حروف جاره به لحاظ داشتن وضعیتی خاص در میان حروف، برای ایجاد معانی خود، نیازمند ارتباط با دو لفظ دیگرند. از این پدیده نحویان با عنوان «تعلق حروف جر» تعبیر کرده¬اند. با عنایت به این مناط نیاز نداشتن حروف جری که به صورت زائد، و یا احیاناً در دیگر معانی به کار می¬روند، نیز استعمال غیر حرفی برخی از این حروف، تفسیر می¬گردد. در بیشتر موارد، تعیین متعلق به آسانی صورت می¬گیرد. اما گاه استفاده از حروف جر، در کلام از حالتی غیر معمول برخوردار بوده که در این مورد قرائن عقلی و نقلی و احیاناً سیاق و جز آن، مفسر را برای تعیین متعلق کمک می¬کند. یافتن و تعیین متعلق این حروف در درک صحیح معنا تأثیر گذار است و گاه با تعیین متعلقات گوناگون، عبارت به چند وجه، قرائت می¬شود.
اثر تفسیری ملّاصدرا در میان دیگر آثارش مزیّت ویژهای در رهیافت قرآنی او داشته و چگونگی راهیابی حکمت صدرایی به پیشگاه تفسیر قرآن را بهتر نشان میدهد. دقت در مواضع تلاقی تفسیر و فلسفه، تأثیر فلسفه در تفسیر را پیش چشم ما قرار میدهد.
این نوشتار، گوشههایی از فهم و تفسیر ملّاصدرا از آیات الهی را، که مبتنی بر بحث علم در فلسفه و حکمت متعالیه بوده است، ارائه میکند. مسائلی نظیر عدم اکراه در دین، عدم امکان تسمیه ذات احدی، لهو و لعب بودن دنیا، راز سهگانه بودن اصناف مردم (اصحاب مشئمت، میمنت و سابقون)، چگونگی فریب خویشتن، مراد از نور مؤمن، فرق قرآن و فرقان و تمایز امت خاتم از سایر امتها، همگی بر پایه بحث علم در حکمت متعالیه، پاسخی خاص دارد. در این بحث، «وما رمیت اذ رمیت» معنا میشود و وجوب رزق مقدر برای مخلوقات اثبات میگردد.
متشابهات قرآن در حوزه صفات الاهی در طول تاریخ اندیشه اسلامی، شاهد مناظرات فراوانی بوده است. از دو رویکرد کلی عقل گرا و ظاهرگرا در این باره، سلفیان (پیروان ابن تیمیه) به رویکرد دوم تعلق دارند و رای خود را دیدگاه اصیل اسلامی می دانند و سایر دیدگاه ها را بدعت تلقی می کنند. در این مقاله با تکیه بر مصادر مهم سلفیان، تقریری تازه از دیدگاه آنان در پنج بند ارائه شده است: نفی رویکرد تاویلی از سلف، نفی رویکرد تفویضی از سلف، ظاهرگروی در فهم قرآن و نفی استعمال مجاز در معانی آیات، پشتوانه روایی ظاهرگروی در آیات صفات و بالاخره راهکارهای نفی تشبیه در عین تفسیر ظاهری، شامل نفی کیفیت در توصیف خدا، تفکیک میان تفسیر و تاویل و نهایتاً تحلیل مفاهیم مشترک میان خدا و انسان. در پایان ضمن نقد این بندها آمده است که اولاً، ادعای نفی تاویل و تفویض در سیره سلف تام نیست؛ ثانیاً، باور به مجاز در قرآن با حجیت ظهورات آن منافاتی ندارد؛ ثالثاً، روایات موردنظر سلفیان، فارغ از مشکلات صدوری و متنی، خود تاویل پذیر است و بلاخره راهکارها و گریزگاه های آنان با روش تفسیری آنها انسجام نداشته و عملاً نیاز به تاویل را برطرف نساخته است.
«تفسیر القرآن الکریم» تالیف شیخ محمود شلتوت از جمله تفاسیری است که حلقه اتصال بین تفاسیر سنتی و تفاسیر جدید به شمار می آید. مؤلف درعین حال که همچون متقدمان به بحث های سنتی تفسیری پرداخته، نیازهای جدید و مقتضیات زمان و مکان را نیز مورد توجه قرار داده است. این تفسیر قرن چهاردهم هجری که از نثر ادبی قوی برخوردار است به جای توضیح یکایک آیات هر سوره به مقاصد اصلی آن ها می پردازد و فراهم کردن زمینه های تقریب و وحدت اسلامی از اهداف عمده آن محسوب می شود. پرهیز از خلط فرضیه ها و نظریه های علمی با تفسیر، و نقد چنین گرایشی از ویژگی های دیگری است که در «تفسیر القرآن الکریم» جلب توجه می کند. مقاله حاضر به معرفی این تفسیر معاصر و روش تفسیری آن می پردازد.
این مقاله در آغاز به کلیاتی درباره موضوع، از جمله ماهیت فقه القرآن، جایگاه آن، اتجاه به کار رفته در تفسیر آیات الاحکام و پیشینه این دانش به لحاظ موضوع و تدوین می پردازد و به این نتیجه می رسد که تفسیر آیات الاحکام به لحاظ منهج، اجتهادی؛ به لحاظ اتجاه فقهی و به لحاظ اسلوب، موضوعی ترتیبی است. نویسنده مقاله بر این باور است که فقه القرآن نه فقه محض است و نه تفسیر صرف، بلکه مجمع هر دو دانش است و در بعد تاریخی معتقد است: تاریخچه موضوع آیات الاحکام به زمان پیامبر (صلی اله علیه و آله) و نزول اولین آیه فقهی قرآن بازمی گردد؛ ولی پیشینه تدوین آن به عصر امام صادق (علیه السلام) می رسد. این مقاله در نهایت به این ثمره علمی منتهی می شود که شیعه، بنیانگذار دانش فقه القرآن به عنوان یک علم مستقل است. در ادامه این نوشتار، به نهضت فقه پژوهی در طول تاریخ پرداخته شده است که به هفت دوره حرکت، دوره ایستایی، دوره پویایی، دوره شکوفایی، دوره رکود، دوره بازگشت و دوره رشد و رویش قابل تقسیم است؛ ضمن آنکه نویسنده برای هر کدام از این دوره ها ویژگی هایی را همراه با آثار نگاشته شده هر دوره، بیان می کند و در پایان به جمع بندی و بیان سهم شیعه در تفسیر آیات الاحکام در جهان اسلام اشاره می کند.