فیلتر های جستجو:
فیلتری انتخاب نشده است.
نمایش ۴۱ تا ۵۰ مورد از کل ۵۰ مورد.
حوزه های تخصصی:
نام داستان، کلیدی است که نویسنده به صورت خودآگاه در اختیار خواننده قرار می دهد تا با استفاده از آن، خود بتواند به زوایای پنهان جهان ذهنی نویسنده و نیز دنیای پر رمز و راز متن راه یابد. با توجّه به عنوان، مخاطب می تواند به توانایی، باریک اندیشی و هنرمندی نویسنده در انتقال مفاهیم متن به صورت فشرده و نیز دیدگاه او دربارة عناصر و مفاهیم داستان پی ببرد. از آن جا که رویکرد هرمنوتیکی در تحلیل چرایی نام گزینی داستان، از جامعیتی نسبی برخوردار است، در این پژوهش از طریق خوانش هرمنوتیکی به تبیین و تحلیل تطبیقی عنوان داستان پرداخته شده است و مهم ترین مؤلّفه هایی که بر گزینش عنوان داستان در مجموعة سه قطره خون اثر صادق هدایت و مجموعة ربیع فی الرّماد اثر زکریا تامر مؤثّر بوده، مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. به طور کلّی می توان گفت که دو نویسنده زبانی شاعرانه دارند و جایگاه عنوان و ارتباط آن با متن در دو مجموعه تا جایی است که گاه بدون فهم آن نمی توان به معنای متن پی برد.
گفتگو: ریچ لاگسدون، کاشف گنجینه پنهان ترس ها
منبع:
آزما آذر ۱۳۸۴ شماره ۳۹
حوزه های تخصصی:
فراسوی تنزیل
متناقض نمای «ناطقِ اَخرس» مولانا و تأثیر هرمنوتیکی آن بر کثرت آفرینندگی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
عرفایی که سکوت را یگانه راه «گفتن» از خدا می دانند، بیشترین سخن عرفانی را گفته اند. مولانا از «پرگفتارترین خموشان» در پاسخ به چرایی این عملکرد، کثرت آفرینش را ثمره «گفتن» از بحر معنا می داند. بحری که شرط ورودش خموشی است و پس از وصل هم، مقایسه فهم بسیط و پیشامفهومی بحر در مقابل برونداد نارسای زبانی، باعث حیرت و ادامه سکوت است؛ اما «ماهیان» بحر به «ناطقِ اَخرس» موصوف اند. گادامر با متافیزیک زدایی از «کلمه درونی» آگوستین (بحر معانی مولانا) جهان روایی هرمنوتیک را حاصل تقابل دو نطق می داند: نطق درونی که سراسر موضوع یا اسکلتِ خالیِ اندیشه است و نطق بیرونی، که گفتاری است همواره عقب مانده از «قصد» درونی؛ جبران این عقب ماندگی، جستجوی دائم کلمه مناسب (تفکّر) و گفتگوهای گونه گون برای بیان حداکثری ما فی الضمیر (پرکردن اسکلت خالی اندیشه) و حاصل آن خصوصاً در امور «بی تصویر» و «رازآلود» عرفانی، تصویرگری، تمثیل آوری و شرح و بسط کلام و درنتیجه، کثرت آفرینش است
بررسی هرمنوتیک اشلایر ماخر در اشعار جان کیتس(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
فردریش اشلایر ماخر، نخستین پژوهشگری بود که نظریه ی عام تفسیر را مطرح نمود. از نظر او هرمنوتیک براساس دوشاخص موازنه و تنزیل استوار است، موازنه به قیاس مفاهیم وکلمات می پردازد وتنزیل به معنای تجسم جسمانی هرچیز در عالم مکان می باشد. در حقیقت، تنزیل تجسم عینی آن چیزی است که در عالم معنا تجلی دارد. در هردو مفهوم نوعی نونگری به مفاهیم وتعینات گذشته مشهود است. به عبارت دیگر، این شیوه های جدید نگریستن به عالم طبیعت و اشیاء راه را برای مشاهدات و دریافت های تازه ای هموار می سازد که اگرچه به سرعت تحقق نمی یابند، لیک خوانندگان را بر آن می دارد تا با تأمل بیشتر در مفاهیم جدید به درک بهتر آنها نائل آیند. از این حیث، درنگ و تعلل در درک مفاهیم جدید از ویژگی های اصلی نظریه تفاوط ژاک دریدا به حساب می آید. لذا این مقاله می کوشد تا نشان دهد هرمونتیک ، کنش کلامی و تفاوط به چه شیوه هایی با یکدیگر ارتباط دارند وچگونه در اشعار کیتس نمایان شده اند؟
تحلیل هرمنوتیکی نقش عناصر فرهنگی در درک زیبایی-شناسی شعر عربی قدیم(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
درک زیبایی در شعر عربی دوره پیش از اسلام اگر با شناخت عناصر فرهنگی همراه نشود در فرم و تصویر محدود خواهد شد. در باب اشعاری که از ویژگی، سبک ها و معانی این اشعار تقلید کرده و بر همان منوال پیش رفته است نیز وضع چنین است. درک زیبایی شناسی فارسی زبانان از چنین اشعاری در صورتی که با دانش پیش زمینه ی فرهنگی همراه نباشد، سطحی و در حد همان وزن و قافیه خواهد بود. از دیدگاه رویکرد هرمنوتیک فلسفی در باب اشعار عربی معناگرا، حکمت آمیز و عرفانی، همانند اشعار فارسی همسان، شناختِ متناسب فرهنگی و همچنین جنبه های فرازمانی و قابلیت اطلاق در معنا باعث می شود تا خواننده، از زیبایی های نهفته در عالم معنایی شاعر نیز بهره مند شود. در این اشعار به دلیل اشتراک فرهنگی موجود، خواننده درک زیبایی شناسی کاملی دارد؛ زیرا عناصر فرهنگی همسان به عنوان عامل جهت دهنده ی پویا، حضور فرازمانی داشته و خواننده می تواند با حاضرسازی این عناصر، درک زیبایی شناسی عمیق تری داشته باشد. در این حالت اشعار عربی مورد نظر در حقیقت تفاوتی جز زبان ظاهر با اشعار فارسی ندارند.
تا جزایر ناخودآگاه تحلیل پنج داستان از مثنوی(مقاله علمی وزارت علوم)
حوزه های تخصصی:
«تا جزایر ناخودآگاه» نوشتاری است تحلیلی درباره پنج داستان مهم از دفتر اول مثنوی مولوی. تأویل این پنج داستان («شاه و کنیزک»، «وزیر و شاه جهود متعصب مسیحی کش»، «شیر و نخچیران»، «طوطی و بازرگان»، «پیر چنگی و عُمر») دربرگیرنده ساختار مشترکی از دیدگاه تأویل است. تأویل، با توجه به نشانه های موجود در متن، می تواند پلی باشد از جهان صورت به عالم معنا. درحقیقت در تأویل، معنا کشف نمی شود، بلکه بازآفرینی می شود. با توجه به این که مثنوی از متون باز و سیال است، داستان هایش ظرفیت تأویل دارند.
این مقاله، با استناد به نشانه های موجود در متن و تأویل صورت داستان ها، به ساختاری مشترک و هدف مند در زمینه شناخت انسان می رسد. همچنین، با استفاده از جدول ها و بررسی آن ها، این نتیجه به دست می آید که شخصیت های پویا در این داستان ها، نمادهایی از نفس واحد بشرند که برای رسیدن به کمال، مسیر مشترکی طی می کنند. آن ها از «نیمة خودآگاهی» به سمت «خودآگاهی» رشد می کنند و درنهایت، به مرحله «ناخودآگاهی» می رسند. «ناخودآگاه» از اصطلاحات رایج در روان شناسی یونگ است که در این پژوهش، با واژه «فنا»، که از اصطلاحات رایج صوفیه است، مطابقت دارد.