"تنوع فرهنگی واقعیت کهن جوامع بشری است؛ اما ایدئولوژی، گفتمان و سیاست چند فرهنگ باوری موضوعی فاقد قدمت است که خاستگاه زمانی آن دهه 1970.م و آغازگاه مکانی آن آمریکای شمالی، استرالیا و سپس اروپای غربی می باشد. این آموزه فکری و راهنمای سیاستگذاری اگرچه با تاخیر پای در قاموس سیاست و مطالعات فرهنگی نهاد؛ اما به دلیل ارتباط وثیق با موضوعاتی چون جهانی شدن، شهروندی، اقلیت ها، سیاست گذاری عمومی، جنبش های نوین اجتماعی، ملت سازی و از همه مهمتر موضوع هویت، انسجام جامعه ای و همبستگی ملی، با شتاب فزاینده ای در کانون توجه متفکران و سیاستمداران قرار گرفته است.
چند فرهنگ باوری به معنای به رسمیت شناختن «تفاوت» و احترام به تنوع فرهنگی در حوزه عمومی به عنوان جزء مشروع و مطلوب جوامع، با موضوع انسجام اجتماعی و همبستگی ملی رابطه نزدیکی دارد. هدف این مقاله رویکردی انتقادی به این ارتباط است. بدین منظور پس از بررسی معناشناختی چند فرهنگ باوری و مطالعه عوامل موثر در گسترش آن، به بررسی نسبت چند فرهنگ باوری و همبستگی ملی و انسجام اجتماعی پرداخته و ضمن اذعان به وجود برخی آثار و پیامدهای مثبت چند فرهنگی از یک سو، و چند بعدی بودن انتقادات وارده بر این نظام فکری از سوی دیگر، فقط کارکرد ضد انسجامی آن را مورد مداقه قرار داده است."
"در مورد وضعیت اجتماع علمی در رشته های مختلف، پژوهش های اندکی در ایران صورت گرفته است. اجتماعات علمی با ایجاد فضای هنجاری و تامین کنترل اجتماعی در تکوین معرفتی و اصلاح فرایندهای آموزشی و پژوهشی نقش برجسته ای دارند. فقدان تربیت موثر دانشجویان و تولید ناچیز دانش و نیز بسیاری از نارسایی ها و کاستی های دیگر را می توان به طور مستقیم ناشی از ضعف تعاملات و ارتباطات در بین اساتید و پژوهشگران رشته های علمی دانست.
این مقاله ضمن طرح نظریات جامعه شناختی در مورد اهمیت تعاملات و روابط بین کارگزاران دانش در بهبود و ارتقای فعالیت های علمی، براساس پژوهش انجام شده در میان برخی از اساتید رشته های علوم اجتماعی در تهران به توصیف وضعیت اجتماعی علمی در این رشته می پردازد. یافته های این مطالعه نشان می دهد که اساتید و پژوهشگران علوم اجتماعی همکاری های پژوهشی اندکی با همدیگر دارند و ارتباطات و تعاملات بین آنها در سطوح سازمانی و انجمنی پایین می باشد"
"طرح مساله: بر خلاف کشورهای توسعه یافته، سرمایه انسانی و به ویژه سرمایه اجتماعی در کشورهای جهان سوم هنوز مورد توجه قرار نگرفته است. این امر در بسیاری از کشورهای در حال توسعه از جمله ایران مبهم باقی مانده است. هدف اصلی این مقاله تخمین سطح و توزیع سرمایه اجتماعی در استان های کشور و تعیین عناصر و متغیرهای اصلی تشکیل دهنده سرمایه اجتماعی در ایران است.
روش: در این پژوهش، بعد از بررسی پایه های نظری و تجربی، با استفاده از روش داگوم به تخمین سطح سرمایه اجتماعی در ایران پرداخته می شود. با توجه به این که شاخص سرمایه اجتماعی به عنوان یک متغیر کیفی مطرح می باشد، لذا برای برآورد آن از روش مدل سازی متغیرهای پنهان استفاده شده است.
نتایج: نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از آن است که عناصر عمده تشکیل سرمایه اجتماعی در ایران عبارتند از: سرمایه انسانی (آموزش) و مذهب. همچنین از نظر رتبه بندی استان ها، استان یزد بیشترین سرمایه اجتماعی را بین سایر استان ها به خود اختصاص داده است.
"
سخن از هویت ایرانی و بنیادهای آن، مستلزم ورود به حوزه اندیشه سیاسی ایرانی است. اگر هویت را به مثابه فرایند «ساخت معنا و آگاهی» در نظر بگیریم، فرایندی که بر مختصات فرهنگی ایران زمین استوار بوده است، بدیهی است که باید از اسطوره و حماسه به عنوان دو بنیاد هویت ایرانی یاد کنیم. مقاله حاضر به این پرسش اساسی می پردازد که چرا و چگونه اسطوره و حماسه در تکوین هویت ایرانی نقش داشته اند. فرضیه ای که مورد سنجش قرار می گیرد، این است که اسطوره و حماسه به مثابه نخستین و کهن ترین خاستگاه اندیشه ایرانی، با ظهور کارکرد سیاسی و اجتماعی مشترک یعنی لزوم هماهنگی میان نظام جامعه و نظام کائنات، نقش برجسته ای در تکوین هویت ایرانی داشته اند. رهاورد این کارکرد مشترک در گستره اندیشه سیاسی ایرانی، حفظ و تقویت همبستگی و انسجام ایرانیان بوده است.