلادی، پوپ اولین بار، بعد از برگزاری نخستین کنگره در فیلادلفیا، کمی پس از بازگشتش به آمریکا نگارش مجموعه «سیری در هنر ایرانی» را آغاز کرد. در تحقیقات پوپ، معرفی هر بنا با بهره گیری از تصویر است؛ نظیر روشی که باستان شناسان در ارائه نتایج کاوش های خود به کار می برند. نگرش پوپ به تاریخ هنر معماری ایران پوزیتیویستی است که تحت تأثیر آموزه های فلسفه «کانت» و نگاه مدرن به علم تاریخ بود. این نگرش با تکیه بر انواع مختلف منابع با تمرکز بر تاریخ سیاسی و دیپلماتیک به دسته بندی و طبقه بندی اسناد می پردازد و با دیدگاهی تجربی به فضاهای عینی توجه داشته است. نتایج تحقیق نشان می دهد ریزمعیارهای هنر ایرانی که از نظر پوپ در انتظام نظام فضایی معماری ایرانی مؤثر بوده عبارت است از: تداوم، انتزاعی گرایی، نمادگرایی، روشنی و دقت، خصلت اجتماعی و سنتی تاریخ هنر ایرانی و ارتباط و تأثیر معماری ایران و سایر تمدن ها و تأثیر آنها برهم.
پیش از تماشای یک تئاتر یا فیلمی بر پرده سینما و یا استماع یک کنسرت موسیقی این پرسش فراروی ما قرار دارد که نطفه امکان درک یک اثر هنری در کجا بسته می شود. از آنجا که تبیین شعور انسان – تاریخی باشد یا فرا تاریخی – در مبنا تنها به یمن آن مقولات فلسفی ممکن است که در چهارچوب درک مشخص علمی این هنر یا آن هنر نمی گنجد و هر گونه مقولات فلسفی در غایت در مبادی هستی شناسانه منزل و مأوا دارد؛ درک زیبایی شناسانه انسان بالتبع، نیازمند توجیهات فلسفی و هستی شناسانه نظام مند خاص خود است. در این مقاله کوشش شده است تا ضمن ترسیم حدود درک هنری به این مطلب توجه داده شود که " تفاسیر هنری " می تواند با استعانت از قواعد پیشین فلسفی و هرمنوتیکی توجیه و تبیین بنیادینی بیابد؛در عین اینکه با استدلال نشان داده شده است این توجیه و تبیین تنها در ذیل مفهوم شامخ «متن هنری » امکان پذیر است. با این ملاحظه می توان دریافت که مانند هر متن هرمنوتیکی متن و اثر هنری نیز چونان مرجع تفسیر هنری خود در آینه های گوناگون تفسیرات به تلؤلو در می آید و درک و تفسیر – که عمل فاهمه است با این تلؤلو امکان انعکاس می یابد.
نیاز به مسکن از جمله نیاز های بنیادی بشر است که از زمان انسان های اولیه و غار نشین تا به امروز مطرح بوده است .ولی امروزه نه تنها تامین مسکن بلکه چگونگی تامین آن نیز از معضلات جامعه کنونی است و منجربه آن شده است که تامین مسکن برای قشر کم درامد و آسیب پذیر جامعه از دغدغه های دولت حاکم در هر کشوری باشد.یکی از راه حل هایی که برای این امر مطرح شد بحث مسکن اجتماعی است. به لحاظ تاریخی، مسکن اجتماعی در اروپای شمالی و بیشتر دولت های سوسیالیست به شکلی وسیع وجود داشته است. بعد از جنگ جهانی، یعنی زمانی که دولتها مداخلات زیادی در اقتصاد داشتند، مسکن اجتماعی هم قویتر از هرزمانی به صحنه آمد. در ایران نیز طرح تولید انبوه مسکن ارزان برای گروه های کم درامد که طرح مسکن مهر نامگذاری شد، به عنوان یکی از برنامه های محوری دولت نهم برای بر قراری عدالت اجتماعی و کمک به گروه های محروم شهری مطرح شد. . در این مقاله با استفاده از روش مقایسه ای و تحلیل محتوای کیفی و همچنین با استفاده از مطالعات میدانی و کتابخانه ای سعی به مقایسه تطبیقی تجارب مسکن اجتماعی در ایران و کشورهای دیگر شد و از نتیجه گیری این پژوهش پیشنهاداتی نیز ارائه شد.
امروز شاهد هجوم بیش از پیش ریزگردها و انواع دیگر آلودگی ها به کلانشهرها و اثرگذاری مخرب آنها بر جوامع، محیط طبیعی و مصنوع و حتی زیرساخت های شهری هستیم. در این راستا، نوشتار حاضر ابتدا با معرفی مختصر و کلی پدیده ریزگرد و اثرات آن بر جسم و روان انسان آغاز می شود و با مطالعه تاثیر آثار مخرب ریزگرد بر ورودی های ادراک انسان، یعنی حواس (پنج یا هشتگانه)، ادامه می یابد. در این فرایند، تاثیر هجوم ریزگردها بر تمام حواس مورد مطالعه قرارگرفته و سپس پیامدهای مخرب این پدیده بر هر یک از حواسی که به طور مستقیم با آن در ارتباط هستند، بیان شده است. در این میان حواسی چون شنوایی و جهت یابی (از تقسیم بندی حواس هشتگانه) به دلیل ارتباط ناچیز با موضوع، از ادامه فرایند تحلیل و توصیف حذف گردیدند. در ادامه تاثیر مخرب هجوم ریزگردها بر روحیه و به ویژه ادراک انسان از منظر و محیط معماری و شهرسازی، از طریق مطالعات کتابخانه ای نظریه پردازان معتبر استخراج شد. بدین ترتیب روشن شد که هجوم ریزگردها به مناطق مختلف به ویژه شهرهای بزرگ که در حاشیه کویر واقع شده اند، از طریق تاثیر بر کاهش محدوده دید و نور، در حس بینایی، احساس طعم گس و تلخ در حس چشایی، کاهش کیفیت تنفس و توان ادراک در احساس عمومی، اختلال در تداعی و تصویرسازی ذهنی در حس بویایی و کاهش احساس لطافت روی پوست در حس لامسه و همچنین سایر عوارض که به اشکال متنوع و درخور حواس مذکور، موجب ایجاد اختلال در ادراک شده و از درک زیبایی محیط شهری جلوگیری به عمل می آورد و در نتیجه موجب کاهش کارایی منظر زیبا و طبیعت شهر، محیط های معماری و شهری و فراتر از آن، لمس حس لذت در فضای زندگی می شود.
شهر سوسیالیستی مفهومی است که حاصل برنامه ریزی کلان است. بررسی آن نشان می دهد که چطور با عوض کردن خط فکری طرح ها می توان کیفیت زندگی شهری را تحت تأثیر قرار داد. مقایسه تطبیقی میان شهرهایی که دوره ای از تاریخ خود را تحت حاکمیت حکومت های کمونیستی بودند، نشان می دهد که این شیوه حکومت چنان تأثیری بر شکل شهرها گذاشته که سهم تاریخی و جغرافیایی بستر شهر را نادیده گرفته است. فرض این مقاله بر این است که شهرهایی که به واسطة حکومت های کمونیستی بنا می شوند، علی رغم بستر فرهنگی، اقتصادی و جغرافیایی متفاوت، خصیصه های متشابهی دارند، که می توان آنها را «شهر سوسیالیستی» نامید.