چکیده
گرچه اذعان به وجود عقل در آدمى از باورهاى بدیهى و یا نزدیک به بداهت است، اما شناخت ذات و حقیقت آن و ارائه تعریف جامع و مانع از آن و کارکرد آن در شناخت معارف نظرى و احکام عملى از مسائل مورد اختلاف و در خور تحقیق و بررسى است. در این مقاله، عقل از ابعاد گوناگونِ معناشناسى، هستىشناسى و معرفتشناسى از دیدگاهعلوم عقلى، تجربى و معارف نقلى کاوش شده است.
افرادی برای اصالت وجود اهمی چندانی قائل نیستند. اما محققانی هم به حمایت از آن پرداخته و به نقش فوق العاده آن تاکید کرده اند. ملاصدرا که مبتکر این نظریه است سرسختانه از آن دفاع کرده و با ادله متعدد به اثبات آن پرداخته و آن را از مهمترین مقاصد فلسفی می شمارد. تشخیص مقولات صور نوعیه – ترکیب ماده و صورت – تشخیص امور حقیقی از امور اعتباری معقول ثانی و مساله شناخت – کلیات – و کلی طبیعی از مسائلی است که به نحو متحول کننده ای تحت تاثیر اصالت وجودند.
تجرد نفس از مباحث مهم فلسفه اسلامی است که در کلام اسلامی کمتر بدان پرداخته شده است. فیلسوفان مدافع این نظریه و جمهور متکلمان مخالف آنند. در مکتب مشاء ادله ای بر تجرد نفس طرح شده که در آثار دو متکلم برجسته منتفقد این مکتب غزالی و رازی نیز منعکس شده است. این دو اندیشمند در این مساله در برخی از آثار خود موضع فیلسوفان را برگرفته و در برخی دیگر به موضع متکلمان نزدیک شده اند اما ادله مورد نظر به لحاظ قوت و ضعف وضع یکسانی ندارند. پاره ای از آنها از جمله استدلال مبتنی بر بساطت ادراکات بسیار قوی و پاره ای خدشه پیرند. گذشته از این انتقادات غزالی و رازی نیز بر این ادله خالی از اشکال نیست. ضمن اشاره اجمالی به آرای غزالی و رازی ادله آنان در رد و اثبات تجرد نفس نقد و بررسی می شود.