فیلترهای جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۲۲۱ تا ۲۴۰ مورد از کل ۶۵۴ مورد.
حوزههای تخصصی:
هذه، دراسة و مقارنة بین محمد مهدی الجواهری و محمدحسین شهریار من خلال دیوانیهما بحثا عن وجهات نظرهما حول الاستعمار ومخطّطاته فی بلدین العراق و ایران؛ المتشابهین فی الأوضاع السیاسیة والاجتماعیة. فیقرن الجواهری الشغب السیاسی بالفوضی الاجتماعیة فلولا الإنحطاط الاجتماعی الشائع فی الشعوب ما وجد المستعمرون وأذنابهم ماءا عکرا للصید ولولا فساد السّاسة وأنانیة القادة ما زرحت الدول تحت کابوس ثقیل من الجهل والمرض والحرمان. فیشارک شهریار الأحداث السیاسیة بأشعاره وقد یعتلج فی صمیمها ما یعانی شعبه من ظلم واضطهاد یأتیهما الاستعمار وعملائه فیدعو الشعب إلی المحبة والوحدة.
إنّ الجواهری وشهریار یحاولان قدر المستطاع مراعاة سنة القدماء من جهة الشکل والقوافی ومن جهة أخری (المضامین) خلَعا حلة التجدید علی شعرها وسیلة للتعبیر عن أفکارهما المتأثرة بالأحداث المتوتّرة، منها: تشجیع الشّعب إلی دفع الأجانب، و إلی الوحدة والشهادة أو العمل الفدائی، والذی یعطی لنا زاویة نظرتهما فی المناوئة للاستعمار وأذنابهم.
بررسی شعر محمدرضا شفیعی کدکنی و عبدالوهاب البیاتی از منظر ادبیات تطبیقی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عبدالوهاب بیاتی، شاعر پیشتاز عرب و محمد رضا شفیعی کدکنی، ادیب، ناقد، شاعر و نویسندة توانمند فارسی در این عرصه جلوه ای از تطبیق و داوری را می نمایانند؛ چنانکه بین اشعار شفیعی کدکنی و البیاتی وجوه مشترک بسیاری در زمینه های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و به ویژه ادبی وجود دارد. آشنایی دیرینة شفیعی کدکنی با آرا و دیدگاه های البیاتی از رهگذر مطالعه، ترجمة آثار او و نیز شیفتگی اش نسبت به البیاتی سبب شد تا اشعار وی را به عنوان نمونة برتر و شخصیت او را به مثابه الگو قرار دهد و حتی در برخی موارد از وی تأثیر پذیرد و در مواردی دیگر، مشابه او بسراید.
این تحقیق با استفاده از روش توصیفی- تحلیلی و عمدتاً براساس نظریة بینامتنیت و با بررسی شواهد، به دنبال اثبات این فرضیه است که وجوه اشتراک در اشعار این دو ادیب، اتفاقی نبوده و حاکی از اثر پذیری شاعر معاصر فارسی از ادیب توانمند عرب است.
مفهوم زمان در شعر شاملو و ادونیس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
بشر، زمان را به دو صورت تجربه می کند: نخست، زمان بیرونی که ناپایدار و گذراست و نهایتا در چهره ی مرگ، نمودار می شود و دیگر، زمان درونی که آدمی با تصور شاعرانه ی آن می خواهد جاودانه بماند. پژوهش حاضر با بررسی تطبیقی سروده های شاملو و آدونیس، به چگونگی بازتاب مفهوم زمان، به منزله ی تجربه و تصویری مشترک، در شعر این دو شاعر معاصر اختصاص دارد. در آغاز، تعریف لغوی و اصطلاحی زمان و معرفی مهم ترین دیدگاه های مطرح شده در باب آن مورد توجه قرار گرفته، سپس اندیشه ی شاعران و دریافت آنان از گونه های زمان بررسی شده است. نتیجه ی این پژوهش نشان می دهد که شاملو و آدونیس، برای رستن از چنبره ی زمان و پیوستن به جاودانگی از شیوه هایی چون بازگشت به گذشته، اسطوره و عشق یاری می طلبند. هرآینه، نگاه مشترک دو شاعر به مقوله ی«زمان» همراه با افق دید وسیع شان از دغدغه های انسانی، می تواند گامی برای حرکت ادبیات امروز به سوی ادبیات جهانی تلقی شود.
بررسی تطبیقی جلوه های ملی گرایی در شعر شوقی و بهار(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
شوقی و بهار دو شاعر برجسته معاصرند که به سبب داشتن ویژگی های مشابهی چون هم زمان بودن، مسلمان بودن، زیستن در هنگامه استبداد سیاسی، درگیری با کشورهای استعمارگر، آزادی خواهی، داشتن مبارزات انقلابی، و تحمل تبعید و زندان، از نظر فکری و ادبی بسیار به هم نزدیک اند. این مشابهت به حدی است که به رغم بی خبری این دو شاعر از یک دیگر و این که هیچ نام و نشانی از یکی در دیوان دیگری به چشم نمی خورد، روح مشترکشان آن ها را کاملاً آشنا جلوه می دهد. دو روحی که در سایه تربیت اسلامی بالیده اند و به کمال رسیده اند.
بررسی تطبیقی اشعار این دو شاعر نشان می دهد که میهن دوستی و عشق به وطن از جلوه های بارز اندیشه آن هاست. بازتاب این وطن دوستی در اشعار ایشان آن چنان گسترده است که به عنصری سبک ساز و تعیین کننده در سطح محتوایی و زبانی شعر آن ها تبدیل شده است.
نگارندگان در این پژوهش کوشیده اند با یافتن نقاط تلاقی اندیشه این دو شاعر در عرصه ملی گرایی (ناسیونالیسم)، از خلال اشعار و اندیشه های آن ها، به تطبیق این رویکرد به مثابة یکی از رهیافت های فکری عصر حاضر بپردازند. در پایان نتایج به دست آمده در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
بررسی زمینه های نوستالژی در سروده های نازک الملائکه و فروغ فرخزاد(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوستالژی از اصطلاحاتی است که از علم روانشناسی وارد عرصه ی ادبیات شده است. در جستار پیش رو نگارندگان بر آنند تا با استفاده از شیوه ی توصیفی – تحلیلی به بررسی این پدیده ی روانی در سروده های دو شاعر معاصر عراقی و ایرانی «نازک الملائکه» و«فروغ فرخزاد» بپردازند. تحقیق نشان از آن دارد که اوضاع نابسامان سیاسی و اجتماعی روزگار شاعران، عدم توجه به زن، فاصله های طبقاتی، از دست دادن عزیزان و... باعث شده است که این دو شاعر به ناخودآگاه خود رجوع نمایند و با حسرت و دیدی تراژیک از آن روزگاران یاد کنند. مهمترین دستاورد پژوهش آن است که بن مایه های نوستالژیک، مانند اوضاع سیاسی و اجتماعی، یاد مرگ، یاد عشق، اندوه هبوط، یاد کودکی، یاد زادبوم، آرمان شهر، یاد عزیزان را در سروده های هر دو شاعر می توان یافت با این تفاوت که در بیان برخی مسائل تفاوت هایی نیز در کلام و اندیشه این دو شاعر دیده می شود.
قاضی نظام الدین اصفهانى و هم آوایى با عربى سُرایان(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
دستیابی به سرچشمه مضامین شعری سرایندگان، و نشان دادن اثرپذیری آنان از یکدیگر، هرچند کاری است ارجمند؛ ولی به سبب همانندی اندیشه های بشری سخت دشوار می نماید. در این میان، آنچه دیریاب است - امّا ناممکن نیست - نمودنِ همسان اندیشی ها و همسان سرایی هاست.
در مقاله حاضر، نگارندگان پس از مقدّمه ای کوتاه در بیان مسلّماتِ زندگى و آثار این دانشورِ ادیب و شاعر ذولسانین اصفهان در قرن هفتم هجری، با استناد به دست نویس های آثارِ او و با روش توصیفی - تحلیلی نشان داده اند که قاضى نظام الدّین اصفهانى، در میان شاعران عربى سُرا، سخت تحت تأثیرِ متنبّى است؛ هرچند در شعرِ او نمونه هایى از همسان گویى با شاعران دیگر - از جمله سیّد حمیرى، ارّجانى و... - هم یافت می شود.
بازتاب عنصرِ مکان در ادبیات زندان مطالعه موردپژوهانه: (ورق پاره های زندان بزرگ علوی و یومیات الواحات صنع الله ابراهیم)(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
زندان و ادبیّات وابسته به آن از دیرباز وجود داشته است. ادبیّات زندان، ناله جان های فرهیخته ای است که به دلایل مختلف سیاسی، اجتماعی و اعتقادی به زندان رفته و طعم حبس و اسارت را چشیده و با قدرت بیان، به ثبت لحظه های سخت و اندوه بار خویش پرداخته اند. این ادبیّات به دلیل طبیعت و ماهیّت خاصّ خود از جنبه های مختلف عناصر ادبی چون عنصر مکان، زمان و شخصیّت نیازمند بررسی دقیق است. از طرفی شناخت انواع مکان و راه و روش حضور آن در ادبیّات زندان و همچنین ارتباط و تأثیر آن بر این نوع ادبیّات نیز ملازم ممارست خاص است. نویسندگان در آثار هنری خود به مکان اهتمام ویژه ای داشته و آثار آنان با مکان روی دادن حوادث ارتباطی تنگاتنگ دارد. بزرگ علوی و صنع الله ابراهیم، دو نویسنده در حوزه ادبیّات زندان در ادب فارسی و عربی هستند. پژوهش تطبیقی حاضر در پی آن است که انگیزه های این دو نویسنده در روی آوردن به ادبیّات زندان، نحوه به کارگیری انواع مکان و نیز تأثیر این عنصر را بر ورق پاره های زندان بزرگ علوی و یومیات الواحات صنع الله ابراهیم مورد بررسی قرار دهد. با وجود همانندی بسیار در رویکرد این دو نویسنده به ادبیّات زندان، تفاوت های قابل ملاحظه ای هم بین آن دو وجود دارد و در خصوص به کارگیری انواع مکان، علوی بیشتر از مکان باز و اختیاری امّا ابراهیم از مکان بسته اجباری بهره جسته است. روش پژوهش در این مقاله، تحلیلی و توصیفی و بر اساس مکتب تطبیقی آمریکا است.
واکاوی شخصیّت «نی» و «حی»در منظومه نی نامه مولانا و داستان حی بن یقظان ابن طفیل(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عرفا و فلاسفه اسلامی در بیان افکار و اندیشه های خود همواره از رمز و نماد بهره می گرفتند؛ به گونه ای که در آثار شیخ اشراق سهرودی عارف و فیلسوف ایرانی رمز و نمادگرایی عرصه گسترده ای را اشغال کرده است. در این که رمز خاص زبان عرفا است شکی نیست. این امر در برگزیدن سبک تمثیلی مثنوی معنوی مشهود است و در آثار عرفایی چون سنایی و عطار نیشابوری دیده می شود؛ اما رمزگرایی در میان فلاسفه کم تر استفاده شده است. در این میان داستان «حی بن یقظان» به عنوان یکی از معدود داستان-های رمزی- فلسفی، مورد توجه فلاسفه ای چون ابن طفیل، شیخ اشراق و ابن سینا و پیش از این ها افلاطون قرار گرفته است. ابن طفیل و مولانا با به نمایش گذاشتن شخصیت های «نی» و «حی» ذات جستجوگر انسانِ در پی حقیقت گمشده را به تصویر کشیده اند. بدین سان مولانا و در مقابل، ابن طفیل دو شخصیت جداگانه یکی در حوزه عرفان و دیگری در حوزه فلسفه و اندیشه پدید آورده اند. نوشتار حاضر می کوشد تا در چشم اندازی تطبیقی و با روش توصیفی- تحلیلی، همگونی ها و ناهمگونی ها و ابعاد و وجوه این دو شخصیت را بر پایه مکتب آمریکایی ادبیات تطبیقی بررسی کند تا هم اندیشی های فلاسفه و عرفا و میزان قرابت و نزدیکی آن دو را نشان دهد.
تحلیل تطبیقی عنصر مکان و شخصیت قهرمان در مقامات عربی و فارسی با تکیه بر مقامات همدانی و حمیدی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
اثر پیش روی به تحلیل تطبیقی مقامه نویسی در ادبیّات عربی و فارسی و تأثیرپذیری مقامه نویسی فارسی از نوعِ عربی آن اختصاص دارد، به همین منظور، پژوهش حاضر بر آن است میزان کمّی عنصر مکان و نقش کیفی آن را همراه با شخصیّت قهرمان در مقامات همدانی و حمیدی بررسی کند تا: 1. شناختی کامل از محلّ حکایت هر مقامه در دو سطح مکانی کلان و خرد به دست آورد. 2. عملکرد شخصیّت قهرمان و تغییر چهرة او را در پیوند با مکان های رخداد ماجرا تحلیل کند. 3. میزان توانایی و ابتکار دو نویسنده را در چهره سازی از قهرمان با هدف هماهنگی وی با محیط پیرامون و پیشبرد موضوع مقامات بسنجد.
یافته های پژوهش، نشان می دهد که همدانی و حمیدی تلاش کرده اند، تصویرگر زیست محیط، آداب، سنن، تمدّن و فرهنگ قلمرو اسلام باشند. همدانی با طرح معضل گدایی و نیرنگ بازی به دنبال افشای شیوه های طرّاری در ممالک اسلامی است. در مقابل، حمیدی، مقامات خود را تنها به قصد تقلید و معارضه با مقامات همدانی نگاشته است؛ به همین دلیل نتوانسته مانند همدانی از قابلیت های مکان در طرح داستانی مقامات خود بهره ببرد.
بررسی تطبیقی نوستالژی در شعر عبد الوهاب بیاتی و شفیعی کدکنی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
نوستالژی یا دلتنگی برای گذشته، حالتی است روانی که به صورت ناخودآگاه در فرد ظاهر و تبدیل به یک اندیشه می شود. در عرصة ادبیات، این حالت برای شاعر یا نویسنده ای رخ می دهد که پیرو انگیزش های فردی یا اوضاع اجتماعی- سیاسی پیرامون خود، به نوعی احساس دلزدگی از زمان حاضر دچار می شود و اندیشة بازگشت به گذشته و خاطرات شیرینش را در سر می پروراند.
عبدالوهاب بیاتی و محمدرضا شفیعی کدکنی، به عنوان دو شاعر پرآوازة ادبیات معاصر عربی و فارسی و پرچمدار مکتب ادبی رمانتیسم، با توجه به شرایط فردی و اجتماعی عصر خویش به بازآوری خاطرات گذشته پرداخته اند و فضایی سرشار از دلتنگی و نوستالژی را به تصویر کشیده اند. نگارندگان در این پژوهش، با تأکید بر روش توصیفی- تحلیلی و رویکرد هرمنوتیک، به بررسی و تطبیق چگونگی نمود نوستالژی در شعر این دو شاعر پرداخته اند. برخی از یافته های پژوهش نشان داد که دو شاعر با توجه به مکتب رمانتیسم، در جلوه های نوستالژیکی مانند دوری از سرزمین، معشوق، کودکی، از دست رفتن ارزش ها و اسطوره ها اشتراک داشتند.
تجلیات المفارقة التصویریة بین معروف الرصافی و مهدی أخوان ثالث(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
تعدّ المفارقة تعبیراً لغویاً، تسمح للکاتب بالدخول إلى عالم النص الأدبی، وتؤدی مجموعة کبیرة من الوظائف التی تختلف مستویاتها من نصّ إلى آخر. ممّا جعلها آلة فعالة ومفتاحاً جوهریاً من مفاتیح النصّ، إذ لا یمکن إدراک طبیعة النصّ الأدبی ودلالاتها من دون فهم مصطلح المفارقة واستیعاب ردودها. و ذلک لأنّ المفارقة التصویریّة، تقوم على إبراز التناقض بین طرفیها؛ هذا التناقض الذی قد یمتدّ لیشتمل على القصیدة بِرُمَّتها وتنقسم إلى قسمین رئیسیین یصعب الفصل بینهما؛ المفارقة اللفظیّة و مفارقة الموقف الّتی من عناصرها البارزة، التضاد بین المظهر والمخبر. لقد کانا مهدی أخوان ثالث ومعروف الرصافی أصواتاً منفردة فی تاریخ الشعر الفارسی و العربی، وقارئ شعرهما یقدر علی أن یتلمس هذا التفرّد عن کلّ الأصوات الشعریة التی سبقته أو عاصرته أو جاءت بعده. تعدّدت أشکال المفارقة فی شعر أخوان و رصافی کما تعددت أغراضها، فقد تقوم هذه المفارقة علی استثمار ألفاظ اللغة وأصواتها و دلالاتها، وقد تکون بناءً فکریاً قائماً علی تحریک اللغة علی المستویین الدلالی والترکیبی، ویوجهانها نحو تجربتهما الشعریة و من خلالها استطاعا أن یمسکا بوعی قرّائهم لیوجهه کیف یشاء، فهو اسیر حرکة لغة الشاعر. المفارقة التصویریة تعتبر مقوّماَ من المقوّمات الشعریة فی الأدبین العربی والفارسی؛ الّتی وظّفها معروف الرصافی مهدی أخوان ثالث کعنصر فنّی لإبراز أفکارهما وعواطفهما، ووصفا خلالها، المجتمع الشعبی والکبت السیاسی والاستعمار فی عهدین البهلوی والعثمانی؛ هذه الآلیة الشعریة لدیهما تؤدی إلی الصحوة الشعبیة، وادهاش القارئ وتحفیزه علی تأمل النصّ و اعمال الفکر و الحواس للوصول إلی مرامی المنشئ. هذه الدراسة تبین مواضع المفارقة التصویریة عبر تحلیل شعر الرصافی وأخوان ثالث؛ والمنهج الّذی اعتمدنا علیه فی هذا المقال هو المنهج الوصفیّ التحلیلیّ.
التَّوظیف الرَّمزیّ للآلات الموسیقیه بین «عبد الغنی النَّابلسیّ وجلال الدِّین الرُّومیّ»(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
الرَّمز الموسیقیُّ أسلوبٌ من أسالیب التَّعبیر، لا یقابلُ المعنى ولا الحقیقه وجهاً لوجه، بل یقدِّم صوراً بدیلهً للأصل، ولکنَّه – أی الرَّمز- لا یکتفی بذلک، بل یتعدَّى الأمر إلى تقدیم فعالیَّهٍ رمزیَّهٍ عمیقه الدَّلاله فی معانیها ورؤاها.
ویتَّسمُ الشِّعر الصُّوفیّ، بشکلٍ خاصٍ، ببنیهٍ فکریَّهٍ معقَّدهٍ، ومتشابکهٍ فی الأدبین العربیِّ والفارسیِّ. فکان استخدام الرُّموز الموسیقیَّه وسیلهً للبوحِ والکشفِ عن المستترِ والمحجوبِ.
وقد احتفى الشَّاعران (النابلسیّ والرومیّ) بآلات الموسیقا مما لفت نظرنا إلیها. وظهرت ثقافتهما الشِّعریَّه، فی الحقیقه، اقتباساً من أفکار قرآنیه مثل نفخ الروح فی الجسد، وفهماً عمیقاً لقدره الرَّمز الموسیقیّ وفاعلیته فی إخفاء المعانی والأفکار والآراء.
وقدتنوَّع استخدام الشَّاعرین للتَّوظیف الرَّمزیّ للآلات الموسیقیَّه،فتشابها تارهً، واختلفا تارهً أخرى، وحرص کلٌّ منهما على تعمیق خاصیَّه التَّواصل بین الفکر المبدع(الشَّاعر)، والفکر المتلقی من خلال النَّغمات النَّاطقه بالأسرار، والخفایا الإلهیَّه التی تطلقها الآلات الموسیقیَّه، وتأویلها وفق هذا النَّحو.
تحلیل تطبیقی عنوان داستان در آثار صادق هدایت و زکریا تامر(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزههای تخصصی:
عنوان داستان، آستانة ورود به دنیای پر راز و رمز متن محسوب می شود. بنابراین باید به گونه ای هنرمندانه انتخاب شود که بتواند با کمیت و محدودیت خود، کیفیت متن را به نمایش بگذارد. گاه عنوان نوری بر دنیای متن می تاباند و محتوای کلی آن را روشن می نماید؛ گاهی نیز همچون حجابی بر دنیای متن قرار می گیرد و نه تنها هیچ نشانی از آن در اختیار مخاطب قرار نمی دهد، بلکه در ذهن وی تنش ایجاد می کند و او را به سوی متن می کشاند. در این پژوهش، مهم ترین مؤلفه های متنی و برون متنی که در گزینش عنوان در داستان های صادق هدایت و زکریا تامر مؤثر بوده است، بررسی و با مقایسة تحلیلی- توصیفی، خوانشی مبتنی بر ساختار و محتوای عنوان داستان ها و رابطة آن با عناصر درون متنی و عوامل برون متنی ارائه می شود. در مجموع، می توان گفت این عناوین از سویی نشان دهندة آشنایی دو نویسنده با انواع شگردهای بلاغی است و از سوی دیگر می تواند انعکاس دهندة مشکلات و شرایط دشوار زندگی مردم و فرهنگ رایج در عصر دو نویسنده باشد که با بیانی متفاوت در عنوان انعکاس یافته است. البته عناصر متنی و ادبی که برای پوشیدگی معنای متن و یا فشرده کردن آن در عنوان، به کار گرفته شده است، با عوامل متعددی از جمله کوشش برای جذب مخاطب و گاه اقتضای شرایط بستة سیاسی (برون متنی)، در پیوند است.