آرشیو

آرشیو شماره ها:
۷۶

چکیده

متن


در حوزة سیاست، میراث امام، جمهوری اسلامی است. جمهوری اسلامی هم دو قید دارد: یکی جمهوری که امروز از آن تعبیر می‌کنیم به مردم‌سالاری و یکی هم اسلامی که بعضاً تعبیر می‌کنند به دینی و من فکر می‌کنم تعبیر صحیح‌ترش، همان مردم‌سالاری اسلامی است. احساس من این است که به هر حال مردم‌سالاری در دنیا به صورت مطلق هیچ‌وقت تحقق پیدا نکرده است، یعنی مردم‌سالاری بی‌هیچ قید و شرط. حتی در یونان باستان هم نبوده است. مردم‌سالاری در یک محدوده‌ای است، یعنی یک ارزشهایی را پاسداری می‌کند. امروز هم مردم‌سالاری قیود بسیار زیادی را در مکاتب فکری مختلف پذیرفته است. مردم‌سالاری به تنهایی سر از دیکتاتوری اکثریت در می‌آورد. به عنوان مثال شما فرض کنید در کشور عربستان، اکثریت جامعه عربستان تصمیم بگیرند یک ظلمی را و یک جفائی را و یک اجحافی را بر اقلیت شیعه آنجا بار کنند، یا در بحرین بالعکس، اکثریت شیعة بحرین بخواهند ظلمی را در حق اقلیت سنی آنجا اعمال کنند؛ مردم‌سالاری به تنهایی نمی‌تواند جوابگوی آن باشد. مردم‌سالاری ضامن عدم دیکتاتوری اکثریت نیست. پس ما حتماً باید محدوده‌ای را، و محدودة ارزشهایی را به عنوان محدودة فراز و فرود رأی اکثریت لحاظ کنیم. این محدوده در نظام لیبرال دموکراسی، ارزشهای لیبرالیسم است. یعنی جمهور، آزادند تصمیم بگیرند و رأیشان البته ملاک عمل است و نه ملاک حقیقت؛ ملاک عمل است در محدودة ارزشهای لیبرالیسم. یا مثلاً فرض کنید در دموکراسیهای اجتماعی، سوسیال
دموکراتها یا سوسیال دموکراسی، محدودة دخالت اکثریت را در محدودة ارزشهای سوسیالیزم تعریف می‌کند. یا جمهوریهای خلق که در شوروی سابق بود یا امروز در چین وجود دارد، محدوده را ارزشهای خلق تعریف می‌کند. تعبیرهای دیگری و قیود دیگری هم ممکن است باشد، مثل دموکرات مسیحیها. دموکرات مسیحیها به نوعی دموکراسی دینی هستند و محدودة دینشان،
محدودة دین مسیحیت است. ارزشهای مسیحیت را دایرة بالا و پایین آمدن و تصمیم‌گیریهای اکثریت می‌دانند.
اینکه من گفتم تعبیر درستش، مردم‌سالاری و دموکراسی اسلامی است، چون مردم‌سالاری مسیحی هم داریم. می‌دانید، حزب دموکرات مسیحی سالهای سال در آلمان حکومت می‌کرد و اساساً مسیحیها بعد از فتوای پاپ در 1930 ورودشان به عرصة انتخابات را آزاد اعلام کردند و وارد شدند. این میراث ماست. یعنی دموکراسی دینی، مردم‌سالاری دینی که به تعبیر صحیح‌ترش گفتم مردم‌سالاری اسلامی. اینجا محدودة قید و محدودة ارزشها، محدودة اسلام است. البته اسلام نگاههای متفاوتی دارد. ما اسلامی داریم که برداشت اخلاقی‌هاست. اسلامی داریم برداشت اصولی‌هاست. اسلام شیعی هم داریم. اسلام اهل سنت داریم. آن چیزی که ما می‌گوییم به عنوان میراث امام و در منظر امام است. جمهوری یعنی مردم‌سالاری در محدودة ارزشهای دین که دین ما و دین جامعة ما اسلام است. یک نکته هم اضافه کنم: اساساً این مطلب در دایرة بحث دینی نیست، حتی بیرون از دموکراسی است. چون خود دموکراسی نمی‌تواند ارزش خودش را از رأی جمهور بگیرد. سر از پارادکس درمی‌آورد. دور پیش می‌آید. به تعبیری به یک تناقض صدر و ذیل یا به تعبیر صحیح‌تر به یک دور می‌افتد. شما اگر بگویید رأی مردم مطاع است، چرا؟ چون مردم می‌گویند. اینکه دور پیش می‌آید. ما، در اینکه چه نوع حکومتی داشته باشیم ـ نه اینکه مردم‌سالاری چگونه است ـ چه نوع حکومتی داشته باشیم، این را از دین می‌گیریم. اما دین را از کجا می‌گیریم؟ دین را هم با عقلمان ثابت می‌کنیم. پس یا با واسطة دین یا به طور مستقیم از عقل می‌گیریم. اساساً فلاسفة سیاسی هم هیچ کدام نیامده‌اند آراء خودشان را، وقتی که می‌خواهند بگویند حقیقت است و درست است به رأی اکثریت بگذارند. آراء سیاسی در محدودة ذهن انسانها شکل می‌گیرد. پس این عقیدة سیاسی امام بود که جامعة ایران هم با درصد بالائی آن را پذیرفت.
من احساس می‌کنم امروز هم اکثریت مطلق، ضامن بقای جمهوری اسلامی است. قید دین به عنوان دین اسلام و محدودة ارزشهای دموکراسی در دین، محدوده‌ای ارزشهایی است که دموکراسی در آن می‌تواند تأثیرگذاری کند و این به عنوان میراث امام است. به هر حال انتظار این است که این محدوده حفظ شود، چون هر گامی که ما را از جمهوری اسلامی، از قید اسلامش یعنی اسلام امام دور کند یک گام یا به سمت لیبرال دموکراسی رفته‌ایم، یا به سمت سوسیال دموکراسی رفته‌ایم یا به سمت اسلام طالبانی رفته‌ایم. ممکن است اسلامهای دیگری هم دیگران تعریف بکنند.
البته من فکر می‌کنم راه ما با اندیشة امام باید شیوة اجتهادی باشد. در طول تاریخ، بعد از اینکه پیامبر عظیم‌الشأن اسلام از دنیا رفتند و حکومت اسلامی و جامعه و تمدن اسلامی دوره‌ای پشت سر گذاشت، به سه نحلة بسیار بزرگ برخورد می‌کنیم و سه نوع نگاه را با اندیشة اسلام و اندیشة پیامبر اسلام(ص) مواجه می‌بینیم. یک نگاه، نگاه سلفی است. نگاه سلفی برای سؤال جدید
جمهوری اسلامی دو قید دارد: یکی جمهوری که امروز از آن تعبیر می‌کنیم به مردم‌سالاری و یکی هم اسلامی
آن چیزی که بقای اندیشه امام را در جامعه حفظ می‌کند، اجتهاد در اندیشه امام است
مردم‌سالاری ضامن عدم دیکتاتوری اکثریت نیست
پاسخهای از پیش داده شده می‌خواهد. یعنی می‌خواهد اگر امروز با فرازی مثل بیمه مواجه شد، جوابش را در متونش به عنوان پاسخ از پیش داده شده ببیند. نگاه دوم نگاهی است که صرفاً به قیاس و استحسان رو می‌آورد. یعنی برای سؤال جدید خودش را از تمام منابع گذشته بی‌نیاز می‌بینند، و به استحسان، استصلاح که همان مصالح مرسله باشد و به قیاس روی می‌آورد. این دو نحله در میان اهل سنت بسیار پررنگ بوده است. نحلة اول حنبلیها و نحلة دوم ابوحنیفه و تیپهای دیگری جلوه می‌کند حتی در مباحث کلامی هم این را می‌بینیم. یک جریان ظاهری و اشعری ـ که حالا باز اشاعره نسبت به جریان ظاهریه، یک پله عاقلانه‌تر برخورد کردند ـ و پیش از آن و در مقابل آن جریان معتزله را می‌بینید که به مبانی عقلی رو می‌آورد، البته عقلی که خودشان استنباط می‌کنند. اما راه ائمه ما، در میان این دو راه است. نه قیاس محض است نه استحسان محض است و نه بازگشت به متون به عنوان منابع و به عنوان جایی‌که جوابهای از پیش تعریف شده در آن وجود دارد. ائمه به اجتهاد رو می‌آورند. یعنی برای سؤالهای جدید به دنبال پاسخهای جدید مبتنی بر مبانی گذشته هستند، مبتنی بر مبانی اصیل دینی. این وضعیت در جامعة امروز ما با اندیشه امام هم وجود دارد: انقطاع کامل، برخورد سلفی و یا اجتهاد.
آن چیزی‌که بقای اندیشة امام را در جامعه حفظ می‌کند، اجتهاد در اندیشة امام است. اما باید مراقب بود که اجتهاد، ثابتاتی دارد. هر حرکتی، اجتهاد نیست و باید حتماً ثابتات را بشناسیم. بر ثابتات تکیه کنیم و با حفظ آن در فضای امروز جامعة خودمان اجتهاد کنیم. این اجتهاد کار چه کسی است؟ کار هر مجتهد در اندیشة امام است. یعنی هر کسی که احساس می‌کند در این اندیشه ثابتاتی وجود دارد، ثابتات را می‌شناسد به ثابتات باور دارد و این گام را برمی‌دارد.
این کار کسی است که مطالعه کرده باشد و مجتهد باشد و در حقیقت اجتهاد در اندیشة امام بکند. با همین قید و با همین صداقت. نه به اسم اجتهاد بخواهد برود همه‌چیز را عوض کند. خیلی وقتها ما وقتی نمی‌توانیم خود موضوع را عوض کنیم، به اسم آن موضوع یک چیز دیگری بیان می‌کنیم. این کار غلطی است. ما باید در اندیشة امام اجتهاد کنیم. به نظر من راه آیندة ما از این مسیر است.

تبلیغات