در این مقاله توصیف اولیهاى از وضعیت آموزش و پژوهش در رشته روابط بینالملل در ایران ارائه شده است. بدین منظور سابقه مطالعات بینالمللى در ایران و اقدامات به عمل آمده براى توسعه قلمرو مطالعاتى روابط بینالملل و تأسیس رشتههاى آن در ایران پس از انقلاب اسلامى بررسى گردیده و سپس وضعیت آموزش، پژوهش و ظرفیتهاى موجود در فرهنگ بومى و دینى تبیین شده است.
در این مقاله سرّ خانه نشینى امیرمؤمنان على (ع) پس از رحلت پیامبر(ص) قیام کردن آن حضرت براى دستیابى به حکومت،لى رغم آنکه از سوى پیامبر به این مقام نصب ده بود، مورد بحث قرار گرفته است. در این ژوهش این نظریه که امام على رغم آنکه به قام ولایت نصب شده، ولى تنها در صورت ذیرش و رضا یت مردم مى تواند متصدى این نصب شود، نقد و بررسى شده است.
از آنجا که نظریهء فوق مستند به سخنانى ازمیرمؤمنان (ع) است، نقد و بررسى وشکافانهء هر یک از این مستندات موردوجه قرار گرفته و نصوصى که ناظر به «حکم رعى» است، از نصوصى که ناظر به «بیان رایط اجتماعى» است، تفکیک شده، با این وضیح که نمى توان از مباحثى که جنبهء جامعه ناختى دارد به استنتاجات فقهى رسید.
در این نوشته از قدرت، مصلحت جامعهءسلامى و مقبولیت در نزد مردم به نوان عوامل مؤثر در به دست گرفتن کومت یاد شده است.
تعامل «روحانیت و قدرت سیاسى» ازموضوعات مهمى است که در طول تاریخ مورد توجه عالمان و اندیشمندان شیعى بوده است. چه اینکه در مقام عمل نیزشرایط متفاوت گاه تعامل مثبت و گاه تعامل منفى را ایجاب نموده است.
«جمهورى اسلامى ایران» تجربه اى بى نظیر در عرصهء تعامل روحانیت شیعه وقدرت سیاسى به شمار مى رود. بررسى مبانى این تعامل، محدوده، نقاط قوت وضعف آن از مباحث مهمى است که این تجربه را قرین موفقیت کامل خواهد کرد.
نویسندهء محترم مقاله به بررسى محققانه و منصفانهء این تعامل پرداخته وخواستار تأمل جدّى در این عرصه شده است. در این نوشتار نتایج مثبت و موفق این تعامل ونیزکاستى ها و آسیب ها موردبررسى قرار گرفته است.
گشودن باب این بحث در مجله حکومت اسلامى مى تواند آغازى براى طرح دیدگاه هاى دیگرى باشد که از یک سوبرمبانى تفکر شیعى متکى است و ازسوى دیگر بر تداوم جایگاه رفیع روحانیت و نیز اقتدار نظام سیاسى جمهورى اسلامى تأکید دارد.
از جنگ، تعریف واحدى نشده است. اصولاً از هیچ واژه مربوط به حوزه علوم انسانى، مفهوم یکسانى وجود ندارد؛ از این رو، هرکس و هر اندیشهاى جنگ را به گونهاى تعریف مىکند که با تعریف دیگرى ناسازگار است. تعدد در تعریف جنگ، تنوع در طبقهبندى و انواع آن را نیز پدید مىآورد. به همین نسبت، انگیزه جنگ نیز متفاوت است و بر سر انگیزه مشروعیت جنگ اتفاق نظر نیست. مقاله حاضر مىکوشد، تعریف جامعتر و قابل قبولتر از جنگ، انواع و انگیزههاى آن، با تکیه به جنگ تحمیلى ارائه کند.
در این نوشتار سخن از نسبت جامعهی دینی با امنیت روانی، اقتصادی و اجتماعی رفته است و به منظور ارزیابی این نسبت جستار از دو پرسش آغاز میگردد و پس از پاسخ یابی به آنها نسبت جامعهی دینی با مقولهی امنیت به کاوش گرفته شده است. از آنجایی که امنیت، و به ویژه امنیت اجتماعی، همچون تابع متغیر، هم از حیث شاخصهها و مؤلفهها و از نظر کارکرد، عمل میکند. طبعا شاخصهها و مؤلفههای ساختاری و کارکردی آن در ادوار گوناگون رشد اجتماعی بشر و جوامع انسانی و به تعبیر دیگر ادوار تمدنی، متفاوت میباشد؛ چنانچه در گذشته نیز چنین بوده است. از این روی، رویکرد جامعهی دینی به امنیت، با توجه به هویت متغیر و سیال آن معنا پیدا میکند و در این نوشتار از همین زاویه بدان نگریسته شده است. در این راستا برای امنیت اجتماعی دو ساحت بیرونی و درونی ترسیم میگردد، که در ساحت درونی، معنویت و امنیت روحی - روانی همچون پایهی بنیادین امنیت اجتماعی شناخته شده است و در ساحت بیرونی مؤلفه و شاخصههای چندی را برای تأمین و تحقق امنیت اجتماعی و مکانیزم عمل آنها برشمرده و مورد ارزیابی قرار گرفته است؛ که از شمار آنهاست:
1 ) دستگاه قضایی مستقل؛
2 ) امید به آینده؛
3 ) قانون مندی رفتار؛
4 ) برابری و توازن در برخورداریها.
در هر یک از این دو ساحت و زیرمجموعههای آنها، ایستار دین و جامعهی دینی نسبت بدانها بازگو گردیده است و در پایان به این نتیجه میرسد که جامعهی دینی در فقدان امنیت اجتماعی نمیتواند الگو باشد. به همین خاطر امنیت اجتماعی - روانی از شمار کلیدیترین اهداف و برایند جامعهی دینی دانسته شده است.