در هنر نگارگری ایرانی- اسلامی، رنگ نشانه ای از جهان قدسی و ملکوتی است، که در آن نور الهی نقش اصلی را ایفا می کند. حضور رنگ در این نقاشی ها پیامد باز شدن چشم دل هنرمند و دیدار او از عالم مثال و خیال می باشد. عنوان مقاله ی حاضر تفسیر نشانه شناختی رنگ از منظر حکمی در نگارگری ایرانی- اسلامی است، و هدف از آن تأویل معنا شناسانه ی رنگ به عنوان نشانه ی نمادین (بنابر تلقی پیرس) در این هنر است. نشانه شناسی علمی است که هدف خود را شناخت و تحلیل نشانه ها و نمادها می داند. بنابر تعریف پیرس نشانه چیزی است که جای چیزی دیگری می نشیند و بر معنا و مفهومی دلالت دارد. پیوند نشانه با معنامندی اصطلاح متن را پیش می کشد. بنابر تعریف متن عبارت از پیامی ثبت شده است و هر متن را می توان نظامی از نشانه ها دانست. در مقاله حاضر نگارگری ایرانی - اسلامی به منزله ی متنی فرهنگی منظور نظر قرار گرفته است، که در آن رنگ ها نظامی از نشانه هایی با معنا و دلالت های معنوی و حکمی برگرفته از عرفان ایرانی - اسلامی و رمز و نمادی از عالم مثال می باشند. روش پژوهش توصیفی و با استفاده از اسناد و مدارک کتابخانه ای است. نتیجه مقاله روشن می نماید که تأثیر بینش معنوی عارفان اسلامی و حکمت فرهی در ایران باستان، نگارگران را بر آن داشته تا از مفاهیم مینوی رنگ به عنوان نشانه هایی از عالم مثال در آثار خود بهره بگیرند. رنگ در نگارگری ایرانی - اسلامی نماد و رمزی برای محاکات حقیقت عالم مثال است. فرضیه ی مقاله این است که از طریق نشانه شناسی «پیرس» و تعریف او از نشانه های نمادین می توان به تاویل دلالت های نشانه شناسانه ی رنگ در نگارگری ایرانی - اسلامی با توجه به مفاهیم حکمی و عرفانی پرداخت.
اشتباه مصطلح در باره همسانی تراژدی و تعزیه، درخصوص شخصیت و شبیه نیز تکرار می شود. بدین سبب اشخاص حاضر در نمایش تعزیه به عنوان شخصیت های نمایش مذکور قلمداد می شوند. مثلا گفته می شود: شخصیت امام حسین (ع)، شخصیت حر، شخصیت حضرت زینب (س) و.... در حالی که اطلاق کلمه ی شبیه به اسوه های تاریخی به ویژه در نمایش تعزیه درپی مقصودی فلسفی و مبتنی بر استدلالی عقلی صورت گرفته است، که تشکیل دهنده ساختاری ویژه و قواعدی معین در عناصر گوناگون اجرای نمایش تعزیه به شمار می رود. پرداختن به ویژگی های این واژه، مستلزم مقایسه علمی شبیه و شخصیت( عنصر محوری نمایش غربی ) می باشد. تعریف علمی شخصیت، از نظر روانشناسانی چون فروید ویونگ وکیفیت پردازش شخصیت درنمایشنامه های غربی، اعم از نمایشنامه های: دوران باستان، نمایشنامه های کلاسیک، نمایشنامه های رئالیستی و نیز نمایشنامه های غیررئالیستی، نشان می دهد که این واژه بار مفهومی ویژه ای دارد، که مبتنی بر جزءنگری است. «شبیه» اما واژه ای است که از نظر معنی و نوع به کارگیری در تعزیه، کل نگر است. در ارائه این تفاوت ریشه ای نکات افتراق دیگری را از جمله: رابطه آنها با مقوله زمان و مکان، نقش تضاد در هر یک از این دو واژه، آگاهی و عدم آگاهی از آینده، تکثرگرایی و وحدت گرایی، خاص بودن و عام نمایی می توان پیگیری نمود.