این نوشتار می کوشد تا انواع ترجمه را از دو دیدگاه زبانی متفاوت بررسی کند : 1-انواع یا قالبهای زبانی 2-ساختارهای زبانی . در دیدگاه نخست ، انواع متعددی از ترجمه بررسی می شود که از آن جمله می توان ترجمه های منظوم ، شفاهی ، ادبی - فنی ، محدود ، جامع ، ماشینی ، یکدست ، معکوس و … را نام برد ، در دیدگاه دوم - مهمترین دیدگاه - شش نوع ترجمه ارائه می شود : لفظ به لفظ (word - for- word) 2- تحت اللفظی (Literal) 3- معادل یا وفادار (Equivalent or Faithful) 4-معنایی (semantic) 5-آزاد (free) 6-انشایی یا اقتباس (Adoptation) . در این شش نوع - روش - با ذکر شواهدی از نمونه های ترجمه شده آیات قرآن کریم تلاش می شود ترجمه با موضوعاتی چون ساختارهای زبانی ،انسجام ، همایش یا هم نشینی ، واحد ترجمه ، زبان معیار ، تعادل در ترجمه ، ترتیب عناصر نحوی در زنجیره کلام ، تاثیر زبانی مبدا ، وابستگی به زبان مبدا و مقصد ، بلاغت ، حذف و اضافه ، کاربرد روشهای متفاوت ترجمه و … توصیف می شود.
هدف این مقاله پاسخ به یک سوال است: در سنت ترجمه ادبی در ایران، متن ادبی به چه روش ترجمه می شود ؟ پاسخ به این سوال ، پاسخی است توصیفی و نه تجویزی. روش ترجمه متن ادبی مبتنی بر دو اصل است: اصل اول تضمین کننده ادبی بودن ترجمه است با معیارهای فرهنگ مقصد و اصل دوم تضمین کننده ترجمه بودن ترجمه است و ترجمه ادبی برآیند دو گرایش است. گرایش به سوی ثبات یعنی ایجاد شباهت صوری بین اجزای متن اصلی و اجزای متناظر آنها و در ترجمه و گرایش به سوی تغییر یعنی ایجاد شباهت معنایی با ایجاد تغییرات در سطوح مختلف به نحوی که اصل اول رعایت شده باشد. مترجم ادبی گاه به سوی ثبات و گاه به سوی تغییر گرایش می یابد و تفاوت میان مترجمان در تشخیص این نکته است که کجا به ثبات و کجا به تغییر گرایش پیدا کرده و چگونه بین دو اصل فوق تعادل یا سازش برقرار کنند.
واژهء سفر در ادبیات با exotism به معنى غیربومى همراه است. این کلمه پس از قرن نوزدهم در ادبیات فرانسه رواج پیدا کرد، آن هم به دلیل سفرهاى متعدد نویسندگان به نقاط مختلف، از جمله به مشرق زمین. ره آورد این سفرها یک سلسله پندارها و عبارات قالبى بود که بعضى از آنها هنوز در ادبیات فرانسه به کار مى رود. اینها از سویى ناشى از میل به غربى سازى شرق در نزد اروپاییان است و از سوى دیگر بیانگر نوعى بینامتنى. پندارهاى قالبى از شرق متکى بر مجموعه اى از اعتقادات و برداشت ها از فرهنگ و تمدن شرق و مقایسهء آنها با آداب و رسوم غربیها است. در برخورد دو فرهنگ، چنانچه نویسنده دگربودگى را به راحتى نپذیرد، این پندارها جنبهء منفى پیدا مى کنند. در قرن بیستم چون تعداد نویسندگانى که در آثارشان از شرق سخن مى رانند به مراتب بیش از قرن نوزدهم است و بسیارى از آنها نویسندگان شرقى ولى فرانسه زبانى هستند که به تجلیل از ارزش ها، فلسفه و اندیشه هاى شرق پرداخته اند، تصویرى که از مشرق زمین در ادبیات فرانسه ارائه مى شود متفاوت با آن چیزى است که در ادبیات قرن نوزدهم مى بینیم.
با نگاهى بر تاریخ و ادبیات فرانسه مى توان دریافت که انسان قرن هجدهم میلادى سرشار از شوق گردشگرى، اکتشاف، ماجراجویى سفر و بالاخره جستجو در ناشناخته ها و سرزمین ها و افق هاى دوردست بوده است. همین امر موجب شد تا دامنهء انتشار سفرنامه ها و مجموعه آثار حاصل از تجربیات و مشاهدات سفر در سطح جوامع اروپایى گسترش یابد. بدیهى است ادبیات داستانى بستر بسیار مناسبى براى به تصویرکشیدن تاثیر پدیدهء سفر در توسعهء جغرافیاى نوین اقتصادى و ایجاد تغییرات روبه افزایش در فرهنگ و تمدن کشورها بوده است. این مقاله با پژوهش در مهم ترین رمان هاى قرن هجدهم میلادى، به بررسی تاثیر متقابل سفر بر ادبیات داستانى این قرن در اروپا و به خصوص در کشور فرانسه مى پردازد، ادبیاتى که با به هم آمیختن واقعیت و تخیل و خلق اسطوره هاى جدید میدان وسیعى به شوق سفر و ماجراجویى مى دهد و خود نیز در این راستا متحول مى گردد.
مقاله حاضر کنش زبانی دو زبانه های آذری زبان و تک زبانه های فارسی زبان را در فرایند یادگیری زبان سوم مورد بررسی قرار می دهد. پژوهش های موجود درباره توانایی های فرازبانی و شناختی زبان آموزان کودک حاکی از این است که دو زبانه ها با توجه به کسب تجارب قبلی در یادگیری زبان دوم، در فراگیری زبان سوم موفق تر بوده و کنش زبانی آنها متفاوت تر از تک زبانه ها خواهد بود.در این تحقیق کنش زبانی دو گروه ده نفری از دو زبانه های آذری زبان و تک زبانه های فارسی زبان پس از آموزش های لازم مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بدست آمده و تجزیه و تحلیل آماری داده ها نشان می دهد که دو زبانه ها به کمک آگاهی های فرازبانی و تجارب قبلی و با استفاده از تشابهات و تفاوت های بین دو زبان، در فراگیری زبان سوم موفق تر هستند.